افغانستان
افغانستان کشوری مسلماننشین در غرب آسیا است. سرزمینی است با مساحت 649000 کیلومترمربع که با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان و پاکستان و چین و ایران همسایه است.
از نظر تاریخی، این سرزمین بخشی از شرق ایران بوده و مرکز حکومت سلسله غزنوی و سلسله تیموری در این سرزمین قرار داشته است. بدین ترتیب، تاریخ حجگزاری آن نیز با تاریخ حجگزاری ایرانیان مرتبط است. برخی گزارشهای پراکنده از حضور حاجیان شهرهای این سرزمین در منابع تاریخی منعکس شده است. از جمله از حضور برخی از شیعیان نزد امامان در مدینه پس از حجگزاری و بازگشت از مکه یاد شده است.
حجگزاری مسلمانان افغانستان در دوران معاصر مدتی طولانی به دلیل جنگهای داخلی و نبود حاکمیت مرکزی از رونق افتاده بود اما پس از فروپاشی حکومت طالبان به سال 1380ش. و تشکیل دولت جدید، تحولی در حجگزاری مردم افغانستان پدید آمد.
قلمرو جغرفیایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
افغانستان سرزمینی است کوهستانی با مساحت 649000 کیلومتر مربع که حدود 5800 کیلومتر مرز مشترک دارد. این کشور از شمال با جمهوریهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان و از شرق و جنوب با پاکستان و از شمال شرقی از راه تنگه واخان با چین همسایه است و از مغرب نزدیک به 900 کیلومتر با جمهوری اسلامی ایران مرز مشترک دارد.[۱]این کشور که پایتختش شهر کابل است، به 34 ولایت تقسیم میشود.[۲]
پیشینه تاریخی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تاریخ افغانستان از روزگار کهن تا سده هجدهم م. با تاریخ کشورهای همسایه به ویژه ایران همسان است؛ زیرا در هزاره دوم و اول ق. م. این سرزمین زیر تسلط اقوام ایرانی بود و تا سده چهارم ق. م. که داریوش سوم از اسکندر مقدونی شکست خورد، همچنان بخشی از قلمرو ایران به شمار میرفت.
پس از این، افغانستان در تصرف اقوام و گروههای گوناگونی چون مغولها، ترکها و چینیها بود تا دیگر بار در آغاز دوره اسلامی زیر نفوذ فرمانروایان ایرانی چون طاهریان، صفاریان، سامانیان و غزنویان درآمد. سلجوقیان، خوارزمشاهیان، ایلخانیان، تیموریان و افشاریان از دیگر حکومتهای مهمی بودند که پس از غزنویان بر منطقه افغانستان حکم راندند.[۳] مرکز حکومت دو سلسله غزنوی (حک: 352-582ق.) و تیموری (حک: 782-911ق.) شهرهای غزنین و هرات بود که در ناحیه افغانستان قرار داشت. [۴]
آغاز پادشاهی احمد شاه ابدالی به سال 1744م. آغاز تاریخ مستقل افغانستان است. سپس افغانستان زیر سلطه دو امپراطوری بریتانیا و روسیه قرار گرفت. به سال 1992م. نیروی مجاهدین که متشکل از گروههای گوناگون اسلامی بود، شکل گرفت و رژیم کمونیستی را شکست داد. البته مجاهدین نتوانستند دولت ملی برپا سازند و طالبان که از حمایت پاکستان سود میبرد، جای آنها را گرفت. رژیم طالبان با حمله ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا از هم پاشید. از سال 2001م. و پس از کنفرانس بن، بر اثر توافق گروههای افغان، دولت موقت روی کار آمد و سرانجام به سال 2004م. حکومت جمهوری اسلامی شکل گرفت.[۵]
جمعیت، اقوام و مذاهب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
با توجه به دهها سال نبرد و ناامنی، آماری رسمی و دقیق از جمعیت افغانستان در دست نیست و تاکنون دولت مرکزی نتوانسته آمارگیری رسمی انجام دهد. مطابق برآوردهای مقامهای داخلی و بینالمللی، این کشور به سال 2011م. دارای 29835392 نفر جمعیت بوده که بسیاری از آنان مهاجران ساکن در کشورهای همسایه چون ایران و پاکستان هستند.[۶]
عمدهترین گروه قومی که بیش از نیمی از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند، پشتونها هستند. تاجیکها حدود 30% از جمعیت این کشور را در بر میگیرند و بیشتر در سرزمینهای شمالی افغانستان در کابل، هرات و بدخشان زندگی میکنند و بیشینه آنها فارسی زبان هستند. ترکمنها و مغولهای هزاره که از اعقاب چنگیز خان به شمار میروند، سومین گروه بزرگ نژادی افغانستان به حساب میآیند و در منطقه بامیان زندگی میکنند.[۷] فارسی دری و پشتو زبانهای رسمی کشور افغانستان هستند.[۸]
قبل از ظهور اسلام، دین بودایی در افغانستان رواج داشته است. با پیشروی اسلام و تشکیل حکومتهای اسلامی در منطقه و افغانستان، دین بودایی به تدریج پیروان خود را از دست داده است.[۹]بر پایه قول مشهور، دین اسلام در سده اول ق. به دست خالد بن ولید به این سرزمین راه یافت.[۱۰] دین 98% مردم افغانستان اسلام است. از این میان، نزدیک به 70% اهل سنتاند که بیشترشان مذهب حنفی دارند و بیش از 25% نیز شیعه اثنی عشریاند.[۱۱] بیشینه شیعه را قوم هزارهها تشکیل میدهند که در مناطق مرکزی افغانستان سکونت دارند و مرکز آنان شهر بارسان است.[۱۲]تشیع همچنین در میان قزلباشها، ترکمنها، تاجیکها و حتی پشتونها پیروانی دارد. اقلیتیاندک نیز دارای مذهب اسماعیلی هستند.[۱۳]
راههای حج افغانستان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
دو مسیر عمده برای حاجیان افغان یاد شده است. در مسیر نخست که با حاجیان پاکستان مشترک بود، به هند میرفتند و سپس از راه بندر کراچی یا بمبئی از طریق دریای عمان و خلیج عدن به دریای سرخ رفته، در بندر جده پیاده میشدند.[۱۴] تا پیش از راه افتادن سفر دریایی به حج از راه این دو بندر، افغانستان، خود، در مسیر حاجیان شرق آسیا چون بنگلادش، پاکستان و هندوستان قرار داشت.[۱۵]
مسیر دوم سراسر زمینی بود. در این مسیر، حاجیان از راه ایران به عراق رفته، از آنجا به مکه مشرف میشدند. حاجیان افغان راههایی گوناگون را برای رسیدن به عراق برمیگزیدند. شماری ابتدا به مشهد رفته، از راه شهرهای نیشابور، شاهرود، تهران، و همدان وارد عراق میشدند و پس از دو روز به بصره میرسیدند. سپس به کویت رفته، از آنجا وارد سرزمین عربستان میشدند و با گذر از دمام، به ریاض و طائف میرسیدند و از آنجا به مکه میرفتند. این راه به دلیل طولانی بودن و مشکلات بسیار همچون سرمای سخت و برف در شماری از مناطق، کمتر استفاده میشد.[۱۶]
در سفرنامه ناصر خسرو آمده که وی از ایران به شرق ترکیه و از آنجا به شام و مصر رفته و سپس به مکه رسیده و حج گزارده است و بیشتر راه را با پای پیاده همراه برادر و خدمتکارانش پیموده است.[۱۷]
در سدههای دوازدهم و سیزدهم ق. شماری از حاجیان افغانی همراه با حاجیان شرق ایران از راه استانبول به حج رهسپار میشدند. حاجیان در این مسیر از یکی از بنادر شرق دریای خزر با گذر از عرض دریا به بندر بادکوبه میرفتند و از آنجا از راه زمینی به باطوم یا یکی از بندرهای دریای سیاه راهی میشدند و از راه دریا به استانبول میرفتند. در ادامه مسیر، با رفتن به مصر یا بیروت، با سفر دریایی در دریای سرخ به جده میرسیدند.[۱۸]
شماری از افغانیان که به قصد حجاز از بخارا وارد استانبول میشدند، به دلیل کمبود مالی از ادامه سفر بازمیماندند و دولت عثمانی به بازگشت این حاجیان در راه مانده کمک میکرد.[۱۹]در شماری از اسناد عثمانی، به پرداخت هزینه سفر کشتی شاهزادههای افغان، از جمله نورالدین خان، از جانب دولت عثمانی اشاره شده است.[۲۰]
شمار حاجیان افغان در سفرنامه فراهانی حدود 200 تا 600 تن یاد شده است. حاجیان افغان تبعه امیر افغانستان بودند و کنسولگری نداشتند و بدینسبب کارهای اداریشان به دست کنسولگری انگلیس انجام میشد. به گفته فراهانی، حاجیان افغان مبلغی بابت تذکره نمیدادند و مذهبشان حنفی، حنبلی و شافعی بود و شیعه به ندرت در میانشان یافت میشد. این حاجیان همیشه سلاح داشتند و در مذهبشان بسیار تعصب میورزیدند.[۲۱]به سال 1898م. شماره حاجیان این کشور 20 نفر یاد شده است.[۲۲]
تاریخچه حجگزاری افغانستان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پیش از ظهور اسلام در منطقه بلخ افغانستان، بتپرستان افغان برای رقابت با خانه کعبه، آتشکده یا معبدی را در نوبهار بلخ ساخته بودند که پیرامون آن 360 مقصوره بود و خادمان و کارگزاران در آنها زندگی میکردند. در منابع تاریخی مکه، از این بنا به نام کعبه یاد شده که پیرامون آن به طواف مشغول بودهاند. رئیس موبدان آنجا را برمک و نسل او را برامکه مینامیدند. در دوران عثمان بن عفان، آتشکده نوبهار ویران گشت و برامکه مسلمان شدند.[۲۳]
شماری از مردم افغانستان از همان آغاز سده نخست ق. پس از زیارت خانه خدا، به مدینه میرفتند و ضمن زیارت مرقد مطهر نبوی، خدمت امامان معصوم شتافته، از امام آن دوره بهره میگرفتند. روایتهای گوناگون تاریخی، شرفیابی حاجیان بلخ را به محضر امام زین العابدین(ع) و امامان پس از وی نشان میدهد. حاجیان یاد شده، درباره مسائل گوناگون اعتقادی، فقهی و حدیثی و رخدادهای روز از محضر امامان، سؤال میکردند و با خود سؤالها، نامهها، پیغامها و وجوهات مردم منطقه را همراه داشتند.[۲۴]
گزارشهایی از فرستادن هدایا به مکه چون پرده کعبه به فرمان سلطان محمود غزنوی و شاهرخ تیموری و دیگر حکمرانان، در منابع تاریخی مکه و مدینه در دست است. اینان حکمرانان ایران به شمار میآمدند و در شماری از منابع، حکمرانان شرق خوانده شدهاند؛[۲۵] اما مرکز حکومت آنها در ناحیه افغانستان کنونی قرار داشت. اهدای تخت پادشاهی به مکه به فرمان کابل شاه، پادشاه افغانستان، در روزگار مامون، از دیگر گزارشهای تاریخی در این زمینه است.[۲۶]
در منابع تاریخی، شماری از گزارشهای کوتاه از حاجیان افغان در مکه دیده میشود که از آن جمله، ضربه زدن حاجی افغان به حجرالاسود و کندن قطعهای از آن است که بدین سبب، به دست دولت سعودی اعدام شد.[۲۷]
جایگاه حج و مکه در میراث افغانستان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابوزید احمد بن سهل بلخی (م. 322ق.) از نویسندگان و دانشمندان افغان است که درباره مکه کتابی با نام فضل مکه علی سائر البقاع نوشته است.[۲۸] علی بن سلطان محمد قاری (م. 1014ق.) محدث، فقیه و تاریخنگار افغان از مجاوران مکه بود، چندین اثر در فقه و اسرار حج نگاشت و اعلام بفضائل بیتالله الحرام نیز از آثار تاریخی علی بن سلطان است که در تاریخ محلی مکه نگاشته شده است.[۲۹] عبدالله ابوسعید وراق (م. 274ق.) از دیگر نویسندگان افغان است که در اصل بلخی بوده و کتابی درباره مدینه نگاشته است. این کتاب که در بیان مکانهای ناشناخته مدینه است، در شمار منقولات به شمار میرود و بخشی از آن باقی نمانده است.[۳۰]
فریضه حج و جایگاه بیتالله الحرام در نخستین آثار بر جای مانده فارسی آن سرزمین که به سده پنجم ق. بازمیگردد، به گونه درخور بازتاب یافته است. ناصر خسرو بلخی (م. 481ق.) در سفرنامه خویش که از نخستین سفرنامههای فارسی به شمار میرود، پس از رسیدن به مکه و زیارت بیتالله الحرام در سفری هفت ماهه از بلخ به شام و پس از بازدید و مدتی اقامت در دربار فاطمیان مصر، به وصف کعبه پرداخته است. او تصاویری زنده از گرمای سخت شهر مکه و مشکلات حاجیان و وضعیت جغرافیایی شهر به دست میدهد و از مسافرخانهها و محل اقامت ویژه مردم افغانستان و دیگر نقاط با نام سراهای مردم سرزمینهای خراسان یاد میکند و 25% از ساکنان مکه را غیر بومی میشمارد که از آن جمله مردم افغانستان هستند.[۳۱] نامبرده در دیوان اشعارش قصیده بلندی را به فریضه حج اختصاص داده و در قالب داستان و گفتوگوی حکیم با دوست حجگزارش، به مهمترین رموز و فلسفه حج پرداخته و نکات بسیار مهم عرفانی و دینی را درباره اعمال حج یادآور شده است. این قصیده مقدمهای دارد که در آن به اهمیت حج و جایگاه والای حاجیان در افغانستان اشاره دارد.[۳۲]
ابوالمجد سنایی غزنوی (م. 545ق.) یکی دیگر از ادیبان افغانی در جای جای دیوان اشعارش درباره مقام والای کعبه و اهمیت مراسم حج و لزوم آن و توجه به ذات احدیت و داشتن اخلاص در انجام فریضه حج اشاره کرده است.[۳۳]عبدالرحمن جامی هروی نیز به سال 877ق. به حج مشرف شد و رسالهای در زمینه حج نگاشت. وی در کتاب تحفة الاحرار در ضمن ابیاتی به حج اشاره دارد.[۳۴]
ابوذر هروی (م. 434ق.) یکی از محدثان و دانشوران هرات 30 سال در مکه اقامت داشت و در این مدت در سراه بنیشبابه در حومه شهر ساکن شد و هر سال در موسم حج به شهر میآمد. وی کلام اشعری را که در بغداد آموخته بود، در مکه انتشار داد.[۳۵]
یکی از خاندانهای بزرگ مکه، خاندان مرداد است که جدّ اعلای آنان از مهاجران افغان بود و به امیرداد شهرت داشت. این خاندان با اصالت افغانی، از امامان جماعت مقام حنفی و خطیبان مسجد بودند که به گفته سباعی به دو بخش تقسیم میشوند. شیخ عبدالله ابوالخیر از چهرههای مشهور این خاندان است که کتابی با نام نشر النور و الزهر در تراجم نگاشته است. از دیگر افراد شناخته شده این خاندان، عبدالرحمن بن صالح، عبدالعزیز بن صالح، عبدالله بن عبدالرحمن و احمد بن عبدالله ابوالخیر است.[۳۶]
حج معاصر افغانستان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
با آغاز ترابری هوایی در افغانستان، فرودگاههای کابل و قندهار برای انتقال حاجیان به کار گرفته شد[۳۷]و در سالهای اخیر، فرودگاه مزار شریف (مرکز ولایت بلخ) و هرات نیز به آنها افزوده شده است.[۳۸]
حجگزاری مردم افغانستان از انسجام و برنامهریزی مناسب برخوردار نیست. در دورانی که افغانستان درگیر انقلاب اسلامی و سپس جنگهای خونین داخلی بود، موج گستردهای از مهاجرت به کشورهای همسایه و جهان پدید آمد و انجام فریضه حج به دلیل ناامنی و نبودِ کمک مالی و فقدان حاکمیت مرکزی، از رونق افتاد و شماری از مهاجران که در کشورهای دیگر به ویژه پاکستان و جمهوری اسلامی ایران به سر میبردند، از راه این کشورها به حج مشرف میشدند.[۳۹]
پس از فروپاشی حکومت طالبان به سال 1380ش. و تشکیل دولت جدید، تحولی در حجگزاری مردم افغانستان پدید آمد. وزارت ارشاد حج و اوقاف آن کشور هر سال از افراد ثبت نام مینماید. حاجیان برای ثبت نام به ریاست ولایتی ارشاد حج و اوقاف افغانستان مراجعه میکنند. پس از اتمام مراحل ثبت نام، مراسم قرعهکشی در یکی از مساجد بزرگ شهر صورت میگیرد و افراد برای اعزام به حج مشخص میگردند.[۴۰]
کاروانهای حج به دو صورت دولتی و خصوصی اعزام میشوند. کاروانهای دولتی فقط به اعزام و اسکان زائران توجه دارند و تغذیه و درمان آنان را بر عهده ندارند. شماری از شرکتهای خصوصی با دریافت مبلغی بیشتر، غذا و درمان حاجیان را نیز تامین میکنند. در سال 1389ش. مبلغ دریافتی کاروانهای دولتی 2825 دلار تعیین شده بود که شامل هزینههای بلیط، عوارض خروج، خدمات بعثه، تهیه پاسپورت و هزینه مسکن در مکه و مدینه میشد. بر پایه قانون همان سال، افراد کهنسال در صورتی که همراه نداشته باشند و همچنین افراد میان شش تا 18 سال از اعزام به حج بازداشته شدهاند.[۴۱] وزارت حج و اوقاف، خواستاران حج را در قالب کاروانهای 200 نفری دستهبندی میکند و برای آنان مرشد و مدیر میگمارد. این افراد دارای شرایط ویژه هستند و پس از ثبت نام و احراز این شرایط میتوانند مدیریت و ارشاد کاروانها را برعهده گیرند.[۴۲]در سالهای گذشته، مکانی برای حاجیان افغانی به نام رباط افغانها در نزدیکی مسجدالحرام قرار داشت که حاجیان از اتاقهای آن استفاده میکردند. در چند سال اخیر، این مکان به دست دولت عربستان تعطیل و ویران گردید.[۴۳]
خواستاران حج در افغانستان به دو دسته شیعه و سنی تقسیم میشوند و هر دسته مرشدان یا روحانیان ویژه خود را دارد. البته نبودِ کاروانهای خاص شیعیان، یکی از مشکلات حاجیان شیعی یاد شده است.[۴۴]اهل سنت بیشتر از فرودگاههای افغانستان احرام میبندند و شیعیان افغانستان مانند دیگر شیعیان جهان، از میقاتهای داخلی عربستان محرم میشوند. در هنگام زیارت آنان از مکانهای مقدس مکه و مدینه مانند قبرستان بقیع، کوه احد، غار حرا، غار ثور و جز آنها، کارشناسان و مرشدان دو مذهب به معرفی و بازگویی رخدادهای اسلامی آن مکانها میپردازند. گاه گزارش شده که وزارت اوقاف افغانستان در کار اعزام شیعیان اخلال میکند. به سال 1382ش. از 27 هزار حاجی اعزامی فقط سه هزار تن شیعه بودند.[۴۵]
تا سالهای دهه 1340ش. شمار حاجیان افغانستان از 5000 نفر بیشتر نبود. در سالهای اخیر، شمار آنان به حدود 35 هزار تن رسیده که روزانه 1000 تن از آنان از سوی دو شرکت هواپیمایی به حج اعزام میشوند.[۴۶]
آداب و رسوم سفر حج[ویرایش | ویرایش مبدأ]
افرادی که توفیق این عمل معنوی را مییابند، به تدریج آمادگی روحی لازم را به دست میآورند؛ بدین معنی که برای انجام دیگر واجبات به ویژه ادای نمازهای روزانه و پرداخت وجوهات شرعی، دقت بیشتر میورزند و با خانواده و زیردستان و همکاران و همسایگان رفتار نیک و اخلاق پسندیدهتر از گذشته در پیش میگیرند و به دیدار بستگان رفته، از دوستان و آشنایان حلالیت میطلبند. در آستانه سفر حج، نزد روحانی محل میروند و وجوهات شرعیه خود را حسابرسی میکنند و بیش از هر وقت به توبه و انابه اهتمام میورزند. در شماری از نقاط افغانستان، اقوام و دوستان حاجی، او و خانوادهاش را برای شام یا نهار دعوت مینمایند و به صورت ویژه خداحافظی میکنند.[۴۷]
حاجی برای بیشتر استقبالکنندگان تسبیح و آب زمزم سوغات میآورد و لباس و کلاه سفید میپوشد و با عنوان «حاجی» یا «حاجی صاحب» شناخته میشود. حاجی پس از دستیابی به توفیق حج، خود را مکلف میداند که اخلاق و آداب مذهبی را بیش از پیش رعایت کند. انتظار مردم نیز از او بیشتر میشود و بر نفوذ اجتماعیاش افزوده میشود و خیرخواهی و دینداری بیشتری نشان میدهد.[۴۸]
نوشتن خاطرات یا سفرنامه حج از گذشته در این کشور مرسوم بوده است. آن دسته از حاجیان که دستی به قلم داشتهاند، در میان سفر یا پس از آن، خاطرات خود را نوشته و جزئیات این سفر معنوی را ماندگار کرده و آن را در دسترس همگان نهادهاند. گاه که حاجی طبع شعر دارد، این مطالب را در قالب نظم ارائه میکند. برخی افراد، به ویژه شماری از عالمان دینی، نیز اعمال و مناسک حج را برای آموزش به دیگران، در قالب نظم درآورده، به خواستاران عرضه میکنند.[۴۹]
پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ افغانستان در پنج قرن اخیر، ج1، ص3-4؛افغانستان، ص3.
- ↑ جغرافیای سیاسی جهان اسلام، ص120؛دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج9، ص528-529؛www.cia.gov.
- ↑ نک: جهان اسلام، ج1، ص72-75؛نک: افغانستان در پنج قرن اخیر، ج1، ص6-11.
- ↑ افغانستان در پنج قرن اخیر، ج1، ص6؛جهان اسلام، ج1، ص72-75.
- ↑ نک: افغانستان، ص125-192.
- ↑ مبانی مطالعات سیاسی اجتماعی، ص254؛www.world atlas.com؛www.cia.gov.
- ↑ جهان اسلام، ج1، ص68؛افغانستان، ص14-20.
- ↑ جهان اسلام، ج1، ص70.
- ↑ افغانستان، ص29.
- ↑ جهان اسلام، ج1، ص70.
- ↑ شیعیان افغانستان، ص95؛آسیا شناسایی کشورها، ص29.
- ↑ افغانستان، ص29.
- ↑ افغانستان، ص29.
- ↑ الرحلة السریة للعقید الروس، ص300-301؛پنجاه سفرنامه، ج5، ص173؛تاریخ الحج، ص73.
- ↑ طرق الحج، ص54، 68.
- ↑ تاریخ الحج، ص73-75.
- ↑ سفرنامه ناصر خسرو، ص3-51.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج5، ص557-567.
- ↑ میقات حج، ش55، ص200، «حجاج ترکستان، راهها و دشواریها.
- ↑ میقات حج، ش54، ص201، «حجاج ترکستان، راهها و دشواریها.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج5، ص173.
- ↑ الرحلة السریة للعقید الروس، ص304.
- ↑ منائح الکرم، ج1، ص254-255؛دانشنامه ایران باستان، ج3، ص1433.
- ↑ نک: مصباح الحرمین، ص397؛ بحار الانوار، ج46، ص47.
- ↑ تاریخ الکعبة المعظمه، ص258-260؛افادة الانام، ج1، .
- ↑ اخبار مکه، ج1، ص227.
- ↑ فی رحاب البیت العتیق، ج1، ص206؛تاریخ الکعبة المعظمه، ص160-161.
- ↑ هدیة العارفین، ج1، ص59؛الاعلام، ج1، ص134؛دائرة المعارف تشیع، ج3، ص408، «بلخی.
- ↑ ایضاح المکنون، ج1، ص143؛هدیة العارفین، ج1، ص751.
- ↑ هدیة العارفین، ج1، ص646؛ایضاح المکنون، ج2، ص271.
- ↑ سفرنامه ناصر خسرو، ص97-100.
- ↑ دیوان ناصر خسرو، ص300.
- ↑ میقات حج، ش16، ص131-138، «حج در ادب فارسی.
- ↑ میقات حج، ش3، ص216، «اشارت به زیارت بیت الله.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج17، ص557؛دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج5، ص480.
- ↑ تاریخ مکه، ص681.
- ↑ حج در افغانستان، ص6.
- ↑ حج در افغانستان، ص3؛www.avapress.com.
- ↑ تاریخ تشیع در افغانستان، ص167.
- ↑ اطلاعیه وزارت ارشاد و حج افغانستان، ص1.
- ↑ اطلاعیه وزارت ارشاد و حج افغانستان، ص1.
- ↑ اطلاعیه وزارت ارشاد و حج افغانستان، ص2؛حج در افغانستان، ص7.
- ↑ حج در افغانستان، ص8.
- ↑ با کاروان صفا در سال 82، ص209.
- ↑ با کاروان صفا در سال 82، ص143.
- ↑ حج در افغانستان، ص6؛www.avapress.com.
- ↑ حج در افغانستان، ص9.
- ↑ تاریخ الحج، ص75. حج در افغانستان، ص4، 10.
- ↑ حج در افغانستان، ص4.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- آسیا، شناسایی کشورها: فرامرز یاری، تهران، گیتاشناسی، 1372ش؛
- اخبار مکه: الازرقی (م. 248ق.) ، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق؛
- اطلاعیه نامنویسی حج: وزارت ارشاد حج و اوقاف افغانستان، تابستان 1389ش؛
- الاعلام: الزرکلی (م. 1396ق.) ، بیروت، دار العلم للملایین، 1997م؛
- افادة الانام: عبدالله بن محمد الغازی (م. 1365ق.) ، به کوشش ابن دهیش، مکه، مکتبة الاسدی، 1430ق؛
- افغانستان در پنج قرن اخیر: میر محمد صدیق فرهنگ، قم، انتشارات محمد وفایی، 1374ش؛
- افغانستان: علیرضا علیآبادی، تهران، وزارت امور خارجه، 1372ش؛
- افغانستان و مداخلات خارجی: میرآقا حقجو، قم، انتشارات مجلسی، 1380ش؛
- ایضاح المکنون: اسماعیل پاشا البغدادی (م. 1339ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
- با کاروان صفا: رسول جعفریان، مشعر، 1383ش؛
- بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
- پنجاه سفرنامه حج قاجاری: به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389ش؛
- تاریخ تشیع در افغانستان: عبدالمجید ناصر داودی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1368ش؛
- تاریخ الحج من خلال الحجاج المعمرین: سلیمان عبدالغنی مالکی، سعد الدین اونال، مکه، جامعة ام القری، 1409ق؛
- تاریخ الکعبة المعظمه: حسین عبدالله باسلامه، جده، تهامه، 1402ق؛
- تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه: احمد السباعی (م. 1404ق.) ، ترجمه: جعفریان، تهران، مشعر، 1385ش؛
- جغرافیای سیاسی جهان اسلام: عزت الله عزتی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1378ش؛
- جهان اسلام: مرتضی اسعدی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1366ش؛
- حج در افغانستان: مولوی افغانستانی، قم، مرکز تحقیقات حج، 1389ش؛
- دانشنامه ایران باستان:هاشم رضی، تهران، سخن، 1381ش؛
- دائرة المعارف تشیع: زیر نظر سید جوادی و دیگران، تهران، نشر شهید سعید محبی، 1375ش؛
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛
- دیوان ناصر خسرو: ناصر خسرو (م. 481ق.) ، به کوشش مینوی و محقق، دانشگاه تهران، 1362ش؛
- الرحلة السریة للعقید الروسی: عبدالعزیز دولتشین، بیروت، الدار العربیة للموسوعات، 1428ق؛
- سفرنامه ناصرخسرو: ناصر خسرو (م. 481ق.) ، به کوشش غنیزاده، تهران، 1363ش؛
- سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. 748ق.) ، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛
- شیعیان افغانستان: محمد عزیز بختیاری، شیعهشناسی، 1385ش؛
- طرق الحج الاسیویه: منشورات المنظمة الاسلامیة للتربیة و العلوم و الثقافه، ایسیسکو، مالیزیا، 1431ق؛
- فی رحاب بیت العتیق: محیی الدین احمد امام، الاندلس، دار قرطبه؛
- مبانی مطالعات سیاسی ـ اجتماعی: محمد رضا حافظنیا، قم، مرکز تدوین متون، 1379ش؛
- مصباح الحرمین: عبدالجبار الشکوئی (م. قرن14)، به کوشش طباطبایی، مشعر، 1384ش؛
- منائح الکرم: علی بن تاج الدین السنجاری (م. 1125ق.) ، به کوشش المصری، مکه، جامعةام القری، 1419ق؛
- میقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت؛
- هدیة العارفین: اسماعیل پاشا (م. 1339ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی.