جزیرةالعرب

از ویکی حج
(تغییرمسیر از جزیرة العرب)
جزیرة العرب یا شبه جزیره عربستان

جزیرةالعرب، خاستگاه اسلام و دربرگیرنده حرمین شریفین، در جنوب غربی آسیا، با حدود 3 میلیون کیلومتر مربع مساحت، بزرگ‌ترین شبه جزیره دنیاست.

این شبه‌جزیره از طرف شمال به وسیله ریگزارهای بسیار وسیع به عراق و اردن محدود می‌شود و با آن‌که در شرق، جنوب و مغرب به خلیج فارس، دریای عمان، خلیج عدن و دریای سرخ می‌پیوندد، جز در جنوب، از آب بهره چندانی ندارد.

بر پایه گزارشات تاریخی اقوام مختلفی همچون قوم عاد و ثمود در این سرزمین می‌زیسته‌اند و زبان تمامی ساکنان جزیرةالعرب، عربی بوده است.


اساس ملیت و بافت اجتماعی ـ سیاسی، در جزیرةالعرب را قبیله دانسته‌اند. اعراب اهل وبر و اهل حضر (چادرنشینان و یکجانشینان) جملگی، پیرو نظام قبیله بودند و به سبب نداشتن بینش تشکیلاتی اصیل، با تعصب و حمیّت جاهلی خاص به قبیله خود و روابط و ضوابط قبیلگی می‌نگریستند.


پشتوانه‌اقتصادی ساکنان جزیرةالعرب، داد و ستد جواهرات و سنگ‌های‌قیمتی، کشاورزی، دامداری _در‌اندک مناطقِ برخوردار از آب_ و درآمد حاصل از زیارت مکه در ایامی‌خاص بود. مهم‌ترین پدیده اقتصادی در جزیرةالعرب آن روز، برقراری بازارها و نمایشگاه‌های فصلی بود که برای رونق بخشیدن به تجارت داخلی و خارجی، در هر شهر و منطقه‌ای، متناسب با موقعیت جغرافیایی و اجتماعی، برگزار می‌شد. دومه‌الجندل، مشقر، صحار، عدن، صنعا، عکاظ نام‌های شماری از آن نمایشگاه‌هاست.


اگر چه جزیرةالعرب خاستگاه ادیان توحیدی و میعادگاه بسیاری از انبیای الهی همچون آدم و صالح و هود و ابراهیم و اسماعیل و محل بنای کعبه بوده است، اما در اثر نفوذ و گسترش خرافات و آیین‌های انحرافی، عنصر اصلی دین قبایل عرب جاهلی، شرک و بت‌پرستی و به تعبیری، آمیزه‌ای از تعدد خدایان و طبیعت‌پرستی بود. اعتقاد به جن، ارواح و پرستش ماه و ستارگان، در میان آنها رواج داشت. از سوی دیگر، گروهی از اعراب نیز، بدون پیوستن به یهود و مسیحیت، از بت‌پرستی و انحرافات پرهیز می‌کردند و خود را پیرو دین حضرت ابراهیم(ع) و یکتاپرست می‌خواندند. این گروه به حنیف یا حنفا شهرت داشتند.‌


ظهور اسلام در رشد و توسعه کمی و کیفی جزیرةالعرب، تاثیر شگرفی نهاد. با بعثت پیامبر اکرم(ص)،‌ و هجرت تاریخی ایشان به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی و فتح مکه، جزیرةالعرب با شتاب بیشتری در مسیر تحول‌گرایی و رشد به سوی تمدن اسلامی گام برداشت؛ مناسک حج از قبحِ خرافه و انحراف رهایی یافت .‌ گسترش اسلام در دوره‌های متمادی موجب افزایش جمعیت باورمند به این دین در نقاط گوناگون جهان، و به تبع افزایش جمعیت حاجیان را در پی داشت. تامین نیازهای حاجیان باعث رونق تجارت در شبه جزیره بوده است.

شبه جزیره، به دلیل وجود حرمین شریفین، به ویژه مکه همواره مورد توجه حاکمان اسلامی در دوره‌های مختلف بوده است. کوشش‌های فراوان این حاکمان در زمینه‌های مختلف همچون؛ تامین امنیت راه‌های حج، تعیین امیر الحاج، تعمیر و گسترش مسجدالحرام و مسجدالنبی و شهرهای مکه و مدینه و نیز ارائه خدمات رفاهی به زائران و ... بخش‌های مهمی از تاریخ جزیرةالعرب را تشکیل می‌دهد.

اهمیت شناسایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

این سرزمین از آن جهت که خاستگاه دین اسلام بوده و نیز کعبه، حرم امن خداوند، شهر مدینه و مزار پیامبر اسلام(ص) در آن قرار دارد و بخش‌های گوناگون آن شاهد رویدادهای دوره آغاز اسلام بوده‌اند، از اهمیتی ویژه برخوردار است؛ به گونه‌ای که شناخت آن مورد اهتمام بسیاری از اسلام‌شناسان شرقی و غربی و نیز مسلمانان مشتاق مطالعه در حوزه دین اسلام و به ویژه فریضه حج بوده است.

وجه تسمیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

این منطقه با آب‌های خلیج فارس و دریای عمان از سمت شرق، اقیانوس هند از جنوب، و دریای سرخ ازجهت غرب احاطه شده است و بر این اساس، باید شبه جزیره نام گیرد؛ ولی به دلیل قرار داشتن رودهایی چون فرات در شمال آن، جزیره خوانده شده است.[۱]

جرافیای طبیعی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

جزیرةالعرب شبه جزيره بزرگى است، واقع در منتهى‌اليه جنوب غربى آسيا که از سه طرف در حصار آب قرار دارد؛ از غرب به دریای سرخ، که حدّ فاصل جزيرةالعرب و قارّه آفریقا است؛ از جنوب به اقیانوس هند و از شرق به دریای عمان و خلیج فارس. تنها از شمال با کویت، عراق و شامات ارتباط زمينى دارد. به سبب جريان رودها، از جمله فرات در قسمت شمالى آن- که شبه جزيره را تقريباً به صورت جزيره در آورده است- اکثر جغرافى‌نويسان و مورخان آن جا را جزيرةالعرب ناميده‌اند.

موقعیت جغرافیایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

جزیرةالعرب نامی است که برای سکونت‌گاه پهناور قوم عرب در جنوب غربی آسیا در منطقه میان 12 تا 32 درجه عرض شمالی و 40 تا 58 درجه طول شرقی به کار رفته است.[۲] (تصویر شماره 38)

گستره و مساحت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

جزیرةالعرب با مساحت تقریبی 1،200،000 مایل مربع (3،100،000 کیلومتر مربع)[۳] بزرگ‌ترین شبه جزیره جهان است.[۴] در مرزبندی جزیره که سازگار با ویژگی‌های طبیعی منطقه انجام گرفته، اختلاف فراوان به چشم نمی‌خورد.[۵]

مرزهای شمالی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

درباره مرز شمالی آن، سه دیدگاه در میان است:


بر پایه دیدگاه نخست، مرز شمالی جزیرةالعرب، خطی فرضی است که از خلیج عقبه در غرب تا منطقه اُبُلَّه در کرانه شمال غرب خلیج فارس در شرق امتداد یافته است. صحرای نَفود شمالی، میان نجد شمالی و بیابان شام، مرزی طبیعی را برای شمال جزیرةالعرب تشکیل داده است.[۶]

گروه دیگر بخشی گسترده از بادیه شام را جزء جزیرةالعرب دانسته‌اند. با این دیدگاه، مرزهای شمالی تا کرانه‌های جنوبی فرات امتداد دارد.[۷]

بعضی بیابان شام و فلسطین و صحرای سینا را در قلمرو جزیرةالعرب شمرده‌اند.[۸] برخی از محققان شبه جزیره را از بخش‌های جدا شده از قاره افریقا در دوره سوم زمین‌شناسی دانسته‌اند و شواهدی در تایید فرضیه خود به دست داده‌اند.[۹]

تقسیمات جغرافی‌دانان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بطلمیوس، جغرافی‌دان یونانی، جزیره را به سه بخش سنگی، صحرایی و خوشبخت تقسیم کرده بود.[۱۰]

جغرافی‌دانان مسلمان به تقلید از ابن عباس، شبه جزیره را به پنج بخش تقسیم کرده‌اند. از آن‌جا که این بخش‌ها در منابع کهن نمودی ویژه دارند، به اختصار به معرفی آن‌ها می‌پردازیم:

تهامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

تِهامَه؛ سرزمینی پست و کم‌ارتفاع در امتداد ساحل شرقی دریای سرخ و در غرب رشته کوه سرات که به غَور یا سافله نیز مشهور است. مناطق گوناگون تهامه به نام مناطق مجاور شهرت یافته‌اند. تهامه یمن[۱۱] و عسیر و حجاز از آن جمله هستند.[۱۲]

نجد[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نجد؛ سرزمین مرتفع مرکزی عربستان که در میان مناطق عروض و حجاز قرار گرفته است. صحرای رُبع الخالی در جنوب شرق در نجد جنوبی و نیز صحرای بزرگ نَفود در شمال غرب در نجد شمالی، دو مرز طبیعی نجد را شکل داده‌اند.[۱۳]

حجاز[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حجاز؛ در شرق رشته کوه‌های سرات قرار گرفته و از جهت غرب تا منطقه نجد ادامه یافته است. شمالی‌ترین بخش آن، خلیج عقبه و جنوبی‌ترین بخش آن، مناطق جنوبی شهر طائف است.[۱۴]

عروض[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عروض؛ بر سرزمین مجاور نجد در شرق عربستان اطلاق می‌شود و بخش عمده‌ای از آن را کرانه‌های جنوبی و غربی خلیج فارس تشکیل می‌دهد.[۱۵]

یمن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

یمن؛ در جنوب غربی شبه جزیره قرار دارد و در گذشته بر مناطق جنوب مکه اطلاق می‌شد. منطقه غربی آن، کوهستانی و دارای بارندگی فراوان بوده است و از همین رو به آن یمن‌الخضراء نیز گفته‌اند.[۱۶] عربستان «خوشبخت» نامی است که یونانیان به یمن داده‌اند.[۱۷]

جغرافی‌دانان متاخر مبناهای گوناگون چون نزدیکی و دوری به دریا، حکومت‌ها، و تفاوت‌های طبیعی را برای تقسیم‌بندی شبه جزیره برگزیده و بر همین اساس، نتایج گوناگون به دست داده‌اند.[۱۸]

صحراها و بیابان‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بیشتر مناطق شبه جزیره را بیابان‌های بسیار بزرگ مانند صحرای سوریه یا بادیة‌الشام در شمال، صحرای بزرگ نُفُود در شمال عربستان کنونی، صحرای دَهنا در شمال شهر ریاض پایتخت عربستان، صحرای جافوره در ساحل خلیج فارس و جنوب غرب کشور قطر، و صحرای بزرگ ربع‌الخالی در جنوب عربستان فراگرفته است.[۱۹]

بخش‌های کوهستانی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ارتفاعات شبه جزیره در غرب، جنوب، شرق و بخش‌های میانی پراکنده‌اند. رشته کوه‌های به هم پیوسته سَرات در غرب همچون ستون فقرات از مناطق جنوبی شام و فلسطین آغاز می‌شوند و به موازات ساحل دریای سرخ امتداد می‌یابند و نزدیک شهر مکه به کمترین ارتفاع می‌رسند. سپس به ارتفاع آن‌ها افزوده می‌شود؛ به گونه‌ای که در یمن به بیشترین ارتفاع می‌رسند.[۲۰]

بخش‌های کوهستانی عمان در شرقی‌ترین بخش شبه جزیره، از جهت شمال غربی به سوی جنوب شرقی امتداد یافته‌اند. کوه‌های اخضر در شرقی‌ترین بخش شبه جزیره (عمان) قرار دارند که بلندترین قله آن جبل‌الشمس به ارتفاع حدود2980متر از سطح دریا است.

در بخش شمالی نجد، رشته کوه اَجَا به طول تقریبی100 کیلومتر از جنوب غربی به شمال شرقی کشیده شده و در جنوب شرقی آن رشته کوه سلمی قرار دارد. این دو رشته کوه اکنون با نام کوه‌های شمر شناخته می‌شوند.[۲۱] رشته کوه بسیار طولانی طویق در بخش شرقی نجد نیز از جمله این ارتفاعات است.[۲۲] قعیقعان، ابوقبیس، نور، ثور، عرفات، و اُحد از دیگر ارتفاعات مشهور شبه جزیره هستند. در میان تپه‌ها و ارتفاعات، دره‌های بسیار وجود دارند که آب حاصل از بارش‌ها در آن‌ها جریان دارد و کشاورزی جزیره بدان‌ها وابسته است.


مهم‌ترین دره‌های شبه جزیره عبارتند از: وادی الرُمَه که از وادی الرقوب در مدینه آغاز می‌شود و تا نزدیکی بصره در عراق ادامه دارد، وادی‌الحمض که از خیبر تا مدینه و سرانجام دریای سرخ امتداد دارد، وادی بیشه، وادی دواسر، وادی نجران، وادی حنیفه و الیمامه، وادی التیم، وادی اذنه، وادی الکبیر.[۲۳]

واحه‌ها و نخلستان‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

واحه‌ها یا مکان‌هایی که در آن‌ها امکان ایجاد نخلستان، باغ و کشاورزی وجود دارد، نیز در سراسر شبه جزیره پراکنده‌اند. مهم‌ترین واحه‌ها عبارتند از: جوف، سَکاکه، تَیماء، عَلا، خیبر، مدینه، ینبُع النخل، تَرَبه، خرمه، نجد، احساء.[۲۴]

سرزمین‌های سنگلاخی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حره‌ها یا سرزمین‌های سنگلاخی شکل گرفته از گدازه‌های آتشفشانی بیشتر در بخش‌های غربی و میانی شبه جزیره پراکنده‌اند. این حره‌ها ویژگی‌های جغرایی متفاوت دارند. برخی از آن‌ها خشک و کویری و بعضی دارای چشمه‌های آب فراوان و پوشش گیاهی مناسب هستند.[۲۵]

وضعیت آب و هوایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

جزیرةالعرب حلقه میانی از رشته صحرایی پیوسته به دو قاره آسیا و افریقا است و در معرض وزش بادهای خشک قرار دارد. به جهت قرار گرفتن نزدیک خط استوا، تابش آفتاب در آن تقریبا به صورت عمود است. خشکی هوا، کمی ابر، پایین بودن رطوبت، و کمبود پوشش گیاهی سبب اختلاف دمای بسیار میان روز و شب و پیدایش آب و هوای قاره‌ای در این منطقه شده است.

میزان بارش سالانه در بخش‌های عمده آن از 200 میلی‌متر کمتر است و تنها در ارتفاعات جنوب غربی به 200 تا 500 میلی‌متر می‌رسد. روزهای بارانی در بسیاری از مناطق غیر کوهستانی 15 تا 25 روز در سال در فصل زمستان و آغاز بهار است.[۲۶] در بیشتر نقاط شبه جزیره، رود دائم وجود ندارد و به دلیل سرعت تبخیر چاه‌ها، چشمه‌ها و برکه‌ها منابع تامین آب در این مناطق هستند.[۲۷]

جغرافیای انسانی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نامساعد بودن وضعیت زیست‌محیطی باعث شده است که بیشتر مناطق شبه جزیره غیر مسکونی یا دارای جمعیت بسیار کمی باشند. نخستین اجتماعات کنار منابع آب و مناطق قابل کشت، شکل گرفتند. با گذر زمان و ایجاد راه‌های تجاری، جمعیت مناطق مجاور با این مسیرها افزایش یافت. تاثیر عوامل محیطی در فراوانی جمعیت، در جنوب شبه جزیره آشکارا دیده می‌شود و کهن‌ترین نشانه‌های تمدنی در این مناطق یافت شده است.

نظام اجتماعی قبیله[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کم بودن منابع مورد نیاز زندگی و رقابت برای تصاحب آن، پیوند خانواده‌ها در نظام اجتماعی بزرگ‌تر به نام قبیله را در پی داشت. خون، نسب، و عصبیت عوامل پیوند افراد قبیله با یکدیگر بودند و منافع مشترک و دستیابی به منابع آب و چراگاه‌ها، نسبتی مستقیم با قدرت قبیله داشت. قبیله قوانین ویژه خود را داشت و همگان ملزم به رعایت این اصول بودند. تخلف از این اصول، مجازات طرد از قبیله را در پی داشت. در این صورت، وی یا باید به قبایل دیگر پناهنده می‌شد و یا به جرگه راهزنان می‌پیوست.

کسانی که از لحاظ خونی و نسبی پیوندی با قبیله نداشتند، برای ادامه زندگانی ناچار بودند که زیر چتر حمایت قبیله‌ای ویژه قرار گیرند و به این ترتیب، از امتیازی همسان با دیگر افراد قبیله برخوردار شوند. درگیری با دیگر قبایل و گرفتن اسیر، باعث پیدایش طبقه اجتماعی دیگری به نام بردگان شده بود که از جمعیت نسبی خوبی برخوردار بودند.[۲۸]


از مهم‌ترین قبایل ساکن حجاز در آغاز اسلام، می‌توان به قریش، خزاعه، ثقیف، هوازن، غطفان، اوس، خزرج، عضل، قاره، خزیمه و کنانه اشاره کرد. قبایل بلی بن عمرو، جهینه، و غفار ساکنان تهامه بودند. در نجد، قبیله‌های حنیفه، تمیم، طی، اسد، و کلب بن وبره سکونت داشتند. آل مُرَّه، بنو خالد، عِجمان، قحطان، سُبَیع، حرب، و عَنَزَه نیز از دیگر قبایل ساکن شرق جزیرةالعرب بودند.[۲۹] عروض نیز سکونت‌گاه قبایلی چون ربیعه، بکر بن وائل، و عبدالقیس بود. از مشهورترین قبایل یمنی، می‌توان حمیر، خولان، مذحج، و همدان را نام برد.[۳۰]

زبان عربی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

زبان عربی از دیگر مشترکات جامعه انسانی در شبه جزیره بوده است. با وجود اختلاف در خاستگاه و چگونگی پراکندگی در نقاط گوناگون شبه جزیره، محققان در این‌که سامی‌ها کهن‌ترین ساکنان شناخته شده شبه جزیره هستند، توافق دارند.[۳۱]

اقوام مختلف[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در منابع اسلامی، ساکنان شبه جزیره به چند گروه تقسیم شده‌اند: اعراب عاربه یا اصیل که خود به دو گروه بائده و باقیه تقسیم گشته‌اند. بائده به اقوام از میان رفته مانند عاد، جدیس، طسم، ثمود، و عمالیق گفته می‌شد.

باقیه یا قحطانی‌ها که به یعرب بن قحطان منسوبند، در سرزمین‌های جنوبی شبه جزیره ساکن بودند.[۳۲] عرب مستعربه منسوب به معد بن عدنان، جد نوزدهم پیامبر(ص) و ساکن مناطق شمالی شبه جزیره بودند. زبان اصلی ایشان عربی نبود و بر اثر اختلاط با عرب‌های اصیل، به این زبان سخن گفتند.[۳۳]

چادرنشینان و یکجانشینان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از دیگر آثار وضعیت زیست‌محیطی، می‌توان به تقسیم ساکنان شبه جزیره به اهل وبر (عشایر و چادرنشینان) و اهل حضر (یکجانشینان) اشاره کرد.[۳۴]

دامداران برای یافتن مراتع مناسب باید به کوچ می‌پرداختند. در جاهایی که امکانات زیربنایی زندگی یافت می‌شد، روستاها و شهر‌ها شکل گرفتند. کوچ‌نشینی و سفرهای پیاپی، برخی از صفات ممتاز ساکنان شبه جزیره را تقویت می‌کرد.

کرم و سخاوت از مهم‌ترین ویژگی‌های عرب‌ها بوده و هست. آثار ادبی و تاریخی بر جای مانده از دوره‌های گوناگون، سرشار از داستان‌های مرتبط با این ویژگی و افراد دارنده آن است. دلیری نیز از دیگر صفاتی است که به سبب بادیه‌نشینی و وضعیت سخت زیست محیطی، نمودی ویژه در زندگی عرب‌ها یافته است. با وجود تغزلات عاشقانه و وصف‌های ناشایست در باره مسائل جنسی در اشعار جاهلی و آثار پسین، عفت و پاکدامنی از صفات مورد احترام جامعه بوده و افراد پاکدامن از بزرگان به شمار می‌رفتند. وفا به عهد نیز مورد اهتمام عرب‌ها بود و به افراد دارای این صفات با دیده احترام می‌نگریستند.[۳۵]

عوامل رشد جمعیت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گسترش اسلام در دوره‌های متمادی و افزایش جمعیت باورمند به این دین در نقاط گوناگون جهان، افزایش جمعیت حاجیان را در پی داشت و همین سبب می‌شد که مهاجرت به حرمین شریفین بیشتر گردد. مجاوران ارائه دهنده خدمات به حاجیان و نیز تاجران مهاجر در این زمره بودند. با وجود این، جهش جمعیتی در این دوره‌ها چشمگیر نیست.

کشف نفت به سال 1925م. مهم‌ترین عامل رشد نسبی جمعیت در سده‌های اخیر بوده است. وجود حدود40% ذخایر نفتی جهان در شبه جزیره، تحولات بسیار در منطقه خاورمیانه ایجاد کرد. نفت به عنوان اصلی‌ترین منبع درآمد شبه جزیره شناخته شد و درآمدهای هنگفت را روانه این کشورها کرد و تغییرات بسیار در عرصه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و بافت جمعیتی کشورهای شبه جزیره ایجاد کرد و مهاجرت‌های فراوان را در پی داشت. جمعیت شهرهای دارای نفت و صنایع وابسته به آن و بنادر حمل و نقل، رو به افزایش نهاد و درآمد آن نیز به بهبود امکانات رفاهی در نقاط گوناگون شبه جزیره انجامید.[۳۶]

بر پایه سرشماری سال 2000م. شبه جزیره جمعیتی افزون بر 77،983،936 تن را در خود جای داده است.[۳۷] با وجود ملیت عربی بیشتر ساکنان عربستان، مهاجرانی از ملیت‌های گوناگون وغیر عرب نیز به آن جا مهاجرت کرده‌اند.[۳۸] 10% جمعیت عربستان سعودی، 83% امارات متحده عربی، 80% قطر، 15% عمان، 55% بحرین، و 66% کویت را غیر بومی‌ها تشکیل داده‌اند.[۳۹]

دین در جزیرةالعرب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با توجه به تفاوت‌های فراوان در جغرافیای طبیعی شبه جزیره، دین یکی از مهم‌ترین عوامل وحدت‌بخش بوده است.

خاستگاه انبیاء[ویرایش | ویرایش مبدأ]

جزیرةالعرب زیستگاه حضرت آدم(ع) و فرزندان ایشان بوده و بر پایه پاره‌ای از روایات، بنای کعبه به دست وی انجام گرفته است.[۴۰] بازسازی کعبه به دست حضرت ابراهیم(ع) و سکونت خاندان ایشان در مکه و نقاط دیگر حجاز، در قرآن (سوره بقره، آیه127) و دیگر منابع اسلامی بازتاب یافته است.[۴۱]

نیز این سرزمین محل زندگی دو قوم کهن ثمود و عاد در بخش شمالی بوده که پیامبرانی چون صالح و هود به سوی آن‌ها فرستاده شدند. نیز سرزمین اردن در مرز شمالی شبه جزیره، میعادگاه بسیاری از انبیای خداوند بوده است.[۴۲]

بدین سان، ادیان توحیدی را باید نخستین جلوه‌های دینی این سرزمین دانست. حضور پیامبران در دوره‌های گوناگون، از انحراف اقوام ساکن در مناطق گوناگون شبه جزیره حکایت دارد.

بت‌پرستی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بت‌پرستی عمومی‌ترین باوری بوده که در شبه جزیره نمودی ویژه داشته است. قبایل بت‌های ویژه خود داشتند و به نام برخی از بت‌های مشهور آن‌ها در قرآن اشاره شده است. (سوره النجم، آیه19-20) پیش از اسلام، بت‌پرستی در شبه جزیره بسیار گسترش یافت و هر خانه‌ای بتی ویژه خود داشت. کسانی که توان تهیه بت نداشتند، به نصب سنگی در مکان دلخواه و طواف پیرامون آن بسنده می‌کردند.[۴۳]

کعبه و حج[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کعبه در همه ادیان آسمانی در کانون توجه قرار داشته و مظهر یکتاپرستی بوده و حج به عنوان فریضه‌ای دینی در دوره‌های گوناگون شمرده می‌شده است. در دوره نزدیک به ظهور اسلام، چند عامل در رونق کعبه و مراسم حج نقش داشتند که از جمله آن‌ها می‌توان به این عوامل اشاره کرد: تبدیل کعبه به بت‌خانه‌ای بزرگ و حاوی بت‌های قبایل گوناگون به دست عمرو بن لحی خزاعی، ایجاد نظم نو در مکه و تقسیم وظایف مرتبط با حج (کلیدداری، غذارسانی و آب‌رسانی به حاجیان) به دست قصی بن کلاب جد چهارم پیامبر(ص)، اعلام ممنوعیت نبرد و غارت در ماه‌های ذی‌قعده و ذی‌حجه و محرم و رجب. حج نیز به آمیزه‌ای از سنت ابراهیمی و سنت‌های جاهلی تبدیل شد.

گزارش‌هایی از بی‌توجهی و تحریف در ماه‌های حرام در دوره‌های بعد در دست است.[۴۴] حج‌‌گزاری قبایل با هم تفاوت داشت و هر قبیله تلبیه ویژه خود را داشت.[۴۵] حج‌‌گزاران به دو گروه اهل حمس و اهل حل تقسیم می‌شدند که اختلافاتی در شیوه حج‌‌گزاری داشتند.[۴۶]

خرافه‌پرستی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

تقدیس موجودات نامرئی یا خیالی مانند غول، جن و شیطان و نیز پرستش نیاکان در برخی نقاط شبه جزیره وجود داشته است.[۴۷] برخی از مستشرقان به پشتوانه قرائنی مانند نام‌های قبایل و افراد، به تقدیس برخی از حیوانات و گیاهان در شبه جزیره اشاره کرده‌اند.[۴۸]

گروهی دیگر این نظریه را نپذیرفته و با ارائه ادله‌ای به رد آن پرداخته‌اند.[۴۹] نگهداری سگی سیاه در معبد رئام در صنعا و تقدیس درختی بزرگ از جانب اعراب به نام ذات‌الانواط[۵۰] و پیدا شدن نقش گوزن در بسیاری از آثار بر جای مانده از دوره سبئیان،[۵۱] نمی‌تواند نشان پایداری این سنت در دوره‌ها و مناطق گوناگون شبه جزیره باشد.

تقدیس اجرام سماوی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

توجه به اجرام آسمانی و پرستش ماه و خورشید و زهره، پیشینه‌ای کهن در جنوب شبه جزیره داشته و در این میان، ماه از تقدس بیشتر برخوردار بوده است؛[۵۲] به گونه‌ای که در سده پنجم ق. م. ماه دارای معبدی ویژه نزدیک شهر مارب بوده که بقایای آن اکنون نیز موجود است.[۵۳]

ادیان مسیحیت و یهودیت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

دین‌های مسیحیت و یهودیت در شبه جزیره اصالتی نداشتند و به احتمال، ورود آن‌ها در دوره دوم حکومت حمیریان (378-525م.) انجام گرفته است. مسیحیت از طریق مبشران نسطوری سوریه و حیره و نیز یعقوبی‌های حبشی وارد شبه جزیره شد و کلیساهایی در عدن، ظفار، و نجران ساختند.

امپراتور قسطنطین رومی نیز با هدف نفوذ سیاسی دینی و دستیابی به منافع تجاری و برای رویارویی با نفوذ پارسیان با دو روش حمله نظامی و فرستادن مبشران، در ترویج مسیحیت در این مناطق مؤثر بود. سکونت یهودیان مهاجر در مناطقی چون یثرب، طائف، مکه، خیبر، فدک و تیماء گزارش شده است. حمله ابرهه به کعبه نیز با انگیزه تجاری و دینی صورت گرفت.[۵۴]

یکتاپرستان و حنفاء[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حنفاء نیز از دیگر گروه‌های دینی در شبه جزیره، به ویژه حجاز، بودند. پیشینه این آیین به زمانه حضرت ابراهیم بازمی‌گردد. برخی از مردم در آن دوره، خود را پرستنده خدای ابراهیم می‌دانستند. از تفصیل باورهای این گروه گزارشی در دست نیست. به علل تفاوت‌های بنیادین میان افراد منتسب به این گروه، وجه مشترک این افراد را می‌توان در مواردی از این قبیل یافت: ترک بت‌پرستی و باور به خدای یگانه، در پیش گرفتن رفتارهای ممتازی چون تفکر در آفرینش و خودداری از رفتارهای ناپسند اجتماعی همچون شرب خمر، زنا، خوردن گوشت میته و خون.[۵۵]

ظهور اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در حدود سال 610م. رسالت جهانی پیامبر(ص) در نفی بت‌پرستی و دعوت به آموزه‌های آسمانی اسلام، از شهر مکه در شمال شبه جزیره آغاز شد. با وجود روند کند گرایش به اسلام در شهر مکه در دوره تبلیغ 13 ساله پیامبر، مردم یثرب اقبالی مناسب به آیین تازه نشان دادند.

با هجرت پیامبر و مسلمانان مکی به این شهر در سال 623م. مدینه به مرکز مهم حکومت اسلامی تبدیل گشت. در طول اقامت 10 ساله پیامبر در مدینه، به تدریج قلمرو اسلام به مناطق مهم شبه جزیره مانند مکه، طائف، یمن، عمان، بحرین، یمامه، و مناطق گوناگون نجد گسترش یافت و با پیروان آیین‌های دیگر پیمان‌نامه‌هایی نوشته شد.[۵۶] عمر بن خطاب به پشتوانه حدیثی از پیامبر(ص)، یهودیان و مسیحیان حجاز را وادار به کوچ کرد.[۵۷] به این ترتیب، اسلام بر بیشتر نقاط شبه جزیره حکمفرما شد. در دوره‌های بعد، همچنان اسلام دین رسمی نقاط گوناگون شبه جزیره بوده است.

مذاهب اسلامی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

امروزه تقریباً همه ساکنان شبه جزیره مسلمان هستند. وجود شماری‌اندک از مسیحیان و هندوان در برخی از سواحل شبه جزیره، ره‌آورد مهاجرت‌ به این مناطق است. در عربستان سعودی و قطر، وهابیت حاکم است. بیشتر ساکنان کویت و امارات متحده عربی، سنی مذهب هستند. با وجود رواج فقه مالکی در این کشورها و نیز میان اهل سنت بحرین، فقه حنبلی در این مناطق رسمیت دارد. جمعیتی چشمگیر از شیعیان 12 امامی در مناطق ساحلی عربستان، بحرین و کویت حضور دارند. نیز شماری محدود از شیعیان در دوبی ساکن هستند. نیمی از مردم یمن سنی مذهب و نیم دیگر شیعیان زیدی هستند.‌اندکی از اسماعیلیان طیبی (بُهره‌ها) نیز در این کشور زندگی می‌کنند. باورهای خوارج اباضیه که از اواخر سده سوم ق. در عمان نفوذ یافته بود، اکنون نیز در این کشور رایج است.[۵۸]

اقتصاد[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اقتصاد جوامع ابتدایی در مناطق گوناگون شبه جزیره بر شغل‌های ساده‌ای چون کشاورزی در واحه‌ها و پرورش دام استوار بود. با توجه به وضعیت جغرافیایی شبه جزیره و نامناسب بودن بخش فراوان این سرزمین پهناور برای کشت و کار، تجارت و صنعت مهم‌ترین نقش را در اقتصاد شبه جزیره داشته‌اند:

کشاورزی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کشاورزان در مناطق مناسب برای زراعت ساکن می‌شدند و دامداران در جست‌وجوی مرتع کوچ می‌کردند. گروهی نیز به هر دو کار می‌پرداختند و حالتی نیمه‌ساکن داشتند. کشاورزی در مناطق سرسبز، به ویژه جنوب شبه جزیره، با وجود بارش‌های کافی و زمین مناسب، از دیرباز رواج داشته است. یمنیان از سال‌های دور با ساختن سد به مهار آب و استفاده از آن در کشاورزی پرداخته بودند[۵۹] و حکومت‌ها نیز در ساختن سدها و حفظ و نگهداری آن‌ها می‌کوشیدند.[۶۰]

سد مارب از بزرگ‌ترین و مشهورترین سدها بود که در شکوفایی اقتصاد جنوب شبه جزیره نقشی بسزا داشت. انواع غلات، حبوبات و دانه‌های معطر در یمن کشت می‌شد.[۶۱] یمنی‌ها با ساخت مخزن‌هایی زیر زمین که به مدفن شهرت داشت، به انبار کردن محصولات می‌پرداختند.[۶۲] باغداری نیز از دیگر شغل‌های رایج در جنوب شبه جزیره بود. میوه‌های این منطقه از لحاظ تنوع و کیفیت، کم‌مانند بودند.[۶۳]

به جهت تنوع اقلیمی، مردم جنوب شبه جزیره می‌توانستند محصولات گوناگون را هم‌زمان به بار بنشانند.[۶۴] کندر از محصولات مهم دو شهر ظفار و حضرموت در جنوب بود.[۶۵] خرما، گندم و ذرت از دیگر محصولات مورد توجه در حضرموت به شمار می‌رفت.[۶۶] یمامه به سرسبزی و فراوانی محصولاتی چون خرما، انواع میوه، و حبوبات شهرت داشت.[۶۷] کشاورزی و ایجاد نخلستان در مدینه به جهت بارش مناسب و بهره‌گیری از آب‌انبارها و برکه‌ها و چاه‌ها رونق فراوان داشت. ثروتمندان و صاحبان املاک با اجاره و انواع دیگر قراردادها، به بهره‌کشی از کشاورزان فقیر می‌پرداختند. با وجود محصولاتی چون گندم و جو و میوه‌های متنوع،[۶۸] مهم‌ترین منبع درآمد بیشتر ساکنان مدینه خرما بود.[۶۹]

طائف در جنوب شرقی مکه نیز از دیگر واحه‌های شبه جزیره بود که به سبب داشتن خاک و آب و هوای مناسب، محصولات کشاورزی فراوان داشت. تا محدوده چهار کیلومتری شهر را باغ‌ها و مزراع فراگرفته بودند.[۷۰] گندم، حبوبات، روغن، عسل و نیز میوه‌های طائف به شهر مکه حمل می‌شد.[۷۱] کشاورزی در واحه‌های دیگر نقاط شبه جزیره چون وادی جوف، وادی الرمه، کوه شمر، و میانه نجد نیز کم و بیش وجود داشت.[۷۲] امروزه بهره‌گیری از فناوری‌ نو در مناطق گوناگون شبه جزیره با استفاده از درآمدهای نفتی برای رشد بخش کشاورزی، مورد توجه حکومت‌ها قرار گرفته است.[۷۳] با وجود این، آب و هوای نامناسب و بیابان‌های پهناور مانع رشد کشاورزی در شبه جزیره است و نمی‌توان آن را عاملی بنیادین در اقتصاد شبه جزیره به شمار آورد.

دامداری[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به جهت ویژگی‌ها و توان سازگاری شتر با محیط خشک و بی‌آب و علف شبه جزیره، این حیوان نقشی مهم در زندگی و اقتصاد ساکنان شبه جزیره دارد و پرورش آن از دیرباز مورد اهتمام قبایل بدوی عرب بوده است. کوچ‌نشینی و دامداری با رام‌کردن شتران در نیمه دوم سده 12 ق. م. آغاز شد.[۷۴] بیشتر لوازم اصلی زندگی چادرنشینان از شتر تامین می‌شد. آنان از شیر، گوشت، پشم، پوست و سرگین شتر استفاده می‌کرده‌اند.[۷۵] پرورش اسب در شبه جزیره به جهت اهمیت آن در نبردها و کوچ‌ها مورد توجه بوده است. گوسفند و بز نیز از دیگر حیواناتی بودند که در مناطقی از شبه جزیره پرورش می‌یافتند.[۷۶] پرورش زنبور عسل نیز از راه‌های کسب درآمد بوده است. یمن و حضرموت به تولید عسل مرغوب شهرت داشتند.[۷۷]

صنعت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با افزایش جمعیت و نیز دستیابی به معادن طلا،[۷۸] نقره، عقیق، سرب، آهن و نمک[۷۹] به تدریج شغل‌های مرتبط با پوست، ریسندگی و بافندگی، تولید مواد غذایی، رنگرزی، ساخت مواد خوشبو کننده، نجاری، سفالگری، شیشه‌گری، و زرگری رونق یافتند.[۸۰] تنوع شغل‌ در بخش‌هایی که از کشت و زراعت بی‌‌بهره بودند، بیشتر نمایان گشت. شغل‌هایی همچون اسلحه‌سازی و ساخت ابزار کشاورزی و ظروف سفالی در این بخش‌ها رواج داشت.[۸۱] صنایع وابسته به کشتی‌سازی و ماهیگیری در بیشتر بخش‌های ساحلی شبه جزیره رونق دارند. ریسندگی، پارچه‌بافی، خیمه‌دوزی، بادبان‌سازی، عبادوزی، حصیربافی، زرگری، ساخت ظروف آهنی و مسی، اسلحه‌سازی، و صید مروارید از صنایع نقاط گوناگون شبه جزیره به شمار می‌روند.[۸۲]

تجارت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

تاجران و در راس آن‌ها قریش، کاروان‌های بزرگ تجاری را رهبری می‌کردند و گاه به بستن معاهدات تجاری با قدرت‌های مجاور شبه جزیره همچون شاهان ایران و روم و حبشه توفیق می‌یافتند.[۸۳] با توجه به مشکلات کشاورزی و دامداری، تجارت مهم‌ترین عامل اقتصادی شبه جزیره بوده است.

راه‌های اصلی تجارت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از وجود دو راه اصلی تجارت در شبه جزیره گزارش داده‌اند:

راه شمالی از خلیج عمان و فارس آغاز می‌گشته و پس از پیمودن بادیه‌الشام و فلسطین به بندر صور، پایتخت فینیقیه، می‌رسیده و یا به قصد مصر از سوریه و فلسطین به خلیج عقبه و بندر غزه می‌رفته است. بابل، حیره، دومةالجندل، و تدمر بر سر این راه قرار داشتند.

راه جنوبی از بندر عمان یا یکی دیگر از بندرهای جنوب آغاز می‌شده و از مسیر خشکی به موازات دریای سرخ به بندر ایله در خلیج عقبه یا بندر غزه منتهی می‌‌گشته است. شهرهای مسیر عمان تا یمن و نیز شهرهایی همچون مکه و مدینه به جهت هم‌جواری با این مسیر تجاری، رونق یافته بودند.

مردمان جنوب با آشنایی به فنون دریانوردی و دستیابی به مسیر تجاری هند و ساحل افریقا[۸۴] نقشی برجسته در صادرات کالاهای شبه جزیره مانند بخور، کندر، عطر، سنگ‌های گرانبها، و مواد دیگر و واردات کالاهایی چون طلا، بُرده، چوب، عاج، و حریر داشتند.[۸۵] آن‌ها نیز کالاهای مورد نیاز بازارهای حجاز، فلسطین، و سوریه در شمال و نیز خلیج فارس و عراق در شرق و مصر در غرب را تامین می‌کردند.[۸۶]

بازارهای گوناگون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وجود بازارهای گوناگون در مکه و مدینه در دوره پیش از اسلام، نمایانگر اهمیت تجاری این دو شهر است. از بازارهای مهم مدینه می‌توان به بازار بنی‌قَینُقاع (حباشه)، بازار زَباله، بازار صَفاصِف، و بازار مُزاحِم اشاره کرد.[۸۷] بازارهای عکاظ، مجنه، و ذی‌المجاز نیز مکان‌های تجاری مهم مکه و پیرامون آن بودند.[۸۸]

بنادر و تامین نیازهای حاجیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنادر گَرها، عدن، و شَبوه لنگرگاه کشتی‌های تجاری بودند.[۸۹] برخی از کالاهای صادراتی، محصولات خود شبه جزیره نبودند و در صدور آن‌ها شبه جزیره نقش واسطه را داشت؛ ولی یونانی‌ها و مصریان آن‌ها را محصول شبه جزیره می‌پنداشتند.[۹۰] افزون بر تاجران، صاحبان مناصب مذهبی و سیاسی نیز در تجارت و تامین امنیت مسیرهای تجاری فعال بودند[۹۱] و همین به رونق تجارت جنوب می‌افزود. مکه، یثرب و طائف کنار مسیر تجاری یمن به شام قرار داشتند. مکه بندری ویژه به نام شعیبه داشت[۹۲] و ینبع نیز مورد استفاده ساکنان یثرب بود و مبادله کالا میان هند و شبه جزیره در این دو بندر صورت می‌گرفت.[۹۳]


تامین نیازهای حاجیان باعث رونق تجارت در شبه جزیره بوده است. محصولاتی‌اندک چون خرما، پوست، حنا و دانه‌های معطر در حجاز تولید می‌شد و از این رو، واردات بخشی عمده از تجارت در این منطقه بوده است.[۹۴] بندر جده که در روزگار عثمان جایگزین بندر شعیبه شد، در دوره‌های گوناگون، نقشی عمده در واردات کالاهای گوناگون داشته و افزون بر این‌که بزرگ‌ترین ورودی حاجیان به مکه است، در غیر ایام حج نیز پذیرای کشتی‌های تجاری از سراسر جهان است.[۹۵]

بندر ینبع نیز نقشی مهم در واردات کالا به مدینه و بخش‌های مرکزی شبه جزیره دارد. قرن 20م. آغاز تحولی بزرگ در شبه جزیره بود. به سال 1932م. در بحرین نفت کشف شد. جست‌وجوی ذخایر نفتی در عربستان نیز در سال 1938م. به نتیجه رسید. دو سال بعد کویت نیز به جرگه کشورهای استخراج‌کننده نفت پیوست. در سال‌های بعد، نفت در بخش‌های گوناگون از یمن، امارات، و قطر نیز کشف شد. با سرازیر شدن کمپانی‌های بزرگ نفتی جهان به این منطقه، منابع بزرگ نفت بهره‌برداری شد و درآمد این کشورها با جهشی بزرگ روبه‌رو گشت. کشف نفت تاثیری شگرف در همه معادلات سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی شبه جزیره و آسیا و جهان داشت و کشورهای شبه جزیره در عرصه اقتصاد، پیشرفت چشمگیر یافتند.[۹۶] تک‌قطبی بودن اقتصاد شبه جزیره، بزرگ‌ترین خطری است که این کشورها را تهدید می‌کند و آن‌ها در پی حل این بحران هستند.


افزون بر نفت، اقتصاد بحرین بر گسترش صنایعی چون آلومینیوم‌سازی، نوسازی‌ کشتی، خدمات، و توریسم استوار است. کویت نیز به تجارت بسیار اهمیت می‌دهد و با بهره‌گیری از وام‌های جهانی، در این زمینه سرمایه‌گذاری فراوان کرده است. پس‌انداز در بانک‌های معتبر جهان نیز از تمهیدات اقتصادی آن‌ها است. بخش صنعت نیز در قطر سخت مورد توجه قرار گرفته است.[۹۷]

تاریخ سیاسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

تاریخ سیاسی شبه جزیره را می‌توان به دو بخش پیش از اسلام و دوران اسلامی تقسیم کرد.

دوران پیش از اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ویژگی‌های جغرافیایی شبه جزیره، شرایط ویژه سیاسی را برای این منطقه رقم زده است. بیشتر مردم منطقه به جهت کوچ‌نشینی به پیروی از حکومت خاص دلبستگی نداشتند و آزادی در همه عرصه‌ها را خواستار بودند. به سبب فقر این مناطق، حاکمان نیز خواهان سیطره و دست‌اندازی بر این سرزمین نبودند. دولت‌های توانای روم و ایران به این سرزمین پهناور دست‌انداختند؛ ولی فاصله بسیار آبادی‌ها و سختی مسیر و کمبود منابع آب و غذا، از دلیل‌های عدم توجه جدی این حکومت‌ها به شبه جزیره بود. وضع جنوب شبه جزیره،‌اندکی تفاوت داشت.

نظام‌های سیاسی در مناطق جنوبی شبه جزیره و حجاز و مناطق هم مرز با شام و عراق با تکیه بر نظام قبیله‌ای شکل گرفته بودند. با توجه به آثار بر جای مانده و تحقیقات تاریخ‌نگاران، حکومت‌های سبا (650-115ق. م.)، قَتبان (1000-50ق. م.)، معین (1300-630ق. م.)، حضرموت (450ق. م. -300م.)، و حمیر (115ق. م. -525م.) از نیرومندترین دولت‌های شبه جزیره بودند.[۹۸]

عواملی چون ضعف حکومت‌ها، اختلاف بر اثر نفوذ یهودیت و مسیحیت در این سرزمین‌ها، تغییر راه تجاری و از رونق افتادن تجارت در جنوب شبه جزیره، ویرانی سد مارب،[۹۹] و مهاجرت‌های گسترده موجب ضعف حکومت‌های جنوب شبه جزیره شدند.

در منابع بر جای مانده به خط میخی از دوره حکومت آشوریان، نام‌های پنج قبیله گوناگون در شمال شبه جزیره در میان سده هشتم تا سده هفتم ق. م. به مناسبت‌های گوناگون وبدون اشاره به ویژگی‌ها و محدوده حکومتی ایشان یاد شده است. رابطه متقابل برخی از ملوک حکومت‌های یاد شده با آشوری‌ها و بابلیان، در شماری از کتیبه‌ها بازتاب یافته است.[۱۰۰]

دولت لحیان نیز از دیگر دولت‌های کهن بود که در منطقه علاء در 325 کیلومتری شمال غربی مدینه برقرار بوده و روابطی نیز با معینیان در جنوب داشته است.[۱۰۱] دولت‌های کندیان و آل منذر (288-632م.) در حیره در شمال غرب شبه جزیره[۱۰۲] و نیز دولت غسانیان در جنوب شام[۱۰۳] نیز از دیگر دولت‌های کهن بودند که در منطقه میان شبه جزیره و دولت‌های نیرومند ایران و روم تشکیل شده بودند.

دوران اسلامی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با بعثت پیامبر به سال 610م. تحولی شگرف در شبه جزیره آغاز شد.

تشکیل حکومت اسلامی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با هجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی در این شهر، در کمتر از 10 سال دامنه نفوذ این دین سراسر شبه جزیره را فراگرفت و مرکز ثقل شبه جزیره از جنوب به حجاز انتقال یافت. پس از فتح مکه به سال هشتم ق. کعبه از وجود بت‌ها پاکسازی شد و سال بعد با نزول سوره برائت، امیرالمؤمنین(ع) مامور خرافه‌زدایی از مناسک حج و اعلان ممنوعیت حج‌‌گزاری غیر مسلمانان شد.[۱۰۴]

فتح مکه پیامی مهم برای ساکنان شبه جزیره داشت. در سال بعد، قبایل از نقاط گوناگون برای پذیرش اسلام نمایندگانی به مدینه فرستادند و این سال به نام سنةالوفود شهرت یافت.[۱۰۵] کسانی که آیین تازه را نپذیرفتند، پیمان‌های صلح و پرداخت جزیه امضا کردند و به این ترتیب، تقریبا همه شبه جزیره زیر لوای اسلام درآمد. حجةالوداع با حضور افرادی از مناطق گوناگون شبه جزیره انجام پذیرفت و‌اندکی بعد پیامبر(ص) رحلت فرمود.

دوران خلفای سه‌گانه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

هم‌زمان با تکیه زدن ابوبکر بر مسند خلافت، قبایلی بزرگ از نقاط گوناگون شبه جزیره همچون بنی‌اسد به سرکردگی طلیحه در بخش مرکزی نجد، بنی‌عامر و غطفان در قسمت‌های اعلای نجد و نزدیک به حجاز، بنی‌تمیم در شمال شرقی شبه جزیره، کندیان در حضرموت، و بنو حنیفه در یمامه با بهانه‌های گوناگون سر از اطاعت حکومت مرکزی برتافتند و ابوبکر در نبردهای موسوم به ردّه، آن‌ها را شکست داد.[۱۰۶]

در این دوره، مرکز سیاسی حکومت در مدینه مستقر بود و برای مناطق گوناگون شبه جزیره همچون مکه، طائف، یمامه، عمان، و بحرین امیرانی برگزیده شده بودند.[۱۰۷]

در دوره خلافت عمر، حکومت مرکزی بر همه نقاط شبه جزیره تسلط کامل یافت. نام والیان وی در مناطقی چون یمن، عمان، مکه، صنعاء، و بحرین در منابع یاد شده است.[۱۰۸] درآمد حکومت از سرزمین‌های شبه جزیره افزایشی چشمگیر یافت و ثروتی فراوان به مکه و مدینه سرازیر شد.[۱۰۹]

این امر پیامدهایی چون رفاه‌طلبی و دوری از مجاهدت را در پی داشت. در دوره عثمان، تجمل‌گرایی اوج گرفت و عافیت‌طلبی در مکه و مدینه فزونی یافت.

تغییر مرکز حکومت اسلامی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

این عوامل و نیز عصبیت حاکم بر حجاز، حضرت علی را به تغییر مرکز حکومت به کوفه واداشت. این امر کاهش اهمیت سیاسی شبه جزیره را در پی داشت. با روی کار آمدن معاویه و انتقال مرکز حکومت به شام، حجاز در حاشیه قرار گرفت و همین موجب عصبانیت سخت مردم این مناطق شد. معاویه با سیاست‌های متنوع توانست اوضاع را به صورت موقت آرام سازد.

قیام ابن زبیر نمادی از عصبیت حاکم بر حجاز و اعتراض به در حاشیه قرار گرفتن مرکز سیاسی اسلام در دوره‌های پیشین بود که در سال 74ق. به دست حجاج بن یوسف ثقفی در روزگار عبدالملک اموی سرکوب شد. استقرار حکومت عباسیان در عراق نیز مهر تاییدی بر کار امام علی(ع) و امویان در انتقال مرکز خلافت بود؛ زیرا شبه جزیره از جهت‌ جغرافیایی و انسانی و شبکه راه، امکانات لازم برای پشتیبانی از یک حکومت توانمند را نداشت.

شورش‌ها و قیام‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وضعیت طبیعی شبه جزیره و دوری آن از مرکز خلافت در این دوره‌ها مشکلاتی دیگر نیز برای حاکمان رقم می‌زد. قیام‌های گوناگون در دوره امویان و عباسیان مانند شورش‌ خوارج به سرکردگی ابوحمزه خارجی در حضرموت و جنوب شبه جزیره و تسلط وی بر مکه و مدینه،[۱۱۰] قیام محمد بن‌ عبدالله ‌بن‌ حسن ‌بن‌ حسن‌ بن‌ علی‌ ملقب‌ به‌ نفس‌ زکیه در حجاز‌ به سال 145ق.[۱۱۱] شورش‌های دامنه‌دار قرمطیان به رهبری ابوسعید جنابی و بازماندگان وی،[۱۱۲] و تسلط فرقه‌ای از خوارج بر بحرین و بخش‌هایی از حجاز[۱۱۳] در این سمت و سو شکل گرفتند.

اهمیت شبه جزیره[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با وجود این، توجه به شبه جزیره از دو جهت برای حاکمان اسلامی اهمیت داشت: نقش حرمین شریفین و خراج‌های مناطق گوناگون شبه جزیره. نقش حرمین شریفین، به ویژه مکه، در مشروعیت‌بخشی به حاکمان بسیار مهم بود. از این رو، توجه حاکمان در دوره‌های گوناگون به حج و حرمین در زمینه‌های مختلف همچون حج‌گزاری، تعیین امیر الحاج، کوشش‌های عمرانی در حرمین و مسیر حجاج، و تامین امنیت راه‌های حج را شاهد هستیم.

فاطمیان پس از تصرف بخش‌های غربی شبه جزیره بر سر تسلط بر شبه جزیره با عباسیان به رقابت پرداختند و پس از روی کار آوردن اشراف حسینی در مدینه، در مکه نیز حکمرانی اشراف حسنی (358-1343ق.) را تایید کردند.[۱۱۴]


این کوشش‌ها در حکومت‌های دارای خاستگاه حجازی منحصر نبود. دیگر حکومت‌های جهان اسلام نیز برای دستیابی به مشروعیت، توجهی خاص به حرمین شریفین داشتند. مملوکیان مصر (648-923ق.) که در قرن‌های هفتم تا نهم ق. در حجاز نفوذ داشتند،[۱۱۵] به حج و حرمین شریفین توجهی ویژه داشتند و برخی از حاکمان آن‌ها مانند سلطان ناصر محمد بن قلاوون چندین بار به حج رفتند و خدماتی برای تامین رفاه زائران انجام دادند.

کوشش‌های فراوان این حاکمان در تعمیر و گسترش مسجدالحرام و مسجدالنبی و شهرهای مکه و مدینه و نیز ارائه خدمات رفاهی به زائران و برداشتن مالیات‌های سنگین وضع شده بر حاجیان، صفحاتی بسیار از کتاب‌های تاریخ مکه و مدینه را به خود اختصاص داده است.[۱۱۶]

تسلط عثمانی‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سلطان سلیم عثمانی به سال 923ق. با برانداختن حکومت مملوکی‌ها، بر حجاز و یمن و احساء چیره شد و جانشینان او در دوره‌های بعد بیشتر مناطق شبه جزیره را تصرف کردند. در این دوره که از سال 923 تا 1337ق. ادامه داشت، تعیین والیان حجاز از سوی حکومت انجام می‌گرفت. برای مکه نیز امیری از اشراف انتخاب می‌شد تا بر امور عرب‌ها نظارت کند.

این حکمران نخست در جده ساکن بود تا آن گاه که مقر آن در سال 1278ق. به مکه انتقال یافت. نیز مجلسی مرکب از قاضی مکه، دفتردار، نایب حرم، کلیددار کعبه، مفتی حنفی، قائم مقام شریف مکه، و نقیب سادات حسینی در امور مهم تصمیم‌گیری می‌کردند. ترکیب ولایات نیز گاهی از سوی والیان تغییر می‌یافت.[۱۱۷]

عثمانی‌ها نیز کوشش‌های عمرانی بسیار در حج و حرمین شریفین انجام دادند که از جمله آن‌ها تعمیر و گسترش مسجدالحرام، کعبه، مسجدالنبی، ساخت مدارس علمیه، کاروانسراها، و تامین امنیت راه‌های حج بود.[۱۱۸]

وهابیت و سلطه آل‌سعود[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در میانه سده دوازدهم ق. محمد بن عبدالوهاب با احیای تفکر ابن تیمیه و با پیوند با محمد بن سعود، حاکم دُرعیه از شهرهای شرق جزیرةالعرب، افرادی از منطقه نجد را جذب کرد. آنان با فراهم کردن نیروی نظامی و با یورش‌های گسترده، بخش‌هایی عمده از جزیرةالعرب را به تصرف درآوردند.

کشمکش میان عثمانی‌ها و وهابیان سرانجام به نفع وهابیان تمام شد و پس از فراز و نشیب‌های فراوان، به سال 1343ق. کشور مستقل عربستان سعودی شکل گرفت. با روی کار آمدن وهابیان تغییرات بسیار در بخش‌های گوناگون حج پدید آمد. باورهای متفاوت این گروه و سخت‌گیری در شیوه حج‌‌گزاری، مشکلات فراوان برای حاجیان شامی و مصری و یمنی در برخی از سال‌ها فراهم آورد.[۱۱۹]

ویرانی قبرها و آثار تاریخی بر جای مانده از آغاز اسلام با وجود مخالفت‌های سخت در سراسر جهان اسلام، با شدت پیگیری شد و پیامدهای منفی در حج‌‌گزاری مسلمانان بر جای نهاد.[۱۲۰]

از سوی دیگر، با اکتشاف نفت و گسیل سرمایه‌های فراوان به این کشور، کوشش‌های عمرانی بسیار برای گسترش حرمین شریفین و افزایش امکانات رفاهی حاجیان صورت گرفت. گسترش و تعمیر مسجدالحرام و ساختمان کعبه در دو مرحله،[۱۲۱] گسترش مسجد نبوی،[۱۲۲] پاکسازی زمزم،[۱۲۳] ساخت کارگاه پرده‌بافی در مکه،[۱۲۴] تغییر ساختار بر‌گزاری نماز جماعت،[۱۲۵] تأسیس دو اداره ویژه برای سرپرستی امور حاجیان،[۱۲۶] و گسترش بندر جده مهم‌ترین کارهای دوره سعودی در مکه هستند. پس از جنگ جهانی اول، شبه جزیره تقسیمات اداری جدید یافت و به تدریج کشورهای عربستان سعودی، یمن، عمان، قطر، بحرین، کویت و امارات متحده عربی در این قلمرو شکل گرفتند.[۱۲۷]

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، «جزیرةالعرب‌».

موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، فرهنگ فقه فارسی، «جزیرةالعرب‌».

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. صفة جزیرةالعرب، ص84.
  2. تاریخ العرب القدیم، ص19؛ دراسات فی تاریخ العرب القدیم، ص81.
  3. Britannica (Arabian Peninsula.
  4. المفصل، ج1، ص140.
  5. صورة الارض، ج1، ص18-19؛ صفة جزیرةالعرب، ص47؛ معجم البلدان، ج2، ص137.
  6. التعریف بطبقات الامم، ص208؛ اطلس تاریخ الاسلام، ج1، ص172.
  7. صورة الارض، ج1، ص19؛ المسالک و الممالک، ص21؛ تقویم البلدان، ص82.
  8. صفة جزیرةالعرب، ص73؛ معجم البلدان، ج2، ص137.
  9. المفصل، ج1، ص142؛ اطلس تاریخ اسلام، ج1، ص171.
  10. تاریخ العرب، ج1، ص56-57؛ جغرافیة شبه جزیرةالعرب، ص39.
  11. اطلس المملکة العربیة السعودیه، ص35؛ اطلس تاریخ اسلام، ج1، ص396.
  12. جغرافیة شبه جزیرةالعرب، ص12.
  13. اطلس تاریخ اسلام، ج1، ص396.
  14. نک: اطلس تاریخ اسلام، ج1، ص396-397؛ معجم ما استعجم، ج1، ص9؛ معجم البلدان، ج2، ص219.
  15. المفصل، ج1، ص174-176؛ اطلس تاریخ اسلام، ج1، ص396.
  16. صفة جزیرةالعرب، ص90؛ تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه، ص104؛ اطلس تاریخ اسلام، ج1، ص396.
  17. نک: جغرافیة شبه جزیرةالعرب، ص39؛ تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه، ص104.
  18. جغرافیة شبه جزیرةالعرب، ص43.
  19. اطلس المملکة العربیة السعودیه، ص35.
  20. المفصل، ج1، ص156.
  21. جغرافیة شبه جزیرةالعرب، ص49.
  22. اطلس تاریخ اسلام، ج1، ص190.
  23. جغرافیة شبه جزیرةالعرب، ص73-74.
  24. نک: جغرافیه شبه جزیرةالعرب، ص77-79.
  25. المفصل، ج1، ص145-149.
  26. جغرافیة المملکة العربیة السعودیه، ص107.
  27. جغرافیة المملکة العربیة السعودیه، ص76-77.
  28. تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه، ص435-437.
  29. جزیرةالعرب فی القرن العشرین، ص46.
  30. المفصل، ج17، ص207-208.
  31. المفصل، ج1، ص230-239.
  32. السیرة النبویه، ج1، ص3-5؛ موسوعة مرآة الحرمین، ج5، ص11-235؛ المفصل، ج2، ص5-7.
  33. المفصل، ج2، ص26.
  34. موسوعة مرآة الحرمین، ج5، ص18-19.
  35. تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه، ص440-445.
  36. شبه جزیره عربستان، ج1، ص89-97.
  37. Britannica (Arabian Peninsula.
  38. جغرافیة شبة جزیرةالعرب، ص85.
  39. Britannica (Arabian Peninsula.
  40. تاریخ طبری، ج2، ص283؛ اخبار مکه، ج1، ص61؛ تفسیر قمی، ج1، ص61-62؛ الکافی، ج4، ص212-213.
  41. الاصنام، ص5-6؛ اخبار مکه، ج1، ص57-66.
  42. باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی، ص151-205، 233-299.
  43. المفصل، ج11، ص66.
  44. تاریخ یعقوبی، ج1، ص270-271؛ المفصل، ج11، ص223.
  45. الازمنة و تلبیة الجاهلیه، ص38-45.
  46. اخبار مکه، ج1، ص184-189.
  47. المفصل، ج12، ص281-282.
  48. المفصل، ج2، ص171-172.
  49. تاریخ التمدن الاسلامی، ج3، ص340 به بعد.
  50. امتاع الاسماع، ج2، ص10.
  51. باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی، ص324.
  52. المفصل، ج11، ص50-51.
  53. باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی، ص325.
  54. تاریخ العرب القدیم، ص84، 175، 187؛ المفصل، ج12، ص103، 158-197.
  55. المفصل، ج12، ص25-85؛ جزیرةالعرب قبل الاسلام، ص625-633.
  56. فتوح البلدان، ص63-99.
  57. تاریخ یعقوبی، ج2، ص155؛ تاریخ المدینه، ج1، ص183-184.
  58. شبه جزیره عربستان، ج1، ص48، 75-78.
  59. جزیرةالعرب قبل الاسلام، ص71-75.
  60. المفصل، ج13، ص202.
  61. جزیرةالعرب قبل اسلام، ص75.
  62. صفة جزیرةالعرب، ص214.
  63. صفة جزیرةالعرب، ص313 به بعد.
  64. المفصل، ج13، ص35.
  65. معجم البلدان، ج1، ص193؛ ج4، ص60؛ لسان العرب، ج5، ص153، «کندر.
  66. صفة جزیرةالعرب، ص168.
  67. نک: معجم البلدان، ج5، ص442؛ الاخبار الطوال، ص16-17.
  68. مکة و المدینة فی الجاهلیة و عهد الرسول، ص356؛ نک: معالم المدینة المنوره، ج4، ص42.
  69. البلدان، ص151.
  70. دراسات فی تاریخ العرب، ج1، ص339، 431-432.
  71. اخبار مکه، ج2، ص239.
  72. جزیرةالعرب قبل الاسلام، ص89-90.
  73. شبه جزیره عربستان، ج1، ص140-142.
  74. المفصل، ج1، ص198؛ تاریخ شبه الجزیرةالعربیه، ص24.
  75. جزیرةالعرب قبل الاسلام، ص95-96؛ المخصص، ج2، ص125-134.
  76. المفصل، ج1، ص201-203.
  77. نک: جزیرةالعرب قبل الاسلام، ص118-119.
  78. صفة جزیرةالعرب، ص263، 267، 293، 320-321؛ جزیرةالعرب قبل الاسلام، ص103-110.
  79. صفة جزیرةالعرب، ص320.
  80. جزیرةالعرب قبل الاسلام، ص101-129.
  81. المعارف، ص575-576.
  82. جغرافیة شبه جزیرةالعرب، ص26-27.
  83. انساب الاشراف، ج1، ص66.
  84. المفصل، ج13، ص262.
  85. تاریخ العرب القدیم، ص65.
  86. محاضرات فی تاریخ العرب، ج1، ص36-37؛ تاریخ العرب قبل الاسلام، ص136.
  87. تاریخ المدینة المنوره، ج1، ص306؛ وفاء الوفاء، ج2، .
  88. اسواق العرب، ص277، 344، 347.
  89. محاضرات فی تاریخ العرب، ج1، ص37.
  90. نک: تاریخ عرب، ص60.
  91. المفصل، ج13، ص228.
  92. معجم البلدان، ج3، ص351.
  93. جزیرةالعرب قبل الاسلام، ص135-160.
  94. جزیرةالعرب فی القرن العشرین، ص16.
  95. جزیرةالعرب فی القرن العشرین، ص201-206.
  96. Britannica (Arabian Peninsula.
  97. شبه جزیره عربستان، ج1، ص140-141.
  98. تاریخ شبه الجزیرةالعربیه، ص63 به بعد؛ المفصل، ج3، ص73 به بعد.
  99. المفصل، ج1، ص246؛ جزیرةالعرب قبل الاسلام، ص138-139؛ تاریخ عرب، ص83.
  100. تاریخ شبه الجزیرةالعربیه، ص124-125.
  101. المفصل، ج3، ص244؛ تاریخ شبه الجزیرةالعربیه، ص143-144.
  102. تاریخ شبه الجزیرةالعربیه، ص151-152.
  103. تاریخ شبه الجزیرةالعربیه، ص158-162.
  104. السیرة النبویه، ج4، ص51، 858-859؛ فتوح البلدان، ص49.
  105. السیرة النبویه، ج4، ص985.
  106. الرده، ص49 به بعد.
  107. تاریخ یعقوبی، ج2، ص138.
  108. تاریخ یعقوبی، ج2، ص161.
  109. تاریخ عرب، ص305.
  110. تاریخ طبری، ج7، ص394؛ انساب الاشراف، ج9، ص289-303؛ البدایة و النهایه، ج10، ص35.
  111. تاریخ خلیفه، ص276-277؛ انساب الاشراف، ج3، ص92-109.
  112. نک: الکامل، ج7، ص493-495؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص110-118؛ موسوعة مرآة الحرمین، ج5، ص104-108.
  113. الکامل، ج7، ص493؛ نک: تاریخ طبری، ج11، ص263؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص472.
  114. خلاصة الکلام، ص16.
  115. خلاصة الکلام، ص46.
  116. تاریخ عمارة المسجد الحرام، ص58-162؛ عمارة المسجد النبوی، ص185 به بعد.
  117. جغرافیة شبه جزیرةالعرب، ص141-142.
  118. نک: تاریخ عمارة المسجد الحرام، ص168 به بعد.
  119. تاریخ آل سعود، ج1، ص34-35؛ کشتار مکه، ص57.
  120. جزیرةالعرب فی القرن العشرین، ص273؛ کشتار مکه، ص57.
  121. رعایة الحرمین، ص15، 23-43.
  122. سلطان نجد، ص31-32.
  123. سلطان نجد، ص72.
  124. الرحلة السعودیه، ص218.
  125. رعایة الحرمین، ص15.
  126. مرافق الحج، ص46-48.
  127. جغرافیة شبه جزیرةالعرب، ص44-429.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل جزیرة العرب.
  • الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. 282ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، 1412ق.
  • اخبار مکه: الازرقی (م. 248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق.
  • الازمنة و تلبیة الجاهلیه: محمد قطرب (م. 206ق.)، به کوشش الضامن، مؤسسة الرساله، 1405ق.
  • اسواق العرب فی الجاهلیة و الاسلام: سعید بن محمد الافغانی.
  • الاصنام (تنکیس الاصنام): هشام بن محمد کلبی (م. 204ق.)، به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، 1348ش.
  • اطلس المملکة العربیة السعودیه: وزارة التعلیم العالی، ریاض، مکتبة العبیکان، 1419ق.
  • اطلس تاریخ اسلام: گروه نویسندگان زیر نظر عزیز خوشوقت، تهران، تکا، 1389ش.
  • انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
  • باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن: بی‌آزار شیرازی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1380ش.
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. 774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
  • البلدان: الیعقوبی (م. 292ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1422ق.
  • تاریخ آل سعود: ناصر سعید، دار مکة المکرمه، 1404ق.
  • تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م. 808ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، 1408ق.
  • تاریخ العرب القدیم: توفیق ابرو، دار الفکر، 1422ق.
  • تاریخ التمدن الاسلامی: جرجی زیدان، مصر، مطبعة الهلال، 1922م.
  • تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
  • تاریخ شبه الجزیرة العربیة فی عصورها القدیمه: عبدالعزیز صالح، مصر، مکتبة الانجلو المصریه.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه: سید عبدالعزیز سالم، بیروت، دار النهضة العربیه.
  • تاریخ العرب: فیلیپ خوری حتی، ترجمه پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، 1380ش.
  • تاریخ عمارة المسجدالحرام: فوزیه حسین مطر، به کوشش عبدالرحمن، مکه، جامعة‌ام القری، 1406ق.
  • تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (م. 262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
  • التعریف بطبقات الامم: قاضی صاعد الاندلسی (م. 462ق.)، به کوشش جمشیدنژاد، تهران، هجرت، 1376ق.
  • تفسیر القمی: القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق.
  • تقویم البلدان: اسماعیل ابوالفداء (م. 732ق.)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 2007م.
  • جزیرة العرب فی القرن العشرین: حافظ وهبه، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، 1340ق.
  • جزیرة العرب قبل الاسلام: برهان الدین دلو، بیروت، دار الفارابی، 2004م.
  • جغرافیة المملکة العربیة السعودیه: عبدالرحمن صادق الشریف، ریاض، دار المریخ، 1425ق.
  • جغرافیة شبه جزیرة العرب: عمر رضا کحاله، به کوشش احمد علی، قاهره، مکتبة النهضة الحدیثه، 1384ق.
  • خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام: احمد بن زینی دحلان (م. 1304ق.)، مصر، المطبعة الخیریه، 1305ق.
  • دراسات فی تاریخ العرب القدیم: محمد بیومی مهران، دار المعرفه.
  • دراسات فی تاریخ العرب القدیم: محمد بیومی مهران، دار المعرفه.
  • الرحلة السعودیة الحجازیة النجدیه: محمد سعود الغوری، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 1428ق.
  • الرده: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش الجبوری، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1410ق.
  • رعایة الحرمین الشرفین منذ صدر الاسلام: محمد بن عبدالله السبیل، مکه، مطابع الوحید، 1422ق.
  • سلطان نجد و الحجاز و ملک المملکة العربیة السعودیه: عبدالحسین بن صالح الیوسف، ریاض، 1413ق.
  • السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213ق./218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق.
  • شبه جزیره عربستان در عصر حاضر: اولیویه کاره، پل بون آنفان، ترجمه اسدالله علوی، مشهد، پژوهش‌های اسلامی، 1380ش.
  • صفة جزیرة العرب: حسین ابن حائک (م. 334ق.)، به کوشش اکوع حوالی، صنعاء، مکتبة الارشاد، 1410ق.
  • صورة الارض: محمد بن حوقل النصیبی (م. 367ق.)، بیروت، دار صادر، 1938م.
  • عمارة المسجد النبوی: محمد الهزاع الشهری، قاهره، مکتبة القاهره، 2001م.
  • فتوح البلدان: البلاذری (م. 279ق.)، بیروت، دار الهلال، 1988م.
  • الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
  • الکامل فی التاریخ: علی ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق.
  • کشتار مکه و آینده حرمین: ظفر بنگاش.
  • لسان العرب: ابن منظور (م. 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
  • محاضرات فی تاریخ العرب: صالح احمد العلی، دار الکتب، 1981م.
  • المخصص: علی بن اسماعیل ابن سیده (م. 458ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • مرافق الحج و خدماتها المدنیه: ولید بن محمد جمیل، عربستان، توحید و بناء، 1419ق.
  • المسالک و الممالک: ابراهیم الفارسی الاصطخری (م. 346ق.)، به کوشش الحسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، 1381ق.
  • المعارف: ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش.
  • معالم المدینة المنوره: عبدالعزیز بن عبدالرحمن کعکی، بیروت، دار و مکتبة الهلال، 1419ق.
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
  • معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م. 487ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق.
  • المفصل: جواد علی، دار الساقی، 1424ق.
  • مکة و المدینة فی الجاهلیة و عهد الرسول: احمد ابراهیم الشریف، دار الفکر.
  • موسوعة مرآة الحرمین الشریفین: ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق.
  • وفاء الوفاء: السمهودی (م. 911ق.)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.