بیت‌الریس

از ویکی حج
(تغییرمسیر از بیت‌ الریس)

بیت‌الریس خاندانی در مکه بودند که ریاست مؤذنان مسجدالحرام و زمان‌گذاری اوقات شرعی را بر عهده داشته‌اند. این منصب در گذشته برای اشراف مکه بوده ولی امروزه این منصب باقی نمانده اما کسانی خود را به این خاندان منتسب می‌کنند. آنان علاوه بر این منصب سقایت را نیز به عهده داشته‌اند و این مناصب از اهمیت بسیار بالایی برای افراد به حساب می‌آمد.

صاحبان این منصب معولا عالم به علم المیقات، نجوم، هیئت و ستاره‌شناسی بوده‌اند تا بتوانند زمان دقیق اوقات شرعی را بدست آورند، لذا دانشمندان زیادی از آنان علم آموختند.

از وظایف بیت الریس به گفتن اذان بر فراز قبه زمزم، تعیین اوقات شرعی نمازهای روزانه و اعلان اذان نمازها، خدمت به حاجیان و برداشتن آب از زمزم، دعا بر فراز قبه زمزم برای شریفان مکه و خلیفه وقت، اعلان وضع موسم حج سال مانند حج اکبر، شرکت در مراسم رسمی شهر، می‌توان اشاره کرد.

شهرت بیت الریس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

«بیت الریس» عنوانی است در وصف خاندانی مشهور در مکه که ریاست مؤذنان مسجدالحرام و زمان‌گذاری (توقیت) اوقات شرعی را بر عهده داشته‌اند.

تنها آگاهی‌ اندکی از اصل و نسب این خاندان داریم؛ اما می‌دانیم که منصب توقیت و ریاست مؤذنان را تا برآمدن آل سعود (حک: 1344ق.) همراه حرفه‌های دیگر، به اقتضای زمانه و خواست اشراف مکه در دست داشته‌اند. بررسی حضوری و میدانی نشان می‌دهد که منصب اذان‌گویی بیت الریس در مسجدالحرام باقی نمانده؛ اما اکنون در مکه کم و بیش کسانی هستند که خود را به این خاندان منتسب می‌کنند.

لقب بیت الریس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اصطلاح «الریس» در کاربرد ویژه به منصب ریاست مؤذنان مسجدالحرام اطلاق می‌گردد. از آن‌جا که گفتن اذان در بخش‌های گوناگون مسجدالحرام با اذان رئیس مؤذنان آغاز می‌شده، سرپرست آنان به رئیس و سپس الریس شهرت یافت و این عنوان لقب خاندانی شد که منصب توقیت و ریاست اذان‌گویان را بر عهده داشت.[۱]

در کاربردها، به بزرگ این خاندان که ریاست مؤذنان را بر عهده داشته «الریس»[۲] یا «الریسیه» اطلاق شده است.

کاربردهای دیگر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در عرف مردم مکه، اصطلاح «الریس» را به مهندسان ساختمان که نقشه‌کشی بنا، نظارت و ریاست بر کارگران را انجام می‌دهند، نیز اطلاق می‌کنند.[۳] گویا این کاربرد ارتباطی به لقب بیت الریس ندارد. در یک زمینه مشترک با بیت الریس، لقب الریس بر ابن‌شاطر، ستاره‌شناس معروف که مدتی رئیس موقّتان (تعیین‌‌کنندگان اوقات شرعی) مسجد جامع اموی دمشق بود، [۴] اطلاق شده است.

صرف نظر از منصب ریاست مؤذنان که دست کم پیشینه آن به سده هفتم ق. می‌رسد، کاربرد لقب بیت الریس عنوانی پسین است. از این‌رو، در منابع افراد بیت الریس را بیشتر با نسبت‌هایی چون ریس زبیری، شیخ المؤذنین یا میقاتی، [۵] بیضاوی زمزمی[۶] یا زمزمی[۷] و شیرازی عجمی[۸] دانسته‌اند.

از میان این نسبت‌ها، عنوان زمزمی در انتساب بیت الریس به چاه زمزم اطلاق شده است[۹] زیرا اینان در موسم حج به سقایت حاجیان از آب زمزم اشتغال داشته‌اند. گاه پاره‌ای از این وصف‌ها را یکجا در معرفی کسانی از بیت الریس به کار برده‌اند؛ از جمله احمد بن اسماعیل که از بیت الریس بوده و با نسبت‌های بیضاوی مکی زمزمی شافعی معرفی شده است.[۱۰]

برخی از این نسبت‌ها نشانگر مَوطِن جغرافیایی و پاره‌ای هم نشانه شغل و حرفه بیت الریس هستند. نسبت الریس افزون بر کاربرد در ترکیب بیت الریس، به شکل نسبت فامیلی به نام افراد خاندان هم افزوده می‌شد. برای نمونه، دو تن از بیت الریس که در سده 14ق. رئیس مؤذنان حرم بوده‌اند، رضوان بن عبدالسلام الریس و اسعد بن عبدالسلام الریس نام داشته‌اند.[۱۱]

نسب بیت الریس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

درباره نسب این خاندان آگاهی موثقی که بتوان بر آن تکیه کرد و از لحاظ علمی مخدوش نباشد، در دست نیست. درباره اصل و نسب بیت الریس دو دیدگاه در دست است.

دیدگاه نخست[ویرایش | ویرایش مبدأ]

دیدگاه نخست مدعی است که بیت الریس به آل‌زبیر نسب می‌برند. در سده 14ق. اسعد الریس از منتسبان به بیت الریس، مدعی سندی خانوادگی شده که نسب آن‌ها را به آل‌زبیر می‌رساند. اما گویا سباعی، گزارشگر مطلب، سند مورد ادعا را در عین موافقت ضمنی با آن، مشاهده و بررسی نکرده است. او همچنین در تایید این ادعا به کتاب نشر الآس (الانفاس) فی فضائل زمزم و سقایة العباس نوشته خلیفة بن ابوالفرج زمزمی (م. 1060ق.) از دانشوران بیت الریس که مدعی شده نسب خاندانش به آل‌زبیر می‌رسد، استناد کرده است.[۱۲]

به احتمال، سند مورد ادعای اسعد الریس همان است که در گزارش خلیفه زمزمی آمده؛ زیرا از سده 11ق. به بعد بیت الریس به گزارش خلیفه زمزمی استناد کرده و افزون بر آن، در نسب برخی متاخران بیت الریس، نسبت زبیری همراه الریس آمده است.[۱۳] اما قدمت ادعای انتساب بیت الریس به آل‌زبیر حداکثر به سده 11ق. می‌رسد و پیش از این تاریخ، نشانه و شاهدی در منابع تاریخی و انساب ندارد. به نظر می‌رسد بیت الریس با ادعای انتساب به زبیریان در صدد بوده‌اند تا برای خود اصل و نسب عربی دست و پا کنند.

دیدگاه دوم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

دیدگاه دوم، بیت الریس را اصالتاً ایرانی و از نسل علی بن محمد بیضاوی می‌داند.[۱۴] به باور شماری از پژوهشگران، میان این دو نظر تعارضی نیست؛ زیرا شاید در هنگامی نامشخص نیای بیت الریس از مکه به جایی مثل ایران یا عراق هجرت کرده و چند نسل از مکه دور مانده باشند تا هنگامی که علی بن محمد به موطن نیاکانش بازگشت.[۱۵] پیدا است که این تحلیل دلیلی موجه ندارد؛ زیرا دست کم می‌بایست نشانه‌ای از گذشته این خاندان در منابع تاریخی و نسب‌شناسانه سده سوم ق. به بعد بازتاب یافته باشد. آن‌چه از منابع برمی‌آید، انتساب بیت الریس به علی بن محمد بیضاوی و اصالت ایرانی این خاندان است.

مذهب بیت الریس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بیت الریس از لحاظ فقهی، مذهب شافعی داشته و همواره بر این مذهب بوده‌اند تا جایی که محل استقرار بیت الریس در قبه زمزم را مظلة المذهب الشافعی نام‌گذاری کرده‌اند.[۱۶] در سرگذشت‌نامه‌ها، در شرح احوال دانشورانی بسیار از بیت الریس، به شافعی بودن آن‌ها اشاره کرده‌اند.[۱۷]

تاریخ اذان بر قبه زمزم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از گزارش‌ها به دست می‌آید که تاریخ ساخت قبه زمزم در روزگار منصور و مهدی، دو خلیفه کوشا در امور حرمین، یا‌ اندکی پیش از آن بوده است.[۱۸] قبه زمزم و ساختمان سقایه عباس معماری ویژه‌ای داشت[۱۹] و با مرمر و مصالح خاص، همانند بناهای رومی طراحی شد.[۲۰] خوشگلدی، حکمران جده، در 947ق. دیگر بار این بناها و گنبدها را ساخت.[۲۱]

ساخت سایبان بر جایگاه مؤذنان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عبدالله بن محمد طلحی، امیر مکه در روزگار‌ هارون الرشید، را نخستین کسی دانسته‌اند که بر جایگاه مؤذنان بر سطح مسجدالحرام سایبانی ساخت. اما مؤذنان نمی‌پذیرفتند که در این مکان گرد آیند و اذان گویند؛ بلکه همواره در روز جمعه بیرون از سایبان اذان را اجرا می‌کردند. در دوره متوکل عباسی در240ق. این سایبان ویران گشت و درون صحن مسجد سایبانی نو ساخته شد.[۲۲]

در گزارشی متفاوت، فاکهی (م. 279ق.) و ازرقی (م. حدود 250ق.) تصریح کرده‌اند که در روزگار آن‌ها صاحب الوقت در مناره باب العمره اذان می‌خواند.[۲۳] این رسم گویا تا زمان‌های بعد برقرار بوده و در سده نهم ق. بر پایه برخی گزارش‌ها از فاسی (م. 832ق.) اذان مسجدالحرام در مناره باب شیبه اجرا می‌شده است.[۲۴]

بر پایه گزارشی از آن پس، سایبان بالای باب زمزم در 818ق. فروافتاد و ویران گشت و چهار سال بعد به شکلی زیبا از نو ساخته شد.[۲۵]

شیوه انجام اذان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شیوه انجام اذان چنین بود که رئیس مؤذنان در جایگاهی ویژه بر فراز قبه زمزم می‌ایستاد و آماده خواندن اذان می‌شد. بر زمزم، بنایی چهارگوش ساخته و بالای آن گنبدی نهاده بودند.[۲۶] اذان‌گویی رئیس مؤذنان از بالا یا درون این گنبد انجام می‌شد.[۲۷] دیگر مؤذنان از مناره‌های مسجد، عبارات اذان را پس از گفتار رئیس ادامه می‌دادند.[۲۸] سخن ابن‌بطوطه که مؤذنان در بالای قبه زمزم می‌ایستند و اذان می‌گویند، [۲۹] ‌اندکی خطاآمیز است؛ زیرا اجرای اذان بالای ساختمان وظیفه رئیس مؤذنان بوده و دیگر مؤذنان در پی او از درون جایگاه فراهم شده در مناره‌های مسجد، نه از بالای قبه زمزم، اذان می‌گفته‌اند. همچنین در یکی دو سده اخیر، رئیس مؤذنان بر فراز قبه زمزم می‌رفته و پس از اعلام وقت شرعی نماز از روی ساعت آفتابی نصب شده در این مکان، اذان می‌گفته است.[۳۰] این شیوه تا هنگام ویرانی قبه به سال 1368ق.[۳۱] ادامه داشته است.

تعیین اوقات شرعی نمازهای روزانه و اعلان اذان نمازها از مناصب مهم مسجدالحرام بوده است. ریاست توقیت هم به بیت الریس اختصاص داشت. این دو وظیفه یعنی اعلان وقت و اعلام اذان با هم پیوسته بودند. مصحح اخبار مکه ازرقی گفته است که ریاست توقیت مسجدالحرام نزد آل‌زبیر که امروز به بیت الریس شهرت دارند، بوده است.[۳۲]

ادعای عهده‌داری بیت‌الریس از زمان متوکل[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کسانی از بیت الریس مدعی شده‌اند که منصب ریاست مؤذنان و تعیین اوقات شرعی را از عهد متوکل عباسی (حک: 232-247ق.) بر عهده گرفته‌اند. بر پایه این گزارش، در روزگار متوکل عباسی، یکی از نیاکان ریس به نام عبدالعزیز بن عبدالسلام چون در هنگام ازدحام مردم مشکل ایجاد می‌شد، درخواست مدیریت باز کردن و بستن ساختمان زمزم را کرد که با موافقت متوکل روبه‌رو شد و طی نامه و سندی این وا‌گذاری به امضای خلیفه رسید. پس از آن، بابی برای ساختمان زمزم ساختند و قفل آن را به زمزمی‌ها یعنی کسانی که بعدها به بیت الریس شهرت یافتند، واگذار نمودند. از آن هنگام، بیت الریس اداره زمزم و وقت‌شناسی و گفتن اذان را عهده‌دار شدند.[۳۳]

به نظر می‌رسد این گزارش برای مشروع جلوه دادن منصب ریاست مؤذنان ساخته شده است؛ زیرا گذشته از فقدان آن در منابع معتبر و کهن، نام‌هایی که در نامه و سند منسوب به متوکل عباسی به کار رفته‌اند، از نام‌های پسین بیت الریس به شمار می‌روند. از این‌رو، این سند همچون سند انتساب آن‌ها به آل‌زبیر ساختگی است؛ در برابر، درباره پیشینه منصب ریاست مؤذنان گزارش مربوط به هجرت علی بن محمد بیضاوی اهمیت و اعتبار بیشتری دارد. هجرت بیضاوی که چه بسا از منسوبان به عبدالله بن عمر بیضاوی، مفسر و فقیه شافعی سده 7 و 8ق.[۳۴] باشد، گویا پس از نابسامانی و درگیری و اختلافات میان اقوام و امیران در بیضا و دیگر سرزمین‌های فارس، رخ داده است. در آن هنگام، این منطقه دوره انتقال قدرت را سپری می‌کرد و دسخوش ناآرامی و ناپایداری بود.[۳۵] او در 630 یا 730ق. از بیضای فارس به مکه هجرت کرد و پس از آشنایی با شیخ سالم و ازدواج با دختر او، مباشر اذان حرم شد و ریاست مؤذنان را بر عهده گرفت.[۳۶]

وضع ناآرام سیاسی منطقه فارس، همنامی و پیشینه ویژه دانشوران بیضاوی، و اشتراک بیضاوی‌های شیراز با بیت الریس در مذهب شافعی، این گزارش را صرف نظر از هنگام وقوع آن، موجه و صحیح جلوه می‌دهد.

ادعای خاندان کازرونی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از سوی دیگر، ادعا شده خاندانی کازرونی از خاندان‌های ایرانی مهاجر به حرمین، پیشتر از بیت الریس، مدت‌ها عهده‌دار منصب اذان‌گویی حرم بوده‌اند.[۳۷]

در نقد این ادعا باید گفت که بررسی گزارش‌های فاسی که بیشترین آگاهی‌ها را از کازرونی‌ها آورده، [۳۸] نشان می‌دهد آنان دست کم در سده هشتم ق. ریاست مؤذنان یا اعلام اذان در بخش‌های گوناگون مسجدالحرام را بر عهده داشته‌اند.[۳۹] بدین‌سان، ‌ هم‌زمان با همین هنگام که بیت الریس مباشر اذان و رئیس مؤذنان شده‌اند، با گزارش‌هایی از ریاست کازرونی‌ها بر اذان مسجدالحرام روبه‌رو هستیم. این دو گزارش با هم ناسازگارند. نیز کسی به ریاست دو خاندان بر اذان مسجدالحرام در یک زمان اشاره نکرده است. پس شاید بتوان گفت که کازرونی‌ها نیاکان اصلی بیت الریس هستند. تصریح به این نکته در پاره‌ای از منابع تاریخی آمده است.[۴۰]

شاهد دیگر بر یکسانی بیت الریس و کازرونی‌ها این است که گاه بیت الریس و کازرونی‌ها با نسبت شیرازی، بیضاوی و حتی عجمی معرفی شده‌اند. این نشان می‌دهد که اینان دو خاندان متمایز و جدا نبوده‌اند. بر پایه این سخن، کازرونی‌ها همان بیت الریس هستند که در زمان‌های گوناگون با عناوین متفاوت کازرونی، بیضاوی و بیت الریس خوانده شده‌اند.

تحلیل دیگر آن است که ادعای بیت الریس در داشتن ریاست مؤذنان از هنگام هجرت علی بن محمد بیضاوی در سده هفتم یا هشتم ق. را نپذیریم یا هجرت بیضاوی را در هنگامی پسین بدانیم. در این صورت، تمایز بیت الریس از کازرونی‌ها پذیرفتنی است؛ اما شاهد و دلیلی بر چنین توجیهی در دست نیست.

مقرری مؤذنان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مقرری مؤذنان حرمین در دوران عثمانی سالانه 10 سکه طلا بوده که به تساوی میان آن‌ها تقسیم می‌شد. همین‌اندازه را برای مؤذنان مسجدالنبی تعیین کرده و در آیین‌نامه توزیع آن آورده بودند که به شرط خواندن فاتحه و معوذتین پس از اذان، سی طلا به این مقرری سالانه افزوده می‌شد.[۴۱]

درباره مقرری در دوره‌های پیشین، آگاهی‌هایی‌ اندک در دست است. در گزارشی از سده ششم ق. به تعیین مقرری خواندن دعا بر فراز قبه زمزم برای خلیفه اشاره شده است.[۴۲]

کم‌کاری بیت الریس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

تعیین وقت نمازها برای بیت الریس منزلت اجتماعی پدید می‌آورد؛ اما گاه خطا در تشخیص وقت، موقعیت آن‌ها را سخت متزلزل می‌ساخت. برای نمونه، در نوزدهم رمضان 870ق. از آن پس که رئیس مؤذنان وقت نماز مغرب را اعلان کرد و مردم افطار و نماز برپا کردند، ابرها پراکنده شدند و خورشید آشکار گشت و مردم خشمگین غوغایی برپا نمودند که با عذرخواهی و دخالت قاضی‌القضات شافعی و ناظرالحرم فروکش کرد.[۴۳]

در منابع، درباره کم‌کاری بیت الریس در انجام وظیفه، گزارش‌هایی آمده است؛ همچون این‌که بیت الریس وقت نمازها را به تاخیر می‌انداختند و این کار اعتراض و شکایت مردم نزد مقام‌ها را در پی داشت و کارگزاران شهر از جمله والی، قاضی و نائب‌الحرم در واکنش به عملکرد بیت الریس، می‌کوشیدند این مناصب را از دست آنان بیرون کنند.[۴۴] نیز کسانی بیت الریس را افرادی دنیاطلب و مشتاق ارتباط با ثروتمندان شمرده‌اند.[۴۵]

سقایت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در سده دوم و سوم ق. آب موجود در قبه زمزم روبه‌روی قبه عباس[۴۶] به آب انباری در میانه سقایه و زمزم می‌ریخته و به حوض‌های سقایة العباس سرازیر می‌شده است.[۴۷]

سقایة العباس که در مکان مجلس درس ابن‌عباس قرار داشته و فاصله کمی با زمزم داشته، بعدها بارها بازسازی شده است.[۴۸]

عهده‌دار وظیفه سقایت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وظیفه سقایت و مراقبت از محل سقایة العباس به‌طور سنتی بر عهده بنی‌عباس بوده است؛ اما به سبب اشتغال به حکومت و سیاست، در امر سقایت و اداره قبه عباس اختلال ایجاد می‌شد.

از این‌رو، خلفای عباسی اداره آن را به آل‌زبیر واگذار کردند. بر اثر افزایش حج‌گزاران، کسانی با نام زمزمیان که بعدها به بیت الریس شهرت یافتند، با زبیری‌ها در اداره سقایت همکاری کردند. به نظر می‌رسد خاستگاه ارتباط نَسَبی مورد ادعای بیت الریس با آل‌زبیر از همین گزارش مایه گرفته و زمینه را برای مشروع جلوه دادن این ادعای آن‌ها فراهم ساخته است. آن‌چه بیشتر در منابع گزارش شده، این است که به تدریج منصب سقایت به بیت الریس تعلق گرفت و آنان مدعی شدند که منصب سقایت در یک وا‌گذاری تاریخی از سوی خلیفه وقت به آن‌ها داده شده است. بدین‌سان، بیت الریس در نیمه اول سده هفتم ق. دو منصب اذان‌گویی بر فراز قبه زمزم و سقایت را یکجا به دست گرفتند و از آن هنگام، این دو منصب نزد آن‌ها باقی ماند.

در روزگار عثمانی (1299-1923م.) منصب سقایت و ریاست مؤذنان نزد بیت الریس محفوظ ماند؛ اما اکنون سقایت متولی ویژه ندارد.[۴۹]

مدعیان منصب سقایت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

خدمت به حاجیان و برداشتن آب از زمزم چندان اهمیت داشت که کسانی به صرف‌ اندک نقشی در سقایت، به فکر بهره بردن از نسبت زمزمی افتند و خود را زمزمی بخوانند. از این‌رو، مدعیانی یافت شدند و خود را متصدی زمزم و مشارِک با بیت الریس در امر سقایت شمردند. اما معمولاً والیان مکه مانع می‌شدند و این منصب بدون مشارکت دیگران به بیت الریس اختصاص می‌یافت.[۵۰]

ادعای مشارکت با بیت الریس در اداره زمزم، در منابع تاریخ محلی مکه گزارش شده است؛ از جمله در 877ق. در دوران ریاست شهاب‌الدین زمزمی، فردی به نام عبدالعزیز زمزمی مدعی این نسبت شد که طرح شکایت درباره انحصار منصب زمزم در بیت الریس را در پی داشت.[۵۱] گاه نیز والیان مکه، خود، پشتیبان مدعیان می‌شدند و بیت الریس ناچار به ارائه مستندات خود همراه نماینده‌ای به دربار سلطان عثمانی بودند که معمولاً با موافقت سلطان و صدور فرمان به سود بیت الریس پایان می‌یافت.[۵۲]

به نظر می‌رسد که سبب اصلی موفقیت بیت الریس در این ستیزها، پایگاه اجتماعی نیرومندی بود که منصب تعیین اوقات شرعی و ریاست مؤذنان حرم برای آن‌ها فراهم آورده بود.[۵۳] از این‌رو، به آسانی مدعیان را شکست می‌دادند و نسبت زمزمی را در انحصار خود نگه می‌داشتند.

دعا بر فراز قبه زمزم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

دعا بر فراز قبه زمزم برای شریفان مکه و خلیفه وقت، از دیگر وظایف رسمی بیت الریس بود.[۵۴]

این سنت که از جانب شریفان مکه وضع شده بود، [۵۵] بیشتر در دو موقعیت اجرا می‌شد. یکی در وقت ورود امیر به مسجد و آغاز طواف او انجام می‌یافت.[۵۶] معمولاً این دعاها را یکی از بیت الریس که نوجوانی بود، می‌خواند و با عبارات خوش، امیر را تهنیت می‌گفت و «صبح الله مولانا الامیر» قرائت می‌کرد.[۵۷] او می‌بایست با صدای بلند و خوش که دیگران از دور و نزدیک بشنوند، مراسم دعا و خوش‌امدگویی را انجام می‌داد.[۵۸]

ابن‌جبیر (م. 614ق.) شاهد مراسم طواف مُکثِر بن عیسی از شرفای هواشم بوده که بر فراز قبه زمزم برای او دعا و تهنیت خوانده می‌شد.[۵۹]

در گزارش ابن‌بطوطه (م. 779ق.) که گویا خود مشاهده نکرده و از دیگران شنیده بوده، آمده است که مؤذن زمزمی بر فراز قبه زمزم ایستاده و در پایان هر شوط طواف امیر، او را دعا کرده است.[۶۰]

گاه فرد زمزمی دیرتر از امیر می‌رسید و تنها در برخی اشواط برای او دعا خوانده می‌شد.[۶۱] خواندن دعا از جانب بیت الریس، هنگام نصب شریف جدید بر حکومت مکه بود که بیت الریس وظیفه داشت مراسم دعا را برای او اجرا کند و همواره در هنگام ورود شریف به حرم تکرار می‌شد.

در برهه‌هایی که دو شریف با مشارکت یکدیگر مکه را اداره می‌کردند، دعا برای هر دو خوانده می‌شد. به‌طور کلی با برکناری هر شریف، دعا بر فراز قبه هم قطع می‌گشت و برای شریف جدید اجرا می‌شد. در همین جایگاه، نامه خلیفه یا سلطان وقت در نصب شریف جدید مکه به دست یکی از زمزمی‌ها خوانده می‌شد.[۶۲]

گاه فرد زمزمی از انجام این وظیفه استنکاف می‌کرد، به ویژه هنگامی که به شریف پیشین دلبستگی داشت. برای نمونه، در روزگار حسن عجلان در آغاز نصب فرزندش ابراهیم و مشارکت دادن او با شریف برکات فرد زمزمی از انجام دعا برای ابراهیم اکراه داشت.[۶۳]

دقیقاً دانسته نیست که رسم قرائت دعا بر فراز قبه زمزم برای خلفای عباسی هم انجام می‌شده یا نه؛ اما در گزارشی از سال 815ق. مربوط به عهد حسن بن عجلان، امیر مکه، اشاره شده که برای خلیفه عباسی مصر بر فراز قبه زمزم دعا خوانده شد.[۶۴]

در گزارشی از ابن‌بطوطه آمده که در سال 729ق. برای سلطان ایران و عراق ابوسعید بهادرخان که کمک‌های بسیار به مردم مکه کرده بود و روابطی حسنه با سلطان ممالیک داشت، بر فراز قبه زمزم دعا خوانده شد.[۶۵]

به گفته فاسی، دعا برای خلیفه بر فراز قبه زمزم پس از نماز مغرب خوانده می‌شد.[۶۶] از آن‌جا که دعا خواندن بر فراز قبه زمزم به دست بیت الریس سنتی مستمر بود، گاه پس از برکناری یا وفات یک سلطان فوراً نام سلطان بعد در دعا برده می‌شد.[۶۷] مضمون این دعاها، درخواست تایید و توفیق الهی برای خلیفه و شریف مکه بوده است.[۶۸]

وظایف دیگر بیت الریس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

افزون بر این وظایف رسمی، گاه کارهایی همچون اعلان وضع موسم حج سال مانند حج اکبر بودن آن سال را مؤذنان حرم و بیت الریس انجام می‌دادند.[۶۹] همچنین بیت الریس در مراسم رسمی شهر شرکت می‌کرد. حضور آن‌ها را در مراسم جلوس خطیب بر منبر کعبه، تایید کرده‌اند.[۷۰]

گاهی هنگام اجرای اذان برای رئیس مؤذنان حادثه‌ای طبیعی هم رخ می‌داده است. برای نمونه، در886ق. آن‌گاه که مؤذن بیت الریس آماده گفتن اذان شد، بر اثر صاعقه و رعد بخشی از مناره فروریخت و شمس‌الدین محمد بن خطیب نقش بر زمین شد.[۷۱]

بیت الریس در عرصه علوم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بیت الریس تنها اذان‌گویانی عامی نبودند؛ بلکه بر پایه سنت خانوادگی، به علوم اسلامی روی آورده، با تسلط بر دانش زمان‌سنجی، به تعیین اوقات شرعی از روی قواعد و مبانی نجوم پرداخته، با تنظیم جداول به چگونگی‌ اندازه‌گیری زمان از حرکت افلاک دست می‌یافتند.[۷۲] کسانی از بیت الریس با برآمدن خورشید در روز و جنبش ستاره‌ها در شب،‌ اندازه‌گیری زمان را برآورد کرده، [۷۳] آثاری با موضوع و عنوان علم المیقات نوشتند.[۷۴] اینان به قواعد و فنون تعیین جداول و دوائر فلکی و آمد و شد ستارگان آگاه گشتند و از روی جداول و ساعت‌های آفتابی نصب شده در قبه زمزم یا مسجدالحرام، به کشف اوقات نماز می‌پرداختند.[۷۵] همچنین بیت الریس در ساخت ساعت آفتابی (مزوله) کارشناس بوده‌اند.

آگاهی از علم المیقات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

یکی از مباحث علم المیقات در ساخت ساعت آفتابی، تحلیل حرکت خورشید و تعیین سایه برجسته بود. تعیین سایه برجسته با روش‌های محاسباتی ویژه از حرکت خورشید، شیوه‌ای معمول در سنت نجوم اسلامی بود.[۷۶] در این حال، کسانی از بیت الریس با نگارش آثاری در علم المیقات، به این سنت تداوم بخشیدند.

از این‌رو، طالبان دانش از مکان‌های گوناگون برای آموختن دانش‌های حساب، علم المیقات، هیئت، ستاره‌شناسی و نیز فرائض (ارث) نزد بیت الریس که در این دانش‌ها توانا و صاحب اثر بودند، می‌آمدند.[۷۷]

آورده‌اند که احمد بن محمد ابن‌ظهیره، دانشور و مفتی مکه، دانش فرائض و حساب و هیئت را از حسین زمزمی آموخت یا احمد بن محمد ابن‌فرحون بخشی از این دانش‌ها را از بدر حسن زمزمی فراگرفت.[۷۸]

البته در نظام آموزشی گذشته، دانش‌ها به شکل دانش خانوادگی انتقال می‌یافت. سنت آموزشی بیت الریس که آمیزه‌ای از دانش کاربردی و منصب خانوادگی بود، چشمگیر است؛ زیرا می‌بینیم که علم المیقات در مکه بیشتر در انحصار بیت الریس مانده بود و مدلی از دانش متکی بر سنت خانوادگی را در مکه پدید آورده بود که الگوهای آن در زمان‌های دیگر فراوان نیست. از سوی دیگر، در منابع اشاره شده که بیت الریس به سبب مسؤولیتشان در تعیین اوقات شرعی، در علم الفلک، حساب، هندسه و فرائض آثاری نوشته‌اند.[۷۹] از جمله نورالدین زمزمی (م. 885ق.) صاحب نظر در علم المیقات، چند کتاب در حساب و ریاضی نوشت.[۸۰]

دانشوران بیت الریس از دانشی که در عرصه تدوین جداول و دوائر فلکی فراگرفته بودند، در تقسیمات فنی ارث که مستلزم تبیین شقوق و جداول بود، بهره می‌گرفتند. افزون بر آثار گوناگون نوشتاری در این زمینه، کسانی چون ابراهیم بن علی زمزمی (م. 864ق.) بر بغیة الباحث عن جمل المواریث ابن‌مُتَقَنه شافعی (م. 579ق.) شرح نوشتند.[۸۱]

آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از نتایج آگاهی بیت الریس از هیئت و تنظیم جداول فلکی این بود که برخی از آن‌ها را به فکر استفاده از این دانش‌ها در حوزه علوم غریبه‌ انداخت. از جمله حسن بن ثابت زمزمی مکی از علم الزیارج، از علوم غریبه، آگاهی داشت و نوشته‌ها و اسنادی فراهم کرد[۸۲] که آگاهی از آن بر پایه خواص حروف و تنظیم جداول بود.[۸۳]

بیت الریس در تاریخ‌نگاری مکه و کعبه هم نقش داشته و آثاری پدید آورده‌اند.[۸۴] از جمله خلیفة بن ابوالفرج زمزمی (م. 1060ق.) اثری با عنوان الدرر المنیفة فی تاریخ بناء الکعبة المشرفه نوشته است.[۸۵] نیز کسانی از بیت الریس که در دانش حدیث صاحب نظر بودند، توانستند به گسترش روایت بپردازند.[۸۶]

آن‌ها در حوزه فقه و فتوا هم افرادی سرشناس داشته‌اند و به تناسب شغلشان در ریاست مؤذنان، به مسائل و احکام فقهی اذان آگاه بوده‌اند و در منابع فقهی، گاه در مسائل اذان به برخی از عالمان بیت الریس استناد می‌گردد.[۸۷]

خدمات عمومی و اجتماعی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

افزون بر این‌ها، بیت الریس کنار مناصب سقایت و توقیت و اذان‌گویی مسجدالحرام، در خدمات عمومی و اجتماعی مشارکت داشته‌اند.[۸۸]

یکی از این خدمات وقف مدرسه‌ای به دست ابوعلی بن ابوزکریای زمزمی است که چند سده وقف ویژه نسل و نوادگان بیت الریس بوده است.[۸۹]

عالمان برجسته بیت الریس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از بیت الریس بسیاری شهرت یافته و برخی از آن‌ها از شخصیت‌های نامدار روزگار خود بوده‌اند.

در سده 13ق. بر پایه گزارش سباعی، تاریخ‌نگار مکه، این افراد از بیت الریس بیشتر شناخته شده بودند: محمود بن علی، عبدالعزیز بن محمد، محمد بن عبدالعزیز، ابراهیم بن محمد، عبداللطیف بن عبدالسلام، و علی بن عبدالسلام. در روزگار خود سباعی هم افرادی دیگر مانند درویش بن سلیمان، صالح بن ابراهیم، عبدالرحمن بن محمد، و دو فرزندش شناخته شده بودند که برخی از آن‌ها به تقوا و پاکی شهرت داشتند.[۹۰] بعضی از دانشوران برجسته بیت الریس عبارتند از:

1. محمد بن اسماعیل بیضاوی زمزمی در 811/809ق. در مکه زاده شد. نزد زین‌الدین مراغی و جمال بن ظهیره، برخی جوامع و سنن حدیثی اهل سنت را فراگرفت. او در روزگار خود ریاست مؤذنان را عهده‌دار شد و در 892ق. درگذشت.[۹۱]

2. محمد بن ابوالفتح بن اسماعیل زمزمی شافعی در 844ق. در مکه زاده شد. علومی چون صرف و نحو و حدیث را از دانشوران عصر از جمله ابوالفتح مراغی و ابوسعادات ابن‌ظهیره فراگرفت. او از عموی پدرش ابراهیم زمزمی و پسر عمویش نورالدین زمزمی دانش هیئت آموخت و سپس به طائف سفر کرد و نیز رئیس مؤذنان مکه شد.[۹۲]

3. نورالدین علی بن محمد زمزمی شافعی در مکه زاده شد. از عالمان خاندانش بخشی از علوم اسلامی را آموخت و در علم المیقات و فرائض، کارشناسی مورد اعتماد بود. نورالدین زمزمی ریاست مؤذنان حرم را بر عهده داشت. او در 885ق. درگذشت و در قبرستان معلات دفن شد. نورالدین زمزمی در فرائض و هیئت منظومه‌هایی ساخت و چند اثر در دانش حساب نوشت. از آثار او است: المشرع الفائض فی الفرائض، کنز الطلاب فی الحساب، و تحفة الطلاب.[۹۳]

4. ابوطاهر اسماعیل بن علی بیضاوی زمزمی در 766ق. در مکه زاده شد و نزد ابوطیب سحولی، ابن‌صدیق، و دیگر استادان حدیث آموخت. در سفر به قاهره، از استادان و مشایخ آن جا دانش فراگرفت و دانشورانی چون ابن‌نجم، ابن‌هُبل، ابن‌اُمَیله و صلاح بن ابوعمر به او اجازه روایت دادند. ابوطاهر زمزمی کوشید دانش عروض و قواعد شعر را از نجم مرجانی بیاموزد. او مشغول خدمت در قبه عباس بود و در 838ق. درگذشت.[۹۴]

5. عبدالعزیز بن علی زمزمی فقیه شافعی مکه بود که در 900ق. زاده شد. وی چند بار به شام سفر کرد. ابن‌حجر مکی از استادان او بود و سخاوی از وی اجازه حدیث گرفت. زمزمی پس از 976ق. درگذشت و از آثارش نظم علم التفسیر قابل ذکر است.[۹۵]

6. عبدالعزیز بن محمد زمزمی شافعی به سال 997ق. زاده شد. وی از جانب مادر نواده ابن‌حجر بود. او بزرگ شافعیان زمانه خود به شمار می‌رفت و در علوم اسلامی به ویژه فقه توانا و صاحب فتوا شد و سرانجام در1072ق. درگذشت.[۹۶]

بیت الریس مدینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نزد مردم مدینه عنوان بیت الریس لقب کسانی است که در مناره بزرگ مرقد نبوی گوینده اذان هستند. در یک سده گذشته، عنوان الریسیه به معنای رئیس مؤذنان به آن‌ها اطلاق می‌شده است.[۹۷]

ریاست مؤذنان حرم نبوی در گذشته به سه تن تعلق داشت.

یکی احمد بن خلف مطری دانشور سده هشتم ق. بود که از مطریه به مدینه آمد و علم المیقات می‌دانست و از خطیبان و قاضیان مسجدالنبی شد. مطری صدایی نیکو داشت و ریاست مؤذنان حرم نبوی را بر عهده گرفت[۹۸] و سپس این منصب به فرزندانش رسید.

دومی شمس محمد قاهری و فرزندانش.

سومی محمد بن مرتضی کنانی عسقلانی و فرزندانش بودند که تا دیرزمانی ریاست مؤذنان حرم نبوی را بر عهده داشتند.

انصاری به گزارش از سخاوی می‌گوید که در روزگار او (سده نهم ق.) ریاست مؤذنان را به چهل تن نسبت می‌داده‌اند و به هر یک از این افراد «الریس» می‌گفته‌اند؛ اما در همان هنگام، عنوان الریس، به صورت عَلَم بِالغَلَبه برای بیت الریس حنبلی درآمده که ریاست مؤذنان را در روز جمعه یا چهارشنبه[۹۹] بر عهده داشته‌اند و سرگروه ریاست مؤذنان معمولاً از میان این خاندان بوده‌اند و این عنوان بر دیگر مؤذنان اطلاق نمی‌شده است.[۱۰۰]

گزارش انصاری از بیت الریس حرم نبوی نشان می‌دهد که آنان در سده 12ق. از خاندان‌های مشهور مدینه بوده‌اند و او برخی از افراد این خاندان را می‌شناخته است. از جمله وی در ذیل بیت الریس ابوالنور به طرح این مطلب پرداخته که اینان از نسل محمد ملقب به مسکین هندی هستند که به سال 1050ق. به مدینه آمده‌اند و خود انصاری با محمد ابوالنور که بزرگ قومش بوده، آشنایی و پیشینه دوستی داشته و او را آگاه به هیئت و نجوم می‌داند که سرانجام در 1144ق. کشته شده است. ‌[۱۰۱]

مذهب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از گزارش‌ها برمی‌آید که بیت الریس مدینه، حنبلی مذهب بوده‌اند.

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص99، «پاورقی؛ الارج المسکی، ص187.
  2. مختصر نشر النور، ص90.
  3. التاریخ القویم، ج2، ص346.
  4. نک: کتاب ماه علوم و فنون، ش104، ص30، «پیشینیان فرهیخته.
  5. مرآة الحرمین، ج1، ص235.
  6. نک: اتحاف الوری، ج3، ص343.
  7. اتحاف الوری، ج4، ص245، 342؛ مختصر نشر النور، ص90.
  8. اتحاف الوری، ج4، ص206.
  9. خلاصة الاثر، ج2، ص427.
  10. الضوء اللامع، ج2، ص68.
  11. التاریخ القویم، ج4، ص139.
  12. تاریخ مکه، ص558؛ نک: تحصیل المرام، ج1، ص302.
  13. اعلام المکیین، ج1، ص461.
  14. خلاصة الاثر، ج2، ص426-427؛ مختصر نشر النور، ص90.
  15. تاریخ مکه، ص558.
  16. موسوعة مرآة الحرمین، ج2، ص569.
  17. الضوء اللامع، ج2، ص62، 68.
  18. نک: مفرحة الانام، ص95، «پاورقی.
  19. رحلة ابن‌بطوطه، ص179-180.
  20. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص101.
  21. الارج المسکی، ص177.
  22. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص99؛ اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص205.
  23. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص97؛ اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص203؛ نک: الارج المسکی، ص187.
  24. شفاء الغرام، ج1، ص319.
  25. موسوعة مرآة الحرمین، ج2، ص569.
  26. جغرافیای حافظ ابرو، ج1، ص209.
  27. نک: رحلة ابن‌بطوطه، ج1، ص399.
  28. نک: شفاء الغرام، ج1، ص319.
  29. رحلة ابن‌بطوطه، ج1، ص398.
  30. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص99؛ التاریخ القویم، ج2، ص528-529.
  31. التاریخ القویم، ج2، ص528-529.
  32. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص99، «پاورقی.
  33. التاریخ القویم، ج2، ص528.
  34. نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج13، ص426-430، «بیضاوی.
  35. نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج13، ص425-426.
  36. خلاصة الاثر، ج2، ص426-427.
  37. نک: تاریخ مکه، ص558، «پاورقی؛ نک: میقات حج، ش11، ص114-115، «نقش ایرانیان در حرمین شریفین.
  38. نک: العقد الثمین، ج3، ص52، 69، 419؛ ج4، ص73، 388؛ ج5، ص72-73.
  39. نک: العقد الثمین، ج2، ص165.
  40. مختصر نشر النور، ص90.
  41. نهرالذهب، ج2، ص50-51.
  42. الاستبصار، ص22.
  43. اتحاف الوری، ج4، ص466.
  44. نک: اتحاف الوری، ج4، ص566-567.
  45. النفحة المسکیه، ص312.
  46. جغرافیای حافظ ابرو، ج1، ص209.
  47. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص106؛ صورة الارض، ج1، ص28؛ التاریخ القویم، ج2، ص527.
  48. نک: التاریخ القویم، ج2، ص524.
  49. خلاصة الاثر، ج2، ص427؛ التاریخ القویم، ج2، ص526؛ نک: اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص106، «پاورقی.
  50. الارج المسکی، ص187.
  51. اتحاف الوری، ج4، ص582-583.
  52. اتحاف الوری، ج4، ص582-583؛ تحصیل المرام، ج1، ص303-305.
  53. نک: النفحة المسکیه، ص312.
  54. اتحاف الوری، ج4، ص191؛ منائح الکرم، ج3، ص49، «پاورقی.
  55. اتحاف الوری، ج4، ص352.
  56. اتحاف الوری، ج3، ص291، 580.
  57. تاریخ مکه، ص245-246.
  58. نک: الاعلام باعلام بیت الله الحرام، ص251؛ العقد الثمین، ج3، ص386؛ غایة المرام، ج2، ص334.
  59. رحلة ابن‌جبیر، ص101؛ تاریخ مکه، ص242، 245-246.
  60. رحلة ابن‌بطوطه، ج1، ص400، 404.
  61. اتحاف الوری، ج4، ص191.
  62. غایة المرام، ج2، ص206.
  63. نک: اتحاف الوری، ج3، ص755.
  64. العقد الثمین، ج3، ص366؛ اتحاف الوری، ج3، ص496.
  65. رحلة ابن‌بطوطه، ج1، ص411؛ ج2، ص90.
  66. العقد الثمین، ج3، ص366.
  67. اتحاف الوری، ج4، ص420، 711.
  68. تاریخ مکه، ص362.
  69. صفویه در عرصه دین، ج2، ص836-837.
  70. رحلة ابن‌بطوطه، ج2، ص122.
  71. وفاء الوفاء، ج2، ص175.
  72. نک: الازمنة و الامکنه، ص103-104.
  73. آفاق الثقافة و التراث، ش22-23، ص177، «تراث المسلمین فی علم الفلک.
  74. نک: الضوء اللامع، ج1، ص86-270؛ الاعلام، ج5، ص10.
  75. نک: آفاق الثقافة و التراث، ش22-23، ص177.
  76. دانشنامه جهان اسلام، ج16، ص420، «خورشید.
  77. التحفة اللطیفه، ج1، ص284؛ ج2، ص415؛ الضوء اللامع، ج2، ص131، 134.
  78. الضوء اللامع، ج2، ص131، 134.
  79. اعلام المکیین، ج1، ص473-474.
  80. الاعلام، ج5، ص10.
  81. تاریخ الادب العربی، ج7-9، ص49.
  82. شذرات الذهب، ج10، ص141.
  83. نک: العرفان، ش693-694، ص115-118، «ابحاث اجتماعیة کمبیوتر الحروف العربیه.
  84. نک: اعلام المکیین، ج1، ص476.
  85. تاریخ مکه، ص41.
  86. نک: طبقات الزیدیه، ج3، ص281.
  87. نک: بغیة المسترشدین، ص74.
  88. نک: اعلام المکیین، ج1، ص483.
  89. اتحاف الوری، ج3، ص54.
  90. تاریخ مکه، ص558، 680.
  91. الضوء اللامع، ج7، ص138.
  92. الضوء اللامع، ج8، ص278.
  93. الضوء اللامع، ج5، ص291؛ الاعلام، ج5، ص10.
  94. الضوء اللامع، ج2، ص302.
  95. الاعلام، ج4، ص23؛ تاریخ الادب العربی، ج7، ص7.
  96. خلاصة الاثر، ج2، ص426-427؛ تاریخ الادب العربی، ج7، ص12.
  97. تحفة المحبین، ص252.
  98. التحفة اللطیفه، ج2، ص413-415.
  99. تحفة المحبین، ص477-479.
  100. تحفة المحبین، ص252.
  101. تحفة المحبین، ص477-479.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بیت‌الریس.
  • آفاق الثقافة و التراث (فصلنامه): دولة الامارات العربیة المتحده.
  • اتحاف الوری: عمر بن محمد بن فهد (م. 885ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة‌ام القری، 1408ق.
  • اخبار مکه: الازرقی (م. 248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق.
  • اخبار مکه: الفاکهی (م. 279ق.)، به کوشش ابن‌دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق.
  • الازمنة و الامکنه: احمد المرزوقی (م. 421ق.)، به کوشش خلیل المنصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
  • الارج المسکی فی التاریخ المکی: علی عبدالقادر الطبری (م. 1070ق.)، به کوشش الجمال، مکه، المکتبة التجاریه، 1416ق.
  • الاستبصار فی عجائب الامصار: کاتب مراکشی (م. قرن6ق.)، بغداد، دار الشؤون الثقافیه، 1986م.
  • الاعلام: الزرکلی (م. 1396ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، 1997م.
  • اعلام المکیین: عبدالله بن عبدالرحمن معلمی، الفرقان، 1421ق.
  • الاعلام باعلام بیت الله الحرام: محمد بن احمد النهروالی (م. 990ق.)، به کوشش هشام عبدالعزیز، مکه، المکتبة التجاریه، 1416ق.
  • بغیة المسترشدین: عبدالرحمن بن محمد باعلوی، دار الفکر.
  • تاریخ الادب العربی: کارل بروکلمان (م. 1375ق.)، قم، دار الکتاب الاسلامی، 1429ق.
  • التاریخ القویم: محمد طاهر الکردی، به کوشش ابن‌دهیش، بیروت، دار خضر، 1420ق.
  • تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه: احمد السباعی (م. 1404ق.)، ترجمه: جعفریان، تهران، مشعر، 1385ش.
  • تحصیل المرام: محمد بن احمد الصباغ (م. 1321ق.)، به کوشش ابن‌دهیش، 1424ق.
  • تحفة المحبین و الاصحاب: عبدالرحمن الانصاری (م. 1195ق.)، به کوشش العرویسی، تونس، المکتبة العتیقه، 1390ق.
  • التحفة اللطیفه: شمس الدین السخاوی (م. 902ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
  • جغرافیای حافظ ابرو: عبدالله حافظ ابرو (م. 832ق.)، به کوشش سجادی، تهران، میراث مکتوب، 1375ش.
  • خلاصة الاثر: محمد امین المحبی (م. 1111ق.)، بیروت، دار صادر.
  • دانشنامه جهان اسلام: زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة ‏المعارف اسلامی، 1378ش.
  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش.
  • رحلة ابن‌بطوطه: ابن‌بطوطه (م. 779ق.)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق.
  • رحلة ابن‌جبیر: محمد بن احمد (م. 614ق.)، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1986م.
  • سفرنامه ناصر خسرو: ناصر خسرو (م. 481ق.)، تهران، زوّار، 1381ش.
  • شذرات الذهب: عبدالحی بن العماد (م. 1089ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن‌کثیر، 1406ق.
  • شفاء الغرام: محمد الفاسی (م. 832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
  • صفویه در عرصه دین و فرهنگ و سیاست: رسول جعفریان، تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379ش.
  • صورة الارض: محمد بن حوقل النصیبی (م. 367ق.)، بیروت، دار صادر، 1938م.
  • الضوء اللامع: شمس الدین السخاوی (م. 902ق.)، بیروت، دار مکتبة الحیاة.
  • طبقات الزیدیة الکبری: ابراهیم بن القاسم بن المؤید بالله (م. 1152ق.)، عمان، مؤسسة الامام زید بن علی الثقافیه.
  • العرفان (دو هفته‌نامه): بیروت.
  • العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفاسی (م. 832ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
  • غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام: عبدالعزیز بن فهد المکی (م. 920ق.)، به کوشش شلتوت، السعودیه، جامعة‌ام القری، 1409ق.
  • کتاب ماه علوم و فنون (ماهنامه): وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
  • مختصر من کتاب نشر النور و الزهر: عبدالله مرداد ابوالخیر، به کوشش العامدی و احمد علی، جده، عالم المعرفه، 1406ق.
  • مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا (م. 1353ق.)، قم، المطبعة العلمیه، 1344ق.
  • مفرحة الانام: زین العابدین حسینی کاشانی (م. قرن11ق.)، به کوشش عبودی و جعفریان، تهران، مشعر، 1428ق.
  • منائح الکرم: علی بن تاج الدین السنجاری (م. 1125ق.)، به کوشش المصری، مکه، جامعة‌ام ‏القری، 1419ق.
  • موسوعة مرآة الحرمین الشریفین: ایوب صبری پاشا (م. 1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق.
  • میقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.
  • النفحة المسکیه: عبدالله السویدی (م. 1174ق.)، به کوشش عماد عبدالسلام، ابوظبی، المجمع الثقافی، 1424ق.
  • نهرالذهب فی تاریخ حلب: کامل حسین الحلبی (م. 1351ق.)، به کوشش شوقی و فاخوری، حلب، دار القلم، 1419ق.
  • وفاء الوفاء: السمهودی (م. 911ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.