سفرنامه ای قوم به حج رفته: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
جز (جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> ')
جز (جایگزینی متن - 'http://phz.hajj.ir/422' به 'http://hzrc.ac.ir/post')
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۴: خط ۳۴:
==معرفی اجمالی==
==معرفی اجمالی==


این کتاب، [[سفرنامه حج]] نویسنده به سال 1351ش. است. وی که شاعر، داستان نویس، طنز پرداز، روزنامه‌نگار<ref>فرهنگ داستان‌نویسان ایران، ص243.</ref>   و از اعضای کانون نویسندگان ایران است، در این سال به عنوان روزنامه‌نگار از سوی روزنامه اطلاعات برای ‌گزارش [[مراسم حج]] اعزام شده بود.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4-5.</ref>  
این کتاب، [[سفرنامه حج]] نویسنده به سال 1351ش. است. وی که شاعر، داستان نویس، طنز پرداز، روزنامه‌نگار<ref>فرهنگ داستان‌نویسان ایران، ص243.</ref> و از اعضای کانون نویسندگان ایران است، در این سال به عنوان روزنامه‌نگار از سوی روزنامه اطلاعات برای ‌گزارش [[مراسم حج]] اعزام شده بود.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4-5.</ref>  


کتاب از مقدمه‌ای کوتاه و 30 عنوان اصلی تشکیل شده که مؤلف ذیل آن‌ها، دیده‌ها و برداشت‌های خود را از سفر حج نگاشته است. بخشی از این یادداشت‌ها نخست در همان روزنامه و سپس به تفصیل در این کتاب چاپ شده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4.</ref>  
کتاب از مقدمه‌ای کوتاه و 30 عنوان اصلی تشکیل شده که مؤلف ذیل آن‌ها، دیده‌ها و برداشت‌های خود را از سفر حج نگاشته است. بخشی از این یادداشت‌ها نخست در همان روزنامه و سپس به تفصیل در این کتاب چاپ شده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4.</ref>  


==مقدمه نگارنده==
==مقدمه نگارنده==


نگارنده در مقدمه می‌نویسد: نوشتن درباره [[حج]] جرئتی می‌خواهد که باید احتمال جفای قشریان را داشته باشی و عشوه لادینان را، که از هر دو سوی راه‌اندیشه بر اهل حرف و قلم می‌بندند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4.</ref>   وی سپس سفرنامه‌اش را با بیان چگونگی توفیقش برای حضور در این سفر آغاز می‌کند و می‌گوید که در کاروان «ویژه» با تنی چند از روزنامه‌نگاران و سر‌شناسان همسفر بوده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص6.</ref>   آن‌ها در پی فرود، سه روز<ref>ای قوم به حج رفته، ص29.</ref>   در [[جده]] بوده‌اند و نویسنده 21 صفحه از کتاب را به یادداشت‌هایش در این شهر اختصاص داده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص7-29.</ref>   وی در این بخش آگاهی‌هایی درباره آب و هوا، مردمان، فرهنگ، معماری و اوضاع اقتصادی شهر به دست می‌دهد. مؤلف به طعنه، اسم خرید بی‌امان مردم از بازارهای جده را «مناسک بازار» گذاشته است که به سخن او به موازات [[مناسک حج]] پیش می‌رود.<ref>ای قوم به حج رفته، ص21. ای قوم به حج رفته، ص86.</ref>   دیدن فقر [[مسلمانان]] برخی کشورها، تازه آن‌ها که [[مستطیع]] بوده‌ و به حج آمده‌اند، او را متاثر می‌کند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص27.</ref>  
نگارنده در مقدمه می‌نویسد: نوشتن درباره [[حج]] جرئتی می‌خواهد که باید احتمال جفای قشریان را داشته باشی و عشوه لادینان را، که از هر دو سوی راه‌اندیشه بر اهل حرف و قلم می‌بندند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص4.</ref> وی سپس سفرنامه‌اش را با بیان چگونگی توفیقش برای حضور در این سفر آغاز می‌کند و می‌گوید که در کاروان «ویژه» با تنی چند از روزنامه‌نگاران و سر‌شناسان همسفر بوده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص6.</ref> آن‌ها در پی فرود، سه روز<ref>ای قوم به حج رفته، ص29.</ref> در [[جده]] بوده‌اند و نویسنده 21 صفحه از کتاب را به یادداشت‌هایش در این شهر اختصاص داده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص7-29.</ref> وی در این بخش آگاهی‌هایی درباره آب و هوا، مردمان، فرهنگ، معماری و اوضاع اقتصادی شهر به دست می‌دهد. مؤلف به طعنه، اسم خرید بی‌امان مردم از بازارهای جده را «مناسک بازار» گذاشته است که به سخن او به موازات [[مناسک حج]] پیش می‌رود.<ref>ای قوم به حج رفته، ص21. ای قوم به حج رفته، ص86.</ref> دیدن فقر [[مسلمانان]] برخی کشورها، تازه آن‌ها که [[مستطیع]] بوده‌ و به حج آمده‌اند، او را متاثر می‌کند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص27.</ref>  


==گزارش از مدینه==
==گزارش از مدینه==


روز چهارم با هواپیما به [[مدینه]] می‌روند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص29.</ref>   مدینه گویا سخت سرد بوده و هرچه شهر را گشته‌اند، بخاری نیافته‌اند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص29-30.</ref>   همین باعث شده بسیاری از آن‌ها بیمار شوند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص35.</ref>   با وجود دلبستگی ‌نگارنده به مدینه، حضورشان در این شهر کوتاه بوده و ناگزیر به جده بازگشته‌اند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص50.</ref>  
روز چهارم با هواپیما به [[مدینه]] می‌روند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص29.</ref> مدینه گویا سخت سرد بوده و هرچه شهر را گشته‌اند، بخاری نیافته‌اند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص29-30.</ref> همین باعث شده بسیاری از آن‌ها بیمار شوند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص35.</ref> با وجود دلبستگی ‌نگارنده به مدینه، حضورشان در این شهر کوتاه بوده و ناگزیر به جده بازگشته‌اند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص50.</ref>  


وی خاطرات و باورهایش را درباره چیزهایی که در مدینه می‌بیند، در حدود 20 صفحه ‌گزارش می‌کند. گویا نخستین جایی که رفته، [[قبرستان بقیع]] بوده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص30.</ref>   سخت‌گیری در زیارت بقیع و ویرانی آن‌جا<ref>ای قوم به حج رفته، ص38.</ref>   و نیز ویرانی مزار [[حمزه سید الشهداء|حمزه]] آزارش می‌دهد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص42.</ref>   در مدینه به کوچه‌هایی سر می‌زند که چراغی آن‌ها را روشن نمی‌کند و ساکنان خانه‌هایش بسیار فقیرند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص35.</ref>   تعجب می‌کند که چرا از پول نفت به این آدم‌ها کمکی نمی‌کنند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص46.</ref>   در شرح دیدار خود از برخی مکان‌ها، به تاریخچه آن‌ها نیز اشاره می‌نماید که از آن جمله است: داستان [[اصحاب صفّه]] در وصف [[مسجدالنبی]]<ref>ای قوم به حج رفته، ص33.</ref>   و [[مقام ابراهیم]] در [[مسجدالحرام]].<ref>ای قوم به حج رفته، ص57- 58.</ref>  
وی خاطرات و باورهایش را درباره چیزهایی که در مدینه می‌بیند، در حدود 20 صفحه ‌گزارش می‌کند. گویا نخستین جایی که رفته، [[قبرستان بقیع]] بوده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص30.</ref> سخت‌گیری در زیارت بقیع و ویرانی آن‌جا<ref>ای قوم به حج رفته، ص38.</ref> و نیز ویرانی مزار [[حمزه سید الشهداء|حمزه]] آزارش می‌دهد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص42.</ref> در مدینه به کوچه‌هایی سر می‌زند که چراغی آن‌ها را روشن نمی‌کند و ساکنان خانه‌هایش بسیار فقیرند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص35.</ref> تعجب می‌کند که چرا از پول نفت به این آدم‌ها کمکی نمی‌کنند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص46.</ref> در شرح دیدار خود از برخی مکان‌ها، به تاریخچه آن‌ها نیز اشاره می‌نماید که از آن جمله است: داستان [[اصحاب صفّه]] در وصف [[مسجدالنبی]]<ref>ای قوم به حج رفته، ص33.</ref> و [[مقام ابراهیم]] در [[مسجدالحرام]].<ref>ای قوم به حج رفته، ص57- 58.</ref>  


به جده باز می‌گردند<ref>ای قوم به حج رفته، ص50-51.</ref>   و برای آن‌که حج آن‌ها از لحاظ شرعی دچار مشکل نشود، با راهنمایی روحانی کاروان نذر می‌کنند که از کنار دریای سرخ [[محرم]] شوند. پنجم ذی‌حجه لبیک‌گویان و با ماشین به سوی مکه حرکت می‌کنند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص52.</ref>   مؤلف تصویری زیبا از لحظات [[احرام]] و مسیر جده تا مکه و ورود به مسجدالحرام ارائه کرده است که تا چند صفحه ادامه یافته است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص52-56.</ref>   این‌گونه ‌نگارش در سراسر سفرنامه به چشم می‌خورد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص53. ای قوم به حج رفته، ص59. ای قوم به حج رفته، ص80.</ref>  
به جده باز می‌گردند<ref>ای قوم به حج رفته، ص50-51.</ref> و برای آن‌که حج آن‌ها از لحاظ شرعی دچار مشکل نشود، با راهنمایی روحانی کاروان نذر می‌کنند که از کنار دریای سرخ [[محرم]] شوند. پنجم ذی‌حجه لبیک‌گویان و با ماشین به سوی مکه حرکت می‌کنند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص52.</ref> مؤلف تصویری زیبا از لحظات [[احرام]] و مسیر جده تا مکه و ورود به مسجدالحرام ارائه کرده است که تا چند صفحه ادامه یافته است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص52-56.</ref> این‌گونه ‌نگارش در سراسر سفرنامه به چشم می‌خورد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص53. ای قوم به حج رفته، ص59. ای قوم به حج رفته، ص80.</ref>  


==متون و سروده‌های عرفانی==
==متون و سروده‌های عرفانی==


وی اهل ادبیات است و به عرفان دلبستگی دارد. از این‌رو، جا به جا به متون و سروده‌های عرفانی استناد می‌کند؛ از جمله آن‌جا که از سخن [[بایزید بسطامی]] یاد می‌نماید: بایزید! خدای را در بسطام نهادی و قصد [[کعبه]] کردی؟<ref>ای قوم به حج رفته، ص6. ای قوم به حج رفته، ص60-61.</ref>   مراحل عمره را تا پایان انجام می‌دهد و منتظر رسیدن [[ایام حج تمتع]] می‌ماند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص60.</ref>   در این مدت یک بار شاهد شست‌وشوی [[کعبه]] با گلاب بوده<ref>ای قوم به حج رفته، ص61-62.</ref>   و شبی را به مهمانی [[ملک فیصل]] رفته<ref>ای قوم به حج رفته، ص63-64.</ref>   و گفت‌وگویی نیز با یک حاجی فارسی‌دان کنیایی<ref>ای قوم به حج رفته، ص67.</ref>   داشته که جزئیات آن‌ها را بیان کرده است.
وی اهل ادبیات است و به عرفان دلبستگی دارد. از این‌رو، جا به جا به متون و سروده‌های عرفانی استناد می‌کند؛ از جمله آن‌جا که از سخن [[بایزید بسطامی]] یاد می‌نماید: بایزید! خدای را در بسطام نهادی و قصد [[کعبه]] کردی؟<ref>ای قوم به حج رفته، ص6. ای قوم به حج رفته، ص60-61.</ref> مراحل عمره را تا پایان انجام می‌دهد و منتظر رسیدن [[ایام حج تمتع]] می‌ماند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص60.</ref> در این مدت یک بار شاهد شست‌وشوی [[کعبه]] با گلاب بوده<ref>ای قوم به حج رفته، ص61-62.</ref> و شبی را به مهمانی [[ملک فیصل]] رفته<ref>ای قوم به حج رفته، ص63-64.</ref> و گفت‌وگویی نیز با یک حاجی فارسی‌دان کنیایی<ref>ای قوم به حج رفته، ص67.</ref> داشته که جزئیات آن‌ها را بیان کرده است.


==گزارش از عرفات==
==گزارش از عرفات==


ششم [[ذی‌حجه]] رهسپار [[عرفات]] می‌شوند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص70.</ref>   وی مراحل حج را به تفصیل نگاشته است. نگاه روزنامه‌نگارانه وی سبب شده تا در عرفات و [[مشعر]] و [[منا]] نیز به بررسی پیرامون خود بپردازد. برای نمونه، وضع برخی حاجیان غیر ایرانی را فلاکت‌بار وصف می‌کند<ref>ای قوم به حج رفته، ص78.</ref>   و از نبود امکانات بهداشتی به ویژه در مشعر سخن می‌گوید.<ref>ای قوم به حج رفته، ص83.</ref>   او وضع ایرانیان را به ویژه در عرفات بهتر از دیگران می‌داند<ref>ای قوم به حج رفته، ص74.</ref>   و می‌گوید: پرچم ایران را بر فراز بلند‌ترین عمارت‌ها می‌دیدی.<ref>ای قوم به حج رفته، ص71.</ref>   او دفن کردن 45 میلیون کیلو گوشت را زیر خاک در حالی که حتی بسیاری از مردم همان جا به آن نیاز دارند، کفران نعمتی عظیم می‌داند و راهکارهایی به نظرش می‌رسد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص87-88.</ref>  
ششم [[ذی‌حجه]] رهسپار [[عرفات]] می‌شوند.<ref>ای قوم به حج رفته، ص70.</ref> وی مراحل حج را به تفصیل نگاشته است. نگاه روزنامه‌نگارانه وی سبب شده تا در عرفات و [[مشعر]] و [[منا]] نیز به بررسی پیرامون خود بپردازد. برای نمونه، وضع برخی حاجیان غیر ایرانی را فلاکت‌بار وصف می‌کند<ref>ای قوم به حج رفته، ص78.</ref> و از نبود امکانات بهداشتی به ویژه در مشعر سخن می‌گوید.<ref>ای قوم به حج رفته، ص83.</ref> او وضع ایرانیان را به ویژه در عرفات بهتر از دیگران می‌داند<ref>ای قوم به حج رفته، ص74.</ref> و می‌گوید: پرچم ایران را بر فراز بلند‌ترین عمارت‌ها می‌دیدی.<ref>ای قوم به حج رفته، ص71.</ref> او دفن کردن 45 میلیون کیلو گوشت را زیر خاک در حالی که حتی بسیاری از مردم همان جا به آن نیاز دارند، کفران نعمتی عظیم می‌داند و راهکارهایی به نظرش می‌رسد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص87-88.</ref>  


نویسنده، سفرنامه‌اش را تا پایان اعمال حج و بازگشت به [[ایران]] ادامه داده است و افزون بر نکات عرفانی و ادبی، گاه آیاتی از [[قرآن]] را ترجمه کرده<ref>ای قوم به حج رفته، ص55.</ref>   و نکاتی تفسیری آورده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص57-58.</ref>   در سراسر سفر، نویسنده همواره لحظاتی را با خود خلوت می‌کند و درباره دیده‌هایش می‌اندیشد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص47-48.</ref>  
نویسنده، سفرنامه‌اش را تا پایان اعمال حج و بازگشت به [[ایران]] ادامه داده است و افزون بر نکات عرفانی و ادبی، گاه آیاتی از [[قرآن]] را ترجمه کرده<ref>ای قوم به حج رفته، ص55.</ref> و نکاتی تفسیری آورده است.<ref>ای قوم به حج رفته، ص57-58.</ref> در سراسر سفر، نویسنده همواره لحظاتی را با خود خلوت می‌کند و درباره دیده‌هایش می‌اندیشد.<ref>ای قوم به حج رفته، ص47-48.</ref>  


==چاپ ==
==چاپ ==
خط ۷۰: خط ۷۰:
{{منابع}}
{{منابع}}
{{دانشنامه
{{دانشنامه
  | آدرس = http://phz.hajj.ir/422/8025
  | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/8025
  | عنوان = ای قوم به حج رفته
  | عنوان = ای قوم به حج رفته
  | نویسنده = ابراهيم احمديان
  | نویسنده = ابراهيم احمديان
خط ۸۰: خط ۸۰:
{{سفرنامه‌ها}}
{{سفرنامه‌ها}}


[[رده:سفرنامه‌های حج]]
[[رده:سفرنامه‌های فارسی حج]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۳۱

سفرنامه ای قوم به حج رفته
پدید آورندگان
نویسنده جواد مجابی
تاریخ نگارش 1351ش
محتوا
موضوع سفرنامه حج
زبان فارسی
نشر
تعداد صفحات 90 صفحه
ناشر انتشارات کتاب موج

ای قوم به حج رفته: سفرنامه حج، نوشته شاعر، داستان‌نویس، طنزپرداز، روزنامه‌نگار، جواد مجابی در سال 1351ش، می‌باشد. مجابی به عنوان روزنامه‌نگار از سوی روزنامه اطلاعات برای ‌گزارش مراسم حج اعزام شده بود. این کتاب از یک مقدمه‌ کوتاه و سی عنوان اصلی تشکیل شده که مؤلف ذیل آن‌ها، دیده‌ها و برداشت‌های خود را از سفر حج نگاشته است. نگارنده 21 صفحه از کتاب را از جده گزارش کرده و 20 از مدینه گزارش کرده است. وی گزارش‌های کاملی از شهر مدینه و جده و مکه و اعمال حج و عرفات و منا می‌دهد، وی همچنین گزارش‌های از بازار‌ها و خرید حاجیان و وضع معیشت مردم آن مناطق داده است.

این سفرنامه در ۹۰ صفحه و به سال ۱۳۵۱ش. منتشر شده است.

معرفی اجمالی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

این کتاب، سفرنامه حج نویسنده به سال 1351ش. است. وی که شاعر، داستان نویس، طنز پرداز، روزنامه‌نگار[۱] و از اعضای کانون نویسندگان ایران است، در این سال به عنوان روزنامه‌نگار از سوی روزنامه اطلاعات برای ‌گزارش مراسم حج اعزام شده بود.[۲]

کتاب از مقدمه‌ای کوتاه و 30 عنوان اصلی تشکیل شده که مؤلف ذیل آن‌ها، دیده‌ها و برداشت‌های خود را از سفر حج نگاشته است. بخشی از این یادداشت‌ها نخست در همان روزنامه و سپس به تفصیل در این کتاب چاپ شده است.[۳]

مقدمه نگارنده[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نگارنده در مقدمه می‌نویسد: نوشتن درباره حج جرئتی می‌خواهد که باید احتمال جفای قشریان را داشته باشی و عشوه لادینان را، که از هر دو سوی راه‌اندیشه بر اهل حرف و قلم می‌بندند.[۴] وی سپس سفرنامه‌اش را با بیان چگونگی توفیقش برای حضور در این سفر آغاز می‌کند و می‌گوید که در کاروان «ویژه» با تنی چند از روزنامه‌نگاران و سر‌شناسان همسفر بوده است.[۵] آن‌ها در پی فرود، سه روز[۶] در جده بوده‌اند و نویسنده 21 صفحه از کتاب را به یادداشت‌هایش در این شهر اختصاص داده است.[۷] وی در این بخش آگاهی‌هایی درباره آب و هوا، مردمان، فرهنگ، معماری و اوضاع اقتصادی شهر به دست می‌دهد. مؤلف به طعنه، اسم خرید بی‌امان مردم از بازارهای جده را «مناسک بازار» گذاشته است که به سخن او به موازات مناسک حج پیش می‌رود.[۸] دیدن فقر مسلمانان برخی کشورها، تازه آن‌ها که مستطیع بوده‌ و به حج آمده‌اند، او را متاثر می‌کند.[۹]

گزارش از مدینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

روز چهارم با هواپیما به مدینه می‌روند.[۱۰] مدینه گویا سخت سرد بوده و هرچه شهر را گشته‌اند، بخاری نیافته‌اند.[۱۱] همین باعث شده بسیاری از آن‌ها بیمار شوند.[۱۲] با وجود دلبستگی ‌نگارنده به مدینه، حضورشان در این شهر کوتاه بوده و ناگزیر به جده بازگشته‌اند.[۱۳]

وی خاطرات و باورهایش را درباره چیزهایی که در مدینه می‌بیند، در حدود 20 صفحه ‌گزارش می‌کند. گویا نخستین جایی که رفته، قبرستان بقیع بوده است.[۱۴] سخت‌گیری در زیارت بقیع و ویرانی آن‌جا[۱۵] و نیز ویرانی مزار حمزه آزارش می‌دهد.[۱۶] در مدینه به کوچه‌هایی سر می‌زند که چراغی آن‌ها را روشن نمی‌کند و ساکنان خانه‌هایش بسیار فقیرند.[۱۷] تعجب می‌کند که چرا از پول نفت به این آدم‌ها کمکی نمی‌کنند.[۱۸] در شرح دیدار خود از برخی مکان‌ها، به تاریخچه آن‌ها نیز اشاره می‌نماید که از آن جمله است: داستان اصحاب صفّه در وصف مسجدالنبی[۱۹] و مقام ابراهیم در مسجدالحرام.[۲۰]

به جده باز می‌گردند[۲۱] و برای آن‌که حج آن‌ها از لحاظ شرعی دچار مشکل نشود، با راهنمایی روحانی کاروان نذر می‌کنند که از کنار دریای سرخ محرم شوند. پنجم ذی‌حجه لبیک‌گویان و با ماشین به سوی مکه حرکت می‌کنند.[۲۲] مؤلف تصویری زیبا از لحظات احرام و مسیر جده تا مکه و ورود به مسجدالحرام ارائه کرده است که تا چند صفحه ادامه یافته است.[۲۳] این‌گونه ‌نگارش در سراسر سفرنامه به چشم می‌خورد.[۲۴]

متون و سروده‌های عرفانی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وی اهل ادبیات است و به عرفان دلبستگی دارد. از این‌رو، جا به جا به متون و سروده‌های عرفانی استناد می‌کند؛ از جمله آن‌جا که از سخن بایزید بسطامی یاد می‌نماید: بایزید! خدای را در بسطام نهادی و قصد کعبه کردی؟[۲۵] مراحل عمره را تا پایان انجام می‌دهد و منتظر رسیدن ایام حج تمتع می‌ماند.[۲۶] در این مدت یک بار شاهد شست‌وشوی کعبه با گلاب بوده[۲۷] و شبی را به مهمانی ملک فیصل رفته[۲۸] و گفت‌وگویی نیز با یک حاجی فارسی‌دان کنیایی[۲۹] داشته که جزئیات آن‌ها را بیان کرده است.

گزارش از عرفات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ششم ذی‌حجه رهسپار عرفات می‌شوند.[۳۰] وی مراحل حج را به تفصیل نگاشته است. نگاه روزنامه‌نگارانه وی سبب شده تا در عرفات و مشعر و منا نیز به بررسی پیرامون خود بپردازد. برای نمونه، وضع برخی حاجیان غیر ایرانی را فلاکت‌بار وصف می‌کند[۳۱] و از نبود امکانات بهداشتی به ویژه در مشعر سخن می‌گوید.[۳۲] او وضع ایرانیان را به ویژه در عرفات بهتر از دیگران می‌داند[۳۳] و می‌گوید: پرچم ایران را بر فراز بلند‌ترین عمارت‌ها می‌دیدی.[۳۴] او دفن کردن 45 میلیون کیلو گوشت را زیر خاک در حالی که حتی بسیاری از مردم همان جا به آن نیاز دارند، کفران نعمتی عظیم می‌داند و راهکارهایی به نظرش می‌رسد.[۳۵]

نویسنده، سفرنامه‌اش را تا پایان اعمال حج و بازگشت به ایران ادامه داده است و افزون بر نکات عرفانی و ادبی، گاه آیاتی از قرآن را ترجمه کرده[۳۶] و نکاتی تفسیری آورده است.[۳۷] در سراسر سفر، نویسنده همواره لحظاتی را با خود خلوت می‌کند و درباره دیده‌هایش می‌اندیشد.[۳۸]

چاپ[ویرایش | ویرایش مبدأ]

انتشارات کتاب موج، سفرنامه حاضر را در 90 صفحه و به سال 1351ش. منتشر کرده است.

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. فرهنگ داستان‌نویسان ایران، ص243.
  2. ای قوم به حج رفته، ص4-5.
  3. ای قوم به حج رفته، ص4.
  4. ای قوم به حج رفته، ص4.
  5. ای قوم به حج رفته، ص6.
  6. ای قوم به حج رفته، ص29.
  7. ای قوم به حج رفته، ص7-29.
  8. ای قوم به حج رفته، ص21. ای قوم به حج رفته، ص86.
  9. ای قوم به حج رفته، ص27.
  10. ای قوم به حج رفته، ص29.
  11. ای قوم به حج رفته، ص29-30.
  12. ای قوم به حج رفته، ص35.
  13. ای قوم به حج رفته، ص50.
  14. ای قوم به حج رفته، ص30.
  15. ای قوم به حج رفته، ص38.
  16. ای قوم به حج رفته، ص42.
  17. ای قوم به حج رفته، ص35.
  18. ای قوم به حج رفته، ص46.
  19. ای قوم به حج رفته، ص33.
  20. ای قوم به حج رفته، ص57- 58.
  21. ای قوم به حج رفته، ص50-51.
  22. ای قوم به حج رفته، ص52.
  23. ای قوم به حج رفته، ص52-56.
  24. ای قوم به حج رفته، ص53. ای قوم به حج رفته، ص59. ای قوم به حج رفته، ص80.
  25. ای قوم به حج رفته، ص6. ای قوم به حج رفته، ص60-61.
  26. ای قوم به حج رفته، ص60.
  27. ای قوم به حج رفته، ص61-62.
  28. ای قوم به حج رفته، ص63-64.
  29. ای قوم به حج رفته، ص67.
  30. ای قوم به حج رفته، ص70.
  31. ای قوم به حج رفته، ص78.
  32. ای قوم به حج رفته، ص83.
  33. ای قوم به حج رفته، ص74.
  34. ای قوم به حج رفته، ص71.
  35. ای قوم به حج رفته، ص87-88.
  36. ای قوم به حج رفته، ص55.
  37. ای قوم به حج رفته، ص57-58.
  38. ای قوم به حج رفته، ص47-48.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل ای قوم به حج رفته.
  • فرهنگ داستان‌نویسان ایران از آغاز تا امروز: حسن میرعابدینی، تهران، چشمه، 1386ش.