تأليف قلوب: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> ') |
جز (جایگزینی متن - 'http://phz.hajj.ir/422' به 'http://hzrc.ac.ir/post') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | {{دانشنامه | ||
| آدرس = http:// | | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/7533 | ||
| عنوان = تأليف قلوب | | عنوان = تأليف قلوب | ||
| نویسنده = زینب بهرامی؛ زهرا محمودی | | نویسنده = زینب بهرامی؛ زهرا محمودی |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۲۲:۳۰
تالیف قلوب، ایجاد محبت میان افراد بر اثر آموزههای اسلام، ناظر به همبستگی اوس و خزرج پس از جنگهای طولانی دوره جاهلی است.
این واژه به معنای ایجاد ارتباط میان کسان و برقراری دوستی و پیوند میان مردم، به کار رفته است. با ظهور دین اسلام در شبه جزیره عربستان، دشمنیهای کهنه و عمیق میان برخی قبایل عرب، زدوده شد و دوستی و همگرایی بین آنها به وجود آمد و از جمله اعمالی که در این زمینه نقش بسزایی داشت، آیین حج بود که زمینهساز آشنایی مسلمانان با یکدیگر و مایه ایجاد دلبستگی و پیوند میان اقوام اسلامی با رنگها و زبانهای گوناگون گردید؛ لذا در آیات قرآن و روایات از این اصطلاح تعبیر شده است و به چگونگی تاثیر اسلام و آیین حج در تالیف قلوب پرداخته شده است.
تعریف[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تالیف که از ریشه «ا ـ ل ـ ف» یعنی اجتماع یا پیوستن به جمع از روی میل[۱] برگرفته شده، به معنای برقراری ارتباط و دوستی[۲] و انس گرفتن به چیزی یا کسی است.[۳]
قلوب جمع قلب است که در اینجا به معنای روح و روان به کار رفته است.[۴] بنابراین، میتوان اصطلاح «تالیف قلوب» را به معنای ایجاد سازگاری و همدلی میان مردم برای همکاری در گذران زندگی دانست.[۵] در فارسی نیز این ترکیب به معنای ایجاد ارتباط میان کسان و برقراری دوستی و پیوند میان مردم به کار رفته است.[۶]
نمونه قرآنی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ظهور دین اسلام در شبه جزیره عربستان، مایه زدودن دشمنیهای کهنه و عمیق میان برخی قبایل عرب و ایجاد دوستی و همگرایی بین ایشان گشت که در قرآن از آن به «تالیف قلوب» یاد شده است: وَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ اَنْفَقْتَ مَا فِی الارْضِ جَمِیعًا مَا اَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللهَ اَلَّفَ بَیْنَهُمْ اِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ. (سوره انفال، 63) مضمون این تعبیر در آیه 103 سوره آل عمران، نیز به کار رفته است.
در آیهای دیگر، از تعبیر الْمُؤَلَّفَةُ قُلُوبُهُمْ (سوره توبه، 60) یاد شده که به انفاق اموال شرعی میان کافران یا تازه مسلمانان برای افزایش دلبستگی آنان به اسلام اشاره دارد. این مورد با اصطلاح مورد نظر این مقاله تفاوت دارد.
نمونه روایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در روایات نیز به ابعادی گوناگون از تاثیر اسلام بر همگرایی مردم و ایجاد الفت و محبت میان آنان پرداخته شده است.[۷] افزون بر این، آیین حج زمینهساز آشنایی مسلمانان با یکدیگر و مایه ایجاد دلبستگی و پیوند میان اقوام اسلامی با رنگها و زبانهای گوناگون میگردد[۸] و این همدلی زمینه بهبود وضع مسلمانان را فراهم میسازد.[۹]
در روایات اسلامی نیز به این ویژگی حج اشاره شده[۱۰] و آیین حج مایه گردهمایی مسلمانان از شرق و غرب و سبب همبستگی میان آنان[۱۱] شمرده شده است.
درگیری قبایل پیش از اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پیش از اسلام، بر اثر رواج فقر و فرهنگ جاهلی، نبردها و ستیزهای مکرر میان قبیلههای عرب درمیگرفت که به نام روزهایی مشخص شناخته شدهاند؛ از جمله روزهای بَرَدان، خَزاز، عین اُباغ، کُلاب اول، ذی نَجَب.[۱۲] نمونهای از این قبایل، دو قبیله بزرگ اوس و خزرج بودند که به رغم اشتراک در تبار و نژاد[۱۳] اختلافهای فراوان میان آنان وجود داشت و جنگهای بسیار میانشان درگرفت. دوره دشمنی آنها 120 سال پیش از اسلام گزارش شده است.[۱۴]
مهمترین موارد آن جنگها عبارتند از: یوم الصفینه،[۱۵] یوم الدرک،[۱۶] یوم السراره، یوم فارع، یوم الفجار اول و ثانی[۱۷] و یوم بعاث که واپسین نبرد میان اوس و خزرج پیش از اسلام بوده است.[۱۸] جنگهای میان این دو قبیله تا روزگار پیامبر(ص) ادامه داشت.[۱۹]
پس از اسلام نیز گاه درگیریهای کهن میان اوس و خزرج که انصار لقب گرفته بودند، سر باز میکرد[۲۰] و گاه نیز کافران با هدف ایجاد تفرقه میان مسلمانان، زمینههای دشمنی کهنه را برمیانگیختند. پیامبر(ص) در این موارد با یادآوری آموزههای اسلام و قرآن در ایجاد الفت میان مسلمانان، به رویارویی با انگیزش دیگر بار دشمنیها پرداخته، هدف از بعثت خود را زدودن جهالت و برقراری محبت میشمردند.[۲۱]
تاثیر اسلام در تالیف قلوب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در آیه وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً... (سوره آلعمران، 103) از وجود دشمنی میان مردم عرب پیش از اسلام سخن به میان آمده و از نعمت برادری و دوستی بر اثر اسلام یاد شده و به چنگ زدن به ریسمان خداوند که آن را به اسلام تفسیر کردهاند، سفارش گشته است.[۲۲] این آیه را درباره ستیزهای دیرباز دو قبیله اوس و خزرج دانستهاند.[۲۳]
آوردهاند که روزی میان دو تن از این قبایل، برخی از درگیریهای دوره جاهلیت بازگو شد. اوسیها به حنظله غسیل الملائکه و خزرجیها به چهار گردآورنده قرآن در روزگار پیامبر فخر فروختند.[۲۴] به تدریج دامنه ستیز به دو قبیله کشیده شد و آنها در برابر یکدیگر قرار گرفتند. پیامبر(ص) به محل رویداد آمد و آنگاه این آیات نازل شد.[۲۵]
تالیف قلوب در این آیه و نیز آیه 63 سوره انفال، به خدا نسبت داده شده تا جنبه الهی این رخداد روشن گردد[۲۶] و روشن شود که این امر بر اثر گرایش به قرآن و به دست پیامبر خدا(ص) تحقق پذیرفت[۲۷] زیرا مردم پیش از اسلام دشمنان یکدیگر بودند[۲۸] و هیچ قدرتی نمیتوانست آن دشمنی را به دوستی بدل کند. آموزههای اسلام و اخلاق پیامبر(ص) این تحول را ممکن ساخت.[۲۹] تعبیر فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ از اصلاح بنیادین و ریشهکن کردن دشمنیها و نه تنها اصلاح ظاهری حکایت دارد.[۳۰] رفتار کردن بر پایه معارف الهی اسلام، سبب رفع ریشههای دشمنی مانند حرص، طمع و تعصبات جاهلی شد و آن دشمنیها از میان رفت و الفت و محبت در دلها برقرار گشت.[۳۱]
شیوههای تالیف قلوب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پیامبر گرامی(ص) از ابزارهای گوناگون برای ایجاد الفت میان مسلمانان استفاده کرد و در آغاز ورود به مدینه، با ایجاد پیوند برادری میان مهاجران و انصار[۳۲] و نیز عقد پیمان همزیستی با قبایل یهودی مدینه[۳۳] در صدد تالیف قلوب برآمد و حتی گاه این ابزارها را برای ایجاد تمایل کافران به پذیرش دین اسلام نیز به کار بست. ایشان بر جفا و ستم اعراب بیاباننشین و منافقان صبر ورزید و بدینگونه در قلبهایشان گرایش به اسلام را پدید آورد.[۳۴] نیز بر جنازههای منافقان نماز گزارد و بر قبورشان حاضر شد و برایشان دعا فرمود تا به اسلام گرایش یابند.[۳۵] نیز از غنائم نبرد طائف به اشراف و بزرگان نومسلمان یا مشرکانی که به وی یاری رسانده بودند، از غنیمتها بیش از دیگران سهم داد تا نظر آنها و قبیله و فامیلشان را جلب نماید و میان ایشان انس و الفت برقرار سازد.[۳۶]
گاه نیز ایشان آداب و سنتهای اجتماعی همانند اطعام و بخشش را برای تالیف قلوب مسلمانان و یکپارچگی آنها جهت میداد.[۳۷] با توجه به سنت پیامبر در این زمینه، تالیف قلوب در شمار فرایض دینی و دستمایه دعوت به دین و از وظایف حاکم مسلمانان شمرده شده است.[۳۸]
پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ مفردات، ص81، «الف.
- ↑ الصحاح، ج4، ص1332؛ المصباح، ج1، ص18، «الف.
- ↑ مفردات، ص81.
- ↑ التحقیق، ج9، ص302-304، «قلب.
- ↑ التعریفات، ج1، ص15.
- ↑ لغتنامه، ج4، ص5537؛ فرهنگ معین، ص1016، «تالیف قلوب.
- ↑ مکیال المکارم، ج1، ص55.
- ↑ نک: تفسیر قشیری، ج1، ص263، 267.
- ↑ نک: صهبای حج، ج9، ص46-48؛ نگرشی اجتماعی به کعبه، ص189.
- ↑ نک: صحیح مسلم، نووی، ج9، ص89.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج1، ص123؛ وسائل الشیعه، ج8، ص9.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص178-179؛ الکامل، ج1، ص502؛ معجم البلدان، ج1، ص375.
- ↑ فتوح البلدان، ج1، ص17؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص37؛ فتح الباری، ج7، ص85.
- ↑ مجمع البیان، ج2، ص804؛ امتاع الاسماع، ج9، ص187؛ فتح الباری، ج2، ص367.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص37.
- ↑ معجم البلدان، ج2، ص451.
- ↑ السیرة النبویه، ابنهشام، ج2، ص396؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص37؛ الکامل، ج1، ص661-662، 667-668.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص37؛ السیرة النبویه، ابنکثیر، ج2، ص175؛ تاریخ ابنخلدون، ج2، ص289-290.
- ↑ الدرة الثمینه، ص91.
- ↑ السیرة النبویه، ابنهشام، ج2، ص397؛ اسد الغابه، ج1، ص149.
- ↑ تاریخ المدینه، ج2، ص419-420؛ اسد الغابه، ج1، ص148-149؛ سبل الهدی، ج3، ص191-192.
- ↑ مجمع البیان، ج2، ص805؛ تفسیر بیضاوی، ج2، ص31؛ المیزان، ج3، ص365.
- ↑ اسباب النزول، ص78؛ مجمع البیان، ج2، ص806.
- ↑ البدایة و النهایه، ج7، ص58؛ سبل الهدی، ج3، ص184-185؛ ج11، ص331.
- ↑ اسد الغابه، ج1، ص148-149؛ الدر المنثور، ج2، ص57-58؛ فتح القدیر، ج1، ص367-368.
- ↑ مجمع البیان، ج4، ص854؛ تفسیر بیضاوی، ج3، ص65-66.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج22، ص39؛ دقائق التاویل، ص50؛ غرائب القرآن، ج4، ص533.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج1، ص293؛ تفسیر ثعلبی، ج3، ص121؛ التحریر و التنویر، ج1، ص38.
- ↑ مجمع البیان، ج4، ص854؛ نک: اخلاق در قرآن، ج3، ص448.
- ↑ نک: فتح الباری، ج8، ص41؛ احسن الحدیث، ج2، ص152.
- ↑ نک: مجمع البیان، ج4، ص854؛ المیزان، ج9، ص118-120.
- ↑ السیرة النبویه، ابنهشام، ج2، ص351.
- ↑ السیرة النبویه، ابنهشام، ج3، ص705؛ المیزان، ج9، ص189.
- ↑ صحیح مسلم، نووی، ج16، ص139.
- ↑ کنز العرفان، ج1، ص176.
- ↑ مسند احمد، ج4، ص42؛ صحیح مسلم، ج3، ص108.
- ↑ شرح مسلم، ج2، ص10-11.
- ↑ تفسیر بغوی، ج2، ص361؛ صحیح مسلم، نووی، ج2، ص11؛ غنائم الایام، ج4، ص136.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- احسن الحدیث: سید علی اکبر قرشی، تهران، بنیاد بعثت، 1366ق.
- اخلاق در قرآن (پیام قرآن): مکارم شیرازی و دیگران، قم، هدف، 1377ش.
- اسباب النزول: الواحدی (م. 468ق.)، قاهره، الحلبی و شرکاه، 1388ق.
- اسد الغابه: ابناثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی.
- امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- البدایة و النهایه: ابنکثیر (م. 774ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
- تاریخ ابنخلدون: ابنخلدون (م. 808ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1391ق.
- تاریخ المدینة المنوره: ابنشبّه (م. 262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
- التحریر و التنویر: ابنعاشور (م. 1393ق.)، مؤسسة التاریخ.
- التحقیق: المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش.
- التعریفات: علی بن محمد الجرجانی (م. 816ق.)، تهران، ناصر خسرو، 1370ش.
- التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. 606ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق.
- تفسیر بغوی (معالم التنزیل): البغوی (م. 510ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق.
- تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل): البیضاوی (م. 685ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.
- تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): الثعلبی (م. 427ق.)، به کوشش ابنعاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق.
- تفسیر قشیری (لطائف الاشارات): النیشابوری القشیری (م. 465ق.)، به کوشش بسیونی، مصر، الهیئة المصریة العامة.
- تفسیر مقاتل بن سلیمان: (م. 150ق.)، به کوشش عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، 1423ق.
- الدرة الثمینة فی اخبار المدینه: محمد ابنالنجار (م. 643ق.)، به کوشش صلاح الدین، مرکز بحوث و دراسات المدینه، 1427ق.
- الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
- دقائق التاویل و حقائق التنزیل: محمود ابوالمکارم (م. قرن7ق.)، تهران، میراث مکتوب، 1381ش.
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- السیرة النبویه: ابنکثیر (م. 774ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، 1396ق.
- السیرة النبویه: ابنهشام (م. 213ق./218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق.
- شرح نهج البلاغه: ابنابیالحدید (م. 656ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق.
- الصحاح: الجوهری (م. 393ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق.
- صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (م. 676ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.
- صحیح مسلم: مسلم (م. 261ق.)، بیروت، دار الفکر.
- صهبای حج: جوادی آملی، قم، اسراء، 1377ش.
- غرائب القرآن: نظام الدین النیشابوری (م. 728ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق.
- غنائم الایام: میرزا ابوالقاسم القمی (م. 1221ق.)، به کوشش تبریزیان، الاعلام الاسلامی، 1417ق.
- فتح الباری: ابنحجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه.
- فتح القدیر: الشوکانی (م. 1250ق.)، بیروت، دار المعرفه.
- فتوح البلدان: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش صلاح الدین، قاهره، النهضة المصریه، 1956م.
- فرهنگ فارسی: معین (م. 1350ش.)، تهران، امیر کبیر، 1375ش.
- الکامل فی التاریخ: علی ابناثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق.
- کنز العرفان فی فقه القرآن: الفاضل المقداد (م. 826ق.)، به کوشش القاضی، تقریب بین المذاهب، 1422ق.
- لغتنامه: دهخدا (م. 1334ش.) و دیگران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، 1373ش.
- مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- مسند احمد: احمد بن حنبل (م. 241ق.)، بیروت، دار صادر.
- المصباح المنیر: الفیومی (م. 770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق.
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
- مفردات: الراغب (م. 425ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دار القلم، 1412ق.
- مکیال المکارم: محمد تقی الموسوی الاصفهانی (م. 1348ق.)، به کوشش سید علی عاشور، بیروت، اعلمی، 1421ق.
- المیزان: الطباطبائی (م. 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق.
- نگرشی اجتماعی به کعبه: حسینی کشکویه، تهران، امیر کبیر، 1372ش.
- وسائل الشیعه: الحر العاملی (م. 1104ق.)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.