ابوعبیده جراح: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز (←منابع) |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
| نویسنده = علی غفرانی و معصومه اخلاقی }} | | نویسنده = علی غفرانی و معصومه اخلاقی }} | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
{{صحابه}} | |||
[[رده:مقالههای در دست ویرایش]] | [[رده:مقالههای در دست ویرایش]] |
نسخهٔ ۲۹ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۳۳
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Abazar در تاریخ ۸ آذر ۱۳۹۶ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
عامر بن عبدالله بن جراح مشهور ابوعبیده جراج (درگذشت ۱۸ق.) صحابی مشهور و نقش آفرین در ماجرای سقیفه
نسب
عامر بن عبدالله بن جراح مشهور به ابوعبیده جراح صحابی پیامبر و از تیره بنیحارث بن فهر از قریش بود جراح نام جد وی بوده است. [۱] اما دلیلی برای آن ذکر نشده است. درباره پدر او سخنان متناقضی نقل شده است. بر پایه نقلی او پیامبر اسلام را درک کرد و به وی ایمان آورد [۲] اما بر پایه گزارشی دیگر از مخالفان پیامبر بود و ایشان را سب میکرد. ابوعبیده در جنگ بدر سر او را برید و نزد پیامبر آورد[۳] البته برخی با استناد به مرگ وی پیش از اسلام، در صحت این گزارش تردید کردهاند.[۴] و برخی این داستان را در جهت فضیلتتراشی برای صحابه دانستهاند.[۵]مادر او امیمه بنت غنم بن جابر از تیره بنیحارث قریش بود و بعدها اسلام آورد.[۶] برخی منابع شیعی شأن نزول آیات ۹۰ سوره مائده،[۷] ۵۱ قلم، [۸] ۷۴ توبه،[۹] ۱۰۸ نساء، [۱۰]زخرف، [۱۱]محمد[۱۲] را در نکوهش او دانستهاند.
در دوره پیامبر
ابوعبیده از ۱۷ نفر باسواد مکه هنگام ظهور اسلام بود. [۱۳]او در دوران جاهلیت برای در مکه گورکنی می کرد.[۱۴] گفتهاند به همراه ارقم بن ابیارقم و عثمان بن مظعون اسلام آورد از این رو از نخستین مسلمانان به شمار آوردهاند.[۱۵] برخی نیز اسلام او را به دست ابوبکر دانستهاند.[۱۶] او در زمان دعوت مخیانه پیامبر در مکه مردم را به اسلام دعوت میکرد.[۱۷] همچنین نام او در شمار مهاجرانی ذکر شده که پیش از جعفر بن ابیطالب به حبشه هجرت کردند.[۱۸] البته برخی مهاجرت وی به حبشه را در مهاجرت دوم دانستهاند.[۱۹] برخی نیز او را حاضر در هر دو هجرت دانستهاند.[۲۰] پس از آنکه پیامبر به مدینه مهاجرت کرد ابوعبیده از حبشه به مکه بازگشت و از آنجا به مدینه مهاجرت کرد و در خانه کلثوم بن هدم که خانه مردان مجرد بود ساکن شد.[۲۱]ابوعبیده در جنگ بدر حضور داشت. برخی سن او را در این جنگ ۴۱ سال دانستهاند[۲۲] با استناد به این گزارش سن او به هنگام اسلام آوردن ۲۷ بوده است. پیامبر میان او و سعد بن معاذ [۲۳] یا سالم مولای ابیحذیفه[۲۴] و یا بلال حبشی [۲۵] پیمان برداردی بست. وی همچنین با محمد بن مسلمه برای برخورداری از میراث پیمان برادری برقرار کرد.[۲۶]بر پایه روایتی از انس بن مالک وی به همراه ابی بن کعب و ابوطلحه انصاری شراب نوشیده است.[۲۷]
حضور در جنگها
بنابر گزارشها ابوعبیده در جنگهای بدر و احد حضور داشت. [۲۸]او در جنگ احد از اندک کسانی بود تا آخرین لحظه از پیامبر دفاع کردند. او در این جنگ به مداوای مجروحان پرداخت و حلقه زرهی را که به پیشانی پیامبر فرو رفته بود با دندان بیرون کشید از همین رو دندانهای پیشینش شکست و به همین جهت او را اثرم و اهتم گفتند.[۲۹] اما منابع شیعی گزارش کردهاند در این ماجرا تنها علی و ابودجانه در کنار پیامبر ماندند [۳۰] در برخی از منابع آمده است که عقبة بن وهب حلقه را از پیشانی پیامبر بیرون آورد.[۳۱] او از گواهان صلح حدیبیه در سال ششم قمری بود و نام او در کنار دیگر گواهان در بالای پیماننامه نوشته شد.[۳۲] به گفته ابن سعد، ابوعبیده در همه جنگهای دوره پیامبر حضور داشت.[۳۳] ابن حجر گفته است در همه غزوهها به جز غزوه تبوک حاضر بوده است.[۳۴] او در سریههای خبط (سیف البحر) و ذیالقصه در سال ۶ق فرمانده سپاه بود و در سریه خبط پیامبر او را با ۳۰۰ نفر به سوی قبیلهای از جهینه فرستاد.[۳۵] در غزوه ذات السلاسل پیامبر او را با گروهی از مسلمانان به کمک عمرو بن عاص فرستاد گفته شده است با اینکه از عمرو بن عاص دل خوشی نداست اما به سبب پیروی از دستور پیامبر با او کنار آمد و پیامبر نیز وی را تحسین نمود.[۳۶] منابع اهل سنت معتقدند وی در تبوک حاضر نبوده[۳۷] و پیامبر او را در مدینه نهاده بود[۳۸] برخی از منابع شیعی معتقدند ابوعبیده از کسانی بود که میخواستند در بازگشت از غزوه تبوک با رم دادن شتر پیامبر او را ترور کنند.[۳۹] ابوعبیده در فتح مکه فرماندهی بخشی از سپاه مسلمانان را بر عهده داشت[۴۰] و پیشاپیش پیامبر وارد مکه شد[۴۱]و از گواهان پیماننامه هیئتهای نمایندگی قبایل با پیامبر بود.[۴۲] پیامبر او را برای تبلیغ و جمعآوری زکات به سوی قبابل و مناطق مختلف میفرستاد. از سوی پیامبر برای گرفتن جزیه به بحرین رفت و با گرفتن آنها به مدینه بازگشت و پیامبر از بازگشت او اظهار خوشحالی کرد.[۴۳] همچنین در پی درخواست مردم نجران از پیامبر که فردی را به سوی آنان بفرستد پیامبر ابوعبیده را با آنجا فرستاد.[۴۴] ابوعبیده برای آموزش دینی به دستور پیامبر به یمن نیز رفت. [۴۵]
پس از پیامبر
ابوعبیده هنگام رحلت پیامبر در سپاه اسامه بود.[۴۶] هنگامی که خبر رحلت رسول خدا(ص) به سپاه رسید به همراه اسامه و عمر بن خطاب به مدینه بازگشت و در مراسم دفن پیامبر(ص) حضور یافت.[۴۷]. البته به هنگام دفن پیامبر(ص) کسی را به دنبال ابوعبیده و فرد دیگری را به دنبال ابوطلحه فرستاده بودند، ابوطلحه زودتر رسید و قبر رسول خدا(ص) را کند.[۴۸] پس از درگذشت پیامبر و بیعت با ابوبکر ماجرای ارتداد اعراب در برخی از نواحی پیش آمد ابوعبیده، عمر بن خطاب و سعد بن ابیوقاص از ابوبکر خواستند از اعزام سپاه اسامه به روم منصرف شود و ایشان را برای سرکوب مرتدان بفرستند اما ابوبکر نپذیرفت و فقط عمر را در مدینه نگه داشت و دیگران را به سپاه ملحق کرد.[۴۹]
حضور در سقیفه
ابوعبیده به همراه عمر بن خطاب در ماجرای سقیفه حضور داشت.[۵۰] هنگامی که ابوبکر، عمر و ابوعبیده به سقیفه بنیساعده رسیدند برخی از انصار برای انتخاب خلیفه در آنجا گرد آمده بودند.[۵۱] آنان پیامبر را از مهاجران شمردند و خود را به جانشینی او سزاوارتر دانستند[۵۲] ابوبکر و عمر نخست قصد داشتند با ابوعبیده بیعت کنند[۵۳] اما او ابوبکر را به دلیل تقدم در اسلام و همراهی با پیامبر در هجرت به مدینه مقدم دانست.[۵۴] برخی از منابع معتقدند ابوعبیده، ابوبکر، عمر، مغیره بن شعبه، عبدالرحمن بن عوف و سالم مولای ابوحذیفه با هم عهد کرده بودند که پس از پیامبر نگذارند خلافت به بنیهاشم برسد.[۵۵]
بیعت گرفتن از مخالفان ابوبکر
وقتی که ابوبکر به خلافت رسید ابوعبیده نقش عمدهای در گرفتن بیعت از مخالفان بهویژه امام علی(ع) داشت.[۵۶] او در بیعت گرفتن از امام علی(ع) به سابقه وی در اسلام، فضل و خویشاوندی وی با پیامبر اشاره میکرد. اما ابوبکر را به دلیل کنهسالی و تجربه بیشتر برای خلافت سزاروارتر میداسنت و از امام علی(ع) خواست تا با ابوبکر بیعت کند.[۵۷] بر پایه گزارشی در مشاجره با امام علی(ع) او را حریص به خلافت دانست.[۵۸]هنگامی که ابوبکر به حدیثی از پیامبر استناد نمود که نبوت و خلافت در بنیهاشم جمع نمیشوند او به صحت این حدیث گواهی داد.[۵۹] همچنین برخی از مفسران شیعی او را از کسانی دانستهاند که برای گرفتن بیعت به خانه حضرت زهرا(س) هجوم برده است.[۶۰] همچنین اوعبیده به همراه عمر بن خطاب و مغیرة بن شعبه برای بیعت گرفتن از عباس بن عبدالمطلب تلاش کرد[۶۱] بر پایه گزارشی برای جدایی وی از علی نیز کوشیدند.[۶۲] ابوعبیده در خلافت ابوبکر مدتی متصدی بیت المال بود.[۶۳] سپس فرمانده کل سپاه مسلمانان در شام شد. [۶۴] و شهرها و مناطق عمده شام از جمله دمشق را فتح کرد. در سال ۱۵ق با خالد بن ولید به حمص لشکر کشید و پس از ماهها محاصره آن را تصرف کردند. [۶۵]
دوران خلیفه دوم
ابوعبیده مورد اعتماد خلیفه دوم بود. عمر در سال ۱۷ق خالد بن ولید را از حکومت شام برکنار کرد و ابوعبیده را به جای او منصوب کرد.[۶۶] خلیفه میگفت آرزو دارم خانهای پر از مردانی همچون ابوعبیده داشته باشم [۶۷] و به گفته خودش میخواست وی را پس از مرگ جانشین خود بگمارد. [۶۸] ابوعبیده در فتح جزیره در سال ۱۷ق و فتح مصر در سال ۱۸ق از فرماندهان مسلمانان بود.[۶۹] بر پایه گزارشی در خلافت عمر بن خطاب مدینه دچار قحطی و خشکسالی شد او از والیان شهرهای مختلف درخواست ارسال مواد خوراکی کرد. ابوعبیده ۴۰۰۰ بار شهر خوراکی از شام به مدینه آورد گفته شده است هنگامی که عمر خواست بهای این مواد خوراکی را بپردازد ابوعبیده از پذیرش آن خوداری کرد و آن را برای رضای خدا دانست.المنتظم، ج۴، ص۲۵۱. گفته شده است روزی عمر بن خطاب ۴۰۰۰ درهم و ۴۰۰ دینار برای وی فرستاد تا وی را بیازماید او همه آنها را تقسیم کرد. الطبقات، ج۷، ص۲۶۹. همچنین در منابع آمده است وی آرزو میکرد که ای کاش گوسفندی بود و خانوادهاش از گوشتش بهره میبردند.[۷۰]
درگذشت و مدفن
ابوعبیده در سال ۱۸ق در ۵۸ سالگی در اثر طاعون عمواس در اردن از دنیا رفت. معاذ بن جبل بر جنازه وی نماز گذارد.[۷۱] سپس او را در روستای عمتا در منطقه غور (بیسان) دفن کردند.[۷۲]
پانویس
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۵؛ تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۴۳؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۵.
- ↑ البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷.
- ↑ المحبر، ص۱۷۰؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۶.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۳۶؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۸۱۷.
- ↑ المعارف، ص۲۴۷؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.
- ↑ البرهان، ج۲، ص۳۶۰.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۵۶۶-۵۶۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۷۵؛ الکافی، ج۸، ص۳۳۴. ۷۹-۸۰.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۱. ۲۵-۲۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۱؛ البرهان، ج۴، ص۸۸۴.
- ↑ فتوح البلدان، ص۴۵۷.
- ↑ السیرة النبویة، ج۲، ص۶۶۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳؛الطبقات، ج۳، ص۳۹۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۵، ۸، ۱۴۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۴؛ الریاض النضره، ج۳، ص۳۴۶.
- ↑ نک: انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۰.
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۳۲۹؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۲۱.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۲۶۹؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۴۱۴؛ المعارف، ص۲۴۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵؛ الطبقات، ج۳، ص۴۲۱.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۸۸، ۳۱۳؛ المحبر، ص۷۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷.
- ↑ الاصابه، ج۱، ص۴۵۵.
- ↑ المحبر، ص۷۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۳.
- ↑ صحیح البخاری، ج۸، ص۱۳۴.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۵۷، ۲۴۰؛ نک السیرة النبویه، ج۱، ۶۵۸.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۴۰، ۲۴۷؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۳۰.
- ↑ الارشاد، ج۱، ص۸۲؛ الکافی، ج۸، ص۳۱۸؛ علل الشرایع، ج۱، ص۷.
- ↑ المعارف، ص۲۴۸؛ الاستیعاب، ج۲، ص۳۴۲.
- ↑ اسد الغابه، ج۳، ص۷۴۲.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.
- ↑ الاصابه، ج۶، ص۲۸.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۷۷۰-۷۷۳؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲۳-۶۲۴.
- ↑ الاصابه، ج۶، ص۲۸.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ خصال، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ فتوح البلدان، ص۵۲؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۷-۴۰۷؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۶۱۲؛ الطبقات، ج۲، ص۷۴-۷۵.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۱۳۷؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۶۲-۶۳؛ دلائل النبوة، ج۶، ص۳۱۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۳۱۵؛ صحیح البخاری، ج۸، ص۱۳۴؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۱.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۱۰؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۶.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۳
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۴.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰-۱۱۲۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۰؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۰۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۱۹.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۹؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۶۳؛ الطبقات، ج۳، ص۲۲۱.
- ↑ الرده، ص۴۱-۴۲؛ الاحتجاج، ج۱، ص۹۱؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۸.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۱۷۹-۱۸۰.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۱۱۲۱؛ الرده، ص۴۶.
- ↑ نک: الرده، ص۴۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۲.
- ↑ الغارات، ج۲، ص۷۶۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۵.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۶۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۴۰، ۳۵۵، ۴۰۵-۴۰۶؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۶؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۵۹۸.
- ↑ الاستیعاب، ج۲، ص۷۹۳.
- ↑ الطبقات، ج۷، ص۲۶۹.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۲۶۱؛ مسند احمد، ج۱، ص۱۸؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۷-۱۰۷.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۳۱۵؛ اسدالغابه، ج۳، ص۶.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۱۳۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸؛ شذرات الذهب، ج۱، ص۲۹.
- ↑ معجم البلدان، ج۴، ص۱۵۳؛ الاعلام، ج۳، ص۲۵۲.