آیه ۱۹۶ سوره بقره

از ویکی حج
آیات حج و حرمین
سوره بقره
۱۲۵۱۲۶۱۲۷۱۲۸۱۵۸۱۹۶۱۹۷۱۹۸۱۹۹۲۰۰۲۰۳
سوره آل عمران
۹۶۹۷
سوره مائده
۲۹۷
سوره توبه
۲۱۹
سوره حج
۲۵۲۶۲۷۲۸۲۹۳۳۳۴۳۶۳۷

آیه ۱۹۶ سوره بقره، آیه‌ای از قرآن، که جامع‌ترین آیه درباره مناسک حج شمرده شده و به انواع حج، احصار و صد، قربانی، و برخی محرمات احرام مانند حلق پرداخته است.

متن و ترجمه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شرح واژگان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

واژه «حصر» به معنای ممنوع و محصور کردن[۱] و کلمه «استیسر» از اصلِ یسر، به معنای آسانی است.[۲]

«هَدی» به معنای هدیه مخصوص بهحرم و خانه خدا به‌کار رفته[۳] و «فدیه» به «پرداخت جریمه‌ای که مکلف در کوتاهی عبادت باید بپردازد» اطلاق شده است.[۴]

محتوا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

آیه ۱۹۶ سوره بقره را، جامعترین آیه قرآن درباره مناسک حج دانسته‌اند. این آیه مشتمل بر حج و عمره بوده و به انواع حج پرداخته است. در این آیه، برخی از موانع انجام حج ، برخی از محرمات احرام و نیز قربانی بدل از هدی ذکر شده است.[۵]

تمام کردن حجّ و عمره[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در نخستین بخش آیه، به اتمام حج و عمره پرداخته شده است. این را بدین معنا گرفته‌اند که اصل تشریع آنها مفروغ عنه بوده و آیه در صدد بیان احکام فرعی آنها است.[۶] یکی از آن احکام این است که زائر خانه خدا وقتی حج و عمره‌ای را آغاز نمود باید آن را به انجام برساند و حق ندارد آن را به صورت ناقص رها کند.[۶]

مفسران در تفسیر «اتمام» اختلاف نظر دارند. برخی مراد از آن را اتمام ظاهری، به معنای انجام همه مناسک و حدود آن می‌دانند[۷] و برخی، منظور از آن را اتمام معنوی، به معنای انجام آن تنها برای خدا و نه برای تجارت دانسته‌اند.[۸] بنا بر روایتی، امام صادق(ع) در تفسیر این آیه، به هر دو وجه ظاهری و معنوی آن اشاره کرده است.[۹]

به گفته قرطبی، مفسر اهل سنت، اگرچه ممکن است حج و عمره از ابتدا واجب نباشد، ولی وقتی فرد آن را شروع کرد باید به انجام برساند.[۱۰] برخی دیگر از عالمان نیز بر این باورند که حج و عمره وقتی شروع شد، باید به اتمام برسد، اگرچه بنا به دلیلی باطل و فاسد شده باشد.[۱۱]

تعبیر ﴿لِلّٰه﴾ را بیانگر این دانسته‌اند که همه اعمال حج و عمره باید با قصد قربت و تنها برای خدا باشد.[۱۲]

در برخی از روایات شیعه، تمام الحج به ملاقات با امام(ع) تفسیر شده است.[۱۳] در توضیح آن گفته شده در حضور امام(ع)، حاجی باید پس از انجام مناسک حج، به دیدار امام رفته و با او تجدید عهد نماید. در زمان غیبت امام نیز، به زیارت امامان(ع) برود.[۱۴]

احصار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در عبارت ﴿فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْی﴾ بهاحصار پرداخته شده است.

منظور از احصار، حبس و ممنوعیت از انجام حج یا عمره به خاطر ترس، وجود دشمن یا بیماری است.[۱۵] برخی از مفسران، آن را به وجود دشمن معنا نموده و برخی دیگر آن را به بیماری تنها، تفسیر نموده‌اند.[۱۶]

مفسران و فقیهان شیعه، از مانع بیرونی مانند دشمن و راهزن، به «صدّ» تعبیر کرده، و از مانع درونی مانند بیماری به «حصر» تعبیر می‌کنند.[۱۷]

در میان اهل سنت، درباره عبارت ﴿فَإنْ أُحْصِرتُم﴾ سه نظر وجود دارد: «منحصر به منع دشمن است»؛ «منحصر به مرض است» و «احصار شامل منع و بیماری است.»[۱۸]

درباره عبارت ﴿فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْی﴾ دو نظر وجود دارد. یکی اینکه استیسار به «به اندازه توانایی و قدر امکان» باشد؛ دوم این‌که به معنای «سهولت و انتخاب آسان» باشد، یعنی از میان انواع هدی‌ها آسان‌ترین آن را انجام دهید.[۱۹] برخی، معنای اول را مناسب‌تر دانسته‌اند، چراکه تخییر بین حیوانات سه‌گانه (شتر، گاو و گوسفند) معنا ندارد؛ زیرا تردیدی نیست که ذبح گوسفند آسان‌ترین است.[۱۹]

منع تراشیدن سر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در عبارت ﴿لاٰ تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتّٰی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّه﴾ یکی از محرمات احرام، که تراشیدن سر است بیان شده است.

تراشیدن سر یکی از مناسک حج است، و باید پس از قربانی انجام شود، و حاجی حق ندارد قبل از رسیدن قربانی به محل مورد نظر (قربانگاه) سر بتراشد.[۲۰]

در بخش بعدی آیه ۱۹۶ سوره بقره، موارد استثناء از منع تراشیدن سر ذکر شده است، که بر اساس آن بیمار می‌تواند حلق کند.[۲۱] بیماری که در آیه ذکر شده را مقید به دو قید دانسته‌اند؛ یکی اینکه بیماری در ناحیه سر باشد، که این قید از سیاق آیه فهمیده شده است، و دیگری اینکه بیماری به حدی باشد که نتوان آن را تحمل کرد،[۲۲] که این قید از روایت استفاده شده است.[۲۳]

مورد دیگر استثناء از منع تراشیدن سر، کسی است که در صورت نتراشیدن سر به او آزاری برسد؛ مانند اینکه به خاطر دُمَل یا زخم یا حشره‌های آزار دهنده به او ناراحتی و درد برسد.[۲۴]

در عبارت ﴿فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیٰامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ﴾، حلق در حال احرام، باعث واجب شدن فدیه دانسته شده است. به باور برخی، با توجه به سیاق آیه، کسی که فدیه بر او واجب شده، میان روزه، صدقه و نُسُک اختیار دارد.[۲۵] بر اساس روایتی از امام صادق(ع)، مقدار روزه سه روز، میزان صدقه، اطعام ده مسکین و مراد از نسک ذبح گوسفند است.[۲۶]

انواع حج[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حج واجب دارای سه نوع تمتّع، اِفراد و قِران است، که عبارت ﴿فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْی﴾ به بیان آن پرداخته است؛ البته این جمله، به تقسیم حج به «تمتع» و «غیر تمتع» پرداخته و تقسیم حج غیر تمتع به افراد و قران از روایات به دست آمده است.[۲۷]

عبارت ﴿ذٰلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حٰاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرٰام﴾ نیز، مرز میان حاجیان در حج تمتع و حاجیان در غیر آن را مشخص کرده است.

مراد از «فمن تمتع بالعمرة الی الحج»[ویرایش | ویرایش مبدأ]

درباره مراد از «تمتع به عمره در حج»، بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد. برخی از وجوه ذکر شده چنین است:

  • به باور مفسران و فقیهان شیعه[۲۸] و برخی از مفسران اهل سنت،[۲۹] این عبارت بدین معنا است که شخص ابتدا با احرامِ عمره، مناسک عمره تمتع را انجام داده و پس از تمام شدن عمره، از احرام خارج شده و محرمات احرام از او برداشته می‌شود (فرد به همه تمتعات قبل از احرام حج، متمتع می‌شود)؛ سپس با فرا رسیدن احرامِ حج، دوباره محرم به احرام حج شده و اعمال آن را انجام می‌دهد.
  • به باور قرطبی، مفسر اهل سنت، این عبارت به این معنا است که منظور از حج تمتع، خودِ حج قران است، زیرا با انجام چنین حجی در واقع بین حج و عمره جمع کرده و به جای دو سفر مشقت‌آور یک سفر انجام داده است.[۳۰]
  • بر اساس یکی از دیدگاه‌های اهل سنت، معنای عبارت این است که شخص با احرام حجِ [افراد]، وارد مکه شود، و قبل از انجام مناسک، حج خود را به عمره تبدیل کند، و سپس در روز ترویه برای حج، مُحرم شود. این همان عملی است که عمر، خلیفه دوم اهل سنت، آن را حرام اعلام کرده است.[۳۱] طبق دیدگاه شیعه، این عمل تنها در حج مستحبی ممکن است.[۳۲]
  • بر پایه دیدگاهی از اهل سنت، معنای عبارت این است که مُحرمی که مُحصَر یا محصور شد و تا پایان زمان حج در احصار باقی ماند، پس از آن وارد مکه شده و طواف و سعی را به‌جا می‌آورد، و تا حج آینده از احرام بیرون آمده و از آنچه برای او حرام شده بود بهره‌مند (مُتِمَتّع) می‌شود.[۳۳] برخی، این دیدگاه را مخالف فقره ﴿فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ…﴾ دانسته‌اند؛ زیرا بر اساس آن، محصر با انجام هدی از احرام خارج می‌شود.[۳۴]

قربانی در حج تمتع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با توجه به عبارت ﴿فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْی﴾، یکی از اعمال واجب حج تمتع، قربانی کردن است. بر پایه روایات شیعه، مراد از هدی در این آیه یکی از حیوانات سه‌گانه (شتر، گاو و گوسفند) است.[۳۵] گرچه ظاهر آیه، شامل حیوان معیوب و سالم می‌شود؛ ولی روایات این حیوان را مقید به حیوان سالم کرده‌اند.[۳۶] بر پایه اطلاق آیه، چند نفر می‌توانند در یک حیوان برای قربانی کردن شریک شوند؛ ولی روایات این قید را بیان کرده‌اند که هر کسی باید حیوانی را خریداری و قربانی کند.[۳۷]

در ادامه آیه، موارد استثناء از وجوب قربانی بیان شده‌اند. کسانی که قادر به انجام قربانی نیستند، ده روز را به عنوان جایگزین آن روزه بگیرند، که باید سه روز آن در ایام حج و بقیه را پس از بازگشت در وطن انجام دهند. سه روز ایام حج، روزهای هفتم، هشتم (ترویه) و نهم (عرفه) ذی‌الحجه است، که در حقیقت بین دو احرامِ عمره و حج قرار می‌گیرد.[۳۸] اگر پیش از این سه روز نیز روزه بگیرد اشکالی ندارد، و اگر روز ترویه و عرفه روزه گرفت، سومین آن را بعد از روز عید قربان روزه بگیرد.[۳۹]

تعبیر به ‌﴿لَمْ یَجِدْ﴾، اگرچه ظهور در نبود قربانی دارد، ولی شامل عدم قدرت بر خرید آن نیز دانسته‌اند؛ بنابراین، شامل پیدا نشدن قربانی، و نیز بودن قربانی و نداشتن وجه آن، و نیز داشتن وجه و کافی نبودن آن نیز می‌شود.[۴۰]

مرز بین حج تمتع و دو نوع دیگر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عبارت ﴿ذٰلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حٰاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرٰام﴾ را بیانگر مرز بین حج تمتع و غیر تمتع دانسته‌اند.[۴۱] برخی از مفسران، ﴿ذٰلِک﴾ را اشاره به حج تمتع دانسته‌اند، که در نتیجه حج تمتع مخصوص غیر حرمیان خواهد بود.[۴۲] البته فخر رازی، مفسر اهل سنت، معتقد است «ذلک» اشاره به هدی و بدل آن دارد، که در نتیجه هدی و بدل آن مخصوص متمتّع خواهد بود و چون جمله ﴿فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجّ﴾ عام است، شامل حرمی و غیر حرمی می‌شود.[۴۳]

درباره اینکه حاضرانِ مسجدالحرام چه کسانی هستند اختلاف نظر وجود دارد. در میان مفسران و فقیهان شیعه، دو دیدگاه ۱۲ میل (چهار فرسخ)[۴۴] و ۴۸ میل (شانزده فرسخ)[۴۵] وجود دارد. برخی از مفسران اهل سنت، مراد از آن را محدوده حرم[۴۶] و برخی مانند فخر رازی، منظور از آن را، اهالی مکه و نواحی متصل به آن دانسته‌اند.[۴۷] ابوحنیفه نیز، اهل میقات‌ها را از حاضران مسجدالحرام دانسته است.[۴۸]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. صحاح‌اللغه، ذیل واژه حصر؛ المصباح المنیر ذیل واژه حصر.
  2. صحاح‌اللغه، ذیل واژه یسر؛ مفردات الفاظ قرآن، ذیل واژه یسر؛ لسان العرب، ذیل واژه یسر.
  3. صحاح اللغه، ذیل واژه هدی؛ لسان العرب، ذیل واژه هدی؛ مفردات الفاظ قرآن، ذیل واژه هدی.
  4. المصباح المنیر، ذیل واژه فدی؛ لسان العرب، ذیل واژه فدی؛ مفردات الفاظ قرآن، ذیل واژه فدی.
  5. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۰۵.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۰۵.
  7. مجمع‌البیان، ج١، ص٢٩٠.
  8. الجامع لاحکام القرآن، ج٢، ص٣٣۶.
  9. کافی، ج۴، ص٢۶۴.
  10. الجامع لاحکام القرآن، ج٢، ص٣٣۵.
  11. کنزالعرفان، ج١، ص٢١۶ و ٢٧٢.
  12. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۰۹.
  13. کافی، ج ۴، ص ۵۴٩؛ من لایحضره‌الفقیه، ج٢، ص ۵٧٨.
  14. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۳۳.
  15. مجمع‌البیان، ج١، ص٢٩٠؛ المیزان، ج٢، ص٧۶؛ نمونه، ج٢، ص٢۶؛ الجامع لاحکام القرآن، ج٢، ص٣٧٢.
  16. الجامع لاحکام القرآن، ج٢، ص٣٧٢.
  17. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۱۱؛ نگاه کنید به کنز العرفان، ج١، ص٢٨٧، و جواهرالکلام، ج٢٠، ص١١١.
  18. تفسیر کبیر، ج۵، ص١۵٩.
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۱۴.
  20. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۱۴.
  21. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۱۵.
  22. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۱۵.
  23. وسایل الشیعه، ج٩، ابواب الاحصار و الصد.
  24. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۱۶.
  25. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۱۶.
  26. جواهر الکلام، ج٢٠، ص۴٠٧.
  27. وسائل الشیع، ج٨، ص١۴٨.
  28. تفسیر تبیان، ج٢، ص١۵٩. و مجمع البیان، ج١، ص٢٩١. تفسیر المیزان، ج٢، ص٧۶. و جواهر الکلام، ج١٨، ص٣.
  29. الجامع لاحکام القرآن، ج٢، ص٣٩٠؛ تفسیر القرآن الحکیم (المنار)، ج٢، ص٢٢٢.
  30. تفسیر قرطبی، ج٢، ص٣٩۵.
  31. الجامع لاحکام القرآن، ج٢، ص٣٩٠.
  32. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۲۱.
  33. تفسیر قرطبی، ج٢، ص٣٩١- ٣٩۵.
  34. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۲۱.
  35. وسائل الشیع، ج٩، ص٩٨.
  36. وسائل الشیع، ج٩، ص١١٠.
  37. وسائل الشیع، ج٩، ص١١٣.
  38. تفسیر کشاف، ج١، ص٢۴١. تفسیر (المنار)، ج٢، ص٢٢٢.
  39. تفسیر تبیان، ج٢، ص١۵٩. مجمع‌البیان، ج١، ص٢٩١. تفسیر قرطبی، ج٢، ص۴٠١. تفسیر المیزان، ج٢، ص٧٧.
  40. تفسیر کبیر، ج۵، ص١۶٩.
  41. درسنامه تفسیر آیات حج، ص۱۲۹.
  42. کشاف، ج١، ص٢۴٢. و مجمع البیان، ج١، ص٢٩١. تفسیر المیزان، ج٢، ص٧۶. تفسیر نمونه، ج٢، ص٢٧.
  43. تفسیر کبیر، ج۵، ص١٧٣.
  44. تفسیر المیزان، ج٢، ص٧٨. و شرایع الاسلام، ج١، ص٢٣٧
  45. تفسیرنمونه، ج٢، ص٢٧. تهذیب الاحکام، ج۵، ص٣٩، اللمعة الدمشقی، ج٢، ص٢٠۴.
  46. تفسیر (المنار)، ج٢، ص٢٢۴.
  47. تفسیر کبیر، ج۵، ص١٧٣.
  48. تفسیر قرطبی، ج٢، ص۴٠۴. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج١، مبحث القران و التمتع و الافراد.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

این مقاله برگرفته از کتاب درسنامه تفسیر آیات حج، محمد فاکر میبدی، قم، حوزه نماینگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، ۱۳۸۷ش. است.
  • التبيان فى تفسير القرآن، محمد بن حسن طوسى، تحقيق احمد حبيب قصير عاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى.
  • تفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، محمد بن عمر فخر رازی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى و دیگران، دار الكتب الاسلامية، ١٣۶٩ش.
  • الجامع لأحکام القرآن، محمد بن احمد قرطبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۶۵م.
  • جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۷ش.
  • الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، اسماعیل بن حماد جوهری، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • کافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
  • الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، محمود بن عمر زمخشری، ادب الحوزه.
  • کنز العرفان، مقداد بن عبدالله سیوری، تحقیق محمد باقر بهبودی، تهران، المکتبة الرضویة لاحیاء الآثار الجعفریه.
  • مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، قم، کتابخانة آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۳ق.
  • المصباح المنیر، احمد بن محمد فیومی، قم، دارالهجرة، دوم، ۱۴۱۴ق.
  • مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، تحقیق صفوان عدنان داوودی، بیروت، دارالسامیة، ۱۴۱۲ق.
  • المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
  • وسائل الشيعة الى تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن حسن حرّ عاملى، تحقيق محمد رازى، دار احياء التراث العربى.