رحلة ابنبطوطه
پدید آورندگان | |
---|---|
نویسنده | ابن بطوطه |
تصحیح | عبدالهادی التازی |
تاریخ نگارش | (قرن هشتم قمری) |
محتوا | |
موضوع | سفرنامه |
زبان | عربی |
نشر | |
تعداد جلد | 5 |
تعداد صفحات | 1549 |
ناشر | آکادمی مغرب |
محل نشر | مغرب |
تاریخ نشر | (1997 م.) |
تحفة النظار فی غرائب الامصار، سفرنامه ابنبطوطه، جهانگرد مشهور مسلمان، شامل شرح چهار سفر حج است.ابنبطوطه در مغرب و در یک خانواده اهل علم که مذهب مالکی داشتند متولد شد. بعد از بزرگ شدن و در جوانی در مراکش و مغرب و بعدها در هند مشغول قضاوت شد؛ وی علاقه فراوانی به صوفیان داشته است.
کتاب تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار که به رحلة ابنبطوطه نیز مشهور است، اقتباسی است از دو سفرنامه ابن جبیر و عبدری؛ که نگارش آن توسط شخصی به اسم ابن جزی و به املاء خود ابنبطوطه است. در مورد صحت گزارشهای این کتاب تردیدهایی وجود دارد چراکه برخی از آنها با گزارشهای دیگر کتب و وقایع رخداده در تاریخ سازگاری ندارد.
ابنبطوطه در این کتاب به تاریخ سیاسی و اقتصادی مکه و مدینه، ویژگیهای جغرافیای آن دو شهر، باورهای مردم مکه و معرفی صوفیان و امرا و پادشاهانی که در مسیر حج با آنها دیدار داشته پرداخته است.
این کتاب شامل چهار سفر ابن بطوطه به حج است و به همین خاطر از چهار بخش تشکیل شده است.
تحفة النظار علاوه بر عربی به زبانهای پرتغالی، فرانسوی، انگلیسی، ترکی و فارسی به چاپ رسیده است.
معرفی نویسنده
شمسالدین ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد لواتی طنجی مشهور به ابنبطوطه به سال (703 ق.) در طنجه واقع در مغرب به دنیا آمد و در سال (770 یا 779 ق.) درگذشت. او را از طایفه بربرهای لواته دانستهاند. خانواده وی از دانشمندان مالکی مذهب بودند و در مراکش شغل قضاوت داشتند.[۱] او نیز باسن کم در همان ابتدای راه بهعنوان قاضی کاروان حج تونس انتخاب شد و در طول سفر نیز با دانشوران دیدار کرد و از برخی اجازه روایت گرفت و بعدها نیز در هند به منصب قضا رسید.
همین از علاقه و اشتغال او به علوم دینی حکایت دارد.[۲] پژوهشگران کوشیدهاند بر پایه این سفرنامه، تصویری از روحیات و احوال ابنبطوطه ترسیم کنند. آنان به علاقه ابنبطوطه به زاهدان و صوفیان و میل درونیاش به کنارهگیری از دنیا از یکسوی و پایبندیاش به دنیا و اقرار به عدم توانایی در ترک آن از دیگر سو اشاره نموده و صداقت وی و پرهیزش از زاهد نمایی و ریاکاری را ستودهاند.[۳]
مسیر سفر ابنبطوطه
سفر ابنبطوطه از زادگاهش در (725 ق.) بهقصد مکه و گزاردن حج آغاز شد. در این هنگام، ناصرالدین ابوسعید (حک: 710-731 ق.) حاکم فاس بود.[۴] ابنبطوطه در سال (726 ق.) از راه شمال افریقا، مصر و شام به مکه رفت. سپس به ایران سفر کرد و بسیاری از شهرهای آن را دید. بار دیگر از عراق به حج رفت و پس از اقامت دوساله در مکه (729-730 ق.) به یمن و عدن سفر کرد و ازآنجا به مگادیشو در ساحل شرقی افریقا رفت و باز در (732 ق.) به سواحل خلیجفارس و بحرین و مکه بازگشت. آنگاه بهسوی شمال سفر کرد و از عذاب و غزه به آسیای صغیر رسید.
ابنبطوطه با گذر از جنوب روسیه به اردوی زرین رسید و سپس به سال (734 ق.) به خوارزم، بخارا، کابل، پنجاب و دهلی رهسپار شد. چند سال در سمت قاضی در هند ماند و بهعنوان سفیر سلطان هند به چین و سپس سرزمینهای جنوب شرق آسیا ازجمله مالدیو، جزیره ملوک و سیلان رفت. بار دیگر به هند بازگشت و از راه دریا به مسقط و ایران و عراق و شام و سپس مصر راهی شد و بار چهارم در سال 749 ق. از راه عیذاب به مکه سفر کرد. ابنبطوطه پس از سفر حج از راه شام و شمال افریقا بهقصد مغرب حرکت نمود و به سال (750 ق.) به فاس رسید و به خدمت سلطان ابو عنان مرینی (749-759 ق.) درآمد و با استقبال او روبهرو گشت. سفرهای ابنبطوطه همچنان ادامه یافت تا آنگاهکه به زادگاهش طنجه رفت و ازآنجا بهاندلس سفر کرد و در بازگشت به سال (753 ق.) از سوی سلطان ابو عنان به مالی در مرکز افریقا رهسپار شد. ابنبطوطه سرانجام به سال (754 ق.) به فاس بازگشت و تا پایان عمر به سال (779 ق.) در آنجا زیست.
معرفی کتاب
کتاب تحفة النظار با حمایت سلطان ابو عنان و در زمانهای به نگارش درآمد که سلطان، کاتب و ادیبی بانام محمد بن محمد بن جُزَی الکلب معروف به ابن جزی را برای تدوین خاطرات ابنبطوطه برگزید. نگارش این کتاب بر پایه املاء ابنبطوطه در سال (757 ق.) سه ماه به درازا انجامید.[۵][۶]
درباره صحت گزارشهای ابنبطوطه، از آغاز و حتی از روزگار خود او تردیدهایی وجود داشته است. به گزارش ابن خلدون، تاریخنگار همعصر ابنبطوطه، داستانهایی که او در دربار سلطان ابو عنان بر زبان میراند، نزد مردم با ناباوری و انکار روبهرو بود.[۷] نویسندگان معاصر ابنبطوطه نیز در درستی گزارشهای وی تردید داشتند و برخی مانند ابن خطیب و بلفیقی او را دروغگو میدانستند.[۸] پژوهشهای تازه نیز از اشتباهات سفرنامه ابنبطوطه و ناسازگاری برخی گزارشها با واقعیات تاریخی و جغرافیایی پرده برداشتهاند تا جایی که اصل مسافرت او به سرزمینهایی مانند چین یا قسطنطنیه را انکار کرده و سخنان وی در این سفرنامه را برگرفته از منابع دیگر دانستهاند.[۹]
محتوای کتاب
گزارش ابنبطوطه از راه حج از مغرب تا مکه و سپس از مکه تا عراق و وصفهایش از جغرافیا و نشانهها و حتی بخشی از آداب و رسمهای مکه و مدینه نیز اقتباسی است از دو سفرنامه مشهور پیش از خود: سفرنامه ابن جبیر و سفرنامه عبدری. مطالب اقتباسشده از این کتابها در سفرنامه ابنبطوطه با تلخیص و تغییراندک بازنویسی شده است؛ چنانکه اثر متن اصلی را بهآسانی میتوان دریافت.[۱۰]
همه آنچه در کتاب آمده، خاطرات و دیدههای ابنبطوطه نیست. سفرنامه افزودههای بسیار دارد که گویا ابن جُزَی به آن افزوده است. ابن جزی کوشیده است تا خاطرات پراکنده ابنبطوطه را به شکل سفرنامهای منسجم تدوین کند و بدین منظور، از کتابهای پیشین سود برده است.[۱۱] افزون بر اینها، ابن جزی گاهی مطالبی کوتاه شامل شعر و حکایت و نکات تاریخی و جغرافیایی، به متن افزوده که با عبارت «قال ابن جزی» از گفتههای ابنبطوطه تمایزیافته است. (برای نمونه رجوع شود.[۱۲] )
بااینهمه، نمیتوان سفرنامه ابنبطوطه را در ردیف سفرنامههای تخیلی به شمار آورد و بسیاری از اشتباهات آن را باید نتیجه اتکای وی به حافظه در گزارش حوادثی دانست که سالها از وقوع آنها گذشته است.[۱۳] این سفرنامه آگاهیهای فراوان از جغرافیای طبیعی و انسانی شهرها و تاریخ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع اسلامی دارد. وصف ابنبطوطه از شهرها، ازنظر وسعت، نظم، ساختمانها، گستردگی بازارها، وضعیت آبوهوا و معرفی محلات، با وصف بناهای بزرگ و مشهور معماری که وجه تمایز این شهرها به شمار میآیند، مانند منار اسکندریه.[۱۴] ، اهرام مصر.[۱۵] ، بربای اخمیم.[۱۶] ، قلعه حلب معروف به شهباء.[۱۷] و کلیسای ایاصوفیه[۱۸] همراه است.
آنچه ابنبطوطه در یادکرد معماری شهرها به آن عنایت کرده، وصف مساجد و خانقاهها و بناهای زیارتی و آرامگاهها است. مساجد دمشق و غزه.[۱۹] ، مسجد جامع منفلوط.[۲۰] ، مسجد بیتالمقدس.[۲۱] ، مرقد امام علی(ع) در نجف.[۲۲] ، قبر منسوب به امام زینالعابدین(ع) در شوشتر[۲۳] ، مسجد بزرگ عتیق و آرامگاه احمد بن موسی در شیراز[۲۴] ، حرم امام حسین(ع) در کربلا[۲۵] ، مسجد بلخ[۲۶] بارگاه امام رضا(ع)[۲۷] و آرامگاه جلالالدین رومی در قونیه[۲۸] ، تنها اندکی از مساجد و زیارتگاههای بسیار هستند که در این سفرنامه معرفیشدهاند.
گذشته از آگاهیهای فراوان جغرافیایی، این کتاب منبعی مهم برای مطالعه درباره تاریخ اجتماعی و اقتصادی سرزمینهای اسلامی در سده (هشتم ق.) به شمار میرود. شرح زندگی روزمره مردم، معرفی مشاغل عمده یک شهر، وصف بازارها[۲۹][۳۰] ، معرفی خوراک، پوشاک، آداب و رسمهای مردم[۳۱][۳۲] و وصف چهره مردم[۳۳] موادی برای مطالعه جامعهشناختی سرزمینهای اسلامی و غیر اسلامی در سده (هشتم ق.) است.
آگاهیهای مستقیم ابنبطوطه درباره اوضاع اقتصادی یا اشارات غیرمستقیم او مانند اشاره به پول رایج، مهمترین کارهای اقتصادی در یک سرزمین و نیز وصف وی از بازارها، تاریخنگار را در ترسیم وضع اقتصادی سرزمینهای گوناگون یاری میکند.[۳۴]
پارهای از گزارشهای ابنبطوطه در بازشناسی جغرافیای مذهبی بخشهایی از جهان اسلام سودمند است. برای نمونه، او از حضور شیعیان در شهرهای صور، معره، نجف، حله، طوس.[۳۵][۳۶][۳۷] و اسماعیلیان در شام.[۳۸] و نیز حضور پررنگ فتیان در آناتولی[۳۹] سخن گفته است.
صوفیان و ابنبطوطه
ابنبطوطه مانند دیگر سفرنامه نگاران مغربی، توجهی ویژه به معرفی عالمان و صوفیه در سرزمینهای اسلامی داشته است. او معمولاً در وصف هر شهر به معرفی بزرگان علمی، قاضیان و بهویژه صوفیه پرداخته است. او به مدارس و خانقاهها رفته و با دانشمندان بزرگ شهر دیدار داشته است. وصفهای وی از نظام و سازمان مدارس و خانقاهها در سرزمینهای گوناگون، تصویری از وضعیت آموزش در سرزمینهای اسلامی یک سده پس از حمله مغول را به دست میدهد.
او با بسیاری از صوفیان در نقاط گوناگون جهان اسلام دیدار کرده است؛ ازجمله در اسکندریه ابوعبدالله مرشدی.[۴۰] ، در غزه برهانالدین جعبری.[۴۱] ، در بیروت ابو یعقوب یوسف، در اصفهان شیخ قطبالدین.[۴۲] ، در شیراز مجدالدین اسماعیل پسر محمد خداداد.[۴۳] حکایات او از صوفیان با یادکرد داستانهایی از کرامات آنان همراه است.
تاریخ سیاسی در تحفة النظار
این سفرنامه از دیدگاه تاریخ سیاسی سرزمینهای اسلامی نیز اهمیت فراوان دارد. ابنبطوطه به معرفی شاهان و والیان و امیران و حاکمان پرداخته و از اختلافها و کشمکشها میان امیران و روابط حکومتها با یکدیگر گزارش داده و گاهی بهتفصیل درباره تاریخ حکومت یک سلسله یا پادشاه سخن رانده است. گفتههای ابنبطوطه بهویژه آنجا که با برخی از امیران و پادشاهان دیدار کرده، بااهمیت است. او در ایران با ابوسعید ایلخان واپسین حاکم سلسله ایلخانی در تبریز[۴۴] اتابک افراسیاب از اتابکان لرستان[۴۵] سلطان قطبالدین تهمتن حاکم هرمز[۴۶] ؛ و نیز در یمن با مجاهد نورالدین علی[۴۷] در عمان با ابو محمد بن نبهان[۴۸] و در افریقا با ابوبکر بن شیخ عمر پادشاه مگادیشو و ابوالمظفر حسن پادشاه کلوا[۴۹] ؛ و همچنین در آسیای صغیر با پادشاه لاذق سلطان یننج بک و امیران دیگر شهرها و در ماوراءالنهر با محمدخان ازبک[۵۰] و سلطان علاءالدین ترمشیرین[۵۱] دیدار کرده و در هند چند سال در خدمت سلطان محمد بن تغلق به سر برده و از سوی او به سفارت به چین رفته است.[۵۲]
راههای حج در سفرنامه ابنبطوطه
ابنبطوطه چهار بار و هر بار از یک مسیر تازه به حج رفته و سفرنامه او پنج راه معمول حج، یعنی راههای شام، عراق، بحرین، یمن و عذاب را معرفی میکند.
سفر اول
سفر اول ابنبطوطه از طنجه آغاز شد و بهسوی مصر ادامه یافت. این طریق، راه سفر حج مردم شمال افریقا و مغربیان بود که در ساحل دریای مدیترانه از تِلمسان، مِلیانه، الجزایر، بِجایه، قُسَنطینه، بونه، تونُس و سوسه به اسکندریه میرسید. وی از اسکندریه تا مصر از تروجه، دَمَنهور، فوا، نحراریه، ابیار، محله الکبیره، دَمیاط و سمنود و ازآنجا با کشتی از رود نیل گذشت. او سفر خود را بهتنهایی آغاز کرد؛ اما در میانه راه با کاروانی از بازرگانان همراه شد و به تونس و ازآنجا با کاروان حج تونس بهسوی قاهره رفت.[۵۳] ابنبطوطه از مراسمی به نام روز محمل در قاهره سخن گفته که در ماه رجب برگزار میشد و بزرگان دینی و دولتی همراه با محمل تزئین شده حج در شهر به گردش درمیآمدند و مردم را برای سفر به حج تشویق میکردند.[۵۴]
ابنبطوطه در قاهره تصمیم گرفت که به عذاب و ازآنجا از راه دریا به حجاز برود. راه او از قاهره به عذاب از مِنیه، مَنفَلوط، اخمیم، قوص، اقصر، اَسنا و اَدفو گذشت؛ اما در عذاب به دلیل نبرد و درگیری قبایل بجایه با مملوکان مصر، امکان سفر دریایی نیافت و ناچار به قاهره بازگشت.[۵۵]
این بار او ا ز قاهره به شام رفت و از شهرهای غزه، قدس، عسقلان، رمله، نابلس، عَجلون، صور، صَیدا، طبریه، بیروت، طَرابلس، حَماة، حلب، قِنَّسرین، اَنطاکیه، لاذِقیه و بِعلَبَک گذشت و در اول شوال سال (726 ق.) با کاروان حج شام که از دمشق بهسوی مدینه رهسپار بود، بهسوی مدینه حرکت نمود.[۵۶]
در آن سال، امیر کاروان سیفالدین چوبان (م. 728 ق.) و قاضی کاروان شرفالدین اذرعی حورانی (م. 741 ق.) بود.[۵۷] کاروانیان از بُصری گذشتند و به حصن کَرک رسیدند و در آنجا با خرید آذوقه برای ورود به صحرا آماده شدند و پس از دو روزبه تبوک رسیدند.[۵۸] شامیان هنگامیکه به تبوک میرسیدند، شمشیرهای خود را بیرون میکشیدند و به یاد غزوه تبوک بر درختان حملهور میشدند.[۵۹] پس از چهار روز استراحت در تبوک، کاروان از دو وادی خشک و بسیار گرم به نام اُخَیضِر و عطاس گذشت و به مدینه رسید.[۶۰] با بیرون آمدن از مدینه و رسیدن به ذی الحُلیفه، کاروانیان احرام بستند و سپس با گذر از روحا، صفرا،بدر، رابغ، خلیص، عسفان و بطن مر به مکه رسیدند.[۶۱]
سفر اول ابنبطوطه به مدینه و مکه در بیستم ذیحجه (726 ق.) پایان یافت و او همراه با قافله حج عراق که امیر پهلوان محمد حویح امارتش را بر عهده داشت، به راه عراق رفت. در این دوران که همزمان با حکومت ابوسعید ایلخان بود، کاروان حج عراق باشکوه فراوان راهی مکه میشد. ابنبطوطه حرکت این کاروان را از جهت فراوانی ایرانیان و عراقیان، به حرکت تودهای از ابر متراکم تشبیه کرده است. هنگام توقف در هر منزل، میان فقیران و بینوایان و درراه ماندگان غذا تقسیم میشد. شبها پیشاپیش کاروانها مشعلهایی حمل میکردند که به تعبیر ابنبطوطه، شب را بهروز مبدل میکرد.[۶۲]
کاروان عراق در بازگشت نخست به مدینه رفت و ابنبطوطه برای بار دوم شش روز در مدینه توقف کرد. کاروان با گذر از وادی العروس به سرزمین نجد وارد شد و با گذر از شهرها و منازل عسیله، قاروره، حاجر، سمیره، جبل المخروق، وادی الکروش، فید، اجفر، زرود، ثعلبیه، زماله، واقصه، کوفه، قادسیه و نجف رسید.[۶۳] ابنبطوطه مسیر خود را از کاروان عراق جدا کرد و همراه اعراب خفاجه با گذر از خورنق، قائم الواثق، عذار و واسط بهسوی بصره رهسپار شد و به شهرهای ایران سفر کرد.[۶۴] بیشتر آگاهیهایی که درباره راههای شام و راه مدینه به مکه در سفرنامه ابنبطوطه آمده و حتی وصف بناها در شهرهای میان راه، از سفرنامه ابن جبیر و عبدری گرفته شده است.[۶۵]
سفر دوم
آغاز سفر دوم ابنبطوطه به حج را باید زمانی دانست که در دربار سلطان ابوسعید ایلخان، سخن از قصد وی برای حجگزاری به میان آمد و ایلخان دستور داد به او اسب و توشه دهند و توصیهنامهای نیز برای او به امیر بغداد نوشت. امیر کاروان حج عراق در این سال (727 ق.) نیز امیر پهلوان بود و وسایل سفر ابنبطوطه را فراهم کرد.[۶۶]
ابنبطوطه پس از سه سال مجاورت در مکه[۶۷] در پایان سال (730 ق.) بهقصد یمن راهی جده شد[۶۸] و با کشتی بهسوی یمن رفت. کشتی نخست با عبور از عرض دریای سرخ به ساحل شرقی افریقا رسید و به دلیل دچار شدن به طوفان، در لنگرگاه راس دوائر لنگر انداخت. مسافران از راه خشکی به جزیره سواکن رفتند و ازآنجا با کشتی و دیگربار با پیمودن عرض دریای سرخ، به حلی در یمن رسیدند. سپس ابنبطوطه به زبید و آنگاه صنعا پایتخت یمن سفر کرد.[۶۹]
سفر سوم
سفر سوم ابنبطوطه به حج در سال (732 ق.) و از بحرین و حَسا و یمامه آغاز شد. او منازل این مسیر را که راه مردم بحرین و جنوب خلیجفارس و جنوب ایران بوده، یاد نکرده است.[۷۰] این بار او برای رفتن به عذاب در جده سوار کشتی شد؛ اما باد کشتی را به راس الدوائر برد و مسافران از راه خشکی بانه روز راهپیمایی سخت و تحمل کمبود آب و آذوقه در صحرای ساحل شرقی افریقا که محل سکونت اقوام بجایه بود، به عذاب رسیدند.[۷۱]
سفر چهارم
سفر چهارم ابنبطوطه به حج در سال 749 ق. نیز از مسیر عذاب صورت پذیرفت. این بار وی که از مصر به عذاب آمده بود، از راه دریای سرخ به جده رفت.[۷۲]
مدینه در سفرنامه ابنبطوطه
ابنبطوطه در نخستین سفر خود به حرمین که همراه کاروان شام صورت پذیرفت، در آغاز به مدینه رفت. وی در سفرنامه خویش پس از یادکرد ورودش به مدینه و استلام پارهای از استوانه حنانه که هنوز باقیمانده بود، شرحی از مسجد نبوی در مدینه به دست داده و وصفی مختصر از ساختمان مستطیلشکل مسجد و مرقد پیامبر(ص)، مرقد منسوب به حضرت فاطمه(س) و قبر و خانه عمر و ابوبکر با اقتباس از سفرنامه ابن جبیر به دست داده است.[۷۳] آنچه در سفرنامه درباره بقیع، قبا، حجر الزیت، احد، مسجد علی(ع) و مسجد سلمان آمده.[۷۴] و نیز وصف خادمان مسجد که حبشیانی بالباسهای تمیز بودهاند.[۷۵] تلخیصی از سفرنامه ابن جبیر است.[۷۶] گویا تاریخچه ساخت و گسترش مسجد نبوی، تاریخ ساخت منبر پیامبر و ماجرای استوانه حنانه و ساختهشدن دارالوضوء در زمانه ناصر نیز از سفرنامه عبدری برگرفتهشده است.[۷۷] گمان میرود تنها نکتهای که در وصف نشانههای مدینه تازگی دارد، اشاره کوتاه وی به چشمه زرقاء است.[۷۸]
حضور ابنبطوطه در مدینه به سال (726 ق.) همزمان با دوره حکومت کُبیش بن منصور بن جماز (725-728 ق.) بوده است. ابنبطوطه از کشته شدن کبیش در درگیری با دیگر مدعیان حکومت مدینه به سال (727 ق.) و حکومت طفیل بن منصور برادرش پس از او گزارش داده است.[۷۹] در این دوران، امام مسجد مدینه بهاءالدین بن سلامه (665-744 ق.) نایب وی عزالدین واسطی (654-742 ق.) بوده است.[۸۰] ریاست مؤذنان حرم در آن زمانبر عهده جمالالدین مطری (م. 761 ق.) بوده است.[۸۱]
ابنبطوطه با برخی مجاوران مکه و مدینه دیدار کرده و از آنان که بیشتر اهل شمال افریقا بودهاند، نامبرده است. محمد بن محمد بن سهل غرناطی (م. پس از 750 ق.)، احمد بن محمد مرزوق تل مسانی (م. 740 ق.)، سعید مراکشی، عیسی بن حرزوز مکناسی، ابو محمد سروی و ابوالعباس فاسی ازجمله این افراد هستند.[۸۲]
ابنبطوطه در مدینه مهمان منصور بن شکل از مردم آن شهر بوده که از شام با او همراه شده و سپس یکدیگر را در بخارا و حلب دیگربار دیدهاند. وی در مدینه با شرفالدین قاسم بن سنان قاضی زیدی و علی بن حُجر صوفی که از مردم غرناطه بوده، همنشین بوده است.[۸۳]
مکه در سفرنامه ابنبطوطه
بیشتر گزارشهای مکه و حتی بخشی از آداب و رسمهای مکیان، خلاصهای از گزارشهای سفرنامه ابن جبیر و عبدری است. جغرافیای طبیعی شهر مکه،اندازه مسجدالحرام و تعداد ستونها و درهای آن، وصف بنای کعبه وانداده دیوارهای آن، درون کعبه، پرده، حجرالأسود، مقام، صفا و مروه، برخی از مراسم مانند خطبهخوانی، ترتیب نمازها در مسجد، گشودن در کعبه و جشنها و عبادتهای مردم مکه در برخی از ماههای سال، از سفرنامه ابن جبیر اقتباسشده است. (← تذکیر بالاخبار) بااینحال، گمان میرود نویسنده سفرنامه با هوشمندی به تغییرهایی که در سالیان پس از سفر ابن جبیر پدید آمده، توجه داشته است؛ چنانکه در وصف پرده کعبه آن را سیاهرنگ خوانده.[۸۴] ، درحالیکه این پرده 100 سال پیش از آن، به گفته ابن جبیر، سبز بوده است. این پردهدر زمانه ابن جبیر از سوی خلیفه عباسی و با کاروان عراق به مکه میآمد[۸۵] ؛ اما در دوره ابنبطوطه، پرده را سلطان مصر فراهم میکرد و با کاروان مصریان میفرستاد.[۸۶]
در نخستین حضور ابنبطوطه در مکه به سال (726 ق.) رمیثه و عطیفه، پسران شریف ابینمی، به گونه مشترک بر مکه حکومت داشتند.[۸۷] ابنبطوطه به مقدم بودن نام عطیفه بر رمیثه در خطبه نماز مکه اشارهکرده و دلیل آن را عدالت بیشتر عطیفه دانسته است.[۸۸] اما سبب، این بود که عطیفه در این سالها حاکم اصلی مکه بود و از حمایت سلطان مصر بهره میبرد و به سال (726 ق.) بهتنهایی بر مکه حکومت میکرد.[۸۹] در این دوران، در مصر ملک الناصر و در ایران ابوسعید ایلخان پادشاه بودند و مکه بیشتر زیر نفوذ حاکم مصر قرار داشت. به گفته ابنبطوطه، فراهم کردن پوشش کعبه، پرداخت حقوق قاضی و خطیب و پیشنمازان و مؤذنان و فراشان و خادمان و نیز برآوردن نیازهای کعبه مانند شمع و روغن و جز آن را سلطان مصر بر عهده داشت.[۹۰] بااینحال، از دوره اولجایتو و پس از او ابوسعید، ایلخانان در مکه نفوذ بیشتر به دست آوردند و در مناسبات سیاسی میان فرزندان ابونمی راه یافتند. ابنبطوطه از خطبه خواندن به نام ابوسعید در سال (728 ق.) گزارش داده است. به گفته او، احمد بن رمیثه و مبارک بن عطیفه که در عراق بودند، در این سال به مکه آمدند.[۹۱] احمد بن رمیثه پس از مرگ ابوسعید ایلخان (736 ق.) چندی قدرت را در حله به دست گرفت. این گزارش از جایگاه احمد بن رمیثه در میان ایلخانان و نفوذ او در دستکم بخشی از نیروهای نظامی و حضور پررنگ وی در عراق حکایت دارد.[۹۲]
ابنبطوطه در سفر دوم تا سال (730 ق.) در مکه بود. وی به آشوبی اشارهکرده که در این سال به دلیل درگیری عطیفه با امیر جندار مصری رخ داد و به کشته شدن امیر و حمله سپاهیان ملک ناصر به مکه و دادن حکمرانی مکه به رمیثه انجامید.[۹۳][۹۴] سفر سوم ابنبطوطه به مکه در سال (732 ق.) همزمان با سفر ملک الناصر سلطان مصر به این شهر انجام پذیرفت.[۹۵]
ابنبطوطه در شرح نخستین سفر خود، شماری از دانشوران شهر ازجمله امامان نمازهای مذاهب چهارگانه را نامبرده است.[۹۶] در این سال، قاضی مکه محیی الدین طبری (وفات 730) بود که از احترام و توجه ملک الناصر سلطان مصر بهره داشت و صدقاتی که سلطان به مکه میفرستاد، به دست او تقسیم میشد. خطیب مسجدالحرام و امام مقام ابراهیم نیز بهاءالدین طبری (متولد 678 ق.) بود.[۹۷]
نیز وی از برخی مجاوران مکه که در دو سفر اول خود با ایشان دیدار داشته، نامبرده است. اینان بیشتر در مدارس و رباطها زندگی میکردند. او در این مدت در مدرسه مظفریه سکونت داشت.[۹۸] در میان این افراد، علی بن رزق الله از مردم طنجه و از آشنایان پدر ابنبطوطه نیز حضورداشته است.[۹۹] به سال (728 ق.) شماری از همشهریان ابنبطوطه نیز به این شهر رسیدهاند.[۱۰۰]
اوضاع اجتماعی مکه
اوضاع اجتماعی مکه در میان گزارشهای وی شایان توجه بیشتر است. او مکیان را به انفاق و نیکوکاری ستوده، باور دارد که شهر مکه برای فقیران و دراویش و صوفیان اقامتگاه خوبی است. به گفته او، کسی که بخواهد در شهر مکه ولیمه دهد، نخست سراغ فقیران میرود. اطعام فقیران در میان بزرگان مکه همچون قاضی و امام موسم، مرسوم بوده است.[۱۰۱] برخی از آنان در روزهای ویژه وعیدها و بعضی نیز هرروز فقیران را اطعام میکردند تا جایی که گاهی مانند امام حنبلیان سالانه پنجاههزار درهم وامدار میشدند.[۱۰۲] دیگر مردم نیز به اطعام فقیران توجه داشتند. فقیران کنار تنورهای نانوایی میایستادند و مردم به آنان نان میبخشیدند.[۱۰۳]
اوضاع اقتصادی مکه
بر پایه گزارش ابنبطوطه، وضع اقتصادی مردم مکه دستکم در آن سالها خوب و وجود زائران موجب رونق اقتصادی شهر بوده است. زائران افزون بر اینکه باعث رونق بازارها بودند، اموال بسیاری میبخشیدند. حاجیان کاروان عراق به سال (727 ق.) آنقدر طلا در این شهر انفاق کردند که قیمت طلا سخت پایین آمد.[۱۰۴] وی از توزیع صدقات فراوان ابوسعید ایلخان میان مجاوران مکه به سال (729 ق.) گزارش داده است.[۱۰۵]
به دلیل ورود تاجران از سراسر سرزمینهای اسلامی به مکه، انواع مواد خوراکی در این شهر یافت میشد. ابنبطوطه از یافتن میوههایی مانند انگور، انجیر، هلو و خربزه در این شهر گزارش داده است.[۱۰۶] نیز به این عادت مکیان اشارهکرده که تنها یک وعده پس از نماز عصر غذا میخوردند و در باقی روز تنها خرما میخوردند و ازاینرو، تنی سالم داشتند.[۱۰۷] به گفته ابنبطوطه، در بازارهای مکه کودکان یتیم با زنبیل به انتظار مینشستند و هنگامیکه کسی خرید میکرد، کالایش را درازای دریافت دستمزدی به منزل او میبردند. این کودکان با اینکه صاحب کالا با آنها نمیآمد و در پی کار خویش میرفت، در امانت خیانت نمیکردند و کالا را بهسلامت به خانه وی میرساندند.[۱۰۸]
مکیان مردمانی پاکیزه بودند. لباس آنان بسیار سفید و همیشه پاک بود. زنان مکی که ابنبطوطه آنان را به زیبایی و عفت ستوده، عطر فراوان به کار میبردند و خشنود بودند که گرسنه بخوابند، اما پول غذای خود را صرف خرید عطر کنند. به گفته او، زنان مکه شبهای جمعه برای زیارت به مسجدالحرام میرفتند و حضورشان فضای مسجد را عطرآگین میکرد.[۱۰۹]
باورهای مردم مکه
برخی از باورهای مردم مکه را نیز میتوان از میان گزارشهای این سفرنامه دریافت. برای نمونه، مردم مکه عقیده داشتند که پرندگان بر فراز کعبه پرواز نمیکنند و یا تنها کسانی میتواند از دهانه تنگ غار ثور بگذرند که حلالزاده باشند.[۱۱۰] به حکایت ابنبطوطه، شخصی به نام حسن همیشه در مسجدالحرام بود؛ اما هیچگاه وضو و غسل نمیساخت. بااینحال، مردم نهتنها او را نمیراندند، بلکه از او تبرک میجستند. او هر جا که میخواست، میرفت و از هر مغازه چیزی برمیگرفت و صاحب مغازه آن را مایه تبرک و افزایش روزی میدانست.[۱۱۱]
چاپهای منتشرشده از این کتاب
نخستین نسخهای که از سفرنامه ابنبطوطه به چاپ رسیده، خلاصهای به قلم محمد بن فتح بیلونی بانام المنتقیاست که به سال (1278 ق.) در قاهره انتشار یافت. این خلاصه در سالهای (1840 و 1855 م.) به زبان پرتغالی ترجمه و چاپ شد. متن کامل سفرنامه همراه با ترجمه آن در سالهای (1853 و 1858 م.) در چهار جلد با تحقیق گروهی از محققان فرانسوی در پاریس به چاپ رسید. این چاپ مبنای چاپهای دیگر کتاب در سرزمینهای عربی ازجمله چاپ فؤاد افرام بستانی در (1927 م.) و چاپ علی منتصر کتانی در سال (1972 م.) شد. عبدالهادی التازی در سال (1996 م.) چاپ جدیدی از کتاب به دست داد. او نیز چاپ پاریس را اساس کار خود قرارداد؛ اما با استفاده از حدود سی نسخه خطی آن را بازبینی کرد و اشکالها و ابهامها را زدود. این چاپ که شامل حواشی و فهرستی مفصل است، در فاس و از سوی آکادمی کشور مغرب در پنج جلد و 1549 صفحه به سال (1997 م.) منتشر شد. تحفة النظار به زبانهای مختلف ازجمله انگلیسی و ترکی نیز ترجمهشده است. محمدعلی موحد در سال (1337 ش.) این کتاب را به فارسی برگردانده است.
پانویس
- ↑ . الدرر الکامنه، ج 3، ص 480-481؛ تاریخ نوشتههای جغرافیایی، ص 331؛ تحفة النظار، ج 1، مقدمه، ص 80
- ↑ . Ibn Battuta، P2-3.
- ↑ . سفرنامه ابنبطوطه، ص 32-33؛ مجله نامه انجمن، ش 21، ص 7، چند نمونه از دادههای جامعهشناختی و روانشناختی.
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 153-157
- ↑ . تاریخ نوشتههای جغرافیایی، ص 335.
- ↑ تحفة النظار، مقدمه، ج 1، ص 79، 152
- ↑ . تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 227-228
- ↑ . الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج 3، ص 206.
- ↑ . The Odyssey of Ibn Battuta، P8-11؛ Ibn Battuta، P13؛ تحفة النظار، ج 1، ص 125-131
- ↑ . نک: رحلة ابن جبیر، ص 162-167؛ رحلة العبدری، ص 213، 471.
- ↑ . تاریخ نوشتههای جغرافیایی، ص 335-33.
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 85-86
- ↑ . تاریخ نوشتههای جغرافیایی، ص 337.
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 181
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 209-210
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 227
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 273
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 254
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 239
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 226
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 246
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 421
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 22
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 36، 47
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 57
- ↑ تحفة النظار، ج 3، ص 22
- ↑ تحفة النظار، ج 3، ص 55
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 173-174
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 113، 123
- ↑ تحفة النظار، ج 4، ص 25
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 171؛ ج 3، ص 56، 432 ص.
- ↑ تحفة النظار، ج 4، ص 257
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 31، 121
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 223، 258
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 258، 272، 414، 423
- ↑ تحفة النار، ج 2، ص 56
- ↑ تحفة النظار، ج 4، ص 49
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 286
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 177-180
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 47
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 242
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 31
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 36
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 67-78
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 25-28
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 141-142
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 107-109
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 138-140
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 116، 122
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 228
- ↑ تحفة النظار، ج 3، ص 27
- ↑ تحفة النظار، ج 3، ص 242-249
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 153-200
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 221
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 223-231
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 239-343
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 343
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 344-346
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 347
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 347-349
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 364-367
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 411
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 411-421
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 7-54
- ↑ . نک: رحلة ابن جبیر، ص 162-167.
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 78، 88
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 88-91
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 97
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 100-111
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 151-154
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 159-160
- ↑ تحفة النظار، ج 4، ص 181-182
- ↑ . نک: رحلة ابن جبیر، ص 150-154؛ تحفة النظار، ج 1، ص 349-351
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 360-363
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 357
- ↑ . نک: رحلة ابن جبیر، ص 154-157.
- ↑ . رحلة العبدری، ص 442-452؛ تحفة النظار، ج 1، ص 351-355
- ↑ . تحفة الکرام، ص 222؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 319.
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 360
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 356
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 357
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 358-359
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 363
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 372
- ↑ . رحلة ابن جبیر، ص 141.
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 410
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 386
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 386
- ↑ . العقد الثمین، ج 5، ص 214؛ اتحاف الوری، ج 3، ص 184.
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 410
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 90
- ↑ . نک: اتحاف الوری، ج 3، ص 223؛ تحفة النظار، ج 1، ص 56
- ↑ . برای اطلاعات بیشتر نک: اتحاف الوری، ج 3، ص 188-192
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 91
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 153
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 389-390
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 387-388
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 388
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 391-392
- ↑ تحفة النظار، ج 2، ص 88
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 387
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 388-389
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 387
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 410
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 411
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 370
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 389
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 387
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 387
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 372، 384-385
- ↑ تحفة النظار، ج 1، ص 396-397
منابع
- آثار اسلامی مکه و مدینه : رسول جعفریان، قم، مشعر، 1386 ش؛
- اتحاف الوری باخبارام القری : عمر بن محمد بن فهد (م. 885 ق.)، به کوشش شلتوت، مکه، جامعةام القری، 1403 ق؛
- الاحاطة فی اخبار غرناطه : محمد السلمانی (لسان الدین ابن الخطیب)، به کوشش یوسف علی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1424 ق؛
- البدایة و النهایه : ابن کثیر (م. 774 ق.)، بیروت، مکتبة المعارف؛
- تاریخ ابن خلدون : ابن خلدون (م. 808 ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، 1408 ق؛
- تاریخ نوشتههای جغرافیایی در جهان اسلام : کراچکوفسکی، ترجمه: پاینده، علمی و فرهنگی، 1379 ش؛
- تحفة الکرام : محمد مهدی بحر العلوم (م. 1212 ق.)، تهران، مشعر، 1425 ق؛
- الدرر الکامنه : ابن حجر العسقلانی (م. 852 ق.)، به کوشش عبدالمعید خان، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، 1392 ق؛
- رحلة ابن جبیر : محمد بن احمد (م. 614 ق.)، بیروت، دار مکتبة الهلال، 1986 م؛
- رحلة العبدری : محمد العبدری (م. 700 ق.)، به کوشش کردی، دمشق، دار سعدالدین، 1426 ق؛
- سفرنامه ابنبطوطه (رحلة ابنبطوطه): ترجمه: موحد، تهران، علمی و فرهنگی، 1361 ش؛
- شفاء الغرام : محمد الفاسی (م. 832 ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421 ق؛
- نامه انجمن (فصلنامه): تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- Ibn Battuta، travels on Asia and Africa: translated and selected H. A. R. Gib، darf publisher، 1983
- Odyssey of Ibn Battuta: David waines، I. B tauris، 2011