قبایل اخوان

از ویکی حج
إخوان
نام کامل اخوان التوحید
سرسلسله عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود
مکان قبیله به صورت پراکنده در داخل «هجر»
شاخه‌ای از مجموعه اعراب بادیه
زیرشاخه‌ها قبیله حرب، قبیله عتیبه، قبیله مطیر، قبیله عجمان، قبیله شمر، قبیله قحطان و... .
مذهب وهابی (حنبلی)
محل حکومت عربستان
جنگ‌ها حمله به کویت، اردن(در سال 1922م. به شمال غربی حایل) و عراق(قتل ‌عام مردم کربلا در سال ‏1216ق و حمله به نجف اشرف و محاصره آن) بمباران مناطقی از نجد، حمله به بازرگانان نجدی در مسیر مصر و کشتن برخی از آن‌ها، شورش در عربستان(ریاض و...) نبردی میان اخوان به رهبری فیصل بن سلطان الدویش و سلطان بن بجاد و نیروهای سعودی به رهبری ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود در روضة السَبله در شمال شرقی شهر زلفی به تاریخ 29 مارس 1929م.
اشخاص مهم فیصل بن سلطان دویش، سلطان بن بجاد، ضیدان بن حثلین عجمانی
مهم‎ترین اقدامات تخریب زیارتگاه‌ها و مراقد و بسیاری از نشانه‌های تاریخی آغاز اسلام از جمله مزار حضرت خدیجه(س) و حضرت آمنه، زیارتگاه محل تولد پیامبر(ص) و مکان تولد ابوبکر، کشتن بسیاری از دانشوران اسلامی از جمله سید عبدالله زواوی، شیخ عبدالله ابوالخیر، شیخ سلیمان بن مراد، سید یوسف زواوی، شیخ حسن شیبی، شیخ جعفر شیبی
مناصب مهم سپاهیان ویژه آل سعود

اخوان مجموعه‌ای از قبایل بدوی عرب، پیرو سرسخت وهابیت و بازوی نظامی آل سعود. در دوره سوم به قدرت رسیدن آل سعود که به تشکیل حکومت سعودی و نابودی حکومت‌های محلی آل رَشید و هاشمیان در جزیره عربی و یکپارچگی حکومت آن انجامید، افرادی از قبایل بدوی عرب که با دل و جان به مذهب وهابیت گرویده بودند، به حمایت و پشتیبانی از آل سعود و گسترش این مذهب پرداختند که به «اخوان» به معنای برادران یا «اخوان التوحید» شناخته شدند. اوج فعالیت آنان میان سال‌های 1330ـ1348ق./1912ـ1930م. بوده است.[۱] این گروه ارتباطی با جنبش اخوان المسلمین در مصر و دیگر کشورهای عربی ندارد. سیر تاریخی اخوان از پیدایش و همراهی با آل سعود تا درگیری با آنان که به انقراض ایشان انجامید، بخشی مهم از تاریخ معاصر جزیره عربی به شمار می‌رود. این گروه نیروی خود را از ساختار استوار قبیله‌ای و نگرش بنیادگرایانه وهابی برگرفت و بی‌هیچ دریغی در راه هدف خود جانفشانی ‌کرد.

پیدایش و پیشرفت

حرکت اخوان هنگامی آغاز شد که عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود کوشید تا قبایل بدوی گرونده به مذهب وهابیت را یکجانشین سازد. این کار با هدف نظم‌دهی بیشتر به این قبایل و تبلیغ وهابیت در میان ایشان و به کارگیری‌ آنان در نبرد‌های مذهبی آل سعود با عنوان جهاد، صورت پذیرفت.[۲] آل سعود پیشتر در نبرد‌های خود بیشتر از شهرنشینان بهره می‌گرفتند که از مردم صحرانشین ثابت‌قدم‌تر بودند. اما عبدالعزیز که مدتی با صحرانشینان زیسته بود، به این اندیشه افتاد که از نیروی بادیه‌نشینان استفاده کند که جنگجوتر از شهرنشینان بودند.[۳] از این رو، ابتدا ایشان را در آبادی‌هایی ساکن کرد و تعالیم مذهب وهابیت را به آنان آموخت. این آبادی‌ها را «هَجر» و نیز «هجره» از ریشه هجرت نامیدند. شمار این مناطق را تا 200 آبادی ‌گزارش کرده‌اند که در سراسر جزیره عربی از شمال تا جنوب و به طور مشخص در ایالت شرقی عربستان، از مرزهای بادیه شام تا ربع الخالی، و از غرب تا نزدیک کوه‌های حجاز و عسیر گسترده شده بود.[۴] برخی از آن‌ها چندان بزرگ بودند که تا ۱۰۰۰۰ تَن را در خود جای می‌دادند و برخی نیز چندان کوچک که تنها ۱۰ تن را در بر می‌گرفتند. شناخته شده‌ترین قبایل در این میان عبارتند از: حَرب (27 آبادی)، عُتَیبه (19)، مُطَیرْ (16)، عُجْمان (14)، شَمَر (9) و قَحْطان (8).[۵]

نخستین هجرت

نخستین هجرت از این‌گونه در سال 1912م. در ارطاویه در شمال ریاض و شمال شرقی زُِلفی، بر سر راه کویت رخ داد که قبایل مُطَیر و حرب را در خود جای داده و مرکز اصلی فعالیت‌های اخوان بود.[۶] بزرگ‌ترین آن‌ها غَطْغَط در دامنه کوه طُوَیق در جنوب غربی ریاض و 75 کیلومتری جنوب غربی جاده اصلی مکه بود[۷] که افراد آن از قبیله عُتَیبه و فرمانده آنان سلطان بن بجاد بن حُمَید، شیخ تیره برقی، بود. او نقشی مهم در پیشبرد نبرد‌های آل سعود و تأسیس دولت سعودی داشت.[۸] تعداد جنگجویان اخوان به سرعت رو به فزونی بود و در سال 1926م. به 76500 تن رسید.[۹] راونکیر، جهانگرد دانمارکی که در مارس 1912م. از ارطاویه گذر کرده، هیچ تأسیسات شهری مهمی در آن ندیده و زندگی ساده و ابتدایی آنان را ‌گزارش کرده است. او گزارش نموده که آنان فرماندهی هولناک به نام فیصل بن سلطان دُویش داشته‌اند.[۱۰]

فهرست شناخته‌شده ترین هجرها

فهرستی از شناخته شده‌ترین هجرها از این قرار است:[۱۱]

نام تعداد جنگجویان قبیله
غَطغَط 5000 عتیبه
أرطاویه 2000 مطیر
عرجا 2000 عتیبه
داهنه 2000 عتیبه
صِرار 2000 عجمان
اجفر 2000 شمر
نفی 1500 عتیبه
مشیرق 1500 الدواسر
قریة العُلیا 1500 مطیر
قریة السُفلی 100 مطیر
مِبایض 1000 مطیر
عُروه 1000 عتیبه
أثله 1000 مطیر
فَریثان 1000 مطیر
سَنام 1000 عتیبه

تغییر سبک زندگی

دولت بیشتر می‌کوشید که قبایل گوناگون را در این آبادی‌ها کنار یکدیگر گرد آورد تا از تعصب قبیله‌ای آنان کاسته، کشمکش‌های تاریخی میان ایشان را از میان ببرد، هر چند در بسیاری از آن‌ها همگونی قبیله‌ای دیده می‌شد.[۱۲] بدین سان، اعراب بدوی زندگی در چادرها را رها ساخته، در خانه‌های گلین زندگی گزیدند و به تدریج به اقتضای تغییر شیوه زندگی، از دامداری به کشاورزی یا بازرگانی روی ‌آوردند. دولت برای کمک به آنان، زمین در اختیارشان نهاد و مسجد و مدرسه و خانه برایشان ‌ساخت و در تهیه ادوات کشاورزی و بذر و سلاح یاریشان ‌کرد و برای هر مجموعه معلمی به نام مطوّع تعیین نمود تا اصول وهابیت را به آنان بیاموزد.[۱۳]

تعلیمات دینی

تعلیمات دینی اخوان زیر نظر شیخ عبدالله بن محمد بن عبداللطیف از آل شیخ (نوادگان محمد بن عبدالوهاب) اداره می‌شد. او رساله‌ای کوچک بر پایه فقه حنبلی ترتیب داد که تعلیم دینی بر مبنای آن صورت می‌گرفت. نیز کتاب‌هایی از ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه، از پیشگامان تفکر سلفی وهابی، در هجره‌ها قرار دادند.[۱۴]

تأثیرات تعلیمات دینی بر آنان

این تعلیمات و شیوه زندگی از آنان افرادی تندرو و سختگیر و متعصب ‌ساخت و البته زندگی بی‌قاعده و قانون‌گریز آنان را کنترل کرد و نظم و فرهنگ فرمانبرداری از قانون را به ایشان الهام کرد. قدرت اعتقادات سخت و بنیادگرایانه وهابی به آن‌ها نیروی جانفشانی و شجاعت بی‌نظیری ‌بخشید تا آن‌جا که سوار بر شتر و با شمشیر و دیگر سلاح‌های سنتی و نیز تفنگ‌های ساده، صدها کیلومتر را پیموده، در برابر تسلیحات سنگین مانند هواپیما و تانک و نفربر مقاومت می‌کردند. از این جهت، قبایل میان راه از ایشان می‌هراسیدند و خود را از آن‌ها دور می‌ساختند؛ زیرا بر پایه اعتقاد سختگیرانه درباره توحید، به کوچک‌ترین بهانه افراد را کافر شمرده، می‌کشتند.[۱۵]

جای‌گیری در نظام سیاسی

اخوان به تدریج نظام سازمانی بیشتری یافتند و در سال 1918م. به جای سربازان شهرنشین نجدی پیشین، سپاهیان ویژه آل سعود را تشکیل ‌دادند. آنان در همین سال به «حایل» پایتخت ابن رشید و در سال بعد به حجاز که در تصرف شریف حسین بن علی هاشمی بود، حمله‌ور شدند. در سال 1920م. فتوحات آل سعود به دست اخوان تا منطقه «أبها» و پایتخت کوهستانی عسیر گسترش یافت و در سال 1921م. همه مناطق زیر نفوذ آل رشید در اختیار عبدالعزیز قرار گرفت. در اجتماعی در ریاض با حضور اخوان، به جای عنوان تاریخی امام که برای پیشینیانش به کار می‌رفت، نخستین بار در تاریخ آل سعود، او را سلطان نجد خواندند.[۱۶]

تجاوز به کشورهای همسایه

برقراری امنیت در عربستان و نابودی بخشی از دشمنان داخلی و انتقال برخی از آن‌ها به کشورهای همسایه مانند گروهی از قبیله شَمَر از هواداران آل رشید و به ویژه تشکیل دو حکومت همسایه عربستان به دست خاندان هاشمی یعنی دو تن از فرزندان ملک حسین، عبدالله در اردن و فیصل در عراق، اخوان را به سمت کشورهای همسایه کشاند.[۱۷] افزون بر این، وجود شیعیان در عراق که اخوان با آنان سرسختانه دشمنی داشتند و ایشان را کافر و بدعت‌گذار می‌شمردند، آن‌ها را واداشت تا به کشورهای همسایه تجاوز کنند.[۱۸] مهم‌ترین این تجاوزها، قتل ‌عام مردم کربلا در سال ‏1216ق. و سپس حمله به نجف اشرف و محاصره آن بود که به سبب وجود دیوارهای بلند شهر و مقاومت مردم ناکام ماند.[۱۹]


آنان در سال 1922م. به شمال غربی حایل در مناطق زیر نفوذ اردن یورش بردند و تا وادی صخر در نزدیکی عمان پیش رفتند.[۲۰] نیز به مناطق تحت نفوذ عراق هجوم بردند و پیشتر به زمین‌های کویت تجاوز کردند.[۲۱] در همه این هجوم‌ها، انگلیسی‌ها که با هر سه کشور عراق، اردن و کویت پیمان نظامی و سیاسی داشتند و به حمایت از آن‌ها متعهد بودند، به رویارویی با اخوان پرداختند و به تعیین مرزهای سعودی با سه کشور و بستن قراردادهایی میان آن‌ها همت گماشتند.[۲۲]

یورش به شهرهای عربستان و پایان دادن به حاکمیت هاشمیان

اعلام خلافت از سوی ملک حسین در حجاز به سال 1924م. حساسیت اخوان را برانگیخت و آن را نوعی بدعت‌گذاری شمردند. نیز در پی انتقاد به شیوه اداره امور حج و حرمین، سرانجام اخوان در اوت 1924م./صفر 1343ق. پس از آن که نتوانستند در حج شرکت کنند، به فرماندهی ابن لُؤی و ابن حُمید، به طائف از شهرهای زیر نفوذ هاشمیان یورش بردند. آنان پس از شکست دادن علی فرزند ملک حسین، به شهر وارد شدند و قتل عام گسترده‌ای را سبب شدند که ترس مردم را برانگیخت. آن‌گاه امیر علی از شهر مکه گریخت و آن را در اختیار اخوان نهاد.[۲۳] آنان در ربیع الاول 1343ق./ اکتبر 1924م. با لباس احرام به مکه وارد شدند و دو ماه بعد عبدالعزیز از ریاض به مکه پای نهاد. مدینه نیز حدود یک سال بعد در جمادی الثانی 1344ق./دسامبر 1925م. تصرف شد. به این ترتیب، حاکمیت تقریبا 1000ساله هاشمیان بر حجاز به دست اخوان پایان یافت.[۲۴]

ثمرات در دست گیری حکومت توسط اخوان

تخریب مقابر و اعتراض برخی کشورهای دیگر

اخوان با ورود به مکه و مدینه، تحت تأثیر نگرش وهابی، به تخریب زیارتگاه‌ها و مراقد و بسیاری از نشانه‌های تاریخی آغاز اسلام از جمله مزار حضرت خدیجه(س) و حضرت آمنه، زیارتگاه محل تولد پیامبر(ص) و مکان تولد ابوبکر پرداخته، اموال و گنجینه‌های فراوان را از درون مزارها و نیز خانه‌های مردم غارت کردند. آنان در همین حال، با نواختن طبل و خواندن سرودهای مذهبی، جشن گرفتند و مردم را از زیارت قبرها نهی کردند. ایشان به برخی از این مزارها بی‌حرمتی نیز نمودند.[۲۵] این کارها واکنشی تند و گسترده بر ضد آل سعود در جهان اسلام پدید آورد.[۲۶] بدرفتاری اخوان در مکه با حاجیان دیگر کشورها، زمینه درگیری آل سعود را با دیگر کشورهای اسلامی فراهم ‌آورد. برای مثال سنگباران کردن محمل مصری در حج به سال 1344ق./1926م. به سردی روابط میان سعودی و مصر تا حدود 10 سال انجامید.[۲۷] نیز سختگیری‌ها و قرار دادن شروطی برای حاجیان بر اساس مذهب وهابیت، سبب منع یا بازگشت بسیاری از کاروان‌های حج کشورهای اسلامی شد.[۲۸]

اخوان از لحاظ باورها و پوشش و عادات زندگی، شیوه متفاوت داشتند. آنان با نگرش افراطی به تعالیم وهابیت، در صدد بازگشت همه جانبه به شیوه زندگی آغاز اسلام بودند و هر‌گونه تغییر برخاسته از مناسبات دنیای جدید را مصداق بدعت می‌شمردند. آن‌ها مانند پیامبر اکرم(ص) سبیل خود را تراشیده، ریش را بلند می‌کردند و استفاده از عقال را بدعت شمرده، به جای آن عمامه‌ای سفید بر روی چفیه می‌بستند.[۲۹] روشنایی برق را به جهت نداشتن روغن یا شمع حرام می‌شمردند و آینه را به سبب بازتاب تصویر آدمی می‌شکستند. مفتی سعودی، شیخ عبدالله بن محمد، و دانشوران دیگر وهابی در بیانیه‌هایی آنان را به میانه‌روی فراخواندند و تأکید کردند که میان عقال و عمامه فرقی نیست و چهار مذهب اهل سنت معتبرند، هر چند مذهب رسمی سعودی حنبلی است. نیز آنان را به پرهیز از تندروی فراخواندند که معمولاً در ایشان اثر نداشت.[۳۰]


کشته شدن دانشوران اسلامی

در هجوم‌های اخوان به حجاز، شماری فراوان از دانشوران مذاهب گوناگون اسلامی از جمله سید عبدالله زُواوی مفتی شافعیان در مکه، شیخ عبدالله أبوالخیر قاضی مکه، شیخ سلیمان بن مراد قاضی طائف، سید یوسف زواوی در سن 80 سالگی، شیخ حسن شَیبی، شیخ جعفر شیبی و بسیاری دیگر کشته شدند.[۳۱]

شورش و سرانجام

پس از پایان نبرد‌های حجاز و پیروزی بر رقبای آل سعود از خاندان آل رشید و هاشمی، اخوان از یک ‌سو در اندیشه گسترش جهاد به سرزمین‌های دیگر اسلامی به ویژه عراق بودند و از سوی دیگر به رفتارهای بدعت‌آمیز آل سعود مانند استفاده از ماشین و تلفن و تلگراف و نیز پیمان‌هایشان با کافران انگلیسی انتقاد داشتند. نیز شیوه رفتار آل سعود را با مردم حجاز تسامح‌آمیز شمرده، خواهان تندروی بیشتر در گسترش توحید بر پایه نگرش وهابی بودند.[۳۲] این عوامل سبب اختلاف ایشان با آل سعود شد و آن‌ها را از دوستان و یارانی قدیمی به دشمنانی خونین بدل ساخت. نخستین نشانه‌های اختلاف در همایش سران اخوان در ارطاویه به سال 1926م./1345ق. آشکار شد که در آن ملک عبدالعزیز به ادله پیش‌گفته محکوم شد و مورد انتقاد قرار گرفت.[۳۳] آن‌گاه بیشتر سران اخوان در همایش ریاض به دعوت عبدالعزیز در رجب 1345ق./ ژانویه 1927م. حضور نیافتند. در پی این اختلاف‌ها، دانشوران وهابی، به ویژه افرادی از آل شیخ، برای سازگار ساختن دو طرف کوشیدند و در بیانیه‌ای به لزوم اطاعت و فرمانبرداری از پادشاه سعودی به منزله امام تصریح کردند و در عین حال، بر پاره‌ای کارهای اخوان مانند سختگیری و پیشگیری از ورود محمل به مکه و ضرورت تلاش سختگیرانه جهت سنی کردن شیعیان احساء و قطیف، صحه گذاشتند.[۳۴] دو ماه بعد، در همایشی دیگر در ریاض، حدود 3000 تن از بزرگان اخوان حضور یافتند و اطاعت خود را از عبدالعزیز اعلام کردند، هر چند هنوز انتقاداتشان پابرجا بود. سیر این روابط و نیز اختلاف‌ها از مکاتبات میان سلطان بن بجاد از سوی اخوان و ملک عبدالعزیز قابل پیگیری است.[۳۵]

هم‌پیمانی در تجاوز به سایر کشورها

پس از شدت یافتن اختلاف‌ها، سه تن از رهبران اخوان، فیصل بن سلطان دویش، سلطان بن بجاد و ضیدان بن حثلین عجمانی درشهر ارطاویه در سال 1926م. گرد هم آمدند و پیمان بستند که نبرد با کافران و مشرکان را ادامه دهند.[۳۶] اختلاف مرزی میان عراق و عربستان در سال 1927م./1346ق. سبب یورش اخوان به پاسگاه‌های عراقی و قتل‌عام سربازان شد که واکنش انگلیسی‌ها را در پی داشت. آنان مناطقی از نجد را بمباران کردند و سپس گروهی از اخوان به رهبری ابن حمید بر آن شدند که، به تعبیر خود، به کافران عراق هجومی سخت برند. ابن سعود آنان را از این کار بازداشت و بزرگان اخوان را به همایشی در ریاض دعوت نمود؛ اما ابن حمید، دویش و عجمانی در آن شرکت نکردند.[۳۷]

تصمیم پادشاه سعودی به ریشه‌کن کردن آنها

ادامه یورش‌ها از سوی ابن حمید در داخل و بیرون مرزهای عربستان، به ویژه حمله به بازرگانان نجدی در مسیر مصر و کشتن برخی از آن‌ها، پادشاه سعودی را به ریشه‌کن کردن فتنه اخوان واداشت. سرانجام در نبردی میان اخوان به رهبری فیصل بن سلطان الدویش و سلطان بن بجاد و نیروهای سعودی به رهبری ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود در روضة السَبله در شمال شرقی شهر زلفی به تاریخ 29 مارس 1929م. اخوان شکستی سخت خوردند و شماری بسیار از آن‌ها کشته و بازماندگان فراری شدند. دویش نیز زخمی سنگین برداشت و به ارطاویه منتقل گشت.[۳۸] عبدالعزیز به سوی ارطاویه حرکت کرد و در راه به بدن نیمه جان دویش برخورد کرد و از وی درگذشت. سلطان بن بجاد نیز در شَقراء خود را به عبدالعزیز تسلیم کرد و به ریاض انتقال یافت و زندانی شد. اما شورش اخوان همچنان ادامه یافت و دویش پس از بهبودی در کنار پسرش عزیز و نیز عجمانی و دیگر سران اخوان، به هجوم‌های پراکنده در راه‌های منتهی به ریاض دست زدند و افرادی از خاندان سعودی را کشتند و حکومت و قبایل مخالف خود را دچار زیان‌های مالی ساختند. سرانجام با تسلیم شورشیان اخوان از قبیله عتیبه به فرماندهی عمر بن ربیعان به آل سعود، بخش بزرگ نیروی اخوان از دست رفت و شکست نهایی آنان نزدیک شد. نیز فشار انگلیسی‌ها بر نیروهای بازمانده اخوان، به دستگیری سران آن‌ها در کویت انجامید. انگلیسی‌ها آنان را به سعودی‌ها تسلیم کردند و ابن سعود آنان را به زندان افکند.[۳۹] در پی شکست شورشیان اخوان، بسیاری از هجره‌ها مهجور شدند و برخی از آن‌ها که با آل سعود هم‌پیمان گشتند، همچنان پا بر جا ماندند. نیز گروهی از سران موالی اخوان به مناصبی در حکومت رسیدند و نیروهای نظامی اخوان در گارد ملی عربستان با نام مجاهدان در هم آمیختند.[۴۰] اما نگرش اخوانی در عربستان از میان نرفت و همچنان تندروی مذهبی در میان طبقه‌ای از وهابیان سلفی، به ویژه در نهادهایی چون «هیئت امر به معروف و نهی از منکر» استمرار یافت. این جریان انتقاد طیف‌های میانه‌رو را در پی داشته و دارد. ظهور جریان‌هایی چون القاعده را نمی‌توان از همین پیوندهای تاریخی و پیشینه‌های آن جدا دانست. همچنین شکل‌گیری «اخوان» در شمال غربی چین در سده 13ق. به رهبری دانشوری وهابی، تحت تأثیر مستقیم اخوان در عربستان بوده است.[۴۱]

پانویس

  1. الاعلام، ج4، ص20؛ دانشنامه ایران و اسلام، ج10، ص1347.
  2. The heart of Arabia, p 131.
  3. دانشنامه ایران و اسلام، ج10، ص1347-1348.
  4. السلفیه، ص396؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج7، ص238.
  5. تتمة تاریخ نجد، ص173-179؛ تاریخ نجد و ملحقاته، ص456.
  6. الاعلام، ج5، ص166؛ سرزمین سلاطین، ج1، ص202.
  7. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج7، ص238.
  8. السلفیه، ص396؛ الاعلام، ج3، ص109.
  9. تاریخ نجد و ملحقاته، ص456.
  10. GennemWahhabiternes Land paaKamelryg, p 96.
  11. تاریخ نجد و ملحقاته، ص454-456.
  12. جزیرة العرب، ص285.
  13. The Arab of the desert, p 45.
  14. تاریخ العربیة السعودیه، ص295؛ الاعلام، ج4، ص99؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، ص41.
  15. دانشنامه ایران و اسلام، ج10، ص1347-1348، «اخوان».
  16. الاعلام، ج2، ص300؛ میقات حج، ش49، ص153، «مناسک سفرنامه فرامرزی».
  17. A history of Jordan and its tribes, p 65-68.
  18. Arabia of the Wahhabis, p 158.
  19. ماضی النجف و حاضرها، ص‏324-326.
  20. A history of Jordan and its tribes, p 87.
  21. تاریخ الکویت، ص248؛ معرکة الجهراء، ص83.
  22. دانشنامه ایران و اسلام، ج10، ص1352.
  23. تاریخ نجد و ملحقاته، ص331-332؛ سرزمین سلاطین، ص269؛ تاریخ مکه، ص724.
  24. شفاء الغرام، ج2، ص390؛ ج1، ص187؛ تاریخ مکه، ص752-753.
  25. زعماء الاصلاح، ص20؛ خلاصة الکلام، ص278؛ کشف الارتیاب، ص55.
  26. تاریخ مکه، ص575-576.
  27. تاریخ العربیة السعودیه، ص354.
  28. خلاصة الکلام، ص294؛ کشف الارتیاب، ص36.
  29. تاریخ العربیة السعودیه، ص355؛ سرزمین سلاطین، ج1، ص203.
  30. الاعلام، ج3، ص109؛ تاریخ نجد و ملحقاته، ص265، 433-436.
  31. کشف الارتیاب، ص51؛ ملحق البراهین الجلیه، ص34.
  32. تاریخ العربیة السعودیه، ص358-359.
  33. السلفیه، ص401-402.
  34. جزیرة العرب، ص292.
  35. تاریخ العربیة السعودیه، ص359-360؛ جزیرة العرب، ص292.
  36. جزیرة العرب، ص294-295.
  37. تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج2، ص436-439؛ معرکة الجهراء، ص83-84؛ جزیرة العرب، ص293.
  38. الاعلام، ج5، ص166؛ Through Wahhabiland on camelback, p 187.
  39. معرکة الجهراء، ص89-92؛ الاعلام، ج8، ص6؛ ج5، ص166.
  40. جزیرة العرب، ص301؛ میقات حج، ش49، ص153، «سفرنامه فرامرزی».
  41. القومیات المسلمة فی الصین، ص16.

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل اخوان.
  • الاعلام: الزرکلی (م.1396ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، 1997م
  • تاریخ العربیة السعودیه: الکسی واسیلیوف، بیروت، شرکة المطبوعات للتوزیع و النشر، 1995م
  • تاریخ حرم ائمه بقیع(ع): محمد صادق نجمی، ترجمه: مهری، قم، المعارف الاسلامیه، 1429ق
  • تاریخ الکویت: عبدالعزیز رشید، بیروت، دار مکتبة‌ الحیاة، 1978م
  • تاریخ المملکة العربیة السعودیه: صلاح الدین مختار، بیروت، دار مکتبة الحیاة، 1957م
  • تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه: احمد السباعی (م.1404ق.)، ترجمه: جعفریان، تهران، مشعر، 1385ش
  • تاریخ نجد و ملحقاته: انیس الریحانی، الفاخریه، 1988م
  • تتمة تاریخ نجد: سلیمان بن سمحان، پیوست: تاریخ نجد، محمود شکری آلوسی، به کوشش الاثری، بغداد، دار الوراق للنشر، 2007م
  • جزیرة العرب فی القرن العشرین: حافظ وهبه، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1956م
  • خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام: احمد زینی دحلان (م.1304ق.)، مصر، المطبعة الخیریه، 1305ق
  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش
  • دانشنامه ایران و اسلام: زیر نظر احسان یارشاطر، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش
  • زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث: احمد امین، بیروت، دار الکتاب العربی
  • سرزمین سلاطین: رابرت لیسی، ترجمه: خلعتبری، شباویز، 1365ش
  • السلفیة بین اهل السنة و الامامیه: سید محمد الکثیر، بیروت، مرکز الغدیر للدراسات الامامیه، 1418ق
  • شفاء الغرام: محمد الفأسی (م.832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق
  • القومیات المسلمة فی الصین: تسو نینگ، ترجمه: هوا، چین، دار النشر باللغات الاجنبیه، 1988م
  • کشف الارتیاب: سید محسن الامین (م.1371ق.)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، 1382ق
  • ماضی النجف و حاضرها: شیخ جعفر شیخ باقر آل محبوبه، چاپ آداب، 1378ق
  • معرکة الجهراء ما قبلها و ما بعدها: بدر خالد البدر، دار القبس، 1400ق
  • ملحق البراهین الجلیه: سید مرتضی رضوی
  • میقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.

A history of Jordan and its tribes, F. Peake, Coral Gables, Florida, 1958. Arabia of the Wahhabis, H. Philby, London, 1928. Gennem Wahhabiternes Land paa Kamelryg, B. Raunkiaer, Copenhagen, 1913. The heart of Arabia, H. philby, London, 1922. The Arab of the desert, H. Dickson, London, 1949. Through Wahhabiland on camelback, Eng. Tr, New York, 1969.