بنای بر قبور
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Sajjadd در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۹۷ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
بنای بر قبور به معنای باقی نهادن ساختمانهای موجود یا ایجاد سازه جدید بر قبور از جمله: قبّه، ضریح، مسجد و حتی به باور برخی، قرار دادن چند سنگ در پیرامون قبر میباشد.
بنای بر قبور از زمان پیامبر اسلام(ص) در چند مورد اتفاق افتاده و بعد از رحلت پیامبر(ص) نیز با ساخت بنا بر قبر ایشان گسترش یافته و با بنا بر قبور صحابه و امامان اهلسنت ادامه پیدا کرده است. به گزارش سفرنامهنویسان امامان مدفون در بقیع نیز صاحب بقعه و بارگاه بودهاند و گزارشاتی نیز از بقعه دیگر ائمه(ع) و امامزادگان نیز مستند تاریخی دارد.
حکم شرعی ساختن بنا بر قبور از اختلافات شیعیان و اهلسنت با وهابیت است؛ وهابیان معتقد به وجوب تخریب و از بین بردن بناها و آرامگاهها و حرمت ساخت ضریح و بقعه و ... بر روی قبور هستند، آنها این موارد را نوعی شرک در عبادت و زمینهساز عبادت مردگان میدانند، و با همین اعتقاد اقدام به تخریب قبور ائمه بقیع و قبر امام حسین(ع) و دیگر ائمه و بزرگان دین کردهاند.
در مقابل وهابیت، دیگر مسلمانان قائل به حرمت بنای بر قبور نیستند، شیعه اعتقاد به استحباب بنای بر قبور اولیای دین دارد و اینکار را مطابق سیره پیامبر و مسلمانان میدانند و بنای بر قبور را از مصادیق تعظیم شعائر دین که مطلوب خداوند است و پیشگیری از بیاحترامی بر قبور میداند.
واژهشناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنا، مصدر ریشه «ب ـ ن ـ ی» به معنای ساختن و نیز ساختمان و جمع آن «ابنیه» است.[۱]
قبر نیز به مکانی گفته میشود که میت در آن قرار میگیرد.[۲]
تعریف بنای بر قبور[ویرایش | ویرایش مبدأ]
«بنای بر قبور» به دلیل اشتمال بر مباحث فراوان فقهی، کلامی و تاریخی به یک اصطلاح بدل شده است. این اصطلاح شامل هرگونه ساخت و ساز بر قبور از جمله قبّه، ضریح، مسجد[۳] و حتی به باور برخی، قراردادن چند سنگ در پیرامون قبر میشود.[۴]
نیز با توجه به حکمت مورد نظر مخالفان جواز آن، شامل ابقای بنای موجود پیش از دفن و نیز ساخت بنای جدید بر قبور میگردد.[۵] در این فرض، مسئله «بنای بر قبور» شامل بحث از حکم شرعی ابقای بنای موجود بر قبور و نیز ساخت بنای جدید است.
تاریخچه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنای بر قبور به مفهوم گسترش یافته آن در روزگار پیامبر(ص) در چند مورد اتفاق افتاده است. او پس از دفن فاطمه بنت اسد در بخشی از بنای مسجد، بنای آن بخش را باقی نهاد.[۶] همزمان با صلح حدیبیه نیز بنا یا مسجدی بر قبر ابوبصیر به دست ابوجندل ساخته شد و پیامبر از این کار نهی ننمود.[۷]
بنای قبر پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بعد از وفات رسول خدا(ص) نیز ساخت بنای جدید بر قبور، با ساختن بناهایی بر قبر ایشان گسترش یافت. او در خانه خویش دفن شد و پس از دفن، به درخواست عایشه، برای نخستین بار دیواری به دست خلیفه دوم میان خانه عایشه و مدفن پیامبر(ص) ساخته شد.[۸]
از آن زمان، ساخت بنای مرقد نبوی و گسترش آن روز به روز سرعتی بیشتر یافت. در توسعه مسجدالنبی در زمان ولید بن عبدالملک (حک: 86-96ق.) خانههای چسبیده به مسجد تخریب و به مسجد اضافه شد. محوطه پیرامون قبر به حجره پیامبر افزوده شد و دیواری پنج ضلعی دور حجره کشیده شد و حجره با رخام تزیین شد.[۹][۱۰]
در دوران متوکل[۱۱] (حک: 232-247ق.) و مستعصم عباسی[۱۲] (حک: 640-659ق.) نیز این حجره بازسازی شد. به سال 678 قمری برای اولین بار بر مقبره نبوی گنبد قرار گرفت[۱۳] و پس از آن گنبد و مقبره پیامبر بارها بازسازی شد.[۱۴]
بنا بر قبور صحابه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ساخت بنا بر قبور صحابه نیز از همان سده نخستین آغاز گشت و گسترش یافت. قبر عمه رسول خدا(ص) مادر زبیر بن عوام درون خانه بازسازی شده مغیرة بن شعبه قرار گرفت و بنایی جدید بر آن ساخته شد.[۱۵]
ساختن آرامگاه بنیهاشم که دار عقیل خوانده میشد و در قبرستان بقیع، محل دفن اموات بنیهاشم بود، [۱۶] نشان دهنده دفن اموات درون بناهای ساخته شده در همان سدههای آغازین ظهور اسلام است.
قبور ام سلمه و ام حبیبه همسران پیامبر، عقیل بن ابوطالب، عبدالله بن جعفر طیار، ابراهیم و چند تن دیگر از فرزندان پیامبر در قبرستان بقیع دارای قبه بوده است. شواهدی نیز از وجود قبه بر قبر ابن عباس پیش از سال 94ق. حکایت دارد.[۱۷]
سنت ساخت آرامگاه و قبه از سده دوم ق. در سرزمینهای اسلامی رو به گسترش نهاد.[۱۸] قبه قبر جعفر پسر منصور عباسی (حک: 136-158ق.) در میانه سده دوم ق. ساخته شد.[۱۹]
ساخت بنا بر قبور امامان اهلسنت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
قبور پیشوایان مذاهب فقهی اهل سنت دارای قبه و بارگاه بوده است. قبر ابوحنیفه (درگذشت 150ق.) پیشوای حنفیان در بغداد دارای قبهای بزرگ بوده است.[۲۰]
قبر مالک بن انس (درگذشت 197ق.) پیشوای مالکیان در بقیع گنبدی کوچک داشت.[۲۱] قبر محمد بن ادریس (درگذشت 150ق.) پیشوای شافعیها در مصر[۲۲] و گنبد قبر احمد بن حنبل(درگذشت 241ق.) پیشوای حنبلیها در بغداد نیز چندین بار بازسازی شده است[۲۳] که از اهتمام پیروان آن دو در این امر نشان دارد؛
اوج رونق احداث مقابر گنبددار در سده سوم ق. بوده[۲۴] و از سده چهارم ق. به بعد، زیارت آنها مرسوم شد.[۲۵] آرامگاه حکیم ترمذی (درگذشت 296ق.) در ترمذ که گویا متعلق به اواخر سده سوم و اوایل سده چهارم ق. است، از این جمله بهشمار میرود.[۲۶]
ساخت بارگاه امام علی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سنت ساخت بارگاه و قبه بر قبور امامان شیعه، از دیگر موارد مستند تاریخی در این زمینه است. قبر امام علی(ع) دارای قبه و بنایی شکوهمند بوده که به دست هارون الرشید (حک: 170-193ق.) ساخته شده است.[۲۷]
این گنبد که در قصیده ابن حجاج بغدادی (درگذشت 391ق.) از شاعران سده سوم و چهارم ق. به آن اشاره شده و از بناهای کهن بر قبور بهشمار میرود، [۲۸] به سال 287ق. به دست محمد بن زید، حاکم شیعی طبرستان، بازسازی شده است.[۲۹]
ساخت بنا بر قبور امامان بقیع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نیز از دیگر موارد مستند تاریخی است. بر پایه کتیبههایی که در این حرمها وجود داشته، نخستین بازسازی به سال 519ق. به دست مسترشد بالله خلیفه عباسی رخ داده است.[۳۰] در آغاز سده هفتم ق. به دست منصور مستنصر بالله (حک: 623-640ق.) تعمیراتی دیگر در حرم انجام شد.[۳۱]
گزارش سفرنامهنویسان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سفرنامهنویسان معتبر نیز از وجود برخی از این مقبرهها گزارش دادهاند. ابن اثیر از ارسال معماری از سوی مجدالملک براوستانی[۳۲] (درگذشت 492ق.) برای تعمیر و مرمت قبه مزار چهار تن از امامان(ع) و عباس بن عبدالمطلب خبر میدهد.[۳۳]
ابن جبیر (درگذشت 614ق.)،[۳۴] ابن نجار (درگذشت 643ق.)، [۳۵] ابن بطوطه (درگذشت 779ق.) [۳۶] و اولیای چلپی[۳۷] از وجود بقعههایی بر قبور امامان گزارش دادهاند.
ساخت بنا بر قبر امام حسین[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نخستین بنا بر قبر امام حسین(ع) در اواخر حکومت بنیامیه ساخته شده است.[۳۸] پس از ویرانی آن به دست هارون الرشید، دیگر بار در روزگار مامون بازسازی شد و سپس بارها به دست منتصر عباسی و عمر بن زید[۳۹] بازسازی گشت.
در371ق. ضریحی از چوب ساج به دست عضدالدوله (حک: 366-372) بر قبر آن امام قرار گرفت.[۴۰]
بنای قبور دیگر ائمه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
خطیب بغدادی (درگذشت 263ق.) از قبر امام کاظم(ع) (183ق.) در مقابر قریش نام میبرد که مورد زیارت و توسل برخی بزرگان اهلسنت بوده است.[۴۱]
مرقد امام رضا(ع) در مشهد نیز از این قبیل است[۴۲] که محمد بن مومل (درگذشت 373ق.) از دانشوران حنفی در گزارشی به بقعهای بر قبر او و تواضع بزرگان اهل سنت در برابر آن خبر میدهد.[۴۳]
ابن حبان (درگذشت 354ق.) نیز آنجا را مکان برآورده شدن حاجات معرفی نموده است.[۴۴]
ناصرالدوله حمدانی در 333ق. قبهای بر قبور امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) بنا نموده است.[۴۵]
بنای قبور برخی امامزادهها[ویرایش | ویرایش مبدأ]
قبور برخی امامزادهها نیز دارای گنبد و حرم بوده است.
قبر حضرت معصومه(س) (درگذشت 201ق.) دختر امام کاظم(ع) در قم که تا نیمه سده دوم ق. تنها سایبانی بر آن بود،[۴۶] در نیمه دوم سده سوم ق. به دست محمد بن زید داعی علویان (درگذشت 287ق.) دارای بقعهای گشت.[۴۷]
قبر سیده نفیسه از نوادگان امام حسن(ع) در قاهره نیز دارای گنبد و بارگاه بوده است.[۴۸]
سردر آجری درگاه حرم حضرت عبدالعظیم(ع) در شهر ری به دست مجدالدین براوستانی، وزیر برکیارق سلجوقی، در سده پنجم ق.[۴۹] ساخته شد که نشان دهنده وجود بنا پیش از سده پنجم ق. است؛
انواع آرامگاهها در سده ششم[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از سده ششم ق. به بعد، در سراسر جهان اسلام، انواع آرامگاهها به فراوانی یافت میشوند.[۵۰]
در این قرن، با گسترش نفوذ تصوف میان مسلمانان، ساخت مقبرههای صوفیان افزایش یافت.[۵۱] آرامگاه شیخ احمد جام (441-536ق.) در تربت جام که گویا در سده ششم ق. ساخته شده و نیز آرامگاه بایزید بسطامی در حدود سده هشتم ق. از این جمله هستند.[۵۲]
ساخت آرامگاه بر قبور صحابه و تابعان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نمونههای بسیار از ساخت آرامگاه بر قبور صحابه و تابعان پیامبر(ص) گزارش شده است. برخی از آنها عبارتند از:
بارگاه و مسجدی بر مزار طلحه،[۵۳] مسجدی در محل قبر زبیر،[۵۴] قبه و بارگاه بر قبر سلمان فارسی در مدائن[۵۵] و اویس قرنی در شام،[۵۶] مسجدی بر قبر سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج،[۵۷] گنبدی روی قبور معاذ بن جبل و عقبة بن عامر حامل پرچم رسول خدا(ص)، ابوالحسن صائغ رسول الله، محمد بن ابیبکر و خواهرش اسماء، عبدالله بن زبیر (73ق.) [۵۸] و انس بن مالک خادم پیامبر و سهل بن عبدالله تستری.[۵۹]
اهتمام بر حفظ و زیارت قبور[ویرایش | ویرایش مبدأ]
افزون بر اهتمام مسلمانان در ساخت این بناها، حفظ و زیارت آنها نیز در طول تاریخ بهعنوان یک سیره پیوسته به چشم میخورد.[۶۰]
از این رو است که ویرانی برخی بناها به دست خلفا همانند ویرانی قبر امام حسین(ع) در 236ق. به دست متوکل[۶۱] موجب هجو آنان شد.[۶۲]
حکم شرعی بنای بر قبور[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنای بر قبور از مسائل مورد اختلاف شیعه و اهل سنت با وهابیت میباشد که دیدگاه هر یک را بیان میکنیم:
دیدگاه وهابیت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در دو سده اخیر، گروهی از مسلمانان که به وهابیان مشهور شدهاند، به تحریم دفن اموات در مساجد و ساخت بنا و بارگاه بر قبور و نیز وجوب ویرانی بناهای ساخته شده بر قبور[۶۳] و بیرون آوردن جسد امواتی که در مساجد دفن شدهاند،[۶۴] حکم نمودهاند.
پیشینه دیدگاه وهابیت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پیشینه این دیدگاه، به سده هفتم ق. و آرای فقهی و اعتقادی ابن تیمیه (درگذشت 728ق.)[۶۵] و شاگردش ابن قیم (درگذشت 751ق.)[۶۶] بازمیگردد که بر پایه آن، ویرانی این مشاهد و بناهای ساخته شده بر قبور واجب است.
تخریب قبور[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نخستین اقدام آنان، ویرانی مرقد امام حسین(ع) در 1216ق.[۶۷] و سپس تخریب قبه و گنبدهای حرم امامان بقیع در 1221ق. بود.[۶۸]
دیگر بار در 1344ق. آنها با گردآوری فتاوای دانشوران مدینه، به ویرانی بقعههای صحابه و امامان بقیع مبادرت نمودند.[۶۹]
دیدگاه وهابیت مخالف عملکرد مسلمانان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به دلیل مخالفت دیدگاه این گروه با عملکرد مسلمانان در طول تاریخ، موضوع بنای بر قبور به یکی از موضوعات چالشانگیز در جهان اسلام بدل شده است؛ برخلاف باور این گروه، دیگر مسلمانان بنای بر قبور، اعم از بیت، قبه، مسجد و مدرسه را جایز میدانند.[۷۰]
دیدگاه شافعی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
برخی اهل سنت[۷۱] آن را مطابق سیره پیوسته مسلمانان میدانند. براساس نظر شافعی، بنای بر قبر اگر در ملک خود بنا کننده باشد، مکروه است[۷۲] و اگر در ملک موقوفه باشد، حرام است.[۷۳]
روشن است که این حرمت به سبب موقوفه بودن آن ملک و منافات آن با غرض وقف است، نه حرمت نفس بنا؛ وگرنه بنای نوع اول نیز حرام بود. بههمین جهت، برخی بنای بر قبور در غیر ملک موقوفه را مکروه دانستهاند.[۷۴] از اینرو، برخی فقیهان شافعی جواز بنای بر قبور را مختص به غیر ملک موقوفه یا موات میدانند.[۷۵]
البته برخی از آنها مانند شرفالدین انصاری بنای بر قبور را به سبب سیره پیوسته دانشوران و عدم نهی آنها، جایز میدانند. برخی دیگر نیز بنای بر قبور حتی در ملک موقوفه را جایز میدانند.[۷۶]
شماری از آنان هم بنای بر قبور انبیا، شهدا، صالحین[۷۷] و علما[۷۸] و بزرگان دین و نیز موردی را که از بیم نبش قبر[۷۹] یا سیلاب ساخته شود، به سبب احیای زیارت و تبرک، از موارد نهی تنزیهی و حکم کراهت بیرون دانستهاند.[۸۰]
از سخن برخی دانشوران شافعی نیز مطلوبیت و استحباب بنای بر قبور استنباط شده است.[۸۱]
دیدگاه حنفیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابوحنیفه[۸۲] و حنفیها به کراهت بنای بر قبور باور دارند.[۸۳] برخی فقیهان حنفی بنای بر قبور مشایخ، دانشوران و سادات در غیر زمین موقوفه و مسبله و یا برای حفظ از ویرانی را جایز میدانند.[۸۴]
دیدگاه مالکیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مالک، پیشوای مالکیان، بنای بر قبور را مکروه میداند.[۸۵] قرطبی از دانشوران مالکی مذهب، «اتخاذ قبور به عنوان مسجد» در روایت نبوی(ص) را به معنای قبله قرار دادن قبور و خواندن نماز به سوی آن دانسته است.[۸۶]
حکم این مسئله میان فقیهان مالکی مورد اختلاف است. برخی بر این باورند که بنای بر قبور اگر به قصد زینت باشد، حرام و در غیر این صورت مکروه است.[۸۷]
برخی دیگر مانند ابن رشد بنا در ملک بنا کننده را درصورتی که بر قبر باشد، مکروه و اگر در پیرامون قبر و از ملک خود شخص باشد، مجاز و غیر مکروه میدانند.[۸۸] برخی نیز حتی بنای مسجد بر قبور را مکروه نمیدانند.[۸۹]
دیدگاه حنبلیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
احمد بن حنبل پیشوای حنبلیان از بنای بر قبور کراهت داشت.[۹۰] این میتواند دلالت بر کراهت یا حرمت داشته باشد. بر پایه دیدگاه دانشوران حنبلی، بنای بر قبور مکروه است.[۹۱]
برخی منع تحریمی را مختص به ملک موقوفه به وقف عام،[۹۲] مسبله یا در صحرا میدانند.
البته وجه منع در کلام این افراد به سبب منافات ایجاد بنا در این مکانها با اجازه استفاده همه مسلمانان از مناطق مسبله و صحرا[۹۳] و نیز مشابهت این مکانها به بناهای اهل دنیا است،[۹۴] نه اینکه کاری شرکآلود و بتپرستانه باشد.
دیدگاه برخی از محققان اهلسنت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شماری از محققان اهل سنت با تحلیل دقیقتر روایتهای نهی از اتخاذ قبور به عنوان مسجد و دیگر احادیث مورد استناد در این زمینه، بر این باورند که نهی در این روایتها عام نیست، بلکه ویژه موارد خاص و معلل به مواردی از جمله تماس مصالح بهکار رفته در بنای بر قبور با آتش و یا سنگینی آنها بر میت یا تمییز آن از قبور دیگر مسلمانان یا ممانعت از دفن دیگر مسلمانان کنار آن قبر است و حکم معلل نیز مقید بههمان موارد تعلیل بهشمار میرود.[۹۵]
افزون بر این، ادله قویتری بر جواز این کار دلالت دارد[۹۶] که نشان دهنده جواز بنا در پیرامون قبور است.[۹۷]
دیدگاه امامیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در فقه امامیه بنای بر قبور اولیای دین نه تنها مکروه نیست،[۹۸] بلکه مستحب[۹۹] و مطابق سیره سلف و خلف مسلمانان[۱۰۰] بهشمار میرود.
دستور ندادن پیامبر به ویرانی آرامگاه حضرت ابراهیم(ع) زمانی که خبر از فتح فلسطین داد[۱۰۱] و عدم ویرانی آن بنا به دست مسلمانان در زمان فتح آن سرزمین و نیز ویران نکردن بناهای قبور پیامبران بنیاسرائیل به دست خلیفه دوم و دیگر مسلمانان،[۱۰۲] نشان دهنده استمرار این سیره است؛
روایات نهی کننده از این کار نیز حمل بر کراهت میشود. درست است که بر پایه حکم عقل، اطاعت از نهی واجب است، مگر در مواردی که قرینه بر جواز ترک وجود دارد[۱۰۳]؛ اما از آن جا که صیغه نهی برای حرمت یا کراهت وضع نشده و در هر دو مورد بهکار رفته است، مفاد آن به مقتضای قرائن مشخص میشود.
تعظیم شعائر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در این مورد، شواهد و قرائن تاریخی و سیره پیوسته مسلمانان نیز ظهور نهی را در کراهت تعیین میکند. البته قبور بزرگان دین و اولیا و اوصیای الهی و صالحان و شهیدان از قلمرو این کراهت بیرون است؛ زیرا ساخت این قبور از شعائر دین به شمار میرود و بنای مسجد و قبه بر قبور ایشان چون موجب مشخص بودن قبور آنها و زیارت آن میگردد،[۱۰۴] تعظیم آنان[۱۰۵] و از مصداقهای تعظیم شعائر دین قلمداد میگردد.
تعظیم شعائر که از تقوای قلوب شمرده شده: ﴿وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ﴾ (سوره حج، آیه 32)، مطلوب خداوند است و چیزی که مطلوب مولا باشد، دست کم استحباب دارد، نه کراهت.
پیشگیری از بیاحترامی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
افزون بر این، هرگاه کاری نزد مولا ناپسند باشد، ضد آن مطلوب وی خواهد بود. بنابراین، همانگونه که بیاحترامی به اموات و نیز نشستن بر قبور و راه رفتن بر آن که موجب بیاحترامی به آنها است، نزد شارع نامطلوب شمرده میشود، احترام به اموات و هر کاری که موجب احترام به آنها میگردد، مطلوب او خواهد بود. پس ساخت بنا بر قبور که موجب پیشگیری از بیاحترامی به آنها میشود، میتواند مطلوب شارع باشد.[۱۰۶]
دیدگاه قرآن[ویرایش | ویرایش مبدأ]
قرآن کریم در چند آیه به مسئله بنای بر قبور پرداخته است. در آیه 21 سوره کهف، همراه بیان داستان ستیز مسیحیان و مشرکان با نحوه برخورد با اجساد اصحاب کهف،[۱۰۷] نظر هر دو گروه را بیان نموده است.
گروهی که به نقلی مشرک بودهاند، باور داشتند که دیواری جلو در غار ساخته شود: ﴿فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَانًا﴾ تا از دید مردم پنهان بمانند.[۱۰۸]
گروه دیگر که موحدان شهر شمرده میشدند، پیشنهاد دادند تا مسجد[۱۰۹] یا معبدی[۱۱۰] بر قبور آنها ساخته شود: ﴿لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدًا﴾ با پذیرش نظر این گروه، مسجدی در آن مکان ساخته شد تا هم در آنجا خدا را عبادت کنند[۱۱۱] و هم آثار اصحاب کهف باقی بماند[۱۱۲] و مردم از قبور آنان تبرک یابند.[۱۱۳]
این آیات به شرکآمیز بودن این کار اشاره نکردهاند و از این حیث اطلاق دارند. به پاس اهمیت ویژه توحید، اگر این کار شرکآمیز بود، حتماً در قرآن کریم بیان میشد. پس اطلاق این آیه، در مقام بیان و قابل تمسک و دلیل بر جواز بنای بر قبور است.[۱۱۴]
ادله مخالفان بنای بر قبور[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به باور وهابیان، دفن میت در حجره، بیت مسقف و آرامگاه و باقی نهادن بنای سابق، بهسبب کار صحابه در دفن پیامبر در حجره وی جایز است. اما ساخت بنای جدید، خصوصاً مسجد بر قبر اموات که کاری بدعتآمیز و مربوط به سده پنجم ق. به بعد است،[۱۱۵] نامشروع و حرام شمرده میشود. بنابراین، باید مساجدی که بر قبور ساخته شدهاند، ویران گردند.[۱۱۶]
به باور آنان، بنای بر قبر نبوی نیز مورد رضایت پیامبر نبوده و ساخت آن با معصیت و نافرمانی پیامبر صورت پذیرفته است.[۱۱۷]
مستند آنها برای حکم به حرمت، افزون بر بدعتآمیز بودن آن، چند روایت است که بر پایه آنها، پیامبر از اتخاذ قبور بهعنوان مسجد نهی نموده و این کار را تشبّه به یهود دانسته است.[۱۱۸] این روایات عبارتند از:
حدیث جابر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بر پایه روایت جابر، پیامبر از تجصیص قبور، بنای بر آنها و نشستن بر آنها نهی نموده است.[۱۱۹]
آوردهاند که این روایت به واسطه ضعف ابن جریح[۱۲۰] و ابوزبیر، سندی ضعیف دارد.[۱۲۱]متن حدیث نیز مضطرب است.[۱۲۲]
در گزارش مسلم، نسائی و ترمذی، با وجود اشتراک سند، اختلاف متنی فراوان دیده میشود. در گزارش ترمذی، افزون بر نهی از بنای بر قبور، به تقصیص (تجصیص) قبور و نشستن و کتابت بر آن اشاره شده[۱۲۳] و در روایت نسائی، از جلوس و تجصیص و بنا نهی شده است.[۱۲۴] در مسند احمد، همراه بنای بر قبور، تنها به تجصیص آن اشاره شده است.[۱۲۵]
از دیدگاه دلالی، مفاد این روایت با سیره پیوسته مسلمانان مخالفت دارد و عمل برپایه این روایت، مستلزم کنار نهادن سیره متشرعه است. سیره متشرعه حتی با این احتمال که بر پایه مقتضای طبع و سیره عقلایی آنها باشد،[۱۲۶] به تنهایی مستند حکم شرعی شمرده میشود.[۱۲۷]
به نظر میرسد که بنای سابق و لاحق تفاوتی در حکمت این حکم ندارد.[۱۲۸] دفن پیامبر(ص) در منزل خویش و نیز خلیفه اول و دوم کنار او و سکوت مسلمانان و صحابه خاص پیامبر، دلالت بر جواز دفن در بنای سابق دارد. پس بنای لاحق نیز مستلزم تبدیل قبر به بت نمیگردد.
نیز از آنجا که کاربرد نهی در کلمات پیامبر بیشتر تنزیهی بوده، نهی در این روایتها نیز بر کراهت حمل میگردد.[۱۲۹]
حدیث لعن یهودیان و مسیحیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
روایتی به سیره یهودیان و مسیحیان اشاره دارد که قبور پیامبران خویش را مسجد قرار میدادند و پیامبر(ص) مسلمانان را از این کار نهی نمود.[۱۳۰]
در برابر، موافقان جواز بنای بر قبور بر این باورند که این روایت به واسطه ضعف ابن جریح[۱۳۱] و ابوزبیر[۱۳۲] ضعف سندی دارد. از جهت محتوا و دلالت نیز با واقعیت تاریخی و سیره یهودیان سازگار نیست.
یهودیان که به گواهی قرآن، به قتل و آزار و تکذیب پیامبران خود شهرت دارند (سوره بقره، آیه 87)، چگونه چنین تعظیمی در حق پیامبران خود روا داشتهاند؟[۱۳۳] مسیحیان نیز تنها پیامبرشان حضرت عیسی بوده و قبری برای او نداشتهاند تا آن را عبادتگاه خود قرار دهند.[۱۳۴]
بنابراین، بر فرض صحت اسناد این روایت به پیامبر(ص)، بهنظر میرسد اینکار بهدست برخی یهودیان و برای سجده نمودن یا عبادت قبور و یا نماز خواندن به سوی آن انجام گرفته است.[۱۳۵] از اینرو، قرطبی نهی در روایت را بدین سبب دانسته که این کار، پرستش مدفونان در قبر به شمار میرود.[۱۳۶]
روایتی دیگر از پیامبر که از خداوند میخواهد تا قبر او بت قرار نگیرد[۱۳۷] و تفسیر مسجد در این روایت به مسجود شدن قبر،[۱۳۸] شاهدی بر این توجیه است.
حدیث شرار خلق[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بر پایه این حدیث، کنیسهها و معابد حبشه در حقیقت مدفن افراد صالح اقوام پیشین بوده که پس از وفاتشان، مسجدی بر قبورشان ساختند و تصاویری از آنها بر دیوارهای مسجد کشیدند. از اینرو، آنها بدترین مردم نزد خدا به شمار رفتهاند.[۱۳۹]
به این استدلال پاسخ دادهاند که ساختن مسجد بر قبور و نماز خواندن در آن یا تنها نماز خواندن کنار قبر موجب نمیشود که کننده اینکار بدترین خلق خدا گردد؛ بلکه شرارت آنها دلالت بر شرکآلود بودن کارشان دارد؛ از جمله سجده بر قبر یا صاحب آن و یا قبله قرار دادن آن و کارهای شرکآلود دیگر. پیامبر(ص) نیز از بیم آن که توجه به صاحب قبر منجر به شرک گردد، از این کار نهی نمود.[۱۴۰]
حدیث ابن عباس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حدیث ابن عباس[۱۴۱] بر پایه روایت دیگر مورد استناد ابن تیمیه، بتپرستی نخست به صورت بزرگداشت بزرگان و بعدها با کشیدن تصویر آنها بر دیوار انجام پذیرفته که به دست اعراب تبدیل به بت شده است.[۱۴۲]
بر این اساس، انسانها در فاصله زمانی میان آدم و نوح، در طول 10 سده همگی بر آیین توحید و اسلام بودند و نسلهای بعد بهسبب بزرگداشت قبور افراد صالح خود، به شرک گراییدند.[۱۴۳] پس برای پیشگیری از مشرک شدن مسلمانان، از بنای بر قبور نهی شده است.
در پاسخ این استدلال آوردهاند که عبادت کاری است که هم نشانه خضوع و خشوع و هم با باور به الوهیت یا ربوبیت آن فرد یا شیء همراه باشد. اما هیچیک از این دو عنصر در بنای بر قبور و عبادت کنار قبور اولیای دین وجود ندارد.[۱۴۴]
نیز اگر بنای بر قبور که نوعی تعظیم صاحبان قبور شمرده میشود، شرک باشد، پس تعظیم کعبه و طواف آن و بوسیدن و استلام حجرالاسود نیز شرک خواهد بود؛ اما بر پایه نصوص دینی، تعظیم این امور عبادت خدا و تعظیم او است.[۱۴۵]
حدیث تسویه قبور[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بر پایه روایتی، حضرت علی(ع) مطابق ماموریتی که پیامبر به او داده بود، به ابوالهیاج دستور داد تا قبرها را تسویه نماید.[۱۴۶]
در برابر، موافقان بنای بر قبور بر این باورند که سند این روایت به سبب وجود وکیع بن جراح[۱۴۷] و حبیب بن ابیثابت ضعیف است.[۱۴۸] نیز این حدیث از مفردات ابوالهیاج است و او روایتی دیگر در هیچیک از کتابهای اهل سنت ندارد.[۱۴۹]
از دیدگاه دلالی نیز این حدیث الفاظی مبهم دارد. احتمال دارد منظور از «تمثال»، تصاویر بتها و منظور از «قبر» قبور مشرکان باشد.[۱۵۰] واژه تسویه نیز اگر دو مفعولی بهکار رود، به برابر نهادن چیزی با چیز دیگر گفته میشود[۱۵۱] و اگر یک مفعولی باشد، به معنای از میان بردن ناهمواریها و زدودن کجیها بهکار میرود.[۱۵۲]
از آنجا که تسویه در این حدیث، یک مفعولی است، مفاد حدیث، دستور هموار کردنذقبرها[۱۵۳] و از میان بردن ناهمواریها است، نه تساوی آن با زمین.[۱۵۴]
شواهدی نیز بر این برداشت وجود دارد: سنت بودن هموار کردن قبور،[۱۵۵] استحباب بلندی قبر بهاندازه یک وجب[۱۵۶] یا چهار انگشت باز[۱۵۷] و سیره پیامبر و صحابه بر این کار[۱۵۸] و نیز آوردن واژه تسویه در حدیث پیش از این روایت به معنای هموار کردن.[۱۵۹]
حدیث نهی از زیاده بر قبور[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در برخی از روایتهای نهی از بنای بر قبور، عبارت «یُزاد علیه» دیده میشود. بر این اساس، زیاده کردن بر قبور جایز نیست.[۱۶۰]
درباره زیاده کردن بر قبر، دیدگاههای گوناگون بیان شده است. بلند کردن قبر بیش از اندازه،[۱۶۱] افزودن بر خاک آن از خاکی جز خود قبر،[۱۶۲] افزون کردن چیزهای دیگر جز خاک بر قبر مانند تابوت و کلوخ و سنگ روی قبور[۱۶۳] و ساختن بنا،[۱۶۴] طولانیتر و عریضتر کردن قبر بیش از اندازه جسد.[۱۶۵]
شماری از پژوهشگران بر این باورند که زیاده بر بنا، عرفاً درباره چیزی بهکار میرود که از جنس همان چیز باشد. پس در اینجا، روایت ظهور در افزودن خاک آن دارد[۱۶۶] و ساخت قبه و بارگاه، زیاده بر قبر نیست. نهی از زیاده، آشکارا به معنای نهی از زیاده با خاک ندارد؛ چه رسد به نهی از قرار دادن چیزهایی دیگر بر قبر.[۱۶۷]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ لسان العرب، ج14، ص94، «قبر.
- ↑ لسان العرب، ج5، ص68.
- ↑ اعانة الطالبین، ج2، ص137؛ تحفة الحبیب، ج4، ص65.
- ↑ اعانة الطالبین، ج2، ص137.
- ↑ احیاء المقبور، ص35-37.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص87.
- ↑ الاستیعاب، ج4، ص1614.
- ↑ وفاء الوفاء، ج2، ص111؛ کشف الارتیاب، ص314.
- ↑ وفاء الوفاء، ج2، ص111؛ کشف الارتیاب، ص315، 317.
- ↑ عمارة و توسعه المسجد النبوی، ص 66
- ↑ کشف الارتیاب، ص316.
- ↑ کشف الارتیاب، ص318.
- ↑ عماره المسجد النبوی، ص 237
- ↑ کشف الارتیاب، ص320، 325.
- ↑ صیانة الآثار، ص49.
- ↑ الطبقات، ج4، ص53-54؛ المستدرک، ج3، ص255.
- ↑ نور الابصار، ص286.
- ↑ مقابر، ص27.
- ↑ موسوعة العتبات المقدسه، ج9، ص97، 208.
- ↑ المنتظم، ج16، ص100؛ رحلة ابن بطوطه، ج2، ص65.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص173؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص360.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص206.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص65.
- ↑ اثر، ش26-27، ص21، «اولین بناهای یادبود اسلامی.
- ↑ زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ص47؛ اثر، ش26-27، ص21.
- ↑ اثر، ش26-27، ص24-27.
- ↑ کامل البهایی فی السقیفه، ج2، ص172؛ کشف الارتیاب، ص308؛ موسوعة العتبات المقدسه، ج7، ص20.
- ↑ اثر، ش26-27، ص24-27، «اولین بناهای یادبود اسلامی.
- ↑ تاریخ طبرستان، ص104، 228.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص100.
- ↑ وفاء الوفاء، ج3، ص100.
- ↑ الکامل، ج9، ص60.
- ↑ الکامل، ج9، ص60.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص173-174.
- ↑ الدرة الثمینه، ج1، ص166.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج2، ص65.
- ↑ الرحلة الحجازیه، ص149-150.
- ↑ اعیان الشیعه، ج1، ص627.
- ↑ اعیان الشیعه، ج1، ص628.
- ↑ موسوعة العتبات المقدسه، ج8، ص182.
- ↑ تاریخ بغداد، ج1، ص120.
- ↑ تربت پاکان، ج1، ص18؛ تاریخ قم، ص560-570.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج7، ص339.
- ↑ الثقات، ج8، ص457.
- ↑ جولة فی الاماکن المقدسه، ص125.
- ↑ تربت پاکان، ج1، ص18؛ تاریخ قم، ص560-570.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص202، «آستانه حضرت عبدالعظیم.
- ↑ المواعظ و الاعتبار، ج4، ص324؛ نور الابصار، ص388.
- ↑ آثار تاریخی تهران، ج1، ص146.
- ↑ اثر، ش26-27، ص21، «اولین بناهای یادبود اسلامی.
- ↑ هنر اسلامی زبان و بیان، ص105.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج3، ص620-632، «بقعه».
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج2، ص14.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج2، ص14.
- ↑ تاریخ بغداد، ج1، ص163.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص254.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص253.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص22.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج2، ص14-15.
- ↑ تاریخ الخلفاء، ص406.
- ↑ تاریخ الخلفاء، ص374.
- ↑ تاریخ طبری، ج7، ص365؛ تاریخ الاسلام، ج17، ص19؛ تاریخ الخلفاء، ص374.
- ↑ اغاثة اللهفان، ج1، ص209؛ مجموع الفتاوی، ج17، ص463.
- ↑ مطالب اولی النهی، ج1، ص915.
- ↑ اقتضاء الصراط المستقیم، ص330.
- ↑ زاد المعاد، ص504.
- ↑ تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج3، ص73؛ عنوان المجد، ج1، ص217.
- ↑ وصف المدینة المنوره، ص5-6؛ کشف الارتیاب، ص32.
- ↑ کشف الارتیاب، ص287-288.
- ↑ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج1، ص487.
- ↑ الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص16.
- ↑ اعانة الطالبین، ج2، ص120.
- ↑ اعانة الطالبین، ج2، ص120؛ الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص16.
- ↑ اعانة الطالبین، ج2، ص120.
- ↑ الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص16.
- ↑ الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص16.
- ↑ تحفة الحبیب، ج2، ص566.
- ↑ الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص17.
- ↑ نهایة المحتاج، ج3، ص34.
- ↑ اعانة الطالبین، ج2، ص120؛ تحفة الحبیب، ج2، ص566.
- ↑ نک: الفتاوی الفقهیة الکبری، ج2، ص16.
- ↑ نک: حاشیة رد المحتار، ج2، ص237.
- ↑ الجوهرة النیره، ج1، ص110؛ اللباب فی شرح الکتاب، ج1، ص65.
- ↑ حاشیة رد المحتار، ج2، ص237.
- ↑ منح الجلیل، ج1، ص517.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج11، ص380.
- ↑ القوانین الفقهیه، ج1، ص66؛ فقه العبادات، ج1، ص264.
- ↑ نک: منح الجلیل، ج1، ص517؛ مواهب الجلیل، ج3، ص59.
- ↑ فتح العلی المالک، ج1، ص159.
- ↑ الکافی فی فقه الامام احمد، ج1، ص372.
- ↑ مطالب اولی النهی، ج1، ص912.
- ↑ الفروع و معه تصحیح الفروع، ج3، ص381؛ مطالب اولی النهی، ج1، ص913.
- ↑ مطالب اولی النهی، ج1، ص912.
- ↑ الانصاف، ج2، ص386.
- ↑ احیاء المقبور، ص14.
- ↑ احیاء المقبور، ص12.
- ↑ احیاء المقبور، ص14-15.
- ↑ الدروس، ج1، ص116.
- ↑ مصباح الفقیه، ج5، ص428.
- ↑ مفتاح الکرامه، ج4، ص281؛ جامع المقاصد، ج1، ص450؛ مدارک الاحکام، ج2، ص150.
- ↑ احیاء المقبور، ص43.
- ↑ کشف الارتیاب، ص306-307.
- ↑ اصول الفقه، ج1، ص148.
- ↑ احیاء المقبور، ص42-43.
- ↑ کشف الارتیاب، ص305-306؛ احیاء المقبور، ص6، 20.
- ↑ نک: احیاء المقبور، ص42-43.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج21، ص447.
- ↑ المیزان، ج13، ص265.
- ↑ جامع البیان، ج15، ص149؛ زاد المسیر، ج3، ص74؛ الدر المنثور، ج4، ص217.
- ↑ مجمع البیان، ج6، ص710؛ المنیر، ج15، ص213؛ البلاغ فی تفسیر القرآن، ص296.
- ↑ مجمع البیان، ج6، ص710.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج21، ص447.
- ↑ الکشاف، ج2، ص711؛ تفسیر ابن عربی، ج1، ص402.
- ↑ احیاء المقبور، ج1، ص24.
- ↑ روزنامهام القری، جمادی الثانی، 1345ق.
- ↑ جامع المسائل، ج3، ص41؛ زاد المعاد، ص504.
- ↑ اغاثة اللهفان، ج1، ص210؛ تحذیر الساجد، ج1، ص43.
- ↑ صحیح البخاری، ج1، ص447؛ صحیح مسلم، ج1، ص376؛ تفسیر قرطبی، ج11، ص380.
- ↑ صحیح مسلم، ج2، ص667.
- ↑ میزان الاعتدال، ج4، ص368.
- ↑ کشف الارتیاب، ص299.
- ↑ صیانة الآثار، ص79.
- ↑ سنن الترمذی، ج3، ص368.
- ↑ سنن النسائی، ج1، ص653.
- ↑ مسند احمد، ج3، ص399.
- ↑ بحوث فی علم الاصول، ج4، ص248.
- ↑ دروس فی علم الاصول، ج2، ص125.
- ↑ احیاء المقبور، ج1، ص36-37.
- ↑ صیانة الآثار، ص79-80.
- ↑ صحیح البخاری، ج1، ص437؛ صحیح مسلم، ج1، ص376؛ سنن النسائی، ج1، ص658.
- ↑ میزان الاعتدال، ج4، ص368.
- ↑ کشف الارتیاب، ص299.
- ↑ اعلام الراکع الساجد، ج1، ص5-14.
- ↑ اعلام الراکع الساجد، ج1، ص7.
- ↑ احیاء المقبور، ص23؛ اعلام الراکع الساجد، ج1، ص3-5.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج11، ص381.
- ↑ مسند احمد، ج2، ص246؛ اعلام الراکع الساجد، ج1، ص3.
- ↑ وسائل الشیعه، ج5، ص160.
- ↑ صحیح البخاری، ج1، ص437؛ سنن النسائی، ج1، ص260.
- ↑ احیاء المقبور، ص23-24.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج19، ص308.
- ↑ الفتاوی الکبری، ج2، ص432؛ مجموع الفتاوی، ج1، ص167.
- ↑ مجموع الفتاوی، ج1، ص167.
- ↑ احیاء المقبور، ص23.
- ↑ کشف الارتیاب، ص312.
- ↑ صحیح مسلم، ج2، ص666؛ سنن النسائی، ج1، ص653.
- ↑ تاریخ بغداد، ج12، ص352؛ تهذیب التهذیب، ج11، ص110.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج2، ص156-157.
- ↑ حاشیة السندی علی سنن النسائی، ج4، ص88؛ شرح السیوطی لسنن النسائی، ج4، ص88.
- ↑ احیاء المقبور، ص47-48.
- ↑ نک: العین، ج7، ص326، «سوی.
- ↑ نک: التحقیق، ج5، ص281، «سوی.
- ↑ صحیح مسلم، ج2، ص666.
- ↑ ارشاد الساری، ج2، ص477؛ احیاء المقبور، ص47-48؛ الوهابیة فی المیزان، ص56.
- ↑ صحیح مسلم، نووی، ج7، ص36؛ منتهی المطلب، ج7، ص395؛ بحار الانوار، ج79، ص41.
- ↑ احیاء المقبور، ص47-48.
- ↑ بحار الانوار، ج79، ص41.
- ↑ احیاء المقبور، ص47-48.
- ↑ صحیح مسلم، ج2، ص266.
- ↑ السنن الکبری، ج3، ص410؛ سنن ابی داود، ج3، ص210.
- ↑ شرح السیوطی لسنن النسائی، ج4، ص86.
- ↑ حاشیه السندی علی سنن النسائی، ج4، ص86.
- ↑ الفواکه العذاب، ص93.
- ↑ شرح سنن ابی داود، ج6، ص183.
- ↑ حاشیة السندی علی سنن النسائی، ج4، ص86.
- ↑ عون المعبود، ج9، ص33؛ نیل الاوطار، ج4، ص105.
- ↑ کشف الارتیاب، ص302.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- آثار تاریخی تهران: محمد تقی مصطفوی، تهران، انجمن آثار ملی، 1361ش.
- اثر (فصلنامه): تهران، پژوهشگاه میراث فرهنگی.
- احیاء المقبور من ادلة جواز بناء المساجد: عبدالله الصدیق الغماری، قاهره، مکتبة قاهره، 1429ق.
- اخبار الدولة العباسیه: (قرن3ق.) ، به کوشش الدوری و المطلبی، بیروت، دار الطلیعه، 1391ق.
- ارشاد الساری: القسطلانی (درگذشت 923ق.) ، مصر، المطبعة الکبری الامیریه.
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (درگذشت 463ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
- اصول الفقه: محمد رضا مظفر (درگذشت 1388ق.) ، قم، النشر الاسلامی.
- اعانة الطالبین: السید البکری الدمیاطی (درگذشت 1310ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1418ق.
- اعلام الراکع الساجد: ابوالفضل عبدالله بن محمد الغماری.
- اعیان الشیعه: سید محسن الامین (درگذشت 1371ق.) ، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
- اغاثة اللهفان: ابن قیم الجوزیه (درگذشت 751ق.) ، به کوشش الفقی، بیروت، دار المعرفه، 1395ش.
- اقتضاء الصراط المستقیم: ابن تیمیه (درگذشت 728ق.) ، به کوشش ناصر عبدالکریم، بیروت، دار عالم الکتب، 1419ق.
- الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف: المرداوی (درگذشت 885ق.) ، به کوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق.
- بحار الانوار: المجلسی (درگذشت 1110ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
- بحوث فی علم الاصول: تقریر ابحاث سید محمد باقر الصدر، سید محمودهاشمی شاهرودی، 1405ق.
- البلاغ فی تفسیر القرآن: محمد صادقی، قم، اسماعیلیان، 1419ق.
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت 748ق.) ، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق.
- تاریخ الخلفاء: السیوطی (درگذشت 911ق.) ، به کوشش جمعی از ادبا، بیروت.
- تاریخ بغداد: الخطیب البغدادی (درگذشت 463ق.) ، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
- تاریخ طبرستان: محمد بن حسن بن اسفندیار (درگذشت قرن7ق.) ، ترجمه: احمد محمد ناری، قاهره، المجلس الاعلی للثقافه، 2002م.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت 310ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1407ق.
- تاریخ قم: حسن بن محمد قمی (درگذشت 378ق.) ، به کوشش انصاری، قم، کتابخانه نجفی، 1385ش.
- تاریخ المملکة العربیة السعودیه: گروهی از مؤلفان، عربستان، وزارة التربیة و التعلیم، 1429ق.
- تحذیر الساجد: محمد ناصر الدین البانی، بیروت، المکتب الاسلامی، 1422ق.
- تحفة الحبیب علی شرح الخطیب: سلیمان بن محمد البجیری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
- تربت پاکان: حسین مدرسی طباطبایی، قم، مهر، 1335ش.
- تفسیر ابن عربی (تفسیر القرآن الکریم): محیی الدین بن عربی (درگذشت 638ق.) ، به کوشش سمیر مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق.
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (درگذشت 671ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
- التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (درگذشت 606ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق.
- تهذیب التهذیب: ابن حجر العسقلانی (درگذشت 852ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1404ق.
- جامع الاحکام الفقهیه: القرطبی (درگذشت 671ق.) ، به کوشش فرید عبدالعزیز، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- جامع البیان: الطبری (درگذشت 310ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1412ق.
- جامع المسائل: ابن تیمیه (درگذشت 728ق.) ، به کوشش محمد عزیز، دار عالم الفوائد.
- جامع المقاصد: الکرکی (درگذشت 940ق.) ، قم، آل البیت:، 1411ق.
- جواهر البلاغه: سید احمدهاشمی، به کوشش یوسف صهیلی، بیروت، المکتبة العصریه، 1421ق.
- جولة فی الاماکن المقدسه: ابراهیم موسی زنجانی، بیروت، الاعلمی، 1405ق.
- الجوهرة النیره: ابوبکر بن علی الزبیدی (درگذشت 800ق.) ، المطبعة الخیریه، 1322ق.
- حاشیة السندی علی سنن النسائی: محمد بن الهادی السندی (درگذشت 1138ق.) ، به کوشش عبدالفتاح، حلب، مکتب المطبوعات الاسلامیه.
- حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (درگذشت 1252ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
- دانشنامه جهان اسلام: زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، 1378ش.
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش.
- الدر المنثور: السیوطی (درگذشت 911ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
- الدرة الثمینة فی اخبار المدینه: محمد بن النجار (درگذشت 643ق.) ، به کوشش شکری، دار الارقم بن ابیارقم.
- الدروس الشرعیة فی فقه الامامیه: محمد بن مکی عاملی (درگذشت 786ق.) ، قم، نشر اسلامی، 1417ق.
- دروس فی علم الاصول: سید محمد باقر صدر (درگذشت 1400ق.) ، بیروت، دار الکتاب اللبنانی، 1406ق.
- رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (درگذشت 779ق.) ، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق.
- رحلة ابن جبیر: محمد بن احمد (درگذشت 614ق.) ، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1986م.
- الرحلة الحجازیه: اولیا چلپی، قاهره، دار الآفاق، 1999م.
- زاد المسیر: ابن جوزی (درگذشت 597ق.) ، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار الکتاب العربی، 1422ق.
- زاد المعاد: ابن قیم الجوزیة (درگذشت 751ق.) ، بیروت، الرساله، 1412ق.
- زندگی مسلمانان در قرون وسطا: علی مظاهری، ترجمه: راوندی، تهران، صدای معاصر، 1378ش.
- سنن ابیداود: السجستانی (درگذشت 275ق.) ، به کوشش محمد محیی الدین، دار الفکر.
- سنن الترمذی: الترمذی (درگذشت 279ق.) ، به کوشش بشار عواد، بیروت، دار الغرب الاسلامی.
- السنن الکبری (سنن النسائی): النسائی (درگذشت 303ق.) ، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.
- السنن الکبری: البیهقی (درگذشت 458ق.) ، به کوشش محمد، مکه، دار الباز، 1414ق.
- شرح السیوطی لسنن النسائی: السیوطی (درگذشت 911ق.) ، به کوشش عبدالفتاح، حلب، مکتبة المطبوعات الاسلامیه، 1406ق.
- شرح سنن ابیداود: محمود بن احمد العینی (درگذشت 855ق.) ، به کوشش المصری، الریاض، مکتبة الرشد، 1420ق.
- صحیح البخاری: البخاری (درگذشت 256ق.) ، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر، الیمامه، 1407ق.
- صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (درگذشت 676ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- صحیح مسلم: مسلم (درگذشت 261ق.) ، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- صیانة الآثار الاسلامیه: جعفر سبحانی.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (درگذشت 230ق.) ، بیروت، دار صادر.
- عنوان المجد فی تاریخ نجد: عثمان بن بشر النجدی، به کوشش الستری، ریاض، دار الحبیب، 1420ق.
- عون المعبود: العظیم آبادی (درگذشت 1329ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- العین: خلیل (درگذشت 175ق.) ، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409ق.
- الفتاوی الفقهیة الکبری: ابن حجر هیتمی، بیروت، دار الفکر، 1424ق.
- الفتاوی الکبری: ابن تیمیه (درگذشت 728ق.) ، به کوشش عبدالقادر، دار الکتب العلمیه.
- فتح العلی المالک: محمد بن احمد علیش (درگذشت 1299ق.) ، دار المعرفه، 1412ق.
- الفروع و معه تصحیح الفروع: محمد بن مفلح بن مفرج (درگذشت 763ق.) ، به کوشش عبدالله الترکی، الرساله، 1424ق.
- فقه العبادات علی المذهب المالکی: الحاجة کوکب عبید، دمشق، مطبعة الانشاء، 1406ق.
- الفقه علی المذاهب الاربعه: عبدالرحمن الجزیری (درگذشت 1360ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1424ق.
- الفواکه العذاب: حمد بن ناصر النجدی (درگذشت 1225ق.) ، به کوشش عبدالسلام، دار العاصمه.
- القوانین الفقهیه: ابن جزی الغرناطی (درگذشت 741ق.) ، به کوشش محمد امین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- کامل البهائی فی السقیفه: الحسن عماد الدین الطبری، المکتبة الحیدریه، 1426ق.
- الکافی فی فقه الامام احمد: عبدالله بن قدامه (درگذشت 620ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (درگذشت 630ق.) ، به کوشش القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1407ق.
- الکشاف: الزمخشری (درگذشت 538ق.) ، قم، بلاغت، 1415ق.
- کشف الارتیاب: سید محسن الامین (درگذشت 1371ق.) ، به کوشش امین، مکتبة الحریس، 1382ق.
- اللباب فی شرح الکتاب: عبدالغنی الغنیمی المیدانی (درگذشت 1298ق.) ، به کوشش النواوی، دار الکتاب العربی، 1322ق.
- لسان العرب: ابن منظور (درگذشت 711ق.) ، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت 548ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- مجموع الفتاوی: ابن تیمیه (درگذشت 728ق.) ، به کوشش انور الباز، دار العرفاء، 1426ق.
- مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (درگذشت 1009ق.) ، قم، آل البیت:، 1410ق.
- المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (درگذشت 405ق.) ، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- مسند احمد: احمد بن حنبل، قاهره، قرطبه.
- مصباح الفقیه: رضا الهمدانی (درگذشت 1322ق.) ، به کوشش باقری و دیگران، قم، مهدی موعود، 1421ق.
- مطالب اولی النهی فی شرح غایة المنتهی: مصطفی بن سعد السیوطی (درگذشت 1243ق.) ، المکتب الاسلامی، 1415ق.
- منح الجلیل شرح مختصر خلیل: محمد بن احمد علیش (درگذشت 1299ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
- مفتاح الکرامه: سید محمد جواد العاملی (درگذشت 1226ق.) ، به کوشش خالصی، قم، نشر اسلامی، 1419ق.
- مقابر در معماری ایران: رابرت هیلن برند، ترجمه: افسر، تهران، کیاهنی، 1366ش.
- المنتظم: ابن جوزی (درگذشت 597ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.
- المنیر: وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفکر المعاصر، 1411ق.
- المواعظ و الاعتبار: المقریزی (درگذشت 845ق.) ، به کوشش خلیل المنصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (درگذشت 954ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1412ق.
- میزان الاعتدال فی نقد الرجال: الذهبی (درگذشت 748ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار المعرفه، 1382ق.
- المیزان: الطباطبائی (درگذشت 1402ق.) ، بیروت، اعلمی، 1393ق.
- الثقات: ابن حبان (درگذشت 354ق.) ، به کوشش شرف الدین، دار الفکر.
- نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار: مؤمن الشبلنجی، الرضی.
- نهایة المحتاج: محمد بن ابیالعباس الشافعی (درگذشت 1004ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1404ق.
- نیل الاوطار: الشوکانی (درگذشت 1255ق.) ، به کوشش عصام الدین، مصر، دار الحدیث، 1413ق.
- وسائل الشیعه: الحر العاملی (درگذشت 1104ق.) ، قم، آل البیت:، 1412ق.
- وصف المدینة المنوره: علی بن موسی، به کوشش حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه.
- وفاء الوفاء: السمهودی (درگذشت 911ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.
- الوهابیة فی المیزان: جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، 1427ق.
- هنر اسلامی زبان و بیان: تیتوس بورکهارت، ترجمه: رجبنیا، تهران، سروش، 1365ش.