حجاز
حجاز، منطقهای است که خاستگاه دین اسلام بوده و در شمال غربی شبهجزیره عربستان قرار دارد و از نگاه مساحتی، جایگاه دوم را در تقسیمات کشور عربستان دارا است. شهرهای مکه، مدینه، طائف، جده و رابغ در این منطقه قرار دارند. بر پایه تقسیمات اداری عربستان سعودی، نام حجاز بر ۵ منطقه از ۱۳ منطقه عربستان گفته میشود.
بخش سبزرنگ محدوده تقریبی حجاز و محدوده قرمزرنگ منطقه حجاز بر پایه تقسیمات عربستان سعودی را نشان میدهد. | |
اطلاعات عمومی | |
---|---|
جمعیت کل | ۵,۴۶۳,۰۰۰ |
مساحت | ۳۸۸,۵۰۰ کیلومتر مربع |
حکومت | سعودی |
شهرهای مهم | مکه، مدینه، طائف، جده و رابغ |
زبان رسمی | عربی |
تاریخ تشیع | |
حکومتها | عباسیان(۱۳۲-۶۵۶ق)، فاطمیان(۲۹۷-۵۶۷ق)، ممالیک(۶۴۸-۹۲۳ق) و آل سعود (۱۳۴۳ق) |
احزاب و گروهها | |
خاندانها | قریش، ثمود، ثقیف، غَطَفان، بنی اسد |
رشتهکوه سرات و کوههای قُعیقَعان، ثور، ابوقُبیس و احد در این منطقه قرار دارد. حرّههای نار، شوران، واقم و رهاب و وادیهای رمه، عقیق و صفرا نیز در این منطقه قرار گرفته است. حجاز، منطقهای بیابانی بوده و دارای آب و هوای گرم و خشک است.
پیشینه تمدنی حجاز، به ماقبل تاریخ بازگشته و ثمود یکی از کهنترین اقوام ساکن در آن بوده است. برخی از آثار به دست آمده، مربوط به هشت قرن پیش از میلاد بوده و یکی از شهرهای تاریخی آن تیماء است.
در این منطقه، یکتاپرستی پیشینه دیرینهای داشته و پیروان یهود و مسیحیت نیز در جاهای مختلف آن حضور داشتهاند. در آستانه ظهور اسلام، بتپرستی در سراسر حجاز گسترش یافته بود و تنها گروهی اندک، به «حنیف» مشهور بودند که ویژگیهای ممتازی داشتند.
با هجرت حضرت محمد(ص) به مدینه، به تدریج، نخستین حکومت حجاز شکل گرفت. امام علی(ع)، پایتخت را از حجاز به کوفه انتقال داد و پس از آن به جز مدتی کوتاه، حجاز پایتخت هیچ حکومتی قرار نگرفت. با این همه، حجاز به علت قرار گرفتن کعبه و دیگر مکانهای مذهبی در آن، همواره مورد توجه حکومتها بوده است. عباسیان(۱۳۲-۶۵۶ق)، فاطمیان(۲۹۷-۵۶۷ق)، ممالیک(۶۴۸-۹۲۳ق) و سرانجام آل سعود (۱۳۴۳ق) برخی از حکومتهایی هستند که بر آن سیطره داشتهاند.
نام، موقعیت، مساحت
واژه حجاز از ریشه حجز و به معنای فاصله، میان و مانع است.[۱] علتهای گوناگونی برای نامگذاری این منطقه به این نام گفته شده است.[۲]
حجاز، در شمال غربی شبهجزیره عربستان قرار گرفته و مهمترین بخش آن به شمار میرود. تعیین حدود دقیق آن، به جهت اختلاف بسیار میان تاریخنگاران و جغرافینویسان ممکن نیست.[۳] به باور برخی،[۴] بر پایه سازگارترین تعریف با موقعیت جغرافیایی منطقه، حجاز در شرق رشته کوههای سرات قرار گرفته و از جهت غرب تا منطقه نجد ادامه یافته است. شمالیترین بخش شرقی آن، خلیج عَقبه و جنوبیترین بخش آن، مناطق جنوبی شهر طائف معرفی شده است.[۵]
طول حجاز، از شمال به جنوب ۷۰۰ مایل[یادداشت ۱] و عرض آن از شرق به غرب ۲۵۰ مایل[یادداشت ۲] ذکر شده است.[۶] مساحت تقریبی حجاز، ۳۸۸,۵۰۰ کیلومتر مربع است و از نگاه مساحتی، جایگاه دوم را در تقسیمات کشور عربستان دارد.[۷]
جغرافیای طبیعی
مناطق جغرافیایی
حجاز بر پایه ویژگیهای جغرافیایی به پنج منطقه تقسیم شده است:
- منطقه ساحلی، که به «تِهامه حجاز» مشهور است. عقبه، مویلح، ینبُع، رابغ در این قسمت قرار دارند.
- منطقه کوهستانی، که به تدریج از ارتفاع آن کاسته میشود و در حد فاصل جده و مکه به کمترین ارتفاع خود میرسد.
- منطقه نجدیه، که میان ارتفاعات قرار دارد و از شمال به جنوب از ارتفاع آن کاسته میشود و شهرهای علا، مکه و مدینه در این بخش قرار دارند.
- مناطق مرتفع متشکل از گدازههای آتشفشانی، که حَرّههای خرمه، خیبر و عویرض در آن قرار دارند.
- منطقهای که در مجاورت درههای واقع در قسمت میانی جزیرة العرب قرار دارد.[۸]
کوهها، حرهها، وادیها
بخش غربی حجاز، با طولانیترین رشته کوههای شبهجزیره یعنی «سرات» قرین است. ارتفاعات مشهور دیگری نیز در بخشهای داخلی حجاز وجود دارند که قُعیقَعان، ثور، ابوقُبیس، نور، احد، ورقان از مشهورترین آنها هستند.
مناطق آتشفشانی نیز در برخی از مناطق حجاز وجود دارند و فعالیتهای آنها موجب شکلگیری مناطقی به نام حَرّه شده است که بیشتر در اطراف مدینه و جهت شمالی آن قرار دارند. مشهورترین حرههای واقع در این منطقه عبارتند از حرههای نار، شوران، سلیم، واقم، حقل، میطان، عویرض و رهاب. برخی از این حرهها، دارای چشمههای آب فراوان و پوشش گیاهی فراوانند که «خیبر» یکی از آنها است؛ ولی به سبب همین ویژگی، با نام حره شناخته نمیشود.[۹]
در مجاورت ارتفاعات، مناطق پستی به نام وادی وجود دارند، که آبِ حاصل از بارش در ارتفاعات، در این مناطق جریان مییابد؛ از این رو، این مناطق اهمیت بسیاری دارند. وادیهای رمه، عقیق، حمض، جزل، فاطمه، قدید، قاحه، صفرا، رقوب از آن جملهاند.[۱۰] واحهها یا بخشهای قابل کشت نیز در برخی از نقاط حجاز وجود دارند.[۱۱]
آب و هوا
حجاز منطقهای بیابانی و دارای آب و هوای گرم و خشک است و میزان بارش در آن به جز مناطق کوهستانی کم است. بارشها در تابستان و زمستان موسمی است و میزان آن در نقاط مختلف متفاوت است. بارش در کوهستانها به جاری شدن آب در وادیها و نیز پیدایش چشمهها منجر میشود که نمونه آن شهر طائف است.[۱۲]
حجاز، دچار فقر پوشش گیاهی بوده و غیر از خارها و گیاهان خودرو در بیشتر مناطق، گیاهی دیده نمیشود. در مناطق کوهستانی و وادیها، درختانی مانند سرو کوهی، موز، شوره گز، کُنار، نخل و زیتون دیده میشود.[۱۳]
جغرافیای انسانی
برخی از مستشرقان بر پایه دادههای تورات بر این باورند که در روزگاران کهن، تمامی نقاط جزیرة العرب بویژه حجاز، منابع آب فراوان و پوشش گیاهی مناسب داشتهاند.[۱۴] این شرایط آب و هوایی در گذر زمان دچار تغییرات اساسی شده است؛ از این رو، ساکنان آن به مکانهای دیگر کوچ کردهاند.[۱۵] تأثیر عوامل زیستمحیطی بر پراکندگی جمعیت در حجاز آشکار است. آب، مهمترین عامل گردآمدن جمعیتهای حجاز بوده و شکلگیری روستاها و شهرها در کنار وادیها و مکانهایی که از فراوانی نسبی آب بهرهمند بودند، صورت گرفته است. نقش اساسی زمزم در شکلگیری مکه،[۱۶] وجود چشمههای آب در مدینه،[۱۷] و بهرهمندی از بارش مناسب در طائف[۱۸] گواه این امرند.
اجتماعات اولیه حجاز، بر پایه شغلهای سادهای مانند دامداری و کشاورزی شکل گرفتهاند. کشاورزان به «اهل حضر»[یادداشت ۳] ودامداران به «اهل وبر»[یادداشت ۴] معروف بودند.[۱۹] با گذر زمان و گسترش راههای تجاری، روستاها و شهرهایی در کنار آنها ایجاد و یا توسعه یافت. مکه، مدینه، طائف، رابغ، جده و ینبع از مهمترین شهرهای حجازند.
بر پایه سرشماری سال ۱۹۹۱م. (۱۴۱۱-۱۴۱۲ق)جمعیت حجاز، ۵,۴۶۳,۰۰۰ نفر و حدود ۳۲ درصد از جمعیت عربستان بوده است.[۲۰]
مکه
بر پایه اطلاعات برگرفته شده از تورات، قوم افسانهای عَمالیق، نخستین ساکنان مکه بودهاند. با جریان دوباره زمزم در دوره حضرت اسماعیل(ع)، جُرهمیان در کنار آن ساکن شدند. پس از مدتی قبیله اَزد از جنوب و در رأس آنها خُزاعه به مکه هجرت کرده و جرهمیان را به اطراف و تهامه راندند. قُصی بن کِلاب جدّ حضرت محمد(ص) توانست بر خزاعیان چیره شده و مکه را از دست آنها خارج کند. پس از آن، سیادت مکه با قریشیان بود.[۲۱] خزاعیان به اطراف مکه رانده شدند که امروزه نیز گروهی از آنها در نواحی جنوبی مکه سکونت دارند.[۲۲] همچنین گروهی از عربها که به قریش نَسَب میبرند در اطراف مکه یعنی منا، عرفات و اطراف کوه ثور ساکناند.[۲۳]
مدینه، طائف
ساکنان نخستین شهر مدینه، چندان شناخته شده نیستند و به نظر میرسد ترکیبی از نسلهای عربهای شمالی و جنوبی، در این منطقه ساکن بوده باشند. در دوره جاهلی، دو قبیله مشهور أوس و خزرج، بیشترین ساکنان این شهر را تشکیل میدادند[۲۴] و پس از اسلام، گروهی از قریشیان و بادیهنشینان به آنجا مهاجرت کردند.[۲۵] طائف، مأوای قبیله ثقیف بود. این قبیله همچنان در طائف و اطراف آن حضور دارند.[۲۶]
دیگر شهرها
دیگر شهرها و روستاهای واقع در حجاز، همچنان بافت قبیلهای خود را حفظ کردهاند و قبیلههایی چون غَطَفان، بنی اسد، قُضاعه، بلی، جُذام، جُهینه و مُزینه در مناطق مختلف حجاز پراکندهاند.[۲۷]
پیش از اسلام
آگاهیها از وضعیت پیش از اسلام شبهجزیره، بویژه حجاز، به جهت فقر منابع محدود است. با این همه، یافتههای مستشرقان و باستانشناسان حاکی از وجود برخی از آثار مربوط به ماقبل تاریخ در نقاطی از حجاز است. نشانههای تمدنی در تیماء، طائف و وادی فاطمه نیز یافت شدهاند.[۲۸]
ثمود از اقوام مورد اشاره در قرآن، یکی از قدیمیترین اقوام تاریخی است که در بخشهایی از حجاز ساکن بودهاند و آثاری از آنها در مناطق مختلف به دست آمده است. برخی از این آثار مربوط به ۸ قرن پیش از میلاد است.[۲۹]
نشانههایی نیز از حکومت گروهی از مَعینیهای مهاجر در مناطق شمالی حجاز، در حدود قرن پنجم پیش از میلاد، در منطقه معین مصران، به پایتختی شهر علت[یادداشت ۵] وجود دارد.[۳۰]
به گمان برخی، زمامداری حکومتهای منطقه حجاز بیشتر بر عهده ملکهها بوده است. نامهای برجایمانده در کتیبهها چون زبیبی، عدیه، شمسی، تبوئا تأییدی بر این امر دانسته شده است.[۳۱]
شهرها
تیماء
کتیبهها، مطالبی پیرامون شهر تیماء از دورههای بسیار قدیم دربردارند و از حکمرانی «نبونید» (حک:۵۵۵–۵۳۹ق) پادشاه بابل، بر این شهر و قصرسازی در آن و نیز تسلط بر دیدان، خیبر و یثرب خبر دادهاند.[۳۲] نشانههایی از توجه حاکمان ایران باستان به این منطقه نیز یافت شده است که حاکی از اهمیت سوق الجیشی این منطقه در آن دوران است.[۳۳]
مکه
اهمیت فوقالعاده مکه به جهت قرار گرفتن در تقاطع راههای تجاری حبشه، مصر، فلسطین، سوریه، یمن و خلیج فارس و وجود کعبه در آن، انتظار دادههای فراوان تاریخی را ایجاد میکند؛ ولی به جز روایاتی پراکنده اطلاعات چندانی در دست نیست.[۳۴] به باور برخی، بیشتر این روایات پراکنده نیز، ریشهای اسرائیلی دارند.[۳۵] بطلمیوس جغرافیدان یونانی، نام مکه را در قرن دوم میلادی، «مکورابا»[یادداشت ۶] ذکر کرده است.[۳۶]
عمالقه، جرهمیان و خزاعیان از قبیلههایی هستند که منابع عربی از تسلط آنها بر مکه سخن گفته و گزارشهایی پراکنده و افسانهگونه از آنها ارائه دادهاند، که تنها تصویری گنگ از این دوران را نشان میدهد.[۳۷] به گفته این منابع، ظلم و ستم جرهمیان در دوره تسلط بر مکه و نیز دستاندازی آنها به کاروانهای تجاری، شمار حاجیان را بسیار کاهش داده بود و عمرو بن لُحی خزاعی، جهت حل این مشکل کعبه را به بتکده تبدیل کرد و به هر قبیله بتی خاص بخشید.[۳۸]
قصی بن کلاب جد چهارم حضرت محمد(ص)، با در پیش گرفتن روشی هوشمندانه، در میان خزاعیان نفوذ کرده و پس از قدرتیابی، آنها را از مکه بیرون کرد و بدین گونه قریش قدرتی بیرقیب به دست آورد. قصی بن کلاب، توانست با وضع قوانین و تقسیم وظایف، سیستمی شبهحکومتی در مکه پدیدآورد.[۳۹]
مدینه
وضعیت مدینه، دیگر شهر مهم حجاز نیز، در دوره پیش از اسلام چندان روشن نیست و با توجه به وجود نام آن در کتیبههای مَعینیها، باید از قدمتی دیرینه برخوردار باشد. منابع عربی نیز، اطلاعات چندانی از وضعیت پیشین آن ارائه ندادهاند و به باور برخی، خبرهای موجود، بیشتر نمایی افسانهای دارد.[۴۰] بر اساس گفتههای آنها، عمالیق نخستین ساکنان مدینهاند و یهودیان پس از غلبه بر ایشان در آن شهر ساکن شدند. در مورد مهاجر بودن این یهودیان و یا گرویدن ساکنان قبلی به این آیین، اختلاف نظر وجود دارد.[۴۱]
تمدن یمن، به دلیل تخریب سد مأرب، اختلافات حاکمان سیاسی، حملات پُرشمار احباش به یمن و مهاجرت گسترده جنوبیها به مناطق مختلف حجاز افول یافت. با افول تمدن یمن، اوس و خزرج از قبیله ازد، در اواخر قرن چهارم میلادی به یثرب رفته و همزیستی مسالمتآمیزی با ساکنان پیشین برقرار کردند؛ ولی با گذر زمان و قدرتگیری ازدیان، اختلافاتی بین آنها و یهود روی داد و سرانجام ازدیان، یهود را به حاشیه راندند. یهود نیز به اختلافافکنی بین دو قبیله روی آورد. جنگهای طولانی مدت میان اوس و خزرج پیش از ظهور اسلام را نتیجه این تلاشها دانستهاند.[۴۲]
طائف
در مورد طائف دیگر شهر مهم حجاز نیز، به جز اشاره به نام قدیم آن، تناسب آن با نام حاکم عمالقی آن، و بنای دیوار آن توسط تاجری از حضرموت، خبر دیگری ذکر نشده است. سنگنبشتههایی به زبانهای نبَطی، ثمودی، ابجدی و عربی-اسلامی در اطراف طائف به دست آمده که به احتمال ، در آینده گوشههایی از تاریخ این خطه را روشن سازد.[۴۳]
در متون عربی، اسلامی
متون تاریخی پس از اسلام و نوشتههای تاریخِ جغرافیایی مسلمانان، تصویر روشنی از گذشته حجاز به دست نمیدهند. بر اساس این گزارشها، بنای کعبه به دست حضرت آدم(ع) صورت گرفته است.[۴۴] برخی، این گزارشها را آشفته خواندهاند.[۴۵] قبرهای منتسب به حضرت آدم(ع)[۴۶] و حوا،[۴۷] تجدید بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم(ع)[۴۸] و اسکان اسماعیل(ع) در مهمترین شهر حجاز[۴۹] و فعالیتهای تبلیغی حضرت صالح(ع) برای قوم ثمود[یادداشت ۷][۵۰] بخشی از اخبار تاریخی منعکسشده مربوط به حجاز در این منابع میباشند.
مطالبی از ارسال لشکر یهودی، توسط حضرت موسی(ع) به یثرب، برای نبرد با عمالیق در برخی از کتابها ذکر شده است.[۵۱] به باور برخی، این مطالب ارزش تاریخی نداشته و به گمان، جهت ساخت پیشینهای کهن برای یهودیانِ ساکن در مناطق مختلفی مانند یثرب، طائف، مکه، خیبر، فدک و تیماء جعل شده باشد.[۵۲] اخباری از تردد اسعد تُبَع از حاکمان حِمیری یمن به مکه و مدینه نیز در منابع عربی بازتاب یافته است،[۵۳] که برخی آن را دارای نمایی افسانهای دانستهاند.[۵۴]
فرهنگ
ساختار حجاز قبیلهای بود و بافت قبیلهای ویژگیهایی مانند سخاوت، شجاعت، پاکدامنی و وفا به عهد را در میان حجازیان محبوب ساخته بود.[۵۵]
برآیند گزارشهای منابع عربی-اسلامی در مورد حجاز، نشان از قدمت توحید و یکتاپرستی در این منطقه دارد و پیروان دو آیین کهن یهود و مسیحیت نیز در جاهای مختلف حجاز حضور داشتهاند.[۵۶] نشانههایی از بزرگداشت موجوداتی نامرئی در برخی از نقاط حجاز به چشم میخورد.[۵۷]
بتپرستی، در آستانه ظهور اسلام در سراسر شبه جزیره بویژه حجاز گسترش یافته بود و تنها گروهی محدود که به «حنیف» مشهور بودند دارای ویژگیهای ممتازی بوده و از منکرات پرهیز میکردند.[۵۸]
اقتصاد
اقتصاد مناطق مسکونی حجاز بر دامداری، کشاورزی، معادن و تجارت استوار بود، با جهانی شدن اسلام و مورد توجه قرار گرفتن بیش از پیش کعبه و نیز کشف نفت این اقتصاد دچار تحولی شگرف شد.[۵۹]
پس از اسلام
به باور برخی، ویژگیهای حجاز پتانسیل لازم برای ظهور یک امپراتوری عظیم را فراهم میکرد. بخشی از آن ویژگیها عبارتند از: دربرداشتن کعبه، گذر راههای تجاری مهم از آن، عدم برخورداری از حاکمیت منسجم و قدرتمند، دلاوری و شجاعت ساکنان ناشی از زندگی در محیطی خشک و بی آب و علف، روحیه ساده و آسان پذیر به جهت دوری از مراکز دینی با پشتوانههای سیاسی، و قرار نداشتن در کانون توجه قدرتهای بزرگ روز.[۶۰]
شگلگیری حکومت
بعثت حضرت محمد(ص) در سال ۶۱۰م. و آیین اسلام تغییراتی شگرف در ابعاد مختلف تاریخ حجاز به وجود آورد. پیش از اسلام، حجاز هیچگاه دارای حکومت یکپارچهای نبود. با هجرت حضرت محمد(ص) به مدینه در طی دهسال جامعه مدنی در این شهر ایجاد شده و مناطق مختلف حجاز به تدریج به اسلام روی آوردند. نامهنگاری پیامبر به سران کشورهای مختلف بویژه ایران و روم نشان از جهانشمولی آیین جدید داشته و دقت در برخی از عبارتهای این نامهها پیشبینی توسعه حکومت حجاز و شکست امپراتوریهای بزرگ را نمایان میسازد.[۶۱]
درگذشت حضرت محمد(ص)، نزاع بر سر جانشینی وی، سرپیچی قبیلههای مختلف از حکومت مرکزی حجاز و میل آنها به بازگشت به وضعیت پیشین خطراتی بود که حکومت نوپای حجاز را تهدید میکرد؛ ولی سکوتِ مصلحتی امام علی(ع)، سرکوب شدید قبائل در جنگهای موسوم به رِده به دستور ابوبکر، و مهار نیروی سرکش داخلی با اعزام آنها به فتوحات، بحرانهای یادشده را از پیش روی برداشت.[۶۲]
جابهجایی پایتخت از حجاز
فتح پی در پی شهرها و گسیل غنائم و خراجهای فراوان به حجاز، تغییراتی را در نوع زندگی حاکمان و مردمان آن ایجاد کرد و ساده زیستی و شجاعت که از ویژگیهای اساسی آنها بود به تجمل و رفاهخواهی تبدیل شد.[۶۳] در دوره عثمان (حک:۲۳–۳۵ق) این دگرگونی فرهنگی به اوج رسید.[۶۴] امام علی(ع) با توجه به این امر و عواملی دیگر، مرکز حکومت را به کوفه تغییر داد و این جابهجایی، جایگاه سیاسی حجاز را بسیار تحت تأثیر قرارداد.[۶۵]
امویان نیز، به جهت سابقه طولانی حکومت در شام و عدم برخورداری از جایگاه مشروعیتی مناسب در حجاز، انگیزهای برای انتقال مرکز به آن نداشتند.[۶۶] عباسیان نیز به دلایل راهبُردی مرکز حکومت خویش را در شهرهای عراق قرار دادند و به تعیین والیانی برای حجاز بسنده میکردند.[۶۷]
جنبشها
در دوره امویان، تلاشهای چندی که از سوی حجازیان برای برگرداندن مرکزیت قدرت به حجاز صورت گرفت سرکوب شد. قیام عبدالله بن زبیر (حک:۶۳–۷۳هـ) مهمترین حرکتی بود که توانست برای مدتی مرکزیت سیاسی حجاز را برگرداند؛ ولی این قیام نیز در سال ۷۳ق. به دستور عبدالملک بن مروان (حک:۶۵–۸۶هـ) و توسط حجاج بن یوسف سرکوب شد.[۶۶]
در دوره عباسیان، تلاشهای برخی از علویان برای قدرتگیری در حجاز، راه به جایی نبرد و افرادی مانند نفس زکیه (م.۱۴۵ق)، شهید فخ (م.۱۶۹ق) و معترضان دیگر به شهادت رسیدند.[۶۷]
حکومتها
قرار داشتن خانه کعبه، مسجدالنبی(ص)، مزارهای حضرت محمد(ص)، اهل بیت(ع)، خلفا و صحابه در حجاز و پتانسیل بالای حج برای مانور سیاسی، باعث میشد حکومتها به حجاز و بویژه حرمین توجه داشته باشند. به باور برخی، کارهای عمرانی بسیاری که در دورههای مختلف در مکه و مدینه و راههای حج انجام میگرفت برای بهبود وجهه دینی حکومت بود.[۶۸]
با روی کار آمدن فاطمیان مصر از نیمه دوم قرن چهارم و منازعاتِ مشروعیتیِ آنها با عباسیان، رقابت بر سر سیادت بر حجاز و حرمین شدید شد. فاطمیان با بکار بردن لقب «شریف» برای جعفر بن محمد بن حسن، و پس از او برای فرزندش حسن بن جعفر، آنها را به امارت مکه گماردند و همین کار را در مورد حسینیهای حاکم بر مکه نیز صورت دادند.[۶۹] حکومت اَشراف[یادداشت ۸] از سال ۳۵۸ تا ۱۳۴۳ق. بر حرمین جز در مواردی نادر ادامه داشت.[۷۰]
صلاحالدین ایوبی پس از تسلط بر مصر و برانداختن فاطمیان، نفوذ خود را به حجاز و حرمین گسترش داد و اوضاع، کمی به سود عباسیان پیش رفت.[۷۱] در برخی از برههها حاکمان یمن نیز سودای سیادت بر حجاز را داشته و در همین راستا حملاتی به مکه تدارک میدیدند.[۷۲]
با از میان رفتن عباسیان در سده هفتم قمری، زمینه برای سیادت ممالیک (حک: ۶۴۸–۹۲۳ق) بر حجاز فراهم شد و نصب و عزل اشراف به دست آنها صورت میگرفت. اقدامات فراوان ممالیک در حرمین و تلاش برای تأمین امنیت راههای حج در منابع انعکاس یافته است.[۷۳] تلاش سلطان محمد خدابنده ایلخانی، برای تسلط بر حرمین با مرگ وی ناکام ماند.[۷۴]
در سال ۹۲۳ق. ممالیک از سلطان سلیم عثمانی شکست خورده و عثمانیان بر مصر و شام تسلط یافتند. شریف برکات بن محمد که حاکم مکه بود، سلطه عثمانیان را پذیرفت، آنها نیز حاکمیت اشراف را بر مکه به رسمیت شناختند. از آن پس تا حدود چهار قرن، حجاز زیر نظر عثمانی اداره میشد.[۷۵]
در سال ۱۱۵۷ق. محمد بن عبدالوهاب با ادعای اصلاحات دینی، به احیای تفکر ابن تیمیه اقدام کرد و با حمایت محمد بن سعود حاکم شهر دِرعیه، توانست به نشر آیین ابداعی که بعدها به نام خود وی به وهابیت مشهور شد، بپردازد. حمایت سیاسی و نظامی خاندان سعود، منازعات بسیاری را بین آنها و عثمانی در پی داشت و سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان در سال ۱۳۴۳ق. کشور مستقل عربستان شکل گرفت و حجاز به عنوان بخش مهمی از آن شناخته شد.[۷۶]
از آن زمان تاکنون، حجاز به عنوان بخشی از عربستان در حاکمیت سعودیها به سر میبرد و بر حسب تقسیمات اداری در سال ۱۹۹۲م. (۱۴۱۲-۱۴۱۳ق) نام حجاز بر ۵ منطقه از ۱۳منطقه عربستان اطلاق میشود.[۷۷]
پانویس
- ↑ العین، ج3، ص70، «حجز».
- ↑ نک: معجم البلدان، ج2، ص218-219؛ صبح الاعشی، ج4، ص252.
- ↑ جغرافیه شبه جزیرة العرب، ص130.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۴۸۷.
- ↑ معجم مااستعجم، ج1، ص9؛ معجم البلدان، ج2، ص219؛ اطلس تاریخ اسلام، ج1، ص396- 397.
- ↑ جغرافیه شبه جزیرة العرب، ص132.
- ↑ الموسوعه العربیة المیسره، ج3، ص1312.
- ↑ جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص14-15.
- ↑ المفصل، ج1، ص145-149؛ معجم البلدان، ج2، ص247-253، الموسوعه العربیة العالمیه، ج8، ص61-62.
- ↑ نک: جغرافیة شبه جزیرة العرب، ص73-74.
- ↑ جغرافیة شبه جزیرة العرب، ص76-79.
- ↑ اطلس المملکة السعودیة العربیه، ص80؛ جغرافیة شبه جزیرة العرب، ص133؛ الموسوعه العربیة العالمیه، ج8، ص61-62.
- ↑ موسوعه العربیة العالمیه، ج8، ص62-63
- ↑ نک: المفصل، ج1، ص240 به بعد؛ see: ptolemi.map6
- ↑ نک: المفصل، ج1، ص240 به بعد.
- ↑ اخبار مکه، ج2، ص50- 54.
- ↑ جغرافیة شبه جزیرة العرب، ص178-180.
- ↑ جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص35.1
- ↑ موسوعه مرآة الحرمین الشریفین، ج5، ص18.
- ↑ الموسوعه العربیة العالمیه، ج8، ص61- 62.
- ↑ تاریخ شبه جزیرة العربیه فی عصورها القدیمه، ص177-179.
- ↑ معجم قبائل مملکة السعودیه، ص469.
- ↑ معجم قبائل الحجاز، ص419.
- ↑ نک: تاریخ العرب القدیم، ص186- 188.
- ↑ نک: السیرة النبویه، ج1، ص468- 469.
- ↑ معجم قبائل المملکة العربیة السعودیه، ج1، ص70- 71.
- ↑ برای مطالعه تفصیلی پراکندگی قبائل در حجاز رک: معجم قبائل الحجاز؛ معجم قبائل المملکة العربیه.
- ↑ المفصل، ج1، ص163، 329.
- ↑ المفصل، ج1، ص324- 326؛ تاریخ العرب القدیم، ص166.
- ↑ المفصل، ج3، ص245- 246.
- ↑ نک: تاریخ شبه جزیرة العربیه، ص125؛ تاریخ العرب القدیم، ص435- 436.
- ↑ تاریخ العرب القدیم، ص255؛ المفصل، ج2، ص264- 265.
- ↑ تاریخ العرب القدیم، ص434؛ المفصل، ج1، ص104.
- ↑ تاریخ العرب القدیم، ص165- 168.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۴۹۲.
- ↑ see: ptolemi.map
- ↑ مروج الذهب، ج2، ص22- 23؛ السیرة النبویه، ج1، ص113- 114.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج1، ص254؛ تاریخ العرب القدیم، ص171.
- ↑ اخبار مکه، ج1، ص109- 110.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۴۹۳.
- ↑ نک: تاریخ العرب القدیم، ص185- 186.
- ↑ امتاع الاسماع، ج9، ص171- 174؛ تاریخ العرب القدیم، ص185- 189.
- ↑ المفصل، ج7، ص143.
- ↑ اخبار مکه، ج1، ص38.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۴۹۴.
- ↑ معجم البلدان، ج4، ص183.
- ↑ بستان السیاحه، ص199؛ المعالم الاثیره، ص88.
- ↑ اخبار مکه، ج1، ص61- 62.
- ↑ الاعلاق النفیسه، ص27.
- ↑ المفصل، ج1، ص326.
- ↑ الدرة الثمینه، ص27؛ معجم البلدان، ج5، ص84.
- ↑ .. نک: تاریخ العرب القدیم، ص82- 86؛ المفصل، ج12، ص103و 158- 197.
- ↑ تاریخ الطبری، ج2، ص105؛ تاریخ الیعقوبی، ج1، ص197- 198.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۴۹۵.
- ↑ نک: تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه، ص441- 445.
- ↑ نک: تاریخ العرب القدیم، ص82- 86؛ المفصل، ج12، ص103و 158- 197.
- ↑ نک: المفصل، ج12، ص281- 282.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص336؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص29.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۴۹۵.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۴۹۶.
- ↑ نک: تاریخ الیعقوبی، ج2، 77- 78.
- ↑ نک: تاریخ الطبری، ج3، ص203 به بعد.
- ↑ نک: تاریخ العرب القدیم، ص305.
- ↑ نک: تاریخ الیعقوبی، ج2، ص164- 174.
- ↑ نک: الغارات، ج1، ص29- 30.
- ↑ ۶۶٫۰ ۶۶٫۱ . اتحاف الوری، ج2، ص96- 99.
- ↑ ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۴۹۷.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، ص۴۹۷.
- ↑ غایة المرام، ج1، ص483- 485؛ موسوعه مکة المکرمه، ج2، ص588.
- ↑ تاریخ مکه، ص417.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص231- 232؛ تاریخ مکه، ص221.
- ↑ نک: اتحاف الوری، ج3، ص34؛ تاریخ مکه، ص231- 233؛ تنضید العقود، ج1، ص50.
- ↑ خلاصة الکلام، ص46؛ نک: تاریخ عمارت مسجد الحرام، ص58- 162؛ عماره المسجدالنبوی منذ انشائه، ص185 به بعد.
- ↑ نک: العقد الثمین، ج4، ص239.
- ↑ حسن الصفاء و الابتهاج، ص150.
- ↑ نک :تاریخ آل سعود، ج1، ص34- 35؛ کشتار مکه، ص67.
- ↑ اطلس المملکة العربیة السعودیه، ص14- 15.
منابع
- اتحاف الوری بأخبار أم القری، عمر بن محمد ابن فهد (م.۸۸۵. ق)، محقق محمد شلتوت، مکه، ام القری، ۱۴۰۳ق.
- احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، محمد بن احمد المقدسی (م.۳۸۰ق)، قاهره، مکتبه مدبولی، ۱۴۱۱ق.
- اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقی (م.۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح ملحس، بیروت، دارالاندلس، ۱۴۱۶ق.
- اطلس المملکة العربیة السعودیه، وزارة التعلیم العالی، ریاض، مکتبة العبیکان، ۱۴۱۹ق.
- اطلس تاریخ اسلام، گروه نویسندگان زیر نظر عزیز خوشوقت، تهران، تکا، ۱۳۸۹ش.
- الاعلاق النفیسه، احمد بن عمر ابن رسته (م.قرن۳. ق)، بیروت، دار صادر، ۱۸۹۲م.
- امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، احمد بن علی المقریزی (م.۸۴۵ق) به کوشش محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
- بستان السیاحه، زین العابدین بن اسکندر شیروانی (م.۱۲۵۳. ق)، تهران، سنائی، بی تا.
- تاریخ العرب فی العصر الجاهلیه، عبدالعزیز السالم، بیروت، دارالکتب النهضه العربیه، بی تا.
- تاریخ مکه، احمد سباعی، مکه، مکتبة احیاء التراث الاسلامی، ۱۴۲۰ق.
- تاریخ العرب القدیم، توفیق ابرو، دارالفکر، ۱۴۲۲ق.
- تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب الیعقوبی (م.۲۹۲. ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
- تاریخ آل سعود، ناصر سعید، مکه، دارمکه المکرمه، ۱۴۰۴ق.
- تاریخ شبه الجزیرة العربیة فی عصورها القدیمه، عبدالعزیز صالح، مصر، مکتبة الانجلو المصریه.
- تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴–۳۱۰ق)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ عمارة المسجدالحرام، فوزیه حسین مطر، تحقیق عبدالرحمن، مکه، جامعة أم القری، ۱۴۰۶ق.
- تنضید العقود السنیه، رضی الدین عاملی (م.۱۱۶۳. ق)، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، نشر انساب، ۱۴۳۱ق.
- جزیرة العرب فی القرن العشرین طبیعه جزیره العرب و حالتها الاجتماعیه الحاضره… دعوه الوهابیین… الحکومات العربیه… الثوره العربیه… آل سعود… موتمرات الصلح و المعاهدات، حافظ وهبه، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، ۱۳۴۰ق.
- جغرافیة شبه جزیرة العرب، عمر رضا کحاله، تحقیق احمد علی، قاهره، مکتبة النهضة الحدیثه، ۱۳۸۴ق.
- حسن الصفاء و الابتهاج، احمد الرشیدی (م.۱۲۸۲. ق)، تحقیق لیلی عبداللطیف، مصر، مکتبة الخانجی، ۱۹۸۰م.
- تاریخ اشراف الحجاز ۱۸۸۳–۱۸۴۰، خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، احمد زینی دحلان (م.۱۳۰۴. ق)، قاهره، المطبعة الخیریه، ۱۳۰۵ق.
- دراسات فی تاریخ العرب القدیم، محمد بیومی مهران الاسکندریه، دارالمعرفه، ۱۹۹۳م.
- الدرة الثمینة فی أخبار المدینة، محمد بن محمود نجار، تحقیق حسین محمد علی شکری، بیروت، دارالارقم.
- السیره النبویه، عبدالملک بن هشام (م.۲۱۸ق)، تحقیق مصطفی السقاء و عبدالحفیظ شبلی و ابراهیم الابیاری، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
- شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، محمد بن احمد التقی الفاسی (م.۸۳۲. ق)، تحقیق گروهی از علما، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
- صبح الأعشی فی صناعة الإنشاء، احمد بن علی القلقشندی (م.۸۲۱. ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۷.
- العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، محمد بن احمد التقی الفاسی (م.۸۳۲. ق) تحقیق محمد عبدالقادرعطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
- عمارة المسجد النبوی منذ انشائه حتی نهایه العصر المملوکی، محمد هزاع الشهری، قاهره، مکتبة القاهره، ۲۰۰۱م.
- العین، الخلیل بن احمد الفراهیدی (م.۱۷۵. ق)، تحقیق مهدی المخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
- الغارات، ابراهیم بن محمد الثقفی (م.۲۸۳ق)، به کوشش سید جلال الدین محدث ارموی، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶ش.
- غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام، عبدالعزیز بن عمر بن فهد المکی (م.۹۲۲. ق)، تحقیق شلتوت، مکه المکرمه، جامعة القری، ۱۴۰۶ق.
- کشتار مکه و آینده حرمین، ظفر بنگاش، ترجمه سید هادی دبستانی، تهران، سروش، ۱۳۶۸ش.
- مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن الحسین المسعودی (م.۳۴۶ق)، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۰۹ق.
- المعالم الأثیره فی السنة و السیره، محمد محمد حسن شراب، بیروت، دارالشامیه، ۱۴۱۱ق.
- معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله الحموی (م.۶۲۶. ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
- معجم قبائل الحجاز، عاتق البلادی، مکه، ۱۴۰۳ق.
- معجم قبائل مملکة السعودیه، حمد جاسر، ریاض، النادی العربی، ۱۴۰۱ق.
- معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، عبدالله بن عبدالعزیز البکری (م.۴۸۷. ق)، تحقیق السقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
- المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی عبیدی (۱۳۲۴–۱۴۰۸ق)، بیروت، دارالساقی، ۱۴۲۲ق.
- الموسوعه العربیة العالمیه، گروهی از پژوهشگران، ریاض، ۱۴۱۶ق.
- الموسوعه العربیة المیسره، بیروت، مکتبة العصریه، ۱۴۳۱ق.
- موسوعه مرآة الحرمین الشریفین، ایوب صبری پاشا (م.۱۲۹۰. ق)، قاهره، دارالآفاق العربیه، ۱۴۲۴ق.
- موسوعه مکه المکرمة و المدینة المنوره، اشراف احمد زکی یمانی، لندن، الفرقان للتراث الاسلامی، ۱۴۲۹ق.