بنیقینقاع
نسب | عیسو (ادوم) برادر یعقوب(ع) |
---|---|
مکان | مدینه |
اشخاص مهم | عبدالله بن سلام، مخیریق |
جنگها | نبرد بعاث، غزوه بنیقینقاع |
شاخهای از | یهود |
مهمترین اقدامات | جنگ با پیامبر(ص) در غزوه بنیقینقاع |
مذهب | یهود |
بنیقَیْنُقاع نام قبیلهای از یهودیان ساکن مدینه است.
بنیقینقاع از شجاعترین یهودیان ساکن در مدینه بوده، و بنابر گزارشیهای تاریخی از نسل عیسو (ادوم) برادر یعقوب(ع) پیامبر بودند.
با ورود پیامبر(ص) به مدینه حضرت با ایشان پیمان صلح بستند، اما در سال دوم هجری پیمان شکسته و اعلام جنگ کردند. بنیقینقاع پس از 15 روز محاصره و بدون درگیری و هیچ شرطی تسلیم شدند، و با وساطت عبدالله بن ابی همپیمان ایشان بعد از مذاکره با پیامبر(ص) به شام تبعید شدند.
نسبشناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
درباره اصل و نسب بنیقینقاع آگاهی فراوان در دست نیست. برخی آنها را از قبایل غیر عرب و از نسل عیسو (ادوم) برادر یعقوب(ع)[۱]و برخی دیگر از بنیاسرائیل دانستهاند.[۲]از زیرمجموعههای بنیقینقاع آگاهی چندان یافت نشده است. در برخی گزارشها از بنیعمرو به عنوان یکی از شاخههای ایشان یاد شده است.[۳]
محل سکونت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به گزارشی، بنیقینقاع پیش از مهاجرت قبایل اوس و خزرج در یثرب مستقر بودند. از اینرو، با ورود این دو قبیله به شهر با آنها ستیزهایی داشتند.[۴]
درباره سکونتگاههای بنیقینقاع گزارشهای روشن در دست نیست. برخی گزارشها از استقرار آنها در یثرب نزدیک جَسر بُطحان در اُطمی به نام مُریح حکایت دارند.[۵]همپیمانی بنیقینقاع با خزرج[۶]مؤید نزدیکی سکونتگاه آنها به خزرج است.
همپیمانان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از همپیمانی برخی اعضای بنیقینقاع با تیرههای خزرجی منشعب از عوف بن خزرج یاد شده است[۷]؛ اما زمان آغاز همپیمانی آنها مشخص نیست.
بر پایه گزارشی، عبدالمطلب جد پیامبر(ص) که از مادری خزرجی به نام سلمی زاده شده بود، در دوران کودکی خود در قلعههای خزرج و بنیقینقاع، همبازی دیگر کودکان بود.[۸]این گزارش، در صورت درستی، حاکی از روابط کهن و ریشهدار بنیقینقاع و خزرج است.
این طایفه از یهود در نبرد بُعاث کهاندکی پیش از حضور پیامبر در یثرب میان اوس و خزرج روی داد، کنار خزرج بودند.[۹]
صنعت و حرفه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
صنعت ریختهگری را شغل عمده بنیقینقاع دانستهاند.[۱۰]در منابع از بازار بنیقینقاع بهعنوان یکی از عمدهترین بازارهای یثرب یاد شده که افزون بر داد و ستد، از مراکز گرد آمدن یثربیان بهشمار میآمده است.[۱۱]
جایگاه دینی و دانشوران[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنیقینقاع از جایگاه دینی برجسته میان یهودیان یثرب برخوردار بودند. رفاعة بن زید، فِنحاص، سُوید بن حارث، مالک بن ضیف، رافع بن حریمله، رفاعة بن قیس، رافع بن ابیرافع، شاس بن قیس، نعمان بن ابیاوفی، و بحری بن عمرو را از جمله دانشوران آنها شمردهاند. برخی فنحاص را رهبر بنیقینقاع دانستهاند.[۱۲]
از روابط بنیقینقاع با دیگر یهودیان ساکن در یثرب آگاهی چندان در منابع گزارش نشده است. آوردهاند که مناسبات بنیقینقاع با بنیقریظه ستیزآمیز بوده است.[۱۳]
مناسبات با پیامبر(ص)[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پیامبر(ص) پس از هجرت، پیمان نامهای میان قبایل گوناگون یثرب منعقد کرد که در آن، از یهودیان یثرب نیز سخن بهمیان آمده؛ اما به یهودیان بنیقینقاع اشاره نشده است.[۱۴] همه مغازینگاران از پیمانشکنی آنها بهعنوان عامل رویارویی پیامبر با آنان سخن گفتهاند[۱۵]؛ اما گزارشی مستقل از این پیمان و مفاد آن در دست نیست.[۱۶]
بنیقینقاع به لحاظ موقعیت مسکونی و همچنین همپیمانان خزرجیشان، در قیاس با دیگر یهودیان یثرب، ارتباط بیشتری با مسلمانان داشتند؛ بهویژه که پیامبر میان قبایل خزرجی مستقر شده و در آنجا مسجدی بنا کرده بود.[۱۷]
با تغییر قبله (2ق.) از بیت المقدس به سوی کعبه، روابط پیامبر و یهود به سردی گرایید. هنگام کمک مالی خواستن برخی مسلمانان از آنان، یهودیان از خدای مسلمانان بهعنوان خدای فقیر یادکردند[۱۸] (سوره آلعمران، آیه 181).
نیز از فرصتهای گوناگون برای تردید افکندن در باورهای مسلمانان بهره بردند. تردید در نزول وحی بر پیامبر (سوره انعام، آیه 91)، درخواست برخی معجزههای خاص (سوره آلعمران، آیه 184؛ سوره بقره، آیه 108، 118)، و به سخره گرفتن پیامبر و مسلمانان (سوره بقره، 104؛ سوره مائده، آیه 57) از آن جمله هستند.
غزوه بنیقینقاع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنیقینقاع پس از نبرد بدر (2ق.) موقعیت پیامبر را که در برابر مخالفانش محکمتر شده بود، برنمیتابیدند. این سبب شد که آنها رفتارهایی از خود نشان دهند که حاکی از پیمانشکنی بود.[۱۹] بهنظر میرسد بنیقینقاع با تکیه بر پشتوانه تاریخی خود در روابطشان با قبیله خزرج، موقعیت پیامبر را ضعیفتر از موقعیت خویش ارزیابی میکردند.
احتمال پیمانشکنی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
احتمال پیمانشکنی بنیقینقاع، پیامبر را بر آن داشت تا آنها را در بازارشان گرد آورد و با یادآوری علم آنها به نبوت خود[۲۰]از آنان بخواهد که به پیمان خویش وفادار مانند و از سرنوشت مشرکان قریش در بدر عبرت گیرند. در برابر، آنها در خطاب به رسول خدا، خود را غیر قابل مقایسه با مکیان دانستند و خویشتن را جنگجویانی خواندند که توانشان تنها با نبرد شناخته خواهد شد.[۲۱]
توان نظامی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آماری که از جنگجویان بنیقینقاع گزارش شده، از توان چشمگیر آنان حکایت دارد. برخی منابع جنگجویان آنها را 700 تن دانستهاند که 400 تن از آنها زرهپوش بودند.[۲۲]در گزارشی، بنیقینقاع از شجاعترین یهودیان بهشمار میآمدند.[۲۳]
علت وقوع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
برخی منابع از سخنان پیامبر با بنیقینقاع پس از پیمانشکنی آنها اشاره دارند؛ اما از حادثهای که به پیمانشکنی یهود بنیقینقاع انجامید، گزارشی ندادهاند.[۲۴]
بر پایه گزارشی، آنها خون مسلمانی را در بازار بنیقینقاع ریختند که به دفاع از زن مسلمانی برخاسته بود که مورد آزار و تمسخر یهود قرار داشت.[۲۵]پس از آن، بنیقینقاع برخلاف مفاد عهدنامه که آنها را ملزم به پذیرش داوری پیامبر کرده بود،[۲۶] در قلعههای خود سنگر گرفتند.[۲۷]
شروع و نتیجه نبرد[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به گزارشی، پس از نزول آیه 58 سوره انفال پیامبر برای نبرد با ایشان، قلعههای آنها را در نیمه شوال سال دوم ق. اندکی پس از پیروزی بدر، در محاصره گرفت.[۲۸]
بنیقینقاع پس از 15 روز محاصره و بدون هیچ شرطی تسلیم شدند. در مدت محاصره، هیچ برخورد نظامی از سوی بنیقینقاع صورت نگرفت. بهنظر میرسد که آنان بسیار زود از حمایت همپیمان خود، عبدالله بن ابیّ خزرجی، ناامید شدند. پیامبر یکی از انصار را مامور بستن دستان مردان بنیقینقاع کرد. عبدالله بن ابیّ که به رغم وعده خود نتوانسته بود از آنان حمایت کند، خواست تا کوتاهی خود را با حفظ مال و جانشان جبران کند. از اینرو، شتابان خود را به پیامبر رسانید و مجدّانه از وی خواست از آنها درگذرد. پیامبر که آثار خشم در چهرهاش نمایان بود، برخلاف میل خود از کشتن آنها چشم پوشید و به آنها سه روز مهلت داد تا مدینه را ترک کنند و عبادة بن صامت را مامور تبعید آنها از مدینه کرد. البته بنا شد که اموال خود را تحویل دهند.[۲۹]
عبدالله بن ابیّ که احساس کرد میتواند با درخواست خود حکم تبعید آنها را نیز لغو کند، به سوی خانه پیامبر رفت؛ اما با مخالفت عُویم بن ساعده خزرجی روبهرو شد. اصرار ابن ابیّ به درگیری و زخمی شدنش انجامید. آنگاه بنیقینقاع با درک موقعیت، در ترک مدینه مصمم شدند.[۳۰]
برخی روایتهای تفسیری از نزول آیات 51-52 سوره مائده در شان عبدالله بن ابیّ و نقش وی در نبرد بنیقینقاع حکایت دارند.[۳۱]
غنیمتها[ویرایش | ویرایش مبدأ]
درباره غنیمتهای بنیقینقاع جزئیات فراوان گزارش نشده است. برخی گزارشها حکایت دارند که پیامبر از داراییهای منقولشان تنها تجهیزات رزمی را به غنیمت گرفت و پس از کنار نهادن خمس غنایم، آنها را میان مسلمانان بخش کرد و چند شمشیر، زره، نیزه و کمان برای خود برداشت.[۳۲]
مکان تبعید[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنیقینقاع پس از تبعید در مسیر حرکت به شمال، نخست به وادی القری در شمال مدینه در مسیر شام و سپس به سوی شام رفتند و آنجا در منطقه اَذرِعات مستقر شدند.[۳۳]
مسلمانان بنیقینقاع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شماری از بنیقینقاع که اسلام را پذیرفته بودند، در مدینه ماندند و در رویدادهای سالهای بعد، مسلمانان را همراهی کردند. مُخیریق در غزوه احد شرکت داشت.[۳۴] عبدالله بن سلام را نیز از بنیقینقاع دانستهاند که مسلمان شد.[۳۵]
منافقان بنیقینقاع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
برخی از افراد این قبیله، منافق خوانده شدهاند. زید بن لصیب، نعمان بن اوفی، رافع بن حُریمله، رُفاعة بن زید، سلسلة بن بَرهام، و کِنانة بن صوریا از جمله این افرادند.[۳۶]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ د. جودائیکا، ذیل Qaynuqa.
- ↑ نک: الاغانی، ج3، ص82.
- ↑ الطبقات، ج8، ص123.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج1، ص203؛ الاغانی، ج3، ص82.
- ↑ معجم البلدان، ج5، ص117.
- ↑ المغازی، ج1، ص179؛ ج2، ص510؛ دلائل النبوه، ج3، ص174؛ الدرر، ص180.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص586؛ تاریخ دمشق، ج29، ص97-136؛ ج26، ص192.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص247؛ البدء و التاریخ، ج4، ص112.
- ↑ الاغانی، ج3، ص9؛ الکامل، ج1، ص671.
- ↑ المغازی، ج1، ص179.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص289؛ الاغانی، ج22، ص357.
- ↑ جامع البیان، ج4، ص129؛ مجمع البیان، ج2، ص465؛ السیرة النبویه، ج2، ص359-360، 369-370.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج2، ص20.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص348؛ السنن الکبری، ج8، ص106.
- ↑ المغازی، ج1، ص176-177؛ الدرر، ص141؛ الاکتفاء، ج2، ص49-50.
- ↑ جامع البیان، ج4، ص135؛ التبیان، ج3، ص73-74؛ مجمع البیان، ج2، ص466.
- ↑ اعلام الوری، ج1، ص155.
- ↑ التبیان، ج3، ص73؛ تفسیر بیضاوی، ج2، ص51.
- ↑ المغازی، ج1، ص176.
- ↑ المغازی، ج1، ص176؛ انساب الاشراف، ج1، ص371.
- ↑ الطبقات، ج2، ص28-29؛ الثقات، ج1، ص209؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص146.
- ↑ المغازی، ج1، ص177.
- ↑ المغازی، ج1، ص177-178؛ عیون الاثر، ج1، ص344؛ الصحیح من سیرة النبی، ج6، ص58.
- ↑ المغازی، ج1، ص176؛ انساب الاشراف، ج1، ص371-372.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص561؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص146.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص349-350؛ عیون الاثر، ج1، ص228.
- ↑ المغازی، ج1، ص177؛ انساب الاشراف، ج1، ص372.
- ↑ المغازی، ج1، ص177-180؛ تاریخ طبری، ج2، ص479-480.
- ↑ المغازی، ج1، ص177-180؛ امتاع الاسماع، ج9، ص293.
- ↑ المغازی، ج1، ص176-180؛ الطبقات، ج2، ص29؛ تاریخ طبری، ج2، ص479-480.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص563.
- ↑ الطبقات، ج1، ص486-489؛ ترکة النبی، ص102؛ تاریخ طبری، ج2، ص481.
- ↑ المغازی، ج1، ص180؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص148، 355.
- ↑ الطبقات، ج1، ص502؛ انساب الاشراف، ج1، ص396-397؛ معجم البلدان، ج5، ص241.
- ↑ الطبقات، ج2، ص48؛ الاستیعاب، ج3، ص921-922؛ الثقات، ج3، ص227.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص369-370؛ المحبر، ص470.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (درگذشت 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
- اعلام الوری: الطبرسی (درگذشت 548ق.)، قم، آل البیت:، 1417ق.
- الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (درگذشت 356ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق.
- الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص): سلیمان بن موسی الحمیری (درگذشت 634ق.)، به کوشش محمد عزالدین، بیروت، عالم الکتب، 1417ق.
- امتاع الاسماع: المقریزی (درگذشت 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- انساب الاشراف: البلاذری (درگذشت 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
- البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (درگذشت 355ق.)، بیروت، دار صادر، 1903م.
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت 748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (درگذشت 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (درگذشت 262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
- التبیان: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- ترکة النبی(ص): حماد بن اسحق البغدادی (درگذشت 267ق.)، به کوشش اکرم ضیاء، 1404ق.
- تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل): البیضاوی (درگذشت 685ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (درگذشت 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
- الثقات: ابن حبان (درگذشت 354ق.)، الکتب الثقافیه، 1393ق.
- جامع البیان: الطبری (درگذشت 310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق.
- الدرر فی اختصار المغازی و السیر: ابن عبدالبر (درگذشت 463ق.) .
- دلائل النبوه: البیهقی (درگذشت 458ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق.
- السنن الکبری: البیهقی (درگذشت 458ق.)، بیروت، دار الفکر.
- السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت 213/218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، 1383ق.
- الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (درگذشت 230ق.)، بیروت، دار صادر.
- عیون الاثر: ابن سید الناس (درگذشت 734ق.)، بیروت، دار القلم، 1414ق.
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (درگذشت 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت 548ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415ق.
- المحبّر: ابن حبیب (درگذشت 245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
- المغازی: الواقدی (درگذشت 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.