مرقد نوح بن دراج
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:M-mohammad در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۷ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
مرقد نوح بن دَرّاج، یکی از زیارتگاهای شیعیان است که در ناحیه الطف الجریه، در اطراف شهر کربلا قرار دارد که از مرکز شهر کربلا، پانزده کیلومتر فاصله دارد و قبر سید اخرس، نواده امام کاظم(ع) در نزدیکی آن واقع شده است.
این مرقد به شکل مربع بوده که هر ضلع آن حدود هفده متر است. این مرقد متعلق به ابوایوب نوح بن ابیالصبیح درّاج نخعی کوفی، معروف به امام نوح است.
نوح یکی از اصحاب ائمه(ع) و جزء راویان امامان معصوم به شمار میرود که به امر قضاوت استغال داشته؛ فرزند او ایوب بن نوح، که از ثقات محدثان به شمار میآید و از اصحاب ائمه(ع) بوده است.
موقعیت جغرافیایی
مرقد و زیارتگاه نوح بن دَرّاج، اطراف شهر کربلا و در اراضی قبیله آل مسعود، میان نخلستانهای اطراف یکی از شاخههای رودخانه حسینیه در منطقه ابیتر، در ناحیه الطف الجریه قرار دارد.
این مرقد، از مرکز شهر کربلا، پانزده کیلومتر فاصله دارد و در نزدیکی آن، قبر سید اخرس، نواده امام کاظم(ع) واقع است که نیای سادات خاندان آل خَرسان است.
بنای زیارتگاه
ساختمان زیارتگاه، مربع شکل و ابعاد هر ضلع آن، حدود هفده متر و ارتفاع آن، نزدیک به ٣/6 متر و دارای یک صحن روبازِ داخلی است.
ورودی بنا در جانب شمال واقع شده است که با دری، به اتاق مرقد متصل میشود. بالای ورودی، طاقی به عرض ١/4 متر و ارتفاع ٢/4 متر، با آجر ساخته شده و دو طرف آن، دو منارچه، به ارتفاع نزدیک یک متر قرار گرفته است.
ورودی مرقد، به اتاقی دایره شکل، متصل است که قطر آن چهار متر و وسط آن، ضریحی از جنس چوب، به رنگ مشکی، به ابعاد ٢/5 * ٢/5 متر قرار دارد که آثار کهنگی و فرسودگی، در آن دیده میشود. بالای این اتاق، گنبدی قیفی شکل، به قطر 5/5 متر ساخته شده که ارتفاع آن از سطح زمین، حدود شش متر است. مقابل ساختمان زیارتگاه، صحنی به ابعاد ١٧* ١٣ متر وجود دارد. به تازگی، برای گسترش حرم، کارهایی انجام شده که هزینه آن را خادم مرقد، نصر مهدی النشمی مسعودی پذیرفته است. [۱]
معرفی نوح
نام نوح، ابوایوب نوح بن ابیالصبیح درّاج بن ابیعلی عبدالله نخعی کوفی است که میان اعراب روستاهای اطراف کربلا، به «امام نوح» معروف بوده و به غیر آن، شناخته نمیشود. [۲]
نوح، یکی از چهار فرزند درّاج است که خود و برادرانش، به قضاوت رسیدند. درّاج از افراد غیرعرب است که به کوفه و بصره هجرت کرد و در آنجا، به کشاورزی پرداخت. ازاینرو آنان را «نَبط» و «انباط» نامیدند. بنابراین نوح از موالی است که به اعتبار وابستگیاش به قبیله «نَخَع»، نخعی نامیده میشود. [۳]
برادرش، جمیل بن درّاج، از راویان موثق و از نویسندگانِ صاحب اصل روایی، در قرن دوم هجری است که از دو امام هفتم و هشتم، روایت کرده است. [۴] فرزندش، ایوب بن نوح، از دیگر راویان موثق شیعه است که چهار امام (از امام رضا(ع) تا امام حسن عسکری(ع)) را درک کرده و نماینده امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) بوده است. [۵]
نجاشی او را از شیعیانی به شمار آورده است که تشیع خود را پنهان میداشتند. [۶] اما در کتب تراجم و رجال اهلسنت، او را از شاگردان ابوحنیفه، ابنشبرمه و ابنابیلیلی خواندهاند و حتی او را در شمار طبقات حنفیه یاد کرده و نوشتهاند که او به آرای ابنابیلیلی متمایل بود و با اینکه نابینا بود، در زمان هارونالرشید، قضاوت کوفه و سپس قضاوت ناحیه شرقی بغداد را پذیرفت. [۷]
برخی مقام علمی و دقت ادبی او را در قضاوت، از استادش ابنابیلیلی یا ابنشبرمه، بالاتر دانسته و در ستایش او گفتهاند: «نزدیک بود که از سخن نادرست گامها بلغزد، اگر نوح بن درّاج آن را جبران نمیکرد». [۸] برخی تصریح کردهاند که نوح، قضاوت ناحیه شرقی بغداد را تا زمان درگذشت، به عهده داشت. [۹]
طبقه و منزلت روایی نوح
او از اصحاب امام صادق(ع) و از راویان طبقه هشتم بوده و از کسانی، چون عبدالله بن شبرمه، سلیمان اعمش، اسماعیل بن ابیخالد، سعد بن طریف، محمد بن عبدالرحمن بن ابیلیلی، هشام بن عروه و ابوحنیفه، روایت کرده است.
عباد بن یعقوب، برادرش جمیل بن درّاج، ابنابیعمیر، اسماعیل بن موسی فزاری سُدّی و ابونُعَیم ضرار بن صُرد نیز از وی، روایت کردهاند. [۱۰]
درباره منزلت رواییاش، کسانی چون محمد بن عبدالله بن نُمیر، شیخ طوسی، علامه و میرداماد، به وثاقت و اعتبار روایات وی، گواهی دادهاند. ابوزرعه و ابنعدی، احادیث او را قابل نوشتن و بدون اشکال دانستهاند. اما ابوداوود، یحیی بن معین، ابراهیم جوزجانی، دارقطنی، نسائی، ذهبی، ابنحجر و جزائری، در کتاب حاوی الاقوال، وی را ضعیف، غیر موثق، کذاب، متروک الحدیث یا منکر الحدیث خواندهاند.
شماری از احادیث وی، در منابع روایی شیعه آمده است و اندکی از آنها، در منابع حدیثی و تراجم اهلسنت، به چشم میخورد. [۱۱] از او روایت شده است که پیامبر اکرم(ص) خطاب به عمار یاسر فرمود: «آفرین بر پاک و پاکیزه شده». [۱۲]
حاکم نیز از وی نقل میکند که امام حسن بن علی(ع) در پاسخ به کسی که گفته بود: «آغاز اذان گفتن، از رؤیای عبدالله بن زید بن عاصم بوده است»، فرمود: «منزلت اذان، بالاتر از این است. جبرئیل اذان را دو فصل دو فصل در آسمان گفت و آن را به پیامبر(ص) آموخت و اقامه را یک فصل یک فصل گفت و به پیامبر(ص) آموخت». [۱۳]
مذهب نوح
نجاشی هنگامی که به معرفی برادر نوح، یعنی جمیل بن درّاج میپردازد، چنین میگوید: «نوح بن درّاج، یکی از عالمان و محدثان شیعه است. ولی او باور خویش را به ولایت و مکتب تشیع، آشکار نمیکرد و به تعبیر رساتر، تقیه مینمود». [۱۴]
شیخ کشی در این زمینه مینویسد: استادم محمد بن مسعود عیاشی گفت: «از استادم ابوجعفر حمدان بن احمد کوفی، درباره شان و جایگاه نوح پرسیدم». پاسخ داد: «او یکی از دانشوران فرزانه شیعی و قاضی کوفه بود. به او گفتند: چرا داخل دستگاه عباسیان شدی؟ در پاسخ گفت: من داخل حکومت نشدم و به منصب قضا تن ندادم، مگر اینکه روزی از برادرم جمیل پرسیدم: چرا در مسجد برای نماز حضور پیدا نمیکنی؟ او گفت: چون من حتی لباس مناسبی که به مسجد بیایم، ندارم». [۱۵]
تشیع نوح در روایات
برخی از روایات، نشان گویایی از تشیع نوح بن درّاج و باور وی به مکتب اهلبیت(ع) است؛ چنانکه شیخ صدوق در داستان زیر، بدان اشاره کرده است:
دشمنان امام کاظم(ع)، نزد هارون عباسی، علیه آن حضرت، دروغپراکنی میکردند؛ بهگونهای که ترس از دستدادن تاج و تخت، سراسر وجود هارون را فراگرفت. بدینسبب روزی حضرت موسی بن جعفر(ع) را نزد خود طلبید. در آغاز، رفتار زشت و نامناسبی از وی سر زد و در حالیکه سرشار از کین و حسد بود، رو به امام کرد و گفت: «چرا شما اهلبیت (فرزندان علی(ع)) ادعا میکنید که از پیامبر(ص) ارث میبرید؛ در حالیکه با وجود عمو (عباس)، پسرعمو (علی(ع)) از ارث محروم میشود. زمانی که رسول خدا(ص) از دنیا رفت، ابوطالب از دنیا رفته بود. ولی عباس، عموی پیامبر(ص)، زنده بود. پس میراث پیامبر باید به عمویش برسد؛ نه به علی که فرزند ابوطالب است. امام(ع) در پاسخ فرمود: «مرا از پاسخ معافدار و از مسائل دیگر پرسش کن». هارون گفت: «هرگز این را نمیپذیرم؛ مگر اینکه پاسخ مرا بدهی».
آنگاه امام(ع) فرمود: «از علی بن ابیطالب(ع) نقل شده است که اگر فرزند صلبی شخص متوفا، چه دختر و چه پسر، زنده باشند، با وجود آنان، کسی از متوفا ارث نمیبرد؛ مگر پدر و مادر و زن یا شوهر، و با وجود فرزندان علی، برای عمو، ارث ثابت نیست. در قرآن، ارثبردن عمو با وجود فرزندان، بیان نشده است. بلکه این مطلب نادرست را ابوبکر و عمر و بنیامیه گفتهاند و سخن آنان، مبنای صحیحی ندارد و از رسول خدا(ص) در اینباره روایتی نرسیده است. اما عالمان فرزانهای هستند که سخن علی(ع) را قبول دارند و بدین نظر فتوا میدهند و قضاوت میکنند و دیدگاه ابوبکر و عمر و بنیامیه را مردود و باطل میدانند.
آنگاه امام کاظم(ع)، دیدگاه نوح بن درّاج را بیان کرد و فرمود: «نوح در این مسئله، برابر با کلام حضرت علی(ع) قضاوت کرده است؛ در حالیکه تو او را به عنوان قاضی بصره و کوفه، منصوب کردهای». در اینجا بود که هارون، جمعی از عالمان و قاضیان، مانند ابراهیم مدنی، فضیل بن عیاض و سفیان ثوری را فراخواند و آنان گواهی دادند که حضرت علی(ع) در این مسئله، چنین فرموده است. هارون پرسید: «پس چرا شما طبق این نظر قضاوت نمیکنید؟» آنان یک صدا گفتند:
«ما میترسیم. ولی نوح بن درّاج، ترسی ندارد و انسان شجاعی است». [۱۶]
دقتنظر در قضاوت
همچنین خطیب بغدادی، داستانی نقل کرده که نشاندهنده دقتنظر نوح بن درّاج در قضاوت است. او از «ابوزید عمر بن شبه»، روایت کرده است که روزی، قاضی ابنابیلیلی حکمی صادر کرد و نوح بن درّاج که در مجلس حاضر بود، به او هشدار داد. ابنابیلیلی نیز در حکم خود اندیشید و از آن بازگشت.
ابنشبرمه در اینباره چنین سروده است: کادت تزلّ بها من حالق قدم. نزدیک بود که پای قاضی بلغزد. ولی نوح بن دراج از این کار جلوگیری کرد. نوح هنگامی که لغزش قاضی را مشاهده کرد، توانست از معدن حکمت خویش، آن را تصحیح نماید.
میگویند که صاحب قضاوت اشتباه، قاضی ابنشبرمه بود؛ نه ابنابیلیلی. موضوع نیز اینگونه بوده است که مردی ادعا کرد نخسلتانی برای وی است و شهودی نیز آورد و آنان گواهی دادند که نخلستان از آنِ اوست. ابنشبرمه از آنان پرسید: «چند نخل، در آن نخلستان وجود دارد؟» آنان گفتند: «نمیدانیم». پس ابنشبرمه، شهادت آنان را نپذیرفت. نوح رو به او کرد و گفت: «تو در این مسجد، سی سال است که قضاوت میکنی و هنوز نمیدانی که در آن، چند ستون است»! قاضی چون این را شنید، به مدعی گفت: «شهود خود را دوباره فراخوان». سپس حکم کرد که آن نخلستان، به او بازگردد. [۱۷]
وفات
مورخان، وفات نوح بن درّاج را به سال ١٨٢ه. ق، در بغداد نوشتهاند. [۱۸]
ایوب فرزند نوح
نوح بن دراج، فرزندی به نام ایوب داشت که از ثقات محدثان به شمار میآید و علمای رجال شیعه، از وی تجلیل کردهاند.
اساتید
ایوب بن نوح، از ابنابیعمیر، عبدالله بن سنان، عبدالله بن مسکان، حریز بن عبدالله، حسن بن علی الوشاء، حسن بن محبوب، حسین بن عثمان، صفوان بن یحیی، علی بن نعمان رازی و محمد بن سنان، روایت کرده است.
شاگردان
از وی نیز، محمد بن علی بن محبوب قمی، احمد بن محمد بن خالد برقی قمی، سعد بن عبدالله قمی، عبدالله بن جعفر حمیری، محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری، حسن بن علی بن فضّال، محمد بن حسن صفار قمی، ابان بن عثمان و علی بن مهزیار اهوازی، روایت کردهاند. [۱۹]
جایگاه والای ایوب
شیخ طوسی و برقی در رجال خود، او را در زمره اصحاب امام رضا(ع)، امام محمد جواد(ع) و امام هادی(ع) برشمردهاند. [۲۰]
نجاشی میگوید: ایوب بن نوح، افزون بر اینکه از یاران امامان(ع) بود، سمت وکالت و مسئولیت امور مالی و اخذ وجوهات شرعیه شیعیان را نیز از ناحیه امامهادی(ع) و امام عسکری(ع) عهدهدار بود[۲۱] چنانکه گفتهاند: «کان وکیلاً لابیالحسن(ع) و ابیمحمد(ع) عظیم المنزلة عندهما ماموناً». درباره تقوا و ورع و عبادتش نیز گفتهاند: «کان شدید الورع» و «کانَ کَثیر العبادة». و پذیرش این مسئولیت خطیر، نشان از جایگاه و منزلت بالای ایوب بن نوح دارد.
همچنین او را از چهرههای صالح و بندگان شایسته حق تعالی شمرده و دربارهاش گفتهاند: «کان من عباد الله الصالحین». [۲۲]
به گفته شیخ طوسی، ایوب ابن نوح، کتاب و روایات و مسائلی را به روایت از امام حسن عسکری(ع)، از خود باقی گذاشته است. [۲۳] با بررسی اجمالی روایاتی که در منابع شیعه از ایوب بن نوح روایت شده است، مشخص میشود که جهتگیری و گرایش کلی این روایات، معطوف به بیان رفتارهای عبادی و فردی مکلفان، مانند احکام نماز، حج، روزه، معاملات، نکاح و طلاق است. البته چند روایت نیز از او، درباره امامت و ثواب و پاداش زیارت ائمه(ع)، نقل شده است. [۲۴]
ابنقولویه قمی از قول حمدان دیوانی، نقل میکند:
روزی به محضر مولایم، امام جواد(ع) تشرف یافتم و به ایشان عرض کردم: «پاداش زائری که مرقد پدرت علی بن موسی الرضا(ع) را در خراسان زیارت کند، چقدر است؟» امام در پاسخ فرمود: «کسی که قبر پدرم را زیارت کند، خداوند گناهان حال و گذشته او را خواهد آمرزید». حمدان میگوید: «من ایوب بن نوح را ملاقات کردم و گفتم: ای اباالحسین! من از مولا و حجت خدا، امام جواد(ع)، چنین و چنان شنیدم». ایوب گفت: «آیا من به دانش تو بیش از آنچه شنیدهای، نیفزایم؟» گفتم: «بله». گفت: «من از امام جواد(ع) این روایت را شنیدم که آن حضرت فرمود: «کسانی که پدرم را زیارت کنند، در روز قیامت برای آنان منبرهایی مقابل منبر رسولالله، نهاده خواهد شد؛ تا همه از حساب و کتاب قیامت فارغ شوند». آنگاه حمدان میگوید: «من بعد از چندی، ایوب بن نوح را دیدم که به شهر طوس به زیارت امام رضا(ع) مشرف شده بود. تا مرا دید گفت: به زیارت مولایم آمدهام و هدفم به دست آوردن منبری است که امام جواد(ع) فرموده است». [۲۵]
شیخ طوسی در کتاب غیبت، هنگامی که اصحاب شایسته امامان را برمیشمرد، چنین مینگارد: «از این گروه است: ایوب بن نوح». سپس از قول «عمرو بن سعید مدائنی»، این داستان را نقل میکند:
روزی نزدیک شهر مدینه (صریا)، نزد امام هادی(ع) بودم که ناگاه ایوب بن نوح نزد آن حضرت آمد. امام(ع) ایوب را به دنبال کاری فرستاد و سپس فرمود: «ای عمرو! اگر میخواهی مردی از اهل بهشت را بنگری، به سیمای این مرد بنگر». [۲۶]
تاریخ وفات ایوب
بیتردید ایوب بن نوح تا سال ٢6٠ه. ق، زنده بوده است. اما اینکه بعد از این تاریخ در چه سالی و در کدام سرزمین، از دنیا رفته، هیچیک معلوم نیست و در زندگینامهها، در هالهای از ابهام قرار دارد.
پانویس
- ↑ مراقد المعارف، ج٢، صص ٣5٠ و ٣5١؛مرقدها و مکانهای زیارتی کربلا، صص ١٠٩ و ١١٠.
- ↑ مرقدها و مکانهای زیارتی کربلا، ص١٠6.
- ↑ تهذیب الکمال، ج١٩، ص١٧٢.
- ↑ رجال النجاشی، ص١٢6.
- ↑ رجال النجاشی، ص١02.
- ↑ رجال النجاشی، ص١٢6.
- ↑ تاریخ بغداد، ج١5، ص4٣٢؛تهذیب الکمال، ج١٩، ص١٧١ و ١٧٢.
- ↑ تاریخ بغداد، ج١5، ص4٣٢.
- ↑ تاریخ بغداد، ج١5، ص4٣٢.
- ↑ تاریخ بغداد، ج١5، ص4٣١؛تهذیب الکمال، ج١٩، ص١٧٠.
- ↑ ر. ک: المستدرک علی الصحیحین، ج٣، ص١٧١؛تهذیب الاحکام، ج6، ص٣١٠ و ج٩، ص٢٨6.
- ↑ تاریخ بغداد، ج١5، ص4٣١؛تحفة الاحوذی، المبارکفوری، ج١٠، ص٢٩٨.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج٣، ص١٧١.
- ↑ رجال النجاشی، ص١٢6.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ض ٢١6.
- ↑ عیون اخبار الرضا(ع)، الشیخ الصدوق، ج١، صص ١5٩ و ١64.
- ↑ تاریخ بغداد، ج١5، صص4٣١ و 4٣٢.
- ↑ تاریخ بغداد، ج١5، ص4٣5؛تهذیب الکمال، ج١٩، ص١٧٢.
- ↑ معجم رجال الحدیث، الخوئی، ج4، صص ١٧١ و ١٧٢.
- ↑ رجال الطوسی، صص٣5٢، ٣٧٣ و ٣٨٣؛رجال البَرقی، ص٣٣١ و ٣5١ و ٣54.
- ↑ رجال النجاشی، ص١٠٢.
- ↑ رجال النجاشی، ص١٠٢.
- ↑ الفهرست، ص١6.
- ↑ ر. ک: جامع الرواة، الاردبیلی، ج١، ص١١٣ و ١١4.
- ↑ کامل الزیارات، ص٣١٩.
- ↑ الغیبة، الطوسی، صص٢٣4 و ٢٣5.
منابع
- مراقد المعارف: محمد حرزالدين، تحقيق: محمدحسين حرزالدين، قم، سعيد بن جبير، ٢٠٠٧م.
- مرقدها و مكانهاى زيارتى كربلا: عبدالامير قريشى، ترجمه: احسان مقدس، چاپ ١، تهران، مشعر، ١٣٩١ه. ش.
- تهذيب الكمال في اسماء الرجال: يوسف المزي، تحقيق: احمد علي عبيد و حسن احمد آغا، بيروت، دار الفكر، ١۴١۴ه. ق - ١٩٩۴م.
- رجال النجاشي: احمد بن علي، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ط ۶، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين، ١۴١٨ه. ق.
- تاريخ بغداد (تاريخ مدينة السلام): احمد بن علي بن ثابت (الخطيب البغدادي)، تحقيق: بشّار عوّاد معروف، ط ١، بيروت، دار الغرب الاسلامي، ١۴٢٢ه. ق - ٢٠٠١م.
- المستدرك علي الصحيحين: الحاكم النيشابوري، تحقيق: عبدالسلام بن محمد بن عمر عَلّوش، بيروت، دار المعرفة، ١۴٠۶ه. ق.
- اختيار معرفة الرجال (رجال الكشّي): ابوجعفر محمد بن حسن (الشيخ الطوسي)، تحقيق، جواد القيومي الاصفهاني، ط ١، قم، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين، ١۴٢٧ه. ق.
- عيون اخبار الرضا(ع): الصدوق، تحقيق: حسين اعلمى، بيروت، موسسه الاعلمى، ١۴٠۴ه. ق. باترجمه علىاكبر غفارى.
- معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة: السيد ابوالقاسم الموسوي الخوئي، (لا م)، (لا ن)، ط ۵، ١۴١٣ه. ق - ١٩٩٢م.
- الرجال: الشيخ الطوسي، تحقيق: جواد القيومي الاصفهاني، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين، ١٣٧٣ه. ش.
- رجال البرقي: احمد بن عبدالله (البرقي)، تحقيق: حيدر محمدعلي البغدادي، ط ١، قم، مؤسسة الامام الصادق(ع)،١۴٣٠ه. ق.
- الفهرست: محمد بن الحسن (الشيخ الطوسي)، تصحيح: محمد صادق بحرالعلوم، النجف، المكتبة المرتضوية.
- جامع الرواة: محمد بن علي الاردبيلي، قم، مكتبة آيت الله العظمي المرعشي النجفي، ١۴٠٣ه. ق
- كامل الزيارات: جعفر بن محمد بن جعفر (ابن قولويه قمي)، تصحيح: بهراد الجعفري، ط١، تهران، صدوق، ١٣٧۵ه. ش. الغيبة، محمد بن الحسن (الشيخ الطوسي)، تصحيح: علي اكبر الغفاري و بهراد الجعفري، ط ٢، تهران، دار الكتب الاسلامية، ١۴٢٩ه. ق - ١٣٨٧ه. ش.