بنی‌عامر بن صعصعه

از ویکی حج
(تغییرمسیر از بنی‌ عامر بن صعصعه)
بنی‌عامر
نسب عامر بن صعصعه
مکان مکه
سرسلسله عامر بن صعصعه
اشخاص مهم زینب بنت خزیمه، میمونه بنت حارث، کلابیه، ضباعه بنت عامر، شاعه بنت رباعه، ام البنین، ام سعید، صفیه، ام الفضل، لیلی الاخیلیه، عامر بن مالک، قرة بن هبیره، عامر بن طفیل، لبید بن ربیعه، عبدالله بن شخیر، علقمة بن علاثه، ضحاک بن سفیان، نابغه جعدی، وهب بن عبدالله، شمر بن ذی الجوشن
جنگ‌ها جنگ‌های دوران جاهلیت یوم شعب جبله، یوم ذی نجب، لیلة الوتده، یوم المروت، یوم منعج، یوم ساحوق، یوم النباه، یوم السلان، یوم قرن، یوم خزاز، یوم سفوان، جنگ فجار، یوم الفتاة، یوم حرابیب، جنگ حنین
شاخه‌ای از قیس بن عیلان
زیرشاخه‌ها عدوان، بنی‌فزاره، عبس، بنی‌کلاب، بنی‌نمیر بن عامر، بنی‌جعفر بن کلاب، بنی‌سواءة بن عامر، بنی‌قشیر بن کعب، بنی‌هلال بن عامر
مهم‎ترین اقدامات حمایت از مبلغان اعزامی پیامبر(ص)
مذهب مشرک و اسلام

بنی‌عامر بن صعصعه از قبایل بزرگ عدنانی نجد است.

بنی‌عامر از قبایل بزرگ و مهم جزیرة العرب است، که به‌جهت جمعیت زیاد، مناطق سکونت آنها دارای گستردگی و پراکندگی زیادی بود. آنها دارای سخنوران و شاعرانی بنام بودند.


بنی‌عامر قبل از اسلام و در دوران جاهلیت به‌جهت گستردگی محل سکونت و حضور در نقاط گوناگون در نبردهای زیادی شرکت کردند و از قبایل قدرتمند عربستان محسوب می‌شدند.


با بعثت پیامبر(ص) و دعوت به اسلام بنی‌عامر نیز واکنش‌های مختلفی داشتند، عده‌ای از آنان ایمان آورده و با پیامبر همراهی کردند و از مبلغانی که برای دعوت به اسلام تبلیغ می‌کردند حمایت کردند. اما در مقابل عده‌ای از آنها نسبت به پیامبر(ص) و مسلمانان عنادورزی کردند و توطئه قتل پیامبر(ص) را برنامه‌ریزی کردند که به نتیجه نرسیدند.

از افراد و شخصیت‌های مهم قبیله بنی‌عامر برخی از همسران پیامبر(ص) را می‌توان نام برد، همچنین حضرت ام‌البینین(س) همسر امام علی(ع) و مادر حضرت اباالفضل(ع) از عامریان هستند.

نسب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنی‌عامر از قبایل بزرگ و مهم شبه جزیره و از فرزندان عامر بن صعصعة بن معاویة بن بکر بن هوازن، از قبایل عدنانی بودند که از شاخه قیس بن عیلان منشعب شدند.[۱] منسوبان به آن‌ها را عامری گویند.[۲]

ریاست در قبایل قیس بن عیلان پس از تیره‌های عَدوان، بنی‌فَزاره و عَبْس، در اختیار بنی‌عامر بود.[۳] مُرّه، غالب و ربیعه از دیگر فرزندان صعصعه بودند که در عرض بنی‌عامر، ریشه قبایل و بطونی مهم شدند.[۴]

از عامر بن صعصعه که در جد نهم خود، عیلان، به جد هفدهم پیامبر(ص) می‌رسد، چهار پسر به نام هلال، ربیعه، نُمَیر و سُواءه باقی ماند که از آن‌ها تیره‌هایی چون بنی‌کِلاب بن ربیعه، بنی‌نُمَیر بن عامر، بنی‌جعفر بن کلاب، بنی‌سواءة بن عامر، بنی‌قُشیر بن کعب، و بنی‌هلال بن عامر شکل گرفتند.

در مجموعه‌های منتسب به بنی‌عامر، بیشترین جمعیت از آنِ ربیعة بن عامر است.[۵]

متحدان بنی‌عامر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از یهودیان بنی‌نضیر،[۶] بنی‌قریظه[۷] و همچنین قبایل و تیره‌های بنی‌غنی بن اعصر،[۸] بُجیله،[۹] ثقیف[۱۰] و اِیاد[۱۱] به عنوان متحدان بنی‌عامر یاد شده است.

آنان سخنوران و شاعرانی بنام داشتند که از آن‌ها خطابه‌ها و اشعاری ماندگار بر جای مانده است.[۱۲]

موقعیت جغرافیایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گستردگی و پراکندگی بنی‌عامر، تعیین دقیق مناطق مسکونی آن‌ها را دشوار می‌سازد؛ ولی می‌توان عمده حضور آن‌ها را در جنوب نجد و میان سکونت‌گاه‌های قبایل هوازن، سُلیم و ثقیف دانست.

«یَمامه»، «تُربه» نزدیک مکه، «حَرّه بنی‌هلال» در شرق طائف، «حِمَی ضریّه» در پیرامون مدینه در جهات مدینه، فدک و عوالی، از دیگر مناطق مسکونی آن‌ها بوده است.[۱۳]

نیز از ذویقن، شرَف، شُریف و بئر معونه همگی در نجد و پیرامون آن، و خرّاء در غرب یمامه به عنوان برخی از مهم‌ترین آب‌های بنی‌عامر نام برده شده است.[۱۴]

از کوه‌های آن‌ها نیز می‌توان از «نبکاء» در نجد، «اَخرجان»، «جَبَلّه» و «جشر» در ضریه یاد کرد.[۱۵] «قرماء» از حواشی یمامه، «اُضاح» در یمامه، «اُسن» چسبیده به یمن، «تربه» نزدیک مکه و «جلذان» در شرق طائف از وادی‌های بنی‌عامر، «ملهم» و «قران» در نجد، و «اُکمه» و «صداره» در یمامه از روستاهای بنی‌عامر بوده‌اند.[۱۶]

اینان زمانی در طائف، در 12 فرسخی (70 کیلومتری) مکه[۱۷] سکنا داشتند. آورده‌اند که آن‌گاه که بنی‌عامر به سبب جمعیت انبوه خود توانستند بر عدوانی‌های هوازنی ساکن در طائف چیره شوند و آن‌ها را از طائف بیرون رانند، این شهر را مسکن تابستانی خود، کنار نجد به‌عنوان مسکن زمستانی، قرار دادند.

سپس پذیرفتند در برابر نیمی از محصولات کشاورزی سالانه طائف، شهر را به ثقیف واگذارند. بدین ترتیب، طائف را از دست دادند و از لشکرکشی بر ثقیف نیز چیزی عایدشان نشد.[۱۸]

جنگ‌های دوران جاهلی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

درگیری‌ها و نبردهای فراوان و مهم بنی‌عامر تا پیش از ظهور اسلام را که خود بیانگر گستردگی و قدرت آن‌ها است، می‌توان در سه گروه اصلی نبرد با کانون‌های قدرت در شمال، جنوب و همچنین نبردهای داخلی دسته‌بندی کرد؛

گروه اول[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گروه اول که شامل نبردهای بنی‌عامر با بنی‌تمیم، غَطَفان و همچنین نُعمان بن منذر حاکم حیره است، عبارتند از: «یوم شعب جَبَله» (57 سال پیش از اسلام)،[۱۹] «یوم ذی نَجَب» (یک سال پس از شعب جَبَله)،[۲۰] «لیلة الوَتِدَه»[۲۱] و «یوم المروت»[۲۲]

به عنوان چهار نبرد با بنی‌تمیم، «یوم منعج» در حمایت از بنی‌غنی ابن اعصر قاتلان شاس بن زهیر عَبْسی،[۲۳] «یوم قَرَن»،[۲۴] «یوم ساحوق»،[۲۵] «یوم النباه/النباءه»،[۲۶]

و رویارویی با غطفان و «یوم السُلان» که پس از تجاوز بنی‌عامر به کالای تجاری نعمان بن منذر رخ داد[۲۷] و ابوعبیده از آن با عنوان «یوم القرنتین» یاد کرده است.[۲۸]

گروه دوم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در گروه دوم می‌توان از این جنگ‌ها یاد کرد: «یوم خزاز»؛ بطون ربیعة بن عامر بن صعصعه و مُضر در انتخاب حاکمی از میان خود اختلاف کردند. پس تصمیم گرفتند که حاکمی از یمن از فرزندان شراحیل بن حارث آکل المرار را انتخاب کنند. ولی هریک از ایشان یکی از فرزندان مرار را برگزید و پس از مدتی حاکمان خود را کشتند.[۲۹]

پس از مرگ این حاکمان، یمنی‌ها به خون‌خواهی آن‌ها سپاهی به سوی مضریان و بنی‌عامر به‌راه‌ انداختند. این سپاه با تحمل خسارات سنگین به یمن بازگشت.[۳۰] برخی منابع «یوم خزاز» را با شرحی دیگر آورده‌اند.[۳۱]

نبرد دیگر «یوم سفوان» میان تیره‌های عامری بنی‌جعده و بنی‌قشیر با لخمیان یمن بود.[۳۲] نیز «جنگ فجار» در رویارویی با قریش و بنی‌کنانه روی داد.[۳۳]

نبردی نیز با سپاه یمنی اعزامی از سوی ابرهه به فرماندهی بشر بن حصن رهبر بنی‌سعد و ابوجابر رهبر کنده در منطقه «تربه» صورت گرفت. این نبرد در 547م. یعنی 16 سال پیش از اعزام سپاه ابرهه برای ویرانی کعبه روی داد. عامریان در این نبرد دچار شکست سنگینی شدند. البته برخی گمان دارند که این نبرد مربوط به سپاه فیل است.[۳۴]

گروه سوم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در گروه سوم نیز از «یوم الفتاة»[۳۵] روز غلبه بنی‌عامر بر بنی‌خالد بن جعفر بن کلاب، «یوم هرامیث»[۳۶] و «یوم حرابیب»[۳۷] هر دو میان بنی‌ضباب و بنی‌جعفر بن کلاب، و «یوم فیف الریح»[۳۸] روز غلبه بنی‌عامر بر بنی‌حارث بن کعب یاد شده است.

آداب و باورهای بنی‌عامر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنی‌عامر نیز مانند بسیاری از قبایل شبه جزیره بت‌پرست بودند. اینان متولی نگهداری بتی به نام «ذواللبا» بوده،[۳۹] همسان قریش، کنانه، خزاعه و ثقیف بر اثر تعصب و اهتمام فراوان به مناسک حج، به حُمْس اشتهار داشتند.[۴۰] این قبایل دارای عاداتی ویژه چون ترک وقوف در عرفات بودند و نیز برای دیگران احکامی خاص چون حرمت خوردن غذایی که از بیرون حرم به درون آورند یا وجوب طواف در لباس تهیه شده در حرم، جعل کرده بودند.[۴۱]

ورود محرم از در پشتی یا بام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حمسی‌ها همچنین باور داشتند که فرد مُحرِم حق ندارد از درِ خانه وارد آن شود، بلکه باید از پشت خیمه یا بالای سقف وارد خانه شود. خداوند با نزول آیه 189 سوره بقره همراه رد این سنت جاهلی، از همه مسلمانان می‌خواهد که ضمن رعایت تقوا برخلاف سنت گذشتگان از درِ خانه وارد شوند:[۴۲] ﴿وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِاَنْ تَاْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ اْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ اَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾.

حرمت خوردن برخی مواد غذایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از دیگر باورهای بنی‌عامر و قبایلی چون ثقیف و خزاعه، حرمت خوردن بخشی از محصولات زراعت خود و گوشت برخی از حیوانات بود، مانند بَحیره (ناقه‌ای که پس از پنجمین زایمان گوشش را می‌شکافتند و رهایش می‌کردند[۴۳] ) یا سائبه (شتری‌که با نذر آن را رها می‌کردند یا چون 10 بچه ماده زاییده بود، آن را رها می‌نمودند و دیگر نه بر آن سوار می‌شدند و نه از شیر آن می‌خوردند[۴۴] ) یا وَصیله (گوسفندی که هفت بار فرزند می‌آورد یا دوقلو می‌زاید) و یا حام (حیوان نری که با تلقیح 10 فرزند می‌آورد و از آن پس بر پشت آن بار نمی‌نهادند).[۴۵] خداوند با نزول آیه 168 سوره بقره با رد این‌گونه باورها، مردم را به استفاده صحیح و حلال از نعمت‌های خود سفارش می‌کند:[۴۶] ﴿یا اَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْاَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ اِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ﴾.

بنی‌عامر و اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با بعثت پیامبر(ص) بنی‌عامر نیز مانند بسیاری از قبایل حجاز و شبه جزیره عربستان، واکنش‌های متفاوت نشان دادند. برخی از آنان اسلام آوردند و گروهی عناد ورزیده، به‌توهین و آزار پیامبر و مسلمانان پرداختند. بسیاری نیز بی‌طرفی برگزیدند و در انتظار روشن شدن ارتباط پیامبر و قریش ماندند.

باتوجه به گستردگی قبیله بنی‌عامر و حضور آن‌ها در نقاط گوناگون، می‌توان گونه واکنش آن‌ها به ظهور اسلام را با توجه به شرایط زیست‌محیطی و منطقه سکونت آن‌ها بررسی کرد؛

یاری پیامبر در مقابل بیحره[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پیامبر(ص) پس از اعلام آشکار دعوت به اسلام، از موسم حج و حضور قبایل گوناگون در مکه بهره می‌جست و به تبیین و تبلیغ دین خود می‌پرداخت. بنی‌عامر نیز از این دعوت پیامبر بی‌نصیب نماندند. در یکی از این موارد، پیامبر با حضور میان تیره بنی‌کعب بن ربیعه، اصول و باورهای اسلامی را به آگاهی آن‌ها رساند.

این دعوت که نخست با اقبال بنی‌عامر روبه‌رو شده بود، پس از حضور بَیْحرة بن فراس از بنی‌قُشیر و توهین وی به پیامبر(ص) بی‌نتیجه ماند.[۴۷]

برخی منابع با پرداخت جزئی‌تر به این واقعه، آورده‌اند که پس از بی‌ادبی بیحره/بحیره به پیامبر(ص) زنی مسلمان از بنی‌عامر به نام ضباعه دختر عامر بن قرط، بنی‌عامر را به حمایت از پیامبر فرا‌خواند. پس سه تن از جوانان عامری به نام غطیف و غطفان بن سهل و عروه/عذرة بن عبدالله بن سلمه به رویارویی با بیحره برخاستند.

در آن سو، دو تن از مردان تیره بنی‌قشیر و بنی‌عقیل در حمایت از بیحره با اینان درگیر شدند که به شهادت یاوران پیامبر انجامید. پیامبر(ص) در این زمینه فرمود: «اللهم بارک علی هؤلاء و العن هؤلاء»[۴۸]

ایمان به پیامبر قبل از هجرت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

همچنین آورده‌اند که این تیره عامری در بازگشت به سرزمین خود اخبار موسم حج و حضور پیامبر(ص) را برای پیرمردی از مردم خود گزارش کردند. پیرمرد با شنیدن این سخنان، همراه گواهی بر حقانیت پیامبر به نکوهش کسانی پرداخت که به او بی‌حرمتی کرده بودند.[۴۹]

این گزارش‌ها تاییدگر اسلام آوردن برخی از بنی‌عامر تا پیش از هجرت پیامبر(ص) به مدینه است؛ تاریخ‌نگاران از حضور چندباره مردان و بزرگانی از بنی‌عامر نزد پیامبر و پرسش از دعوت او وحتی درخواست معجزه[۵۰] گزارش داده‌اند.

آورده‌اند که یکی از بزرگان بنی‌عامر نزد پیامبر آمد و از او درباره ماهیت و حقیقت دینش در مقایسه با دین‌های ابراهیم، عیسی و موسی: پرسید و با شنیدن پاسخ‌های پیامبر، اسلام آورد.[۵۱]

حمایت از مبلغان پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با هجرت پیامبر به مدینه و گسترش و تقویت اسلام، رویکرد بنی‌عامر به پیامبر فراگیرتر شد. به سال چهارم ق. ابوبراء عامر بن مالک بن جعفر ملقب به ملاعب الاسنّه از بزرگان بنی‌عامر و تیره بنی‌کِلاب، با حضور در مدینه و دیدار با رسول خدا، از وی درخواست کرد مسلمانانی را برای تبلیغ اسلام در میان بنی‌عامر مستقر در نجد اعزام کند.

وی ضمن پذیرش حمایت از مبلغان، نگرانی پیامبر(ص) را از احتمال وقوع خطر جانی برای آن‌ها برطرف کرد.[۵۲]

این حرکتِ رئیس و بزرگ بنی‌عامر بیانگر پدیداری زمینه گسترش اسلام میان بنی‌عامر در سال چهارم ق. است. از سوی دیگر، برخی از عامریان نیز با آن‌‌که اسلام نیاورده بودند، در جوار و حمایت پیامبر(ص) قرار گرفتند.

در این زمینه، می‌توان به داستان دو عامری اشاره کرد که به‌دست عمرو بن امیه ضمری پس از رخداد بئر معونه کشته شدند[۵۳] و همین موجب شد که پیامبر برای پرداخت دیه آن‌ها از بنی‌نضیر، متحد بنی‌عامر، یاری گیرد.[۵۴]

عنادورزی برخی از عامریان با پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در برابر این گروه از عامریان مسلمان یا متمایل به اسلام، افراد و تیره‌هایی نیز همه توان خود را در رویارویی با اسلام و مسلمانان صرف کردند. این برخوردها حتی در سال نهم ق. و در رویداد اعزام هیئت نمایندگی به مدینه نیز گزارش شده است. اما گستردگی آن تا‌اندازه‌ای نبود که بتوان بیشتر بنی‌عامر را معاند اسلام معرفی کرد. اسارت دو تن از اصحاب پیامبر(ص) به دست بنی‌عامر که در واکنش به آن، پیامبر نیز مردی از ثقیف، متحد بنی‌عامر، را اسیر کرد[۵۵] ؛

تهییج و تحریک بنی‌عامر به دست عامر بن طُفیل، از بزرگان بنی‌عامر و از تیره بنی‌جعفر بن کلاب، برای قتل مبلغان پیامبر(ص)[۵۶] ؛ و شرکت تیره بنی‌هلال بن عامر در نبرد حنین کنار هوازن به سال هشتم ق.[۵۷] نمونه‌هایی از عنادورزی عامریان با اسلام و پیامبر(ص) به شمار می‌روند.

همچنین برخی از اینان در واکنش به اسلام آوردن قبایلی چون غِفار، اَسْلم و جُهَینه، با انکار خداوند و تکذیب پیامبر(ص) مدعی شدند که اگر در این دین خیر و سودی بود، خودشان زودتر به آن ایمان می‌آوردند. خداوند با نزول آیه 11 سوره احقاف به این امر اشاره می‌کند:[۵۸] ﴿قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا اِلَیْهِ وَ اِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا اِفْکٌ قَدیمٌ﴾.

سریه در مناطق بنی‌عامر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

همچنین در منابع از تدارک دو سریه، یکی به فرماندهی ابوبکر به سوی بنی‌کلاب در ناحیه ضریه[۵۹] و دیگری به فرماندهی ضحاک بن سفیان کلابی به‌سوی تیره قرطاء از بنی‌کلاب[۶۰] گزارش شده است. از سریه‌های عمر بن خطاب[۶۱] و شجاع بن وهب[۶۲] به تربه و رکبه از زمین‌های بنی‌عامر نیز سخن رفته است.

در این گزارش‌ها هیچ اشاره‌ای به بنی‌عامر نشده است. از این‌رو، احتمال می‌رود که این اعزام‌ها با هدف برخورد با ساکنان غیر عامری این مناطق رخ داده باشد؛

همراهی با پیامبر در جنگ حنین[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با فتح مکه به سال هشتم ق. گروهی از بزرگان تازه مسلمان شده بنی‌عامر کنار پیامبر(ص) در حنین رودررویِ خویشاوندان هوازنی خود قرار گرفتند. پیامبر(ص) با هدف نرم کردن قلب‌های این دسته از عامریان، پس از دستیابی به غنیمت‌های حنین، مقداری از آن را به برخی از بزرگان و سران آنان بخشید[۶۳] که به مؤلفة القلوب شهرت یافتند.

ابن هشام به بزرگانی از تیره بنی‌ربیعة بن عامر بن صعصعه چون عَلقمة بن علاثه، لبید بن ربیعه و خالد بن هوذه در جمع این افراد اشاره کرده است.[۶۴]

ارسال هیئت‌ برای اعلام اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با آغاز سال نهم ق. و ورود هیئت‌های گوناگون قبایل به مدینه و اعلام اسلام و تابعیت از حکومت مدینه، قبیله بنی‌عامر و تیره‌های گوناگون آن نیز جداگانه هیئت‌هایی را اعزام کردند که از آن میان، می‌توان به تیره‌هایی چون بنی‌رواس بن کلاب، بنی‌عقیل بن کعب، بنی‌جَعدة بن کعب، بنی‌بکاء، بنی‌نُمَیر بن عامر، بنی‌قشیر بن کعب و بنی‌کلاب اشاره کرد.[۶۵]

پیامبر پس از اعلام اسلام هر گروه، افرادی از آن‌ها را مامور گردآوری زکات قبیله خود می‌کرد[۶۶] و به برخی از بزرگان آن‌ها هدایایی می‌داد.[۶۷]

همچنین به دستور او نامه‌هایی در تایید اسلام آن‌ها نوشته می‌شد و در اختیار آن‌ها قرار می‌گرفت تا به قبیله خود عرضه کنند.[۶۸]

توطئه قتل پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

میان هیئت‌های بنی‌عامر، هیئتی که به وفد بنی‌عامر بن صعصعه معروف شده و ریاست آن را عامر بن طفیل و اَرْبد بن قیس و جبّار بن سَلَمی، هر سه از تیره بنی‌جعفر بن کلاب، برعهده داشتند، قابل توجه است؛

زیرا عامر بن طفیل آن‌گاه که با درخواست مردم خود درباره اسلام آوردن، روبه‌رو شد، ضمن اعلام عدم تبعیت از پیامبر(ص) با هدف کشتن او با کمک اربد بن قیس در قالب هیئتی وارد مدینه شد. چون نزد رسول خدا رسید، از پیامبر خواست تا با او در خلوت سخن گوید.

او این را به ایمان آوردن عامر مشروط کرد. عامر تقاضای خود را تکرار نمود، به این امید که اربد از فرصت بهره جوید و با شمشیرش پیامبر را بکشد. اما در این توطئه توفیق نیافت.[۶۹]

نفرین عامر توسط پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به گفته برخی منابع، عامر خواهان جانشینی پیامبر(ص) و دریافت یک چهارم غنایمی بود که در روزگار جاهلیت «مرباع» خوانده می‌شد.[۷۰] از آن‌جا که پیامبر برای او هیچ سهمی قائل نشد، وی با این تهدید که مدینه را پر از سواره و پیاده خواهد کرد، از محضر پیامبر(ص) بیرون شد.

سپس پیامبر از خداوند هدایت بنی‌عامر و دفع شر عامر بن طفیل را درخواست نمود.[۷۱] برخی گزارش‌ها از نفرین پیامبر(ص) به عامر گزارش داده‌اند.[۷۲] به هر روی، عامر در راه بازگشت به سرزمین خود، بر اثر غده‌ای که در گردن او ایجاد شد، در منزل زنی از بنی‌مَسلول مُرد.[۷۳]

اربد نیز آن‌گاه که نزد قوم خود بازگشت، بر اثر صاعقه‌ای هلاک شد.[۷۴]

شخصیت‌های بنی‌عامر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از زنان معروف بنی‌عامر چند تن را می‌توان یاد کرد؛

زینب بنت خزیمه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از جمله:همسران پیامبر از این قبیله چون زینب دختر خزیمة بن حارث از بنی‌هلال، معروف به امّ المساکین که به سال سوم ق. خود را به پیامبر(ص) بخشید[۷۵] و خداوند با حلال شمردن وی برای رسول خدا، چنین ازدواج‌هایی را تنها درباره پیامبر(ص) جایز دانست (سوره احزاب، آیه 50)؛

میمونه بنت حارث[ویرایش | ویرایش مبدأ]

میمونه دختر حارث بن حزن که به سال هفتم ق. پس از عمرة القضاء در منطقه سَرِف به ازدواج پیامبر درآمد.[۷۶] وی از جمله زنانی بود که گاه با درخواست‌های خود برای افزوده شدن نفقه، پیامبر(ص) را در تنگنا قرار می‌داد. از این‌رو، خداوند از پیامبر(ص) خواست زنانی را که تنها خواهان زندگانی دنیوی هستند، به‌گونه‌ای نیکو رها سازد.[۷۷] (سوره احزاب، آیه 29)

کلابیه، شاعه و ضباعه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

همچنین کلابیه به سال هشتم ق. به ازدواج پیامبر درآمد.[۷۸] در همین شمارند شاعه دختر رفاعه از بنی‌کلاب[۷۹]

و ضُباعه دختر عامر بن قُرْط از بنی‌کعب که حمایت او از پیامبر(ص) در سال‌های حضور در مکه گزارش شده است.[۸۰]

ام البنین، ام سعید و صفیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از دیگر زنان این قبیله، باید به‌ ام البنین همسر علی بن ابی‌طالب و مادر ابوالفضل العباس(ع)،[۸۱] امّ سعید همسر عقیل بن ابی‌طالب،[۸۲] صفیّه همسر عبدالمطّلب،[۸۳]

ام الفضل و لیلی الاخیلیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

‌ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب[۸۴] و لیلی الاخیلیه شاعره عرب[۸۵] اشاره کرد؛

عامر بن مالک[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در میان مردان عامری نیز باید از اینان یاد کرد: ابوبراء عامر بن مالک رئیس بنی‌عامر در نبرد فجار با قریش و کنانه[۸۶] و حامی مبلغان اعزامی پیامبر به نجد در رخداد بئر معونه[۸۷] ؛

قرة بن هبیره[ویرایش | ویرایش مبدأ]

قُرّة بن هُبیره عامل گردآوری زکات از سوی پیامبر در بنی‌کعب از تیره‌های بنی‌عامر[۸۸] که پس از رحلت پیامبر از دادن زکات قومش خودداری ورزید[۸۹] ؛

عامر بن طفیل[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عامر بن طفیل از بزرگ‌ترین خطیبان عرب[۹۰] و از دشمنان سرسخت پیامبر و عامل قتل مبلغان پیامبر در رویداد بئر معونه[۹۱] ؛

لبید بن ربیعه و عبدالله بن شخیر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

لبید بن ربیعه از شاعران بزرگ عرب و از مؤلفة القلوب[۹۲] ؛ ابومطرّف عبدالله بن شِخِّیر از بزرگان بنی‌عامر و از راویان احادیث پیامبر(ص)[۹۳] ؛

علقمة بن علاثه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

علقمة بن عُلاثه از اشراف بنی‌ربیعه و از مؤلفة القلوب که پس از بازگشت پیامبر از طائف و بر پایه گزارشی، پس از رحلت پیامبر(ص) مرتد شد و به شام گریخت[۹۴] و او را از بزرگ‌ترین سخنوران عرب می‌دانند که خطابه‌اش نزد قیصر روم مشهور است[۹۵] ؛

ضحاک بن سفیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ضحاک بن سفیان مامور تبلیغ اسلام میان تیره بنی‌جعفر بن کلاب[۹۶] و عامل گردآوری زکات آنان[۹۷] ؛

نابغه جعدی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نابِغه جَعْدی که به‌سبب نبوغش در شعر به نابغه مشهور شد و وی را پیش از اسلام از حنفاء می‌دانند[۹۸] ؛

وهب بن عبدالله[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وهب بن عبدالله از تیره بنی‌سواءه که پس از مهاجرت به کوفه در شمار یاران علی(ع) قرار گرفت و پیامبر او را وهب الخیر نامید.[۹۹]

لیلی و مجنون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

همچنین لیلی و مجنون که داستان عشق آن‌ها در منابع ادبی شهره شد، از بنی‌عامر بودند.[۱۰۰]

شورش و ارتداد پس از پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پس از رحلت پیامبر(ص) و ارتداد دینی و سیاسی بسیاری از نومسلمانان در شبه جزیره، گروهی از بنی‌عامر پس از تردید بسیار میان باقی ماندن بر اسلام و بازگشت از آن، سرانجام با پیروی از طُلَیْحة بن خُوَیْلَد اسدی، پیامبر دروغینِ سرزمین نجد، از اسلام روی گرداندند و با نالایق شمردن ابوبکر[۱۰۱] از دادن زکات به حکومت مدینه سر باززدند.

گروهی از آن‌ها حتی از کشتن و سوزاندن برخی از کارگزاران پیامبر خودداری نکردند.[۱۰۲] ابوبکر با شنیدن گزارش ارتداد بنی‌عامر، در نامه‌ای به خالد بن ولید، او را مامور سرکوب آن‌ها کرد و به وی فرمان قتل عام بنی‌عامر و سوزاندن آن‌ها را داد.[۱۰۳]

خالد در مسیر حرکت خود برای سرکوب بنی‌عامر، نخست با طلیحه روبه‌رو شد. قُرَّة بن هُبَیره، عامل گردآوری زکات بنی‌قشیر بن کعب که از ارسال زکات قوم خود به مدینه خودداری کرده بود و رهبری مرتدان بنی‌کعب را برعهده داشت، با دیدن سپاه خالد از کرده خود هراسناک شد و از بنی‌عامر نیز خواست تا از ارتداد دست بردارند و در حمایت از طلیحه، جان خود را به خطر نیاندازند.

ولی عامریان گفته‌های او و قُرّة بن سلمه را نپذیرفتند و همچنان تا روشن شدن وضعیت طلیحه، بنی‌اسد، غَطَفان و فَزاره به کوشش‌های خود ادامه دادند.[۱۰۴] با شکست سپاهیان طلیحه و بازگشت پیروان او به اسلام، بنی‌عامر نیز چاره‌ای جز اظهار اسلام ندیدند.

پس از تسلیم کردن آن دسته از مرتدان خود که به‌کشتن و سوزاندن مسلمانان پرداخته بودند، ضمن اعلام اسلام، با حکومت مدینه بیعت کردند. سپاه خالد که به فرماندهی هشام بن عاص به سرزمین بنی‌عامر وارد شده بود، با اسیر کردن قرة بن هبیره و پیرامونیانش به مدینه بازگشت[۱۰۵] و بدین‌گونه، شورش و ارتداد بنی‌عامر دفع شد.

در این میان، علقمة بن علاثه که رهبری تیره بنی‌کلاب را در رویداد ارتداد برعهده داشت، گریخت و خانواده او پس از تبرّی جستن از باورها و کارهای وی، از اسارت مسلمانان آزاد شدند.[۱۰۶]

کارگزاران و حکمرانان منصوب خلفا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنی‌عامر را می‌توان در بسیاری از رخدادهای دوران پس از پیامبر(ص) حاضر دید. از برخی به‌عنوان کارگزاران و حکمرانان منصوب خلفا نام برده شده[۱۰۷] و گروه‌هایی از آن‌ها نیز در فتوحات دوره خلفا و پس از آن حضور داشتند.[۱۰۸]

با آغاز حکومت علی(ع) و درگیری با معاویه، در هر دو سو افرادی از بنی‌عامر دیده می‌شوند.[۱۰۹]

در قیام امام حسین(ع) نیز حضور بنی‌عامر با فردی چون شمر بن ذی الجوشن از بنی‌ضباب که از تیره‌های بنی‌عامر بود، مشهود است.[۱۱۰]

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

منتظر القائم، اصغر و سمیعی، محمدعلی، بررسی علل گروش و نگرش خاندان بنی عامر قریش به اسلام، مجله تاریخ اسلام در آیین پژوهش، پاییز و زمستان 1391 - شماره 33 (18 صفحه - از 119 تا 136).

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. المعارف، ص86؛ جمهرة انساب العرب، ص271-273.
  2. الطبقات، ج2، ص153؛ اسد الغابه، ج3، ص93؛ الثقات، ج3، ص311.
  3. تاریخ یعقوبی، ج1، ص227.
  4. انساب الاشراف، ج13، ص286؛ جمهرة انساب العرب، ص271.
  5. جمهرة انساب العرب، ص273؛ الجوهرة فی نسب النبی، ج1، ص382.
  6. السیرة النبویه، ج3، ص190؛ المغازی، ج1، ص364.
  7. تاریخ دمشق، ج3، ص166.
  8. المفصل، ج3، ص213.
  9. النسب، ص264.
  10. المعجم الکبیر، ج18، ص190.
  11. المفصل، ج1، ص515.
  12. تاریخ دمشق، ج41، ص149؛ اسد الغابه، ج5، ص276.
  13. معجم البلدان، ج3، ص24؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص194، 267؛ ج3، ص989، 1195، 1221؛ المفصل، ج4، ص498، 522.
  14. معجم البلدان، ج2، ص104؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص194-195؛ ج3، ص1195.
  15. معجم البلدان، ج1، ص120؛ ج2، ص104، 141؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص194؛ ج2، ص423؛ ج3، ص1195.
  16. معجم البلدان، ج1، ص190؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص194؛ ج3، ص1195، 1221.
  17. معجم البلدان، ج4، ص9.
  18. الکامل، ج1، ص684-685؛ معجم البلدان، ج4، ص11-12.
  19. السیرة النبویه، ج1، ص200؛ الکامل، ج1، ص583؛ معجم البلدان، ج2، ص104.
  20. السیرة النبویه، ج1، ص201؛ الکامل، ج1، ص595؛ معجم قبائل العرب، ج2، ص709.
  21. معجم البلدان، ج5، ص360.
  22. الکامل، ج1، ص631.
  23. ایام العرب، ص457؛ المفصل، ج3، ص213.
  24. معجم البلدان، ج4، ص331.
  25. معجم ما استعجم، ج1، ص226.
  26. الکامل، ج1، ص646؛ المفصل، ج5، ص362.
  27. الکامل، ج1، ص639؛ المفصل، ج3، ص275.
  28. ایام العرب، ص549.
  29. معجم البلدان، ج2، ص365.
  30. معجم البلدان، ج2، ص365-366.
  31. ایام العرب، ص379-384.
  32. معجم قبائل العرب، ج1، ص194.
  33. الطبقات، ج1، ص126-127؛ الکامل، ج1، ص619.
  34. المفصل، ج3، ص495-498.
  35. معجم قبائل العرب، ج1، ص328.
  36. معجم قبائل العرب، ج2، ص660؛ المفصل، ج8، ص113.
  37. معجم قبائل العرب، ج1، ص195.
  38. الکامل، ج1، ص632.
  39. المفصل، ج6، ص214.
  40. السیرة النبویه، ج1، ص200؛ النسب، ص259؛ المنمق، ص128.
  41. السیرة النبویه، ج1، ص202-203؛ المنمق، ص127-128.
  42. مجمع البیان، ج2، ص509.
  43. جامع البیان، ج7، ص56؛ مجمع البیان، ج4، ص389.
  44. جامع البیان، ج7، ص57؛ مجمع البیان، ج3، ص389.
  45. جامع البیان، ج7، ص57؛ مجمع البیان، ج3، ص389.
  46. مجمع البیان، ج1، ص459؛ زادالمسیر، ج1، ص131.
  47. السیرة النبویه، ج1، ص424.
  48. البدایة و النهایه، ج3، ص141؛ سبل الهدی، ج2، ص455.
  49. السیرة النبویه، ج1، ص425.
  50. تاریخ طبری، ج2، ص165، 458؛ تاریخ دمشق، ج4، ص362-363.
  51. تاریخ طبری، ج1، ص160-163؛ تاریخ دمشق، ج3، ص469-473.
  52. السیرة النبویه، ج2، ص184؛ الطبقات، ج2، ص51؛ المغازی، ج1، ص346.
  53. المغازی، ج1، ص351؛ السیرة النبویه، ج2، ص186؛ الطبقات، ج2، ص51.
  54. المغازی، ج1، ص364؛ السیرة النبویه، ج2، ص190.
  55. المعجم الکبیر، ج18، ص190.
  56. المغازی، ج1، ص347؛ السیرة النبویه، ج2، ص185؛ الطبقات، ج2، ص52.
  57. التنبیه و الاشراف، ص235.
  58. التبیان، ج9، ص273؛ مجمع البیان، ج9، ص129؛ مبهمات القرآن، ج2، ص489.
  59. التنبیه و الاشراف، ص227.
  60. الطبقات، ج2، ص162؛ تاریخ المدینه، ج2، ص598.
  61. السیرة النبویه، ج2، ص609؛ التنبیه و الاشراف، ص227.
  62. الطبقات، ج3، ص94.
  63. السیرة النبویه، ج2، ص495.
  64. السیرة النبویه، ج2، ص495.
  65. الطبقات، ج1، ص300-304؛ تاریخ المدینه، ج2، ص592-599.
  66. اسد الغابه، ج4، ص382؛ الطبقات، ج1، ص300؛ تاریخ خلیفه، ص63.
  67. الطبقات، ج1، ص302.
  68. الطبقات، ج1، ص300-303.
  69. السیرة النبویه، ج2، ص567-568.
  70. تاریخ المدینه، ج2، ص519؛ الطبقات، ج1، ص310.
  71. تاریخ المدینه، ج2، ص519؛ السیرة النبویه، ج2، ص568؛ الطبقات، ج1، ص310.
  72. تاریخ المدینه، ج2، ص519.
  73. السیرة النبویه، ج2، ص568؛ الطبقات، ج1، ص311.
  74. السیرة النبویه، ج2، ص569؛ الطبقات، ج1، ص311؛ تاریخ المدینه، ج2، ص520.
  75. النسب، ص264؛ المحبر، ص83؛ المنتخب، ص88؛ تاریخ دمشق، ج3، ص206.
  76. المحبر، ص91؛ النسب، ص263؛ السیرة النبویه، ج2، ص644-646؛ الطبقات، ج8، ص132.
  77. مجمع البیان، ج8، ص554-556.
  78. السیرة النبویه، ج2، ص648؛ الطبقات، ج8، ص141؛ المنتخب، ص103.
  79. تاریخ دمشق، ج3، ص166.
  80. تاریخ دمشق، ج3، ص244؛ البدایة و النهایه، ج3، ص141.
  81. المعارف، ص88.
  82. الطبقات، ج4، ص42.
  83. اسد الغابه، ج1، ص32.
  84. السیرة النبویه، ج2، ص372؛ الطبقات، ج8، ص49.
  85. تاریخ دمشق، ج70، ص60.
  86. الطبقات، ج1، ص127.
  87. الطبقات، ج2، ص510؛ اسد الغابه، ج3، ص93.
  88. الطبقات، ج1، ص303.
  89. فتوح البلدان، ج1، ص116.
  90. المفصل، ج8، ص776.
  91. المغازی، ج1، ص348؛ السیرة النبویه، ج2، ص185؛ تاریخ دمشق، ج26، ص103.
  92. الطبقات، ج6، ص33؛ اسد الغابه، ج4، ص262.
  93. الطبقات، ج1، ص311؛ اسد الغابه، ج3، ص287.
  94. اسد الغابه، ج4، ص13؛ تاریخ دمشق، ج41، ص145.
  95. تاریخ دمشق، ج41، ص148-150.
  96. تاریخ المدینه، ج2، ص598.
  97. تاریخ خلیفه، ص63.
  98. المنتخب، ص66؛ اسد الغابه، ج5، ص287.
  99. اسد الغابه، ج5، ص157.
  100. النسب، ص261؛ الاغانی، ج2، ص38؛ سیر اعلام النبلاء، ج4، ص5.
  101. الفتوح، ج1، ص12.
  102. مسند ابی یعلی، ج13، ص146.
  103. مسند ابی یعلی، ج13، ص146.
  104. الفتوح، ج1، ص11؛ الرده، ص130-131؛ الثقات، ج2، ص168.
  105. تاریخ طبری، ج3، ص263؛ فتوح البلدان، ج1، ص116.
  106. تاریخ طبری، ج3، ص262.
  107. تاریخ دمشق، ج41، ص141.
  108. اسد الغابه، ج2، ص309-310.
  109. وقعة صفین، ص277؛ تاریخ دمشق، ج18، ص447؛ ج19، ص34؛ ج40، ص286.
  110. الطبقات، ج6، ص47.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بنی عامر بن صعصعه.
  • اسد الغابه: ابن اثیر (درگذشت630ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی.
  • الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (درگذشت356ق.)، به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دارالفکر.
  • انساب الاشراف: البلاذری (درگذشت279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دارالفکر، 1417ق.
  • ایام العرب قبل الاسلام: معمر ابوعبید (درگذشت209ق.)، بغداد، دارالجاحظ، 1976م.
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (درگذشت774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
  • تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (درگذشت240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
  • تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (درگذشت571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
  • تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (درگذشت262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دارالفکر، 1410ق.
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت292ق.)، بیروت، دارصادر، 1415ق.
  • التبیان: الطوسی (درگذشت460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
  • التنبیه و الاشراف: المسعودی (درگذشت345ق.)، بیروت، دارصعب.
  • الثقات: ابن حبان (درگذشت354ق.)، الکتب الثقافیه، 1393ق.
  • جمهرة انساب العرب: ابن حزم (درگذشت456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.
  • الجوهرة فی نسب النبی: محمد التلمسانی البری (درگذشت قرن7ق.)، به کوشش التونجی، الریاض، دارالرفاعی، 1403ق.
  • المحبّر: ابن حبیب (درگذشت245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده.
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (درگذشت942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق.
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (درگذشت748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق.
  • السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دارالمعرفه.
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (درگذشت230ق.)، بیروت، دارصادر.
  • فتوح البلدان: البلاذری (درگذشت279ق.)، به کوشش صلاح الدین، قاهره، النهضة المصریه، 1956م.
  • الفتوح: ابن اعثم الکوفی (درگذشت314ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالاضواء، 1411ق.
  • الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (درگذشت630ق.)، بیروت، دارصادر، 1385ق.
  • مبهمات القرآن: بلنسی (درگذشت782ق.)، به کوشش القاسمی، بیروت، دارالغرب الاسلامی، 1411ق.
  • مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت548ق.)، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.
  • المحبّر: ابن حبیب (درگذشت245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده.
  • مسند ابی‌یعلی: احمد بن علی بن المثنی (درگذشت307ق.)، به کوشش حسین سلیم، بیروت، دارالمامون للتراث.
  • المعارف: ابن قتیبه (درگذشت276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش.
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت626ق.)، بیروت، دارصادر، 1995م.
  • المعجم الکبیر: الطبرانی (درگذشت360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، داراحیاء التراث العربی، 1405ق.
  • معجم قبائل العرب: عمر کحّاله، بیروت، الرساله، 1405ق.
  • معجم ما استعجم: عبدالله البکری (درگذشت487ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق.
  • المغازی: الواقدی (درگذشت207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
  • المفصل: جواد علی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1976م.
  • المنتخب من کتاب ذیل المذیل: الطبری (درگذشت310ق.)، بیروت، اعلمی.
  • المنمق: ابن حبیب (درگذشت245ق.)، به‏کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم ‏الکتب، 1405ق.
  • النسب: ابن سلّام الهروی (درگذشت224ق.)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دارالفکر، 1410ق.
  • وقعة صفین: ابن مزاحم المنقری (درگذشت212ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، مکتبة النجفی، 1404ق.