تیموریان
نام کامل | سلسله تیموریان |
---|---|
سرسلسله | تیمور لنگ |
مذهب | حنفی |
محل حکومت | آسیای میانه و ماوراءالنهر، ایران، تا سواحل دریای مدیترانه و مسکو و هند |
مدت حکومت | (771-916ق.) |
اشخاص مهم | تیمور لنگ، شاهرخ، ابوسعید، الغبیگ، علیشیر نوایی |
مهمترین اقدامات | وسعت قلمرو، پیروزی بر دولت عثمانی، گسترش تصوف و تشیع، و ظهور جنبشهای سیاسی ـ مذهبی، ارسال پرده کعبه، تامین امنیت مسیر حج شامی |
تیموریان سلسلهای حاکم بر ایران که بنیانگذار اقداماتی در حرمین بودند.
سلسله تیموریان (حک: 771-916ق.) منسوب به بنیانگذار آن تیمور لنگ در ماوراءالنهر به مرکزیت سمرقند بنیان نهاده شد و به زودی قلمرو آن گسترشی چشمگیر یافت. با مرگ تیمور، جانشینانش به دلیل رقابت با مدعیان قدرت، بخشی گسترده از قلمرو خود را از دست دادند و با کاهش اقتدار روبهرو شدند. تیموریان تاثیرات فرهنگی و تمدنی درخور توجهی به ویژه در شرق ایران بر جای نهادند. وسعت قلمرو، پیروزی بر دولت عثمانی، گسترش تصوف و تشیع، و ظهور جنبشهای سیاسی ـ مذهبی از ویژگیهای دوره تیموریان است. از کوششهای مربوط به حج و حرمین در عصر تیموریان، میتوان به ارسال پرده کعبه و تلاش برای تامین امنیت مسیر حج شامی اشاره کرد.
بنیانگذار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنیانگذار سلسله تیموریان، فردی از نوادگان چنگیز خان مغول به نام تیمور پسر امیر طُرَغای از بزرگان قبیله برَلاس بود که به سال 736ق. همزمان با مرگ ابوسعید بهادر خان، واپسین ایلخان مغول، در کَش نزدیک سمرقند زاده شد.[۱] از این هنگام تا قدرتگیری او گزارشی در دست نیست.
سرگذشت تیمور[ویرایش | ویرایش مبدأ]
وی در ماوراءالنهر با داشتن پایگاه قبیلهای از اوضاع آشفته آن جا که خاندانهایی از مغولان با یکدیگر رقابت داشتند، سود جست و با نزدیک کردن خود به تُغلُق تیمور، پادشاه مغولستان، که به سال 761ق. به ماوراءالنهر لشکر کشیده بود، از سوی وی بر آنجا حاکم شد؛ اما سال بعد در نبرد با الیاس خواجه، فرزند تغلق، شکست خورد.[۲] پس از مدتی که هنگام دقیق آن دانسته نیست، قدرتی یافت و دعوت حاکم سیستان را برای دفع شورش آن سرزمین پذیرفت. همانجا در هجوم سخت مخالفان، پایش مجروح شد و به تیمور لنگ مشهور گشت.[۳] بازگشت تیمور به ماوراءالنهر در حالی که اوضاع آن آشفته بود، به او یاری کرد تا با حذف رقیبان، قدرت خود را افزایش دهد و دولتی را در سمرقند تأسیس کند.[۴] ملقب شدن وی به گورکان از اینرو بود که پس از قتل امیرحسینخان، شریک قدرتش در ماوراءالنهر، با یکی از زنان حرمسرای او یا دختر وی ازدواج کرد.[۵]
جنگهای تیمور[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تیمور به سوی غرب، از جمله ایران، یورشهایی سامان داد که با نام یورش سه ساله (788-790ق.) ، پنج ساله (794-799ق.) [۶]و هفت ساله (792-807ق.) مشهورند. بدین ترتیب، وی قلمرو خود را افزون بر آسیای میانه و ماوراء النهر، تا سواحل دریای مدیترانه و مسکو و هند (800ق.) گسترش داد.[۷] از مهمترین پیروزیهای او، غلبه بر بایزید، سلطان عثمانی، و اسیر گرفتن وی به سال 804ق. است.[۸] سر انجام تیمور در لشکرکشی به چین در نزدیکی شهر اُترار به سال 807 ق. در گذشت.[۹]
انگیزه تیمور از این یورشها را مشغول ساختن سپاهیانش، دریافت غنیمت، تسلط بر راههای تجاری، و شهرتطلبی دانستهاند.[۱۰]
مرگ تیمور و نزاع بر سر جانشینی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پس از مرگ تیمور، میان فرزندانش پیر محمد جهانگیر ولیعهد تیمور، شاهرخ، و خلیل سلطان فرزند میرانشاه (نوه تیمور) ستیزهایی درگرفت[۱۱]و سرانجام شاهرخ (حک: 807-850ق.) که در هرات به سر میبرد، به سبب اقتدار و کفایتش توانست بر مدعیان چیره شود.
سلطنت شاهرخ[ویرایش | ویرایش مبدأ]
وی به سال 809ق. مازندران، در سال 811ق. کرمان و به سال 819ق. آذربایجان را که پس از تیمور سر به شورش نهاده بودند، فتح کرد و با شکست دادن قرایوسف، از امیران قرهقویونلو در آذربایجان (823ق.) بر شمال غرب ایران موقتاً تسلط یافت. سپس از مصر نمایندگانی برای تبریک پیروزیهای وی به ایران آمدند.[۱۲]
اصلاحات[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شاهرخ در 43 سال حکومت، با کنار نهادن شیوه کشورگشایی پدر، پایتخت را از سمرقند به هرات منتقل کرد و به بازسازی بخشی از ویرانیهای تیمور پرداخت.[۱۳] لغو قوانین یاسای چنگیزی (815ق.) و جایگزین ساختن فقه اسلامی که پس از او نیز فرمانروایان تیموری بدان پایبند ماندند، از کارهای او به شمار میرود.[۱۴]
نزاع دوباره بر سر قدرت و افول نهایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
با مرگ شاهرخ، فرزندش اُلَغبیک (850-853ق.) در سمرقند بر تخت نشست. وی در سال 853ق. به دست فرزندش عبداللطیف (853-854ق.) به قتل رسید.[۱۵] از این هنگام، افزون بر شدت یافتن نبرد میان امیران تیموری و کشته شدن برخی از آنان، در شمال غرب ایران ترکمنهای آققویونلو سر به شورش برداشتند.[۱۶] نیز تیموریان در شرق با یورشهای ازبکان مواجه گشتند و در برابر یورش آنان تاب نیاوردند.[۱۷]
سرانجام فشار ازبکان موجب پناهنده شدن بدیعالزمان فرزند حسینمیرزا به سال 916ق. به شاه اسماعیل (حک: 907-930ق.) بنیانگذار سلسله صفویان شد.[۱۸]نیز با پناهنده شدن محمدزمانمیرزا، واپسین شاهزاده تیموری، به دربار ظهیرالدین بابر تیموری، بنیانگذار دولت بابریان (گورکانیان یا مغولان کبیر) در هند (933ق.) سلسله تیموریان برچیده شد. البته دولت بابریان که به تیموریان نسبت مییافت و هویتی متمایز داشت، چند سده در هند دوام آورد.[۱۹]
مذهب تیموریان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تیموریان پیرو مذهب حنفی بودند؛ اما با پیروان مذاهب دیگر مانند شیعیان با تسامح برخورد میکردند. توجه به شهرهای مذهبی همانند مشهد مقدس و زیارت امام رضا(ع)، ساختن مسجد گوهرشاد و تقدیم هدایا به آستان قدس رضوی مانند اهدای قندیلی از طلا به دست شاهرخ به وزن سه هزار مثقال[۲۰] گویای این ادعا است. بر پایه گزارشی اثبات نشده و مبالغهآمیز، سلطان حسین بایقرا (حک: 875-911ق.) در صدد رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع بوده است.[۲۱]
وضعیت شیعیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شیعیان در این دوره، به رغم برخی محدودیتها با آزادی بیشتر نسبت به دورههای پیشین توانستند به تبلیغ مذهب خود بپردازند. شاعران شیعه نیز به ستایش ائمه(ع) در سطح گسترده پرداختند.[۲۲]
عصر تیموریان را به لحاظ گسترش تشیع میتوان از عوامل زمینهساز رسمی شدن مذهب تشیع در دوره صفویان (حک: 907-1135ق.) قلمداد کرد.[۲۳]
البته تیموریان شاهد ظهور نهضتهای سیاسی ـ اجتماعی مانند حروفیه (پیروان فضلالله استرآبادی حروفی) و مشعشعیه (از شیعیان و پیروان سید محمد فلاح) در خوزستان بودند و آنها و نیز سادات مرعشی و سادات آل کیا را در شمال ایران سخت سرکوب کردند.[۲۴]
فرقههای عصر تیموری[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از ویژگیهای عصر تیموری، رواج فرقههای صوفی همانند نوربخشیه و نقشبندیه و حمایت برخی امیران تیموری از آنان و نیز دیدار با بعضی از متصوفه و یا زیارت مزار ایشان، از جمله شیخ احمد جام، شیخ ابواسحق کازرونی، شیخ معظم سیدی داود، شیخ حموی، و شیخ ابوالحسن خرقانی است.[۲۵]
خدمات فرهنگی تیموریان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از میان تیموریان، سلطان ابوسعید و الغبیگ و نیز وزیر برجسته آنان امیر علیشیر نوایی در زمره امیران دانشپرور و حامیان دانش و ادب پارسی بودند. الغبیگ رصدخانهای در سمرقند بنا کرد. وی اهل دانش بود و دانشیان را دوست داشت. تنظیم زیج الغبیگی از کارهای او است.[۲۶]
از تیموریان آثاری بر جای مانده که بیشتر آنها در سمرقند و هرات بنا شدهاند. مسجد جامع سمرقند که به دستور تیمور ساخته شد[۲۷] و نیز مسجد گوهرشاد که به فرمان همسر شاهرخ، گوهرشاد آغا، در مشهد ساخته شد، شهرت جهانی دارند.[۲۸]
تیمور و حرمین شریفین[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حاکمان تیموری به انجام حج توفیق نیافتند. تیمور بیشتر عمرش را در جنگها و فتوحات گذراند و فرصت حجگزاری نیافت؛ اما خدماتی را برای حرمین و حاجیان انجام داد.
وقف برای حرمین[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بر پایه گزارشی، سید برکه، پیر و مقتدای تیمور و از بزرگان مکه، برای گرفتن درآمد اوقاف حرمین نزد تیمور به ماوراءالنهر رفت و تیمور ضمن واگذاری اوقاف به او، برکه را در زمره ملازمان خود نهاد.[۲۹] بر پایه گزارشی دیگر، تیمور به درخواست سید برکه، اندخوی در نزدیکی بلخ را وقف حرمین کرد و سید را به سرپرستی آن برگزید. شیوه تیمور، احترام به سادات بود و آوردهاند که در کشتارهایش سادات سرزمینهای فتح شده را از دیگران مستثنا میساخت.[۳۰]
به گفته اسفزاری، در روزگار سلطان حسین بایقرا (حک: 875-911ق.) هر سال مسؤولانی از مکه و مدینه برای جمعآوری درآمد اوقاف به بلخ که مرکزیت داشت، میآمدند.[۳۱]
تأمین امنیت راهها[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از دیگر کوششهای تیمور در زمینه حج آن بود که وی پس از فتح شام و مصر، طوایفی را که با راهزنی، امنیت کاروانهای حاجیان را از میان برده بودند، از شام به پیرامون بلخ تبعید کرد. بعدها این طوایف به نام او به «تیموری» معروف شدند.[۳۲]البته ورود تیمور به سرزمین شام، محنتی بزرگ در پی داشت و موجب تعطیلی حج از راه شام به مدت دو یا سه سال از سال 803ق. تا 805ق. شد.[۳۳]
آوردهاند که تیمور نیز پس از فتح شهر حلب و دمشق، جلسات علمی در زمینه مباحث دینی و کلامی با حضور دانشمندان آن سرزمین برگزار کرد. نیز وی در شام با ابن خلدون دیدار داشت و از دانش سرشار او شگفتزده شد.[۳۴]
در پی پیروزیهای چشمگیر تیمور، سلطان فرج پادشاه مملوکی مصر (حک: 801-815ق.) با تیمور روابطی دوستانه برقرار کرد و دستور داد تا به نام او افزون بر شام، در مصر نیز خطبه بخوانند و سکه ضرب کنند.[۳۵]
بر پایه گزارشی، در 16 ذیقعده سال 807ق. شایع شد که محمل عراقی همراه پسر تیمور با لشکری در حال ورود به حجاز هستند. از این رو، شریف حسن بن عجلان، امیر مکه، برای استقبال آماده شد و پس از تفحص آشکار شد که محمل عراقی بدون سپاه وارد شده و تیمور آنان را از بغداد تجهیز کرده است.[۳۶]
جانشینان تیمور نیز همانند خود وی، توفیق حجگزاری یا انجام ارائه خدمات مستقیم در حرمین را نیافتند. شاید دلیل آن افزون بر درگیری و رقابت میان خود، تسلط و نفوذ ممالیک (حک: 648-923ق.) بر حرمین شریفین باشد که از کوششهای رقبای خود به سبب بیم از نفوذ آنان پیشگیری میکردند.
شاهرخ و حرمین شریفین[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از میان امیران تیموری، تنها شاهرخ به حرمین و حاجیان توجه فراوان کرد.
پیگیری مجازات راهزنان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
وی به سال 843ق. نامهای برای سلطان مصر، ملک اشرف، درباره دادخواهی شماری از تاجران و حاجیان سرزمینهای اردبیل و گیلان فرستاد که در مسیر حج شام، راهزنان به آنان حمله کرده بودند. شاهرخ برای تحقیق در این زمینه، برخی معتمدان خود، از جمله نظامالدین برلاس، غیاثالدین شیخ ابوالفضل کوکلتاش، نظامالدین احمد فیروز شاه و کمالالدین میرم را به دربار پادشاه مصر روانه کرد و از او خواست در صورت صحت این موضوع، به آن رسیدگی کند و اموال مظلومان و حاجیان را بازگرداند و راهزنان را مجازات کنند.[۳۷]
این گزارش تاییدگر عزیمت برخی از کاروان حاجیان ایرانی در این دوره از راه شام است. البته در برخی از سالهای حکومت شاهرخ که از ثبات لازم برخوردار نبود و او به نبرد با ترکمنها در شمال غرب ایران اشتغال داشت، حج تعطیل شد.
تأمین پرده کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از دیگر کوششهای مهم شاهرخ در حرمین، فراهم کردن و فرستادن جامه کعبه بود. او مکاتباتی با حاکمان مصر داشت تا به آرزوی خود جامه عمل بپوشاند؛ زیرا فراهمسازی و ارسال پرده خانه خدا تا آن روزگار در انحصار پادشاهان مصر بود. سلطان مصر پس از دریافت نامه شاهرخ، قضات را گرد آورد و درباره نذر شاهرخ برای ارسال جامه کعبه با آنان رایزنی نمود و قاضی القضاة با این خواسته موافقت نکرد.[۳۸]
شماری از منابع از نامهنگاری مکرر شاهرخ تیموری با ملک اشرف برای دریافت اجازه برای فرستادن جامه کعبه، گزارش داده و آوردهاند که سلطان مصر هر بار در پاسخ، انحصار این امر به مصریان را یادآور میشد.[۳۹]
انتقاد از سلطان مصر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شاهرخ در نامهای دیگر با نکوهش سلطان مصر برسبای مملوکی برای رشوه ستاندن از قضات و گرفتن مالیات (عشور) از بازرگانان بندر جده، او را تهدید کرد و از سفر خود برای زیارت بیتالمقدس گزارش داد؛ اما سلطان مصر به نامه او اعتنا نکرد.[۴۰]
بهبود روابط[ویرایش | ویرایش مبدأ]
با درگذشت اشرف به سال 841ق. و روی کار آمدن ملک ظاهر (جقمق) روابط حکومت مصر با شاهرخ تیموری بهبود یافت و زمینه ارسال پرده کعبه فراهم شد.[۴۱]منابع از مکاتبات این دو سلطان یاد کردهاند.[۴۲] بر پایه گزارشی، سلطان مصر در نامهای از شاهرخ خواسته بود با ارسال کتابهای تاویلات اهل سنت از شیخ ابومنصور ماتریدی، تفسیر کبیر امام فخرالدین، شرح تلخیص جامع از خواجه مسعود حجازی، شرح کشاف مولانا علاءالدین پهلوان، و شرح روضه در مذهب شافعی، به سفیر وی اجازه دیدار از شهرهای شیراز، اصفهان، یزد و کاشان داده شود. شاهرخ با پذیرش خواستههای سلطان مصر، هدایایی گرانبها همراه نماینده خود مولانا حسامالدین مبارک شاه به مصر فرستاد. با مرگ حسام در میان راه، فرزندش امیر رحیم، نامه و هدایای شاهرخ را به سلطان مصر تقدیم کرد.[۴۳]
درخواست دوباره اجازه تأمین پرده کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شاهرخ به سال 843ق. سفیری به نام سید شمسالدین محمد زمزمی را به مصر اعزام کرد تا درخواست خود برای زیارت خانه خدا و تهیه جامه کعبه را با سلطان مصر ملک ظاهر در میان بگذارد. او در پاسخ، با فرستادن هدایایی، شاهرخ را مخیر کرد تا هر هنگام که بخواهد، حج انجام دهد. برخی درخواست شاهرخ و موافقت سلطان مصر را به سال 855ق. دانستهاند.[۴۴] در پی آن، شاهرخ به سال 847ق. قصد سفر حج کرد و شیخ نورالدین محمد مرشدی و مولانا شمسالدین محمد ابهری را برای همراهی با خود انتخاب نمود.
تحقق آرزوی دیرینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
البته شاهرخ به دلیل بیماری نتوانست سفر حج انجام دهد؛ اما به دستور او جامه کعبه را که در یزد فراهم شده بود، هیئتی از بزرگان دولت تیموری به مصر فرستادند. سلطان مصر در مرز شام با مصر، به استقبال جامه و سفرای شاهرخ رفت.
شماری از منابع از دستگیری نمایندگان اعزامی شاهرخ در مصر گزارش دادهاند که در پی شایعه ناخرسندی سلطان مصر از آنان صورت گرفت. همین سبب شد که همه اموال و داراییهای فرستادگان شاهرخ، جز صندوق جامه کعبه، را غارت کنند. سلطان مصر با عذرخواهی از سفرا، مبلغی در اختیارشان نهاد و آنان با فراهم کردن وسایل سفر، همراه کاروان حج به مکه رهسپار شدند. سرانجام هیئت اعزامی از سوی شاهرخ با گزاردن مناسک حج، جامه کعبه را برقامت خانه خدا پوشاندند و به خراسان برگشتند.
بدین ترتیب، جامهای بافته شده در ایران و فرستاده شده از جانب سلطان حاکم بر ایران بر قامت کعبه پوشانده شد.[۴۵] این اقدام شاهرخ که به سال 848ق. و در شب عید قربان انجام گرفت، [۴۶] در تاریخ بازتاب فراوان داشته است. در کنار این اقدام، صدقات ارسالی شاهرخ نیز در میان اهل حرمین توزیع شد.[۴۷]
منابع، افزون بر این کاروان حج، از اعزام کاروانهای دیگر در دوران تیموری در سالهای 784 و 813 و 815ق. گزارش دادهاند. این بیانگر روابط دوستانه تیموریان با دولت مملوکی مصر است.
جدول امیران تیموری[۴۸] | سال |
---|---|
امیر تیمور | 771-807ق. |
میرزا خلیل بن میرانشاه بن تیمور | 807-812ق. |
میرزا شاهرخ بن تیمور | 807 -850ق. |
میرزا الغ بیگ بن شاهرخ | 850-853ق. |
میرزا عبدالله بن ابراهیم بن شاهرخ | 854-854ق. |
میرزا بابر بن بایسنقر بن شاهرخ | 852-861ق. |
ابوسعید بن محمد بن میرانشاه | 855-873ق. |
احمد بن ابوسعید | 873-899ق. |
محمود بن ابوسعید | 809-900ق. |
حسین بایقرا | 875-911ق. |
برای مطالعه بیشتر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حج از سقوط حکومت ایلخانان تا پایان حکومت تیموریان، مهناز موسوی مقدم تربتی، به کوشش سید محمود سامانی، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، موسسه فرهنگی هنری مشعر، تهران، ۱۳۹۳ش.
پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- مسأله راه حج در مناسبات حکومت های شرق و غرب ایران ( از غزنویان تا صفویه)، مقصودعلی صادقی، مجله تاریخ نامه ایران بعد از اسلام، بهار و تابستان 1393 - شماره 8
- تاریخ اجتماعی شیعیان ایران در دوره تیموریان با تأکید بر آداب و رسوم مذهبی، مهدی یکه خانی، مجله فرهنگ پژوهش، بهار 1392 - شماره 13
- گمانه زنی هایی در باب علل گرایش تیموریان به تشیع، مسعود بیات، مجله شیعه شناسی، پاییز 1392 - شماره 43
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ تاریخ حبیب السیر، ج4، ص393؛ مطلع سعدین، ج1، ص132
- ↑ تاریخ ایران، ج2، ص169؛ تاریخ اجتماعی ایران، ج2، ص353
- ↑ احیاء الملوک، ص103؛ تاریخ ایران، ج2، ص172
- ↑ سفرنامه فوروکاوا، ص62
- ↑ ظفرنامه، یزدی، ج1، ص400؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص634
- ↑ تاریخ حبیب السیر، ج4، ص396؛ تاریخ ایران، دوره تیموریان، ص60
- ↑ تاریخ ایران، ج2، ص169
- ↑ اکبرنامه، ص602؛ تاریخ ایران، ج2، ص183؛ تاریخ ایران، دوره تیموریان، ص88
- ↑ عجائب المقدور، ص221-222؛ تاریخ ایران، دوره تیموریان، ص91؛ مطلع سعدین، ج1، ص7
- ↑ تاریخ ایران، دوره تیموریان، ص79
- ↑ اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، ص141؛ تاریخ اجتماعی ایران، ج2، ص360؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص642
- ↑ تاریخ روضة الصفا، ج6، ص4823
- ↑ شرفنامه، ج2، ص78؛ تاریخ کامل ایران، ص330؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج4، ص48
- ↑ تاریخ حبیب السیر، ج4 ص14؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج4، ص41؛ تاریخ اجتماعی ایران، ج2، ص366
- ↑ تاریخ حبیب السیر، ج5، ص42؛ احسن التواریخ، ج1، ص465؛ تاریخ اجتماعی ایران، ج2، ص360
- ↑ نک: تاریخ ادبیات در ایران، ج4، ص9؛ تاریخ ایران از زمان باستان، ص237
- ↑ تاریخ ادبیات در ایران، ج4، ص527؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص649
- ↑ تاریخ تطبیقی ایران، ص378؛ رجال کتاب حبیب السیر، ص20
- ↑ تاریخ اجتماعی ایران، ج2، ص373؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج5، بخش1، ص47
- ↑ تاریخ روضة الصفا، بخش2، ج6، ص5334؛ تاریخ منتظم ناصری، ج2، ص679
- ↑ تاریخ ایران، دوره تیموریان، ص144؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج4، ص54-57
- ↑ تاریخ ادبیات در ایران، ج5، بخش1، ص622؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج4، ص56، 183
- ↑ تاریخ اجتماعی ایران، بخش2، ج8، ص60؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج4، ص55-56
- ↑ تاریخ ایران، دوره تیموریان، ص144؛ ظفرنامه، شامی، ص20، «مقدمه»
- ↑ زبدة التواریخ، ج1، ص50، «مقدمه»ظ. ؛ زبدة التواریخ، ج4، ص612-615، 717-718
- ↑ فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج1، ص128؛ تاریخ ایران، دوره تیموریان، ص287
- ↑ تاریخ حبیب السیر، ج4، ص481؛ تاریخ اجتماعی ایران، ج5، ص326
- ↑ تاریخ روضة الصفا، بخش2، ج6، ص5334
- ↑ تاریخ الفی، ج7، ص4678؛ تاریخ روضة الصفا، بخش1، ج6، ص4617؛ تاریخ طبرستان، ص234؛ مطلع سعدین، ج1، ص426
- ↑ تاریخ الفی، ج7، ص4878؛ تاریخ ایران، دوره تیموریان، ص66
- ↑ تاریخ بخارا، ص206
- ↑ نک: دانشنامه جهان اسلام، ج8، ص829
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص421-423
- ↑ عجائب المقدور، ص141؛ تاریخ اجتماعی ایران، ج3، ص474
- ↑ تاریخ حبیب السیر، ج4، ص514؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص637
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص444
- ↑ اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، ص146-148
- ↑ النجوم الزاهره، ج15، ص49-50
- ↑ النجوم الزاهره، ج15، ص49-50، 53
- ↑ النجوم الزاهره، ج15، ص60
- ↑ اتحاف الوری، ج4، ص238؛ جامع مفیدی، ج3، ص156؛ تاریخ منتظم ناصری، ج2، ص695
- ↑ تاریخ منتظم ناصری، ج2، ص693
- ↑ مطلع سعدین، ج4، ص486؛ تاریخ روضة الصفا، بخش2، ج6، ص5439
- ↑ اتحاف الوری، ج4، ص13
- ↑ تاریخ روضة الصفا، بخش2، ج6، ص54-53؛ مطلع سعدین، ج4، ص563
- ↑ اتحاف الوری، ج4، ص238
- ↑ التاریخ القویم، ج3، ص560
- ↑ نک: تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص650
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- اتحاف الوری: عمر بن محمد بن فهد (م. 885ق.) ، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، 1408ق.
- احسن التواریخ: حسن بیگ روملو (م. 985ق.) ، به کوشش نوایی، تهران، اساطیر، 1384ش.
- احیاء الملوک (تاریخ سیستان): ملک شاه حسین بن ملک غیاث الدین (م. قرن10ق.) ، به کوشش ستوده، تهران، علمی و فرهنگی، 1383ش.
- اسناد و مکاتبات تاریخی ایران از تیمور تا شاه اسماعیل: عبدالحسین نوایی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356ش.
- اکبرنامه تاریخ گورکانیان هند: ابوالفضل مبارک (م. 1011ق.) ، به کوشش طباطبایی مجد، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1385ش.
- تاریخ اجتماعی ایران: مرتضی راوندی، تهران، نگاه، 1382ش.
- تاریخ ادبیات در ایران: ذبیح الله صفا، تهران، فردوس، 1378ش.
- تاریخ الفی: قاضی احمد تتوی و آصف خان قزوینی (م. 996ق.) ، به کوشش طباطبایی مجد، تهران، علمی و فرهنگی، 1382ش.
- التاریخ القویم: محمد طاهر الکردی، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1420ق.
- تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه: حسن پیرنیا و عباس اقبال، تهران، خیام، 1380ش.
- تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز: گرانتوفسکی و دیگران، ترجمه کیخسرو کشاورز، تهران، پویش، 1359ش.
- تاریخ ایران دوره تیموریان: دانشگاه کمبریج، ترجمه یعقوب آژند، تهران، جامی، 1379ش.
- تاریخ ایران: سر پرسی سایکس (م. 1965م.) ، ترجمه فخر داعی گیلانی، تهران، افسون، 1380ش.
- تاریخ بخارا، خوقند و کاشغر: میرزا شمس بخارایی، به کوشش عشیق، تهران، میراث مکتوب، 1377ش.
- تاریخ تطبیقی ایران با کشورهای جهان: عزیزالله بیات، تهران، امیرکبیر، 1384ش.
- تاریخ حبیب السیر: غیاث الدین خواند امیر (م. 942ق.) ، به کوشش سیاقی، خیام، 1380ش.
- تاریخ روضة الصفا فی سیرة الانبیاء و الملوک و الخلفاء: محمد بن خاوند شاه بن محمود میرخواند (م. 903ق.) ، به کوشش کیانفر، تهران، اساطیر، 1380ش.
- تاریخ طبرستان و رویان و مازندران: سید ظهیرالدین بن سید نصیرالدین مرعشی (م. 892ق.) ، به کوشش تسبیحی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی شرق، 1345ش.
- تاریخ کامل ایران: سر جان ملکم (م. 1843م.) ، ترجمه میرزا اسماعیل حیرت، تهران، افسون، 1380ش.
- تاریخ منتظم ناصری: محمد حسن خان اعتماد السلطنه (م. 1313ق.) ، به کوشش رضوانی، تهران، دنیای کتاب، 1367ش.
- جامع مفیدی: محمد مفید مستوفی بافقی (م. قرن11ق.) ، به کوشش افشار، تهران، اساطیر، 1385ش.
- دانشنامه جهان اسلام: زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، 1378ش.
- رجال کتاب حبیب السیر: عبدالحسین نوایی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1379ش.
- زبدة التواریخ: عبدالله حافظ ابرو (م. 834ق.) ، به کوشش حاج سید جوادی، تهران، وزارت ارشاد، 1380ش.
- سفرنامه فوروکاوا: نوبویوشی فوروکاوا، ترجمههاشم رجبزاده، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1384ش.
- شرفنامه تاریخ مفصل کردستان: شرف خان بن شمس الدین بدلیسی (م. قرن10ق.) ، به کوشش ولادیمیر ولییامینوف، تهران، اساطیر، 1377ش.
- ظفرنامه تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکانی: نظام الدین شامی (م. قرن9ق.) ، به کوشش پناهی سمنانی، تهران، بامداد، 1363ش.
- ظفرنامه: شرفالدین علی یزدی (م. 858ق.) ، به کوشش نوایی و میرمحمد صادق، تهران، مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1387ش.
- عجائب المقدور فی نوائب تیمور: احمد الدمشقی ابن عربشاه (م. 854ق.) ، به کوشش زکار، دمشق، التکوین، 2008م.
- فرهنگ جامع تاریخ ایران: عباس قدیانی، تهران، آرون، 1387ش.
- مطلع سعدین و مجمع بحرین: عبدالرزاق السمرقندی (م. 887ق.) ، به کوشش نوایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1383ش.
- النجوم الزاهره: یوسف بن تغری بردی (م. 874ق.) ، قاهره، به کوشش شلتوت و دیگران، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، 1392ق.