احمد بن حنبل
اطلاعات فردی | |
---|---|
نام کامل | ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل |
لقب | شیبانی، ذهلی، سدوسی |
نسب | تیره بنیشیبان بن ذهل از خاندان بنیربیعه از عرب عدنانی |
تاریخ تولد | ربیع الاول سال ۱۶۴ ق. |
محل زندگی | عراق، عربستان، یمن، شام، ایران |
تاریخ وفات | یکی از جمعههای ماه ربیعالآخر سال ۲۴۱ ق. |
محل دفن | بخش غربی بغداد در دارالحرب |
شهر وفات | عراق |
خویشاوندان سرشناس | حنبل بن هلال |
اطلاعات علمی | |
استادان | یعقوب بن ابراهیم، هشیم بن بشیر، یحیی بن معین، ابراهیم بن سعد زهری، ابن شهاب زهری، اسود بن شاذان، عفان بن مسلم، علی بن هاشم، وکیع بن جراح، بشر بن مفضل، یحیی بن سعید قطان، ابوداود طیالسی، عمرو بن دینار و... . |
تألیفات | مسند احمد، العلل و معرفة الرجال و... . |
سایر | از ائمه چهارگانه اهل سنت |
فعالیتهای اجتماعی-سیاسی | |
سیاسی | قول به حرمت قیام علیه حاکم، خلافت حق انحصاری قریش است، وجوب همراهی حاکم در جنگها و استحباب نمازگزاردن به امامت او و... . |
اجتماعی | رویداد محنه، |
ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل (۱۶۴ـ۲۴۱ق./۷۸۰ـ۸۵۵م.) امام اهل حدیث در بغداد، چهارمین پیشوای اهل تسنن در فقه، و مدافع سرسخت مکتب حدیثگرایی است. بر اثر تلاشهای شاگرد مکتبش ابن تیمیه(۶۶۱ـ ۷۲۸ق.) و سپس محمد بن عبدالوهاب (۱۱۱۵ـ ۱۲۰۶ق.)، وی شخصیت مرجع و الهامبخش عقیدتی وهابیت به شمار میرود. او را به حافظه قوی، زهد، فروتنی، تلاش در طلب دانش و استقامت در راه عقیده ستودهاند. آگاهی وی به اخبار، مبانی حدیثی، تنوع طرق، رجال و آسیبهای حدیث، معروف است.[۱] از اساتید برجستهای چون وکیع (۱۲۹ـ۱۹۷ق.)، سفیان بن عُیینه (۱۰۷ ـ ۱۹۸ق.)، هُشَیم بن بشیر (۱۰۴ـ۱۸۳ق.) و شافعی (۱۵۰ـ۲۰۴ق.) بهره جست و شاگردانی چون بخاری (۱۹۴ـ۲۵۶ق.)، مسلم (۲۰۶ـ۲۶۱ق.) و ابوداود (۲۰۲ـ۲۷۵ق.) را پرورش داد. بیشتر در زمینه حدیث آثاری بر جای نهاد که مشهورترین آنها مسند وی است. او معاصر امام کاظم(ع) (۱۲۸ـ۱۸۳ق.)، امام رضا(ع) (۱۴۸ـ۲۰۳ق.)، امام جواد(ع) (۱۹۵ـ۲۲۰ق.) و امام هادی(ع) (۲۱۲ـ۲۵۴ق.) و همروزگار با خلفای عباسی، ابوجعفر منصور (۹۵ـ۱۵۸ق.)، مهدی (۱۲۷ـ۱۶۹ق.)، هادی (۱۴۴ـ۱۷۰ق.)، هارون (۱۴۹ـ۱۹۳ق.)، امین (۱۷۰ـ۱۹۸ق.)، مأمون (۱۷۰ـ۲۱۸ق.)، معتصم (۱۷۹ـ۲۲۷ق.)، واثق (۲۰۰ـ۲۳۲ق.) و متوکل (۲۰۶ـ۲۴۷ق.) بود.
زیستنامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تبارنامه و زادگاه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن حنبل در ربیع الاول[۲] سال ۱۶۴ق. زاده شد.[۳] نسب وی به تیره بنیشیبان بن ذهل از خاندان بنیربیعه از عرب عدنانی بازمیگردد[۴] و از همین روی وی را شیبانی و ذهلی خواندهاند.[۵] برخی نیز اصل وی را به ذهل بن شیبان رساندهاند.[۶] نیز او را سدوسی خواندهاند[۷]؛ زیرا تبارش به سدوس فرزند شیبان[۸] بازمیگردد.[۹] لیکن در نسبنامه وی نامی از سدوس به میان نیامده است.[۱۰] او را مروزی الاصل نیز لقب دادهاند.[۱۱]
جد وی، حنبل بن هلال، حکمران سرخس در دوره امویان و داعی (تبلیغگر) عباسیان بود.[۱۲] پدرش را در کودکی[۱۳] و به گزارشی در اوان بلوغ[۱۴] از دست داد و مادرش سرپرستی وی را عهدهدار گشت.[۱۵] در کودکی به بغداد آمد[۱۶] که در آن هنگام تازه تأسیس یافته بود و مرکز خلافت منصور عباسی به شمار میرفت.[۱۷]
سفرها و اساتید[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن حنبل در طول زندگانی خود، در داخل عراق به کوفه، بصره و سامرا سفر نمود و به مکه، مدینه، یمن، شام و خراسان نیز مسافرت کرد.
بغداد[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن حنبل در مدت حضور خود در بغداد، از محضر دانشمندانی بسیار بهره جست که برجستهترین آنها ابویوسف یعقوب بن ابراهیم (۱۱۳ـ۱۸۲ق.) قاضی القضات بغداد، همراه ۱۷ساله ابوحنیفه و نخستین ترویجگر فقه و اصول حنفی است[۱۸] که بر شاگرد خود بسیار اثر نهاد.[۱۹] ابن حنبل از سال ۱۷۹ق. به مدت چهار سال با هُشَیم بن بشیر (۱۰۴ـ۱۸۳ق.) همراه بود[۲۰] که از محدّثان طراز اول و استاد مالک بن انس، سفیان ثوری، وکیع و بسیاری دیگر به شمار میرفت و همه بر وثاقت وی همداستان بودند.[۲۱] وی از محضر یحیی بن مَعِین (درگذشت در ۲۳۳ق.) چهره نامآور رجالی آن روزگار نیز بهره برد.[۲۲] همچنین از ابراهیم بن سعد زهری (۱۰۹ـ۱۸۴ق.) حامل حدیثهای دانشمندان مدینه، ابن شهاب زهری (۵۸ـ۱۲۴ق.) و محمد بن اسحاق (درگذشت در ۱۵۱ق.)[۲۳] روایت کرده است.[۲۴] بیپروایی وی در حلال دانستن سماع و موسیقی و بهره بردن از آن[۲۵] بر ابن حنبل نیز اثر نهاد و در وی گرایشهای صوفیانه برانگیخت.[۲۶] او از اسحاق بن راهویه (۱۶۱ـ۲۳۸ق.) محدث نامآور اهل سنت[۲۷] و دوست صمیمی و همراه خود در سفرهای حجاز و یمن[۲۸] نیز حدیث دریافت نمود.[۲۹] وی از محضر محدثان دیگر چون هاشم بن قاسم (۱۳۴ حدود۲۰۷ق.)[۳۰] مظفر بن مُدرِک (درگذشت در ۲۰۷ق.)، هَیثم بن جَمیل (درگذشت در ۲۱۳ق.)[۳۱]، حمّاد بن خالد خیاط[۳۲]، منصور بن سَلَمه (درگذشت در ۲۰۷ـ۲۱۰ق.)[۳۳]، رَوح بن عُباده (درگذشت در ۲۰۵ق.)[۳۴]، اسود بن شاذان (درگذشت در ۲۰۸ق.)[۳۵] و عفان بن مسلم (۱۳۴ـ۲۲۰ق.)[۳۶] که۱۰ سال با او همراه بود[۳۷]، بهره جست.
کوفه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بر پایه روایتی، نخستین تجربه حدیثی احمد در ۱۵ سالگی و با سفرش به کوفه به قصد استماع از علی بن هاشم (درگذشت در ۱۷۹ق.)آغاز گردید.[۳۸] علی بن هاشم از شیعیانی بود که برخی عوام به او کینه میورزیدند؛ اما پیشوایان حدیث وی را ثقه میشمردند.[۳۹] نیز از محضر وَکیع بن جرّاح (۱۲۹ـ۱۹۷ق.) بهره برد که در فقه از مذهب ابوحنیفه پیروی میکرد[۴۰] و به جهت دلبستگی به خاندان اهل بیت(ع) به رافضیگری متهم بود.[۴۱] دیدار او با عبدالله بن ادریس (۱۲۰ـ۱۹۲ق.) از پیروان مکتب مدینه و راوی مرسلات مالک از علی(ع) نیز در همین شهر رخ داد.[۴۲] گویا وی با ابن أبیزائده (۱۱۹ـ۱۸۲ق.)[۴۳]، ابومعاویه ضَرِیر (۱۱۳ـ۱۹۵ق.) مرجئی[۴۴]، عبدالله بن نُمیر (۱۱۵ـ۱۹۹ق.)[۴۵] راوی حدیثهای اعمش[۴۶] و حماد بن اسامه (۱۲۱ـ۲۰۱ق.)[۴۷] نیز در همین شهر دیدار و از آنها حدیث گزارش کرده است.
بصره[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن حنبل چهار بار در سالهای ۱۸۶، ۱۹۰، ۱۹۴ و ۲۰۰ق. به بصره سفر کرد.[۴۸] در نخستین سفر خود، از محضر بِشر بن مفضّل (درگذشت در ۱۸۶/۱۸۷ق.) از مخالفان جدی جهمیه[۴۹] بهره برد و از وی بسیار اثر پذیرفت.[۵۰] او در این سفر از مرحوم بن عبدالعزیز (۱۰۳ـ۱۸۷/۱۸۸ق.) و نیز زیاد بن رَبیع (درگذشت در ۱۸۵/۱۸۶ق.) بهره جست. در سفر دوم خود، از محمد بن ابیعَدِی (درگذشت در ۱۹۴ق.)[۵۱] و در سفر سوم به مدت شش ماه از یحیی بن سعید قَطّان (۱۲۰ـ۱۹۸ق.) نخستین نویسنده در زمینه جرح و تعدیل بهره برد.[۵۲] سرانجام در چهارمین سفر خود به بصره، از محضر عبدالصمد بن عبدالوارث(درگذشت در ۲۰۷ق.) و ابوداود طیالسی (درگذشت در ۲۰۳/۲۰۴ق.) صاحب مسند و محمد بن بکر بُرسانی (درگذشت در ۲۰۳ق.) حدیث آموخت.[۵۳] گویا استماع او از عبدالرحمن بن مهدی (۱۳۵ـ۱۹۸ق.) نقاد خبیر رجال[۵۴]، عثمان بن عمر (م.۲۰۷ تا ۲۰۹ق.)[۵۵]، محمد بن جعفر غندر (درگذشت در ۱۹۳ق.)[۵۶]، اسماعیل بن عُلَیه(۱۱۶ـ۱۹۳ق.)[۵۷] و وهب بن جریر (درگذشت در ۲۰۶ق.)[۵۸] نیز در بصره رخ داده است.
مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سالهای ۱۸۷ تا ۱۹۸ق. شاهد رفت و آمدهای احمد به حجاز و گاه درنگ وی در آن سرزمین بوده است. وی میان این سالها پنج بار برای زیارت بیت الله الحرام و حج گزاردن راهی مکه شد. این سفرها در سالهای ۱۸۷، ۱۹۱، ۱۹۶، ۱۹۷ و ۱۹۸ق. رخ داد. در سال ۱۹۷ق. مدتی کوتاه در مکه مقیم شد.[۵۹] به علت ناتوانی مالی، از این پنج حج، سه حج را پیاده به جای آورد و در یک حج تنها۳۰ درهم هزینه کرد.[۶۰] بر پایه روایت نوح بن حبیب، ابن حنبل در سال ۱۹۸ق. در کنار مسجد خیف به تعلیم حدیث و فقه اشتغال داشت.[۶۱] احمد در مکه از محضر محدثانی برجسته بهره برد و ابوالبخْتری (درگذشت در ۲۰۰ق.) را در سال ۱۸۷ق. دیدار کرد؛ امااز وی به سبب ضعیف بودنش روایتی ننوشت.[۶۲] در سال ۱۹۱ق. با ولید بن مسلم (۱۱۹ـ۱۹۵ق.) حافظ حدیثهای دراز و ملاحم[۶۳] دیدار کرد.[۶۴] در همین سال، از سفیان بن عیینه (۱۰۷ـ ۱۹۸ق.) همطبقه مالک بن انس (۹۳ـ۱۷۹ق.)[۶۵] و مرجع مکتب حدیثی مکه و حجاز[۶۶] روایت آموخت.[۶۷] وی به اعتراف ابن حنبل و دیگران، وارث حدیثهای عمرو بن دینار (۴۶ـ۱۲۶ق.) فقیه نامدار شیعی[۶۸] مکه بود.[۶۹] احمد در گرایش به مکتب حجاز، وامدار او بود و وی را بر همه مشایخ خود ترجیح میداد[۷۰] و داناترین مردم روزگار خود به سنّت میدانست.[۷۱] ابن حنبل در مکه از ابوسعید مولی بنیهاشم (درگذشت در ۱۹۷ق.)[۷۲] و اسحاق بن راهویه پیشگفته نیز بهره حدیثی برد. وی یحیی بن سلیم طائفی (درگذشت در ۱۹۵ق.) را هم دیدار کرد؛ ولی از او که حدیثها را به هم میآمیخت، جز یک روایت گزارش نکرد.[۷۳]
مدینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن حنبل دو بار میان سالهای ۱۹۷ و ۱۹۹ق. به مدینه سفر کرد. این سفرها پس از انجام مناسک حج صورت پذیرفت.[۷۴] به باور شیخ طوسی (۳۸۵ـ۴۶۰ق.) او از محضر امام رضا(ع) بهره برده است.[۷۵] بیشترین بهرهگیری احمد از مکتب حجاز در عراق رخ داد. محمد بن ادریس شافعی (۱۵۰ـ۲۰۴ق.) که احمد پیشتر در بغداد او را دیدار کرده بود، از اساتید فقه وی در مدینه به شمار میرود.[۷۶] بر خلاف برخی پندارها[۷۷] این دیدار بارها صورت پذیرفت.[۷۸] ابن حنبل همنشینی با وی را بر ابن عیینه ترجیح میداد و او را آگاهترین مردم به کتاب و سنّت میدانست و همواره عقل و بیان وی را میستود[۷۹]؛ چنانکه شافعی نیز در حدیث به احمد اقتدا میکرد و او را داناتر از خود میشمرد.[۸۰] از سفارشی که او به ابن راهویه (۱۶۱ـ۲۳۸ق.) درباره بهره بردن از مجلس شافعی پیش از مهاجرت وی به مصر در ۱۹۹ق.کرده، برمیآید که این دیدارها میان سالهای ۱۹۷ و ۱۹۸ق. صورت گرفته است.
یمن[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن حنبل در سال ۱۹۹ق. به رغم ناتوانی مالی، برای بهرهبردن از محضر بدالرزاق بن هَمّام (۱۲۶ـ۲۱۱ق.) محدّث برجسته شیعی یمن[۸۱] از حجاز راهی صنعا شد.[۸۲] احمد وی را بر شیوخ بصری خود ترجیح میداد[۸۳] و او را بهترین کسی میدانست که حدیث گزارش کرده است.[۸۴] وی درباره غلوّ عبدالرزاق در تشیع اظهار ناآگاهی کرده، ولی او را علاقهمند به نقل روایات شایعهآمیز دانسته است.[۸۵] نیز او با ابوقرّه موسی بن طارق (درگذشت در ۲۰۳ق.) دیدار داشته است.[۸۶]
وفات و نسل[ویرایش | ویرایش مبدأ]
احمد سرانجام در یک روز جمعه از ماه ربیع الآخر[۸۷] سال ۲۴۱ق.[۸۸] در عراق[۸۹] درگذشت. وی در بخش غربی بغداد[۹۰] در باب الحرب[۹۱] به خاک سپرده شد و محمد بن طاهر (درگذشت در ۲۹۸ق.) فرزند امیر خراسان[۹۲] بر او نماز گزارد.[۹۳] جمعیتی انبوه برای تشییع وی گرد آمدند و در سوگش نوحه سرودند.[۹۴] در سال ۴۶۶ق. قبر او بر اثر سیل بغداد ویران شد.[۹۵] در سال ۵۷۴ق. خلیفه مستضیء عباسی (۵۵۳ـ۶۲۲ق.) لوحی منقوش به آیة الکرسی و مشتمل بر ستایش ابن حنبل، بر قبر وی نهاد.[۹۶] از فرزندان او، عبدالله و صالح از دانشمندان دوران خود به شمار میرفتند.[۹۷] صالح (درگذشت در ۲۶۶ق.) در اصفهان منصب قضاوت داشت و در همان جا نیز درگذشت.[۹۸] عبدالله (درگذشت در ۲۹۰ق.) نیز راوی آثار پدر بود و بر آن روایاتی افزود.[۹۹]
اطلاعات علمی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
جایگاه و آثار علمی ابن حنبل[ویرایش | ویرایش مبدأ]
فارغ از اغراقهای برخی معاصران در ستایش ابن حنبل[۱۰۰] وی از حافظان بزرگ حدیث بوده است. به رغم تفاخرهای رایج آن دوران به حفظخوانی حدیث، او همواره بر نگاشتهها تکیه میکرد[۱۰۱] و در کنار پرورش شاگردانی برجسته، آثاری مکتوب بر جای نهاد
مسند احمد[ویرایش | ویرایش مبدأ]
برجستهترین اثر احمد بن حنبل، مسند اوست. این اثر با ۲۶۳۰۰ روایت از میان دهها هزار روایت رایج[۱۰۲]، بزرگترین کتاب حدیثی متقدم اهل سنت در زمینههای عقیدتی، اخلاقی، تفسیری، فقهی، فضیلتها، و سیره، از زبان حدود ۷۰۰ صحابی[۱۰۳] است. به باور برخی، گردآوری نهایی مسند به دست عبدالله بن احمد صورت گرفت.[۱۰۴] گویا او چند حدیث نیز به اثر پدر افزوده است.[۱۰۵] وی روایتهای مسند را که بر خلاف ترتیب موضوعی صحاح، به ترتیب اشخاص یا قبایل سامان گرفته[۱۰۶]، از طریق سماع از پدر[۱۰۷] یا قرائت بر وی، به رغم نهی پدر از آن، با افزودههایی از خود[۱۰۸] ترتیب داده است. حنبل بن اسحاق، برادرزاده ابن حنبل و صالح، فرزندش، نیز مسند را از او شنیدهاند.[۱۰۹] ابوبکر قطیعی، شاگرد عبدالله، آن را با افزودههایی از خود، روایت کرده است.[۱۱۰] مهمترین ویژگی مسند ابن حنبل نسبت به مجموعههای حدیثی اهل سنت، وجود بسیاری از روایتهای منقول از اهل بیت یا درفضیلت ایشان و اختصاص مسندی به امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) است.
مسند ابن حنبل که با گزینشی احتیاطآمیز[۱۱۱] به گزارش گسترده روایت پرداخته، از استقبال کمنظیر محدثان آن روزگار برخوردار گشت و دیری نپایید که منزلتی والا یافت تا جایی که از همان آغاز، برخی همه روایتهای آن را از دیدگاه ابن حنبل صحیح دانستند و برای اثبات مدعای خود، به گزارشهایی درباره میزان حزمگرایی ابن حنبل در هنگام فراهم ساختن مسند و نیز تصریحات گاه و بیگاه وی بر معیار خواندن این کتاب، استناد کردند.[۱۱۲] این دیدگاه به تدریج به افراط گرایید تا آنجا که ابوالعلاء همدانی وجود هرگونه حدیث ساختگی را در مسند احمد انکار نمود.[۱۱۳] ولی ابن جوزی (درگذشت در ۵۹۷ق.) با ذکر نمونههایی، به وجود احادیث ساختگی در این اثر اعتراف کرده است.[۱۱۴] ابن تیمیه (درگذشت در ۷۲۸ق.) در تلاش برای داوری میان این دو نگرش، به پشتوانه رسالت کلی مسند نویسان، یعنی گزارش بیطرفانه روایات، تعمّد کذب را از ابن حنبل که خود را متعهد به ترک روایتهای راویان مشهور به کذب دانسته، نفی میکند.[۱۱۵]
این جهتگیری در پی رشد دانش رجال و نیز وجود حدیثهای مخالف با مزاج سلفیان، از جمله اخبار فضیلتهای علی(ع) صورت پذیرفته است.[۱۱۶] ابن حجر عسقلانی (۷۷۳ـ۸۵۲ق.) با تدوین کتابی در تبیین احادیث ساختگی مسند و دفاع از برخی از آنها، به تثبیت این نظریه یاری رساند[۱۱۷]؛ ولی با جعلی خواندن روایتهای فضیلت مخالفت کرد.[۱۱۸]
دیگر کتابها[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن حنبل کتابی دیگر در باب زهد نگاشته که به تعبیر ابن تیمیه، از دروغپردازیهای متداول در اینگونه کتب تهی است.[۱۱۹] از کتابهای منسوب به وی العلل و معرفة الرجال، الاسماء و الکنی و... است که بر پایه استقرای برخی معاصران به۵۰ اثر میرسد.[۱۲۰] بسیاری از این کتابها به دست شاگردان وی تدوین شدهاند. برای نمونه در میان کتابهای فقهی چون الاشربه صغیر، الاشربه کبیر، و المناسکتنها کتاب فقهی تألیف خود وی رسالهای در باب نماز است.[۱۲۱] البته به ادعای ذهبی (درگذشت در ۷۴۸ق.) همین کتاب نیز از آنِ وی نیست.[۱۲۲] عبدالله بن احمد راوی برخی از این کتب است.[۱۲۳]
اندیشههای ابن حنبل[ویرایش | ویرایش مبدأ]
برخی عوامل در شکلدهی به شخصیت و باورهای ابن حنبل سهیم بودند؛ از جمله: رواج فزاینده حدیثهای دروغین تا جایی که بغداد دار الضرب لقب یافت؛ گسترش قلمرو جغرافیایی اسلام و ارتباط مسلمانان با تمدنها و فلسفههای بزرگ آن زمان؛ آغاز نهضت ترجمه؛ رواج مکاتب و مذاهب مختلف؛ نفوذ موالی به دستگاه خلافت و اقتدار روزافزون آنها؛ پیدایش ستیزها و تکفیرها میان مذاهب؛ و رواج اشرافیت در جامعه.
دیدگاههای عقیدتی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
خدا و صفاتش[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به روایت ابن خیاط (درگذشت در ۵۱۳ق.) از عقاید توحیدی ابن حنبل، جزء ناپذیری خداوند و توقیفی بودن صفات او است.[۱۲۴] وی اوصافی چون سمیع و بصیر را مستلزم وجود سمع و بصر در خداوند میداند و او را دارای وجه میشمرد؛ اما نه بهگونه دیگر وجوه و نه همراه با جسمانیت وی. دستان وی نیز گرچه صفت ذاتی اویند، به هیچ وجه مستلزم جسمانیت وی یا ترکب و محدودیت و مانند آن نیستند.[۱۲۵] از این رو، وی از مخالفان دیدگاههای جهم بن صفوان (درگذشت در ۱۲۸ق. است[۱۲۶] و انتقادهای او به جهمیه در دو کتاب الرد علی الجهمیه منسوب به وی و نیز کتاب السنّه نگاشته فرزندش عبدالله، گرد آمده است. وی آنها را به پیروی از متشابهات قرآن متهم کرد و در توصیف مذهب آنان در قالبی اعتراضآمیز، نامحدود بودن خداوند، عینیت ذات و صفات و... را نفی نمود.[۱۲۷] کتاب الرد علی الجهمیه با حمایت بیهقی (درگذشت در ۴۵۸ق.)، ابن ابییعلی (درگذشت در ۵۲۶ق.)، ابن تیمیه (درگذشت در ۷۲۸ق.) و نیز ابن قیم (درگذشت در ۷۵۱ق.) روبهرو شد. ذهبی با تشکیک در سند این کتاب، صحت انتساب آن به او را نپذیرفته است.[۱۲۸]
خلقت قرآن[ویرایش | ویرایش مبدأ]
درباره خلقت قرآن نیز از ابن حنبل دیدگاههای گوناگون گزارش شده است؛ چنانکه در رویداد محنه توقف نمود.[۱۲۹] لیکن به روایت یعقوبی، او در پی فشارهای حکومت و با تلقین اسحاق بن ابراهیم، از راه تقیه حدوث قرآن را پذیرفت.[۱۳۰] وی در روایاتی به رد مخلوق دانستن قرآن بسنده کرده است[۱۳۱]، گر چه روایتهای فراوان تأکید دارند که او به قدیم بودن قرآن باور داشته است.[۱۳۲]
رویداد محنه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مأمون عباسی در ربیع الاول سال ۲۱۸ق. به بازجویی از عقاید شخصیتهای دینی و سیاسی درباره حدوث و قدم قرآن همت گماشت و همگان را به پذیرش اندیشه حدوث قرآن وادار ساخت. اسحاق بن ابراهیم، حکمران بغداد، به فرمان وی همه فقیهان و محدثان بغداد، از جمله ابن حنبل را بازجویی کرد.[۱۳۳] وی به رغم اعتراف یارانش، از پذیرش مفاد اعترافنامه خودداری ورزید[۱۳۴] و در پی آن به حبس و قتل تهدید شد. اسحاق بار دیگر حجت را بر محدثان تمام و تهدید کرد که در صورت مخالفت، آنها را دست بسته به اردوگاه خلیفه در طرطوس در کرانه شرقی دریای مدیترانه خواهد برد. سرانجام تنها ابن حنبل و محمد بن نوح بر عقیده خود پای فشردند. دیری نپایید که به فرمان خلیفه، همه آنها از مسیر شهر انبار به طرطوس فرستاده شدند؛ اما با رسیدن خبر مرگ مأمون در رقه شام، در کرانه غربی رود فرات، از همان مسیر به بغداد بازگشتند.[۱۳۵] بر پایه گزارشی، دستگیری و حبس وی ۲۸ ماه طول کشید.[۱۳۶] با توجه به آزادی او در ماه رمضان سال ۲۲۰ق. این گزارش معقول مینماید. برخی مجموع دوران حبس او را ۲۸ روز دانستهاند.[۱۳۷] با روی کار آمدن معتصم عباسی در سال ۲۱۸ق. و به تحریک معتزله، دیگر بار کار بر اهل حدیث سخت شد. معتصم احمد را فراخواند وچون با اصرار وی بر قدیم دانستن قرآن روبهرو شد، او را ۳۳ یا ۲۳ یا ۱۸ و یا۸۰ ضربه تازیانه زد.[۱۳۸] به گفته برخی، احمد زخم بسیار برداشت و بیهوش شد.[۱۳۹] به باور یعقوبی (درگذشت در ۲۹۲ق.) سرانجام وی بهاندیشه حدوث قرآن تن داد. ابن حبّان (درگذشت در ۳۵۴ق.) و بسیاری دیگر بر این باورند که او تا پایان بر دیدگاه خود پای فشرد.[۱۴۰] وی در دوران ۱۴ ساله خلافت معتصم و واثق، به حبس خانگی دچار گردید[۱۴۱] و از تکاپوهای حدیثی محروم ماند. سرانجام در دوران متوکل و با بازگشت حدیثگرایی به عرصه دربار، گویا وی پنج سال تدریس کرد. در پی درخواست خلیفه از او برای تعلیم فرزندانش در سال ۲۳۷ق. سوگند یاد کرد تا دیگر حدیث نگوید و تا هنگام مرگش حدیث نگفت.[۱۴۲]
قابلیت زیادت و نقصان در ایمان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بر پایه شواهدی، ابن حنبل ایمان را پذیرنده زیادت و نقصان میدانست[۱۴۳] و آن را ترکیب نیت و سخن و عمل میخواند. وی جبریمذهب بود و حسن و قبح عقلی را باور نداشت و بهشت و دوزخ را مخلوق میشمرد و به شفاعت در روز قیامت پایبند بود.[۱۴۴] از جمله عقاید منسوب به او، رؤیت خداوند در روز قیامت است.[۱۴۵]
رعایت ترتیب در فضیلت خلفا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بر پایه برخی روایات، وی در فضیلت خلفا به ترتیب آنها پایبند بود[۱۴۶] و از این رو، شیعیان را که علی(ع) را بر ابابکر برتری میدهند، بر خطا میدانست. توقف وی در برتر شمردن علی(ع) بر عثمان را گزارش کردهاند[۱۴۷]، حال آنکه وی راوی انبوهی از روایتها در برتری علی(ع) چون حدیث طیر مشوی، مؤاخات، رایت و غدیر است[۱۴۸] و بر اختصاص بیشترین روایتهای فضیلت به علی(ع) تصریح نموده[۱۴۹] و از این طریق، در تعدیل عثمانگرایی در میان اهل سنت نقشی مهم ایفا کرده است. بر پایه گزارشی از عبدالله بن احمد، وی از دلیل سکوت پدر درباره علی(ع) پرسید. او به برتری علی بر خلفای سهگانه و دیگر صحابه اشاره کرد؛ با این استدلال که علی از خاندانی است که هیچکس را نمیتوان با آنها مقایسه کرد.[۱۵۰]
دیدگاهها و جهتگیریهای سیاسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
وی خلافت را تنها حق قریش میدانست؛ حقی که با جور و ستم از اعتبار نمیافتد. فارغ از باور به مشروعیت حکومتها، چنانکه از سیره وی نیز نمایان است، او به حرمت قیام بر ضدّ هر حاکم شایسته یا ناشایست معتقد بود. البته اطاعت از حاکمان را تنها تا جایی روا میدانست که به ارتکاب حرام الهی نینجامد. بر این اساس، همراهی در جنگها واجب و نمازگزاردن به امامت حاکم، سنّت است؛ زیرا خداوند به ولایت وی بر جامعه راضی است و نباید به مشیت خدا اعتراض کرد.[۱۵۱]
دیدگاههای فقهی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
دیدگاههای فقهی ابن حنبل همچون دیدگاههای کلامیاش، افزون بر سخنان پراکنده وی، از کتاب مسند و دیگر کتابهای او برآمده است. از آنجا که او مسند را بدون پایبندی به صحّت همه روایتهای آن نگاشته، برخی از دانشمندان در فقیه نامیدن وی تردید کردهاند؛ چنانکه طبری (درگذشت در ۳۱۰ق.) در اختلاف الفقهاء و ابن عبدالبرّ (درگذشت در ۴۶۳ق.) در الاتقاء علی الائمة الثلاثة از یادکرد وی به منزله فقیه خودداری ورزیدهاند. طبری در همین راه به بهانه تشیعش از حنبلیان آزار دید و از دفن در قبرستان مسلمانان محروم ماند.[۱۵۲] در این میان، حنبلیان به پشتوانه گزارشهایی از احتیاط ابن حنبل در نقل حدیثهای مربوط به حلال و حرام[۱۵۳]، حدیثهای فقهی مسند وی را در حکم دیدگاههای او میانگارند و از فقیه خواندن او ابا ندارند.[۱۵۴]
استحباب زیارت قبور برای مردان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن حنبل زیارت قبور را برای مردان مستحب میدانست.[۱۵۵] ولی ابن تیمیه به پشتوانه کلام خرقی، ظاهر این گفتار را فقط دلالتگر بر جواز میداند.[۱۵۶] وی نخست قرائت فاتحه هنگام زیارت قبور را بدعت میخواند؛ اما سپس به روایتی در این باب برخورد و از نظر خویش بازگشت.[۱۵۷] درباره نظر وی در زمینه زیارت زنان نیز روایتهایی متعارض در نهی یا اباحه به چشم میخورد.[۱۵۸]
عدم وجوب حج بر مرتد[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حنبلیان، همچون حنفیان، حج را بر مرتد واجب نمیدانند.[۱۵۹] اما از احمد درباره استنابه در حجّ مستحب برای فرد دارای قدرت که پیشتر حجّة الاسلام بهجای آورده، دو روایت در منع و جواز به چشم میخورد.[۱۶۰] ابن حنبل تمتع را بر اِفراد و اِفراد را بر قران ترجیح میدهد.[۱۶۱] وی همچون مالک بن انس، احرام عمره از میقات را بهتر از احرام پیش از آن میداند.[۱۶۲] وی به سان شافعی، نیت را در شکل گرفتن احرام کافی میداند[۱۶۳] و تلبیه را مستحب میشمرد.[۱۶۴] از دید او، بر خلاف پیشوایان دیگر مذاهب، محرم نمیتواند در عدّه به همسر مطلّقه خود رجوع کند.[۱۶۵] ولی بر پایه روایتی دیگر از ابن حنبل، این رجوع جایز است.[۱۶۶] درباره رکن بودن سعی میان صفا و مروه، از احمد دو روایت به چشم میخورد.[۱۶۷]
مکتب حدیثی ابن حنبل[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نقلگرایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نقلگرایی به معنای اعتماد به حدیثهای پیامبر اکرم(ص) و صحابه، به گونهای ضابطهمند و مبتنی بر دانش رجال، برای ترسیم چهره عقیدتی و فقهی اسلام[۱۶۸]، با خودداری نسبی از ابراز عقیده شخصی درباره آن[۱۶۹]، در کنار رجوع به ظواهر قرآن با پرهیز از تفسیر یا تأویل آن[۱۷۰] و تأکید بر سنّت ابزاری در فهم قرآن[۱۷۱] است.
برخی نهی ابن حنبل از قیاس را به سبب تشویق مردم برای فراگیری حدیث دانستهاند.[۱۷۲] زادگاه اهل حدیث، حجاز است و ابن حنبل امتداد عراقی آن را رقم زده است.[۱۷۳]
همچنین احتیاطهای سندی و سختگیریهایی در گزارش و تحمل حدیث در این سرزمین به کار بسته میشد و رفته رفته، با مهاجرت دانشمندان حجازی به عراق، میراث حجاز در آن خطه نیز رواج گرفت.[۱۷۴] وی با تأکید بر همه آموزههای اهل حدیث، خود را پیرو صحابه رسول خدا معرفی کرد.[۱۷۵] احمد به سان دیگر هممشربان خود هیچ پروا نداشت که درباره آنچه نمیداند، ابراز جهل کند.[۱۷۶] او با دو رویداد مواجه بود؛ یکی افراطی یعنی اظهار نظر در همه مسائل مستحدثه بر پایه رأی؛ و دیگری تفریطی یعنی سکوت در همه مسائل مستحدثه. او با انتخاب مسلکی میانه مبتنی بر رجوع به حدیث و عدم اعتنا به مستحدثات نادره، با ردّ لا ادریگری مالک و برای فرار از قیاسگرایی ابوحنیفه، به حجیت نسبی روایتهای ضعیف تن داد.[۱۷۷]
وی به منظور تدوین حدیث، نخست روایات را فارغ از صدق و کذب گردآوری کرد.[۱۷۸] سپس با گزینش حدیثهای معروف[۱۷۹] به نگاشتن روایات صحیح و ضعیف همت گمارد. او در فراوانی نقل حدیث بر صاحبان مکتب حجاز، چون مالک بن انس، برتری دارد. به گمان برخی، این ناشی از حجم بسیار انباشتههای حدیثی او است. برخی نیز با ردّ این نظریه، احتیاطگرایی مالک در ترک حدیثهای مشکوک را عامل این پدیده میدانند.[۱۸۰] البته نمیتوان از مشایخ فراوان ابن حنبل غافل ماند.
تأویلستیزی و تشبیهگریزی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پرهیز از تأویل قرآن کریم و سنت با تلاش در تفسیر آن دو بر پایه ظواهر بدون توجه به اقتضائات عقلی و عقلایی، شیوه ابن حنبل به شمار میرود.[۱۸۱] وی با پیروی از مالک بن انس و با استناد به آیه ۷ آل عمران از تأویل کتاب و سنّت خودداری میکرد.[۱۸۲] او با ردّ عقیده جهمیه در نفی صفاتی چون ید و وجه از خداوند و تأویل آنها، با اثبات اینگونه صفات برای خدا، از تشبیه آن به صفات مخلوق پرهیز کرد[۱۸۳] و کسانی را که صفات خداوند را به مخلوق قیاس میکنند، تکفیر نمود.[۱۸۴] به باور ابن قیم (درگذشت در ۷۵۱ق.) وی از تعطیل، تخییل، تمثیل، و تجهیل گریخت و دانش این دست روایتها را به خداوند واگذارد.[۱۸۵] او به سبب مشی احتیاط آمیزش از نگاشتن دیدگاههای کلامی و فقهی خود پرهیز میکرد و اندیشههای وی به دست شاگردانش تنظیم شد.[۱۸۶] دلبستگی فراوان وی به گزارشگری و فرار از داوری، باعث پدید آمدن قرائتهای گوناگون از دیدگاههای عقیدتی و فقهی وی شد تا جایی که گاه چهار دیدگاه گوناگون در یک فرع فقهی به وی نسبت یافته است.
مبانی نصگرایی و سلفگروی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن قیم (درگذشت در ۷۵۱ق.) پنج حاکم بر فتاوی ابن حنبل را به ترتیب چنین برشمرده است: نصگرایی، پذیرش فتوای صحابه، اجتهاد شخصی به هنگام اختلاف صحابه بر پایه اقربیت به کتاب و سنت، عمل به حدیثهای ضعیف به شرط نداشتن معارض، و قیاس به منزله آخرین راه چاره.[۱۸۷] وی در تبیین مراد از حدیث ضعیف، آن را نه باطل و منکر، بلکه یکی از انواع حدیث حسن میانگارد؛ زیرا تا آن هنگام، برخلاف تقسیم سهگانه حدیث به صحیح، حسن و ضعیف، تقسیم دوگانه صحیح و ضعیف رواج داشت.[۱۸۸] ولی این مبنا چندان محکم نمینماید؛ زیرا ابن حنبل حدیث ضعیف را در مرحله متأخر از سخن صحابه به شمار آورده است. او اجماعهای ادعا شده را دروغین میپنداشت و آن را ناشی از دست نیافتن به سخن مخالف میدانست.[۱۸۹] وی تنها اجماع صحابه را حجت میدانست[۱۹۰] و به لزوم پیروی از سنت و مذهب امت و پرهیز از گرایش به اقلیتهای مذهبی سفارش میکرد.[۱۹۱]
مبانی نقد رجال[ویرایش | ویرایش مبدأ]
احمد با بهرهگیری از اساتیدی چون سفیان بن عیینه (۱۰۷ـ ۱۹۸ ق.)، عبدالرحمن بن مهدی (۱۳۵ـ۱۹۸ق.)، یحیی بن سعید قَطّان (۱۲۰ـ۱۹۸ق.) و یحیی بن مَعِین (درگذشت در ۲۳۳ق.) به منزله پیشوا در جرح و تعدیل تجلی نمود.[۱۹۲] او از صحابه یعنی کسانی که پیامبر اکرم(ص) را گر چه لحظهای دیدار کرده باشند[۱۹۳]، قدردانی میکرد[۱۹۴] و پیوسته به یادکرد محاسن آنها و اجتناب از بیان اختلافهای میان آنان سفارش مینمود.[۱۹۵] وی اعتماد به حدیثهای عامهپسند و باورهای ناسازگار با مشرب اهل حدیث را مخل به وثاقت نمیدانست.[۱۹۶] به رغم پرهیز از همنشینی با اصحاب رأی، گزارش حدیث آنان را جایز شمرده و البته از دیگر محدثان در نکوهش ابوحنیفه حدیثهایی روایت کرده است.[۱۹۷] وی همچنین اعتقاد به اختیار و خلق قرآن را مخل به وثاقت نمیشمرد.[۱۹۸]
ملازمت او با دانشمندان شیعی چون سفیان بن عیینه (۱۰۷ـ۱۹۸ق.)، عبدالرزاق بن هَمّام (۱۲۶ـ۲۱۱ق.)، علی بن هاشم بن بُرید (درگذشت در ۱۷۹ق.)، وَکیع بن جرّاح (۱۲۹ـ۱۹۷ق.) و بیشتر محدثان کوفه و بسیاری دیگر، خود شاهدی گویا بر میزان اعتماد وی به حدیثهای شیعی است.[۱۹۹] او به تولی و محبّت اهل بیت هیچ اعتراض نکرد؛ بلکه در پاسخ تنداندیشانی که وی را از همنشینی با اینگونه دانشوران پرهیز میدادند، آن را کاری شایسته و نشانه سرسپردگی به خاندان پیامبر(ص) به شمار میآورد.[۲۰۰] البته وی دشنام دهندگان به صحابه را رافضی میخواند و وثاقت آنها را باور نداشت.[۲۰۱]
جایگاه ابن حنبل میان اهل حدیث و سلفیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از او به منزله داناترین عالم دوران در زمینه حدیث یاد کردهاند.[۲۰۲] ابن بدران عواملی از این قبیل را در گرایش دانشوران به مذهب وی مؤثر میداند: سلامت نظر ابن حنبل، تسلط وی بر علوم قرآن و تاریخ و نقد رجال، وسعت بینظیر دانش حدیثشناسی و احاطه وی به دیدگاههای صحابه و تابعان و مبانی اجتهاد و قیاس.[۲۰۳] با وفات او، شاگردان فراوانش به ترویج حدیثها و دیدگاههای وی پرداختند. نام این شاگردان در احصاء ابو الحجاج مزی (درگذشت در ۷۴۲ق.) یاد شده است.[۲۰۴]
ابن حنبل از اظهار رأی خودداری میکرد؛ اما آرای وی را فرزندان و شاگردانش گرد آوردند. به گزارش ابن قیم (درگذشت در ۷۵۱ق.)، احمد بن محمد خلال (درگذشت در ۳۱۱ق.) مجموعه آرای وی را در ۲۰ کتابچه گرد آورد.[۲۰۵] کتاب خلال، بنیان مذهب حنبلی قرار گرفت. عمر بن حسین خرقی (درگذشت در ۳۳۴ق.) کتاب فقهی مختصری افزون بر ۲۳۰۰ مسئله تحریر کرد که به دست ابویعلی، ابن حامد و موفق الدین مقدسی (درگذشت در ۶۲۰ق.) با کتاب المغنی و نیز به دست برخی دانشوران دیگر شرح شد. عبدالعزیز بن جعفر (درگذشت در ۲۶۳ق.) با نگاشتن الشافی و التنبیه بر غنای فقهی کتاب خلال افزود.[۲۰۶] در میان نویسندگان فقه حنبلی، موفق الدین مقدسی (درگذشت در ۶۲۰ق.) به نگارش المقنع، الکافی، الانصاف و العمده همت گماشت. کتاب المقنع وی به دست ابن قدامه مقدسی (درگذشت در ۶۸۲ق.) در الشرح الکبیر و نیز ابن مفلح مقدسی (درگذشت در ۸۰۳ق.) در المبدع، شرح شد و محمد بن أبیالفتح (درگذشت در ۷۰۹ق.) در کتاب المطلع علی ابواب المقنع آن را تلخیص کرد. ابن تیمیه نیز شرحی بر عمده وی نگاشت. عبدالسلام بن عبدالله بن تیمیه (درگذشت در ۶۵۲ق.) المحرر فی الفقه را به رشته تحریر درآورد و محمد بن مفلح مقدسی (درگذشت در ۷۶۳ق.) الفروع را در فقه حنبلی نگاشت. موسی بن احمد حجاوی (درگذشت در ۹۶۸ق.) تألیفاتی در فقه پدید آورد. کتاب الاقناع وی به دست محمد بن صالح عثیمین (درگذشت در ۱۴۲۱ق.) از پیشوایان معاصر سلفیه تلخیص شد و کتاب زاد المستنقع فی اختصار المقنع از همو نیز به دست دانشمندانی چون محمد بن محمد شنقیطی (درگذشت در ۱۱۸۶ق.)، فیصل بن عبدالعزیز (درگذشت در ۱۳۷۶ق.)، محمد بن صالح عثیمین (درگذشت در ۱۴۲۱ق.) با الشرح الممتع و نیز حمد بن عبدالله بن حمد شرح گشت. همچنین منصور بن یونس (درگذشت در ۱۰۵۱ق.) شرح منتهی الارادات را به رشته تحریر درآورد و علی بن محمد بعلی با نگارش الاختیارات الفقهیه دیدگاههای فقهی ابن تیمیه را که بر پایه اجتهاد خود از مکتب فقهی ابن حنبل برگزیده بود، گرد آورد.
نیز افرادی چون عبدالله بن احمد (درگذشت در ۲۹۰ق.)، محمد بن اسماعیل بخاری (۱۹۴ـ۲۵۶ق.)، ابراهیم بن یعقوب جوزجانی (درگذشت در ۲۵۹ق.)، ابوبکر أثرم (درگذشت در ۲۶۱ق.)، احمد بن عبدالله عجلی (درگذشت در ۲۶۱ق.)، ابوداود سجستانی (۲۰۲ـ۲۷۵ق.)، ابوزرعه دمشقی (درگذشت در ۲۸۰ق.)، ابوعبید آجری، ابوحاتم رازی (۱۹۵ـ۲۷۷ق.)، نسائی (۲۱۵ـ۳۰۳ق.)، محمد بن عمرو عُقَیلی (درگذشت در ۳۲۲ق.)، ابن ابیحاتم ([۲۰۷])، ابن حبان بستی (م۳۵۴ق.)، عبدالله بن عدی (۲۷۷ـ۳۶۵ق.)، ابویعلی خلیلی (درگذشت در ۴۴۶ق.)، و خطیب بغدادی (درگذشت در ۴۶۳ق.) در قالب سؤالات، علل حدیث، تاریخ، و جرح و تعدیل یا تراجم، به گردآوری دیدگاههای رجالی وی همت گماردند.
گرایش اعتقادی احمد که مبتنی بر فهم ساختارمند حدیث بود، دستخوش قرائتهای گوناگون شد. ابوالحسن اشعری (۲۶۰ـ۳۲۴ق.) بنیانگذار مکتب کلامی، دیدگاههای خود را به ابن حنبل نسبت داد و خود را اهل حدیث خواند.[۲۰۸] با ظهور محمد بن حسن بربهاری (درگذشت در ۳۶۲ق.) گرایش تشبیه بهاندیشه کلامی ابن حنبل نسبت یافت.[۲۰۹] تفکر تشبیه با تقریر کتاب طبقات الحنابله به دست ابن ابییعلی حنبلی (درگذشت در ۵۲۶ق.) در میان حنبلیان رسمیت گرفت. نویسنده با استناد به روایتی مرسل از ابوالعباس اصطخری (درگذشت در ۳۳۶ق.) درباره عقیده ابن حنبل، خداوند را بر عرشی نشاند که بر آب است و بالاتر از آسمان هفتم جای گرفته و چند سالی تا زمین فاصله دارد. او معیت خدا با آدمی را به معنای دانش وی به احوال انسان دانست و خدا را عالمتر از دیگران به قلمرو خویش خواند. از دید او، خداوند میجنبد، میخندد و هر شب به آسمان دنیا نزول اجلال میکند. خدا آدمی را بر صورت خویش آفریده؛ آسمان و زمین را به کف گرفته؛ در روز قیامت پای خود را در آتش مینهد.[۲۱۰] این تقریر با اعتراض معاصران وی روبهرو شد تا جایی که او را پایهگذار اندیشه تشبیه در میان حنبلیان خواندند.[۲۱۱]
از دیدگاه ذهبی (درگذشت در ۷۴۸ق.) وی به علل و رجال حدیث ناآگاه بوده و به حدیثهای واهی بسیار در اصول و فروع استناد کرده است.[۲۱۲] از دیدگاه ابن عساکر (درگذشت در ۵۷۱ق.) همین قرائت سبب پدید آمدن طیف حدیثگرای افراطی در میان حنبلیان شد.[۲۱۳]
حنبلیان، بر خلاف دیگر مذاهب، نتوانستند از جمعیتی انبوه برخوردار شوند. ابن خلدون دوری این مذهب از اجتهاد را دلیل استقبال اندک مقلّدان میداند.[۲۱۴] ولی ابن بدران این علت را در عزلتگزینی و زهدگرایی هواداران این مکتب میجوید[۲۱۵]، چنانکه استقبال حجاز از رهاورد فکری ابن حنبل به علت سادگی مظاهر تمدن در آن سرزمین دانسته شده است.[۲۱۶] به روایت ابن خلدون (درگذشت در ۸۰۸ق.) تا پیش از حمله تاتارها به بغداد در سال ۶۱۶ق. بیشتر حنبلیان در این شهر و شام اقامت داشتند و گاه ستیزهایی میان آنها و شیعیان درمیگرفت. آنان سپس در شام تمرکز گزیدند.[۲۱۷]
ابن تیمیه حرانی در شام نقشی مهم در تحکیم این حرکت ایفا کرد و با تألیف کتاب منهاج السنه بسیاری از مناقب علی(ع) را از جمله افزودههای ابوبکر قطیعی دانست. وی با زیارت قبور به قصد توسل سخت مخالفت ورزید[۲۱۸] و کتاب الجواب الباهر فی زوّار المقابر و زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور را در این زمینه نگاشت.
حرکت ابن تیمیه این بار نیز با عنوان حنبلیگری به دست محمد بن عبدالوهاب (۱۱۱۵ـ۱۲۰۶ق.) رهبر حرکت سلفی وهابیت حجاز کامل شد. وی دعوت خود را در سال ۱۱۴۳ق. آغاز کرد و پس از تجربهای ناموفق در عیینه نجد، به سال ۱۱۵۷ق. راهی درعیه شد. افکار وی با استقبال حکمران درعیه، محمد بن سعود (درگذشت در ۱۱۷۹ق.) روبهرو گشت و او توانست به پشتوانه فتاوی ابن تیمیه، قلمروی گسترده شامل شرق شبه جزیره، صحرای نجد، حجاز، و بخشی از یمن را تصرف کند.[۲۱۹] حرکت محمد بن عبدالوهاب همچون جمال الدین قاسمی (درگذشت در ۱۳۳۲ق.) در شام و مودودی در هند، در شمار حرکتهای سلفی به شمار میرود، با این تفاوت که ستیزی عقیدتی و میانمذهبی خوانده شده که برخلاف اینگونه نهضتها، از مدل سلفی تنویری بر پایه وحدت جامعه اسلامی در برابر استعمار غرب پیروی نمیکند.[۲۲۰]
مطالعه بیشتر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- احمد بن حنبل؛ کامل محمدمحمد عویضه
- احمد بن حنبل؛ سلیم عبدالمجید
- احمد بن حنبل امام اهل السنه؛ عبدالغنی دقر
- احمد بن حنبل؛ احمد سویلم
- احمد بن حنبل؛ السیره و المذهب؛ سعدی ابوحبیب
- احمد بن حنبل امام اهل السنه؛ عبدالحلیم جندی
- احمد بن حنبل بین محنه الدین و محنه الدنیا؛ احمد عبدالجواد الدومی
- احمد بن حنبل حیاته و فقهه؛ عبدالعزیز محمد عزام
پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- سيری در تاريخچه حنبلی گری از احمد بن حنبل تا ابن تيميه: از پاک انديشی دينی تا سلفی گری مذهبی؛ حسن انصاری
- شخصیت احمد ابن حنبل؛ پژوهشکده باقرالعلوم
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ نک: الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۲-۳۱۰.
- ↑ صفة الصفوه، ج۲، ص۳۳۶؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۱۴۴.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ التاریخ الکبیر، ج۲، ص۵؛ التاریخ الصغیر، ج۲، ص۳۴۴؛ تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۴.
- ↑ التاریخ الکبیر، ج۲، ص۵؛ التاریخ الصغیر، ج۲، ص۳۴۴.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۳.
- ↑ معرفة الثقات، ج۱، ص۱۹۴؛ تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۸۱.
- ↑ الاعلام، ج۳، ص۸۰.
- ↑ معرفة الثقات، ج۱، ص۱۹۴.
- ↑ الثقات، ج۸، ص۱۸؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۱۹؛ تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۲.
- ↑ الانساب، ج۲، ص۲۷۷.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۸۱؛ شذرات الذهب، ج۳، ص۱۸۵.
- ↑ شذرات الذهب، ج۳، ص۱۸۵.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۵.
- ↑ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴.
- ↑ آثار البلاد، ص۳۷۲-۳۷۳.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۴۹۸-۴۹۹؛ الاعلام، ج۸، ص۱۹۳.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۵۰۰، ۵۰۲.
- ↑ الاعلام، ج۸، ص۸۹.
- ↑ تهذیب الاسماء، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۱۷۹-۱۸۰.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۶، ص۸۱.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۱۰۱؛ التعدیل و التجریح، ج۱، ص۳۳۴؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۰۵.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۶، ص۸۴.
- ↑ نک: تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۹۸-۲۹۹.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۳.
- ↑ العلل و معرفة الرجال، ج۱، ص۶۲.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۴۶، ۳۵۱.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۳۰، ص۱۳۵؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۲۹۰.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۳۸۹.
- ↑ التاریخ الکبیر، ج۳، ص۲۶؛ تهذیب الکمال، ج۷، ص۲۳۴.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۲۴۸؛ تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۵۳۱؛ تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۲۷۳.
- ↑ المنتظم، ج۱۰، ص۱۴۳؛ تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۱۵۵؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۵۸.
- ↑ المنتظم، ج۱۰، ص۱۸۲.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۱۵، ص۲۹۸.
- ↑ العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۴۳۵؛ تاریخ الاسلام، ج۱۵، ص۳۰۱.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۶.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۳۱۰.
- ↑ تهذیب الاسماء، ج۳، ص۵-۶؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۴۳۹-۴۴۹.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۸۹؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۹۴؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۴۴۹.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۲۴۹.
- ↑ میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۷۴.
- ↑ الانساب، ج۸، ص۳۹۱.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۲۶۴.
- ↑ العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۳۰۹.
- ↑ التاریخ الکبیر، ج۳، ص۲۸؛ تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۱۲۵؛ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.
- ↑ المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۷۸.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۳۲۲؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۳۷۳؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۶۴۷.
- ↑ تهذیب الاسماء، ج۳، ص۱۸؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۱.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.
- ↑ طبقات الفقهاء، ج۱، ص۹۱؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۴۲۱.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۴۶۱؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۹.
- ↑ میزان الاعتدال، ج۳، ص۵۰۲.
- ↑ المنتظم، ج۹، ص۲۲۶؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۶۶.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۳۱، ص۱۲۳.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.
- ↑ المنتظم، ج۱۱، ص۲۸۷.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۶۴.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.
- ↑ المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۴۲۱.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۳؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۳۴؛ ج۹، ص۱۷۹.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۷؛ الاعلام، ج۳، ص۱۰۵.
- ↑ المنتظم، ج۱۰، ص۶۶؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.
- ↑ الاعلام، ج۵، ص۷۷.
- ↑ تاریخ ابن معین، ج۳، ص۸۰، ۱۳۷؛ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۳؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۱۸۱؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۳۰۵.
- ↑ المنتظم، ج۱۰، ص۶۸.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۳؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۱۸۳.
- ↑ تاریخ ابن معین، ج۴، ص۳۲۷؛ تهذیب الکمال، ج۱۷، ص۲۱۷.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۳۱، ص۳۶۶؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۸۴.
- ↑ EI (The Encyclopaedia of Islam) AHMAD.
- ↑ رجال طوسی، ص۳۵۱.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۷، ص۲۰۲-۲۰۳.
- ↑ EI (The Encyclopaedia of Islam) AHMAD.
- ↑ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۷۵.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۷، ص۲۰۳.
- ↑ العلل و معرفة الرجال، ج۱، ص۴۶۲.
- ↑ معرفة الثقات، ج۲، ص۹۳؛ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۹.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۷؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۲۷۹.
- ↑ الکامل، ج۶، ص۴۰۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۶.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۶۰؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۰.
- ↑ معجم البلدان، ج۳، ص۱۳۱؛ تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۸۱؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۴۱۶.
- ↑ المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ التاریخ الکبیر، ج۲، ص۵.
- ↑ مروج الذهب، ج۴، ص۲۰.
- ↑ الطرائف، ص۳۵۵.
- ↑ التعدیل و التجریح، ج۱، ص۳۲۰.
- ↑ الاعلام، ج۶، ص۱۷۱.
- ↑ مروج الذهب، ج۴، ص۲۰.
- ↑ مروج الذهب، ج۴، ص۲۰؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۵؛ السلفیه، ص۱۱۹.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۰۹.
- ↑ المنتظم، ج۱۸، ص۲۴۹.
- ↑ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۵.
- ↑ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۵.
- ↑ الاعلام، ج۴، ص۶۵؛ معجم المؤلفین، ج۶، ص۲۹.
- ↑ نک: صفة الصفوه، ج۲، ص۳۳۷؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۷.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۵؛ ج۲، ص۶۹.
- ↑ خصائص مسند احمد، ص۱۳، ۱۵.
- ↑ خصائص مسند احمد، ص۱۵.
- ↑ EI (The Encyclopaedia of Islam) AHMAD HANBAL.
- ↑ نک: خصائص مسند احمد، ص۱۳.
- ↑ خصائص مسند احمد، ص۱۸-۲۱.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱۴، ص۲۸۹.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۵۲۴.
- ↑ خصائص مسند احمد، ص۱۳.
- ↑ منهاج السنة النبویه، ج۷، ص۹۷.
- ↑ خصائص مسند احمد، ص۱۳-۱۴.
- ↑ خصائص مسند احمد، ص۱۵-۱۸.
- ↑ اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۲۶.
- ↑ مجموع الفتاوی، ج۱، ص۲۴۸.
- ↑ منهاج السنة النبویه، ج۷، ص۹۷.
- ↑ الموضوعات، ج۱، ص۳۶۶؛ منهاج السنة النبویه، ج۷، ص۲۲۴.
- ↑ القول المسدد، ص۵.
- ↑ القول المسدد، ص۷.
- ↑ مجموع الفتاوی، ج۱۸، ص۷۲.
- ↑ نک: مسائل الامام احمد، ج۱، ص۱۱۷-۱۲۴.
- ↑ المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۳۳۰.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۹، ص۳۷۵.
- ↑ العقیده، ص۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ العقیده، ص۱۰۲-۱۰۴.
- ↑ کتاب السنه، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ الرد علی الزنادقه، ص۱۹-۲۲.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۸۷.
- ↑ الثقات، ج۱، ص۱۹۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۲.
- ↑ کتاب السنه، ج۱، ص۱۳۲.
- ↑ کتاب السنه، ج۱، ص۱۰۲، ۱۰۳؛ العقیده، ص۶۰، ۶۸، ۷۲، ۷۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۸، ص۶۳۶-۶۳۷؛ تجارب الامم، ج۴، ص۱۶۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۸، ص۶۳۱-۶۳۹؛ قس: تجارب الامم، ج۴، ص۱۶۶-۱۶۷؛ المنتظم، ج۱۱، ص۱۹-۲۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج۸، ص۶۴۰-۶۴۵؛ الفتوح، ج۸، ص۴۲۲؛ المنتظم، ج۱۱، ص۲۲-۲۴.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۵۲.
- ↑ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴.
- ↑ مروج الذهب، ج۳، ص۴۶۴؛ قس: المنتظم، ج۱۱، ص۴۴.
- ↑ تاریخ مختصر الدول، ص۱۳۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۲؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴، ۸۴؛ قس: الثقات، ج۸، ص۱۹.
- ↑ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴.
- ↑ المنتظم، ج۱۱، ص۲۸۸.
- ↑ کتاب السنه، ج۱، ص۳۰۷.
- ↑ العقیده، ص۶۲-۷۷.
- ↑ اصول السنه، ص۲۳؛ درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ کتاب السنه، ج۲، ص۵۷۳.
- ↑ العقیده، ص۶۲-۶۴.
- ↑ فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۶۵-۷۲۷.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۸۱؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶-۲۷.
- ↑ طبقات الحنابله، ج۲، ص۱۲۰.
- ↑ العقیده، ص۶۵-۷۶.
- ↑ تاریخ بخارا، ص۲۸۱.
- ↑ خصائص المسند، ص۱۳-۱۵.
- ↑ برای نمونه: طبقات الفقهاء، ص۹۱-۹۲؛ المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۸.
- ↑ المغنی، ج۲، ص۴۲۶.
- ↑ المحرر فی الفقه، ج۱، ص۲۱۳.
- ↑ المغنی، ج۲، ص۴۲۶.
- ↑ المغنی، ص۴۳۰.
- ↑ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۳۲.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۱۸۵.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۳۸.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۲۱.
- ↑ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۳۹.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۲۵۶.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۳۴۱.
- ↑ متن الخرقی، ص۵۷.
- ↑ المغنی، ج۳، ص۴۱۰.
- ↑ لوامع الانوار البهیه، ج۱، ص۶۴.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۵۸.
- ↑ الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۴.
- ↑ اصول السنه، ص۱۶.
- ↑ المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ نک: تاریخ الاسلام، ج۱۱، ص۳۲۷.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۵۷-۵۶۸.
- ↑ اصول السنه، ص۱۴.
- ↑ اعلام الموقعین، ج۱، ص۳۳.
- ↑ جامع العلوم، ص۹۳.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۸.
- ↑ اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۲۹.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۱-۵۶۲.
- ↑ اصول السنه، ص۱۶.
- ↑ الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۴.
- ↑ الصواعق المرسله، ج۱، ص۲۳۰.
- ↑ الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ الصواعق المرسله، ج۲، ص۴۴۰.
- ↑ اعلام الموقعین، ج۱، ص۲۸.
- ↑ اعلام الموقعین، ج۱، ص۲۹-۳۲.
- ↑ اعلام الموقعین، ج۱، ص۳۱.
- ↑ الصواعق المرسله، ج۲، ص۵۷۹.
- ↑ العقیده، ص۱۲۳.
- ↑ العقیده، ص۶۰.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ اسد الغابه، ج۱، ص۱۹.
- ↑ العقیده، ص۶۷.
- ↑ العقیده، ص۶۵.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۶۰؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۰.
- ↑ العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۱۷۸، ۴۷۷؛ ج۳، ص۲۶۹- ۲۷۶.
- ↑ العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۵۰۴؛ ج۳، ص۱۵۶.
- ↑ العلل و معرفة الرجال، ج۱، ص۲۷۹؛ ج۲، ص۴۹۰، ۵۴۵.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۶۱؛ تهذیب الکمال، ج۱۷، ص۱۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۷۹.
- ↑ العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۶۰۱.
- ↑ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۲، ۳۰۲.
- ↑ المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۶.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۰-۴۴۲.
- ↑ اعلام الموقعین، ج۱، ص۲۸.
- ↑ المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ درگذشت در ۳۲۷ق.
- ↑ الابانه، ج۱، ص۲۰.
- ↑ البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۵۰؛ قس: الانساب، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲۴، ص۳۰.
- ↑ العقیده، ص۷۸-۷۹.
- ↑ الوافی بالوفیات، ج۳، ص۸.
- ↑ الوافی بالوفیات، ج۳، ص۸.
- ↑ تبیین کذب المفتری، ص۱۶۳.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۶.
- ↑ المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۱۰.
- ↑ نک: تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۸.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۶.
- ↑ رفع الملام عن الائمة الاعلام، ص۷۰؛ اقتضاء الصراط المستقیم، ص۱۰۸-۱۰۹.
- ↑ الاعلام، ج۶، ص۲۵۷.
- ↑ السلفیة بین اهل السنة و الامامیه، ص۴۲-۴۳.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- آثار البلاد و اخبار العباد: زکریا بن محمد القزوینی (درگذشت در ۶۸۲ق.)، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۳ش
- الابانة عن اصول الدیانه: ابوالحسن الاشعری (درگذشت در ۳۲۴ق.)، به کوشش فوقیه حسین، قاهره،دار الانصار، ۱۳۹۷ق
- اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (درگذشت در ۶۳۰ق.)، بیروت،دار الفکر، ۱۴۰۹ق
- اصول السنه: احمد بن حنبل (درگذشت در ۲۴۱ق.)، عربستان،دار المنار، ۱۴۱۱ق
- اضواء علی السنة المحمدیه: محمود ابوریه (درگذشت در ۱۳۸۵ق.)، قم، البطحاء
- الاعلام: الزرکلی (درگذشت در ۱۳۹۶ق.)، بیروت،دار العلم للملایین، ۱۹۸۰م
- اعلام الموقعین: ابن قیم الجوزیه (درگذشت در ۷۵۱ق.)، به کوشش طه عبدالرئوف، بیروت،دار الجیل، ۱۹۷۳م
- اقتضاء الصراط المستقیم: ابن تیمیه (درگذشت در ۷۲۸ق.)، به کوشش محمد حامد فقهی، قاهره، چاپخانه السنة المحمدیه، ۱۳۶۹ق
- الانساب: عبدالکریم السمعانی (درگذشت در ۵۶۲ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق
- البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (درگذشت در ۳۵۵ق.)، بورسعید، مکتبة الثقافة الدینیه
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (درگذشت در ۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف
- تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (درگذشت در ۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت،دار الفکر، ۱۴۰۸ق
- تاریخ ابن معین: یحیی بن معین (درگذشت در ۲۳۳ق.)، به کوشش احمد محمد، مکه، مرکز البحث العلمی، ۱۳۹۹ق
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت در ۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت،دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
- تاریخ بخارا: محمد بن جعفر نرشخی (درگذشت در ۳۴۸ق.)، ترجمه: القباوی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش مدرس رضوی، تهران، توس، ۱۳۶۳ش
- تاریخ بغداد: الخطیب البغدادی (درگذشت در ۴۶۳ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
- التاریخ الصغیر: البخاری (درگذشت در ۲۵۶ق.)، به کوشش محمود ابراهیم، بیروت،دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت در ۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت،دار احیاء التراث العربی
- التاریخ الکبیر: البخاری (درگذشت در ۲۵۶ق.)، بیروت،دار الفکر، ۱۴۰۷ق
- تاریخ مختصر الدول: غریغوریوس الملطی ابن العبری (درگذشت در ۶۸۵ق.)، به کوشش الیسوعی، بیروت،دار الشرق، ۱۹۹۲م
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت در ۲۹۲ق.)، بیروت،دار صادر، ۱۴۱۵ق
- تبیین کذب المفتری: ابن عساکر (درگذشت در ۵۷۱ق.)، بیروت،دار الکتاب العربی، ۱۴۰۴ق
- تجارب الامم: ابوعلی مسکویه (درگذشت در ۴۲۱ق.)، به کوشش امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش
- التعدیل و التجریح: سلیمان بن خلف (درگذشت در ۴۷۴ق.)، به کوشش البزار، مراکش، وزارة الاوقاف
- تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): الثعلبی (درگذشت در ۴۲۷ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق
- تلبیس ابلیس: عبدالرحمن ابن جوزی (درگذشت در ۵۹۷ق.)، به کوشش جمیلی، بیروت،دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق
- تهذیب الاسماء و اللغات: النووی (درگذشت در ۶۷۶ق.)، بیروت،دار الکتب العلمیه
- تهذیب التهذیب: ابن حجر العسقلانی (درگذشت در ۸۵۲ق.)، بیروت،دار الفکر، ۱۴۰۴ق
- تهذیب الکمال: المزی (درگذشت در ۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق
- الثقات: ابن حبان (درگذشت در ۳۵۴ق.)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق
- جامع العلوم و الحکم: عبدالرحمن بن رجب، بیروت،دار المعرفه، ۱۴۰۸ق
- الجرح و التعدیل: ابن ابیحاتم الرازی (درگذشت در ۳۲۷ق.)، بیروت،دار الفکر، ۱۳۷۲ق
- جمهرة انساب العرب: ابن حزم (درگذشت در ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
- خصائص مسند الامام احمد: محمد بن عمر المدینی (درگذشت در ۵۸۱ق.)، ریاض، مکتبة التوبه، ۱۴۱۰ق
- دَرْءُ تعارض العقل و النقل: ابن تیمیه (درگذشت در ۷۲۸ق.)، به کوشش محمد رشاد، ریاض،دار الکنوز الادبیه، ۱۳۹۱ق
- رجال الطوسی: الطوسی (درگذشت در ۴۶۰ق.)، به کوشش قیومی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق
- الرد علی الزنادقة و الجهمیه: احمد بن حنبل (درگذشت در ۲۴۱ق.)، به کوشش محمد راشد، قاهره، المطبعة السلفیه، ۱۳۹۳ق
- رفع الملام عن الائمة الاعلام: ابن تیمیه (درگذشت در ۷۲۸ق.)، ریاض، الرئاسة العامة للادارات العلمیه، ۱۴۰۳ق
- السلفیة بین اهل السنة و الامامیه: سید محمد کثیری، بیروت، غدیر، ۱۴۱۸ق
- سیر اعلام النبلاء: الذهبی (درگذشت در ۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
- شذرات الذهب: عبدالحی بن العماد (درگذشت در ۱۰۸۹ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت،دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق
- شواهد التنزیل: الحاکم الحسکانی (درگذشت در ۵۰۶ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق
- صفة الصفوه: ابن الجوزی (درگذشت در ۵۹۷ق.)، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس، بیروت،دار المعرفه، ۱۳۹۹ق
- الصواعق المرسله: ابن قیم الجوزیه (درگذشت در ۷۵۱ق.)، به کوشش علی بن محمد، ریاض،دار العاصمه، ۱۴۱۸ق
- طبقات الحنابله: محمد ابن ابییعلی (درگذشت در ۵۲۶ق.)، بیروت،دار المعرفه
- طبقات الفقهاء: ابواسحاق شیرازی (درگذشت در ۴۷۶ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت،دار الرائد العربی، ۱۹۷۰م
- الطبقات الکبری: ابن سعد (درگذشت در ۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
- الطرائف: ابن طاوس (درگذشت در ۶۶۴ق.)، قم، مطبعة الخیام، ۱۳۹۹ق
- العقیده: روایت ابیبکر خلاد از احمد بن حنبل، به کوشش عبدالعزیز السیروان، دمشق،دار قتیبه، ۱۴۰۸ق
- العلل و معرفة الرجال: احمد بن حنبل (درگذشت در ۲۴۱ق.)، به کوشش وصی الله محمد عباس، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۸ق
- الفتوح: ابن اعثم الکوفی (درگذشت در ۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،دار الاضواء، ۱۴۱۱ق
- فضائل الصحابه: احمد بن حنبل
- درگذشت در ۲۴۱ق.)، به کوشش وصی الله محمد عباس، بیروت، الرساله، ۱۴۰۳ق
- الفقه علی المذاهب الاربعه: عبدالرحمن الجزیری (درگذشت در ۱۳۶۰ق.)، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق
- القول المسدد فی الذب عن المسند للامام احمد: ابن حجر العسقلانی (درگذشت در ۸۵۲ق.)، قاهره، مکتبة ابن تیمیه، ۱۴۰۱ق
- کتاب السنه: احمد بن حنبل (درگذشت در ۲۴۱ق.)، به کوشش محمد سعید قحطانی، دمام،دار ابن قیم، ۱۴۰۶ق
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (درگذشت در ۶۳۰ق.)، بیروت،دار صادر، ۱۳۸۵ق
- لوامع الانوار البهیه: محمد بن احمد السفارینی (درگذشت در ۱۱۸۸ق.)، دمشق، الخافقین، ۱۴۰۲ق
- متن الخرقی علی مذهب احمد بن حنبل: عمر بن الحسین خرقی (درگذشت در ۳۳۴ق.)،دار الصحابة للتراث، ۱۴۱۳ق
- مجموع الفتاوی ابن تیمیه: ابن تیمیه (درگذشت در ۷۲۸ق.)، به کوشش الباز و الجزار،دار الوفاء، ۱۴۲۶ق
- المحرر فی الفقه علی مذهب احمد بن حنبل: عبدالسلام بن عبدالله بن الخضر (درگذشت در ۶۵۲ق.)، ریاض، مکتبة المعارف، ۱۴۰۴ق
- المدخل الی مذهب الامام احمد بن حنبل: عبدالقادر بن بدران (درگذشت در ۱۳۴۶ق.)، به کوشش عبدالله بن عبدالمحسن، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق
- مروج الذهب: المسعودی (درگذشت در ۳۴۶ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم،دار الهجره، ۱۴۰۹ق
- مسائل الامام احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه: اسحاق بن منصور المروزی (درگذشت در ۲۵۱ق.)، مدینه، عمادة البحث العلمی، ۱۴۲۵ق
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت در ۶۲۶ق.)، بیروت،دار صادر، ۱۹۹۵م
- معجم المؤلفین: عمر کحّاله، بیروت،دار احیاء التراث العربی ـ مکتبة المثنی
- معرفة الثقات: العجلی (درگذشت در ۲۶۱ق.)، مدینه، مکتبة الدار، ۱۴۰۵ق
- المعرفة و التاریخ: الفسوی (درگذشت در ۲۷۷ق.)، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق
- المغنی: عبدالله بن قدامه (درگذشت در ۶۲۰ق.)، بیروت،دار الفکر، ۱۴۰۵ق
- الملل و النحل: الشهرستانی (درگذشت در ۵۴۸ق.)، به کوشش سید کیلانی، بیروت،دار المعرفه، ۱۳۹۵ق
- المنتظم: ابن الجوزی (درگذشت در ۵۹۷ق.)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق
- منهاج السنة النبویه: ابن تیمیه (درگذشت در ۷۲۸ق.)، به کوشش محمد رشاد، قرطبه، ۱۴۰۶ق
- الموضوعات: ابن الجوزی (درگذشت در ۵۹۷ق.)، به کوشش عبدالرحمن مدینه، المکتبة السلفیه، ۱۳۸۶ق
- میزان الاعتدال فی نقد الرجال: الذهبی (درگذشت در ۷۴۸ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت،دار المعرفه، ۱۳۸۲ق
- الوافی بالوفیات: الصفدی (درگذشت در ۷۶۴ق.)، به کوشش الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق
- وفیات الاعیان: ابن خلکان (درگذشت در ۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت،دار صادر.
- The Encyclopaedia of Islam, Brill Academic Publishers, 2003.