بسمله

از ویکی حج
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۴۶ توسط Engineer (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

بَسمَلَه کوتاه شده ﴿بسم‌ الله الرحمن الرحیم﴾ و از موارد اختلافی میان مذاهب اسلامی می‌باشد. بسمله ۱۱۴ بار در قرآن تکرار شده است. در ابتدای سوره‌های قرآن به استثنای سوره برائت آمده است و در سوره نمل دوبار، یکبار در ابتدا و یکبار در آیه ۲۶ ذکر شده است.

در فضیلت و منزلت بسمله روایات زیادی در شیعه و اهل سنت موجود است، که به آثار وضعی و پاداش برای خواننده و آغاز کردن کارها با آن مورد تأکید قرار گرفته است، زیرا آغاز امور با بسمله را عامل انتساب آن‌ها به خداوند، جلب رضایت وی، اظهار بندگی، تعیین میزان کمال کار و سبب دور ماندن آن از شهوات نفسانی و انتساب به غیر خداوند دانسته‌اند.

در اینکه بسمله بخشی از سوره‌های قرآن می‌باشد یا خیر، اختلاف وجود دارد. منشا این اختلاف چندگونگی مضمون احادیث در این زمینه است. این اختلاف بر قرائت آن در نماز نیز اثرگذار است. برپایه یک قاعده، کسانی که بسمله را آیه‌ای از قرآن می‌دانند، آن را میان سوره‌ها قرائت می‌کنند.

بسمله در فرهنگ حج و حرمین بازتاب زیادی دارد، گاهی بر آثار و یادبودها، کتیبه‌ها، درب‌های مسجدالحرام و مسجدالنبی، پرده کعبه و ... و گاهی نیز در مکاتبات، فتاوا، دعاها، مناسک حج و اعمال حج نمود پیدا کرده است. از این‌رو، بسمله نماد اسلام به‌شمار می‌آید و آغاز کارها با آن، رنگ توحیدی بدان‌ها می‌بخشد.

واژه شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بسمله مصدر منحوت[۱] و حکایت[۲] عبارت ﴿بِسمِ الله﴾ و ﴿بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم﴾ است و صورت‌های فعلی و فاعلی آن به ترتیب «بَسمَلَ» و «مُبَسمِل» به‌کار رفته[۳] که بر کسی اطلاق می‌شود که عبارت یاد شده را کتابت یا تلاوت کند.[۴]

بسمله در قرآن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

﴿بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم﴾ در آغاز همه سوره‌های قرآن جز توبه و نیز در آیه 30 نمل در گزارش آغاز نامه سلیمان به ملکه سبا و در مجموع 114 بار به کار رفته است.

مفسران در تبیین سبب نیامدن بسمله در آغاز سوره توبه، اختلاف نظر دارند. بسیاری به گزارش از علی(ع) نیامدن آن را به سبب ناسازگاری مضمون آیات آغازین درباره برائت از مشرکان با رحمت و امان موجود در بسمله می‌دانند.[۵]

برخی بر این باورند که سوره‌های انفال و توبه به‌سبب داشتن موضوعی مشابه، همچون یک سوره‌اند.[۶] در منابع پاره‌ای توجیهات دیگر نیز برای نیامدن بسمله در آغاز سوره توبه آمده است.[۷]

تعبیر ﴿بسم الله﴾ نیز یک‌بار در آیه 41 سوره هود در گزارش فرمان نوح(ع) به همراهان مؤمن خویش و حیوانات گزینش شده برای سوار شدن بر کشتی به‌کار رفته است.

افزون بر این، در قرآن عباراتی دیگر مربوط به بسمله مانند ﴿فَاذْکُرُوا اسْمَ اللهِ عَلَیْها﴾ (سوره حج، آیه 36؛ نیز نک: سوره انعام، آیات 118-119؛ نیز 121، 138؛ سوره مائده، آیه 4) در دستور به یاد کردن از نام خدا هنگام ذبح یا صید و (اقرا بِاسمِ رَبِّک) (سوره علق، آیه 1) در فرمان خداوند به پیامبر(ص) برای خواندن به نام صاحب خدای خویش آمده است که در نوشته‌های اسلامی از آن با عنوان عام «تَسمِیه» (گفتن نام خدا) یاد می‌شود.[۸]

بسمله کامل‌ترین مصداق آن به‌شمار می‌آید. کاربرد غیر قرآنی بسمله در آغاز گفته‌ها و نوشته‌ها از روزگار پیامبر(ص) و برای نمونه در آغاز نامه‌های ایشان به سران قبایل و کشورها رواج یافت.[۹]

تفاوت کاربرد اسلامی بسمله با قبل از اسلام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گزارش‌های تاریخی گویای تفاوت شکل اسلامی بسمله ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾ با کاربرد دوره پیش از اسلام است. برپایه برخی از نقل‌ها، امیة بن ابی‌صلت ثقفی، نامه‌ها و نوشته‌هایش را با «بِاسمِکَ اللَّهُمَّ» آغاز می‌کرد.[۱۰]

افزون بر این، در منابع تاریخ و سیره، به نابودی پیمان‌نامه قریش بر ضد بنی‌هاشم جز عبارت «باسمک اللهم» در ماجرای محاصره مسلمانان در شعب ابی‌طالب[۱۱] و نیز تاکید نماینده قریش، سهیل بن عمرو، به سال ششم ق. بر ناشناخته بودن ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾ برای آن‌ها و نوشتن «باسمک اللهم» در آغاز صلح‌نامه حدیبیه[۱۲] اشاره شده است.

تکامل تدریجی بسمله به شکل کنونی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

روایتی گویای تکامل تدریجی بسمله از شکل پیش از اسلامی آن به‌شکل کنونی است. برپایه روایت یاد شده، «بِاسمِکَ اللَّهُمَّ» با نزول ﴿وَقَالَ ارْکَبُواْ فِیهَا بِسْمِ اللهِ مَجراهَا وَمُرْسَاهَا﴾ (سوره هود، آیه 41) به «بسم الله»؛ پس از نزول ﴿قُلِ ادْعُواْ اللهَ اَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَن﴾ (سوره اسراء، آیه 110) به ﴿بسم الله الرحمن﴾؛ و پس از نزول ﴿اِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَاِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم﴾ (سوره نمل، آیه 30) به ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾ تغییر یافت.[۱۳]

روایت یاد شده با روایاتی با مضمون نزول عبارت بسمله از آغاز بعثت[۱۴] و شناخته شدن پایان سوره‌ها برای پیامبر و مسلمانان با نزول بسمله سوره بعد[۱۵] سازگار نیست.

افزون بر این، با استدلال به روایت پیامبر(ص) درباره عدم صحت نماز بدون حمد از یک سو[۱۶] و وجوب نماز از آغاز بعثت (برای نمونه، سوره علق، آیه 10) از سوی دیگر،[۱۷] بسمله در سوره حمد را می‌توان نخستین وحی نازل شده بر پیامبر(ص) دانست که در نخستین نماز وی خوانده شد.[۱۸]

در جمع‌بندی دیدگاه‌ها درباره پیشینه بسمله می‌توان گفت که ترکیب ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾ پس از بعثت پیامبر(ص)[۱۹] و نخستین بار در قرآن به کار رفته است؛ ولی پیش از آن عباراتی با مضمون همانند در دیگر زبان‌ها و در روزگار پیامبران پیشین مانند نوح (سوره هود، آیه 41) و سلیمان (سوره نمل، آیه 30) وجود داشته است.[۲۰]

پیشینه مفردات ترکیب بسمله[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با این حال، مفردات ترکیب یاد شده پیشینه‌ای پیش از اسلام دارند. مشرکان عرب معاصر پیامبر(ص) «الله» را آفریننده جهان می‌دانستند (سوره عنکبوت، آیات 61، 63)[۲۱]

و حتی برخی از شواهد تاریخی، گویای آشنایی اعراب از سال‌‌های دور پیش از اسلام با این واژه است.[۲۲]

واژه «رحمن» در عربستان جنوبی پیش از اسلام[۲۳] و سپس در اشعار جاهلی[۲۴] یکی از نام‌های خدا بوده و کاربرد قرآنی واژه یاد شده نیز گویای آشنایی مشرکان با آن است: ﴿وَقَالُواْ لَوْ شَاءَ الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم﴾ (سوره زخرف، آیه 20)؛ ﴿وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً﴾ (سوره مریم، آیه 88).

اصل کلمه رحمن و رحیم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پژوهشگران درباره اصل کلمه رحمان اختلاف کرده و برخی آن را عربی و شماری عبری دانسته‌اند.[۲۵] آن‌ها درباره «رحیم» چندان سخن نگفته‌اند؛ ولی با توجه به ریشه مشترک با «رحمن»، می‌توان همان دو دیدگاه عربی یا دخیل بودن را درباره اصل آن هم طرح نمود.

جایگاه بسمله در روایات‌ و فرهنگ حج و حرمین[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در روایت‌های فراوان شیعه و اهل سنت، بر فضیلت بسمله و آثار وضعی و پاداش برای خواننده آن تاکید شده است.[۲۶]

برای نمونه، روایت شده که دعای آغاز شده با آن رد نمی‌گردد[۲۷] و کسانی که آن را با خط خوش بنگارند و یا ببوسند و روی چشم گذارند، از آمرزش خداوند بهره‌مند می‌شوند.[۲۸]

با اثرپذیری از روایات، دانشوران اسلامی نیز بسمله را دارای نقش معرفتی ویژه می‌دانند. آن‌ها آغاز امور با بسمله را عامل انتساب آن‌ها به خداوند، جلب رضایت وی،[۲۹] اظهار بندگی،[۳۰] تعیین میزان کمال کار و سبب دور ماندن آن از شهوات نفسانی و انتساب به غیر خداوند دانسته‌اند.[۳۱]

از این رو، بسمله نماد اسلام به‌شمار می‌آید و آغاز کارها با آن، رنگ توحیدی بدان‌ها می‌بخشد.

آموزه‌های یاد شده در فرهنگ و آداب و رسم‌های مسلمانان در زمینه حج و حرمین، به‌ویژه در نگاشتن بسمله بر آثار و یادبودها و گاه مکاتبات مربوط به حرمین و نیز در دعاها و مناسک مرتبط با حج بازتاب یافته است. افزون بر این، بسمله مورد بحث و نظر فقیهان مذاهب اسلامی در پاره‌ای احکام بوده است که به طور ویژه میان حج‌گزاران و زائران خانه خدا نمود بیشتر می‌یابد.

بسمله در یادگارها و یادبودهای مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در نمونه‌هایی، ازرقی (درگذشت 250ق.)[۳۲] و فاکهی[۳۳] (زنده در 272ق.) از نگاشتن بسمله و عباراتی در اشاره به آیات 33 سوره توبه، و 9سوره صف و نیز عبارات آیات 96-97 سوره آل‌عمران و دستور منصور عباسی به گسترش مسجدالحرام در فاصله سال‌های 137-140ق. بر باب ابراهیم و وجود آن تا هنگام خود گزارش داده‌اند.

بر سنگنبشته‌های مسجدالحرام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بتنونی (سفر کرده به سال 1327ق.) از سنگ نبشته‌ای بر شاذروان یاد می‌کند که با بسمله آغاز می‌شد و در آن به تعمیر مسجدالحرام به سال 636ق. در روزگار ابوجعفر مستنصر بالله عباسی اشاره شده است.[۳۴] سنگ نبشته‌ای با عبارتی همانند با گزارش بتنونی از سنگ شاذروان در موزه مکه وجود دارد که سال تعمیر مسجدالحرام را 631ق. در روزگار خلیفه یاد شده آورده است.[۳۵]

به‌نظر می‌رسد گزارش بتنونی به همین لوح اشاره دارد و تاریخ یاد شده در سفرنامه او تصحیف شده باشد.در بخش بالای در کهن کعبه مربوط به پیش از 1363ق. بسمله و سپس بخش‌هایی از آیات 96-97 مائده و 80 اسراء نقش بسته است.

بر روی منبر مسجدالحرام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

غازی (درگذشت 1365ق.) در گزارشی از کتابت بسمله سوره نمل، آیه 30: ﴿انَّهُ مِن سُلَیمانَ وَانَّهُ بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم﴾ در سمت مشرق منبرِ ساخته شده به دستور سلطان سلیمان عثمانی (حک: 926-973ق.) به سال 966ق. برای مسجدالحرام یاد کرده[۳۶] که اشاره‌ای لطیف به سلطان سلیمان دارد؛

بر پرده و در کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برپایه گزارش‌هایی، بسمله در آغاز کتیبه‌های اهدایی پرده کعبه در طول تاریخ به چشم می‌خورده است.[۳۷] برخی از گزارش‌ها به نگارش بسمله و شماری از آیات قرآن یا نام‌های خداوند بر برخی از کلیدهای درِ کعبه از جمله در سال‌های 577، 621، 915، 1022، 1023ق. اشاره می‌کنند.[۳۸]

در تداوم رسمی که از هنگام ساخت پرده در مصر رایج بوده است،[۳۹] در دوره معاصر، بسمله همراه با آیاتی از قرآن کریم مانند 27 فتح، سوره‌های حمد و قریش، بر پرده درِ کعبه کتابت شده است.[۴۰]

در آغاز چهار سوی حزام پرده کعبه و برخی از دیگر کتبیه‌­های پرده نیز بسمله نقش بسته است.[۴۱] بر ناودان طلایی کعبه هم عبارت بسمله به چشم می‌خورد.[۴۲]

بر الواح درون کعبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بتنونی[۴۳] و رفعت پاشا[۴۴] از وجود الواحی درون کعبه یاد می‌کنند که در سه مورد با سرآغاز بسمله به تجدید بنای خانه کعبه، یکی در روزگار یوسف بن عمر بن علی رسول به سال 680ق. و دومی در دوره خلیفه عباسی مستنصر بالله به سال 629ق. و سومی در روزگار سلطان مرادخان به سال 1040ق. اشاره دارند.

به گفته برخی از شاهدان عینی معاصر نیز در آغاز برخی از کتیبه‌های درون کعبه بسمله نوشته شده است که برای نمونه می‌توان از کتیبه روبه‌روی در ورودی کعبه، نوشته بالای باب التوبه که در سمت رکن عراقی قرار دارد و پس از آن، بخش پایانی آیه 73 سوره زمر نگارش شده و نیز کتیبه‌ای کنار آن یاد کرد.

بر همین پایه، کهن‌ترین کتیبه مربوط به 629ق. است که بتنونی هم از آن یاد کرده و جدیدترین آن‌ها به گسترش دوم سعودی به سال 1417ق. اشاره می‌کند.[۴۵]

بسمله در یادمان‌های مدینه و مسجدالنبی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در نمونه‌هایی از کتیبه‌های مدینه، مسعودی (درگذشت 346ق.) از سنگی مرمرین در بقیع یاد می‌کند که بر آن پس از بسمله و حمد خداوند، به مدفون بودن چهار امام شیعه و حضرت زهرا(س) در آن‌جا اشاره شده بود.[۴۶]

فاسی (درگذشت 832ق.) به یادبود گسترش مسجد پیامبر(ص) در روزگار مهدی عباسی به سال 165ق. اشاره می‌کند که عبارت بسمله پیش از سوره حمد در صحن مسجد نوشته شده بود.[۴۷]

سمهودی (درگذشت 911ق.) گزارشی از سنگی مرمرین در محل ستون بالای ضریح پیامبر(ص) آورده است که با بسمله آغاز می‌شد و سپس درود بر پیامبر(ص) و دعا برای خشنودی خداوند از صحابه بر آن نوشته شده بود.[۴۸]

وی همچنین از کتابت بسمله همراه با آیه 190 آل‌عمران بیرون مسجدالنبی در محلی که بر مردگان نماز می‌خواندند و کنار باب علی(ع) در سمت قبله خبر می‌دهد.[۴۹]

بر درهای مسجدالنبی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گزارشی نسبتاً طولانی مربوط به آستانه سده 13ق. از نوشته‌هایی بر هریک از درهای مسجدالنبی یاد گشته که پیش از هریک از آن‌ها بسمله کتابت شده است:

بخش بیرونی باب عثمان با آیات 128-129 سوره توبه، بخش داخلی باب النساء با آیه 18 سوره توبه، برابر خانه اسماء بنت حسین بن عبدالله از بیرون با آیه 70 سوره احزاب و از درون با آیات 33-34 سوره لقمان،

روبه‌روی خانه خالد بن ولید از درون با آیات 163-164 سوره بقره، روبه‌روی کوچه مناصع از درون با آیات 54-55 سوره اعراف و از بیرون با سوره تکاثر، برابر خانه‌های مشهور به صوافی از درون با آیات 1-6 سوره آل‌عمران همراه با درود بر پبامبر(ص) و از بیرون با آیات 68-69 سوره زمر،

نخستین درِ پشت مسجد از درون با آیات 71-77 سوره فرقان و از بیرون با آیه 87 سوره نساء همراه با درود بر پیامبر(ص)، دومین در پشت مسجد از درورن با آیات 36-38 سوره نور و بیرون آن با درود بر پیامبر(ص)، سومین در پشت مسجد از درون با آیات 1-10 سوره مؤمنون، چهارمین در پشت مسجد از درون با آیات 20-23 سوره حشر،

روبه‌روی خانه منیره در سمت غرب از درون با آیات 190-194 سوره آل‌عمران، روبه‌روی خانه شخصی به نام نصیر از درون با آیات 112-118 سوره مؤمنون، روبه‌روی خانه جعفر بن یحیی از درون با آیه 111 سوره اسراء، درِ عاتکه بنت عبدالله بن یزید (باب الرحمه) از درون با آیات 285-286 سوره بقره و باب السلام از درون با آیه 56 سوره احزاب.[۵۰]

گزارشی دیگر از همان سال‌ها، از کتابت بسمله سوره نمل ﴿اِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَاِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم﴾ (سوره نمل، آیه 30) در باب المصری یاد می‌کند که همچون منبر مسجدالحرام به سازنده آن، سلطان سلیمان عثمانی، اشاره دارد.[۵۱]

سنگ یادمان ساخت مسجد قبا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برخی از گزارش‌های مربوط به نیمه نخست سده چهاردهم ق. به سنگ یادمان ساخت مسجد قبا اشاره دارد که در آن، بسمله و آیه 18 سوره توبه و یادکرد از ساخت آن به دست شریف حسن مسلم به سال 435ق. نگارش شده بود.[۵۲]

در دوره معاصر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در دوره معاصر، بسمله در آغاز مجموعه‌ای از آیات مکتوب در پیرامون محراب پیامبر(ص) که با آیه 144 سوره بقره آغاز شده است، پشت محراب نبوی در آغازِ کتیبه یادمان ساخت محراب پیامبر به دست سلطان قایتبای که تاریخ ساخت آن به ذی‌حجه 888ق. برمی‌گردد،[۵۳]

در دیوار قبله حرم نبوی در سه سطر به ترتیب همراه با آیات 124 سوره بقره، 18 سوره توبه و 1 سوره فتح،[۵۴] بر محراب سلیمانی (حنفی) در غرب محراب پیامبر[۵۵] همراه با آیه 144 سوره بقره،[۵۶] بر کتیبه‌ای در باب السلام مسجد پیامبر(ص) در آغاز بخش پایانی آیه 185 سوره بقره،[۵۷]

در آغاز یادمان سنگ بنای گسترش دوم سعودی (1405ق.) که کنار ورودی غربی مقصوره قبله قرار گرفته و نیز بر سنگ‌نوشته‌ای کنار آن پیش از آیه 36 سوره نور،[۵۸] بر سنگ اتمام گسترش دوم سعودی (1414ق.) کنار ورودی مجاور باب النساء[۵۹] و پاره‌ای دیگر از کتیبه‌های مسجد پیامبر(ص) به چشم می‌خورد.

افزون بر این، در بالای محراب مسجد قبا همراه با سوره توحید و نیز در دو سوی چپ و راست بالای محراب یاد شده، بسمله نوشته شده است.

نگاشتن بسمله در آغاز نامه‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نگاشتن بسمله در آغاز نامه‌هایی که حاکمان درباره حرمین می‌نوشتند، از روزگار پیامبر(ص)[۶۰] کم و بیش وجود داشته و در گزارش‌هایی بدان‌ها اشاره شده است.

در نمونه‌هایی، سرآغاز نامه عبدالملک بن مروان (حک: 65-85ق.) به مردم مکه در گماردن خالد بن عبدالله قسری به ولایت آن شهر[۶۱] و نیز متن امان‌نامه سعود بن عبدالعزیز به سال 1218ق. برای مردم مکه بسمله بوده است.[۶۲]

به گفته ازرقی، متن تعهدنامه دو جانبه امین و مامون عباسی درباره به رسمیت شناختن یکدیگر که به دستور‌ هارون نگاشته شده بود، نیز با بسمله آغاز گشته و در کعبه قرار گرفته بود.[۶۳]

وی همچنین از آغاز شدن لوح اهدای تخت پادشاه تازه مسلمان سرزمین تبت به کعبه، با بسمله یاد می‌کند که مامون آن را به سال 200ق. از خراسان به مکه فرستاد.[۶۴]

بسمله در آغاز فتوای برخی از فقیهان اهل‌سنت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پاره‌ای از منابع نیز از نگارش بسمله در آغاز فتوای برخی از فقیهان اهل سنت در پاسخ به پرسش‌هایی تازه درباره حرمین گزارش کرده‌اند.[۶۵]

با این همه، گزارش‌هایی نیز وجود دارند که موارد همانند مکاتبات یاد شده با بسمله آغاز نمی‌شوند.[۶۶] بر این اساس، نمی‌توان آغاز نوشته‌ها با بسمله را امری کاملاً مرسوم دانست.

بسمله در دعاهای اعمال حج[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در پاره‌ای دعاهای رسیده از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بر خواندن بسمله همراه با اذکاری دیگر در مواردی از این دست تاکید شده است:

آغاز سفر حج هنگام بیرون آمدن از منزل و سوار شدن بر مرکب،[۶۷] هنگام غسل احرام،[۶۸] در آستانه ورود به مسجدالحرام،[۶۹] برخی از اذکار و دعاهای منقول از امامان در روز عرفه،[۷۰]

هم‌زمان با غسل روز عید قربان[۷۱] و بیرون آمدن از منزل در آن روز،[۷۲] پس از نماز عید،[۷۳] هنگام نحر یا ذبح قربانی،[۷۴] هم‌زمان با استلام حجر[۷۵] و آغاز طواف پیرامون کعبه،[۷۶]

هنگام دعای طواف به نیابت از دیگران کنار حجرالاسود،[۷۷] در پی نوشیدن از آب زمزم،[۷۸] در آستانه درِ حرم نبوی،[۷۹] و آغاز دعای پس از نماز کنار استوانه توبه.[۸۰]

بسمله در فقه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بسمله در پاره‌ای از مباحث فقهی مورد بحث و نظر بوده است که در موارد زیر با حج و حرمین بیشتر ارتباط می‌یابد:

گفتن بسمله هنگام ذبح قربانی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بیشتر مفسران و فقیهان به پشتوانه ظاهر آیات ﴿فَاذْکُرُواْ اسْمَ اللهِ عَلَیْهَا صَوافَّ﴾ (سوره حج، آیه36)، ﴿فَکلُواْ مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللهِ عَلَیْه... وَما لَکُمْ اَلَّا تَاْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللهِ عَلَیْه...﴾ (سوره انعام، آیات 118-119)، ﴿وَلَا تَاْکُلُواْ مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ وَاِنَّهُ لَفِسْقٌ﴾ (سوره انعام، آیات121)، ﴿... وَاذْکُرُوا اسْمَ اللهِ عَلَیْه﴾ (سوره مائده، آیه 4)

و روایاتی[۸۱] بر وجوب تسمیه[۸۲] و گفتن «بِسمِ اللهِ وَ اللهُ اکبَر» به‌عنوان یکی از مصداق‌های آن[۸۳] هنگام ذبح استدلال کرده‌اند.

بر خلاف شعبی (درگذشت 103-109ق.) و ابوثور (درگذشت 240ق.) که ترک عمدی یا سهوی تسمیه را سبب حرمت ذبیحه می‌دانند، امامیان و حنفیان و ثوری (درگذشت 161ق.) این حرمت را تنها به حالت ترک عمدی آن اختصاص داده‌اند.[۸۴]

در برابر دیدگاه مشهور، شافعی (درگذشت 204ق.) که معتقد به استحباب تسمیه است، ترک آن را سبب حرمت خوردن ذبیحه نمی‌داند و صرفاً مسلمان بودن را کافی می‌شمرد.[۸۵]

برخی از فقیهان نیز گفتن آن به زبان فارسی را کافی می‌دانند.[۸۶]

جزء قرآن یا فاتحه بودن بسمله[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مفسران، فقیهان و قاریان در این مساله اختلاف دارند که بسمله در آغاز سوره‌ها جزء قرآن هست یا نیست. پیروان دیدگاه نخست نیز جزء قرآن بودن را به‌گونه یکسان نمی‌پذیرند.

آلوسی مجموع این سخنان را در ده رده دسته‌بندی می‌کند.[۸۷] این اختلاف به تفاوت‌هایی میان قاریان و فقیهان در قرائت آن، خواه در نماز و خواه غیر آن، انجامیده است. به برخی صحابه مانند امام علی(ع) (40ق.)، ابوهریره (درگذشت 57/58ق.)، ابن عباس (درگذشت 68ق.)، ابن زبیر (درگذشت 73ق.)، ابن عمر (درگذشت 74ق.)و تابعانی همچون سعید بن جبیر (درگذشت 95ق.)، طاووس (درگذشت 106ق.)، مکحول (درگذشت 112/113ق.)، عطاء (درگذشت 115ق.) و زهری (درگذشت 124ق.) و دانشورانی مانند عبدالله بن مبارک (درگذشت 181ق.)، ابوعبید قاسم بن سلّام (درگذشت 223/224ق.)، اسحق بن راهویه (درگذشت 230 تا 239ق.) نسبت داده‌اند که بسمله را آیه‌ای از هر سوره می‌دانند.[۸۸]

دیدگاه امامیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

امامیه بسمله هر سوره را بخشی از آن و نخستین آیه‌اش می‌شمرند.[۸۹] تنها از ابن جنید (درگذشت 285ق.) گزارش شده که در غیر فاتحة الکتاب، آن را برای افتتاح سوره می‌داند و نه جزئی از آن.[۹۰] بر همین اساس، امامیه خواندن بسمله در سوره حمد و سوره پس از آن را در نماز واجب می‌شمرند[۹۱] و ترک عمدی آن را سبب بطلان نماز می­‌دانند.[۹۲]

گرچه آنان هر یک از جفت ­سوره­‌های ضحی/انشراح و سوره فیل/ایلاف را یک سوره به‌شمار می‌آورند، برخی بسمله را قرائت[۹۳] و برخی آن را ترک می‌کنند.[۹۴]

دیدگاه فقیهان حجاز[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بیشتر فقیهان حجاز بر پایه گزارش فخر رازی (درگذشت 606ق.)[۹۵] و نیز شافعی (درگذشت 204ق.)[۹۶] و برخی از پیروان وی[۹۷] بسمله را جزء سوره حمد و خواندن آن را در نماز واجب می‌دانند.

با این‌حال، دیگر شافعیان بر یک نظر نیستند. بیشتر آن‌ها بسمله را جز در سوره توبه آیه‌ای کامل در آغاز همه سوره‌ها[۹۸] و برخی بخشی از آیه اول هر سوره دانسته‌اند.[۹۹]

دیدگاه حنبلیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در نقلی از احمد بن حنبل (درگذشت 241ق.)، بسمله نخستین آیه هر سوره[۱۰۰] و در نقل دیگر، تنها در حمد، جزئی از سوره است.[۱۰۱] در نقل سوم از وی، بسمله آیه حمد و دیگر سوره‌ها نیست و تنها برای جداسازی میان آن‌ها قرار گرفته است.[۱۰۲] بر این اساس، سه دیدگاه وجوب قرائت بسمله در آغاز همه سوره‌ها، وجوب قرائت در آغاز حمد، و عدم وجوب قرائت را می‌توان به وی نسبت داد.[۱۰۳]

دیدگاه فقیهان مدینه و بصره و شام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهان مدینه، بصره و شام بسمله را آیه‌ای مستقل می‌دانند که تنها برای تبرک و جداسازی سوره‌­ها از یکدیگر میان آن‌ها قرار گرفته و جزء هیچ‌یک از سوره‌های قرآن نیست.[۱۰۴]

دیدگاه حنفیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سخنی صریح از ابوحنیفه (درگذشت 150ق.) درباره جزء قرآن بودن بسمله وجود ندارد؛ ولی بیشتر پیروان وی آن را آیه‌ای مستقل برای جداسازی سوره‌ها می‌دانند.[۱۰۵]

به برخی از ایشان نیز نسبت داده‌اند که آن را آیه قرآن ندانسته[۱۰۶] و یا در این‌باره سکوت کرده‌اند.[۱۰۷] با این حال، آن‌ها قرائت بسمله را پیش از فاتحه واجب می‌دانند.[۱۰۸]

البته در لزوم تکرار آن پیش از فاتحه در هر رکعت و یا بَس بودن یک‌بار قرائت در هر نماز اختلاف نظر دارند.[۱۰۹]

دیدگاه فقیهان سلفی معاصر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهان سلفی معاصر با وجود آن که حنبلی شناخته می‌شوند، مانند صاحبان یکی از سه دیدگاه منسوب به احمد بن حنبل و نیز بیشتر حنفیان، بسمله را آیه‌ای مستقل می‌دانند و همچون حنفیان یاد شده و نیز صاحبان سخن قابل انتساب به برخی از حنبلیان، خواندن آن را در آغاز قرائت هر سوره لازم می‌شمرند.[۱۱۰]

دیدگاه مالکیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مالکیان و اوزاعی (درگذشت 157ق.)[۱۱۱] بسمله آغاز سوره‌­ها را در فاتحه و دیگر سوره‌ها جزء آن به‌شمار نیاورده، خواندن آن را به هرگونه، آهسته یا بلند، در نمازهای واجب جایز نمی‌دانند. به برخی از مالکیان نیز نسبت داده‌اند که خواندن آن را در نماز مکروه می‌دانند.[۱۱۲]

فقیهان کوفه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

آورده‌اند که فقیهان کوفه نیز به جزءِ فاتحه بودن بسمله باور ندارند.[۱۱۳] در یک نگاه، وجوب قرائت بسمله در نماز، خواه آهسته و خواه بلند، از پیامدهای جزء فاتحه بودن بسمله است و ازاین‌رو، طرفداران جزء فاتحه بودن بسمله، قرائت آن را در نماز واجب می‌دانند.

اما حنفیان بر آهسته خواندن و مالکیان بر نخواندن بسمله در نمازهای واجب تاکید می‌کنند.[۱۱۴]

با وجود این، برخی از معاصران ملازمه یاد شده را نپذیرفته، وجوب قرائت بسمله در نماز را اعم از ادعای جزء قرآن بودن آن می‌دانند و روایات را تنها دلیل بر اولی می‌دانند.[۱۱۵]

دیدگاه قاریان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

قاریان مکه و کوفه، جز حمزه، بسمله را از قرآن[۱۱۶] و جزئی از فاتحه می‌دانند.[۱۱۷]

در برابر، قاریان مدینه، بصره و شام بسمله را آیه‌ای مستقل می‌دانند که تنها برای تبرک و جداسازی میان سوره‌ها آمده و جزء هیچ‌یک از سوره‌های قرآن نیست.[۱۱۸]

همه قاریان بسمله را در آغاز سوره فاتحه قرائت و در آغاز سوره توبه ترک می‌کنند؛ اما در دیگر جای‌های قرآن اختلاف‌نظر دارند.

قاریان مکه و مدینه، جز ورش (درگذشت 197ق.) و نیز عاصم (درگذشت 128ق.) و کسائی (درگذشت 189ق.) از کوفیان و در قولی، اهل بصره میان سوره‌ها را با بسمله فاصله می‌دهند.

ابن عامر (درگذشت 118ق.)، ابوعمرو (درگذشت 154ق.) و ورش تنها میان سوره مدثر و سوره قیامت، سوره انفطار و سوره مطففین، سوره فجر و سوره بلد، سوره عصر و سوره همزه با بسمله فاصله می‌افکنند.[۱۱۹]

برپایه یک قاعده، کسانی که بسمله را آیه‌ای از قرآن می‌دانند، آن را میان سوره‌ها قرائت می‌کنند.[۱۲۰]

منشا اختلاف مفسران[ویرایش | ویرایش مبدأ]

منشا اختلاف مفسران و فقیهان و قاریان، دست‌کم پس از رواج روایت‌ها و در دوران گردآوری جوامع نخست حدیث، چندگونگی مضمون احادیث در این زمینه است.

برپایه منابع اهل سنت، در یک گستره، بسمله بندی از فاتحة الکتاب،[۱۲۱] بخشی از سوره کوثر،[۱۲۲] جزئی از قرآن،[۱۲۳] بندی از هر سوره[۱۲۴] و یا نشانه پایان یافتن یک سوره و نزول سوره‌ای تازه[۱۲۵] شمرده شده است. یک روایت نیز نماز بی‌فاتحه را صحیح ندانسته است.[۱۲۶]

در گستره‌ای دیگر، گاه فردی به نشنیدن بسمله از پیامبر(ص) و سه خلیفه اول هنگام نماز تصریح کرده و گفتن آن را بدعت دانسته است.[۱۲۷]

بر پایه نسخه‌ای دیگر از این روایت[۱۲۸] و برخی روایت‌های دیگر،[۱۲۹] راوی به افراد یاد شده نسبت می‌دهد که بسمله را در نماز قرائت نمی‌کرده‌اند.[۱۳۰]

در نسخه سوم، از بلند نخواندن آن‌ها یاد کرده است.[۱۳۱]

روایت انس بن مالک[ویرایش | ویرایش مبدأ]

راوی مهم‌ترین روایت‌های گستره اخیر، انس بن مالک (درگذشت 93ق.)[۱۳۲] صحابی پیامبر(ص) است. افزون بر مضطرب بودن نسخه­‌های روایت وی، حدیثی از وی گزارش شده که به قرائت بسمله از سوی پیامبر(ص) در نماز اشاره می­‌کند.[۱۳۳]

عدم قرائت بسمله از سوی بزرگان در نماز[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به گفته برخی از معاصران، عدم قرائت بسمله در نماز از سوی افراد یاد شده، بر فرض درستی روایات، دلیل عدم وجوب قرائت بسمله در نماز است و نه جزء قرآن نبودن آن.[۱۳۴]

در روایتی دیگر از این گستره، پیامبر(ص) تنها یک سوره را شامل سی آیه شمرده و شارحان بر پایه آن، سوره مُلک را بدون بسمله یگانه مصداق آن دانسته‌اند.[۱۳۵] برخی در نقد این سخن، سوره­‌های فجر و سجده را نیز دارای سی آیه دانسته و روایت را تضعیف کرده‌اند.[۱۳۶]

روایت‌های شیعه نیز با احادیث گستره نخست همگامی می‌کنند؛ ولی بر پایه‌ اندکی از آن‌ها، اهل بیت(ع) بسمله را از آیات حمد می‌شمرند[۱۳۷] و در دیگر روایات، به پیروان خویش دستور می‌دهند آن را در آغاز حمد و سوره قرائت کنند.[۱۳۸]

روایت‌های دیگر از امامان شیعه، ترک بسمله را هنگام تقیه جایز شمرده‌اند و برهمین اساس، شیعیان روایت‌های گویای جواز ترک بسمله در نماز را تقیه‌ای دانسته‌اند.[۱۳۹]

موافقان جزء قرآن بودن بسمله، افزون بر ردّ یا توجیه موردی روایت‌های مخالف،[۱۴۰] آن‌ها را به سبب مخالفت با روایت‌های منقول در منابع شیعه و اهل سنت، نپذیرفته‌اند.[۱۴۱]

توجیه شافعی بر روایات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شافعی در توجیه روایاتی که سیره پیامبر درباره آغاز نماز با ﴿الحمد لله رب العالمین﴾ را گزارش کرده‌اند،[۱۴۲] بر این باور است که این عبارت نام سوره و تنها گویای آن است که ایشان سوره حمد را قرائت می‌کرده‌اند، نه این که بسمله را ترک گفته‌اند.[۱۴۳]

افزون بر روایت‌های گستره نخست که دستمایه معتقدان به جزء قرآن بودن بسمله قرار گرفته است، آن‌ها قرائت بسمله در آغاز سوره‌ها را سیره پیامبر(ص) و مسلمانان شمرده‌اند و عدم تصریح پیامبر(ص) بر جزء قرآن نبودن بسمله و همچنین ثبت بسمله در مصحف‌های صحابه و تابعان با همان خط قرآن با وجود اهتمام آن‌ها به پیشگیری از ورود غیر قرآن به مصحف را دلیل مدعای خویش دانسته‌اند.[۱۴۴]

عدم قرائت بسمله از طرف معاویه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برخی گزارش‌ها از عدم قرائت بسمله در سوره پس از حمد از سوی معاویه (حک: 40-60ق.) در مدینه و اعتراض مردم به وی حکایت می‌کند.[۱۴۵] این خبر را می‌توان مؤید سیره مسلمانان بر قرائت بسمله در نماز دانست.

آهسته خواندن بسمله[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بر پایه روایتی دیگر، عمرو بن سعید بن عاص اموی (درگذشت 69/70ق.) نخستین کسی است که در مدینه بسمله را آهسته قرائت کرد.[۱۴۶] در این صورت، می‌توان گفت گویا رواج دیدگاه عدم جزئیت بسمله در سوره‌ها میان قاریان و فقیهان مدینه، به زمان پس از دوران عمرو برمی‌گردد.

استدلال مخالفان عدم ثبوت بسمله[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مخالفان عدم ثبوت بسمله، (بر پایه اجماع مرکب بر جزئیت آن در همه سوره‌ها یا هیچ‌یک از آن‌ها) با نفی جزئیت بسمله در برخی روایت‌ها، بر عدم جزئیت آن در سوره‌های قرآن استدلال کرده‌اند.[۱۴۷]

پیامد جزئیت بسمله در فقه و قرائت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

جزئیت بسمله پیامدهایی دیگر نیز در دانش فقه و قرائت داشته است.

لزوم تعیین سوره پیش از قرائت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهانی که بسمله هر سوره را جزء همان سوره دانسته‌اند، تعیین سوره را پیش از قرائت لازم شمرده‌اند و برآنند که در صورت عدول از یک سوره به سوره دیگر، اعاده بسمله به قصد سوره جدید واجب است.[۱۴۸]

افزون بر این، عدول از قرائت سوره‌های کافرون و توحید پس از قرائت بسمله[۱۴۹] و در سوره‌های دیگر، اگر با احتساب بسمله نیمی از سوره خوانده شده باشد، را جایز نشمرده‌اند.[۱۵۰]

عدم جواز قرائت به قصد سوره‌های عزائم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهان یاد شده، همچنین قرائت آن از سوی جُنب و حائض به قصد سوره‌های عزائم را جایز نمی‌دانند.[۱۵۱]

تلاوت بسمله در آغاز همه سوره‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

هرگاه دو یا چند سوره به صورت پیوسته قرائت شوند، طرفداران جزئیت در آغاز همه سوره‌ها بسمله را تلاوت می‌کنند.[۱۵۲] در عین حال، پیروان عدم جزئیت بر گفتن ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾ در نخستین سوره اتفاق نظر دارند؛ ولی در دیگر سوره‌ها کسانی چون عاصم، ابن کثیر و کسائی برای تبعیت از خط مصحف و تبرک کلام با بسمله، میان دو سوره، جز سوره انفال و سوره توبه، فاصله می‌افکنند.

برخی برای روشن شدن موضع جدایی دو سوره، سکت را برگزیده‌اند و گروهی مانند حمزه، خلف، یعقوب و یزیدی دو سوره را به هم وصل می‌کنند.[۱۵۳]

در مواضع چهارگانه میان سوره‌های مدثر و قیامت، انفطار و مطففین، فجر و بلد و نیز عصر و هُمَزه به دلیل قبحی که بر اثر وصل در معنای آن‌ها پدید می‌آید، طرفداران سَکت با گفتن بسمله و پیروان وصل با سکت فاصله می‌افکنند.[۱۵۴]

برخی نیز میان این مواضع و جای‌های دیگر تفاوت نمی‌نهند.[۱۵۵]

حرمت مس بسمله بدون طهارت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

آن‌ها که بسمله را جزء قرآن می‌دانند، مس آن را در حال حَدَث و بدون طهارت حرام می‌شمارند.[۱۵۶]

جهر و اخفات بسمله در نماز[ویرایش | ویرایش مبدأ]

موضوع جهر (بلند خواندن) و اخفات (آهسته خواندن) بسمله در نماز از موارد اختلافی میان مذاهب فقهی اسلامی است. برخی این را پیامد اعتقاد به جزء فاتحه یا همه سوره‌ها بودن بسمله شمرده‌اند[۱۵۷] ؛ ولی گروهی این ملازمه را نپذیرفته‌اند.[۱۵۸]

دیدگاه امامیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

همه امامیه بلند خواندن آن را در دو رکعت اول برای مردان در نمازهای جهری (صبح، مغرب و عشاء) واجب و در نمازهای اخفاتی (ظهر و عصر) مستحب می‌دانند.[۱۵۹]

در این میان، از ابن جنید گزارش شده که بلند خواندن آن در نمازهای جهری و اخفاتی را تنها به امام اختصاص داده و برای کسی که منفرد نماز می‌گزارد، آهسته خواندن را در نمازهای اخفاتی واجب می‌شمارد.[۱۶۰]

در دیدگاه مشهور فقیهان امامیه، خواندن جهری بسمله تنها آن‌گاه برای زن جایز است که نامحرم صدای او را نشنود.[۱۶۱]

با این همه، فقیهان اخفات بسمله را در نماز احتیاط و رکعت سوم و چهارم نماز در جایی که نمازگزار فاتحه را قرائت می‌کند، واجب می‌شمرند.[۱۶۲]

دیدگاه شافعیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شافعیان بلند خواندن بسمله در نمازهای جهری را مستحب می‌شمرند.[۱۶۳]

البته استدلال آن‌ها درباره یکسان بودن حکم بسمله با دیگر آیات سوره،[۱۶۴] اقتضا می‌کند که بلند خواندن در نمازهای جهری و آهسته خواندن در نمازهای اخفاتی را واجب بشمارند.

دیدگاه حنفیان و حنبلیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حنفیان که بسمله را آیه‌ای تنها برای تبرک در آغاز سوره می‌دانند، آهسته خواندن آن را واجب می‌دانند[۱۶۵] و حنبلیان نیز دیدگاهی همانند را برمی‌گزینند.[۱۶۶]

دیدگاه مالکیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مالکیان که ترک بسمله را در نماز واجب می‌دانند، بلند و آهسته خواندن آن را مگر در نافله[۱۶۷] جایز نمی‌شمارند.[۱۶۸]

دیدگاه سلفیان معاصر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سلفیان معاصر نیز آهسته خواندن بسمله در همه نمازها را لازم می‌دانند.[۱۶۹] البته ایشان حالتی را که امام قصد داشته به ماموم اعلام کند که بسمله را قرائت کرده، استثنا می‌کنند.[۱۷۰]

قرائت ائمه جماعات حرمین[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برخی سفرنامه­‌ها در گزارش خود از زمان برگزاری نمازهای جماعت مذاهب اهل سنت در حرمین، به قرائت جهری بسمله از سوی امامان جماعت شافعی در حرمین تصریح کرده‌اند.[۱۷۱]

نیز به سبب قرائت اخفاتی بسمله در نمازهای حنفیان، برخی گمان کرده‌اند که امامان جماعت حنفی حرمین، بسمله را در نمازهای خویش ترک می­‌گویند.[۱۷۲]

صحابه و تابعان طرفدار جهر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

افزون بر مذاهب فقهی مشهور، صحابه‌ای همچون عمر (درگذشت 23ق.) و ابوهریره (درگذشت 59ق.)[۱۷۳] و تابعانی مانند سعید بن مسیب (درگذشت 94ق.)،[۱۷۴] سعید بن جبیر (درگذشت 95ق.)، مجاهد (درگذشت 104ق.)، طاووس (درگذشت 106ق.)، و عطاء بن ابی‌رباح (درگذشت 115ق.)[۱۷۵] را از هواداران بلند خواندن بسمله دانسته‌اند.

برخی ابن عمر (درگذشت 73/74ق.) را طرفدار جهر و برخی دیگر هوادار اخفات دانسته‌اند.[۱۷۶]

پاره‌ای منابع نام شمار فراوانی از صحابه و تابعان را در زمره هواداران جهر آورده‌اند.[۱۷۷]

فقهای طرفدار اخفات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در برابر، دیدگاه برخی فقیهان نخستین مانند اوزاعی (درگذشت 157ق.)، سفیان ثوری (درگذشت 161ق.) و ابوعبیده (درگذشت 210ق.) را اخفات بسمله دانسته‌اند.[۱۷۸]

منشا اختلاف جهر و اخفات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

منشا اختلاف جهر و اخفات بسمله، گوناگونی روایاتی است که سنت پیامبر(ص) و خلفای پس از ایشان را در این زمینه گزارش می‌کنند.[۱۷۹]

در پاره‌ای از این روایت‌ها که درباره جزء قرآن بودن یا نبودن بسمله نیز بدان استناد شده است بر عدم قرائت بسمله در نماز[۱۸۰] و یا شنیده نشدن آن از سوی راوی[۱۸۱] تاکید گشته و در روایاتی نیز به شنیده شدن آن از پیامبر(ص) تصریح شده است.[۱۸۲]

برخی نقل‌ها نیز بر قرائت جهری بسمله از سوی پیامبر(ص) به صورت مطلق[۱۸۳] یا در نماز شب، نماز صبح و نماز جمعه تصریح کرده‌اند.[۱۸۴]

ادله امامیه در جهر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

امامیه به روایاتی[۱۸۵] مستفیض[۱۸۶] از امامان اهل بیت(ع) استناد می­‌کنند که بیانگر سیره ایشان در بلند خواندن بسمله نماز است.[۱۸۷]

دیدگاه فخر رازی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فخر رازی (درگذشت 606ق.) ضمن توجه به عدم یادکرد از علی(ع) در زمره کسانی که قرائت بسمله یا بلند خواندن آن از آن‌ها شنیده نشده، قرائت جهری بسمله را سیره علی(ع) معرفی و آن را در مقایسه با روایات دیگر راویان، برتر و مهم­ترین دلیل در برابر مخالفان می­‌شمارد[۱۸۸] و روایت‌های مخالف با جهری خواندن بسمله را توجیه می‌کند.[۱۸۹]

او اعتراض مسلمانان در مدینه به معاویه (حک: 40-60ق.) به سبب نخواندن بسمله در نماز را دلیلی بر شیوع جهر به بسمله در آن هنگام و تا دوره امام علی(ع)شمرده[۱۹۰] و ریشه تاریخی اخفات بسمله را سیاست وی در مخالفت با علی(ع) (حک: 35-40ق.) و آثار او دانسته[۱۹۱] ؛

ولی بر پایه خطبه‌ای منسوب به امام علی(ع)، اخفات بسمله پیش از دوران حکومت وی رواج یافته بود و او برپایه مصالحی از تغییر آن خودداری ورزید.[۱۹۲]

اگر درستی این روایت پذیرفته شود، اخفات بسمله را باید در پیش از دوران خلافت معاویه و حتی امام علی(ع) تاریخ‌گذاری کرد.[۱۹۳]

اهتمام شیعه بر قرائت جهری[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سیره امام علی(ع) و دیگر امامان اهل بیت(ع) درباره قرائت جهری بسمله در نماز را می­‌توان سبب اهتمام فراوان شیعه به بسمله در مقایسه با دیگر مذاهب اسلامی دانست. شاید بدین سبب است که در برخی روایات، بلند خواندن بسمله نشانه و شعار شیعه برشمرده شده است.[۱۹۴]

اختلاف در تعیین حد جهر و اخفات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقیهان در تعیین حد جهر و اخفات اختلاف‌نظر دارند. بسیاری گفته‌­اند کمترین حد جهر آن است که شخص کنارِ نمازگزار، صدای قرائت او را بشنود.[۱۹۵] برخی دیگر افزوده‌­اند که لازم است جوهر صدا نیز آشکار شود.[۱۹۶]

برخی در تعیین بالاترین حد جهر، آن را به‌اندازه­ای جایز می­‌شمارند که از حد متعارف بیرون نرود و به فریاد نرسد.[۱۹۷]

اخفات را نیز حالتی می‌دانند که خود فرد صدای خویش را بشنود و به حد جهر نرسد.[۱۹۸]

قرائت بسمله به زبان عربی در نماز[ویرایش | ویرایش مبدأ]

افزون بر احکام یاد شده، فقیهان شیعه[۱۹۹] و بسیاری از اهل سنت[۲۰۰] قرائت قرآن و بسمله به زبان عربی در نماز را در هرحال واجب می‌دانند.

در این میان، تنها ابوحنیفه (درگذشت 150ق.) قرائت آن به غیر عربی را به‌طور مطلق و برخی دیگر مانند ابویوسف (درگذشت 182ق.) مشروط به ناتوانی در عربی خواندن، جایز دانسته‌اند.[۲۰۱]

اختلاف بسمله در زمینه وضو[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برخی پیروان مذاهب اسلامی در زمینه وضو نیز درباره بسمله اختلاف‌نظر دارند.

حنبلیان تسمیه در وضو را که نزد شیعه[۲۰۲] و مالکیان و شافعیان مستحب است، برپایه یک نقل واجب می‌دانند و گفتن ﴿بسم الله﴾ را لازم می‌شمرند.[۲۰۳]

برخی نیز هریک از نام­‌های خدا را بدین شرط که پس از «باسم» بیاید، کافی می­‌دانند؛ مانند «باسم القدوس.»[۲۰۴] همانند همین اختلاف دیدگاه درباره تیمم نیز وجود دارد.[۲۰۵]

تألیف تک‌نگاره[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به سبب اهمیت ویژه معرفتی و عملی بسمله، دانشمندان مسلمان تک‌نگاری‌های پرشماری درباره بسمله به‌ویژه قرائت جهری آن در نماز با عنوان‌هایی مانند کتاب البسمله، الجهر بالبسملة و رسالة فی الجهر بالبسملة تالیف کرده‌اند. عدنان بن عبدالرزاق حموی، محقق کتاب البسملة نوشته ابوشامه مقدسی (درگذشت 655ق.) از 110 اثر در این زمینه نام می‌برد.[۲۰۶]

برخی مؤلفان یاد شده از این قرارند:

ابن خزیمه (درگذشت 311ق.)،[۲۰۷] ابن عقده (درگذشت 332ق.)،[۲۰۸] ابوطاهر بزار بغدادی (درگذشت 349ق.)،[۲۰۹] خطیب بغدادی (درگذشت 463ق.)،[۲۱۰] ابوسعید بوشنجی (درگذشت 536ق.)،[۲۱۱] ابوشامه مقدسی،[۲۱۲] جلال‌الدین محلی (درگذشت 864ق.)،[۲۱۳] احمد بن صالح بحرانی (1315ق.)[۲۱۴] و ابن زیاد یمنی.[۲۱۵]

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بسمله، موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي، دانشنامه جهان اسلام.

بسمله، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی.

ترجمه و نقد مدخل «بسمله» در دائرة المعارف قرآن، مجله تحقیقات و علوم قرآن، ناقد: رضی بهابادی، بی بی سادات؛ جوانی، حجت الله، فروردین 1385 - شماره 5 ISC (21 صفحه - از 133 تا 153).

آیه بودن بسمله از دیدگاه فریقین، مجله مقالات و بررسی‌ها، نویسنده: رضا زاده عسگری، زهرا، پاییز و زمستان 1383 - شماره 82 - دفتر 1 علمی-پژوهشی/ISC (22 صفحه - از 43 تا 64).

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. لسان العرب، ج2، ص403؛ تاج العروس، ج14، ص54، «بسمل».
  2. فقه اللغه، ص193.
  3. الزینه، ص176-177؛ الزاهر، ج1، ص10-11.
  4. لسان العرب، ج11، ص56.
  5. تفسیر سمرقندی، ج2، ص37؛ مجمع البیان، ج5، ص4؛ الاتقان، ج1، ص177.
  6. مجمع البیان، ج5، ص4.
  7. نک: الفتوحات المکیه، ج1، ص83؛ المستدرک، ج2، ص330؛ مجمع البیان، ج5، ص4؛ التفسیر الکبیر، ج15، ص521-522.
  8. المجموع، ج1، ص344؛ نک: فتح العزیز، ج3، ص316.
  9. نک: الزینه، ص169؛ تاریخ طبری، ج2، ص395.
  10. مروج الذهب، ج1، ص87؛ محاضرة الاوائل، ص97؛ صبح الاعشی، ج6، ص208-210.
  11. سیره ابن اسحق، ج2، ص147؛ تاریخ طبری، ج2، ص281.
  12. السیرة النبویه، ج3، ص782؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص54.
  13. الزینه، ص168؛ عمدة القاری، ج14، ص13.
  14. اسباب النزول، ص10-11؛ الاتقان، ج1، ص77.
  15. المستدرک، ج1، ص231-232؛ الاتقان، ج1، ص211.
  16. صحیح البخاری، ج1، ص184؛ صحیح مسلم، ج2، ص9.
  17. نک: درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن، ص287.
  18. الکافی، ج3، ص485.
  19. تاریخ قرآن، ص556.
  20. نک: روح المعانی، ج1، ص42؛ تفسیر سید مصطفی خمینی، ج1، ص41.
  21. المیزان، ج16، ص148.
  22. نک: المفصل، ج6، ص23-24، 103-117.
  23. واژه‌های دخیل، ص220-221؛ نک: المفصل، ج6، ص37-41.
  24. المفضلیات، ج1، ص197؛ معجم البلدان، ج1، ص104؛ الاتقان، ج1، ص376.
  25. نک: الاتقان، ج1، ص399؛ واژه­های دخیل، ص220-221.
  26. نک: تفسیر عیاشی، ج1، ص19؛ جامع الاخبار، ص42؛ الدر المنثور، ج1، ص9-11.
  27. مجموعه ورام، ج1، ص32.
  28. تفسیر قرطبی، ج1، ص91.
  29. المیزان، ج1، ص15.
  30. معانی الاخبار، ص3؛ التوحید، ص229-230.
  31. تفسیر مراغی، ج1، ص28.
  32. اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص72-74.
  33. اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص164.
  34. الرحلة الحجازیه، ص164.
  35. کعبه و جامه آن، ص67-68.
  36. افادة الانام، ج1، ص760-761.
  37. نک: کعبه و جامه آن، ص97-100.
  38. میقات حج، ش40، ص107، 109؛ ش42، ص142-144؛ 154-157، «پژوهشی درباره کعبه و اشیای هنری-تاریخی آن.
  39. نک: مرآة الحرمین، ج1، ص10.
  40. موزه و پرده‌بافی، ص38-39.
  41. موزه و پرده‌بافی، ص40-47.
  42. الاطلس المصور، ص225.
  43. الرحلة الحجازیه، ص169-170.
  44. مرآة الحرمین، ج1، ص266.
  45. نک: الاطلس المصور، ص225.
  46. مروج الذهب، ج3، ص285.
  47. شفاء الغرام، ج2، ص438.
  48. وفاء الوفاء، ج2، ص134.
  49. وفاء الوفاء، ج2، ص214.
  50. عمدة الاخبار، ص92، 110-114.
  51. رسائل فی تاریخ المدینه، ص79.
  52. آثار المدینة المنوره، ص82.
  53. پنجاه سفرنامه، ج8، ص704؛ تاریخ المسجد النبوی، ص105.
  54. اخبار مدینه، ص562؛ المسجد النبوی الشریف، تصویر، ش4.
  55. نک: آثار اسلامی، ص222.
  56. مدینه‌شناسی، ص99-100.
  57. تاریخ جغرافیایی مکه معظمه، ص362.
  58. تاریخ المسجد النبوی، ص72.
  59. تاریخ المسجد النبوی، ص72-73.
  60. نک: الزینه، ص169؛ السیرة النبویه، ج2، ص386؛ ج4، ص1009، 1019؛ تاریخ طبری، ج2، ص395.
  61. شفاء الغرام، ج2، ص201.
  62. الرحلة الحجازیه، ص147.
  63. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص235-236.
  64. اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص225-227.
  65. التاریخ القویم، ج2، ص565، 567.
  66. نک: مرآة الحرمین، ج2، ص106-107؛ التاریخ القویم، ج2، ص562-564.
  67. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص526؛ التهذیب، ج5، ص50-51.
  68. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص527.
  69. الکافی، ج4، ص402؛ التهذیب، ج5، ص100.
  70. اقبال الاعمال، ج2، ص87، 162.
  71. اقبال الاعمال، ج2، ص193.
  72. اقبال الاعمال، ج2، ص197-198.
  73. اقبال الاعمال، ج2، ص208-209.
  74. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص550؛ التهذیب، ج5، ص221.
  75. مسند احمد، ج2، ص14؛ الکافی، ج4، ص404.
  76. المجموع، ج8، ص30.
  77. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص406.
  78. وسائل الشیعه، ج13، ص247.
  79. المزار، ص56؛ المراقبات، ص332.
  80. المزار، ص85.
  81. مسند احمد، ج4، ص193-194؛ صحیح البخاری، ج6، ص218؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص315-316.
  82. تذکرة الفقهاء، ج8، ص251؛ فقه القرآن، ج2، ص249-250.
  83. جوامع الجامع، ج2، ص560.
  84. الخلاف، ج6، ص10.
  85. الام، ج2، ص249؛ نک: المجموع، ج8، ص410-411؛ ج9، ص102.
  86. تحریر الوسیله، ج2، ص150.
  87. نک: روح المعانی، ج1، ص41.
  88. تفسیر ابن کثیر، ج1، ص31.
  89. تذکرة الفقهاء، ج3، ص132-133؛ البیان، ص440؛ الفقه علی المذاهب الخمسه، ص110.
  90. جواهر الکلام، ج9، ص296-297؛ الحدائق، ج8، ص105-107.
  91. السرائر، ج1، ص217-221.
  92. الالفیة و النفلیه، ص57.
  93. ارشاد الاذهان، ج1، ص254؛ نهایة الاحکام، ج1، ص468؛ تحریر الوسیله، ج1، ص165.
  94. المختصر النافع، ص31؛ کشف الرموز، ج1، ص156-158؛ نک: شرائع الاسلام، ج1، ص66.
  95. التفسیر الکبیر، ج1، ص173.
  96. الام، ج1، ص129-130؛ عمدة القاری، ج1، ص12؛ نک: صحیح مسلم، نووی، ج4، ص112.
  97. نک: روح المعانی، ج1، ص41.
  98. المجموع، ج3، ص334؛ نک: روح المعانی، ج1، ص41.
  99. المجموع، ج3، ص333؛ تفسیر ابن کثیر، ج1، ص31؛ قس: الکشاف، ج1، ص1.
  100. تفسیر ابن کثیر، ج1، ص31.
  101. عمدة القاری، ج1، ص12.
  102. المغنی، ج1، ص522؛ تفسیر ابن کثیر، ج1، ص31.
  103. نک: المغنی، ج1، ص522.
  104. نک: الکشاف، ج1، ص1.
  105. تحفة الفقهاء، ج1، ص128؛ بدائع الصنائع، ج1، ص203؛ فتح العزیز، ج3، ص316-317.
  106. کتاب البسمله، ص120-121؛ نک: الخلاف، ج1، ص329.
  107. التفسیر الکبیر، ج1، ص172.
  108. احکام القرآن، ج1، ص13؛ کتاب البسمله، ص120.
  109. احکام القرآن، ج1، ص13-14؛ التفسیر الکبیر، ج1، ص182-183.
  110. فتاوی اللجنة الدائمه، ج6، ص394-400؛ صلاة المؤمن، ج1، ص194.
  111. المدونة الکبری، ج1، ص64؛ التفسیر الکبیر، ج1، ص172، 182؛ تفسیر ابن کثیر، ج1، ص31.
  112. الخلاف، ج1، ص329.
  113. التفسیر الکبیر، ج1، ص173.
  114. نک: التفسیر الکبیر، ج1، ص173-175، 182.
  115. تفسیر القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی، ج1، ص53.
  116. الکشاف، ج1، ص1؛ فتح القدیر، ج1، ص20.
  117. التفسیر الکبیر، ج1، ص173.
  118. الکشاف، ج1، ص1؛ التفسیر الکبیر، ج1، ص173؛ فتح القدیر، ج1، ص20.
  119. النشر فی القراءات العشر، ج1، ص259-264؛ تلخیص العبارات، ص22.
  120. النشر فی القراءات العشر، ج1، ص14-15.
  121. المستدرک، ج1، ص551؛ السنن الکبری، ج2، ص44-45.
  122. صحیح مسلم، ج2، ص12؛ سنن نسائی، ج2، ص134.
  123. المستدرک، ج1، ص551؛ السنن الکبری، ج2، ص50.
  124. نک: الدر المنثور، ج1، ص7.
  125. المصنف، صنعانی، ج2، ص92؛ سنن ابی داود، ج1، ص183؛ المستدرک، ج1، ص232.
  126. الام، ج1، ص129.
  127. مسند احمد، ج3، ص177، 273، 278؛ ج4، ص85؛ سنن الترمذی، ج1، ص155.
  128. مسند احمد، ج3، ص203، 205؛ صحیح البخاری، ج1، ص181؛ صحیح مسلم، ج2، ص12.
  129. المصنف، ابن ابی شیبه، ج1، ص447.
  130. مسند احمد، ج3، ص203، 205؛ صحیح البخاری، ج1، ص181؛ صحیح مسلم، ج2، ص12.
  131. المصنف، ابن ابی شیبه، ج1، ص448؛ التاریخ الکبیر، ج8، ص385؛ الاستذکار، ج1، ص457.
  132. نصب الرایه، ج1، ص448.
  133. السنن الکبری، ج2، ص46؛ نک: البیان، ص529-530.
  134. تفسیر القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی، ج1، ص47-48.
  135. المستدرک، ج2، ص497-498؛ مجمع الزوائد، ج7، ص127.
  136. تفسیر القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی، ج1، ص52-53.
  137. التهذیب، ج2، ص289؛ نک: تفسیر القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی، ج1، ص46.
  138. الکافی، ج3، ص312-313، 485؛ التهذیب، ج2، ص69.
  139. وسائل الشیعه، ج6، ص60-62؛ نک: التهذیب، ج2، ص68.
  140. نک: التفسیر الکبیر، ج1، ص179، 182.
  141. البیان، ص443-447.
  142. مسند احمد، ج3، ص203، 255، 273، 286.
  143. الام، ج1، ص129.
  144. التفسیر الکبیر، ج1، ص175؛ کتاب البسمله، ص157؛ تفسیر سورة الحمد، ص145-147.
  145. المستدرک، ج1، ص233؛ السنن الکبری، ج2، ص49.
  146. السنن الکبری، ج2، ص50.
  147. نک: تفسیر القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی، ج1، ص52.
  148. اجوبة المسائل المهنائیه، ص70؛ تذکرة الفقهاء، ج3، ص150.
  149. مستمسک العروه، ج6، ص189.
  150. نک: تفسیر القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی، ج1، ص53-54.
  151. شرائع الاسلام، ج1، ص22؛ نک: التفسیر الکبیر، ج1، ص183؛ جواهر الکلام، ج3، ص43-44.
  152. نک: الکشف عن وجوه القراءات، ج1، ص15.
  153. التبیان، ج1، ص24؛ مجمع البیان، ج1، ص89.
  154. ابراز المعانی، ص67؛ تحبیر التیسیر، ص185؛ تقریب النفع، ج1، ص256، 331.
  155. اتحاف فضلاء البشر، ص161.
  156. نک: مستمسک العروه، ج2، ص272.
  157. نک: احکام القرآن، ج1، ص8؛ تفسیر ابن کثیر، ج1، ص31-32.
  158. المجموع، ج3، ص342-343.
  159. الخلاف، ج1، ص331-332؛ السرائر، ج1، ص217-218.
  160. فتاوی ابن الجنید، ص56.
  161. الحدائق، ج8، ص141؛ جواهر الکلام، ج9، ص383-384.
  162. الخلاف، ج1، ص329-332؛ تحریر الوسیله، ج1، ص168، 210.
  163. التفسیر الکبیر، ج1، ص179؛ المجموع، ج3، ص333.
  164. کتاب البسمله، ص542؛ التفسیر الکبیر، ج1، ص179.
  165. تحفة الفقهاء، ج1، ص128؛ بدائع الصنائع، ج1، ص203.
  166. التفسیر الکبیر، ج1، ص179؛ المغنی، ج1، ص521.
  167. التفسیر الکبیر، ج1، ص182.
  168. المدونة الکبری، ج1، ص64.
  169. فتاوی اللجنة الدائمه، ج6، ص398-399؛ آزموده‌ها، ج6، ص26.
  170. مجموع فتاوی بن باز، ج11، ص121.
  171. پنجاه سفرنامه، ج2، ص710؛ ج3، ص216.
  172. پنجاه سفرنامه، ج3، ص197-198.
  173. المصنف، ابن ابی شیبه، ج1، ص449-450.
  174. نیل الاوطار، ج2، ص217.
  175. السنن الکبری، ج2، ص50؛ المغنی، ج1، ص521-522.
  176. الخلاف، ج1، ص331-332.
  177. نک: المجموع، ج3، ص341.
  178. الخلاف، ج1، ص332؛ نک: المغنی، ج1، ص521.
  179. سنن ابی داود، ج1، ص181-183؛ عمدة القاری، ج5، ص281-290.
  180. مسند احمد، ج3، ص273، 278؛ صحیح البخاری، ج1، ص181؛ صحیح مسلم، ج2، ص12.
  181. مسند احمد، ج3، ص177؛ سنن الترمذی، ج1، ص155.
  182. السنن الکبری، ج2، ص44-47.
  183. السنن الکبری، ج2، ص47؛ سنن الدارقطنی، ج1، ص303.
  184. الدر المنثور، ج1، ص8.
  185. وسائل الشیعه، ج14، ص478؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص175، 183-189.
  186. جواهر الکلام، ج9، ص385-386؛ نک: الخلاف، ج1، ص332.
  187. التهذیب، ج2، ص288؛ الاستبصار، ج1، ص311.
  188. التفسیر الکبیر، ج1، ص180-181.
  189. التفسیر الکبیر، ج1، ص179، 181-182.
  190. التفسیر الکبیر، ج1، ص181.
  191. التفسیر الکبیر، ج1، ص181؛ نک: تفسیر سورة الحمد، ص150.
  192. الکافی، ج8، ص59-62.
  193. نک: تفسیر سورة الحمد، ص139.
  194. التهذیب، ج6، ص52؛ روضة الواعظین، ص195؛ الحدائق، ج8، ص167.
  195. البحر الرائق، ج1، ص587-588؛ ذخیرة المعاد، ج1، ص275؛ اعانة الطالبین، ج1، ص180.
  196. الحدائق، ج8، ص137-140.
  197. جواهر الکلام، ج9، ص382؛ مستمسک العروه، ج6، ص215.
  198. المجموع، ج3، ص390؛ الحدائق، ج8، ص137.
  199. تذکرة الفقهاء، ج3، ص135؛ المختصر النافع، ص30؛ کشف الرموز، ج1، ص152.
  200. نک: المجموع، ج3، ص379؛ المغنی، ج1، ص562.
  201. المبسوط، ج1، ص37؛ بدائع الصنائع، ج1، ص112.
  202. النهایه، ص13؛ المعتبر، ج1، ص165.
  203. المغنی، ج1، ص84-85.
  204. الانصاف، ج1، ص129.
  205. درآمدی بر فقه مقارن، ص95؛ نک: تذکرة الفقهاء، ج2، ص190؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج1، ص162-163.
  206. کتاب البسمله، ص72-80.
  207. نک: الدر المنثور، ج1، ص7.
  208. سیر اعلام النبلاء، ج15، ص352.
  209. ایضاح المکنون، ج1، ص562.
  210. النکت علی کتاب ابن الصلاح، ص317، 323.
  211. ایضاح المکنون، ج1، ص388.
  212. البحر المحیط، ج4، ص31.
  213. نک: کشف الظنون، ج1، ص623؛ هدیة العارفین، ج2، ص202.
  214. الذریعه، ج11، ص167.
  215. ایضاح المکنون، ج1، ص52.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بَسمَلَه.
  • آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، 1386ش.
  • آثار المدینة المنوره: عبدالقدوس الانصاری، مدینه، المکتبة السلفیه، 1399ق.
  • آزموده‌ها: معاونت امور روحانیون، تهران، مشعر.
  • ابراز المعانی: شهاب الدین عبدالرحمن (درگذشت 665ق.)، دار الکتب العلمیه.
  • اتحاف فضلاء البشر: احمد الدمیاطی ابن البناء (درگذشت 1117ق.)، به کوشش انس مهره، لبنان، دار الکتب العلمیه، 1427ق.
  • الاتقان: السیوطی (درگذشت 911ق.)، به کوشش سعید، لبنان، دار الفکر، 1416ق.
  • اجوبة المسائل المهنائیه: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، قم، خیام، 1401ق.
  • احکام القرآن: الجصاص (درگذشت 370ق.)، به کوشش قمحاوی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
  • اخبار مدینه: نورالدین سمهودی (درگذشت 911ق.)، ترجمه: حاج سید جوادی، تهران، مشعر، 1376ق.
  • اخبار مکه: الازرقی (درگذشت 248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق.
  • اخبار مکه: الفاکهی (درگذشت 279ق.)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق.
  • ارشاد الاذهان: العلامة الحلی (م 726ق.)، به کوشش الحسون، قم، نشر اسلامی، 1410ق.
  • اسباب النزول: الواحدی (درگذشت 468ق.)، قاهره، الحلبی و شرکاه، 1388ق.
  • الاستبصار: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش موسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363ش.
  • الاستذکار: ابن عبدالبر (درگذشت 463ق.)، به کوشش سالم عطا و محمد معوض، دار الکتب العلمیه، 2000م.
  • الاطلس المصور: معراج نواب احمد نورا و عبدالله صالح شاووش، ریاض، دار الملک العزیز، 1424ق.
  • اعانة الطالبین: السید البکری الدمیاطی (درگذشت 1310ق.)، بیروت، دار الفکر، 1418ق.
  • افادة الانام: عبدالله بن محمد الغازی (درگذشت 1365ق.)، به کوشش ابن دهیش، مکه، مکتبة الاسدی، 1430ق.
  • اقبال الاعمال: ابن طاووس (درگذشت 664ق.)، به کوشش القیومی، قم، دفتر تبلیغات، 1418ق.
  • الالفیة و النفلیه: الشهید الاول (درگذشت 786ق.)، به کوشش قائینی، قم، دفتر تبلیغات، 1408ق.
  • الام: الشافعی (م 204ق.)، بیروت، دار الفکر، 1403ق.
  • الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف: المرداوی (درگذشت 885ق.)، به کوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق.
  • ایضاح المکنون: اسماعیل پاشا البغدادی (درگذشت 1339ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • البحر الرائق: ابونجیم المصری (درگذشت 970ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (درگذشت 754ق.)، به کوشش عادل احمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1422ق.
  • البیان فی تفسیر القرآن: الخوئی (درگذشت 1413ق.)، انوار الهدی، 1401ق.
  • پنجاه سفرنامه حج قاجاری: به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر علم، 1389ش.
  • تاج العروس: الزبیدی (درگذشت 1205ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
  • التاریخ القویم: محمد طاهر الکردی، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1420ق.
  • التاریخ الکبیر: البخاری (درگذشت 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
  • تاریخ المسجد النبوی: محمد الیاس عبدالغنی، مدینه، مکتبة الملک فهد، 1416ق.
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
  • تاریخ جغرافیایی مکه معظمه و مدینه طیبه: حسین عمادزاده، تهران، مکتب قرآن.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق.
  • تاریخ قرآن: محمود رامیار، تهران، امیرکبیر، 1346ش.
  • التبیان: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تحبیر التیسیر: ابن الجزری (درگذشت 833ق.)، به کوشش احمد محمد، اردن، دار الفرقان، 1421ق.
  • تحریر الوسیله: امام خمینی1 (درگذشت 1368ش.)، نجف، دار الکتب العلمیه، 1390ق.
  • تحفة الفقهاء: علاء الدین السمرقندی (درگذشت 535/539ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
  • تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، قم، آل البیت:، 1414ق.
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (درگذشت 774ق.)، به کوشش شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
  • تفسیر سمرقندی (بحر العلوم): السمرقندی (درگذشت 375ق.)، به کوشش عمر بن غرامه، بیروت، دار الفکر، 1416ق.
  • تفسیر سورة الحمد: سید محمد باقر الحکیم، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1420ق.
  • تفسیر العیاشی: العیاشی (درگذشت 320ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
  • تفسیر القرآن الکریم: سید مصطفی خمینی (درگذشت 1356ش.)، نشر آثار الامام1، 1418ق.
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (درگذشت 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
  • التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (درگذشت 606ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق.
  • تفسیر المراغی: المراغی (درگذشت 1371ق.)، دار الفکر.
  • تقریب النفع: نبیل بن‌هاشم الغمری، بیروت، دار البشائر، 1425ق.
  • تلخیص العبارات: الحسن ابن بلیمه (درگذشت 514ق.)، به کوشش حاکمی، جده، دار القبله، 1409ق.
  • التوحید: الصدوق (درگذشت 381ق.)، به کوشش حسینی تهرانی، قم، جامعه مدرسین.
  • تهذیب الاحکام: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.
  • جامع الاخبار: محمد بن محمد الشعیری (قرن6ق.)، بیروت، الاعلمی، 1406ق.
  • جامع البیان: الطبری (درگذشت 310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق.
  • جوامع الجامع: الطبرسی (درگذشت 548ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1418ق.
  • جواهر الکلام: النجفی (درگذشت 1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (درگذشت 1186ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363ش.
  • الخلاف: الطوسی (درگذشت 460ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407ق.
  • الدر المنثور: السیوطی (درگذشت 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
  • درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن: جعفر نکونام، تهران، هستی‌نما، 1380ش.
  • درآمدی بر فقه مقارن: مصطفی جعفر پیشه‌فرد، تهران، مشعر، 1389ش.
  • ذخیرة المعاد: محمد باقر السبزواری (درگذشت 1090ق.)، آل البیت.
  • الذریعة الی اصول الشریعه: السید المرتضی (درگذشت 436ق.)، به کوشش گرجی، دانشگاه تهران، 1340ش.
  • الرحلة الحجازیه: محمد لبیب البتنونی، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه.
  • رسائل فی تاریخ المدینه: گروه مؤلفان، حمد الجاسر، ریاض، دار الیمامه.
  • روح المعانی: الآلوسی (درگذشت 1270ق.)، به کوشش عبدالباری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
  • روضة الواعظین: الفتال النیشابوری (درگذشت 508ق.)، به کوشش سید محمد مهدی، قم، الرضی.
  • الزاهر فی معانی کلمات الناس: ابی‌بکر محمد بن القاسم الانباری (درگذشت 328ق.)، به کوشش حاتم الضامن، بیروت، الرساله، 1412ق.
  • الزینه: احمد بن حمدان الرازی (درگذشت 322ق.)، به کوشش حسین همدانی، صنعاء، مرکز الدراسات و البحوث الدینی، 1415ق.
  • السرائر: ابن ادریس (درگذشت 598ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411ق.
  • سنن ابی‌داود: السجستانی (درگذشت 275ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
  • سنن الترمذی: الترمذی (درگذشت 279ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، 1402ق.
  • سنن الدارقطنی: الدارقطنی (درگذشت 385ق.)، به کوشش مجدی الشوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
  • السنن الکبری: البیهقی (درگذشت 458ق.)، بیروت، دار الفکر.
  • سنن النسائی: النسائی (درگذشت 303ق.)، بیروت، دار الفکر، 1348ق.
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (درگذشت 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق.
  • السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت 213/218ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق.
  • سیره ابن اسحق (السیر و المغازی): ابن اسحق (درگذشت 151ق.)، به کوشش محمد حمید الله، معهد الدراسات و الابحاث.
  • شرائع الاسلام: المحقق الحلی (درگذشت 676ق.)، به کوشش سید صادق شیرازی، تهران، استقلال، 1409ق.
  • شفاء الغرام: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
  • صبح الاعشی: احمد القلقشندی (درگذشت 821ق.)، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، 1981م.
  • صحیح البخاری: البخاری (درگذشت 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
  • صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (درگذشت 676ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.
  • صحیح مسلم: مسلم (درگذشت 261ق.)، بیروت، دار الفکر.
  • صلاة المؤمن: سعید بن علی بن وهف القحطانی، ریاض، مکتبة الملک فهد، 1422ق.
  • عمدة الاخبار: احمد بن عبدالحمید (درگذشت قرن10ق.)، به کوشش الانصاری، قاهره، المدنی.
  • عمدة القاری: العینی (درگذشت 855ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • فتاوی ابن الجنید: اشتهاردی، قم، نشر اسلامی، 1416ق.
  • فتاوی اللجنة الدائمه: احمد بن عبدالرزاق الدویش.
  • فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد الرافعی (درگذشت 623ق.)، دار الفکر.
  • فتح القدیر: الشوکانی (درگذشت 1250ق.)، بیروت، دار المعرفه.
  • الفتوحات المکیه: محیی الدین بن عربی (درگذشت 638ق.)، بیروت، دار صادر.
  • فقه القرآن: الراوندی (درگذشت 573ق.)، به کوشش حسینی، قم، مکتبة النجفی، 1405ق.
  • فقه اللغة و سرّ العربیه: ابومنصور الثعالبی (درگذشت 430ق.)، به کوشش فائز محمد، بیروت، دار الکتاب العربی، 1417ق.
  • الفقه علی المذاهب الاربعه: عبدالرحمن الجزیری (درگذشت 1360ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1406ق.
  • الفقه علی المذاهب الخمسه: المغنیه، بیروت، دار التیار الجدید، 1421ق.
  • کتاب البسمله: شهاب الدین ابومحمد مقدسی (درگذشت 655ق.)، به کوشش الحموی، امارات، المجمع الثقافی، 1425ق.
  • کعبه و جامه آن از آغاز تا کنون: محمد الدقن، ترجمه: انصاری، تهران، مشعر، 1384ش.
  • الکافی: الکلینی (درگذشت 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
  • الکشاف: الزمخشری (درگذشت 538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق.
  • کشف الرموز: الفاضل الآبی (درگذشت 690ق.)، به کوشش اشتهاردی و یزدی، قم، نشر اسلامی، 1408ق.
  • الکشف عن وجوه القراءات السبع: مکی بن ابی‌طالب، به کوشش محیی الدین رمضان، بیروت، الرساله، 1407ق.
  • لسان العرب: ابن منظور (درگذشت 711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق.
  • المبسوط: السرخسی (درگذشت 483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
  • مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
  • مجمع الزوائد: الهیثمی (درگذشت 807ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1402ق.
  • المجموع شرح المهذب: النووی (درگذشت 676ق.)، دار الفکر.
  • مجموع فتاوی بن باز: عبدالعزیز بن باز، به کوشش محمد بن سعد، ریاض، مکتبة الملک فهد، 1427ق.
  • مجموعة ورام: ابن ابی‌الفراس (درگذشت 605ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
  • محاضرة الاوائل: علی ددة بن مصطفی الموستاری (درگذشت 1007ق.)، به کوشش سمیر بستوتی، قاهره، مکتبة الایمان، 1424ق.
  • المختصر النافع: المحقق الحلی (درگذشت 676ق.)، تهران، البعثه، 1410ق.
  • المدونة الکبری: مالک بن انس (درگذشت 179ق.)، مصر، مطبعة السعاده.
  • مدینه‌شناسی: سید محمد باقر نجفی، تهران، شرکت قلم، 1364ش.
  • المراقبات: جواد آقا ملکی تبریزی، به کوشش عبدالکریم محمد، قم، دار الاعتصام، 1416ق.
  • مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا (درگذشت 1353ق.)، قم، المطبعة العلمیه، 1344ق.
  • مروج الذهب: المسعودی (درگذشت 346ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق.
  • المزار الکبیر: محمد بن المشهدی (درگذشت 610ق.)، به کوشش القیّومی، قم، النشر الاسلامی، 1419ق.
  • مستدرک الوسائل: النوری (درگذشت 1320ق.)، بیروت، آل البیت:، 1408ق.
  • المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (درگذشت 405ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
  • مستمسک العروة الوثقی: سید محسن حکیم (درگذشت 1390ق.)، قم، مکتبة النجفی، 1404ق.
  • المسجد النبوی الشریف: محمد هزاع الشهری، قاهره، دار القاهره، 2003م.
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (درگذشت 241ق.)، بیروت، دار صادر.
  • المصنّف: ابن ابی‌شیبه (درگذشت 235ق.)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، 1409ق.
  • المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (درگذشت 211ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
  • معانی الاخبار: الصدوق (درگذشت 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، 1361ش.
  • المعتبر: المحقق الحلی (درگذشت 676ق.)، مؤسسه سید الشهداء، 1363ش.
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
  • المغنی: عبدالله بن قدامه (درگذشت 620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • المفصل: جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، 1976م.
  • المفضلیات: المفضل بن محمد الضبی (درگذشت 168ق.)، به کوشش شاکر و عبدالسلام، قاهره، دار المعارف.
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (درگذشت 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.
  • موزه و پرده‌بافی: عمار ابوطالبی، قم، دار الحدیث، 1385ش.
  • المیزان: الطباطبائی (درگذشت 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق.
  • میقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.
  • النشر فی القراءات العشر: ابن الجزی (درگذشت 833ق.)، به کوشش علی محمد، مصر، المکتبة التجاریة الکبری.
  • نصب الرایه: الزیلعی (درگذشت 762ق.)، به کوشش ایمن صالح، قاهره، دار الحدیث، 1415ق.
  • النکت علی کتاب ابن الصلاح: ابن حجر (درگذشت 852ق.)، به کوشش السعدی و محمد فارس، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
  • نهایة الاحکام: العلامة الحلی (درگذشت 726ق.)، به کوشش رجایی، قم، اسماعیلیان، 1410ق.
  • النهایه: الطوسی (درگذشت 460ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1400ق.
  • نیل الاوطار: الشوکانی (درگذشت 1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م.
  • واژه‌های دخیل در قرآن مجید: آرتور جفری، ترجمه: بدره‌ای، توس، 1372ش.
  • وسائل الشیعه: الحر العاملی (درگذشت 1104ق.)، قم، آل البیت:، 1412ق.
  • وفاء الوفاء: السمهودی (درگذشت 911ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.
  • هدیة العارفین: اسماعیل پاشا (درگذشت 1339ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.