بدرقه

از ویکی حج

بدرقه به همراهی و راهنمایی حاجیان و زائران خانه خدا گفته می‌شود.

بدرقه در اصل به معنای راهنما و بلد، محافظ و نگهبان کاروان به کار برده می‌شده است، ولی امروزه به معنای همراهی و مشایعت مسافران و زائران و حاجیان تا مسافتی برای احترام و تعظیم اطلاق می‌شود.

این امر یکی از سنت‌های نیکو و از آداب اسلامی است که در منابع روایی هم از آن سخن گفته شده و نشان از اهمیت این سنت دارد. این سنت در ایران و سایر کشورهای مسلمان با آداب و رسوم‌های متفاوت برگزار می‌شود. در گذشته به دلیل ناامنی راه‌های حج بدرقه‌کنندگان وظیفه محافظت از جان و مال حاجیان را به عهده داشتند و در دوره‌هایی که بحران و ناپایداری سیاسی پدیدار می‌شد، نیاز به افراد توانمند در مقام بدرقه کاروان‌ها بیشتر بود، بدرقه‌کنندگان در مقابل این کار مزد و پاداش هم دریافت می‌کردند.

واژه‌شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بدرقه که در اصل بدرهه بوده، به معنای راهبر، راهنما و بلد، محافظ و نگهبان کاروان است. [۱] «بدرقه گرفتن» یعنی انتخاب کسی به عنوان راهنما و محافظ. [۲] کلمه «بدارقه» که در عبارتی از تاریخ قم آمده، جمع بدرقه و با توجه به سیاق سخن، به معنای نگهبانان و محافظان همراه ماموران خراج است. [۳] شماری از لغت‌شناسان واژه بدرقه را معرّب [۴] و برخی نیز آن را عربی می‌دانند. [۵] معادل ترکی بدرقه، کلمه «قَلاوز/قَلاوزی» است که بیشتر درباره بدرقه لشکر و سپاه [۶] کاربرد دارد. [۷] بدرقه به معنای خفاره و یک‌گونه باج و مالیات هم به کار رفته [۸] و از آن‌جا که بدرقه‌کننده حق راهنمایی را درخواست می‌کرده، به دستمزد او بدرقه گفته‌اند. [۹] شماری بدرقه را از مناصب و اصطلاحات اداری ایران قدیم دانسته‌اند که همانند اصطلاحات دفتر و دیوان و برید، به نظام اداری عرب راه یافته است. [۱۰] از این‌رو، می‌توان نتیجه گرفت که در منابع، بدرقه به معنای راهنما و نیز منصب راهنمایی کاروان به کار رفته است. در کاربرد جدید، این واژه بر همراهی و مشایعت مسافران و زائران و حاجیان تا مسافتی برای احترام و تعظیم اطلاق شده است؛ در دیدگاه مردم، بدرقه چندان اهمیت داشته که آن را به خداوند نسبت می‌دادند و بر این باور بودند که بدرقه‌کننده اصلی خداوند است: کاروانی که بود بدرقه‌اش لطف خدای *** به تجلی بنشیند به تجمل برود. [۱۱] چرخ بر دوش کشد غاشیه شاهی ما *** گر کند بدرقه لطف تو همراهی ما. [۱۲] ظفر بر یمین نصرتش بر یسار *** قلاوز به ره، لطف پروردگار. [۱۳] خواسته اصلی مسافر این بود: همتم بدرقه راه کن‌ ای طایر قدس *** که دراز است ره مقصد و من نوسفرم. [۱۴]

سنت بدرقه در اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بدرقه مسافر و مهمان، سنتی نیکو و از آداب اسلامی است و منابع روایی بر آن به ویژه هنگام عزیمت مسافری که قصد زیارت مکان‌های مقدس و تشرف به حج و عمره دارد، تاکید کرده‌اند؛ از جمله در این نمونه‌ها: دعای پیامبر(ص) هنگام بدرقه مسافر و خداحافظی با وی و سفارش او به تقوا و توکل، [۱۵] سیره رسول خدا در بدرقه سپاه مسلمانان هنگام اعزام به نبرد و بدرقه وی از سوی مردم مدینه هنگام رهسپار شدن برای جنگ، [۱۶] بدرقه شدن فردی غیر مسلمان از جانب امام علی در سفری که بخشی از راه را با هم پیموده بودند و سپس گرویدن آن فرد به اسلام، [۱۷] بدرقه و پیشواز رزمندگان و حاجیان از جانب خلفای چهارگانه، [۱۸] بدرقه ابوذر از سوی امام علی(ع) و حسنین(ع) و عبدالله بن جعفر و عمار یاسر و گروهی دیگر تا دروازه‌های شهر هنگام تبعید وی. [۱۹] افزون بر این، نام‌گذاری ورودی/خروجی مدینه به ثَنیّة الوِداع، به سبب بدرقه و وداع مسافران در آن مکان، [۲۰] نشان می‌دهد که سنت بدرقه پیش از اسلام نیز جریان داشته است. در حجة‌الوداع، پیامبر(ص) در پی گزاردن حج به محصب آمد و خیمه‏‌گاهش را برپا کرد. فردای آن روز، ندای کوچ سرداده شد تا مردم به سوی مدینه حرکت کنند. در این هنگام، بزرگان قریش و نام‌آوران مکه برای تودیع، آن بزرگوار را بدرقه کردند. [۲۱] همین‌که بدرقه از موارد ویژه جواز بیرون آمدن از مسجد هنگام اعتکاف است، [۲۲] از اهمیت بدرقه در فرهنگ اسلامی حکایت دارد. بدرقه هم سبب آرامش خاطر مسافر می‌شود و هم از دشواری‌های دوری از خانواده و وطن می‌کاهد و هم موجب می‌شود که مسافر هنگام دعا و زیارت، از بدرقه‌کنندگان یاد نماید و برای آنان خیر و نیکی درخواست کند. [۲۳]

سنت چاووشی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در تحلیل سنت چاووشی گفته‌اند: مهم‌ترین و عام‌ترین کاربرد چاووش‌خوانی، استقبال و نیز بدرقه زائران مکان‌های مقدس بوده و البته اشعار استقبال با سروده‌های بدرقه تفاوت داشته است. [۲۴] در روزگار عثمانی، محمل مصری برای انجام مشایعت، در مکان‌های ویژه توقف می‌نمود و مردم و دانش‌آموزان با موسیقی محلی آن را بدرقه می‌کردند. از جمله رسوم این بود که فرزندان شیرخوار را برای تبرک می‌آوردند و دستمال‌هایی حاوی پول یا نوعی نان فطیر را به خادمان محمل می‌دادند تا آن را به رسم تبرک بر محمل کشند و به صاحبانش بازگردانند. مراسم بدرقه و همراهی محمل مصری در سوئز با آیین‌های ویژه برگزار می‌شد. در این مراسم، استاندار و مشایخ صوفیه و عموم مردم حضور می‌یافتند. [۲۵] مشایعت عمومی گاه تا مسافتی طولانی ادامه می‌یافت. در گزارشی آورده‌اند که به سال 1318ق. کاروان محمل، جده را به سوی مکه ترک نمود و گروهی از سربازان عثمانی به ریاست خالد بک، مراسم سلام نظامی را به جا آوردند و مردم جده نیز بیش از یک میل کاروان را بدرقه کردند. [۲۶]

ƒمراسم مشایعت در ایران[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مسافران حج پیش از سفر بر پایه سفارش‌های پیشوایان دین درباره آگاه ساختن برادران دینی خود از قصد سفر [۲۷] با اقوام و همسایه‌ها دیدار می‌کنند و همراه حلالیت‌خواهی، آنان را از هنگام عزیمت خود آگاه می‌سازند. گاه مشایعت‌کنندگان به نشانه ابراز محبت، انواع خوراک را برای زائران هدیه می‌آورند. [۲۸] پیشترها به سبب توقف طولانی مسافران حج در فرودگاه، بدرقه‌کنندگان گاهی زیر‌انداز، سماور و غذا با خود می‌آوردند. [۲۹]

مشایعت‌های عمومی و رسمی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در ایران هر سال در مراسم بدرقه نخستین گروه زائران، مسئولان بلندپایه حج، از جمله نماینده ولی فقیه، حضور می‌یابند. [۳۰] در سال 1385ش. رئیس سازمان حج و زیارت ایران خطاب به مدیران کاروان‌ها بر اجرای مراسم بدرقه تاکید کرد. [۳۱] مسئولان بلندپایه سیاسی پس از انجام مراسم حج، از سوی مقام‌های عربستانی بدرقه می‌شوند. [۳۲] در سال‌های اخیر، بخشی از فضای فرودگاه به حاجیان اختصاص یافته است و پارچه‌نوشته‌هایی بر دیوارهای آن نصب می‌گردد. نصب تابلوی شیشه‌ای بزرگ از مسجدالحرام و پخش اشعاری درباره مدینه و نمایش تصاویری زیبا از جلوه‌های حج، فضایی معنوی برای مسافران و بدرقه‌کنندگان پدید می‌آورد. [۳۳] مشایعت عمومی از افراد نام‌آور و دانشوران با تشریفات بیشتر برگزار می‌شود. مراسم بدرقه آیت‌الله کاشانی، رئیس مجلس شورای ملی، در حج 1331ش. به سبب موقعیت والای ایشان، با حضور گروه‌های گوناگون مردم، احزاب و مقام‌های کشوری و با تشریفات ویژه انجام گرفت. [۳۴]

سنت مشایعت در شهرهای مختلف[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در خراسان، اقوام و همسایگان در منزل زائر گرد می‌آیند و هدایایی همچون قرآن، زعفران و پسته مشهور به «سر راهی» را به امید یادکرد از ایشان هنگام زیارت، به او هدیه می‌کنند. آنان در اصطلاح «همپا» با حاجی تا مکانی معین همانند ایستگاه حجاج، امامزاده یا آغاز جاده اصلی، همراه چاووش‌خوانی او را بدرقه می‌کنند. [۳۵] در مناطق جنوبی ایران، مردم با شور و اشتیاق فراوان، منزل حاجی و خودروی حامل او را با پرچم‌های سبز و سفید می‌آرایند و وی را تا ترمینال حاجیان بدرقه می‌کنند. [۳۶] از رسوم نه چندان دور شهر تبریز آن بود که روز حرکت حاجیان، چاووش‌خوان پرچمی سیاه یا سبز به دست می‌گرفت و پیشاپیش بدرقه‌کنندگان به سوی مرکز شهر می‌رفت و شعر می‌خواند. [۳۷] در گلستان، ترکمن‌ها در اجرای رسم «حاجی صدقه و عمامه به سر»، یک ماه پیش از عزیمت حاجی در منزل او گرد می‌آمدند و اگر حاجی از عوام بود، دانشوران عمامه‌ای را که زائران پیشین آورده بودند، به نشانه قصد سفر حج بر سرش می‌گذاشتند. نیز همه خویشاوندان حاجی در روز ویژه در منزل او گرد آمده، همراه تبریک و دعا برای سلامت حاجی، از او می‌خواستند تا در حج نایب ایشان باشد. در روز حرکت حاجی نیز در مسجد محل اذان می‌گفتند تا مردم گرد آیند و زائر را بدرقه کنند. امروز این رسم رونقی کمتر دارد. [۳۸]

مشایعت در کشورهای اسلامی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پیش از آغاز سفر حج در ازبکستان، برنامه‌های جشن و شادی برگزار می‌شود و حج‌گزاران با «پلوی حج» از مردم پذیرایی می‌کنند و مردم نیز برای آنان هدیه می‌آورند. [۳۹] پیشترها مراسم بدرقه در مسیر حرکت کشتی زائران و دست‌کم در مهم‌ترین شهرها ادامه می‌یافت. [۴۰] بر پایه گزارشی از حدود نیمه سده بیستم م. بدرقه زائران هندی از بنادر مشهور به بنادر حج، با شور و اشتیاقی ویژه انجام می‌گرفت. [۴۱] در‌ اندونزی و مالزی، دو یا سه هفته پیش از سفر حاجی، مردم برای خداحافظی و درخواست دعا نزد او آمده، مقداری پول برای هزینه سفر به وی هدیه می‌دادند. در تونس گروه‌های تواشیح‌خوان به مدیحه‌سرایی در شان پیامبر(ص) در فرودگاه می‌پرداختند. [۴۲] در ترکیه رسوم بدرقه در شهرها و روستاهای گوناگون متفاوت است. [۴۳] در گذشته، صندوقچه‌ای سبز رنگ برای نگاهداری لباس و وسایل شخصی مسافر حج که به او حاجی افندی گفته می‌شد، تهیه می‌کردند و پیشاپیش مراسم بدرقه حرکت می‌دادند و خویشاوندان هدایایی مانند آجیل و حوله نظافت برای او می‌آوردند. افزون بر این، مقداری قارومه (گوشت قورمه) برای استفاده وی در سفر هدیه می‌کردند. در شماری از روستاها، مراسم بدرقه و تدارک حج یک ماه پیش از عید قربان آغاز می‌شد. نخست اقوام حاجی، او را به نوبت برای صرف غذا دعوت می‌کردند و سپس حاجی خویشاوندان، همسایگان و عالِم روستا را دعوت و از آنان پذیرایی می‌کرد. همه اهل روستا در تهیه و پختن غذا به یکدیگر یاری می‌رساندند. آنگاه به مسجد رفته، در مراسم جشن شرکت می‌کردند و سپس در میدان روستا (خرمنگاه) گرد می‌آمدند و حاجی سکه‌هایی را که از پیش آماده کرده بود، به سوی مردم می‌انداخت. آن‌گاه از همگان به ویژه پیرمردان حلالیت می‌طلبید. حضور بر مزار مردگان و قرائت فاتحه، دیگر رسم بدرقه بود. در پایان، مسافر را بیرون روستا بر وسیله‌ای سوار کرده و خطاب به خانواده حاجی، بازگشت او را آرزو می‌کردند. [۴۴] امروز بدرقه زائران در شهرهای کوچک ترکیه هنوز با اشتیاق فراوان انجام می‌شود؛ ولی برگزاری مراسم بدرقه رسمی از وظایف سازمان دیانت به شمار می‌آید. [۴۵] در اردن، مردم کاروان حج را تا بیرون شهر همراهی می‌کردند و زنان با آواز و رقص محلی مشهور به «الحویش» در این مراسم حضور می‌یافتند. [۴۶]

بدرقه برای نگهبانی از کاروان‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

یکی از اقسام مهم بدرقه، مشایعت و بدرقه کاروان‌ها به منظور نگهبانی و حفظ امنیت آنها بوده است.

بدرقه کاروان‌های سیاسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در بدرقه کاروان‌های سیاسی و راهنمایی سفیران، بدرقه‌کنندگان وظایفی افزون‌تر داشتند و رعایت اصول دیپلماتیک در رفتار با سفیر، وظیفه فرد راهنما بود. [۴۷] بدرقه‌کنندگان کاروان سلطانی، امنیت بیشتری داشتند. [۴۸] گاه بازرگانان و کاروان‌های تجاری کسانی را در مقام بدرقه، استخدام می‌کردند تا اموال و کاروان را به سلامت به مقصد برسانند. بدرقه کاروان تجاری حتی درباره کشتی‌های بازرگانی هم رواج داشت [۴۹] و گاه خود خلیفه یا سلطان آن را انجام می‌داد. [۵۰] کاروانی که در زمستان سال 624م. به دست بازرگانان مکی برای ارسال به شام آماده سفر بود، با مردانی مسلح بدرقه می‌شد. [۵۱] فقیهان نیز هنگام بحث از شرط امنیت راه در تحقق استطاعت حج، از وجوب یا عدم وجوب اجیر کردن بدرقه سخن گفته‌اند. [۵۲]

وظائف بدرقه‌کننده[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بدرقه‌کننده موظف بود طریق مناسب و درست را نشان دهد و انجام ندادن این وظیفه به ویژه در کاروان‌های سلطانی، پیامدهایی ناگوار برای او داشت. در گزارش‌های تاریخی به مواردی اشاره شده که بدرقه‌کننده سخت مجازات و حکم قتل او صادر شده است. [۵۳] نیز نمونه‌هایی بسیار از خطاکاری و نابلدی بدرقه گزارش شده است. [۵۴]

پیشینه دریافت حق بدرقه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پیشینه دریافت حق بدرقه از سوی قبایل میان راه، به پیش از اسلام بازمی‌گردد. [۵۵] بعدها به ویژه در سفرنامه‌های دوره قاجاریه، گزارش‌هایی فراوان درباره دریافت اِخوه یا حق الخَفاره به دست اعراب میان راه از حاجیان بازگو شده [۵۶] که نشان می‌دهد مراقبت از حاجیان و حفظ امنیت آن‌ها را این اعراب در مقام بدرقه عهده‌دار بوده و در برابر آن، حق حفاظت می‌خواسته‌اند. هزینه حمل و نقل حاجیان و وسایل آن‌ها، از مقرری بدرقه‌کننده جدا بود و مبلغی مشخص به او داده می‌شد تا مسیر را به پایان رساند. [۵۷]

گونه‌های بدرقه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

درخواست حاجیان و مسافران همیشه این بود که بدرقه‌ها بیشتر باشند تا امنیت و سلامت کاروان تامین گردد. [۵۸] گاه نگهبانی و محافظت از کاروان‌ها به شکل استقرار در یک پایگاه بوده است. مثلاً در منزلگاه کرمانشاه، جایی برای بدرقه تعیین کرده بودند و به محافظت و مراقبت از آن پایگاه می‌پرداختند. [۵۹] در راه قدیم ری به قم، کاروانسرایی وجود داشت و قلعه‌ای به نام «دیر الجص» بود که آن را کرد اردشیر (ساخته اردشیر) و بدرقة السلطان نام نهاده بودند. [۶۰]

بدرقه‌گری راهداران[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از مجموع گزارش‌های مربوط به کارگزاران راهداری برمی‌آید که راهداران افزون بر مراقبت از راه‌ها و منزلگاه‌ها و اصلاح راه، وظیفه بدرقه کردن کاروان حاجیان را بر عهده داشتند. عاملان راه که معمولاً از سوی خلیفه برگزیده می‌شدند، در مهم‌ترین منزلگاه به پاسداری از راه مشغول بودند و نمایندگانی را به جاده‌ها و مناطق اصلی اعزام می‌کردند و از همان مکان‌‌ها وظیفه پاسداری و بدرقه کاروان‌ها را انجام می‌دادند. [۶۱]

والیان و عاملان عهده‌دار بدرقه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در منابع به نام والیان و عاملان عهده‌دار بدرقه حاجیان که در این مقام تعیین شده بوده‌اند، اشاره شده؛ از جمله: محمد بن عبدالله معروف به قمی که متوکل عباسی او را به کارگزاری مصر برگزید و منصب کارگزاری قُلزُم و راه حجاز و بدرقه حاجیان مصر را به وی داد. [۶۲] همچنین گفته‌اند که شریف مکه حاجیان را در مسیر مدینه به مکه و به عکس، بدرقه و نگهبانی می‌کرد تا به سبب احترامی که میان اعراب بیابانی داشت، مانع غارت حاجیان به دست آنان شود. [۶۳] در دوران پسین، شماری از گزارش‌ها حکایت دارد که آل سعود در هنگامی که بر نجد سلطه داشتند و هنوز به تصرف حرمین اقدام نکرده بودند، بدرقه حاجیان را بر عهده داشته‌اند. [۶۴] در سفرنامه‌ها و خاطرات حج مسافران و حاجیان عهد قاجار، گزارش‌های گوناگون از بدرفتاری و خشونت با حاجیان و گاه شکنجه و کشتن آنان به دست امیران نجد در دست است. [۶۵]

بدرقه در دوره قرمطیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در دوره‌هایی که بحران و ناپایداری سیاسی پدیدار می‌شد، نیاز به افراد توانمند در مقام بدرقه کاروان‌ها بیشتر بود. در دوره عباسی (حک: 132-656ق.) پیدایش قرمطیان موجب ترس و دهشت عمومی حاجیان شد. ابوطاهر قرمطی، بارها با بدرقه‌های حاجیان جنگید و بسیاری از آن‌ها و نیز خود حج‌‌گزاران را کشت. [۶۶] در سال 311ق. حاجیان پس از انجام حج، در فَید که منزلگاهی میان کوفه و مکه بود و عاملان راه در آن جا پایگاه داشتند، [۶۷] استراحت کردند و با شنیدن خبر هجوم قرمطیان، منتظر واکنش ابوهیجا عبدالله بن حَمْدان، راهدار کوفه و مکه و عامل بدرقه حاجیان، شدند. وی پیشنهاد کرد که حاجیان از فید به سوی وادی القری تغییر مسیر دهند تا با ابوطاهر جنابی، سرکرده قرمطیان که در منزلگاه هبیر در انتظار آنان بود، روبه‌رو نشوند. اما بیشتر ایشان این پیشنهاد را نپذیرفتند و سرانجام میان کاروان حاجیان و قرمطیان نبرد رخ داد و بسیاری از حاجیان کشته و غارت شدند. [۶۸] بر پایه گزارشی دیگر، در سال 312ق. جعفر بن وُرقا، عامل راه مکه و فرماندار کوفه، با شش هزار مرد جنگی در مقام بدرقه سلطانی، از کوفه به راه افتاد. اما او نیز به رغم داشتن نیروی بسیار، از ابوطاهر قرمطی شکست خورد. [۶۹] در سال 317ق. منصور دیلمی که مقام بدرقه کاروان حاجیان عراق را عهده‌دار بود، به سلامت مسیر را طی کرد و به مکه رسید. اما درست در روز ترویه، ابوطاهر قرمطی درون مسجدالحرام با او روبه‌رو شد و بسیاری از حاجیان را کشت و غارت کرد. [۷۰] سرانجام در سال 325ق، ابن راتق وزیر راضی عباسی (حک: 323-329 ق.) با ابوطاهر قرمطی به توافق رسید که در برابر دریافت سالانه پنجاه هزار دینار، به کاروان حاجیان یورش نیاورد. سه سال بعد در 328ق. راضی عباسی منصب بدرقه حاجیان را به ابوطاهر جنابی واگذار کرد و پنجاه هزار دینار به او داد تا بدرقه حاجیان و راهنمای آن‌ها باشد و آنان را به سلامت به مکه برساند. [۷۱]

بدرقه در دوره باطنیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

هنگامی که باطنیان اسماعیلی به ترور اشخاص مهم سیاست‌پیشه روی آوردند، کوشش می‌شد تا کاروان‌های حج مناطق شرقی با مراقبت کامل بدرقه شوند. در گزارشی آمده که چون کاروان حاجیان خراسان به منزلگاه بسطام رسیدند و بدرقه‌ها بازگشتند، اسماعیلیان فرصت را غنیمت شمردند و به کاروان شبیخون زده، بسیاری از حاجیان را کشتند. [۷۲]

تفاوت امیر محمل با امیر بدرقه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از سده هشتم ق. گزارش سفر حج ابوشرف یزدی از شوشتر به سوی عراق و سپس راه حجاز در دست است. با این که وی به بدرقه تصریح نکرده، از متن سفرنامه و گزارش کوتاه او برمی‌آید که در مقام بدرقه، حاجیان را از منزلگاه‌ها عبور می‌داده و نگهبان آن‌ها بوده است. وی بیش از هر چیز به امنیت حاجیان و بررسی وضع راه‌ها و تهیه آب و آذوقه حاجیان اهتمام می‌ورزید. در همین رساله است که گویا نخستین بار اصطلاح امیر محمل در مفهومی همسان با امیر بدرقه یا نزدیک به آن به کار رفته است. از آن‌جاکه وظیفه امیر محمل، نگهبانی و پاسداری محمل و به سلامت رساندن گروه و محمل بوده، این احتمال وجود دارد که اصطلاح امیر محمل از امیر بدرقه گرفته شده باشد. تعبیر امیر یا میر بدرقه به‌طور ویژه در اشعار آمده، از جمله در شعر خاقانی: ما کاروان گنج روان را روان کنیم *** کاقبال، میر بدرقه کاروان ماست. [۷۳]

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مؤسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی، دانشنامه جهان اسلام، مقاله «چاووش خوانی»، ج1، ص5380.

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. تاریخ بیهقی، ج2، ص505، 598؛ برهان قاطع، ج1، ص243؛ لغت‌نامه، ج3، ص3852، «بدرقه.
  2. تاریخ بیهقی، ج3، ص1063؛ مجمع البحرین، ج1، ص163، «بدرق.
  3. تاریخ قم، ص413، 469.
  4. نهایة الارب، ص40.
  5. برهان قاطع، ج1، ص243.
  6. نک: فارسنامه، ج1، ص814.
  7. تاریخ الفی، ج8، ص5196؛ اشرف التواریخ، ج1، ص512؛ تاریخ رشیدی، ص217.
  8. نک: تجارب الامم، ج7، ص339؛ ج4، ص130؛ تاریخ جهانگشای جوینی، ج3، ص214؛ تاریخ شاهی، ص43.
  9. نک: تجارب الامم، ج7، ص339؛ قس: تاریخ طبری، ج8، ص552؛ اتحاف الوری، ج2، ص424.
  10. تاریخ سیستان، ص15، «مقدمه.
  11. اردبیل در گذرگاه تاریخ، ج1، ص429.
  12. اسناد و مکاتبات سیاسی ایران، ص226.
  13. ظفرنامه، ج1، ص780.
  14. دیوان، حافظ، ص252.
  15. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص276؛ مکارم الاخلاق، ص249؛ وسائل الشیعه، ج11، ص406-407.
  16. دعائم الاسلام، ج1، ص347؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص207.
  17. الکافی، ج2، ص670.
  18. احیاء علوم الدین، ج1، ص241.
  19. المحاسن، ج2، ص353-354؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص275؛ مکارم الاخلاق، ص249.
  20. معجم البلدان، ج2، ص86؛ آثار اسلامی، ص309، 356.
  21. تاریخ مکه، سباعی، ص61.
  22. تحریر الوسیله، ج1، ص306.
  23. آداب سفر حج، ص67-68؛ آداب سفر و زیارت، ص56-57.
  24. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج19، ص242-243، «چاووش و چاووش‌خوانی.
  25. مرآة الحرمین، ج1، ص13-14.
  26. مرآة الحرمین، ج1، ص24؛ ج2، ص58.
  27. وسائل الشیعه، ج8، ص337.
  28. به سوی خدا می‌رویم، ص90.
  29. میقات حج، ش45، ص171، «حج‌گزاری ایرانیان از زبان خادمان حج.
  30. حج25، ص44؛ حج28، ص414-415.
  31. حج27، ص52-53.
  32. سیمای حج در سال 70، ص281.
  33. به سوی‌ام القری، ص21.
  34. روزنامه اطلاعات، 25/6/1331، ص1، 4؛ همراه با خلیل، ص22-27؛ میقات حج، ش43، ص50-54، «سفر حج مرحوم آیت‌الله کاشانی.
  35. http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1173477
  36. http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1166791
  37. http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1184759
  38. http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1159345.
  39. میقات حج، ش55، ص206، «حجاج ترکستان.
  40. تاریخ الحج، ص81.
  41. میقات حج، ش59، ص171، «سیاست دولت هلند در مورد حج.
  42. میقات حج، ش59، ص182-183.
  43. تاریخ الحج، ص84.
  44. میقات حج، ش61، ص57-59، «رسم تهنیه در ترکیه.
  45. میقات حج، ش52، ص197، 204، «حج‌گزاری در ترکیه.
  46. ملامح الحیاة الشعبیه، ص205.
  47. ایترپرسکیوم، ج2، ص75.
  48. احسن التقاسیم، ص489.
  49. تاریخ طبری، ج8، ص461.
  50. تجارب الامم، ج4، ص179.
  51. تاریخ اجتماعی ایران، ج2، ص9.
  52. ایضاح الفوائد، ج1، ص271؛ جامع المقاصد، ج3، ص135؛ سداد العباد، ص252.
  53. احسن التواریخ، ج2، ص798.
  54. نک: الاخبارالطوال، ص230؛ اخبار سلاجقه روم، ص83، «مقدمه.
  55. تاریخ و فرهنگ ایران، ج2، ص290-291.
  56. نک: سفرنامه حسام السلطنه، ص133؛ مرآة الحرمین، ج2، ص273.
  57. نک: احیاء الملوک، ص479.
  58. تاریخ نگارستان، ص112.
  59. تاریخ شاهی، ص235.
  60. المسالک و الممالک، ص230؛ تاریخ قم، ص56.
  61. نک: الملامح الجغرافیه، ص19-20.
  62. الخراج و صناعة الکتاب، ص353؛ فتوح البلدان، ص235.
  63. سفرنامه حاج علی خان، ص119-120؛ به سوی‌ام القری، ص256.
  64. مسیر طالبی، ص411.
  65. تذکرة الطریق، ص20، 53.
  66. سفرنامه ناصر خسرو، ص198.
  67. الاعلاق النفیسه، ص311-312؛ نک: الملامح الجغرافیه، ص49.
  68. تجارب الامم، ج5، ص182-183.
  69. تجارب الامم، ج5، ص213.
  70. المنتظم، ج13، ص281.
  71. تاریخ حبیب السیر، ج2، ص298-299.
  72. تاریخ اجتماعی ایران، ج9، ص237.
  73. لغت‌نامه، ج3، ص3852، «بدرقه».

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بدرقه.
  • آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، 1386ش؛
  • آداب سفر حج: سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1382ش؛
  • آداب سفر و زیارت عتبات عالیات: سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1387ش؛
  • اتحاف الوری: عمر بن محمد بن فهد (م. 885ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة‌ام القری، 1408ق؛
  • احسن التقاسیم: المقدسی البشاری (م. 380ق.)، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛
  • احسن التواریخ: حسن بیک روملو (م. 985ق.)، به کوشش نوایی، تهران، اساطیر، 1384ش؛
  • احیاء الملوک: ملک شاه حسین سیستانی (م. 1036ق.)، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1344ش؛
  • احیاء علوم الدین: الغزالی (م. 505ق.)، بیروت، دار الکتب العربی؛
  • الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. 282ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، 1412ق؛
  • اخبار سلاجقه روم: ابن ابی‌المنجمه (م. قرن7ق.)، به کوشش مشکور، تهران، 1350ش؛
  • اردبیل در گذرگاه تاریخ: بابا صفری، اردبیل، 1371ش؛
  • اسناد و مکاتبات سیاسی: عبدالحسین نوایی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی؛
  • اشراف التواریخ: محمد تقی نوری (م. قرن13ق.)، به کوشش اصیلی، تهران، میراث مکتوب، 1386ش؛
  • الاعلاق النفیسه: ابن رسته (م. قرن3ق.)، بیروت، دار صادر، 1892م؛
  • ایترپرسکیوم: دریابل ژرژ تکتاندرفن، ترجمه: محمود تفضلی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1351ش؛
  • ایضاح الفوائد: محمد بن الحسن بن یوسف الحلی (م. 771ق.)، به کوشش اشتهاردی و دیگران، قم، العلمیه، 1387ق؛
  • برهان قاطع: محمد حسین ابن خلف تبریزی، به کوشش محمد عباسی، انتشارات فریدون علمی؛
  • به سوی‌ام القری: رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1373ش؛
  • به سوی خدا می‌رویم: محمود طالقانی (م. 1358ش.)، قم، مشعر، 1376ش؛
  • تاریخ اجتماعی ایران: مرتضی راوندی (م. 1378ق.)، تهران، امیرکبیر، 1357ش؛
  • تاریخ الفی: قاضی احمد تتوی و آصف خان قزوینی (م. 9960ق.)، به کوشش طباطبایی مجد، تهران، علمی و فرهنگی، 1382ش؛
  • تاریخ بیهقی: محمد بن حسین بیهقی (م. 470ق.)، به کوشش خطیب رهبر، تهران، مهتاب، 1374ش؛
  • تاریخ جهانگشای جوینی: مهدی ضیایی (م. 1350ق.)، اصفهان، لیلی، 1388ش؛
  • تاریخ حبیب السیر: غیاث الدین خواند امیر (م. 942ق.)، به کوشش سیاقی، خیام، 1380ش؛
  • تاریخ الحج من خلال الحجاج المعمرین: عبدالغنی و اونال، جامعة‌ام القری، 1409ق؛
  • تاریخ رشیدی: حیدر میرزا دوغلات، به کوشش غفاری‌فرد، تهران، میراث مکتوب، 1383ش؛
  • تاریخ سیستان: به کوشش ملک الشعرای بهار، تهران، پدیده خاور، 1366ش؛
  • تاریخ شاهی: احمد یادگار، کلکته، 1939م؛
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛
  • تاریخ قم: حسن بن محمد (م. قرن4ق.)، ترجمه: حسن بن علی قمی، تهران، مطبعه مجلس، 1352ش؛
  • تاریخ مکه: احمد السباعی (م. 1404ق.)، نادی مکة الثقافی، 1404ق؛
  • تاریخ نگارستان: احمد بن محمد قزوینی (م. 975ق.)، بمبئی؛
  • تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی: محمد مهدی ملایری، تهران، توس، 1379ش؛
  • تحریر الوسیله: امام خمینی1 (م. 1368ش.)، نجف، دار الکتب العلمیه، 1390ق؛
  • تجارب الامم: ابوعلی مسکویه (م. 421ق.)، به کوشش امامی، تهران، سروش، 1366ش؛
  • تذکرة الطریق فی مصائب حجاج بیت‌الله العتیق: عبدالحسین کربلایی کرناتکی (م. قرن13ق.)، به کوشش جعفریان و دوغان، قم، مورخ، 1386ش؛
  • جامع المقاصد: الکرکی (م. 940ق.)، قم، آل البیت:، 1411ق؛
  • حج 28: رضا بابایی و علی جوانفکر، تهران، مشعر، 1387ش؛
  • حج25: رضا مختاری، تهران، مشعر، 1384ش؛
  • حج27: حسن مهدویان، تهران، مشعر، 1386ش؛
  • الخراج و صناعة الکتاب: قدامة بن جعفر کاتب بغدادی (م. 328ق.)، به کوشش زبیدی، بغداد، دار الرشید، 1981م؛
  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛
  • روزنامه اطلاعات: مؤسسه اطلاعات؛
  • دیوان حافظ: شمس الدین محمد (م. 792ق.)، به کوشش راستگو، قم، خرم، 1375ش؛
  • سداد العباد و رسالة العباد: حسین بن محمد آل عصفور (م. 1216ق.)، به کوشش آل عصفور، مجمع البحوث العلمیه، 1421ق؛
  • سفرنامه حاج علی خان: میرزا علی خان امین الدوله، تهران، توس، 1354ش؛
  • سفرنامه حج منصور: یعقوب منصور تبریزی (م. 1327ق.)، به کوشش رسول جعفریان، تهران، علم، 1388ش؛
  • سفرنامه مکه حسام السلطنه: رسول جعفریان، قم، مشعر، 1374ش؛
  • سیمای حج در سال70: سرهنگی و دیگران، تهران، مشعر، 1371ش؛
  • ظفرنامه: بزرگمهر بختگان، ترجمه: ابوعلی سینا، تهران، ابن سینا، 1333ش؛
  • فارسنامه ناصری: حسن حسینی فسایی، تهران، 1313ش؛
  • فتوح البلدان: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش محمد رضوان، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1398ق؛
  • الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛
  • لغت‌نامه: دهخدا (م. 1334ش.) و دیگران، مؤسسه لغت‏نامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛
  • مجمع البحرین: الطریحی (م. 1085ق.)، به کوشش حسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1408ق؛
  • المحاسن: ابن خالد البرقی (م. 274ق.)، به کوشش حسینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1326ش؛
  • مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت باشا (م. 1353ق.)، قم، المطبعة العلمیه، 1344ق؛
  • المسالک و الممالک: ابراهیم الفارسی الاصطخری (م. 346ق.)، به کوشش حسینی، وزارة الثقافة و الارشاد، 1381ق؛
  • مستدرک الوسائل: النوری (م. 1320ق.)، بیروت، آل البیت:، 1408ق؛
  • مسیر طالبی: ابوطالب بن محمد اصفهانی (م. 1221ق.)، به کوشش حسن خدیو جم، تهران، علمی فرهنگی، 1383ش؛
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م؛
  • مکارم الاخلاق: الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، اعلمی، 1392ق؛
  • الملامح الجغرافیة فی دروب الحجیج: سید عبدالمجید بکر، جده، تهامه، 1404ق؛
  • ملامح الحیاة الشعبیةفی مدینة عمان: عبدالله رشید (1878-1948)، مکتبة قندیل، ساحة المسجد الحسین الکبیر، 1983م؛
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش شمس الدین، بیروت، دار التعارف، 1411ق؛
  • المنتظم: ابن جوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق؛
  • میقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت؛
  • نهایة الارب: احمد بن عبدالوهاب النویری (م. 733ق.)، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، 1412ق؛
  • وسائل الشیعه: الحر العاملی (م. 1104ق.)، قم، آل البیت:، 1412ق؛
  • همراه با خلیل: سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1384ش.