تاج المفرق فی تحلیة علماء المشرق (کتاب)
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:M-mohammad در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۹۷ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
پدید آورندگان | |
---|---|
نویسنده | خالد بن عیسی بلوی |
تصحیح | حسن بن محمد السائح |
تاریخ نگارش | قرن هشتم قمری |
محتوا | |
موضوع | سفرنامه |
زبان | عربی |
نشر | |
تعداد جلد | 2 |
تعداد صفحات | جلد اول: 318 صفحه و جلد دوم: 254 صفحه |
تاج المفرق فی تحلیة علماء المشرق از سفرنامههای مغربی حج، نوشته خالد بن عیسی بلوی است.
خالد بن عیسی بلوی یکی از مشاهیر خاندان بلوی است که کتاب تاج المفرق در قرن هشتم قمری را به نگارش در آورده و این کتاب سفرنامه بلوی است که آنچه را در سفر به شهرهای مختلف دیده را یادداشت کرده و شرح دیدارش با دانشوران اسلامی در شهرهای مختلف را بازگو نموده و از مباحثات علمی با آنان گزارش داده است.
در این سفرنامه گزارشهای بلوی درباره مکانها و شهرها، حاوی وصف وضع عمومی شهر، آمارها و گزارشهایی از اقتصاد و تجارت و زراعت، مساجد و مزارها و مکانهای مقدس، دیدار نویسنده با عالمان و ادیبان و محدثان، و نقل اجازات و اشعار است، و در گزارش از بیان سرگذشت نامآوران، از حیات اجتماعی و فکری و علمی روزگار آنان هم یاد کرده است.
بلوی از شهرهای مختلف گذر کرده و گزارشات کاملی از آنها بیان داشته است و از جمله گزارشات بلوی درباره شهر مدینه و مکه است که به جزئیات آنها پرداخته و از موقعیتها، اماکن، مشاهد مشرفه، خانهها، چاهها، اماکن مقدس و غیره گزارشات کاملی داده است.
این سفرنامه توسط حسن بن محمد السائح تصحیح شده و در دو جلد به چاپ رسیده است.
معرفی اجمالی کتاب
کتاب تاج المفرق فی تحلیة علماء المشرق از منابع و سفرنامههای مغربی و اندلسی قرن هشتم ق. است.
«تاج المفرق» به معنای تاج سر است. نویسنده در این سفرنامه، دیدههایش را یادداشت کرده و شرح دیدارش با دانشوران اسلامی در شهرهای مختلف را بازگو نموده و از مباحثات علمی با آنان گزارش داده است.
معرفی اجمالی نویسنده
ابوالبقاء خالد بن عیسی بَلْوی/بَلَوی فقیه و قاضی[۱] از قبیله بَلویین اندلس است که از طائفه قُضاعه یمن منشعب شده است.[۲] او در قَتوریه/قَنتوریه از مناطق مُریه اندلس در سال 713ق. زاده شد.[۳] گویا در جوانی به سال 736ق. به سفر پرداخت.
از پدرش که قاضی قتوریه بود، دانشهای مختلف را فراگرفت. سپس به غَرناطه رفت و از دانشوران آنجا و آنگاه از محدثان فاس علوم مختلف را آموخت و به قتوریه بازگشت. بیشتر روایاتش را از جد مادریاش عبدالمنعم سماک و ابواسحق بن جابر دریافت نموده است. نیز مشایخ متعدد در شهرهای اندلس، تونس، قاهره و اسکندریه داشت. [۴]
در تونس مدتی نویسنده و کاتب امیر بود. [۵] پس از بازگشت به اندلس، از مشاهیر علم و فقه و ادب به شمار میرفت [۶] و از اینرو، قاضی قتوریه گشت. سپس قضاوت برشانه، از شهرهای اندلس، را عهدهدار شد. برخی سال وفاتش را 765ق. دانستهاند که گویا صحیح نیست؛ زیرا خالد بلوی نگارش سفرنامه را در روز آخر ربیع الاول 767ق. به پایان رسانده و از سویی، ابنخطیب که کتابش را در 780ق. نگاشته، با عبارت « (رحمةاللهعلیه) » از او یاد کرده است. بنابراین، وی میبایست در میانه این دو تاریخ رحلت کرده باشد.[۷] خالد بلوی افزون بر این سفرنامه، برنامج روایت، دیوان شعر، تخریجی در حدیث الرحمه، کتابی در اسانید ثلاثیات صحیح بخاری، و گزیدهای از اشعار معاصران داشته است.[۸]
در سفرنامه بلوی، به دانشوران و ادیبان روزگار و مراودات و محاورات مؤلف با آنها بسیار اشاره شده که میتواند توضیحگر قصد مؤلف از نامگذاری کتاب به «تاج المَفْرِق...» باشد. وی پیش از اشاره به نام کتاب، فشرده و چکیدهای از مطالب آن به دست داده است. [۹] مقری هم نام کتاب را به همینگونه آورده و آن را ستوده و مشتمل بر نکات سودمند دانسته است.[۱۰] در بررسی سفرنامههای اندلسی و مغربی، بر تاثیر ادبیات شرق اسلامی بر این منطقه و نیز نحوه شکلگیری نثر و اسلوب بلاغی بلوی تاکید شده است.[۱۱]
مشاهیر خاندان بلوی
از مشاهیر خاندان بَلْوی اندلس، از ابومحمد بلوی طَرطُوشی صاحب کتاب الشفاء فی الطب، ادیب مشهور ابویحیی بلوی غَرناطی، ابوالحسن علی بلوی (م. 223ق.)، و ابومحمد عبدالمحمد بلوی (م. 619ق.) میتوان یاد کرد.[۱۲] از خانواده خالد بن عیسی بلوی، برادرش قاضی محمد بن عیسی بلوی و نوادهاش قاضی علی بن احمد بن خالد شناخته شده هستند.[۱۳] علی بن احمد با کوشش فراوان به نسخهپردازی همین رحله پرداخت و در نگهداری آن کوشید.[۱۴]
ویژگی تاج المفرق
از ویژگیهای سفرنامه بلوی، گزارش تاریخ فرهنگی شهرها در قالب دیدار با ادیبان و دانشوران و محدثان در سرزمینهای گوناگون است. این سنت فرهنگی ـ آموزشی در میان سفرنامهنویسان مغربی رواج داشت و کسانی مانند عَبْدَری و ابن رُشَید فِهری نیز به بازگویی چنین گزارشهایی میپرداختند.[۱۵]
گزارشات بلوی
گزارشهای بلوی درباره مکانها و شهرها ساختاری یکنواخت دارد. این ساختار حاوی وصف وضع عمومی شهر، آمارها و گزارشهایی از اقتصاد و تجارت و زراعت، مساجد و مزارها و مکانهای مقدس، دیدار نویسنده با عالمان و ادیبان و محدثان، و نقل اجازات و اشعار است. هنگام گذر نویسنده از تونس به اسکندریه، قاهره، بیتالمقدس و دیگر شهرهای بزرگ، همینگونه گزارش به کار رفته است. دغدغههای صوفیانه خالد بلوی، از شرح خِرقهای که از یکی از دانشوران اهل تصوف گرفته و نیز اجازه روایت کتب عرفانی [۱۶] آشکار است.
بلوی در آغاز میگوید که به قصد حج و در طلب علم از شهر قَتوریه خارج شده است.[۱۷] او حرکت خود را در روز شنبه 18 صفر 736ق. با وداع از خانواده و دوستان آغاز میکند؛ وداعی که از هر عذابی سختتر بوده است.[۱۸] از همان آغاز، استناد به قطعات و اشعار در این اثر شکل میگیرد و نثر آهنگین و مسجع، بر گزارشهای آن سایهای سنگین میافکند، به گونهای که شناخت جاهایی را که بلوی از آنجا گذر کرده [۱۹] و حوادثی را که دیده و حتی فهم عواطف و احساسات شخصی او را دشوار میگرداند.
ویژگی دیگر این سفرنامه، افزون بر بیان سرگذشت نامآوران، آوردن گزارشهایی از حیات اجتماعی و فکری و علمی روزگار مؤلف است. از اینرو، این اثر آمیزهای از شعر، تاریخ، فقه و تراجم است. صرف نظر از نثر خاص اثر، وصفهای بلوی گاه تیزبینانه و دقیق است. [۲۰] وی هنگامی که از شهر عُبّاد در تِلِمْسان گذر میکند، از ابوالحسن مَرینی سلطان بنیمرینی (حک: 731-749ق.) به نیکی یاد مینماید. [۲۱]
گزارش از شهرها و دیدار علما
حضور بَلْوی در نماز جمعه شهر تلمسان[۲۲] دیدارش با ادیبان آنجا و نقل اشعار ایشان[۲۳] گذشتن از بیابانهای متعدد تا رسیدن به الجزائر که از حسن سلوک مردمانش یاد میکند[۲۴] و گذر از بِجایه که در آن به سختیها و ناملایمات بسیار دچار میشود[۲۵] از دیگر مطالب سفرنامه است.
نکات طنزپردازانه در سفرنامه بلوی بسیار است و از روحیه شاد و محضر نیکوی او حکایت دارد.[۲۶] معمولاً در هر شهر، نخستین دغدغه او دیدار با فضلا و مباحثات علمی است. [۲۷] تبرک جستن از علما و اولیا، از دیگر مشخصات رفتار بلوی است که بعدها رواج بیشتر مییابد و مشرب صوفیانه زیارت مزارها از جانب سفرنامهنویسان مغربی میشود.[۲۸]
بلوی در هر موضوع به منابع تاریخی و حدیثی کهن استناد میکند و گفتهها و نظرهای خود را با یادکرد حدیث نبوی، مجاز و مطلوب جلوه میدهد.[۲۹] اشاره وی به قرائت حزنانگیز و پرشور یکی از علمای قاری قرآن [۳۰] و یادکرد او از مشایخی که به او قرائات مختلف را آموختهاند و گزارش از تونس و مباحثات با دانشوران آن سرزمین و اجازاتی که دریافت کرده، از بخشهای چشمگیر کتاب در زمینه تاریخ فرهنگی شهرها است. [۳۱]
گزارش از اسکندریه
گرفتار شدن کاروان در طوفان دریایی و توسل مؤلف و گروه همراه به قرائت قرآن[۳۲] نجات شادیآفرین و رسیدن به ساحل اسکندریه و وصف ادیبانه او از این تضاد روحی که از ترس و اضطراب به لذت و شادی تبدیل شده است[۳۳] و وصف مناره اسکندریه و معماری و نقشهای شگفتانگیز آن، از مباحث بعدی کتاب است.
یکی از مایههای شگفتی در اسکندریه، آینهای بوده که بر نوک این مناره نصب کردهاند. دیگر مایه شگفتی، استحکام بناهای آن بوده که به گفته نویسنده، ساختمانهای زیرزمین آن استوارتر از دیگر بناهای مشابه در روی زمین است.[۳۴]
بلوی گزارشی شگفتانگیزتر از یکی از دانشوران به نام هروی آورده که شهر اسکندریه در آن زمان 12000 مسجد داشته است. سپس نامه عمرو بن عاص به خلیفه دوم در وصف اسکندریه را آورده که در آن از وجود 4000 حمام و 40000 یهودی جزیهپرداز در اسکندریه خبر داده است.[۳۵]
بلوی مسجد جامع ابن طولون را معرفی کرده و معتقد است که این مسجد با الگوی مسجدالحرام ساخته شده است.[۳۶] او از کارشناسان نقل میکند که کشتیهای بزرگ نیل به بیش از 100 فروند میرسند و زورقهای کوچک فراوان در دریا به فعالیت و صید مشغولند.[۳۷] وی تعداد شتران آبکش روزانه قاهره را بیشتر از دویست هزار میداند و مغازههای قاهره را 60 هزار دکان به شمار میآورد. وصف او از اهرام مصر[۳۸] مرقد راس الحسین در قاهره[۳۹] و تبرک به آن، مرقد سیده نفیسه از نوادگان زید بن حسن بن علی(ع)، و مرقد زینب و معرفی کتیبه نگاشته شده بر درِ آنکه نام حضرت زینب بر آن کتابت شده بوده، بخشی دیگر از آگاهیهای این سفرنامه است. [۴۰]
گزارش از مدینه
بلوی با دیدن مدینه، گریان میشود و به بداهه، قصیدهای در معنویت مدینه[۴۱] و وصف مسجدالنبی[۴۲] میسراید.
گزارش از مسجدالنبی
وصف مسجدالنبی را با اشاره به تعمیر و گسترش آن در دوران ملک منصور قلاوون صالحی در 701ق. آغاز میکند و برای او لقب خادم الحرمین الشریفین را به کار میبرد.[۴۳]
او انحراف قبله مسجدالنبی را که ظریف و بدیع میشمرد، به عمر بن عبدالعزیز نسبت میدهد و سپس قبور سهگانه و روضه مطهره را با شرح نقوش تزئینی، مرمرها، مشخصات دیوارها، و رنگها به دقت وصف میکند. یکی از نکات بدیع این گزارش، اشاره به حوضچه کوچک مرمرینی است که داخل مرقد نبوی به شکل محراب قرار داشته و خانه فاطمه زهرا(س) یا قبر وی بوده است.[۴۴]
اشاره به جِذْع حَنانه (ستون حنانه)، منبر نبوی و تبرک با لمس و مسح آن[۴۵] مساحت و طول و عرض مسجدالنبی، و 800 ستون مسجدالنبی در گزارش نویسنده آمده است. او اشاره میکند که صحن مسجد دارای قُبهای سفید رنگ است که 15 نخل روبهروی آن قرار دارند.[۴۶] نیز چهار باب مسجدالنبی را با نام باب الرحمه، باب جبرئیل، باب الخشیه و باب الرخاء وصف میکند.[۴۷] به بیان وی، روبهروی باب الرحمه مدرسهای بوده که در معماری و ساخت نظیر نداشته است.[۴۸]
گزارش از مسجد قبا
او مسجد قبا را در دو مایلی مدینه در جهت قبله معرفی میکند[۴۹] و به تعمیر آن و کتبیه تاریخ این تعمیر در 671ق. اشاره مینماید. نیز شرح میدهد که روبهروی درِ مسجد، چاهی بزرگ است[۵۰] که آبی گوارا دارد و آب مدینه از آن تامین میشود.[۵۱]
گزارش از اماکن دیگر
سپس از خانه ابوایوب انصاری، خانه عایشه، خانه فاطمه، خانه ابوبکر، و خانه عمر که در جنوب مسجد قبا بوده، نام برده و قبا را شهری بزرگ دانسته که به مدینه متصل بوده است.[۵۲] نیز از مسجد فتح، مشهد حمزه، مشاهد شهدای احد، مسجد علی، و مسجد سلمان فارسی در بیرون مدینه یاد کرده است.[۵۳] سپس از بِقاع بقیع گزارش داده و به مرقد عباس که قبر امام حسن(ع) در آن قرار داشته و دارای گنبدی بزرگ و دو قبر برآمده و مرتفع از سطح زمین با الواح و ورقهای تزئینی بوده، پرداخته است.[۵۴]
گزارش بلوی از عین النبی (عین الزرقاء) از اغراق مبرا نیست.[۵۵] به گزارش وی، این چشمه نه تنها مردم مدینه، بلکه همه اهل زمین را کفاف میدهد. البته شاید مقصود وی، مسافران و زائران باشد.
بلوی، مدینه را با لقب مکرمه و کریمه یاد میکند و پس از وصفی عاطفی از معنویت مدینه، از شنیدهها و آموزشها و دیدارهایش با دانشوران مجاور حرم، گزارشی علمی و فرهنگی به دست میدهد.[۵۶] او در پی دریافت اجازه حدیث از برخی دانشوران آنجا، با کاروان شامی در بیست و سوم ذیقعده از مدینه خارج میشود[۵۷] و در پنجم ذیحجه به مکه میرسد.[۵۸]
گزارش از مکه
گزارشهای بعدی بلوی در وصف ارکان و فضیلتها و معماری کعبه[۵۹] قبة الشراب یا سقایه عباس[۶۰] دروازههای مکه[۶۱] مکانهای مقدس مکه[۶۲] و منا و محل جَمْرهها[۶۳] است.
جلد دوم این سفرنامه به وصف جاهایی که نویسنده در پی خروج از مکه، دیدار نموده و نیز زیارت بیتالمقدس و دیدار با بزرگان و دانشوران هر سرزمین و وضع فرهنگی آنجا اختصاص دارد.
مصحح سفرنامه
مصحح سفرنامه، حسن بن محمد السائح است که به تفصیل، درباره زندگی، محیط فرهنگی، استادان، مناصب و ارتباطات خالد بن عیسی بلوی و نیز وضع سفرنامهنویسی در مغرب و اندلس و مهمترین سفرنامههای مغربی گزارش داده است.[۶۴]
چاپها
نسخههای متعدد از سفرنامه بلوی در دسترس است. نسخ مغربی آن، شامل چهار نسخه در الخزانة العامه رباط است که چاپ حاضر از روی آنها صورت گرفته است.[۶۵] نسخههای نگهداری شده در کتابخانه جامعة القرویین و جاهای دیگر نیز مورد استفاده مصحح قرار گرفته است. سفرنامه تاج المفرق با مقدمه و تصحیح حسن السائح در دو جلد (جلد اول: 318 صفحه و جلد دوم: 254 صفحه) بدون اشاره به نام ناشر و محل و تاریخ نشر چاپ شده است.
پانویس
- ↑ نفح الطیب، ج2، ص532.
- ↑ نک: دانشنامه جهان اسلام، ج4، ص177، «بلوی، خاندان.
- ↑ تاج المفرق، ص25، «مقدمه.
- ↑ تاج المفرق، ص26-27.
- ↑ تاج المفرق، ص43.
- ↑ تاج المفرق، ص27.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص26-27، «مقدمه.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص36، «مقدمه.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص143.
- ↑ نفح الطیب، ج2، ص532.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص98-101، «مقدمه.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج4، ص177-179.
- ↑ تاج المفرق، ص16-17، «مقدمه.
- ↑ تاج المفرق، ص16-17، «مقدمه.
- ↑ رحلة العبدری، ص287-312؛ نک: رحلة ابن رشید.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص267.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص143-144.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص144-145.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص148-149.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص148.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص149.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص148-150.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص148-150.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص152.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص152-153.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص155.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص161.
- ↑ نک: الحقیقة و المجاز؛ نک: احراز المعلی.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص169-171.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص171.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص164-193.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص196.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص194-198.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص198.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص200.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص215.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص218.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص218-222.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص221.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص222.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص280-282.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص283.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص285.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص285-286.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص286.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص287.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص287.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص287.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص287.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص288.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص288.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص288.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص288.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص289.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص290.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص291.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص294.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص295.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص298-308.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص306.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص308-309.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص310-314.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص315-317.
- ↑ تاج المفرق، ج1، ص3-136.
- ↑ تاج المفرق، ص10-12، «مقدمه».