بنیغطفان
نسب | غطفان بن سعد بن قیس |
---|---|
مکان | مناطقی از نجد در حدود 100 کیلومتری شرق مدینه |
سرسلسله | غطفان بن سعد بن قیس |
اشخاص مهم | خالد بن سنان عَبْسی، نعیم بن مسعود اشجعی، عیینة بن حصن فزاری، شبیب بن بجره اشجعی، ابومرثد غنوی، ابوالبِلاد یحیی بن سلیمان، تَمیم بن مسیح، رِبعی بن خِراش، ابوسیدان عبید بن طفیل، عوف بن مالک، مسعود بن رخیله |
جنگها | نبرد رَقَم، نبرد طُوالَه، نبرد سده، نبرد داحِس، نبرد غَبراء، نبرد فجار، غزوه خیبر، نبرد احزاب، غزوه ذیقرد، غزوه ذات الرقاع، غزوه ذیامر، نبرد خندق |
شاخهای از | عرب عدنانی |
زیرشاخهها | بنوفَزاره، اَشجَع، عَبْس، ذُّبْیَان، بنیمُحارب، بنیثَعْلبه |
مهمترین اقدامات | هم پیمانی با یهودیان خیبر و اقدامات نظامی علیه مسلمانان تا قبل از فتح مکه، یاری پیامبر(ص) بعد از مسلمانشدن و شرکت در جنگها، مخالفت با به حکومت رسیدن ابوبکر، یاری امام علی(ع) و شرکت در نبردها |
مذهب | بتپرستی، اسلام |
بنیغَطَفان از قبایل بزرگ عدنانی نجد، همپیمان یهود و اثرگذار در تحولات مدینه بودند.
بنیغطفان از تبار غطفان بن سعد بن قیس از عرب عدنانی بوده که در مضر با پیامبر(ص) همنسب بودند و از قبایلی بیاباننشین در مناطقی از نجد سکونت داشتند. آنها به علت همسایگی با یهودیان خیبر با آنان همپیمان بودند و جنگهای متعددی بر علیه مسلمانان برپا میکردند.
قبل از اسلام بتپرست بودند و تا قبل از فتح مکه و مسلمانشدن، جنگهای زیادی علیه پیامبر(ص) ایجاد کردند، اما پس از فتح مکه بیشتر آنها مسلمان شدند و پیامبر را در نبردهای مختلف یاری کردند و اما پس از پیامبر با به حکومت رسیدن ابوبکر مخالفت کردند و حتی به صف مرتدان پیوستند و قصد حمله به مدینه کردند و بعد از ناکامی مرتدان، به طُلَیحة بن خُویلد اَسَدی که اندکی پیش از رحلت پیامبر ادعای نبوّت کرده بود، پیوستند، اما ابوکر آنها را سرکوب کرد.
از نقش غطفانیان در دوران عثمان، جز حضور برخی از بنیاشجع در قیام بر ضد عثمان و نیز در آغاز خلافت امام علی(ع) گزارشی در دست نیست و در نبرد صفّین حضوری چشمگیری در سپاه امام علی(ع) داشتند.
نسب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنیغطفان از تبار غطفان بن سعد بن قیس از عرب عدنانی است که نسبشان با پیامبر(ص) در مُضر، از اجداد رسول خدا، مشترک است.[۱] از بنیسُلیم[۲] و هَوازن[۳] به عنوان قبایل همعرض و از بنوفَزاره، [۴] اَشجَع، [۵] عَبْس، [۶] ذُّبْیَان، [۷] بنیمُحارب[۸] و بنیثَعْلبه[۹] به عنوان زیرشاخههای غطفان یاد شده است.
از قبایل همنام بنیغطفان میتوان به تبار غطفان بن سعد، شاخهای از بنیجُذام، اشاره کرد که از اعراب قحطانی هستند[۱۰] و با این بنیغطفان تفاوت دارند.
محل سکونت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
غطفانیان قبایلی بیاباننشین[۱۱] در همسایگی بنیسلیم بودند[۱۲] و در مناطقی از نجد میزیستند که در حدود 100 کیلومتری شرق مدینه قرار داشت.[۱۳]
رُمّه بزرگترین وادی سرزمین نجد بود[۱۴] و کوههای رَحْرَحان نزدیک عُکاظ پشت عرفات، [۱۵] ضَرْغَد در نجد، [۱۶] اعیار میان مدینه و فید، [۱۷] هَرْمَه (چاهی در حَزْم بنیعوال در کوه غطفان از اکناف حجاز)، [۱۸] و اکوام از دیگر زیستگاههای غَطَفانیان به شمار میرفتند.[۱۹]
حضور غطفانیان در وادی القری، [۲۰] منطقهای یهودینشین و نزدیکی آن به خیبر، میان مدینه و شام[۲۱] موجب همپیمانی تیرههای این قبیله با یهود خیبر و نیز بنیقریظه و بنینضیر در یثرب شده بود. از مشارکت آنها با قریش در نبردهای گوناگون بر ضد مسلمانان از جمله نبرد خندق یاد شده است.[۲۲]
نبردها[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در منابع از نبردهای رَقَم، [۲۳] طُوالَه[۲۴] و سده (میان بنیسده و بنیعامر بن صعصعه از غطفان)، [۲۵] داحِس و غَبراء (میان زیرشاخههای غطفانی بنیعبس و بنیذَبیان)[۲۶] و نبرد فجار (میان قریش و کنانه با بنیعامر از قیس عیلان)[۲۷] به عنوان مهمترین نبردهای عصر جاهلی غطفانیان یاد شده است.
بتپرستی در جاهلیت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنیغطفان در دوران جاهلیت بت عزّی[۲۸] را در «نخله شامیه» در مسیر یمن به مکه)[۲۹] میپرستیدند.[۳۰] آنان برای این بت پرستشگاهی ساخته و بر آن نگهبانی گمارده بودند و همانند کعبه برای تقرب به آن قربانی و گرد آن طواف مینمودند.[۳۱]
پس از فتح مکه (8ق.) خالد بن ولید به دستور پیامبر(ص) مامور نابودی این بت شد.[۳۲] به گزارش کلبی، غطفان همراه قبایلی چون قضاعه و لخم، بتی به نام اقیصر در مشارف شام داشت و آن را میپرستید.[۳۳]
بنیغطفان و پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
گزارشی از ارتباط بنیغطفان با پیامبر و مسلمانان در دوران مکّی در دست نیست. با هجرت پیامبر به یثرب، غطفانیان در نبردهای گوناگون بر ضد پیامبر حضور داشتند. غطفانیان را باید اعرابی بیاباننشین دانست که در وضعیتهای گوناگون به تناسب نیازهای خود با قبایل قدرتمند همجوار متحد میشدند و نیاز خود را ملاک اصلی روابط با دیگران میدانستند. از اینرو، تا پیش از فتح مکه (8ق.) در عرصههای گوناگون و با اندک تشویقی از سوی دشمنان اسلام، بر ضد مسلمانان بسیج میشدند.
دفع حمله بنیغطفان بر مدینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در بیست و سومین ماه هجرت، پیامبر به قصد رویارویی با گروهی از بنیسلیم و بنیغطفان که برای حمله به مدینه در قَرْقَرُة الکُدْر در 176کیلومتری مدینه گرد آمده بودند، حرکت کرد.[۳۴] این قبایل در پی آگاهی از حرکت پیامبر(ص) به سوی آنها، به بلندیهای پیرامون گریختند. پیامبر در محل گرد آمدن آنها، تنها شترانشان را که نزد شبانان قبیله بود، به غنیمت گرفت و بدون درگیری به مدینه بازگشت.[۳۵]
غزوه ذیامر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
همچنین پس از گرد آمدن تیرههای بنیثعلبه و بنیمُحارب از غطفان در منطقه ذیامر (سرزمینی از آن غطفان در 67 کیلومتری مدینه)[۳۶] برای حمله به مدینه، [۳۷] پیامبر(ص) بر پایه سخن مشهور در محرم[۳۸] و بر پایه گزارش واقدی، همراه 450 تن در 12 ربیع الاول بیست و پنجمین ماه هجرت از مدینه، بیرون شد. ولی قبیله غطفان گریخته بودند و او بدون برخورد با دشمن، اواخر ربیع الاول به مدینه بازگشت.[۳۹] از این نبرد با عنوان غزوه ذیامر یاد شده است.[۴۰]
غزوه ذات الرقاع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پس از گرد هم آمدن دیگر تیرههای بنیثعلبه و بنیمحارب برای حمله به مدینه، پیامبر در شب شنبه دهم محرم چهل و هفتمین ماه هجرت، همراه 400 یا 700 تن[۴۱] به سوی سرزمین نجد شتافت[۴۲] و با گروهی بسیار از قبیله غطفان برخورد کرد که به قلهها گریخته و موضع گرفته بودند و بر پیامبر(ص) اشراف داشتند؛ ولی نبردی میان آنها رخ نداد.[۴۳]
این غزوه را از آنرو که کنار کوه ذات الرقاع[۴۴] با قله های سرخ و سیاه و سپید[۴۵] روی داد، بدیننام خواندهاند.
غزوه ذیقرد[ویرایش | ویرایش مبدأ]
همچنین پس از غارت شتران شیرده پیامبر به دست عیینة بن حصن فزاری با شماری از سواران قبیله غطفان در «غابه» (بیشهای در شمال مدینه)[۴۶] پیامبر تا کوه ذیقرد آنها را تعقیب کرد که به همین مناسبت، به غزوه ذیقرد مشهور شد.[۴۷] در این تعقیب و گریز، پیامبر بر غطفانیان دست نیافت و تنها برخی از شتران را بازپس گرفت.[۴۸]
نبرد احزاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در نبرد احزاب به سال پنجم ق. برخی از تیرههای بنیغطفان همانند بنیفزاره به رهبری عُیَینة بن حِصن فَزاری، بنیمُرَة بن عوف به رهبری حارث بن عوف و 400 تن از قوم اشجع به فرماندهی مسعود بن رُخَیلَة بن عائذ اشجعی[۴۹] یا مسعود بن رُخَیلة بن نُوَیره[۵۰] در برابر دریافت خرمای یک سال خیبر[۵۱] با قریش و یهودیان بر ضد مسلمانان همراهی کردند.
وضع بحرانی مسلمانان در این نبرد، پیامبر(ص) را بر آن داشت تا برای درهم شکستن اتحاد مشرکان، سران غطفان را به ترک محاصره در برابر پرداخت یک سوم خرمای مدینه دعوت کند؛ اما در نتیجه زیادهخواهی آنها و طلب نیمی از خرمای مدینه و مشورت پیامبر با بزرگان اوس و خزرج، این پیشنهاد از سوی مسلمانان رد شد.[۵۲]
بر پایه گزارشی، به تدبیر پیامبر، «نُعیم بن مسعود اشجعی» از تازه مسلمانان بنیاشجع بن ریث بن غطفان، زمینه دودستگی میان سران قریش و یهود را فراهم کرد.[۵۳] گزارشهایی از همراهی آنها با مشرکان قریش و یهودیان مدینه و خیبر بر ضد مسلمانان حکایت دارند.[۵۴]
غزوه خیبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در غزوه خیبر به سال هفتم ق. یهودیان در پی آگاهی از تصمیم پیامبر برای حمله به یهودیان خیبر، افرادی را نزد بنیغطفان فرستادند و در برابر پرداخت نیمی از خرمای خیبر، حمایت بنیغطفان را جلب کردند. شماری بسیار از بنیغطفان به سرکردگی عیینة بن حصن فزاری، برای همراهی با یهودیان رهسپار خیبر شدند.[۵۵]
پیامبر، برای پیشگیری از اتحاد غطفانیان با یهود خیبر، همراه 1600 تن از اصحاب در ناحیه «رجیع» فرود آمد و میان اهل خیبر و بنیغطفان حایل شد. از اینرو، غطفانیها از بیم زنان و فرزندان خویش، از یاری خیبریان دست کشیدند.[۵۶]
سریههای پیامبر بر ضد غطفانیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پیامبر(ص) افزون بر انجام غزوات، سرایایی نیز بر ضد غطفانیان فراهم دید. او در شعبان سال هفتم ق. ابوبکر را همراه شماری به سوی فزاره و بنیکلاب، دو تیره از غطفان، فرستاد که قصد جان پیامبر را داشتند.[۵۷] ابوبکر و همراهانش شبانه نزدیک آبهای آنها رسیدند و پس از نماز صبح به آنان حمله کردند. برخی از آنها را کشتند و تعدادی گوسفند به غنیمت بردند و زنی را به اسارت گرفتند که فدیه آزادی مسلمانانی شد که در دست مشرکان مکه اسیر بودند.[۵۸]
در شوال همان سال، پیامبر(ص) بشیر بن سعد را با 300 تن به جناب[۵۹] برای سرکوب گروهی از غطفان فرستاد که همراه عیینة بن حصن، قصد حمله به مدینه را داشتند. مسلمانان افزون بر غنیمت بردن شتران فراوان دو مرد نیز به اسارت گرفتند که پیش از ورود به مدینه، مسلمان و آزاد شدند.[۶۰]
در شعبان سال هشتم ق. ابوقتادة بن ربعی همراه پانزده تن به دستور پیامبر(ص) بر خَضِرة (سرزمین بنیمحارب و تیرهای از بنیغطفان) در نجد بدین منظور حمله برد تا قریش از حمله پیامبر به مکه بیخبر بمانند. در این سریه، مسلمانان 200 شتر و 2000 گوسفند و اسیران بسیار گرفتند و بدون هیچ آسیبی با اطمینان یافتن از رسیدن مسلمانان به مکه، به آنها پیوستند.[۶۱]
اسلامآوردن غطفانیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
با وجود تحرکات سیاسی و نظامی گسترده غطفانیان بر ضد مسلمانان و اسلامآوردن بیشتر آنها پس از فتح مکه، [۶۲] افراد و گروههایی از تیرههای این قبیله پیش از فتح مکّه و فراگیر شدن اسلام در سراسر شبه جزیره عربستان، به اسلام گرویدند.
منابع از انعقاد پیمان عدم تعرض 100[۶۳] یا 700 تن از بنیاشجع، یکی از شاخههای اصلی غطفان ساکن نزدیک مکه، به سرپرستی مسعود بن رخیله با پیامبر(ص) به سال پنجم ق. گزارش دادهاند که به نزدیکی مدینه در شعب سلع کوچ کردند.[۶۴] نیز حُسیل بن نُویره، [۶۵] عوف بن مالک و برخی دیگر از بنیاشجع در فتح خیبر[۶۶] با پیامبر همراهی نمودند که یک تن از آنها در این نبرد به شهادت رسید.[۶۷]
در فتح مکه نیز 300 تن از اشجعیها زیر پرچم نُعیم بن مسعود و معقل بن سنان به فرمان و دعوت پیامبر با مسلمانان همراه شدند.[۶۸] پس از فتح مکّه تا سال دهم ق. تیرههای گوناگون از غطفان در حضور پیامبر(ص) اسلام آوردند.[۶۹] در غزوه تبوک (9ق.) نعیم بن مسعود گردآوری نیرو از قبیله اشجع را عهدهدار شد.[۷۰]
بنیغطفان پس از رحلت پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پس از رویداد سقیفه و به خلافت رسیدن ابوبکر، گروههایی با انگیزههای گوناگون با حکومت او به مخالفت پرداختند و ابوبکر با نام مرتدان با آنها پیکار کرد.[۷۱] در این هنگام، برخی از قبایل از جمله تیرههایی از غطفان، نمایندگانی نزد ابوبکر فرستادند تا به شرط پرداخت نکردن زکات، به خلافتش تن دهند؛ اما او نپذیرفت.[۷۲] پس از آن، تیرههای غطفان[۷۳] جز بنیاشجع[۷۴] و بنیعامر بن صعصعه[۷۵] با آگاهی از اعزام سپاه اسامه به شام و کمبود نیروی نظامی در مدینه، به صف مرتدان پیوستند و قصد حمله به مدینه کردند.[۷۶]
پس از ناکامی مرتدان در حمله به مدینه، [۷۷] تیرههای بنیعَبس و ذُبیان[۷۸] و بنیفزاره به سرکردگی عُیَیْنَة بن حِصن فَزاری همراه قبایل هوازن و بنیسُلیم به طُلَیحة بن خُویلد اَسَدی که اندکی پیش از رحلت پیامبر ادعای نبوّت کرده بود، پیوستند.[۷۹]
ابوبکر با بازگشت اسامه از شام، او را بر مدینه گماشت و خود با سپاهی، بنیعَبْس و ذُبْیان و کنانه را که در ابرق، ناحیهای از ربذه، گرد آمده بودند، تار و مار کرد[۸۰] و خالد را برای سرکوب دیگر تیرههای غطفان، رهسپار ذوالقصه نمود.[۸۱]
در هنگامه نبرد خالد با طلیحه، عیینه که نگران سرنوشت نبرد بود، نزد طلیحه رفت تا از آیات نازل شده بر او سرانجام نبرد را دریابد. پاسخ طلیحه ادعای دروغین نبوّتش را بر او نمایاند.[۸۲] بدینسان، عیینه و یارانش از او کنارهگیری کردند. عیینه به دست مسلمانان اسیر شد و با اظهار اسلام، ابوبکر او را بخشید.[۸۳]
غطفانیان از جمله عیینة بن حصن فزاری[۸۴] کنار دیگر قبایل در فتوحات ایران، فتح نهاوند، به سال 21 ق. شرکت کردند.[۸۵] از نقش غطفانیان در دوران عثمان، جز حضور برخی از بنیاشجع در قیام بر ضد عثمان و نیز در آغاز خلافت امام علی(ع) گزارشی در دست نیست.
در نبرد صفّین (37ق.) تیرههای غطفانی ساکن عراق در سپاه امام علی(ع) حضوری چشمگیر داشتند.[۸۶] برخی از بنیفزاره و بنیعبس چون عبدالله بن معتمّ همراه یازده تن از غطفانیان پس از قطعی شدن نبرد امام با شامیان، به سوی معاویه گریختند.[۸۷]
در رخداد حرّه (61ق.) مسلم بن عقبه، فرمانده یزید بن معاویه، معقل بن سنان اشجعی از بزرگان بنیاشجع[۸۸] را به سبب حضور اشجعیان در قیام بر ضد عثمان، به سال 35 ق. گردن زد.[۸۹]
شخصیتهای غطفان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از شخصیتهای جاهلی آنها میتوان به زهیر بن سلمی (611-672م.) از سرایندگان معلقات سبعه[۹۰] و معروف به حکیم شاعران عرب نام برد. اسلام آوردن او معلوم نیست؛ امّا دو پسرش بجیر و کعب که آنها نیز از شاعران بودند، اسلام آوردند.[۹۱]
خالد بن سنان عَبْسی، از حنفاء (پیامبران دوره فترت، پس از حضرت عیسی تا بعثت پیامبر اسلام) بوده و آوردهاند که دختر او پیامبر را دیدار کرد و اسلام آورد. پیامبر از پدر او به نیکی یاد کرده است.[۹۲]
از شخصیتهای اسلامی بنیغطفان میتوان به نعیم بن مسعود اشجعی[۹۳] از اصحاب پیامبر(ص) [۹۴] و در شمار یاران امام علی(ع) اشاره کرد که در نبرد جمل شهید شد.[۹۵]
عیینة بن حصن فزاری از مؤلفة قلوبهم[۹۶] و در شمار مرتدان[۹۷] بود.
شبیب بن بجره اشجعی از خوارج کوفه بود که با عبدالرحمن بن ملجم در به شهادت رساندن امام علی(ع) همراه شد.[۹۸]
مرثد پسر «کناز بن حصین» معروف به ابومرثد غنوی، از طایفه غنی بن اعصر و صحابی رسول خدا(ص) بود که در نبرد بدر و احد حضور داشت و در رخداد رجیع (4ق.) به شهادت رسید.[۹۹]
همچنین در دورههای بعد از افرادی چون ابوالبِلاد یحیی بن سلیمان و تَمیم بن مسیح از اصحاب امام علی(ع) و رِبعی بن خِراش از عابدان کوفه و ابوسیدان عبید بن طفیل به عنوان محدثان و شخصیتهای غطفانی نام بردهاند.[۱۰۰]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص256؛ الانساب، ص10، 59-60.
- ↑ انساب الاشراف، ج13، ص301؛ جمهرة انساب العرب، ص261.
- ↑ انساب الاشراف، ج13، ص285.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص255، 481.
- ↑ انساب الاشراف، ج13، ص96، 215.
- ↑ الانساب، ج9، ص200.
- ↑ الانساب، ج6، ص4.
- ↑ انساب الاشراف، ج11، ص45؛ ج13، ص289؛ جمهرة انساب العرب، ص259-260.
- ↑ الانساب، ج3، ص133.
- ↑ العقد الفرید، ج3، ص350؛ الانساب، ج10، ص60؛ معجم قبائل العرب، ج3، ص889.
- ↑ تاریخ ابنخلدون، ج2، ص364-365.
- ↑ المغازی، ج1، ص182؛ التنبیه و الاشراف، ص209-210؛ تاریخ طبری، ج2، ص483.
- ↑ فرهنگ اعلام جغرافیایی، ص409.
- ↑ معجم البلدان، ج3، ص71-72.
- ↑ معجم البلدان، ج3، ص36؛ مراصد الاطلاع، ج2، ص609.
- ↑ معجم البلدان، ج2، ص247؛ ج3، ص456.
- ↑ معجم البلدان، ج1، ص223؛ مراصد الاطلاع، ج1، ص399.
- ↑ معجم البلدان، ج2، ص253؛ ج5، ص403.
- ↑ معجم البلدان، ج1، ص241؛ معجم قبائل العرب، ج3، ص888.
- ↑ الطبقات، ج3، ص402؛ تاریخ ابنخلدون، ج2، ص364، 366.
- ↑ المغازی، ج2، ص710؛ معجم البلدان، ج4، ص338.
- ↑ نک: المغازی، ج2، ص442 به بعد؛ عیون الاثر، ج2، ص73؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص311.
- ↑ الکامل، ج1، ص642؛ جمهرة انساب العرب، ص284-286.
- ↑ معجم البلدان، ج4، ص45.
- ↑ معجم البلدان، ج4، ص331؛ معجم قبائل العرب، ج3، ص888.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص286؛ الکامل، ج1، ص566؛ الاصابه، ج1، ص417.
- ↑ مروج الذهب، ج2، ص268-269؛ الکامل، ج1، ص588-590.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج1، ص255.
- ↑ معجم ما استعجم، ج4، ص1304.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص491.
- ↑ الاصنام، ص18-19؛ معجم قبائل العرب، ج3، ص888-889.
- ↑ المغازی، ج3، ص873.
- ↑ الاصنام، ص38.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص209.
- ↑ الطبقات، ج2، ص23؛ امتاع الاسماع، ج1، ص122-124.
- ↑ الطبقات، ج2، ص26؛ تاریخ الاسلام، ج2 ص143؛ وفاء الوفاء، ج4، ص154-155.
- ↑ المغازی، ج1، ص193-196؛ الطبقات، ج2، ص26.
- ↑ دلائل النبوه، ج3، ص167؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص143؛ تاریخ ابنخلدون، ج2، ص431.
- ↑ المغازی، ج1، ص193-194.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص46.
- ↑ الطبقات، ج2، ص47.
- ↑ الکامل، ج2، ص174.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص203-204.
- ↑ فرهنگ اعلام جغرافیایی، ص178.
- ↑ المغازی، ج1، ص395؛ تاریخ طبری، ج2، ص555-556.
- ↑ الطبقات، ج3، ص71؛ تاریخ ابنخلدون، ج2، ص445.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص281.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص218.
- ↑ المغازی، ج2، ص443؛ اسد الغابه، ج4، ص385.
- ↑ المغازی، ج2، ص467؛ تاریخ طبری، ج2، ص566.
- ↑ المغازی، ج2، ص443.
- ↑ المغازی، ج2، ص476-477.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص579؛ الاستیعاب، ج4، ص1509؛ الاصابه، ج6، ص363.
- ↑ نک: المغازی، ج1، ص367؛ ج2، ص444، 470.
- ↑ امتاع الاسماع، ج1، ص309.
- ↑ المغازی، ج2، ص637؛ تاریخ طبری، ج3، ص9.
- ↑ المغازی، ج1، ص182، 193، 196؛ نک: الطبقات، ج2، ص23، 26، 61-62؛ ج2، ص537؛ دلائل النبوه، ج4، ص189-191.
- ↑ الطبقات، ج2، ص90؛ انساب الاشراف، ج1، ص379؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص446.
- ↑ نک: المغازی، ج2، ص777-781؛ عیون الاثر، ج2، ص191.
- ↑ الطبقات، ج2، ص91؛ انساب الاشراف، ج1، ص379.
- ↑ الطبقات، ج2، ص100-101.
- ↑ نک: الطبقات، ج1، ص225-230؛ عیون الاثر، ج2، ص321-322.
- ↑ الطبقات، ج1، ص233؛ البدایة و النهایه، ج5، ص91.
- ↑ الطبقات، ج1، ص233؛ تاریخ المدینه، ج1، ص267؛ البدایة و النهایه، ج5، ص91.
- ↑ المغازی، ج2، ص727؛ الطبقات، ج4، ص210.
- ↑ الطبقات، ج4، ص210-211.
- ↑ المغازی، ج2، ص700.
- ↑ المغازی، ج2، ص820؛ امتاع الاسماع، ج7، ص169.
- ↑ الطبقات، ج1، ص225-230.
- ↑ المغازی، ج3، ص990.
- ↑ الرده، ص49-50؛ تاریخ خلیفه، ص50-55؛ تاریخ طبری، ج3، ص242، 246.
- ↑ تاریخ ابنخلدون، ج2، ص496.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص246.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص242.
- ↑ فتوح البلدان، ص102.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص243-244.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص246.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص243.
- ↑ الرده، ص49-50.
- ↑ الکامل، ج2، ص344-345؛ تاریخ ابنخلدون، ج2، ص494-495.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص248-249.
- ↑ تاریخ ابنخلدون، ج2، ص496-497.
- ↑ فتوح البلدان، ص101؛ تاریخ ابنخلدون، ج2، ص497-498.
- ↑ الفتوح، ج1، ص17-18.
- ↑ فتوح البلدان، ص101.
- ↑ وقعة صفین، ص260.
- ↑ وقعة صفین، ص94-98.
- ↑ تاریخ طبری، ج5، ص487.
- ↑ الاخبار الطوال، ص265-266؛ تاریخ طبری، ج5، ص487-488؛ الاصابه، ج6، ص143.
- ↑ تاریخ ابنخلدون، ج2، ص380.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص201.
- ↑ البدء و التاریخ، ج3، ص134-135؛ الکامل، ج1، ص376.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1508؛ الاصابه، ج6، ص363.
- ↑ المغازی، ج2، ص480-486؛ اسد الغابه، ج4، ص572.
- ↑ اسد الغابه، ج4، ص572.
- ↑ اسد الغابه، ج4، ص31.
- ↑ تاریخ ابنخلدون، ج2، ص497-498.
- ↑ انساب الاشراف، ج2، ص491؛ تاریخ طبری، ج5، ص144؛ مقاتل الطالبیین، ص46.
- ↑ الاستیعاب، ج3، ص1383؛ الاصابه، ج6، ص55-56.
- ↑ الانساب، ج10، ص59.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- الاخبار الطوال: ابنداود الدینوری (م. 282ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، 1412ق.
- الاستیعاب: ابنعبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
- اسد الغابه: ابناثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
- الاصابه: ابنحجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- الاصنام (تنکیس الاصنام): هشام بن محمد کلبی (م. 204ق.)، به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، 1348ش.
- امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- الانساب: عبدالکریم السمعانی (م. 562ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، 1382ق.
- انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
- البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م. 355ق.)، بیروت، دار صادر، 1903م.
- البدایة و النهایه: ابنکثیر (م. 774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
- تاریخ ابنخلدون: ابنخلدون (م. 808ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، 1408ق.
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق.
- تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ المدینة المنوره: ابنشبّه (م. 262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
- التنبیه و الاشراف: المسعودی (م. 345ق.)، بیروت، دار صعب.
- جمهرة انساب العرب: ابنحزم (م. 456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- دلائل النبوه: اسماعیل الاصفهانی (م. 535ق.)، به کوشش مساعد بن سلیمان، دار العاصمه.
- الرده: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش الجبوری، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1410ق.
- السیرة النبویه: ابنهشام (م. 213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه.
- الطبقات الکبری: ابنسعد (م. 230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- العقد الفرید: احمد بن عبدربه (م. 328ق.)، به کوشش مفید قمیحه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1404ق.
- عیون الاثر: ابنسید الناس (م. 734ق.)، بیروت، دار القلم، 1414ق.
- فتوح البلدان: البلاذری (م. 279ق.)، بیروت، دار الهلال، 1988م.
- الفتوح: ابناعثم الکوفی (م. 314ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، 1411ق.
- فرهنگ اعلام جغرافیایی و تاریخی در حدیث و سیره نبوی: محمد محمد حسن شراب، ترجمه: شیخی، تهران، مشعر، 1386ش.
- الکامل فی التاریخ: ابناثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق.
- مراصد الاطلاع: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م. 739ق.)، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
- مروج الذهب: المسعودی (م. 346ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق.
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
- معجم قبائل العرب: عمر کحّاله، بیروت، الرساله، 1405ق.
- معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م. 487ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق.
- المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
- مقاتل الطالبیین: ابوالفرج الاصفهانی (م. 356ق.)، به کوشش سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفه.
- وفاء الوفاء: السمهودی (م. 911ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.
- وقعة صفین: ابنمزاحم المنقری (م. 212ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، مکتبة النجفی، 1404ق.