بنیاسد بن خزیمه
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Sajjadd در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۳۹۷ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
نسب | اسد بن خُزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مُضر |
---|---|
مکان | مکه |
سرسلسله | اسد بن خزیمه |
اشخاص مهم | حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، قیس بن مسهر صیداوی، عمرو بن خالد صیداوی از یاران امام حسین(ع) و حرملة بن کاهل اسدی و عمرو بن سعد اسدی |
جنگها | در دوران جاهلی جنگهای: یوم ظَهر الدهناء، یوم حُجر، یوم ذی علق و نبرد با بنیتمیم، بعد از دوان جاهلی: غزوه بدر، غزوه احد، غزوه خندق، غزوه خیبر، نبرد ارماث، جنگ جمل، جنگ صفین، کربلا. |
شاخهای از | قبایل عدنانی |
زیرشاخهها | بنوغنم بن دُودان، بنوثعلبة بن دودان، بنو والبة بن حارث، بنوصیداء بن عمرو، بنونصربن قعین و بنوفقعس بن طریف، |
مهمترین اقدامات | دفن اجساد شهدای کربلا |
مذهب | مشرک و مسلمان |
بنیاسد بن خُزَیمه نام قبیلهای بزرگ و مشهور از قبایل عدنانی ساکن نَجد و اثرگذار در حوادث صدر اسلام است. محل سکونت آنها در مکه و عراق مخصوصا در کوفه، حیره، غاضریه و در مناطق گوناگون از جزیرة العرب و شام بوده است.
بنیاسد از قبیلههای جنگجوی عرب بهشمار میآمدند و در جنگهای مختلف دوران جاهلیت و اسلام حضور داشتهاند. بنیاسد در بین مردم مشهور به شورچشمی بودند و قریش میکوشید از این ویژگی برعلیه پیامبر(ص) استفاده کند، و بنابر نقل برخی مفسران، آیاتی از سوره قلم در این رابطه نازل شده است.
بیشتر تیرههای بنیاسد در دوران پیامبر(ص) مسلمان نبودند و در مقابل مسلمانان موضع خصمانه داشتند و بر علیه آنها میکوشیدند از جمله این اقدامات: تدارک حمله به مدینه بهخاطر تضعیف توان دفاعی مسلمانان در پی شکست نبرد احد، موضع خصمانه آنها حضور در جنگ خندق و نیز قصد هجوم بر مدینه را داشتند که با امداد خداوند دفع شد.
بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) برخی از بنیاسد حضرت علی(ع) را در جنگ جمل و جنگ صفین همراهی کردند.
بنیاسد در دوره امام حسین(ع) و واقعه عاشورا موضع یکسان نداشتند، بعضی از آنها همراه امام بودند و جزء شهدای کربلا شدند مثل: مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر، قیس بن مسهر صیداوی و عمرو بن خالد، برخی دیگر نیز جزء سپاه عمر بن سعد بودند مثل: حرملة بن کاهل اسدی قاتل طفل شیرخوار امام و عمرو بن سعد اسدی قاتل قاسم بن حسن(ع).
از مهمترین اقدامات بنیاسد در تاریخ، دفن اجساد شهدای کربلا توسط برخی از بنیاسد ساکن در غاضریه در نزدیکی کربلا بوده است.
نسب
بنیاسد قبیلهای بزرگ و مشهور از عرب عدنانی (شمالی) از نسل اسد بن خُزیمة[۱] بن مدرکة بن الیاس بن مُضر هستند.[۲]
قبایل و تیرههایی دیگر نیز در جزیرة العرب با نام بنیاسد شناخته میشوند که بنیاسد بن عبدالعزی[۳] از تیرههای قریش و نیز بنیاسد بن شریک بن مالک از تیرههای طایفه اَزد از عرب جنوبی[۴] از آن جملهاند؛
کارگزاری کعبه توسط اسد
متون تاریخی، اسد و پدرش خزیمه، جد چهاردهم پیامبر(ص)[۵] را از کارگزاران کعبه برشمردهاند[۶] ؛ ولی به زمان و مدت تولیت او اشاره نکردهاند. به گزارش فاسی (درگذشت832ق.)، ابوخِفاد/حفاد اسدی نیز از سوی مُضر، یکی از دو قبیله بزرگ عرب عدنانی، تولیت خانه خدا را عهدهدار بود.[۷]
فرزندان اسد
اسد از همسرش اودّه دختر زید بن اسلم قُضاعی[۸] فرزندانی به نام دودان، کاهل، عمرو، صَعب،[۹] حلمه و تَغلِب[۱۰] داشت.
آوردهاند که اسد هنگام مرگ، فرزندان خود را به پیروی از آیین حنیف (آیین ابراهیم) فراخواند.[۱۱]
تیرههای بنی اسد
نسل اسد بیشتر از طریق دودان تداوم یافت و در گذر زمان، تیرههای گوناگون از او پدید آمد.[۱۲] بنوغنم بن دُودان، بنوثعلبة بن دودان، بنو والبة بن حارث،[۱۳] بنوصیداء بن عمرو، بنونصربن قعین و بنوفقعس بن طریف، از معروفترین آنها بودند.[۱۴]
پراکندگی تیرههای بنیاسد
به گزارش ابن سعد، نسل اسد تا به قدرت رسیدن فِهر بن مالک، جد دهم پیامبر، ملقب به قریش[۱۵] در مکه ساکن بودند.[۱۶]
سپس جز بنوغنم که همپیمان بنیعبدمناف شدند و در مکه ماندند، دیگر اسدیان پس از درگیری با یمنیها، حرم را ترک کردند[۱۷] و در مناطق گوناگون از جزیرة العرب و مناطق مجاور آن ساکن شدند.
یعقوبی پراکندگی آنها را حد فاصل سرزمین «تهامه» در سواحل دریای سرخ تا پیرامون «حیره» نزدیک کوفه دانسته است.[۱۸]
مناطق سکونت
اما بیشترین تمرکز آنها در آستانه ظهور اسلام، در بخش بالایی نَجد، در جنوب بادیه شام و در مجاورت قبیله تمیم، طی و کلب در شمال شرقی مدینه بود.[۱۹]
آنان در مناطقی از نجد و پیرامون[۲۰] آن مانند اجبال،[۲۱] بُزاخه،[۲۲] ثعلبیه،[۲۳] ذات الحناظل[۲۴] و بَعوضه[۲۵] سکنا داشتند و الزوراء آبی متعلق به آنها بود.[۲۶]
برخی نیز پس از اختلاف میان تیرههای خود یا قبایل همسایه، به ناچار از نجد به یمن مهاجرت کردند.[۲۷] سرزمین بنیاسد در مسیر حج عراق قرار داشت.[۲۸]
قبایل همپیمان
بنیاسد با قبیله طی[۲۹] و یهود خیبر[۳۰] همپیمان بودند. بنیجحش از تیره بنوغنم بن دودان با بنیعبدمناف همپیمان شدند[۳۱] و در مکه سکونت داشتند. با توجه به ازدواج جحش با دختر عبدالمطلب جد پیامبر، فرزندان او از عمهزادگان رسول خدا بودند و در تحولات آغاز اسلام نقش داشتند.
در یثرب نیز برخی اسدیان همچون عُصیمه اسدی با بنیمازن بن نَجار همپیمان بودند.[۳۲]
جنگها
بنیاسد از قبایل جنگجوی عرب به شمار میآمد و از نبردهای گوناگون آنها در روزگار جاهلیت و اسلام یاد شده است.[۳۳] یوم ظَهر الدهناء نبرد اسدیان با قبیله بنیطی،[۳۴] یوم ذی علق پیکار با بنیعامر بن صعصعه[۳۵] و ذات الحناظل نبرد با بنیتمیم[۳۶] که از نتایج آن کشته شدن عمرو بن اثیر رئیس بنیتمیم بود، از جمله جنگهای بنیاسد در روزگار جاهلیت بودند.
یوم حُجر مشهورترین نبرد بنیاسد بود که به کشته شدن حُجر، پدر امرؤ القیس شاعر معروف عرب، که از سوی کِندیان بر بنیاسد ریاست داشت، انجامید.[۳۷] این رویداد سرآغاز درگیریهای کندیان و برخی دیگر از قبایل یمنی با بنیاسد شد که برای کندیان دستاوردی نداشت.[۳۸]
اشتهار به شورچشمی
بنیاسد میان عرب به شورچشمی شهره بودند.[۳۹] قریش کوشیدند از این ویژگی بنیاسد در آسیب رساندن به پیامبر بهره گیرند.[۴۰] برخی مفسران شان نزول آیات 51تا 68 سوره قلم: ﴿وَ اِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِاَبْصارِهِمْ...﴾ را مربوط به این موضوع دانستهاند.[۴۱]
بنیاسد از نخستین آهنگران عرب دانسته شدهاند. از این رو، به قیون (جمع قین به معنای آهنگر) معروف بودند.[۴۲]
بنیاسد و دولت نبوی
به استثنای بنیجحش، بیشتر تیرههای بنیاسد تا سال نهم ق. مسلمان نبودند و در برابر مسلمانان موضعی خصمانه داشتند. برخی مفسران[۴۳] نزول آیه: ﴿وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا اِلَیْهِ...﴾ (سوره احقاف، آیه 11) را درباره قبایلی از جمله بنیاسد دانستهاند که در برابر اسلام آوردن قبایل غِفار و اسلم از عرب عدنانی خرده گرفته، همراه تمسخر، خطاب به آنها میگفتند: اگر در دین شما خیری میبود، بر ما سبقت نمیگرفتید.
مکی بودن سوره احقاف و نیز وجود گزارشی که نزول این آیه را درباره قریش میداند،[۴۴] همراه رد این گزارش مفسران، حاکی از تطبیق این آیه بر بنیاسد در دورههای بعد است.
مواضع ستیزآمیز ضد مسلمانان
در منابع چند مورد از مواضع ستیزآمیز و توطئههای اسدیان بر ضد مسلمانان بازتاب یافته است:
تدارک حمله به مدینه بعد از احد
پس از غزوه احد (سوم ق.) گروهی از بنیاسد که گویا از شکست مسلمانان در این نبرد آگاهی داشتند و توان دفاعی دولت پیامبر را ضعیف ارزیابی میکردند، در صدد حمله به مدینه برآمدند؛ اما پیامبر پیش از تحقق نقشه آنان، با ترتیب دادن سریهای به فرماندهی ابوسلمه مخزومی و عبدالله بن انیس، خطر آنها را دور کرد.[۴۵]
حضور در نبرد خندق
بنیاسد به سال پنجم ق. به فرماندهی طُلیحة بن خویلد اسدی، از مدعیان دروغین پیغمبری در سالهای بعد، با قریش و سپاه احزاب همراه شدند و در نبرد خندق در محاصره مدینه شرکت داشتند.[۴۶]
پس از این غزوه، رسول خدا سپاهی به فرماندهی ابوعبیده جراح را به سوی او در نجد فرستاد و وی بدون برخورد با آنها بازگشت.[۴۷]
هجوم بر مدینه و امداد الهی
اسدیان به سال ششم ق. در پی آگاهی از حرکت مسلمانان برای عمره، قصد هجوم به مدینه را داشتند. خداوند بیم و وحشت در دلهایشان افکند و بدین سان از تصمیم خود بازگشتند. برخی مفسران آیه: ﴿و کَفَّ اَیدِیَ النّاسِ عَنکُم...﴾ (سوره فتح، آیه 48) را بر آنها تطبیق کردهاند.[۴۸]
در همین سال، رسول خدا عکاشة بن محصن اسدی را به «غَمْرَة» (آبگاه بنیاسد) فرستاد و او توانست 200 شتر از بنیاسد غنیمت گیرد و به مدینه آورد.[۴۹] بر پایه گزارشهای دیگر، ماموریت او دستاورد مادی نداشت.[۵۰]
کمک به یهودیان
گروهی از مفسران نزول آیه 24 سوره فتح: ﴿و کَفَّ اَیدِیَ النّاسِ عَنکُم...﴾ را به تصمیم اسدیان برای یورش به مدینه برای کمک رسانی به یهودیان محاصره شده در حدیبیه به سال هفتم ق. پیوند دادهاند[۵۱] ؛
اما مشهور نزول آن را در رویداد توطئه قریش بر ضد مسلمانان در صلح حدیبیه میدانند.[۵۲] بعید نیست چنین گزارشهایی برای رفع اتهام از قریش و بهسازی تصویر او ساخته شده باشد؛
همپیمانی بنیاسد با یهود شمال حجاز، برای آنها سودهایی به همراه داشت. از اینرو، آنها به لحاظ روابط دیرینه خود با یهود، مایل نبودند وضعیت همپیمانانشان دچار ضعف و تزلزل گردد.
بنیاسد تردید داشتند که با جدایی از یهود و پذیرش اسلام، وضعیتی بهتر برایشان فراهم شود. خداوند در آیات 15 سوره حج[۵۳] و 22 سوره فتح[۵۴] به این پندار نادرست آنها پاسخ داده است.
به گزارش ابن سعد، رسول خدا نامهای به بنیاسد نوشت و به آنها اخطار کرد که به منابع آب قبیله طی، از همسایگان بنیاسد، نزدیک نشوند.[۵۵] منابع به زمان نگارش این نامه اشاره نکردهاند.
اسلام آوردن بنیاسد
از میان بنیاسد تا سال نهم ق. تنها برخی از بنوغنم بن دودان بن اسد و ثعلبة بن دودان، همپیمانان بنیعبدشمس بن عبد مناف[۵۶] در همان نخستین سالهای دعوت پیامبر(ص) مسلمان شدند.
جحش بن رئاب[۵۷] و فرزندانش[۵۸] عبدالله، عبیدالله، و زینب از امیمه دختر عبدالمطلب[۵۹] از جمله این افراد بودند که پیش از ورود پیامبر(ص) به خانه ارقم مسلمان شدند.
برخی اسدیان همچون عبیدالله بن جحش با همسرش ام حبیبه دختر ابوسفیان در هجرت به حبشه شرکت داشتند.[۶۰]
بنیاسد که در مکه سکونت داشتند، با هجرت پیامبر به مدینه به آن شهر مهاجرت کردند. افزون بر بنیجحش، سعید بن رُقیش،[۶۱] زبیر، تمام و شجره فرزندان عبیده از تیره بنوغنم از مهاجران بودند.[۶۲]
حاضران در غزوه بدر
به گزارش ابن حبیب بغدادی، در غزوه بدر بسیاری از مهاجران اسدی رسول خدا را همراهی کردند.[۶۳] ابن اسحق شمار آنها را دوازده تن برشمرده است.[۶۴]
ابوسنان و فرزندش سنان، شجاع بن وهب سفیر پیامبر به سال ششم ق. نزد حارث بن ابیشمر حاکم غسّان،[۶۵] و ربیعة بن اکثم از بدریون هستند.[۶۶] در این نبرد، ابوسنان و فرزندش سنان به شهادت رسیدند.[۶۷]
حاضران در غزوه احد
برخی از اسدیان نیز در غزوه احد شرکت داشتند. عبدالله بن جحش از جمله حاضران در این نبرد بود که به شهادت رسید و بر پایه گزارشی، کنار دایی خود حمزه در یک قبر به خاک سپرده شد.[۶۸]
خواهر وی، حمنه، در این نبرد به مداوای مجروحان و آبرسانی به رزمندگان پرداخت.[۶۹] آوردهاند که عبدالله بن جحش اسدی نخستین غنیمت را در سریهای به سال دوم ق. برای پیامبر(ص) آورد.[۷۰]
عکاشة بن محصن نیز کسی بود که چون شمشیرش در نبرد با دشمنان شکست، رسول خدا سلاح خود را به او عطا نمود و وی را دعا کرد.[۷۱]
به گزارشی، ابوسنان بن وهب در حدیبیه نخستین کسی است که با رسول خدا برای پیروزی یا شهادت بیعت کرد. سپس دیگر همراهان رسول خدا نیز اینگونه با پیامبر بیعت کردند.[۷۲]
حاضران در غزوه خیبر
رفاعة بن مسروح در غزوه خیبر به شهادت رسید.[۷۳] محرز بن نضله ملقب به اخرم اسدی را «فارس پیامبر» لقب داده بودند.[۷۴]
اسلام آوردن دیگر تیرههای اسدی
دیگر تیرههای اسدی به سال نهم ق. (عام الوفود) با اعزام هیئتی به ریاست ضِرار بن ازور نزد پیامبر(ص) مسلمان شدند.[۷۵]
هیئت آنها مرکب از ده گروه بود که در میانشان طلحة بن خویلد اسدی، مدعی دروغین پیامبری، نیز حضور داشت.[۷۶] آنان چند روز در مدینه به قصد آموختن قرآن توقف کردند. در این مدت، پیامبر نام تیره بنوزنیه را به بنوعبدالله تغییر داد و این نام بر ایشان غلبه یافت.[۷۷]
تطبیق برخی آیات بر بنیاسد
بر پایه گزارشی، بنیاسد اسلام اختیاری خود را رویدادی بزرگ بهشمار میآوردند و بر پیامبر(ص) منت میگذاشتند. از این رو، در آیه 17 سوره حجرات: ﴿یَمُنُّونَ عَلَیْکَ اَنْ اَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ اِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ...﴾ نکوهیده شدند.[۷۸]
آوردهاند که بنیاسد در سالهای قحطی به بهانه آموختن شریعت به مدینه میآمدند و در بازگشت با ناامن کردن راههای منتهی به آن شهر، سبب گرانی کالاها میشدند.[۷۹] آیه 91 سوره نساء درباره آنها و برخی قبایل دیگر دانسته شده که برای در امان ماندن از جانب مسلمانان و نیز مشرکان، از روی خدعه و ریا اظهار اسلام میکردند و در بازگشت به موطن خود کفرشان را آشکار میساختند:[۸۰] ﴿سَتَجِدُونَ آخَرینَ یُریدُونَ اَنْ یَاْمَنُوکُمْ وَ یَاْمَنُوا قَوْمَهُمْ کُلَّما رُدُّوا اِلَی الْفِتْنَةِ اُرْکِسُوا فیها...﴾.
برخی از بنیاسد در غزوه تبوک (9 ق.) با آوردن عذرهای واهی از پیامبر(ص) خواستند به آنان اجازه دهد تا در این غزوه مسلمانان را همراهی نکنند. برخی مفسران آیه: ﴿وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْاَعْرابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ...﴾ (سوره توبه، آیه 90) را که پرده از دروغ و عذر ناموجه برخی اعراب برمیدارد، بر آنها و برخی دیگر از قبایل تطبیق کردهاند.[۸۱]
کارگزاران پیامبر
پس از مسلمان شدن بنیاسد، پیامبر(ص) قضاعی بن عمرو از بنیعذره و سنان بن ابیسنان اسدی را کارگزاران خود بر آن قبیله قرار داد.[۸۲] ابن حجر ماموریت آنها را پس از حجة الوداع دانسته است.[۸۳] به گزارش طبری، سنان نخستین کسی بود که در نامهای پیامبر را از ادعای دروغین پیغمبری طلیحه آگاه ساخت.[۸۴]
بنیاسد پس از پیامبر
در اواخر زندگانی پیامبر، طلیحة بن خویلد اسدی با ادعای پیامبری، گروهی از اسدیان را گرداگرد خود جمع کرد[۸۵] و رسول خدا مجال دفع غائله آنها را نیافت.
با رحلت پیامبر(ص) و گسترش ارتداد در جزیرة العرب، خالد بن ولید که از سوی ابوبکر مامور سرکوب مرتدان شده بود، عکاشة بن محصن اسدی را به سراغ هم قبیلهایهای مرتدش فرستاد؛ اما وی به دست اسدیان کشته شد.[۸۶]
سپس خالد در نبردی سخت، بنیاسد را در بئر بزاخه شکست داد و موجب فرار طلیحه شد.[۸۷] اسارت برخی یاران و سران قبایل هوادار طلیحه مانند عُیَینة بن حِصن فزاری و نیز کنارهگیری برخی هواداران طلیحه، موجب برچیده شدن بساط این دسته از مرتدان شد.[۸۸]
حضور در فتوحات
بنیاسد با آغاز فتوحات، در نبردهای گوناگون شرکت داشتند. حدود 500 تن از آنها در نبرد ارماث در نخستین روز جنگهای قادسیه به سال 14ق. مجروح شدند.[۸۹] با فتح عراق، تیرههایی از بنیاسد در کوفه ساکن شدند و محله و مسجدی را به خود اختصاص دادند. مسجد سماک بن مخرمه از بنیهالک بن عمرو بن اسد از آن جمله است.[۹۰]
همراهی با امیرمؤمنان
در دوران خلافت امیرمؤمنان علی(ع)، هنگامیکه او به قصد سرکوب ناکثین (اصحاب جمل) به ناحیه «فَید» در مسیر عراق به مکه رسید، بنیاسد آمادگی خود را برای همراهی با امام اعلام کردند. اما وی افراد همراهش را برای دفع غائله دشمن کافی دانست.[۹۱] بر پایه گزارشی، برخی از بنیاسد به سپاه امام پیوستند و در نبرد جمل حضور یافتند.[۹۲]
بنیاسد در نبرد «صفین» نیز به فرماندهی عبدالله بن عباس، به رویارویی با معاویه پرداختند.[۹۳] در گزارشی، پرچم لشکر امام علی(ع) در دستِ کدام بن حضرمی اسدی بود. وی مدتی نیز ریاست شُرطه کوفه را برعهده داشت.[۹۴]
دوران امام حسن
پیش از صلح امام حسن(ع) و هنگام حضور او در ساباط مداین، یکی از خوارج که از اسدیان بود، امام را مجروح کرد.[۹۵]
دوران امام حسین
بنیاسد ساکن در کوفه که با مسلم بن عقیل، فرستاده امام حسین(ع) بیعت کرده بودند، پس از کشته شدن هانی بن عروه به دست ابن زیاد، به دستور مسلم بن عقیل زیر پرچم مسلم بن عوسجه اسدی درآمدند تا با ابن زیاد بجنگند.[۹۶]
در رخداد عاشورا، بنیاسد مواضع یکسان نداشتند. برخی همچون حبیب بن مظاهر،[۹۷] مسلم بن عوسجه،[۹۸] قیس بن مسهّر صیداوی[۹۹] و عمرو بن خالد[۱۰۰] صیداوی از یاران امام حسین و شهدای کربلا بودند. مرقع/موقع بن ثمامه نیز از اسرای کربلا بود که به دستور ابن زیاد به ربذه تبعید شد و در آنجا درگذشت.[۱۰۱]
بسیاری از اسدیان نیز در لشکر عمر بن سعد حضور داشتند. حرملة بن کاهل اسدی قاتل طفل شیرخوار امام[۱۰۲] و عمرو بن سعد اسدی قاتل قاسم بن حسن(ع)[۱۰۳] از مشهورترین اسدیان حاضر در سپاه کوفه بودند.
در تقسیم سرهای شهدای کربلا، بنیاسد حامل 16 یا 9[۱۰۴] سر مطهّر به کوفه بودند.[۱۰۵] این از فزونی شمار آنها در این سپاه حکایت دارد.
بنیاسد ساکن در «غاضریه» نزدیک کربلا که در رخداد عاشورا بیطرفی گزیده بودند، با حضور در کربلا، اجساد شهیدان را به خاک سپردند.[۱۰۶] برخی اسدیان در قیام مختار شرکت داشتند. یزید بن انس اسدی از فرماندهان او بود.[۱۰۷]
گرایش به مذهب شیعه
بنیاسد بعدها به مذهب شیعه گرایش یافتند و دولتی به نام بنیمزید را به مرکزیت حله تاسیس کردند.[۱۰۸]
نام برخی اسدیان و موالی ایشان را میان اصحاب و راویان از معصومان میتوان یافت.[۱۰۹] محمد بن جعفر اسدی از وکلای عصر غیبت[۱۱۰] از آن جمله است.
بنیمزید شاخهای از بنیاسد هستند که در شهر حله عراق[۱۱۱] دولتی شیعی پدید آوردند و در گسترش تشیع نقش داشتند[۱۱۲] و مدتی راه حج عراق را امنیت بخشیدند.[۱۱۳]
شخصیتهای بنیاسد در دوران جاهلی
از شخصیتهای بنیاسد در دوران جاهلی، میتوان به خالد بن نضلة بن اشتر رئیس بنیاسد[۱۱۴] و عوف بن عامر، کاهن بنیاسد، اشاره کرد.[۱۱۵]
شاعران و محدثان
در دورههای بعد، از میان بنیاسد، شاعران، محدثان و بزرگانی برخاستند. آوردهاند که پیامبر(ص) آنها را از خطبای عرب برشمرده است.[۱۱۶] شاعر معروف شیعی، کمیت بن زید اسدی از بنیثعلبة بن دودان،[۱۱۷] عبدالله بن زبیر اسدی شاعر،[۱۱۸] معرور بن سُوید[۱۱۹] و حبیب بن صُهبان از محدثان[۱۲۰] از آن جملهاند.
پیوند به بیرون
پانویس
- ↑ انساب الاشراف، ج11، ص153؛ المعارف، ص65؛ جمهرة انساب العرب، ص479؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص21.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص479-480؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص21.
- ↑ النسب، ص205.
- ↑ الانساب، ج1، ص215؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص24.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص41.
- ↑ اخبار مکه، ج5، ص151؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص229؛ شفاء الغرام، ج2، ص36.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص36-37.
- ↑ جمهرة النسب، ص168.
- ↑ جمهرة النسب، ص168؛ الاشتقاق، ص179؛ جمهرة انساب العرب، ص191.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج1، ص230؛ المعارف، ص65.
- ↑ المناقب المزیدیه، ج1، ص359.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص191.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص465-466؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص21.
- ↑ المعارف، ص65؛ الاشتقاق، ص180.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج1، ص46.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج1، ص57.
- ↑ بغیة الطلب، ج1، ص535.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج1، ص230.
- ↑ اطلس تاریخ اسلام، ص64، 104.
- ↑ معجم ما استعجم، ج1، ص341؛ معجم البلدان؛ ج1، ص408؛ ج2، ص254؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص21-22.
- ↑ معجم ما استعجم، ج1، ص112.
- ↑ معجم البلدان، ج1، ص408.
- ↑ معجم ما استعجم، ج1، ص341.
- ↑ معجم ما استعجم، ج2، ص470.
- ↑ معجم البلدان، ج1، ص455.
- ↑ معجم البلدان، ج3، ص156؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص21-22.
- ↑ المفصل، ج6، ص55.
- ↑ حجاز در صدر اسلام، ص159.
- ↑ معجم قبائل العرب، ج1، ص21.
- ↑ تفسیر ثعالبی، ج4، ص338؛ تفسیر قرطبی، ج16، ص282.
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص226-227؛ جمهرة انساب العرب، ص191-192.
- ↑ الاستیعاب، ج3، ص1070.
- ↑ معجم قبائل العرب، ج1، ص22.
- ↑ الکامل، ج1، ص626.
- ↑ الکامل، ج1، ص141.
- ↑ معجم ما استعجم، ج2، ص470.
- ↑ الاخبار الطوال، ص52؛ ایام العرب، ص92-99.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج1، ص217-219؛ الاخبار الطوال، ص52-53.
- ↑ اسباب النزول، ص293-294؛ تفسیر قرطبی، ج18، ص254-255.
- ↑ غرر التبیان، ص517؛ روض الجنان، ج19، ص370.
- ↑ اسباب النزول، ص293؛ کشف الاسرار، ج10، ص199؛ روض الجنان، ج19، ص369.
- ↑ انساب الاشراف، ج11، ص196.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج16، ص190؛ کشفالاسرار، ج9، ص147.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج16، ص190.
- ↑ المغازی، ج1، ص342-343؛ الطبقات، ابن سعد، ج2، ص38-39.
- ↑ المغازی، ج2، ص443؛ الطبقات، ابن سعد، ج2، ص54.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص46.
- ↑ غرر التبیان، ص483.
- ↑ السیرة النبویه، ج4، ص1030؛ تاریخ طبری، ج2، ص285.
- ↑ المحبر، ص122.
- ↑ مجمع البیان، ج9، ص187؛ کشف الاسرار، ج9، ص227؛ تفسیر بغوی، ج4، ص198.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج16، ص282.
- ↑ نک: کشف الاسرار، ج6، ص340؛ زاد المسیر، ج5، ص283؛ غرر التبیان، ص348.
- ↑ تفسیر بغوی، ج4، ص235؛ مجمع البیان، ج9، ص186-187؛ تفسیر قرطبی، ج16، ص280.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج1، ص207.
- ↑ السیرة النبویه، ج2، ص501؛ الطبقات، خلیفه، ص623؛ الطبقات، ابن سعد، ج3، ص65.
- ↑ المعارف، ص128؛ الاستیعاب، ج4، ص1781؛ اسد الغابه، ج3، ص90.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص215.
- ↑ المعارف، ص128؛ الاستیعاب، ج4، ص1781؛ اسد الغابه، ج3، ص90.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج3، ص65؛ تاریخ دمشق، ج29، ص359؛ امتاع الاسماع، ج6، ص65.
- ↑ اسد الغابه، ج2، ص324.
- ↑ الاستیعاب، ج2، ص510.
- ↑ المحبر، ص87.
- ↑ الاستیعاب، ج2، ص489.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج1، ص200؛ تاریخ خلیفه، ص47-62؛ اسد الغابه، ج2، ص353.
- ↑ المغازی، ج1، ص154؛ السیرة النبویه، ج2، ص501-502.
- ↑ اسد الغابه، ج2، ص308.
- ↑ المغازی، ج1، ص291-292؛ الطبقات، ابن سعد، ج3، ص67؛ تاریخ طبری، ج2، ص410.
- ↑ المغازی، ج1، ص249، 291-292؛ الکامل، ج2، ص163؛ اسد الغابه، ج4، ص437.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص435-437؛ انساب الاشراف، ج1، ص478؛ المحبر، ص86.
- ↑ المحبر، ص86.
- ↑ المحبر، ص87.
- ↑ الاستیعاب، ج2، ص501.
- ↑ الاستیعاب، ج1، ص73.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص79.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج1، ص223.
- ↑ جمهرة النسب، ص182؛ الطبقات، ابن سعد، ج1، ص223؛ اسد الغابه، ج2، ص508.
- ↑ جامع البیان، ج26، ص187؛ تفسیر ابن کثیر، ج4، ص234؛ التکمیل و الاتمام، ص394.
- ↑ اسباب النزول، ص266؛ روض الجنان، ج10، ص80.
- ↑ تفسیر بغوی، ج1، ص674؛ روضالجنان، ج6، ص51.
- ↑ الکشاف، ج2، ص300؛ مبهمات القرآن، ج1، ص558.
- ↑ الاصابه، ج5، ص337-338.
- ↑ الاصابه، ج5، ص337-338.
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص187.
- ↑ غرر التبیان، ص248؛ مبهمات القرآن، ج1، ص403؛ التکمیل و الاتمام، ص114-115.
- ↑ فتوح البلدان، ص101؛ تاریخ خلیفه، ص51-52.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص52.
- ↑ الفتوح، ج1، ص15؛ معجم البلدان، ج1، ص408.
- ↑ ایام العرب فی الاسلام، ص204-208.
- ↑ جمهرة النسب، ص187؛ انساب الاشراف، ج11، ص198؛ معجم البلدان، ج5، ص125.
- ↑ تاریخ طبری، ج4، ص480.
- ↑ الامامة و السیاسه، ج1، ص78.
- ↑ الاخبار الطوال، ص171.
- ↑ جمهرة النسب، ص183.
- ↑ انساب الاشراف، ج3، ص282.
- ↑ الاخبار الطوال، ص238.
- ↑ الانساب، ج12، ص325.
- ↑ انساب الاشراف، ج11، ص181.
- ↑ تاریخ طبری، ج5، ص395.
- ↑ الکامل، ج4، ص74.
- ↑ الاخبار الطوال، ص259.
- ↑ مقتل الحسین، ص380.
- ↑ شذرات الذهب، ج1، ص273.
- ↑ بحار الانوار، ج45، ص62؛ العوالم، ص307.
- ↑ تاریخ طبری، ج5، ص455؛ الاخبار الطوال، ص259؛ مقتل الحسین، ص233.
- ↑ انساب الاشراف، ج3، ص411.
- ↑ الاستیعاب، ج1، ص289.
- ↑ نک: تاریخ ابن خلدون، ج3، ص546؛ ج4، ص356 به بعد؛ الاعلام، ج3، ص202-203.
- ↑ رجال طوسی، ص2؛ نقد الرجال، ج1، ص531؛ الکافی، ج5، ص112.
- ↑ الغیبه، ص415؛ اعلام الوری، ج2، ص265-266.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص356-357.
- ↑ نک: اطلس شیعه، ص369.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص133-134.
- ↑ الکامل، ج1، ص617.
- ↑ المحبر، ص391.
- ↑ المحبر، ص87.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص193؛ تاریخ دمشق، ج50، ص229-233؛ تاریخ الاسلام، ج8، ص211.
- ↑ انساب الاشراف، ج2، ص83؛ تاریخ طبری، ج5، ص379؛ العوالم، ص208.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج6، ص172؛ الثقات، ج5، ص457؛ الجرح و التعدیل، ج8، ص415.
- ↑ المصنف، ج7، ص413؛ ج9، ص465؛ الطبقات، ابن سعد، ج6، ص208.
منابع
- الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (درگذشت282ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، 1412ق.
- اخبار مکه: الفاکهی (درگذشت279ق.)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق.
- الارشاد: المفید (درگذشت413ق.)، بیروت، دار المفید، 1414ق.
- اسباب النزول: الواحدی (درگذشت468ق.)، قاهره، الحلبی و شرکاه، 1388ق.
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (درگذشت463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
- اسد الغابه: ابن اثیر (درگذشت630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
- الاشتقاق: ابن درید (درگذشت321ق.)، به کوشش عبدالسلام، قاهره، مکتبة الخانجی.
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (درگذشت852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- اطلس تاریخ اسلام: حسین مونس، ترجمه: آذرتاش آذرنوش، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1385ش.
- اطلس شیعه: رسول جعفریان، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1387ش.
- اعلام الوری: الطبرسی (درگذشت548ق.)، قم، آل البیت:، 1417ق.
- الاعلام: الزرکلی (درگذشت1396ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، 1997م.
- الامامة و السیاسه: ابن قتیبه (درگذشت276ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، الرضی، 1413ق.
- امتاع الاسماع: المقریزی (درگذشت845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- انساب الاشراف: البلاذری (درگذشت279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
- الانساب: عبدالکریم السمعانی (درگذشت562ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، 1382ق.
- ایام العرب فی الاسلام: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، المکتبة العصریه، 1423ق.
- ایام العرب فی الجاهلیه: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، المکتبة العصریه، 1428ق.
- بحار الانوار: المجلسی (درگذشت1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
- بغیة الطلب فی تاریخ حلب: عمر بن احمد ابن العدیم (درگذشت660ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر.
- بلوغ الارب بتقریب کتاب الشعب: به کوشش محمد خلاف سلامه.
- تاریخ ابن خلدون: ابنخلدون (درگذشت808ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، 1408ق.
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق.
- تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (درگذشت240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق.
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (درگذشت571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
- تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (درگذشت774ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1409ق.
- تفسیر بغوی (معالم التنزیل): البغوی (درگذشت510ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق.
- تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان): الثعالبی (درگذشت875ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (درگذشت671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
- التکمیل و الاتمام: ابن عسکر (درگذشت636ق.)، به کوشش اسماعیل مروه، بیروت، دار الفکر المعاصر، 1418ق.
- الثقات: ابن حبان (درگذشت354ق.)، الکتب الثقافیه، 1393ق.
- جامع البیان: الطبری (درگذشت310ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- الجرح و التعدیل: ابن ابیحاتم الرازی (درگذشت327ق.)، بیروت، دار الفکر، 1372ق.
- جمهرة النسب: ابن الکلبی (درگذشت204ق.)، به کوشش ناجی حسن، بیروت، عالم الکتب، 1407ق.
- جمهرة انساب العرب: ابن حزم (درگذشت456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- حجاز در صدر اسلام: صالح احمد العلی، ترجمه: آیتی، مشعر، 1375ش.
- رجال الطوسی: الطوسی (درگذشت460ق.)، به کوشش قیومی، قم، نشر اسلامی، 1415ق.
- روض الجنان: ابوالفتوح رازی (درگذشت554ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش.
- زاد المسیر: ابن جوزی (درگذشت597ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
- السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت213/218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق.
- شذرات الذهب: عبدالحی بن العماد (درگذشت1089ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، 1406ق.
- شفاء الغرام: محمد الفاسی (درگذشت832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (درگذشت230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- الطبقات: خلیفة بن خیاط (درگذشت240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
- العوالم: عبدالله البحرانی (درگذشت1130ق.)، قم، مدرسة الامام المهدی[، 1407ق.
- غرر التبیان: بدر الدین الحموی (درگذشت733ق.)، به کوشش عبدالجواد، دمشق، دار قتیبه، 1410ق.
- الغیبه: الطوسی (درگذشت460ق.)، به کوشش طهرانی و ناصح، قم، المعارف الاسلامیه، 1411ق.
- فتوح البلدان: البلاذری (درگذشت279ق.)، بیروت، دار الهلال، 1988م.
- الفتوح: ابن اعثم الکوفی (درگذشت314ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، 1411ق.
- الکافی: الکلینی (درگذشت329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (درگذشت630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق.
- الکشاف: الزمخشری (درگذشت538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق.
- کشف الاسرار: میبدی (درگذشت520ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، 1361ش.
- مبهمات القرآن: بلنسی (درگذشت782ق.)، به کوشش القاسمی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1411ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- المحبّر: ابن حبیب (درگذشت245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
- المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (درگذشت211ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
- المعارف: ابن قتیبه (درگذشت276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش.
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
- معجم قبائل العرب: عمر کحّاله، بیروت، الرساله، 1405ق.
- معجم ما استعجم: عبدالله البکری (درگذشت487ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق.
- المغازی: الواقدی (درگذشت207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
- المفصل: جواد علی، دار الساقی، 1424ق.
- المقتضب: محمد المبرد (درگذشت285ق.)، به کوشش محمد عبدالخالق، بیروت، عالم الکتب.
- مقتل الحسین7: ابومخنف (درگذشت157ق.)، به کوشش الغفاری، قم، المطبعة العلمیه.
- المناقب المزیدیه: محمد بن نما هبة الله (درگذشت قرن6ق.)، به کوشش خریات و نزادکه، عمان، مکتبة الرسالة الحدیثه، 1984م.
- النسب: ابن سلّام الهروی (درگذشت224ق.)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
- نقد الرجال: السید مصطفی التفرشی (قرن11ق.)، قم، آل البیت:، 1418ق.