کاربر:Salar/صفحه تمرین۲
احرام
مفهومشناسی
باشد که عرفا مصداق «طیب» نیستند، کاربرد آن جایز است. مثلاً پوشیدن لباسی که با عُصفُر (گیاهی سرخ رنگ) رنگ شده، به باور امامیان،[۱] شافعیان[۲] و حنبلیان[۳] که آن را طیب نمیدانند، جایز و به باور حنفیان[۴] و مالکیان[۵] که آن را مصداق طیب میشمرند، حرام یا مکروه است. البته مالکیان میان لباس رنگ شده «مُفدَم» که از رنگ خوشبو اشباع شده و «مورَّد» که از رنگ اشباع نشده، تفاوتهایی را برشمردهاند.[۶]
موارد استثنا
فقیهان، به ویژه فقهای امامی، برخی مصداقهای بوی خوش یا کاربردهای آن را از شمول حکم حرمت مستثنا دانستهاند. این موارد عبارتند از:
خلوق کعبه
به باور فقیهان امامی[۷] و شماری از فقیهان اهلسنت[۸] از جمله مالکیان، خَلوق کعبه (عطر ویژه پوشش کعبه) به پشتوانه احادیث[۹] از حکم حرمت استشمام بر احرامگزار استثنا گشته و بهره بردن از آن موجب کفاره قلمداد نشده است ولی احتیاط، اجتناب و دوری از بوی خوش کعبه است. گرچه برخی از فقیهان شیعه این احتیاط را لازم نمیدانند.[۱۰] البته اگر بدن یا لباس احرامگزار به مقداری فراوان از خلوق کعبه آغشته شود، مالکیان رفع آن را واجب دانستهاند.[۱۱] مقصود از خلوق، عطری ویژه مرکب از موادی چون زعفران است که کعبه با آن خوشبو میشده است.[۱۲] اندکی از فقیهان این استثنا را افزون بر این عطر خاص، شامل هر عطری شمردهاند که کعبه بدان آغشته میشود.[۱۳]
عطر بازار عطرفروشان میان صفا و مروه
به باور فقیهان امامی،[۱۴] به پشتوانه حدیثی،[۱۵] عبور هنگام سعی از بازار عطرفروشان که پیشتر در محوطه میان صفا و مروه قرار داشته و استشمام بوی عطر موجود در فضای آنجا بر احرامگزار حرام نیست. شماری از فقیهان امامی[۱۶] و اهلسنت[۱۷] به طور کلی عبور از هر بازار عطرفروشی و استشمام بوی آن را در حال احرام جایز و شماری از اهلسنت[۱۸] از جمله مالک، آن را مکروه شمردهاند.
نیاز و اضطرار
همه فقیهان امامی[۱۹] و اهلسنت[۲۰] در صورت اضطرار و حتی نیاز، کاربرد بوی خوش را برای احرامگزار روا شمردهاند. پشتوانه آنان، احادیث گوناگون[۲۱] ناظر بر جایز بودن کارهایی چون خوردن، سرمه کشیدن، استنشاق کردن و مالیدن مواد خوشبو مانند روغن به بدن برای مداوا یا نیازهای ضروری دیگر است. گاهی هم فقیهان از باب جمع میان روایات، مفاد احادیث تجویز کننده عام را بر صورت اضطرار حمل کردهاند.[۲۲]
استهلاک ماده خوشبوکننده
به تصریح فقها[۲۳] و به پشتوانه احادیث، اگر ماده معطّر مانند زعفران به گونهای با مادهای دیگر مخلوط و در آن مستهلک شود که از نظر عرف، مصداق «طیب» نباشد، کاربرد آن مانند خوردن بر احرامگزار حرام نیست؛ بهویژه اگر همه ویژگیهای آن ماده یعنی بو و رنگ و طعم آن از میان رفته باشد. البته اگر تنها بوی ماده خوشبو باقی مانده باشد، بیشتر فقیهان به حرمت آن باور دارند.[۲۴] به دیدگاه شماری از فقیهان، در صورتی که تنها بوی ماده معطر از میان رفته و دو وصف دیگر باقی مانده باشد، نیز کاربرد آن جایز است.[۲۵]
ولی برخی امامیان، حنبلیان و شافعیان در فرضی که طعم یا رنگ باقی مانده باشد، استفاده از آن را ممنوع دانستهاند.[۲۶] در صورتی که عین ماده خوشبو باقی مانده، ولی بوی آن از میان رفته باشد، مالکیان به ممنوعیت کاربرد آن باور دارند.[۲۷] همچنین در صورتی که بوی ماده خوشبوکننده بر اثر مرور زمان از میان رفته باشد، کاربرد آن به باور بیشتر فقیهان جایز است.[۲۸] ولی مالک در این فرض و نیز در حالی که بر اثر شسته شدن لباس رنگآمیزی شده، عین ماده خوشبو یا رنگ آن باقی مانده و بوی آن از میان رفته باشد، کاربرد آن را مکروه شمرده است.[۲۹]
سایر احکام
افزون بر حکم اصلی حرمت کاربرد بوی خوش در حال احرام، احکامی دیگر نیز درباره موضوع بوی خوش وجود دارد که مهمترین آنها چگونگی تحلّل محرم از طیب در احرام حج و عمره است. این احکام عبارتند از:
تحلّل از طیب
به باور فقیهان امامی،[۳۰] در احرام عمره خواه مفرده و خواه تمتع، با انجام شدن حلق یا تقصیر، کاربرد بوی خوش بر احرامگزار حلال میشود. در احرام حج قران و افراد به پشتوانه احادیث، با انجام حلق یا تقصیر پس از دیگر اعمال منا یعنی رمی جمره عقبه و قربانی کردن،[۳۱] تحلّل از طیب حاصل میگردد.[۳۲]
برخی فقها[۳۳] این تحلّل را منوط به آن دانستهاند که طواف و سعی پیش از اعمال منا انجام شده باشد. ولی دیگر افراد آنان، به پشتوانه اطلاق ادله، چنین شرطی را نپذیرفتهاند.[۳۴] به باور مشهور فقیهان امامی،[۳۵] به دلیل احادیث گوناگون،[۳۶] در احرام حج تمتع با حصول تحلّل اول (وقوع حلق یا تقصیر پس از رمی جمره عقبه و ذبح قربانی[۳۷] حرمت کاربرد بوی خوش پایان نمیپذیرد، مگر آنکه پیشتر طواف زیارت ادا شده باشد. البته مفاد بعضی روایات[۳۸] در منابع شیعی بر حلّیت طیب پس از تحلّل اول (حلق یا تقصیر) دلالت دارد که فقیهان آنها را قابل تخصیص شمرده یا بر تقیه یا بر غیر حج تمتع حمل کردهاند.[۳۹]
ولی به پشتوانه روایتهای پیشین، ابن ابیعقیل عمانی و اندکی دیگر از فقیهان در حج تمتع بهکراهت کاربرد بوی خوش پس از تحلّل اول تا هنگام تحلّل دوم باور دارند.[۴۰] اندکی از فقیهان امامی، برخلاف نظر مشهور، برآنند که در صورت تقدّم طواف زیارت بر اعمال منا در حج قران یا افراد یا به سبب اضطرار در حج تمتع، با ادای طواف و سعی، تحلّل از طیب حاصل میشود.[۴۱] در احرام حج تمتع، تحلّل از بوی خوش پس از تحلل دوم تحقّق مییابد و تحلّل دوم به باور شماری از فقیهان امامی[۴۲] پس از ادای طواف و نماز طواف[۴۳] و به باور بیشتر آنان[۴۴] پس از انجام دادن سعی حاصل میگردد و پشتوانه آن احادیث و استصحاب است.[۴۵]
بر پایه فقه امامی،[۴۶] کاربرد بوی خوش در حج تمتع پس از طواف زیارت تا هنگام ادای طواف نساء مکروه است. فقیهان مقصود از نهی را در صحیحه محمد بن اسماعیل[۴۷] که اینکار را تا طواف نساء ممنوع شمرده است، کراهت دانسته یا آن را بر وجوهی دیگر قابل حمل شمردهاند.[۴۸]
حصول تحلل در فقه اهلسنت
به باور فقیهان اهلسنت، در عمره مفرده و نیز عمره تمتع، با حصول تحلل که با انجام شدن حلق یا تقصیر تحقق مییابد، همه محرمات احرام از جمله بهره بردن از بوی خوش بر شخص محرم حلال میشود.[۴۹] بر پایه دیدگاه مشهور در فقه اهلسنت،[۵۰] در حج با انجام شدن دو کار از سه واجب حج یعنی رمی جمره عقبه، حلق یا تقصیر و طواف، تحلل اول رخ میدهد و با انجام شدن کار سوم، تحلل دوم یا تحلل اکبر حاصل میشود. البته به باور برخی، تحلل اول با رمی جمره عقبه و بر پایه نظری دیگر، با حلق محقق میگردد.[۵۱]
از دیدگاه فقیهانی که حلق را «نُسک» نمیدانند، تحلل اول با انجام شدن یکی از دو کار دیگر تحقق مییابد.[۵۲] به باور فقیهان مذاهب اهلسنت جز مالکیان، پس از تحلل اول، جز مباشرت جنسی و نکاح همه محرمات احرام از جمله کاربرد بوی خوش بر محرم حلال میشود.[۵۳] پشتوانه این نظر، چند روایت و نیز گزارش عایشه از حج پیامبر(ص) است که پیامبر پیش از ادای طواف زیارت بوی خوش بهکار برد.[۵۴] ولی مالکیان به پشتوانه سخنی از عمر بن خطاب بر آنند که پس از تحلل اول، کاربرد بوی خوش هم بر احرامگزار حلال نمیشود و حرمت آن تا هنگام تحلل دوم ادامه دارد.[۵۵] شافعی استناد به روایت عمر را نپذیرفتهاست.[۵۶] به باور شافعیان، پس از تحلّل اول تا حصول تحلّل دوم، کاربرد بوی خوش جایز و بلکه مستحب است.[۵۷]
وجوب زایل کردن عطر از بدن و لباس
اگر هنگام احرام بدن یا لباس احرامگزار بیاختیار یا با اختیار آغشته به عطر شود، به دیدگاه همه فقیهان امامی[۵۸] و اهلسنت،[۵۹] برطرف کردن بوی خوش از بدن و لباس با روشهایی چون شستن یا عوض کردن آن واجب است. این وجوب، فوری است.[۶۰] بیشتر فقیهان به پشتوانه احادیث، برآنند که احرامگزار خود میتواند به رفع بوی خوش بپردازد. حتی اندکی از آنها به پشتوانه احادیث یاد شده گفتهاند که اگر ازاله بوی خوش مستلزم بوییدن باشد، استشمام هم جایز است.[۶۱]
ولی برخی از آنها باور دارند که احرامگزار نباید خود این کار را انجام دهد؛ بلکه لازم است فردی غیر محرم را به این کار وادارد یا با واسطه ابزاری این کار را انجام دهد تا عطر را لمس نکند.[۶۲] شماری از فقیهان درخواست رفع بوی خوش از غیرمحرم را مستحب دانستهاند.[۶۳]
اگر احرامگزار اندکی آب همراه داشته باشد که برای رفع بوی خوش و وضو گرفتن کافی نباشد، شماری از فقیهان به وجوب زایل کردن بوی خوش با آب و طهارت با تیمم باور دارند؛ زیرا طهارت با آب دارای بدل است. برخی به تخییر باور دارند. ولی دیگر فقیهان برآنند که طهارت با آب مقدّم است و کاربرد بوی خوش به سبب فقدان آب جایز بهشمار میرود.[۶۴] شماری از فقیهان در صورت اصابه بوی خوش در وقت، طهارت را مقدم شمردهاند و در غیر این صورت، ازاله بو را مقدم دانستهاند.[۶۵]
وجوب گرفتن بینی از بوی خوش
در صورتی که احرامگزار ناخواسته در فضای آکنده از بوی خوش قرار گیرد، به باور فقیهان امامی،[۶۶] به پشتوانه احادیث،[۶۷] واجب است بینی خود را بگیرد تا بوی خوش را استشمام نکند. همچنین است هنگامی که احرامگزار مضطر به دیگر کاربردهای مواد خوشبو مانند لمس کردن یا خوردن شود یا به تصرفات مجاز در مواد خوشبو مانند خرید و فروش بپردازد[۶۸] ؛ زیرا اضطرار به یکگونه کاربرد بوی خوش، موجب جواز کاربردهای دیگر آن نمیگردد، بلکه باید به مورد اضطرار اکتفا شود.[۶۹] البته شماری از فقیهان گفتهاند که امر به گرفتن بینی در احادیث یاد شده، قابل حمل بر استحباب است.[۷۰]
حرمت گرفتن بینی از بوی بد
به باور مشهور فقیهان امامی،[۷۱] به پشتوانه احادیثی[۷۲] از امامان(ع) هرگاه احرامگزار در معرض بوی ناخوشایند قرار گیرد، گرفتن بینی برای احتراز از استشمام بوی بد حرام است، هرچند انجام دادن این کار موجب کفاره نیست.[۷۳] البته شماری از فقیهان[۷۴] از باب احتیاط به این حکم ملتزم شدهاند.
پانوشت
- ↑ المبسوط، طوسی، ج1، ص351.
- ↑ المجموع، ج7، ص282.
- ↑ المغنی، ج3، ص296.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج4، ص126؛ بدائع الصنائع، ج2، ص185.
- ↑ مواهب الجلیل، ج4، ص215.
- ↑ نک: مواهب الجلیل، ج4، ص214-215.
- ↑ المقنعه، ص432؛ رسائل المرتضی، ج3، ص66؛ مدارک الاحکام، ج7، ص324.
- ↑ المدونة الکبری، ج1، ص457؛ مواهب الجلیل، ج4، ص233.
- ↑ المصنف، ج4، ص288؛ التهذیب، ج5، ص69؛ وسائل الشیعه، ج12، ص449-450.
- ↑ مناسک نوین، ص۹۹.
- ↑ مواهب الجلیل، ج4، ص233؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص63.
- ↑ نک: کشف اللثام، ج5، ص349-350؛ الحدائق، ج15، ص422؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص62.
- ↑ نک: مسالک الافهام، ج2، ص253-254؛ الحدائق، ج15، ص422؛ مستند الشیعه، ج11، ص376.
- ↑ مستند الشیعه، ج11، ص376؛ المعتمد، ج4، ص124-125.
- ↑ نک: الکافی، ج4، ص354.
- ↑ مجمع الفائده، ج6، ص289؛ کتاب الحج، ج2، ص94.
- ↑ بدائع الصنائع، ج2، ص191؛ مواهب الجلیل، ج4، ص220.
- ↑ نک: المدونة الکبری، ج1، ص456؛ بدائع الصنائع، ج2، ص191.
- ↑ السرائر، ج1، ص545؛ قواعد الاحکام، ج1، ص423؛ مدارک الاحکام، ج7، ص327.
- ↑ بدائع الصنائع، ج2، ص190-191؛ المجموع، ج7، ص335؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص61.
- ↑ نک: وسائل الشیعه، ج12، ص447-448.
- ↑ بدائع الصنائع، ج2، ص190؛ الجوهر النقی، ج5، ص59.
- ↑ المجموع، ج7، ص273؛ مغنی المحتاج، ج1، ص520؛ الحدائق، ج15، ص424.
- ↑ المغنی، ج3، ص299-300؛ فتح العزیز، ج7، ص458؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص314.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج7، ص314؛ الحدائق، ج15، ص427؛ مستند الشیعه، ج11، ص377-378.
- ↑ المغنی، ج3، ص300؛ المجموع، ج7، ص273، 282؛ مسالک الافهام، ج2، ص254.
- ↑ مواهب الجلیل، ج4، ص228-229.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج1، ص319؛ المغنی، ج3، ص295؛ المجموع، ج7، ص273.
- ↑ مواهب الجلیل، ج4، ص214.
- ↑ النهایه، ص245-246؛ السرائر، ج1، ص580؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص343، 439.
- ↑ مدارک الاحکام، ج8، ص105.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ السرائر، ج1، ص601؛ الوسیله، ص187.
- ↑ الدروس، ج1، ص455.
- ↑ الحدائق، ج17، ص258-259؛ جواهر الکلام، ج19، ص257.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج1، ص376-377؛ الحدائق، ج17، ص250.
- ↑ نک: الحدائق، ج17، ص252-253؛ جواهر الکلام، ج19، ص251-252؛ وسائل الشیعه، ج14، ص232-236.
- ↑ الدروس، ج1، ص455؛ الحدائق، ج17، ص261؛ جواهر الکلام، ج19، ص256.
- ↑ نک: الحدائق، ج17، ص253-255؛ جواهر الکلام، ج19، ص254.
- ↑ مدارک الاحکام، ج8، ص103-104؛ الحدائق، ج17، ص255-257؛ المعتمد، ج5، ص324-325.
- ↑ مختلف الشیعه، ج4، ص298؛ مدارک الاحکام، ج8، ص105؛ قس: جواهر الکلام، ج19، ص254.
- ↑ نک: مسالک الافهام، ج2، ص324-325؛ مدارک الاحکام، ج8، ص106؛ جواهر الکلام، ج19، ص258.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج1، ص377؛ شرائع الاسلام، ج1، ص198؛ قواعد الاحکام، ج1، ص445.
- ↑ جواهر الکلام، ج19، ص258.
- ↑ الکافی، حلبی، ص216؛ الدروس، ج1، ص455؛ مسالک الافهام، ج2، ص324.
- ↑ مختلف الشیعه، ج4، ص300؛ مدارک الاحکام، ج8، ص106؛ الحدائق، ج17، ص261-262.
- ↑ النهایه، ص263؛ السرائر، ج1، ص602؛ شرائع الاسلام، ج1، ص198.
- ↑ الاستبصار، ج2، ص290.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج8، ص345؛ مدارک الاحکام، ج8، ص109؛ الحدائق، ج17، ص271.
- ↑ تحفة الفقهاء، ج1، ص403؛ المغنی، ج3، ص409، 411؛ المجموع، ج8، ص232.
- ↑ المغنی، ج3، ص467؛ المجموع، ج8، ص224-225.
- ↑ بدائع الصنائع، ج2، ص140-142؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج2، ص45.
- ↑ فتح العزیز، ج7، ص373-374؛ المجموع، ج8، ص224-225.
- ↑ الام، ج2، ص164-165، 241؛ المغنی، ج3، ص462-463؛ المجموع، ج8، ص225.
- ↑ نک: المغنی، ج3، ص462-463.
- ↑ المغنی، ج3، ص463؛ مواهب الجلیل، ج4، ص185.
- ↑ الام، ج7، ص227.
- ↑ المجموع، ج8، ص233-234.
- ↑ النهایه، ص219؛ السرائر، ج1، ص545؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص318.
- ↑ الام، ج2، ص223.
- ↑ جواهر الکلام، ج18، ص332.
- ↑ الحدائق، ج15، ص425-426؛ مستند الشیعه، ج11، ص379.
- ↑ مدارک الاحکام، ج7، ص326.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج1، ص352؛ المغنی، ج3، ص527؛ المجموع، ج7، ص275.
- ↑ المجموع، ج7، ص275؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص310؛ ج8، ص13؛ جواهر الکلام، ج18، ص333.
- ↑ الحدائق، ج15، ص427.
- ↑ مدارک الاحکام، ج7، ص325؛ کشف الغطاء، ج2، ص106؛ مستند الشیعه، ج11، ص376-377.
- ↑ التهذیب، ج5، ص305.
- ↑ النهایه، ص219.
- ↑ الحدائق، ج15، ص422-423؛ مستند الشیعه، ج11، ص376-377.
- ↑ الاستبصار، ج2، ص180-181.
- ↑ المقنعه، ص432؛ النهایه، ص219؛ الدروس، ج1، ص374.
- ↑ وسائل الشیعه، ج12، ص452-453.
- ↑ مناسک حج، ص208.
- ↑ مدارک الاحکام، ج7، ص325؛ کفایة الاحکام، ج1، ص298؛ رساله نوین ص۹۹.
منابع
- آشنایی با ابواب فقه، محمد اسماعیل نوری، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- فرهنگ نامه اصول فقه، مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۹ش.
- فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، عیسی ولایی، تهران، نشر نی، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
- فرهنگ فقه فارسی، سید محمود هاشمی شاهرودی، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
مقالههای مرتبط
واجبات |
شروع از میقات • نیت • لباس احرام • تلبیه |
محرمات احرام |
مشترک بین زن و مرد |
شکار حیوانات خشکی • کشتن جانوران بدن • کندن درختان • التذاذ جنسی • آمیزش • استمناء • عقد ازدواج • فسوق • جدال • زینت • بوی خوش • روغن مالیدن به بدن • نگاه کردن در آینه • سرمه کشیدن • ازاله مو • ناخن گرفتن • خون برون آوردن • کشیدن دندان • حمل سلاح |
ویژه مردان |
پوشیدن لباس دوخته • پوشاندن سر • استظلال |
ویژه زنان |
پوشاندن صورت • پوشاندن دست |
دیگر احکام |
مستحبات احرام |
مکروهات احرام |
زمزم
پیدا شدن مکان چاه زمزم توسط عبدالمطلب
عبدالمطّلب بن هاشم این افتخار را یافت تا بار دیگر زمزم را شناسایی و حفر کند. در تاریخ آمده است: در خواب با ارائه نشانههایی به عبدالمطّلب، الهام شد که زمزم را، حفر نماید. عبدالمطّلب نیز در جستجوی نشانهها به کعبه رفت. او در میان دو بت «اساف» و «نائله»، نشانهها را یافت و شروع به حفر زمین کرد. برخی قریشیان عبدالمطلب و فرزندش حارث را مسخره میکردند، اما وقتی سنگچین چاه آشکار شد، وی تکبیر گفت و دانست که به او صحیح الهام شده است. پس از پایان یافتن کار و آشکار شدن آب، عبدالمطلب کنار چاه زمزم حوضی ساخت و خود و پسرش از آن آب کشیده، در حوض میریختند و به حاجیان میدادند.[۱] عبدالمطلب پس از حفر زمزم و دستیابی به آب، سقایت حاجیان را احیا نموده، آن را در اختیار داشت.[۲]
پیامبر(ص) برای نخستین بار به هنگام فتح مکه، پس از شکستن بتها و از میان بردن تصاویر نقش شده بر دیوار، داخل خانه را با آب زمزم شستند که این رسم تاکنون پابرجاست.[۳]
//////