حجابت، یکی از منصب‌های کعبه است که به پرده‌داری و کلیدداری خانه خدا می‌پردازد. جایگرینی و شستشوی پرده کعبه، باز و بسته کردن در کعبه و اجازه وارد شدن به کعبه، برخی از وظایف و اختیارات حاجب است.

یکی از کهن‌ترین کلیدهای موجود کعبه، که در سال ۷۶۵ق. ساخته شده و از جنس مس و زینت‌شده با نقره است و امروزه در متحف الفن الاسلامی در قاهره نگهداری می‌شود. یکی از وظایف منصب حجابتِ کعبه، کلیدداری خانه خدا بوده و هست.

منصب حجابت از دوره اسلام تا کنون به دستور حضرت محمد(ص) در میان بنی ابی طلحه به ارث می‌رسد. پیش از اسلام، فرزندان حضرت اسماعیل(ع)، جرهمیان، خزاعیان و بنی‌عبدالدار این منصب را بر عهده داشته و برای به دست آوردن آن، جنگ و ستیزهایی روی داده است.

حجابت، یکی از منصب‌های دربار پادشاهان و اشراف نیز بوده و در طول تاریخ وظایفی مانند خدمت‌گزاری، دربانی و گاه خبررسانی داشته است. این منصب از دوره خلفا وجود داشته و در دوره عباسیان دارای تشکیلات گسترده‌ای شده است.

واژه

واژه «حجابت»، از ریشه «ح، ج، ب» به معنای منع[۱] یا ستر[۲] و واژه «حاجب» به معنای شخص پرده‌دار است[۳]؛ از این جهت به او حاجب می‌گویند که با پوشاندن شخص یا شیئ خاصی، دیدگان را از تماشای آن منع می‌کند و این وظیفه را بیشتر از راه دربانی انجام می‌دهد.[۴] به شخص حاجب، «حَجَبیّ» گفته می‌شود.[۵]

البته «پرده‌داری» در کاربرد دیگر خود، تنها به منصب ساخت و تعویض پرده کعبه اختصاص دارد.[۶] که در برهه‌ای در اختیار مصر و امروزه با اشراف پادشاه عربستان انجام می‌شود.[۶]

سِدانت به معنای سرپرستی، کلیدداری و خدمت‌گزاری کعبه[۷] از ریشه «س، د، ن»[یادداشت ۱][۸] نیز، به معنای حجابت به کار رفته است.[۹] گاه نیز با تردید در همانندی آن دو،[۱۰] تفاوت‌هایی میان این دو واژه گذاشته شده است؛[۱۱] چنانچه سدانت را به معنای پرده‌داری بدون نیاز به کسب اجازه از دیگران و حجابت را نیازمند به کسب اجازه شمرده‌اند.[۱۲]

اصطلاح «ولایة البیت» نیز، در اشعار جاهلیت به معنای حجابت به کار رفته است.[۱۳] این اصطلاح، در ادبیات قرآنی[یادداشت ۲][۱۴] به معنای حق اجازه یا جلوگیری از ورود زائران به مسجدالحرام است که از مشرکان گرفته شد و تنها در اختیار پرهیزکاران نهاده شد.[۱۵]

حجابت کعبه

حجابت، یکی از سمت‌های مهم خادمان کعبه به شمار می‌رود.[۱۶]

در قرآن و حدیث

قرآن به تصریح، نامی از منصب حجابت یا سدانت به میان نیاورده است؛ ولی آیاتی درباره خدمت به کعبه و پاکیزه کردن آن از آلودگی‌های ظاهری و باطنی وجود دارد. برای نمونه، آیه ﴿وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهرَا بَیتِی لِلطائِفِینَ وَالْعَاکفِینَ وَالرکعِ السجُودِ ﴾[یادداشت ۳][۱۷] به حجابت حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) اشاره دارد.

در آیاتی دیگر،[یادداشت ۴] صلاحیت آباد کردن مسجدالحرام را از مشرکان گرفته و این کار را تنها حق مؤمنان دانسته است. این آیات، درباره فخرفروشی برخی از تازه‌مسلمانان بر سر منصب حجابت نازل شد و ارزش ایمان و جهاد را از این منصب‌ها بالاتر دانست. مراد از تازه‌مسلمان‌ها عباس بن عبدالمطلب به عنوان صاحب سقایت، شیبة بن عثمان به عنوان صاحب حجابت بودند[۱۸] و مراد از مؤمن و مجاهد امام علی(ع) بود.[۱۹]

برخی، آیه ﴿إِن اللهَ یأْمُرُکمْ أَن تُؤدواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا ﴾[یادداشت ۵][۲۰] را ناظر به لزوم بازگرداندن کلیدهای کعبه به دست حاجبان پیشین آن می‌دانند.[۲۱]

در احادیث نیز، به منصب حجابت اشاره شده است. برای نمونه حضرت محمد(ص)، در خطبه‌ای هنگام فتح مکه در کنار کعبه، بر بطلان همه امتیازهای جاهلیت جز سقایت و حجابت تأکید کرد.[۲۲]

اختیارات و وظایف

حاجب کعبه، بر باز و بسته کردن در کعبه و اجازه وارد شدن به کعبه ولایت دارد. وی گاه از ورود خواص حکومت نیز جلوگیری می‌کرد. در ماجرای اعتراض عایشه به حضرت محمد(ص) مبنی بر جلوگیری شیبة بن عثمان از ورود وی به درون کعبه، پس از توضیح قانع کننده شیبه، حضرت محمد(ص) به همسرش پیشنهاد داد که به داخل حجر اسماعیل برود که حجر نیز از کعبه است.[۲۳]

برخی از امور کعبه نیز بر عهده حاجب است. برای نمونه، شیبة بن عثمان پرده‌های کعبه را که میراث جاهلیت به حساب می‌آمد برگرفت[۲۴] و پول آن را صدقه داد.[۲۵] البته برگرفتن پرده از کعبه در زمان مهدی عباسی، منوط به اجازه خلیفه بوده است.[۲۶] سادن، امروزه نیز مسؤولیت تعویض و شستشوی پرده کعبه و تعطیر آن را عهده‌دار است.[۲۷]

حاجبان گاه به سلیقه خود در معماری کعبه دست می‌بردند و به آراستگی ظاهری کعبه می‌پرداختند. برای نمونه، در سال ۴۳۰ق. حاجبان کعبه با الهام از بازسازی عبدالله بن زبیر بر پایه روایت عایشه، حجرالاسود را داخل دیوار کعبه جای دادند و پوششی از نقره بر گرد آن ساختند.[۲۸]

حاجبان در سده‌های نخستین، جایگاه ویژه‌ای داشته و از طبقه اشراف جامعه به شمار می‌آمدند.[۲۹] پست حجابت گاه دارای کارکرد سیاسی نیز بوده و حاجبان در منازعات سیاسی دخالت داده می‌شدند[۳۰] و گاه خانه آنان به عنوان مأمنی برای مردم در جنگ‌ها به شمار می‌رفت.[۳۱]

پیشینه

کاربست حجابت در پرده‌داریِ عبادتخانه‌ها از پیشینه‌ای طولانی برخوردار است و نمونه آن در ادیان و فرهنگ‌های دیگر نیز به کار رفته است.[۳۲]

بنی‌اسماعیل

نخستین حاجبان کعبه را بر پایه قرآن،[یادداشت ۶][۱۷] حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) دانسته‌اند، که از جانب خداوند به پاکیزه کردن کعبه از پلیدی دستور یافتند.[۳۳] تا زمان زنده بودن حضرت اسماعیل(ع)، منصب حجابت در اختیار او بود.[۳۴] پس از درگذشت او سه باور درباره حاجبان کعبه وجود دارد که چنین است:

  1. بر پایه روایتی، پس از درگذشت حضرت اسماعیل(ع)، حجابت در اختیار فرزندش نابت[یادداشت ۷] و پس از او در اختیار «مُضاض بن عمرو» رهبر قبیله جُرهُم قرار گرفت.
  2. بر پایه روایتی دیگر، حاجبان پس از حضرت اسماعیل(ع) چنین بوده‌اند: قیدر بن اسماعیل(ع)،[یادداشت ۸][۳۵] نبت بن قیدر، تیمن بن نبت، نابت بن هَمیسَع بن تیمن. پس از او جرهمیان والیان کعبه بودند.[۳۶]
  3. برخی برای جمع میان این دو روایت، جرهمیان را والیان مکه پس از نابت بن اسماعیل(ع)، و بنی‌اسماعیل را پیوسته حاجبان کعبه دانسته‌اند.[۳۷] بر این پایه، حاجبان کعبه پس از حضرت اسماعیل(ع) چنین بوده‌اند: نابت، امین، یشجُب بن امین، همیسع، أدد، عدنان و معد.[۳۷]

جرهمیان

در جریان انتقال حجابت به جرهمیان، مقاومتی از بنی‌اسماعیل به ثبت نرسیده است، که شاید از این جهت باشد که آن‌ها از طرف مادر خویش، که همسر حضرت اسماعیل(ع) بود، منسوب به این قبیله بودند و از سویی جنگ در مکه را حرام می‌شمردند.[۳۸] گمان‌های دیگری نیز برای مقاومت نکردن بنی‌اسماعیل گفته شده است. مانند کمی جمعیت و نبود قدرت[۳۹][یادداشت ۹][۴۰] و مانند مهاجرت بسیاری از بنی‌اسماعیل از مکه، و ملاحظه‌کاری آنها.[۴۱] در طول این مدت منصب حجابت، میان نخست‌زادگانِ هر حاجب به ارث می‌رسید.[۴۲]

پس از تسلط جرهمیان بر منصب حجابت کعبه، قبیله قطوراء[یادداشت ۱۰] برای گرفتن این منصب به رهبری سَمَیدَع با جرهمیان و بنی‌اسماعیل به جنگ پرداختند. سرانجام این جنگ به نفع جرهم رقم خورد[۴۳] و استقرار آن‌ها بر منصب حجابت را برای مدتی طولانی تضمین کرد.[۴۴]

پس از چندی جرهمیان حجابت و امارت را از دست دادند. سبب زوال قدرت و هلاکت جرهمیان، ظلم نسبت به هدایا و نذورات کعبه و نیز تازه واردان به حرم امن الهی دانسته شده است.[۴۵] جرهمیان پرده‌داری را بدانجا رسانده بودند که در کعبه مرتکب فحشا می‌شدند. داستان إساف و نائله، مرد و زنی که در اثر ارتکاب زنا به دو سنگ مسخ شدند مربوط به این زمان است.[۴۶] آن‌ها در اثر ظلم و ستمی که روا داشتند پیوسته رو به کاستی نهادند و فرزندان اسماعیل که اکثر آن‌ها اینک در بیرون مکه زندگی می‌کردند رو به افزونی گذاردند و این خود سبب غلبه یافتن اسماعیلیان بر آن‌ها شد. برخی از جرهمیان به قبائل یمنی پیوسته و برخی میان مکه و یثرب ساکن شده و رفته رفته به سبب بیماری هلاک شدند[۴۷] و به روایتی پس از ملحق شدن به قبیله‌های حبشی در اثر سیل هلاک گشتند.[۴۸] بر پایه روایتی عامر، آخرین حاجب و رهبر جرهمیان پس از آن که خود را شکست خورده دید، توبه کنان به حجرالاسود متوسل شد اما کارگر نیفتاد.[۴۹]

خزاعیان

درباره سرنوشت حجابت کعبه پس از جرهمیان، سه روایت وجود دارد:

  1. عمرو بن لُحَی به کمک بنی اسماعیل[یادداشت ۱۱] به جنگ جرهمیان رفت و آن‌ها را برای همیشه شکست داد و از مکه بیرون کرد.[۵۰] این نزاع در زمان «أدد» جد عدنان روی داد.[۵۱] این گروه، تیره خزاعه را که عمرو بن لحی جد یا رئیس آن است، تیره‌ای از بنی اسماعیل به شمار می‌آورند.[۵۲][یادداشت ۱۲][۵۳] اینگونه پرده‌داری کعبه پس از جرهمیان، به دست خزاعیان افتاد.
  2. با هلاکت جرهمیان به سبب بیماری یا غرق گشتن آن‌ها در سیل[۵۴] این سمت نخست در اختیار وَکیع بن سلَمه منسوب به قبیله ایاد از قبائل بنی اسماعیل[۵۵] قرار گرفت.[۵۶] وی شخصی راست پیشه و حکیم[۵۷] و از قاضیان معروف جاهلی به شمار می‌آمد.[۵۸]‏ پس از مرگ وی، میان دو تیره مضر و إیاد از قبائل بنی اسماعیل اختلاف افتاد و با پافشاری دو تن از مضر به نام‌های عدوان و فهم، قبیله إیاد مجبور به کوچ شدند. آن‌ها پیش از کوچ، رکن را مخفی کردند. خزاعیان از این فرصت بهره جستند و به مضریان پیشنهاد دادند در عوض تحویل رکن، منصب حجابت را در اختیار آن‌ها گذارند؛ و اینگونه منصب حجابت از میان بنی اسماعیل خارج و در اختیار خزاعه قرار گرفت.[۵۹]
  3. با الهام از اشعار به جای مانده، پرده‌داری کعبه پس از جرهمیان نخست به عمرو بن حارث منسوب به قبیله غسان از قبائل ساکن شام[۶۰] و سپس خزاعیان رسید؛[۶۱] ولی ابن هشام (م.۲۱۸ق)، عمرو بن حارث را فردی غبشانی از تیره‌های خزاعه دانسته و آخرین حلقه حاجبان خزاعی را حلیل بن حبشیه می‌خواند.[۶۲]

با تسلط خزاعه بر منصب حجابت، بت‌پرستی در مکه رواج یافت. عمرو بن لُحَی در سفری که به شام داشت با مشاهده بت‌پرستی و استشفای از بتان، برخی از آن بت‌ها را برگرفته و در اطراف کعبه قرار داد. مکیان نیز بنا بر عادت پیشین خود در تقدیس سنگ‌ها، این بار به تقدیس بتان روی آوردند.[۶۳] بنی‌اسماعیل در زمان نضر بن کنانه هفتمین نواده عدنان، خزاعیان را از مکه بیرون کردند؛[۶۴] ولی گویا دیری نپایید که خزاعیان بازگشته و چون بیشتر بنی‌اسماعیل در خارج از مکه ساکن بودند، نضر بن کنانه تاب مقابله در برابر آن‌ها نیاورد و سرانجام از میان دو منصب حجابت و سقایت، تنها به سقایت بسنده کرد.[۶۵] قبیله خزاعه، به مدت سیصد سال حاجبان کعبه بودند.[۶۶]

قصی بن کلاب و بنی‌عبدالدار

دومین تلاش بنی‌اسماعیل برای گرفتن منصب حجابت از خزاعیان، به رهبری قُصَی بن کلاب انجام شد. او پانزدهمین نواده عدنان و نام اصلیش زید بود.[۶۷] او که با دختر حلیل بن حبشیه، رئیس وقت خزاعه و کلیددار کعبه[۶۸] ازدواج کرده بود،[۶۹] پس از درگذشت حلیل دعوی حجابت کرد.[۷۰]

در زمان قصی چندین دستیار حاجب برای پاسداری از کعبه تعیین شد.[۷۱] پس از قصی، نوبت به فرزند وی «عبدالدار» و سپس پسرش «عثمان» و پس از او نوادگانش «عبدالعُزی بن عثمان»، «أبی طلحه عبدالله بن عبدالعُزی» و «طلحة بن ابی طلحة» می‌رسد.[۷۲] عبدالدار برادر بزرگ‌تر عبد مناف جد اعلای حضرت محمد(ص) به شمار می‌رود و با وجود ضعف عقلانی[۷۳] و برتری عبد مناف[۷۴] این منصب به او داده شد.[۷۵] برخی سبب آن را، علاقه زیاد قصی به او و نخست‌زاده بودنِ وی دانسته‌اند.[۷۶]

به هر رو این انتخاب، موجب پدید آمدن تنش میان فرزندان دو برادر شد.[یادداشت ۱۳][۷۷] این اختلاف در زمانی روی داد که عبدالمطلب تنها نخست‌زاده‌اش حارث را داشت.[۷۸] در یک طرف نزاع، بنی عبد مناف[یادداشت ۱۴] و متحدان آنها از بنی‌اسد و بنی‌زهره و بنی‌تیم و بنی‌حارث، و در طرف دیگر، بنی‌عبدالدار و متحدانشان بنی‌مخزوم، بنی‌سَهم، بنی‌جُمَح، و بنی‌عَدِی قرار گرفتند.[۷۹] پیش از جنگ، هر دو جناح با آدابی ویژه پیمانی سخت بر حمایت از یکدیگر بستند.[۸۰][یادداشت ۱۵] کار به جنگ نیانجامید و با مصالحه میان منصب‌ها و تقسیم آنها تمام شد و حجابت هم‌چنان در میان خاندان عبدالدار باقی ماند.[۸۱]

در دوره اسلام

این منصب در دوره اسلامی ارزشی مضاعف یافت.[۸۲] پس از فتح مکه، حضرت محمد(ص) کلید کعبه را از عثمان بن طلحه گرفت[۸۳] و پس از پاکیزه کردن کعبه، به خود او و به نقلی به شیبة بن عثمان یا به هر دوی آن‌ها یا نخست به عثمان بن طلحه و سپس به شیبه بازگرداند.[۸۴][یادداشت ۱۶][۸۵] حضرت محمد(ص) همراه با دادن این منصب به وی، بر همیشگی بودن این حق برای بنی أبی طلحه[۸۶] و به نقلی بنی طلحه[۸۷] تأکید کرد[یادداشت ۱۷][۸۸] و به حاجب سفارش کرد از نذورات کعبه سوء استفاده نکند.[۸۹] درباره دادن کلید به شیبه[۹۰] و عثمان تردید شده است؛ سبب این تردید، اسلام نداشتن شیبه[۹۱] و عثمان[۹۲] در آن موقع است.[یادداشت ۱۸][۹۳]

در جریان برگرداندن کلید کعبه به بنی‌عبدالدار، برخی به تمایل بنی‌هاشم برای به دست آوردن این منصب و مخالفت حضرت محمد(ص) اشاره کرده‌اند.[۹۴] بر پایه نقلی، حضرت محمد(ص) در پاسخ عباس عموی خویش به ترجیح منصب سقایت بر حجابت اشاره کرد.[۹۵] برخی نیز، به دادن منصب حجابت به عباس و بازستانده شدن آن از وی اشاره کرده‌اند.[۹۶]

با تصریح حضرت محمد(ص) بر جاودانی ماندن حجابت در میان بنی طلحه، این منصب همچنان در بین خاندان بنی شیبه که منسوب به شیبة بن عثمان هستند[۹۷] به جای مانده است.[۹۸] نام برخی از این کلیدداران چنین است:

  • مسلم بن شیبه که پس از وفات پدر در سال ۵۹ق.[۹۹] عهده‌دار این منصب گشت و از صحابه به شمار آمده است؛[۱۰۰]
  • ابوالمحاسن محمد بن علی الشیبی (م.۸۳۷ق) فقیه شافعی و قاضی مکه و صاحب کتاب تمثال الأمثال؛[۱۰۱]
  • محمد بن زین العابدین بن محمد (م.۱۲۵۳ق) صاحب کتاب مناسک الحج؛[۱۰۲]
  • عبدالعزیز الشیبی (م.۱۴۳۱ق/۲۰۱۰م)؛[۱۰۳]
  • عبدالقادر الشیبی (م.۱۴۳۵ق/۲۰۱۴م)؛[۱۰۴]
  • صالح زین العابدین الشیبی، تا امروزه.[۱۰۵]

امروزه

«پرده‌داری» در کاربرد دیگر خود، که تنها به منصب ساخت و تعویض پرده کعبه اختصاص دارد، امروزه با اشراف پادشاه عربستان انجام می‌شود[۶] و سادن، مسؤولیت تعویض و شستشوی پرده کعبه و تعطیر آن را عهده‌دار است.[۲۷] امروزه بزرگِ منصب سدانت، صالح زین العابدین الشیبی است.[۱۰۵]

کتاب‌شناسی

فارغ از اطلاعات موجود در کتاب‌های مفصل تاریخی، تک نگاره‌هایی در زمینه حجابت کعبه وجود دارد؛ برای نمونه، رساله «الحجابة» نوشته جاحظ (م.۲۵۵ یا ۲۵۶ق) در باب آداب حجابت نگاشته شده است.[۳۲]

تفاخرها، نزاع‌ها، و گاه جنگ‌هایی که بر سر تصاحب حجابت صورت می‌گرفت، از خود میراث ادبی هنگفتی بر جا گذاشته است. تاریخ‌نویسان با تفصیل زیاد جزئیات این حوادث را نوشته‌اند.[۱۰۶]

حجابتِ دربار بزرگان

حجابت، یکی از منصب‌های با اهمیتِ دربار پادشاهان و اشراف نیز بوده است.[۱۰۷] نمونه‌هایی از استفاده از حاجب به معنای کارگزار دربار اشراف و بزرگان در دوره نخست ظهور اسلام در مدینه و سپس پایتخت‌های دیگر خلافت اسلامی[۱۰۸] و در زمان خلفای پس از حضرت محمد(ص)[۱۰۹] توسط بردگان[۱۱۰] به چشم می‌خورد.

دوره خلفا

حاجب در دوره ابوبکر و عمر به عنوان خدمت‌گزار،[۱۱۱] دربان و هوادار[۱۱۲] و گاه خبررسان[۱۱۳] ایفای نقش می‌کرد. گاهی نیز از نفوذ اجتماعی خود به نفع مصالح شخصی سوء استفاده می‌کرد.[۱۱۴]

حاجب، در دوره عثمان با ارتقای رتبه، گاه به عنوان فرستاده ویژه خلیفه خدمت می‌کرد و برای پی‌گیری شکایت‌های مردم از والیان، به آن محل اعزام می‌شد.[۱۱۵] حاجب از راه نامه‌نگاری، خلیفه را در جریان اوضاع حکمرانان قرار می‌داد.[۱۱۶] گاهی خمس را برای وی ارسال می‌کرد[۱۱۷] و مهر مخصوص خلیفه را نیز در اختیار داشت.[۱۱۸]

حجابت در دوره امام علی(ع) در نقش دربان،[۱۱۹] خدمتگزار[۱۲۰] و صاحب نفوذ در بیت المال[۱۲۱] بر عهده قنبر بود.[۱۲۲]

در دوره کوتاه خلافت امام حسن(ع) نیز حجابت را بر عهده سالم یا قنبر دانسته‌اند[۱۲۳] و برخی وجود چنین منصبی را در آن زمان انکار کرده‌اند.[۱۲۴]

برخی از اشراف یا بزرگان قوم نیز برای خود حاجبانی داشتند؛ برای نمونه، «ذکوان» را به عنوان حاجب عایشه معرفی کرده‌اند.[۱۲۵]

دوره اومیان

با آغاز حکومت امویان و تبدیل دارالخلافه به دارالسلطنه، منصب حجابت گسترش یافته و از تشکیلات بزرگی برخوردار شد.[۱۲۶] برای نخستین بار در زمان حکمرانی عبدالملک بن مروان (۲۶-۸۶ق)، به پرده‌داری پادشاهان نیز «حجابت» گفته شد.[۱۲۷]

دوره عباسیان

در دوره عباسیان روحیه اشرافیت و کناره‌گیری از رعیت به تدریج موجب شد حاجب از یک دربان، به واسطه‌ای میان دولت و ملت ارتقا یابد.[۱۲۸] در دوره موفق عباسی (م.۲۷۸ق) لقب «حاجب الحجاب» پدیدار شد[۱۲۹] که نشان از تشکیلات بزرگ حجابت دارد و برای مقتدر عباسی (م.۳۲۰ق) هفتصد حاجب ذکر کرده‌اند.[۱۳۰]

پانویس

  1. معجم مقاییس اللغه، ج2، ص143؛ المصباح، ج2، ص121، «حجب».
  2. الصحاح، ج1، ص107؛ المحکم و المحیط، ج3، ص92، «حجب».
  3. العین، ج3، ص86، «حجب».
  4. المحکم و المحیط، ج8، ص453، «سدن».
  5. صحیح مسلم، ج2، ص966.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص96-103.
  7. تهذیب اللغه، ج12، ص253؛ کتاب الافعال، ج2، ص144؛ النهایه، ج1، ص340، «سدن».
  8. العین، ج7، ص228؛ تهذیب اللغه، ج12، ص253؛ معجم مقاییس اللغه، ج3، ص150، «سدن».
  9. المصنّف، ج9، ص281-282؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص36؛ ج3، ص410؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص878.
  10. نک: معجم مقاییس اللغه، ج3، ص150، «سدن».
  11. انساب الاشراف، ج1، ص55؛ المنتظم، ج2، ص216؛ البدایة و النهایه، ج2، ص210.
  12. لسان العرب، ج13، ص207، «سدن»؛ المفصل، ج13، ص207.
  13. الاصابه، ج4، ص444.
  14. سوره انفال(۸)، آیه ۳۴.
  15. المیزان، ج9، ص72.
  16. نک: انساب الاشراف، ج1، ص59؛ تاریخ الطبری، ج2، ص258-260.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ سوره بقره(۲)، آیه ۱۲۵؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۱۹.
  18. و به روایتی همچنین حمزه به عنوان صاحب عمارت مسجد، یا عثمان بن طلحه بودند.
  19. تفسیر مقاتل، ج2، ص163؛ قس: تفسیر قمی، ج1، ص284؛ جامع البیان، ج10، ص68؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص83.
  20. سوره نساء(۴)، آیه ۵۸؛ ترجمه قرآن (انصاریان)، ص۸۷.
  21. المنمق، ص287؛ انساب الاشراف، ج1، ص59؛ ج4، ص23؛ ج9، ص403؛ احکام القرآن، ج2، ص259.
  22. المصنّف، ج9، ص281؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج2، ص11، 36، 410؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص878.
  23. مسند الامام احمد بن حنبل، ج6، ص67.
  24. المفصل، ج12، ص20.
  25. مجموعة الحدیث، ج4، ص66.
  26. تاریخ الطبری، ج8، ص133؛ تاریخ الاسلام، ج9، ص371.
  27. ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ نک: الجامع اللطیف، ص107؛ تحصیل المرام، ج1، ص255.
  28. تاریخ الاسلام، ج25، ص47.
  29. معجم قبائل العرب، ج1، ص30.
  30. تاریخ الطبری، ج8، ص377؛ المنتظم، ج10، ص27.
  31. انساب الاشراف، ج7، ص126.
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ البدایة و النهایه، ج2، ص58؛ البلدان، ص617؛ البدء و التاریخ، ج6، ص104.
  33. تفسیر مقاتل، ج1، ص138؛ جامع البیان، ج1، ص423-424؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج1، ص227-228؛ تفسیر قمی، ج1، ص59.
  34. البدء و التاریخ، ج4، ص124.
  35. تاریخ الطبری، ج1، ص314؛ المنتظم، ج1، ص304.
  36. السیرة النبویه، ج1، ص111؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ قس: انساب الاشراف، ج1، ص12.
  37. ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ تاریخ یعقوبی، ج1، ص223-222.
  38. السیرة النبویه، ج1، ص113.
  39. تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ المنتظم، ج2، ص321.
  40. البدایة و النهایه، ج2، ص184.
  41. تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.
  42. المنتظم، ج2، ص321.
  43. السیرة النبویه، ج1، ص112؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222؛ البدء و التاریخ، ج4، ص124.
  44. البدایة و النهایه، ج2، ص185.
  45. السیرة النبویه، ج1، ص113-114؛ اخبار مکه، ج1، ص80.
  46. المنمق، ص282؛ المنتظم، ج2، ص321؛ البدایة و النهایه، ج2، ص185.
  47. انساب الاشراف، ج1، ص12.
  48. المنمق، ص283؛ المنتظم، ج2، ص322.
  49. المنتظم، ج2، ص322.
  50. الاصنام، ص8؛ المنمق، ص287-288؛ قس: السیرة النبویه، ج1، ص113؛ البدایة و النهایه، ج2، ص187.
  51. تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.
  52. البدایة و النهایه، ج2، ص185.
  53. انساب الاشراف، ج1، ص12؛ تاریخ بلعمی، ج3، ص7؛ البدایة و النهایه، ج2، ص156.
  54. المنمق، ص282-283؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص222.
  55. المنمق، ص283-284.
  56. المنمق، ص283؛ الاعلام، ج8، ص117.
  57. المحبر، ص136.
  58. الاعلام، ج8، ص117.
  59. المنمق، ص284-285؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص238.
  60. الانساب، ج10، ص42.
  61. المنتظم، ج2، ص322؛ الکامل، ج2، ص43.
  62. السیرة النبویه، ج1، ص117؛ انساب الاشراف، ج1، ص55.
  63. الاصنام، ص8؛ المنمق، ص288؛ قس: الاعلام، ج5، ص84.
  64. تاریخ الطبری، ج2، ص271ـ272؛ المسالک و الممالک، ج1، ص384-388؛ معجم البلدان، ج5، ص186.
  65. تاریخ بلعمی، ج3، ص7.
  66. مروج الذهب، ج2، ص32.
  67. السیرة النبویه، ج1، ص117؛ المعارف، ص70.
  68. السیرة النبویه، ج1، ص117.
  69. الطبقات، ج1، ص56؛ تاریخ الطبری، ج2، ص255.
  70. انساب الاشراف، ج1، ص55ـ56؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص239؛ تاریخ الطبری، ج2، ص256.
  71. تاریخ یعقوبی، ج1، ص239.
  72. انساب الاشراف، ج1، ص59.
  73. المنمق، ص390؛ المحبر، ص379.
  74. البدایة و النهایه، ج2، ص209.
  75. المنمق، ص188.
  76. تاریخ الطبری، ج2، ص259؛ انساب الاشراف، ج1، ص59.
  77. انساب الاشراف، ج1، ص61ـ62.
  78. تاریخ یعقوبی، ج1، ص247-248.
  79. السیرة النبویه، ج1، ص130-131؛ الطبقات، ج1، ص64، 209؛ قس: تاریخ یعقوبی، ج1، ص248.
  80. السیرة النبویه، ج1، ص132؛ الطبقات، ج1، ص63؛ المحبر، ص166.
  81. السیرة النبویه، ج1، ص132؛ الطبقات، ج1، ص63؛ المحبر، ص166.
  82. المحبر، ص241.
  83. المغازی، ج2، ص833؛ السیرة النبویه، ج2، ص411؛ الطبقات، ج2، ص104.
  84. المغازی، ج2، ص837-838؛ الاستیعاب، ج2، ص712؛ البدء و التاریخ، ج4، ص110.
  85. التحریر و التنویر، ج4، ص161.
  86. المغازی، ج2، ص838؛ الطبقات، ج2، ص104؛ الاستیعاب، ج2، ص713.
  87. المعجم الاوسط، ج1، ص155ـ156؛ المعجم الکبیر، ج11، ص98.
  88. المغازی، ج2، ص837-838؛ السیرة النبویه، ج2، ص412؛ المعجم الاوسط، ج1، ص155ـ156.
  89. المغازی، ج2، ص837-838؛ السیرة النبویه، ج2، ص104، 412.
  90. تاریخ الاسلام، ج2، ص551.
  91. المغازی، ج3، ص909؛ السیرة النبویه، ج2، ص444؛ انساب الاشراف، ج1، ص464-465.
  92. الاستیعاب، ج3، ص1034؛ البدایة و النهایه، ج3، ص17.
  93. الاصابه، ج4، ص373.
  94. السیرة النبویه، ج2، ص412؛ عیون الاثر، ج2، ص227؛ البدایة و النهایه، ج4، ص301.
  95. الطبقات، ج4، ص18.
  96. انساب الاشراف، ج9، ص403.
  97. تاریخ الاسلام، ج4، ص238.
  98. الاعلام، ج3، ص181.
  99. شذرات الذهب، ج1، ص268.
  100. الاصابه، ج6، ص85.
  101. الاعلام، ج6، ص287.
  102. الاعلام، ج6، ص133.
  103. الشیخ عبد العزیز الشیبی، الیوم؛ گرفته شده در ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ش.
  104. رحیل سادن الکعبة عبد القادر الشیبی، البیان؛ گرفته شده در ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ش.
  105. ۱۰۵٫۰ ۱۰۵٫۱ مکة تودع الشیبی والمرشح لتسلم مفتاح الکعبة صالح زین العابدین، المواطن؛ نیابة عن الملک.. الفیصل یسلم کسوة الکعبة لکبیر السدنة، المواطن؛ گرفته شده در ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ش.
  106. السیرة النبویه، ج1، ص128؛ المنمق، ص284، 290؛ انساب الاشراف، ج1، ص56.
  107. تاریخ خلیفه، ص141؛ المحبر، ص259؛ صبح الاعشی، ج5، ص296.
  108. صبح الاعشی، ج5، ص423.
  109. الطبقات، ج3، ص237؛ تاریخ الطبری، ج4، ص187، 189؛ الاصابه، ج6، ص546.
  110. المحبر، ص258ـ259؛ صبح الاعشی، ج5، ص422-423.
  111. الطبقات، ج3، ص237؛ تاریخ الطبری، ج4، ص187، 189؛ الاصابه، ج6، ص546.
  112. الطبقات، ج3، ص218؛ المعرفة و التاریخ، ج2، ص474؛ انساب الاشراف، ج10، ص340.
  113. صبح الاعشی، ج5، ص422.
  114. انساب الاشراف، ج6، ص139.
  115. انساب الاشراف، ج6، ص171.
  116. انساب الاشراف، ج13، ص15.
  117. البدایه و النهایه، ج6، ص350.
  118. انساب الاشراف، ج6، ص181.
  119. نک: مقاتل الطالبیین، ص20؛ البدایة و النهایه، ج9، ص132.
  120. الغارات، ج1، ص106؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص211؛ تاریخ الاسلام، ج3، ص643.
  121. الغارات، ج1، ص55ـ57.
  122. تاریخ دمشق، ج49، ص291؛ صبح الاعشی، ج5، ص423.
  123. التنبیه و الاشراف، ص261.
  124. صبح الأعشی، ج3، ص296.
  125. الطبقات، ج8، ص60؛ البدایة و النهایه، ج8، ص93.
  126. انساب الاشراف، ج9، ص116؛ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص358-360 و برای آگاهی بیشتر نک: EI (The Encyclopaedia of Islam), hadjib.
  127. صبح الاعشی، ج4، ص20.
  128. تاریخ ابن خلدون، ج1، ص358-360.
  129. نک: شذرات‌الذهب، ج4، ص190؛ الاعلام، ج3، ص341.
  130. البدایة و النهایه، ج10، ص100؛ صبح الاعشی، ج4، ص20.
  1. به معنای پوشاندن.
  2. ﴿وَمَا لَهُمْ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا کَانُوا أَوْلِیَاءَهُ إِنْ أَوْلِیَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ﴾ و چه چیزی مانع آنان است که خدا عذابشان نکند، در حالی که [مردم مؤمن را] از ورود به مسجدالحرام [و عبادت در آن] با آنکه متولّیان آن نیستند، بازمی‌دارند؛ متولّیانِ [شایسته و واقعیِ ] این [مکان مقدس] فقط پرهیزکارانند، ولی بیشتر مشرکان نمی‌دانند [که تولّیت آنجا شایستۀ آنان نیست.]
  3. و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که: خانه‌ام را برای طواف‌کنندگان و اعتکاف‌کنندگان و رکوع‌کنندگان و سجده‌گزاران [از هر آلودگی ظاهری و باطنی] پاکیزه کنید!
  4. سوره توبه(۹)، آیات ۱۷-۱۹.
  5. خدا قاطعانه به شما فرمان می‌دهد که: امانت‌ها را به صاحبانش بازگردانید!
  6. ﴿وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهرَا بَیتِی لِلطائِفِینَ وَالْعَاکفِینَ وَالرکعِ السجُودِ ﴾ و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که: خانه‌ام را برای طواف‌کنندگان و اعتکاف‌کنندگان و رکوع‌کنندگان و سجده‌گزاران [از هر آلودگی ظاهری و باطنی] پاکیزه کنید!
  7. نبت.
  8. قیذار یا قیدار بن اسماعیل(ع).
  9. که این نظر مخالفانی دارد.
  10. این قبیله، به همراه جرهم از یمن به مکه مهاجرت کرده و در ناحیه جنوبی آن ساکن شده بودند.
  11. یا بنی کنانه تیره‌ای از بنی اسماعیل، و به روایتی بدون دخالت بنی‌اسماعیل.
  12. لیک بسیاری از تاریخ‌نگاران، خزاعه را قبیله‌ای به جای مانده از قوم سبأ در جریان تخریب سد مأرب می‌دانند که به مکه مهاجرت کرده بودند.
  13. گرچه برخی دلیل بروز این نزاع را دو منصب رفادت و سقایتی دانسته‌اند که عبدالدار پس از مرگ قصی آن را از برادرش عبد بن قصی گرفته بود.
  14. هاشم، مطلب و نوفل.
  15. کاربست اصطلاحات أحلاف، و لعَقَة الدم درباره بنی عبدالدار مربوط به این مراسم است.
  16. به باور برخی، عثمان بن طلحه از این منصب به نفع شیبه صرف نظر کرد.
  17. با این بیان: «جز ظالم آن را بازنستاند.»
  18. البته اسلام نداشتن عثمان در آن موقع، با مخالفت ابن حجر (م.۸۵۲ق) مواجه شده است.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل حجابت.
  • آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، انتشارات مشعر، ۱۳۸۶ش.
  • احکام القرآن، احمد بن علی الجصاص ( -۳۷۰ق.)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقی( -۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح ملحس، مکه، دارالثقافه، ۱۴۱۵ق.
  • الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، یوسف بن عبدالله ابن عبدالبر (۳۶۸-۴۶۳ق.)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۲۹ق.
  • الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر العسقلانی (۷۷۳-۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • الاصنام، تنکیس الاصنام (تاریخ پرستش تازیان پیش از پدیده اسلام). هشام بن محمد الکلبی ( -۲۰۴ق.)، تحقیق احمد زکی پاشا، ترجمه محمد رضا جلالی نائینی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش.
  • الاعلام، خیر الدین بن محمود الزرکلی ( -۱۳۹۶ق.)، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.
  • الانباء فی تاریخ الخلفاء، محمد بن علی ابن العمرانی (۵۸۰ ش)، به کوشش قاسم السامرائی، القاهره، الآفاق العربیه، ۱۴۱۹ق.
  • انساب الاشراف، احمد بن یحیی البلاذری ( -۲۷۹ق.)، تحقیق سهیل صادق زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
  • الانساب، عبدالکریم السمعانی ( -۵۶۲ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائره المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق.
  • البدء والتاریخ، المطهر المقدسی ( -۳۵۵ق.)، تحقیق سمیر شمس، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
  • البدایه و النهایه فی التاریخ، اسماعیل بن عمر بن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۴۱۱ق.
  • البلدان، ابن الفقیه احمد بن محمد بن اسحاق ( -۳۶۵ق.)، به کوشش یوسف الهادی، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۱۶ق.
  • تاریخ ابن خلدون (ال‍ع‍ب‍ر و دی‍وان ال‍م‍ب‍ت‍داء و ال‍خ‍ب‍ر ف‍ی ای‍ام ال‍ع‍رب و ال‍ع‍ج‍م و ال‍ب‍رب‍ر و م‍ن ع‍اص‍ره‍م م‍ن ذوی ال‍س‍ل‍طان الاک‍ب‍ر)، عبدالرحمن بن محمد عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون ( -۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده و سهیل صادق زکار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۸ق.
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، شمس‌الدین محمد بن احمد الذهبی ( -۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
  • تاریخ بلعمی (تاریخنامه طبری)، محمد بن جریر الطبری، ترجمه محمد بن محمد بلعمی ( -۳۲۵ق.)، به کوشش محمد روشن، سروش، ۱۳۷۸ش. و البرز، ۱۳۷۳ش.
  • تاریخ خلیفه بن خیاط، خلیفه بن خیاط( -۲۴۰ق.)، به تحقیق مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴-۳۱۰ق.)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تاریخ مدینه دمشق، علی بن الحسن ابن عساکر ( -۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
  • تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب الیعقوبی ( -۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • التحریر والتنویر، محمد بن الطاهر بن عاشور ( -۱۳۹۳ق.)، بیروت، موسسه التاریخ، ۱۴۲۱ق.
  • تحصیل المرام ف‍ی اخ‍ب‍ار ال‍ب‍ی‍ت ال‍ح‍رام و ال‍م‍ش‍اع‍ر ال‍ع‍ظام و م‍ک‍ه و ال‍ح‍رم و ولات‍ه‍ا ال‍ف‍خ‍ام، محمد بن احمد الصباغ ( -۱۳۲۱ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، مکه، مکتبه الاسدی، ۱۴۲۴ق.
  • ترجمه قرآن (انصاریان)، حسین انصاریان، اسوه، قم، ۱۳۸۳ش.
  • تفسیر ابن ابی حاتم (تفسیر القرآن العظیم)، عبدالرحمن بن محمد ابن ابی حاتم ( -۳۲۷ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبه العصریه، ۱۴۱۹ق.
  • تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود العیاشی ( -۳۲۰ق.)، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۸۰ق.
  • تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی ( -۳۰۷ق.)، به کوشش سید طیب موسوی جزائری، قم، انتشارات دارالکتاب، ۱۴۰۴ق.
  • تفسیر مقاتل بن سلیمان، ( -۱۵۰ق.)، به کوشش عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، ۱۴۲۳ق.
  • التنبیه و الاشراف، علی بن الحسین المسعودی ( -۳۴۶ق.)، بیروت، دارالصعب، بی‌تا.
  • تهذیب اللغه، الازهری ( -۳۷۰ق.)، به کوشش محمد عوض، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۲۰۰۰م.
  • جامع البیان عن تاویل ای القرآن (تفسیر الطبری)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴-۳۱۰ق.)، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲ق.
  • الجامع اللطیف فی فضل مکه و اهلها و بناء البیت الشریف، محمد ابن ظهیره ( -۹۸۶ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۴۲۳ق.
  • سنن ابن ماجه، محمد بن زید الربعی ابن ماجه ( -۲۷۵ق.)، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
  • السیرة النبویه و آثار المحمدیه، زینی دحلان ( -۱۳۰۴ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • شَذَراتُ الذَهَب فی اخبار من ذَهَب، عبدالحی بن عماد ( -۱۰۸۹ق.)، به کوشش عبدالقادر الارنووط، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق.
  • صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، احمد بن علی قلقشندی ( -۸۲۱ق.)، به کوشش سهیل صادق زکار، دمشق، وزاره الثقافه، ۱۹۸۱م.
  • الصحاح (تاج اللغه وصحاح العربیه)، اسماعیل بن حماد الجوهری ( -۳۹۳ق.)، به کوشش احمد عبدالغفور العطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
  • صحیح مسلم بشرح النووی (ال‍م‍ن‍ه‍اج ف‍ی ش‍رح ص‍ح‍ی‍ح م‍س‍ل‍م ب‍ن ال‍ح‍ج‍اج)، یحیی بن شرف النووی (۶۳۱-۶۷۶ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • الطبقات الکبری، محمد بن سعد ( -۲۳۰ق.)، بیروت، دارالصادر، ۱۴۰۹ق.
  • العین، الخلیل بن احمد الفراهیدی ( -۱۷۵ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
  • عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر (السیره النبویه)، فتح‌الدین محمد ابن سید الناس ( -۷۳۴ق.)، به کوشش ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴ق.
  • الغارات، ابراهیم بن محمد الثقفی ( -۲۸۳ق.)، به کوشش سید جلال الدین محدث ارموی، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶ش.
  • الکامل فی التاریخ، علی بن محمد ابن الاثیر (۵۵۵-۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • کتاب الافعال، علی ابن القطاع ( -۵۱۵ق.)، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
  • لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (۶۳۰-۷۱۱ق.)، قم، انتشارات ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • مجموعة الحدیث علی ابواب الفقه، محمد بن عبدالوهاب ( -۱۲۰۶ق.)، به کوشش خلیل ابراهیم، الریاض، جامعة الامام محمد بن مسعود، ۱۴۰۴ق.
  • المحبر، محمد بن حبیب ( -۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده.
  • المحکم و المحیط الاعظم، علی بن اسماعیل ابن سیده ( -۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۲۰۰۰م.
  • مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن الحسین المسعودی ( -۳۴۶ق.)، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۰۹ق.
  • مسند الامام احمد بن حنبل، احمد بن حنبل (م۲۴۱ق.)، قاهره، مؤسسة القرطبه.
  • المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، احمد بن محمد بن علی، الفیومی ( -۷۷۰ق.)، قم، دارالهجره، ۱۴۰۵ق.
  • المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی ( -۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
  • المعارف، ابن قتیبه دینوری (۲۱۳-۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۷۳ش.
  • المعجم الاوسط، سلیمان بن احمد الطبرانی (۲۶۰-۳۶۰ق.)، تحقیق طارق بن عوض الله و عبدالحسن بن ابراهیم الحسینی، قاهره، دارالحرمین، ۱۴۱۵ق.
  • معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله الحموی ( -۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
  • المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد الطبرانی (۲۶۰-۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • معجم قبائل العرب القدیمه و الحدیثه، عمر رضا کحاله، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
  • معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس ( -۳۹۵ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۴ق.
  • المعرفة والتاریخ، یعقوب بن سفیان الفسوی ( -۲۷۷ق.)، به کوشش العمری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.
  • المغازی، محمد بن عمر الواقدی ( -۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق.
  • المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی عبیدی (۱۳۲۴-۱۴۰۸ق.)، بیروت، دارالساقی، ۱۴۲۲ق.
  • مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی ( -۳۵۶ق.)، به کوشش مظفر، قم، دارالکتاب، ۱۳۸۵ق.
  • المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، عبدالرحمن بن علی ابن الجوزی ( -۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا و نعیم زرزور، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
  • المنمق فی اخبار قریش، محمد بن حبیب ( -۲۴۵ق.)، به کوشش خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
  • المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی (۱۲۸۲-۱۳۶۰ش.)، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۳۹۳ق.
  • النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ابن اثیر ( -۶۰۶ق.)، به کوشش طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۴ش.
  • وقعة صفین، ابن مزاحم المنقری ( -۲۱۲ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق.