حجة الوداع

از ویکی حج

حجة الوداع، تنها حج حضرت محمد(ص) پس از هجرت

نام

حجة الوداع، تنها حج گزاری عمومی مسلمانان به همراه حضرت محمد(ص)، در سال دهم هجری بود که طی آن پیامبر(ص) بسیاری از احکام و تعلیمات اسلام از جمله احکام حج و ولایت امام علی(ع) را برای جمع پرشماری که او را همراهی می‌کردند، بیان کرد.

نام‌های این حج و وجه نامگذاری آنها را چنین گفته‌اند:

  • حجة الوداع: این حج، از آن جهت حجة الوداع نامیده شد که در آن پیامبر(ص) با حاضران وداع کرد[۱] و با اشاره، آن را واپسین حج خود خواند.[۲]
  • حجة الاسلام:[۳] این حج، از آن روی به حجة الاسلام خوانده شد که تنها حجی است که حضرت محمد(ص)، در دوره حاکمیت اسلام انجام داد[۴] و به عنوان نمونه برترِ این عبادت، در ادبیات دینی شناخته شد.
  • حجة البلاغ:[۵] این نام، به تناسب نازل شدن آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[۶] در این سفر است. در این آیه، خداوند فرمان ابلاغ و رساندن پیامی مهم را به حضرت محمد(ص) می‌دهد. اهل سنت، دلیل نامگذاری به حجة البلاغ را تبلیغ احکام دین به صورت گفتاری و رفتاری در این حج دانسته‌اند.[۷]
  • حجة الکمال و حجة التمام:[۵] این دو نام، می‌تواند اشاره به آیه سه از سوره مائده باشد که در بازگشت از این سفر نازل شده و کمال دین و تمام نعمت الهی را اعلام کرده است.[۸]

اهمیت

حجة الوداع را دارای اهمیت سیاسی و فرهنگی بسیار خوانده‌اند. از آن رو که حضرت محمد(ص) در جریان این حج، آداب و احکام حج در اسلام را ابلاغ کرده و به طرح بسیاری از قوانین مهم اسلام از جمله ولایت اهل بیتش پرداخت. این رویداد، بازتاب زیادی در لایه‌های سنت نبوی یافت که در دانش‌هایی مانند حدیث، سیره، تاریخ و فقه امتداد دارد،[۹] آنقدر که سال دهم در تاریخ اسلام، به نام حجة الوداع، خوانده شد[۱۰] و باب ویژه‌ای به همین نام، بر کتاب‌های سیره و تاریخ و حتی بر کتاب‌های حدیثی اختصاص یافت[۱۱] و بسیاری از آداب و مناسک حج با استناد به همین رویداد در فقه تدوین شد.

اعلان همگانی

برپایه روایتی از امام باقر(ع)، تا سال دهم هجری تمام احکام و تعلیمات دین به جز حج و ولایت نازل شده بود. در این سال حضرت محمد(ص) مأموریت یافت تا برای تکمیل تعالیم دین خود و رساندن این دو واجب الهی اعلام کند تا هرکسی که توانایی پیمودن راه را دارد، برای فرا گرفتن حج و تعالیم دین در حج آن سال شرکت کند و جارچیان به همه اهل مدینه و آبادی‌های پیرامون آن و قبایل عرب بادیه نشین اطلاع دادند که پیامبر(ص) قصد حج دارد،[۱۲] حضرت محمد(ص) در سال‌های قبل در مدینه بدون اینکه به حج برود، در روز عید قربان، قربانی می‌کرد.[۱۳]

حکمت تاخیر حج پیامبر تا سال دهم هجری

حضرت محمد(ص) در سال‌های قبل در مدینه بدون اینکه به حج بروند یا حلق و تقصیر کنند در روز عید قربان، قربانی می‌کردند.[۱۳]

در جاهلیت براساس سنت نسیء، برای امکان جنگ در ماه‌های حرام، از جمله ماه‌های حج، با عوض کردن نام ماه حرام با ماه‌های دیگر، در ماه حرام جنگ کرده و در ماه‌هایی که واقعاً ماه حج نبود، حج به جا می‌آوردند. با نامگذاری‌های جدید و مرور زمان، ترتیب ماه‌ها به حال طبیعی خود برمی‌گشت و حضرت محمد(ص) درنگ کرد تا نامگذاری ماه‌های جاهلیت مطابق ترتیب واقعی ماه‌ها شود و در سال دهم، در ذی قعده واقعی برای حج خارج شد و در خطبه عرفه به این مطلب اشاره کرد.[۱۴]

جمعیت

با توجه به توسعه اسلام درتمام شبه جزیره عربستان، وجود نومسلمانانی که نسبت به حضرت محمد و دینش کنجکاو و علاقه‌مند بودند و اهمیت حج درفرهنگ مردم شبه جزیره، جمعیت بسیاری از زن و مرد و پیر و جوان برای دیدن و آموختن حج از حضرت محمد(ص) جمع شدند[۱۵] بنابر برخی روایات، این جمعیت بیش از ۷۰ هزار نفر از اهل مدینه و عرب‌های بادیه نشین و اطراف بود[۱۶] به گونه‌ای که صدای تلبیه میان مدینه و مکه پیوسته شنیده می‌شد[۱۷] و به هنگام تلبیه حضرت محمد(ص) سراسر بیابان تا چشم کار می‌کرد حج‌گزار دیده می‌شد.[۱۸] در منابع دیگر تعداد حجاج دراین سفر بین ۹۰ تا ۱۲۰ هزار نفر ذکر شده است[۱۹] که این تعداد با توجه به جمعیتی که برای شبه جزیره در آن روزگار تخمین زده می‌شود[۲۰] و با توجه به تعداد سی هزار نفر مرد جنگی که علی‌رغم شرایط دشوار خشکسالی و بیم از روبرو شدن با امپراتوری روم در غزوه تبوک به سال نهم هجرت شرکت کردند،[۲۱][۲۲] دور از ذهن نیست چرا که برخلاف شرایط دشوار جنگ، در حجة الوداع زنان و کودکان و سالخوردگان و ناتوانان از جهاد نیز می‌توانستند حضور داشته باشند.

شدت اشتیاق مردم به حج به گونه ای بود که حتی بیماران نیز دوست داشتند با کاروان پیامبر همراه شوند و از آن حضرت چاره می‌خواستند[۲۳] و زنان حامله ای چون اسماء دخت عمیس، که محمد بن ابوبکر را در ذوالحلیفه به دنیا آورد،[۲۴] آن حضرت را همراهی کردند.

حضرت محمد(ص) در این سفر همه زنان خود و دخترشان حضرت فاطمه زهراء علیها سلام[۲۵] سوار بر هودج به همراه برد.[۲۶]

آغاز سفر

حضرت محمد(ص) در روز شنبه ۲۵ ذی قعده، که با توجه به محاسبه تقویم حدوداً اسفند ماه سال دهم شمسی می‌شود، از مدینه به قصد حج خارج شدند.[۲۷] حضرت محمد(ص) در این سفر همه زنان خود و دخترشان حضرت فاطمه زهراء علیها سلام[۲۵] سوار بر هودج به همراه برد.[۲۶]

بنابر روایت صحیح معاویه بن عمار، آن حضرت به هنگام ظهر به منطقه ذوالحلیفه، در هشت کیلومتری غرب شهر مدینه‏[۲۸] رسید و غسل احرام انجام داد و نماز ظهر را در مسجد شجره خواند.[۲۹] ایشان به مردم نیز فرمان داد تا ضمن زدودن موهای زائد بدن برای احرام غسل کرده و لباس‌های دوخته را از تن بدر کنند.[۳۰]

سپس ایشان به نشاندار کردن شتران قربانی خود که ۶۳ شتر بود پرداخت. مأمور نگهداری از شتران پیامبر در حجة الوداع ناجیة بن جندب خزاعی اسلمی بود[۳۱]که به کمک چند تن از مردان قبیله اش، این وظیفه را انجام می‌داد. او در سفرهای دیگر نیز این مهم را به عهده داشت.[۳۲]

پیغمبراکرم(ص) در حالی که با دو تکه پارچه صُحاری (پنبه یمنی سرخ‌فام) احرام بسته بود،[۳۳] در بیابان بیداء در حدود دوکیلومتری منطقه شجره، با گفتن جملات تلبیه محرم شد.[۳۴] در برخی از روایات شب ماندن ایشان در منطقه ذوالحلیفه آمده است[۳۵] اما مورخانی چون واقدی خبر بیتوته نکردن در ذوالحلیفه را تأیید کرده‌اند.[۳۶]

ایشان در این حالت سوار بر ناقه قصوای خود بود[۳۷] و سایه‌بانی نداشت[۳۸] سوار بر جهاز مندرس و ارزان شتر، قصد خود را خدا و نه خودنمایی و نه شنیدن دیگران دانست.[۳۹]

به نقل منابع شیعه[۴۰] و اهل سنت[۴۱] پیغمبر خدا و همراهان آن حضرت با صدای بلند اینگونه تلبیه می‌گفتند: «لَبَّیک اللَّهُمَّ لَبَّیک لَبَّیک لَا شَرِیک لَک لَبَّیک إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَک وَ الْمُلْک لَا شَرِیک لَک (لبیک)» آنان به فرمان خدا آنقدر این‌گونه تلبیه را تکرار کردند که پیش از رسیدن به منزلگاه روحاء (در ۸۲ کیلومتری مدینه)[۴۲] صدایشان گرفت.[۴۳]

حضرت محمد(ص) در حالی که منتظر دستور خدا بود، با نیت انجام حج تلبیه گفت و قربانی به همراه برد و از آنجا که این سفر آخرین حج حضرت محمد بود، خداوند می‌خواست با انجام عمره و حج هردو عمل را میان امتش باقی بگذارد.[۴۴]

مسیر راه

آن حضرت در حالی که جز برای نماز و استراحت بین راه توقف نمی‌کرد، فاصله بین مدینه و مکه را از راهی پیمود که با مسیر امروزی و حتی مسیری که در زمان سمهودی (قرن دهم) استفاده می‌شده متفاوت است. این راه را، راه حج انبیاء الهی خوانده‌اند،[۴۵] روایاتی که از حضرت محمد(ص) درباره حج پیامبران الهی در این مسیر آمده می‌تواند دلیل این نامگذاری باشد. مسیر حج پیامبر بین مدینه و مکه از نزدیکی مسجد غزاله از مسیر حجة الوداع جدا می‌شد و از حی و گردنه هرشاء و سپس جحفه می‌گذشت، در حالی که مسیر قرن دهم در سمت راست این جاده بود که از رابغ و از خیف و صفراء می‌گذرد و بدون گذر از جحفه در نزدیکی قدید به این راه می‌رسد.[۴۶]

مساجد

بعدها در هرکدام از توقفگاه‌های ایشان مسجدی را به نام آن منزل ساختند[۴۷]و نماز خواندن در این مساجد را از آداب حج شد. اسامی این مسجدهایی که در این منزلگاه‌ها ساخته شده از این قرار است:[۴۸]

۱. مسجد شجره در ذوالحلیفه: حضرت محمد(ص) در این مسجد نماز ظهر خوانده[۴۹] و غسل احرام کردند. ۲. مسجد شرف در روحاء:در این مکان حضرت محمد پسرجوانی را که گرفتار حمله‌های صرع گونه و تشنج بود شفا دادند.[۵۰]حدیث حج انبیاء در منابع شیعی درباره روحاء آمده است.[۵۱]۳. مسجد عِرْقُ‌الظُّبْیة: حضرت محمد(ص) به هنگام گذر از این منزلگاه فرمودند که هفتاد پیامبر پیش از ایشان در این مکان نماز گزاردند و موسای کلیم به همراه هفتاد هزار نفر از بنی اسرائیل از این مکان گذشته و عیسای مسیح نیز پیش از قیامت کبری برای انجام حج یا عمره ازآن خواهد گذشت.[۵۲] ۴. مسجد المنصرف (الغزاله)۵. مسجد الرُوَیثه :در این منزلگاه زنی به همراه کودکی نزد آن حضرت آمد و درباره حج کودکان سئوال کرد و آن حضرت آن را صحیح دانست و مایه ثواب و اجر برای مادرش.[۵۳]۶. مسجدگردنه‌رکوبه ۷. مسجد الأثایه ۸. مسجد العَرْج ۹. مسجد المُنبَجِس ۱۰. مسجد لُحَی‌جمل:به روایتی حضرت محمد(ص) در این مکان سرشان را حجامت کردند.[۵۴]۱۱. مسجد مُدلِجَةتَعهِن ۱۲. مسجد الرماده ۱۳. مسجد الاَبواء۱۴. مسجد گردنه هَرشاء/هرشی۱۵. مسجدالجُحفه ۱۶. مسجد طرف قَدید ۱۷. مسجد حره در نزدیکی گردنه خلیص ۱۸. مسجدخلیص (چشمه ای پرآب) ۱۹. مسجد بطن مرالظهران ۲۰. مسجد سَرَف۲۱. مسجد التَنعیم ۲۲. مسجد ذی طُوی۲۳. مسجد الصَفراء۲۴. مسجد ذات آل ۲۵. مسجد ذفران ۲۶. مسجد البرود ۲۷. مسجد مبروک.[۵۵]


حضرت محمد(ص) در کُراع الغَمیم در ۶۴ کیلومتری مکه[۵۶] با جمع کسانی برخورد که پیاده به حج آمده بودند و به امید بدست آوردن مرکب سواری یا دعای آن حضرت، به انتظارش صف بسته بودند، آنان با دیدن حضرت محمد(ص) از خستگی و ناتوانی شکایت کردند و ایشان ضمن بیان اینکه مرکب سواری برای آنها ندارند، توصیه کردند تا برای مقابله با خستگی پیاده‌روی کمربندها را محکم و بروی شکم ببندند و تند راه بپیمایند تا کسالت و خستگی از آنان دور شود.[۵۷] این درمورد پیادگانی بود که توانایی پیاده‌روی را داشتند. ایشان کسانی را که به سختی زیاد یا با پای برهنه به حج می‌رفتند، از این کار نهی کرده و فرمودند خداوند از این پیاده‌روی و پابرهنگی بی‌نیاز است.[۵۸]

ورود به مکه

حضرت محمد(ص)، پس از گذراندن هشت روز در مسیر، در سوم ذی حجه به نزدیکی مکه رسید و پیش از گردنه‌های ورودی مکه توقف کرده و شب را در آنجا گذراندو صبحگاهان پس از انجام غسل و به هنگام بالا آمدن آفتاب در چهارم ذی حجه، از بالای مکه و از گردنه مدنیان سوار بر ناقه قصباء وارد مکه شد و به سوی مسجدالحرام پیش رفت تا به باب بنی شیبه رسید.

اعمال و مناسک

ایشان با دیدن خانه خدا تکبیر گفته وپس از حمد و ستایش الهی و صلوات بر حضرت ابراهیم و استلام حجرالاسود، سواره در هفت دور، خانه خدا را طواف کرد ومردم نیز به همراه ایشان طواف نمودند، به روایتی دلیل سواره طواف کردن ایشان، نمایاندن خود به جمعیت بسیار پیرامون ایشان بود که برای تعلیم حج از آن حضرت، به ایشان چشم دوخته بودند.[۵۹]

دعاهای آن حضرت هنگام گذشتن از رکن یمانی، به یادگار مانده است. ایشان در همان حالت سواره با چوبدستی خود استلام حجر می‌کرد و چوبدستی را که به حجر خورده بود می‌بوسید.[۶۰]

هرچند در برخی از روایات آمده که ایشان سه دور را به صورت دویدن درحالی که یکی از شانه‌هایش را از احرام بیرون گذاشته بود پیمود[۶۱] ولی به نظر می‌رسد که این روایات مربوط به عمره القضا* در سال هشتم بود و شواهدی وجود دارد که این احتمال را تقویت می‌کند.[۶۲]

ایشان پس از تکمیل طواف به کنار مقام ابراهیم، که در آن زمان طبق روایاتی در مکان اصلی اش و (بنا به نقلی به محاذات مکان فعلی و) چسبیده به خانه خدا بود[۶۳] رفت و نماز طواف را ادا کرد.[۶۴] پس از نماز طواف حضرت محمد(ص) نزد چاه زمزم آمد و از آب آن نوشید و فرمود: «اگر بر امتم سخت نمی‌شد، نوشیدن یک یا دو دلو بزرگ از آن را سنت می‌کردم»[۶۵]و در دعایی از خداوند به برکت آب زمزم علم نافع و روزی وسیع و درمان هر بیماری ودرد را طلبید.[۶۶] آنگاه به نزد حجر الاسود آمد و دوباره آن را استلام نمود و استلام حجر را وداع با کعبه دانست.[۶۷]

سپس با اشاره به آیه ۱۵۸ سوره بقره (ان الصفا و المروه من شعائر الله) که از صفا و مروه نام برده، فرمود: «از آن کوه شروع می‌کنم که خداوند با آن شروع کرد» و به سمت کوه صفا رفت و به اندازه قرائت یک سوره بقره بر صفا دعا کرد.[۶۸] سپس سواره بر شتر، سعی بین صفا و مروه را انجام داد.[۶۹]پس از انجام این سعی بود که جبرئیل امین نازل شد و فرمان خروج از احرام را برای همه کسانی آورد که بدون همراه داشتن قربانی برای حج محرم شده بودند. این دستور موجب شد تا پیامبر چون به همراه خود قربانی داشتند نیت حج قران نمایند ومسلمانانی که قربانی با خود نداشتند، با عمره تمتّع دانستن عملی که تا آن موقع انجام داده بودند، به حج تمتّع محرم شوند اما خود ایشان چون قربانی داشتند از احرام خارج نشدند.[۷۰] به نظر می‌رسد ایشان طبق تقسیم‌بندی فعلی حج، حج قران انجام دادند، هرچند در نوع آن اختلافی وجود دارد.[۷۱]

آن حضرت که با مقاومت و تعجب برخی از صحابه نسبت به این دستور مواجه شدند،[۷۲] فرمودند: «اگر از قبل می‌دانستم چه پیش خواهد آمد مانند شما عمل می‌کردم (و قربانی نمی‌آوردم) تا مانند شما اکنون از احرام خارج شوم ولی من قربانی به همراه دارم و کسی که قربانی دارد نباید از احرام خارج شود مگر وقتی که قربانی به قربانگاه برسد.»[۷۳] انکار برخی از اصحاب درباره این مسئله به جایی رسید که آن حضرت را خشمگین کرد.[۷۴]

ملحق شدن امام علی(ع)

در این فاصله امام علی(ع) که درماه رمضان این سال برای دعوت اهل یمن به اسلام و جمع‌آوری خراج نجران به آن منطقه رفته بود[۷۵] پس از نامه پیامبر که او را به حج از جانب یمن می‌خواند،[۷۶] خود را به مکه رساند و از آنجا که به همراه خود قربانی آورده بود (و بنا بر روایاتی دیگر چون پیامبر ایشان را در قربانی خود شریک کرده بود[۷۷]) و نیت حج خود را همان حج پیامبر(ص) قرار داده بود، مانند پیامبر در احرام باقی ماند.[۷۸] پس از رسیدن افراد تحت امر امام علی(ع) به مکه، بسیاری از آنان از سخت‌گیری امام درباره استفاده از بیت المال شکایت و بدگویی کردند، حجم این بدگویی‌ها به حدی رسید که پیامبر فرمان داد تا در میان مردم اعلام کنند (یا خود ضمن یک سخنرانی فرمود) که دست از سرزنش علی بردارید که او در اطاعت فرمان خدا سختگیر است و در دینش مسامحه نمی‌کند، آنان نیز با شنیدن نظر پیامبر در مورد رفتار امام از اینکار دست کشیدند.[۷۹]


حضرت محمد(ص) در این سفر چنان‌که رسم قریش بود، رفادت و اطعام حاجیان را به عهده گرفت.[۸۰] همچنین در این سفر حضرت محمد(ص) کعبه را با پارچه‌های یمنی پوشاند (الحبرات).[۸۱] حضرت محمد فرمان دادند تا به مکیان و مجاوران حرم الهی اعلام شود که از بیستم ذی قعده تا روز بازگشت حاجیان در موسم حج، طواف و استلام حجر الاسود و مقام ابراهیم و صف اول نماز جماعت را به حاجیان واگذارند.[۸۲]

حضرت محمد(ص) روزهای یکشنبه تا چهارشنبه را در حالت احرام در مکه در خیمه ای گذراند که در ناحیه ابطح زده بودند و از سکونت در خانه‌های اهل مکه خودداری کرد.[۸۳] ابطح* ناحیه ای در شمال مکه میان دو کوه حجون و جبل نور و متصل به المعلی است و به آن خیف بنی کنانه و محصب نیز می‌گویند.[۸۴] عقیل بن ابوطالب پسر عموی ایشان، پیش از فتح مکه خانه آن حضرت و سایر بنی هاشم را که به مدینه هجرت کرده بودند، فروخته بود[۸۵] پیغمبرخدا(ص) بعد از ظهر چهارشنبه که روز هفتم ذی حجه بود برای مردم خطبه خواند[۸۶] و مناسک حج را به آنان تعلیم داد.[۸۷]

رفتن به عرفات

ایشان در روز هشتم ذی حجه (یوم الترویه) به هنگام ظهر به مردم فرمان داد تا غسل کرده و برای حج لبیک گویند و از مکه به سوی منا خارج شده و نمازهای ظهر و عصر آن روز تا نماز صبح روز بعد (عرفه) را در منا به جا آوردند.[۸۸] پس از بالا آمدن خورشید در روز نهم ذی حجه (عرفه)، حضرت محمد(ص) و مسلمانان از منا به سمت عرفات به راه افتادند و برخلاف سنت جاهلیت قریش که در مزدلفه توقف می‌کردند، از مزدلفه گذشته و به عرفات رسیدند و در کنار مسجد نمره در عرفات برای آن حضرت خیمه زدند. ایشان پیش از ظهر روز عرفه در وسط وادی عرفات برای مردم سخنرانی کردند و برای رساندن صدای خود به جمعیت از ربیعه بن امیه کمک گرفتند که سخنان آن حضرت را برای حاضرانی که دورتر بودند، تکرار کند.[۸۹] در این خطبه که نزد برخی به نام خطبه حجة الوداع* معروف است[۹۰]موضوعاتی چون، خلافت دوازده نفر پیشوا از قریش،[۹۱] ضرورت توجه امت به کتاب خدا و اهل بیت پیامبر، سفارش به تقوا و تلاش برای رضای خدا، اشاره به نزدیکی وفات خود، تأکید برحرمت مال و جان و ناموس مسلمانان بر یکدیگر، تأکید بر امانت داری، یادآوری حرمت ربا و باطل اعلام کردن رباها و خون‌فداها و عناوین عهد جاهلیت مگر پرده داری و آبرسانی به حجاج، سفارش به مساوات و برادری، سفارش به حفظ حقوق زنان و خوشرفتاری با آنان، تأکید بر بطلان ارزش‌های جاهلیت و اینکه ملاک برتری تقواست، یادآوری مسئله دیه و ارث و حرمت انتساب زاده زنا به زناکار بیان شده است.[۹۲] بنا به روایاتی در عرفات فرمان الهی مبنی برنزدیک شدن وفات پیامبر و دستور معرفی رسمی علی بن ابی طالب(ع) به عنوان وصی و جانشین حضرت محمد بر سنت دیگر پیغمبران الهی به آن حضرت رسید اما پیامبر که از واکنش تند و ارتداد و بازگشت به جاهلیت قریشیان با توجه به کینه ای که از امام علی داشتند نگران بود، از خداوند ایمنی از این خطرات را خواست و منتظر تأیید الهی نشست.[۹۳]حضرت محمد(ص) نماز ظهر و عصر را با هم به جا آوردند و تا غروب آفتاب و پنهان شدن قرص خورشید، رو به قبله و ایستاده مناجات کردند.[۹۴] آن حضرت به هنگام غروب در میان مردم فرمودند: «امروز پروردگار شما بر شما منت گذاشت و افراد نیکوکارتان را آمرزید و شفاعتشان را در حق بدکارانتان پذیرفت، پس به سوی مشعر به راه بیافتید و بدانید که خداوند برای گنهکاران رضای خودش را ضمانت کرده است.»[۹۵] از ایشان مواعظ و دعاها[۹۶]و پاسخ به سئوالات حجاج، نیز در عرفه یاد شده است.[۹۷]

رفتن به مشعر

براساس سنت جاهلیت، حجاج پیش از غروب از عرفات به سمت مشعر می‌رفتند اما حضرت محمد(ص) پس از غروب آفتاب به سمت مشعر الحرام به راه افتادند در حالی که با توجه به شلوغی جمعیت بسیار آرام حرکت می‌کردند و مردم را به حرکت آرام و مراقبت از ضعیفان و پیادگان توصیه می‌کرد.[۹۸] به روایتی ایشان آنچنان برای کُند کردن حرکت ناقه خود، افسار آن را نگهداشته بود که گردن شتر به رحل و پالانش می‌رسید و اسامه بن زید را نیز پشت سر خود سوار کرده بود.[۹۹]

آن حضرت به اصحابشان که وقت نماز را یادآوری می‌کردند، محل نماز را پیش رویشان در مزدلفه دانست و وقتی به مزدلفه رسیدند نماز مغرب و عشا را با هم به جماعت خواندند.[۱۰۰]ایشان پس از استراحت در مزدلفه تا هنگام طلوع فجر مناجات و شفاعت برای گناهکاران را ادامه داد و نماز صبح را به جا آورده[۱۰۱] و پیش از روشن شدن هوا بالای کوه قُزَح یا مشعرالحرام رفته و رو به قبله تا طلوع خورشید به دعا و ذکر خدا پرداخت[۱۰۲] و با بشارت آمرزش گناهان واستجابت دعای نیکان امت در مشعر فرمان کوچ به سمت منا را داد.[۱۰۳]

در وادی محسر پس از خارج شدن از مشعر که در آغاز مسیر منا است، حضرت محمد(ص) در حالی که پسرعمویش فضل بن عباس را بر پشت سر خود سوار مرکب کرده بود با شتاب و دواندن شتر به مقدار صد ذرع (حدود پنجاه متر) گذشت،[۱۰۴] چرا که این دره محل فرود عذاب الهی بر لشکر ابرهه است.[۱۰۵]

رمی

پیامبر خدا پس از ورود به منا تا آخر آن که گردنه جمره و به سمت مکه بود، از بزرگترین راهی که به عرض ۳۸ ذرع (حدودا ۱۴متر) در وسط منا بود و تا سال ۲۰۰ق نیز استفاده می‌شد و از کنار کوه ضَب درنزدیکی مسجد خیف می‌گذشت، طول منا را طی کرده[۱۰۶] و در حالی که در وسط دره بودند، پشت به مکه جمره کبری در کنار این گردنه را سوار بر ناقه، به هنگام بالا آمدن خورشید (چاشتگاه) رمی کرد. پیامبر با هرکدام از هفت سنگی که به جمره زد، تکبیر گفت و مردم را به مراقبت و آسیب نرساندن به یکدیگر فرمان داد و توصیه کرد تا سنگ‌های کوچکی را برای رمی جمع کنند.[۱۰۷]

حضرت محمد(ص) در منا مسلمانان را به فراگیری احکام و مناسک از خود فرا می‌خواند و به این نکته اشاره می‌فرمود که شاید این سفر حج آخرین سفر حج ایشان باشد.[۱۰۸] با این دعوت گویا مردم بیش از پیش گرد آن حضرت را فرا گرفته و درباره عملشان از پیامبر سئوال می‌کردند و آن حضرت ضمن پاسخ به سئوال آنان، اعمال منا را به مردم تعلیم فرمود.[۱۰۹]

قربانی

پس از رمی جمره عقبه پیامبر خدا به سمت قربانگاه منا که در نزدیکی جمره وسطی بود رفت و با همکاری و همیاری امام علی[۱۱۰] ۶۳ شتر را از جانب خود و با دست مبارک خویش[۱۱۱] قربانی فرمود در مجموع قربانی پیامبر(ص) و علی(ع) صد شتر شد.[۱۱۲]حضرت محمد برای هرکدام از همسرانشان یک گاو و برای همه یک شتر قربانی کرد[۱۱۳] (بنابر برخی روایات برای همه همسران یک گاو)[۱۱۴]دلیل این تعداد قربانی به صراحت بیان نشده اما ممکن است موارد زیر نیز از جمله دلایل آن باشد: تقرب به درگاه خدا و تلاش برای سیر کردن و اطعام تعداد بیشتری از حجاج که بسیاری نیز قربانی همراه نداشتند و تشویق به قربانی کردن در راه خدا و اشاره به این مطلب که ساده زیستی پیامبر در زندگی شخصی اش تنها از سرنداری و فقر نبوده است.[۱۱۵]

ایشان با توجه به ازدحام جمعیت با قربانگاه خواندن تمام نقاط سرزمین منا از مردم خواستند که هرکسی در خیمه گاه خودش قربانی کند و برای اینکار به قربانگاه اصلی منا نیاید.[۱۱۶]گویا با توجه به دستور قرآن که به خوردن و صدقه دادن گوشت قربانی فرمان داده، حضرت محمد(ص) از همه قربانی‌هایشان، تکه‌ای گوشت را در ظرفی قرار داده و دستور داد آن را برای استفاده خودآبگوشت کنند[۱۱۷] و پس از پختن، از این گوشت تناول کردند و از آبش نوشیدند و به امام علی(ع) فرمان داد مابقی گوشت قربانی‌ها و هرچه را که از قربانی‌ها باقی می‌ماند حتی دهنه و افسار و پالان و چیزهایی که به آنها آویخته بوده را در راه خدا به نیازمندان بدهد[۱۱۸] و مزد کار قصابان را برخلاف معمول از محل دیگری غیر از گوشت‌های قربانی، تأمین کند.[۱۱۹]

با توجه به ازدحام جمعیت و نیازغذایی به گوشت قربانی، فرمان داد تا سه روز کسی نمی‌تواند به دلیل ذخیره کردن گوشت‌های قربانی اش، کسانی را که به گوشت نیازدارند از گوشت قربانی محروم کند.[۱۲۰] به نظر می‌رسد اکثر حاجیانی که در منا حاضر بودند، نتوانستند قربانی چندانی داشته باشند، چرا که قربانی فقط بر کسانی که از راه دور به حج می‌آمدند و توانایی مالی داشتند واجب بود و عده ای اندک از آنان قربانی را با خود آورده بودند (چنان‌که در زمان تبدیل حج همراهان بدون قربانی پیامبر به عمره تمتّع بیان شد و در روایت عایشه به آن اشاره شده[۱۲۱]) و با آن ازدحام بی‌سابقه جمعیت در حج آن سال، طبیعی بود که قربانی به اندازه همه متقاضیان خرید آن، در مکه و منا نباشد.[۱۲۲]با توجه به فرمان قرآن که برای کسانی که به قربانی دست نیافته بودند، وظیفه روزه گرفتن را مقرر کرده بود،[۱۲۳] بسیاری از حجاج در ایام تشریق (دهم تا سیزدهم ذی الحجه) در منا قصد روزه گرفتن داشتند ولی پیامبر دستور داد تا چند نفر از یارانشان در مکان‌های مختلف منا اعلام کنند که این روزها، وقت خوردن و آشامیدن و یاد خداست نه روزه داری[۱۲۴] و این خود تأیید کننده تعداد زیاد کسانی است که از تقدیم قربانی ناتوان بودند و می‌خواستند به جای قربانی روزه بگیرند.

حلق

پس از فراغت یافتن از قربانی، آن حضرت که از آغاز سفر برای جلوگیری از آلودگی موهای بلند خود را با صمغ و.. آغشته کرده بود،[۱۲۵] تراشید. معمر بن عبدالله بن حارثه عدوی افتخار تراشیدن سر آن حضرت را یافت.[۱۲۶]

مسلمانان برای تبرک گرفتن از موهای آن حضرت پیرامون ایشان جمع شده بودند. ابوطلحه انصاری و خالد بن ولید از جمله کسانی بودند که از موی آن حضرت برای تبرک گرفتند. سپس ایشان فرمان داد تا موهای تراشیده را میان مسلمانان مشتاق تقسیم کنند و اینگونه مقداری از موهای سر آن حضرت نزد همسرانش به یادگار ماند. ایشان همچنین موهای صورت و ناخن‌های خود را نیز اندکی کوتاه کرده و فرمود تا دفن شود.[۱۲۷]


حضرت محمد(ص) خیمه زدن و اتراق حجاج مدیریت کرد و برای هرگروهی مکانی را اختصاص داد. محل خیمه‌های پیامبر و بنی هاشم، مکان سنتی این قبیله از قدیم در منا بود که طبق روایاتی، در کنار جمره دوم قرار داشت.[۱۲۸] منزلگاه همسران آن حضرت، در نزدیکی مسجد خیف (که بعدها دارالاماره منا نام گرفت) قرار داشت.[۱۲۹] انصار را پشت خانه‌های همسران پیامبر (که شعب الانصار نامیده شد) در سمت چپ قبله و دارالاماره و مهاجرین را در شکاف دره ای جا داد که سمت راست قبله بود و بعدها شعب المهاجرین نام گرفت.[۱۳۰]

خطبه عید قربان

حضرت محمد(ص) سوار بر ناقه قصباء خود در روز عید خطبه‌ای که از لحاظ محتوا بسیار شبیه به خطبه روز عرفه است بیان کردند. گفته شده این خطبه در مسجد خیف در منا بیان شده شده است.[۱۳۱] افزون بر مطالبی که ضمن گزارش خطبه عرفه بیان شد، ایشان ضمن اقرار گرفتن از مردم و تکیه بر باور سنتی آنان، درباره حرمت مال و جان و ناموس مردم در ماه‌های حرام و در حرم امن الهی و در روز عید قربان، این حرمت را ابدی و تا روز قیامت اعلام کرد.[۱۳۲] هشدار نسبت به ارتداد و کفر دوباره مسلمانان و درگیری‌ها و اختلافات داخلی آنان با یکدیگر، تأکید بر بندگی خداوند و نمازهای پنجگانه و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و پرداخت زکات و اطاعت از ولی امر و امامان پس از پیامبر، از دیگر فرازهای این سخنرانی بود.[۱۳۳]ایشان ضمن بیان اینکه چه بسا شنوندگانی که پس از این، سخنان آن حضرت را بشنوند و بهتر از حاضران بتوانند آن را درک کنند، برای کسانی که سخنان ایشان را به غایبان برسانند، دعا کرد.[۱۳۴] به نقلی ایشان در حال تلاش برای رساندن صدای خود به دیگران، بر پالان شترش ایستاده بود.[۱۳۵]

آن حضرت روز عید را روز ثَج (قربانی در راه خدا که اگر با نیت صادقانه انجام شود اولین قطره خونش، کفاره تمام گناهان گذشته حاجی است) و عَج (دعا و زاری به درگاه خداوند) نامید و بشارت داد که هیچ‌کس از این مکان خارج نمی‌شود مگر اینکه مورد رحمت الهی قرار گیرد مگر کسی که مبتلا به گناهان بزرگ است و تکرار آنها را در نیت دارد.[۱۳۶] بنا به روایتی فرمان ابلاغ رسمی جانشینی امام علی(ع) در مسجد خیف نیز دوباره به حضرت محمد(ص) گوشزد شد اما ایشان با توجه به ملاحظات سابق، منتظر تأیید الهی ماند.[۱۳۷]


آن حضرت، همان روز عید و قبل از ظهر برای اتمام اعمال حج به مکه رفت و نماز ظهر را در مسجدالحرام خواند.[۱۳۸]و بنا به برخی از گزارش‌ها صبح و قبل از وقت نماز و بنا به برخی دیگر شب همراه زنانش به مکه رفت[۱۳۹] و از آب زمزم نوشید.[۱۴۰]پیغمبر بر خلاف سال فتح مکه، در حجة الوداع وارد کعبه مشرفه نشد و در داخل آن نماز نگزارد.[۱۴۱]

بنا به برخی از گزارش‌ها آن حضرت پس از اتمام مناسک خود، در حالی که حلقه‌های در کعبه را گرفته بود مردم را به سوی خود فراخواند. پس از جمع شدن مردم، خطبه ای مفصل درباره نشانه‌های قیامت و هشدار از راه یافتن تباهی‌ها و انحراف در دین و امت اسلامی ایراد کرد[۱۴۲] و پس از انجام زیارت خانه خدا و طواف وداع به منا بازگشت. آن حضرت در منا، نمازهای یومیه را به صورت قصر (وظیفه مسافر) به جا آورد[۱۴۳] و هرروز از خیمه گاه خود پیاده برای رمی جمره‌های سه‌گانه می‌رفت و پیاده بازمی‌گشت.[۱۴۴]

آغاز بازگشت به مدینه

ایشان پس از اتمام مناسک حج و اعمال منا در روز سیزدهم ذی الحجه پس از رمی جمرات در هنگام چاشت به سوی مکه حرکت کرد، بدون اینکه دوباره به مسجد الحرام وارد شده و طواف کند و فقط برای ساعاتی، به جهت عمره عایشه، در ابطح توقف کرد. عایشه به دلیل عذر شرعی عادت ماهیانه نتوانسته بود، پیش از حج، عمره به جا آورد و حجش را به صورت افراد تمام کرد، به همین دلیل از آن حضرت خواست تا اجازه عمره مفرده به او بدهد تا او هم مانند دیگر همسران پیامبر که در این سفر با انجام حج تمتّع، یک حج ویک عمره انجام دادند، افزون بر حجش، عمره‌ای نیز انجام داده باشد، حضرت محمد(ص) نیز با تقاضای او موافقت فرمود و او را به همراه برادرش عبدالرحمن بن ابوبکر برای انجام عمره‌ای مفرده به تنعیم فرستاد. پس از بازگشت عایشه، پس از اینکه نماز ظهر و عصر را در مکه خواند، درعصر همان روز،[۱۴۵] از مسیر ذی طوی، به سمت مدینه حرکت کرد.[۱۴۶] به گزارشی دیگر آن حضرت، روز چهاردهم[۱۴۷] و به گزارشی پس از سه روز اقامت در مکه به سوی مدینه حرکت کرد و در پاسخ به کسی که درباره توقف در مکه (در این ایام) سئوال کرده بود، مکه را در این ایام غیر مناسب برای ماندن و درنگ کردن دانست».[۱۴۸]

عیادت از سعد ابن ابی وقاص که در مکه به بیماری شدیدی دچار شده بود، احتمالاً در همین ایام رخ داد. ایشان ضمن دلداری به سعد، به پرسش او در مورد وصیت کردن پاسخ داد و ناراحتی او را از قلبش دانست وضمن دعا برای سلامتی‌اش، دستورالعملی برای درمان وی به حارث بن کلده طبیب داد تا سعد را با خرمای عجوه*مدینه درمان کند. آن حضرت مردی را مأمور کرد تا اگر سعد از دنیا رفت او را در مکه دفن کند (و به مدینه بیاورد).[۱۴۹]

غدیر خم

پس از گذشت سه روز از آغاز سفر‍ بازگشت، در حالی که هنوز حجاج از کاروان حضرت محمد برای رفتن به شهرها و مکان‌های خود، چندان متفرق نشده بودند که آیه ۶۷ سوره مائده نازل شد و ضمن تأکید بر اعلام رسمی ولایت علی بن ابی طالب، پیامبر را از تأخیر بیشتر در این زمینه برحذر داشت. این تهدید با لحنی تند و هشدار آمیز بیان شد به گونه ای که این کار را مساوی با انجام ندادن رسالت الهی دانست و در ضمن آن حضرت را از خطرهای احتمالی که پیش‌بینی می‌شد برحذرداشت.[۱۵۰] در فاصله سه / چهارمیلی (کمتر از یک کیلومتری) جحفه در کنارآبگیری که «خم» نامیده می‌شد،[۱۵۱] پیامبر توقف کرد و فرمان داد تا با صدای (الصلاة جامعة) همه جمعیت را به سوی او فرابخوانند، سپس زیر درختانی که درآنجا بود نماز ظهر را خواند و در خطبه ای از نزدیک شدن وفات خود و به توجه امت به دو یادگار ایشان یعنی کتاب خداوعترتشان سخن گفت و در حالی که دست علی بن ابی طالب(ع) را گرفته بود، خطاب به جمعیت فرمود:ای مردم آیا من نسبت به مؤمنان صاحب اختیار و سرپرستشان نیستم، همه پاسخ دادند، بله ای حضرت محمد، آنگاه دست علی را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله»[۱۵۲] هرکه را من مولای اویم این علی مولای اوست، خدایا با دوست او دوست و با دشمنش، دشمن باش. جناب عمربن خطاب بعد این ماجرا امیرمومنان را خطاب قرار داده و گفت: «ای پسر ابوطالب، گوارایت باشد که مولا وسرپرست هر مرد و زن مؤمن شدی».[۱۵۳]

به گزارش دیگر پس از خطابه و نماز ظهر، پیامبر دستور داد تا برای امیرمؤمنان خیمه ای روبروی خیمه آن حضرت افراشتند و به تمام مردان و زنان حاضر و زنان خود دستور داد تا گروه گروه بر امیرمؤمنان وارد شده وبه ایشان تبریک و تهنیت بگویند و به نام امیرمؤمنان بر او سلام کنند و به گزارش دیگری همه مردان با دست دادن با آن حضرت بیعت کردند.[۱۵۴]

رسیدن به مدینه

حضرت محمد پیش از پایان یافتن سال دهم به مدینه رسید،[۱۵۵]هرچند تاریخ دقیق آن مشخص نیست و بر این اساس می‌توان گفت سفر آن حضرت دررفت و برگشت، کمتر از یک ماه به طول انجامید.

کتاب‌شناسی

آثار بسیاری درباره حجة الوداع به نگارش درآمده که برخی از آنها چنین است:

  • حجة الوداع ابن حزم،
  • حجة الوداع اسماعیل بن عمر بن کثیر،
  • منسک فی هدی المصطفی فی حجة الوداع از محمد بن اسماعیل الصنعانی،
  • مواقف خالده فی حجة الوداع از محمد محمد الشرقاوی،
  • حجة الوداع کما رواها اهل البیت از حسین واثقی (معاصر)،
  • الوصیة لنبویة للامة الاسلامیه فی حجة الوداع از فاروق حماده،
  • حجة الوداع از جهاد حجاج،
  • حجة الوداع و حقوق الانسان از واسف عبدالحلیم عبدالله،
  • فقه الدعوه فی حجة الوداع از حصه بنت محمد خاطر (پایان‌نامه)،
  • مبادی حقوق الانسان فی خطبه حجة الوداع از ناثر بن بعلی (پایان‌نامه)،
  • مع النبی محمد فی حجة الوداع از فاضل الموسوی،
  • مظاهر تعظیم شعائر الله فی حجة الوداع از محمد الحافظ الروسی،
  • حجة الوداع از عبداللطیف بن حیده،
  • حجة الوداع دراسه وصفیه تحلیلیه فقهیه از یوسف عبدالله مصطفی عبدالرزاق،
  • حجة الوداع و اعظم رجل فی العالم از احمد نجیب،
  • حجة الوداع و جزء عمرات النبی محمد زکریا کاندهلوی،
  • صفة حج النبی علی اختلاف طرقها از محب الدین طبری،
  • اطلاع علی حجة الوداع، حجة الوداع از عبدالوهاب مصطفی،
  • حجة الوداع از محمد علی القطب،
  • شارع النجاة فی حجة الوداع،
  • حجة الوداع الحج و العمره کما اداهما النبی از محمد عثمان الخشت،
  • مع الرسول فی حجة الوداع از عطیه محمد سالم،
  • حجة الوداع خطب و ارشاد از آیت الله جعفر سبحانی،
  • حجة النبی از آلبانی،
  • حجة النبی از احمد عبدالغفور،
  • حجة الوداع،
  • شعائر و قیم از فؤاد بن عبدالسلام،
  • الوصیه النبویه للامه الاسلامیه فی حجة الوداع از فاروق حماده،
  • بذل المستطاع فی توضیح حجة الوداع از عیسی بن شباب الحیسونی،
  • حجة الوداع از شعر حسن ابو الغیط،
  • تیسیر الاطلاع علی اخبار حجة الوداع از نافذ حسین حماد،
  • حجة الوداع عبدالحمید جوده السحار،
  • الحلقة الاخیرة حجة الوداع از صلاح صالح راشد،
  • گزارش حجة الوداع از محمدباقر انصاری،
  • همگام با پیامبر در حجة الوداع از حسین واثقی.[۱۵۶]

پانویس

  1. السیرة النبویه، ج‏2، ص 606؛ الطبقات الکبری، ج‏2، ص 140؛ البدایه و النهایه، ج‏5، ص 109.
  2. الکافی، ج‏7، ص 275؛ شرف المصطفی، الخرگوشی، ج‏3، ص 100؛ البدایه و النهایه، ج‏5، ص 215.
  3. المغازی، ج‏3، ص 1089؛ الطبقات الکبری، ج‏2، ص 131؛ تاریخ الیعقوبی، ج‏2، ص 109..
  4. شرح الزرقانی علی المواهب، ج4؛ ص142.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ اخبار مکه، الازرقی، ج‏1، ص 186؛ تاریخ الأمم و الملوک، ج‏3، ص 183؛ الاکتفاء، ج‏2، ص 30مستعذب الإخبار، الفاسی، ص 309..
  6. سوره مائده، آیه ۶۷.
  7. رک: السیرة النبویه (لابن هشام)، ج‏2، ص 606؛ شرح الزرقانی علی المواهب، ج4؛ ص142.
  8. شرح الزرقانی علی المواهب، ج4؛ ص142؛ الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج‏1، ص 31؛ سیدنا محمد، محمد رشید رضا، ج2، ص32.
  9. حجة الوداع، دانشنامه بزرگ اسلامی؛ حجة الوداع کما رواها اهل البیت، ص8.
  10. رک: المغازی، ج‏3، ص 1115؛ الطبقات الکبری، ج‏8، ص 44؛ عیون الاثر، ج‏2، ص 318.
  11. رک:صحیح بخاری، ج5، ص175؛ دلائل النبوه، ج5، ص432؛ بحار الأنوار، ج‏21، ص 378.
  12. السیرة النبویه، ج‏2، ص 601؛ المغازی، ج‏3، ص 1088.
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ المغازی، ج‏3، ص 1088؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج‏2، ص 131؛.
  14. اخبار مکه الازرقی، ج‏1، ص 186؛ بحرالعلوم، ج‏1، ص 132؛ الخصال، ج‏2، ص 46؛ مجمع البیان، ج‏5، ص 487.
  15. الکافی، ج4، ص 245؛ المغازی، ج‏3، ص 1088.
  16. روضه الواعظین، ج1، ص89؛ الإحتجاج، ج‏1، ص 56.
  17. ارشاد مفید، ج1، ص 171؛ روضه الواعظین، ج1، ص89.
  18. صحیح مسلم، ج4، ص39؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1022؛ سنن کبری، بیهقی، ج1، ص7.
  19. تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، ص 37؛ تاریخ الخمیس، دیار البکری، ج‏2، ص 149.
  20. اطلس تاریخی کشورهای جهان، ص45×××.
  21. المغازی، ج‏3، ص 996، الطبقات الکبری، ج‏2، ص 125، عیون الاثر، ج‏2، ص 356.
  22. المغازی، ج‏3، ص 993؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج‏2، ص 516.
  23. صحیح مسلم، ج 2، ص867؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج10، ص292.
  24. الطبقات الکبری، ج8، ص222؛ الکافی، ج‏4، ص 444؛ البدایه و النهایه، ج7، ص318.
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ دلائل النبوه، ج‏5، ص 435؛ التنبیه و الاشراف، ص240.
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ تاریخ‌الیعقوبی، ج‏2، ص 109، الطبقات الکبری، ج‏2، ص 131.
  27. المغازی، ج‏3، ص 1089، الکافی، ج4، ص 245.
  28. المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، ص 103؛ مدینه‌شناسی، ج‏1، ص 173.
  29. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج‏2، ص 131؛ الکافی، ج‏4، ص232؛ إمتاع الأسماع، المقریزی، ج‏2، ص 102.
  30. الکافی، ج4، ص 249.
  31. الطبقات الکبری، ج‏4، ص 235وج‏2، ص 131؛ الکافی ج4، ص250؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص.
  32. المغازی، ج‏2، ص 572و، ص 732؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج‏3، ص 273؛ البدایة و النهایة، ج‏4، ص 231.
  33. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج‏2، ص 131؛ الکافی، ج4، ص339.
  34. الکافی، ج4، ص245، المغازی، ج‏3، ص 1090، الطبقات الکبری، ج‏2، ص 131.
  35. صحیح بخاری، ج2، ص561؛ السنن الکبری للبیهقی، ج5، ص 50.
  36. المغازی، ج‏3، ص 1090.
  37. صحیح مسلم، ج2، ص724؛ السیرة النبویه و أخبار الخلفاء، أبو حاتم التمیمی، ج‏1، ص 393؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج‏5، ص 177.
  38. الکافی، ج4، ص350.
  39. حلیه الاولیاء، ج3، ص54؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص965.
  40. الأصول الستة عشر، ص 148؛ بحار الأنوار، ج‏21، ص 403.
  41. صحیح بخاری 2، 180؛ سنن نسائی، ج5، 5ص159؛ سنن ترمذی، ج3، ص178.
  42. الروض المعطار فی خبر الأقطار، ص 277.
  43. الکافی، ج‏4، ص 336؛ مقایسه کنید با المصنّف، ج4، ص464.
  44. علل الشرائع، ج‏2، ص 414.
  45. بهجة النفوس و الأسرار، ج‏1، ص 627؛ تاریخ المدینة، نهروانی، ص 152، وفاء الوفاء بأخبار دارالمصطفی، ج‏3، ص 159.
  46. وفاء الوفاء، السمهودی، ج‏3، ص 159، المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، ص 170.
  47. الطبقات الکبری، ج‏2، ص 131؛ وفاء الوفاء، السمهودی، ج‏3، ص 159.
  48. تاریخ مکة المشرفة و المسجد الحرام و المدینة الشریفة و القبر الشریف، ج‏1، ص 311.
  49. سنن بیهقی، ج5، ص4.
  50. المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص374؛ سبل الهدی و الرشاد، ج‏10، ص 29؛ إمتاع الأسماع، المقریزی، ج‏5، ص 6.
  51. علل الشرائع، ص418.
  52. حلیه الاولیاء، ج2، ص10.
  53. تهذیب الاحکام، ج5، ص6؛ الاستبصار، ج2، ص146.
  54. أنساب الأشراف، ج‏1، ص 370؛ المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، ص 235.
  55. وفاء الوفاء، السمهودی، ج‏3، صص159ـ 183؛ المغانم المطابه فی معالم طاب، ص262؛ المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، ص 268؛ بهجة النفوس و الأسرار، ج‏1، ص 631.
  56. المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، ص 231.
  57. من لایحضره الفقیه، ج‏2، ص 295؛ تهذیب الأحکام، ج‏5، ص 11؛ ارشادمفید، ج1، ص172.
  58. الامالی طوسی، ص359؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص13.
  59. اخبار مکه فی قدیم الدهر و حدیثه، ج‏1، ص 246؛ صحیح مسلم، ج4، ص39.
  60. سنن نسائی، ج2، ص402؛ فقیه، ج2، ص402، الکافی، ج4، ص429.
  61. الطبقات الکبری، ج‏2، ص 131؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج‏5، ص 157.
  62. رک حجة الوداع کما رواها اهل البیت، ص106.
  63. الکافی، ج4، ص 223؛ فقیه، ج2، ص243، علل الشرائع ص423.
  64. الکافی، ج4، ص449، صحیح مسلم، ج2، ص725، سنن ابی داود، ج2، ص122.
  65. الکافی، ج4، ص430؛ علل الشرائع 412.
  66. الکافی، ج‏4، ص 250، رک المستدرک علی الصحیحین، ج1، ص646.
  67. الکافی، ج2، ص250؛ المصنّف، ج4، ص413.
  68. الکافی، ج2، ص250.
  69. الطبقات الکبری، ج‏2، ص 131؛ المغازی، ج‏3، ص 1099؛ اصل عاصم بن حمید حناط، ص32.
  70. علل الشرائع، ج‏2، ص 414؛ حجة الوداع کما رواها اهل البیت، ص65.
  71. شرح نووی علی المسلم، ج8، ص135؛ حجة الوداع کما رواها اهل البیت، ص68.
  72. الکافی، ج4، ص246؛ الارشاد، ج1، ص274.
  73. الکافی، 4، ص246؛ صحیح مسلم، ج2، ص725.
  74. صحیح مسلم، ج2، ص719، سنن ابن ماجه، ج2، ص993.
  75. تاریخ‌الطبری، ج‏3، ص 132؛ الکامل، ج‏2، ص 300؛ البدایه و النهایه، ج‏7، ص 224.
  76. الارشاد للمفیدج1، ص171.
  77. الکافی، ج4، ص248؛ فقیه، ج2، ص237؛ معجم کبیر الطبرانی، ج11، ص83.
  78. صحیح مسلم، ج4، ص39؛ دلائل النبوه، ج‏5، ص 400؛ الکافی، ج‏4، ص 246؛ الارشاد، ج1، ص173.
  79. تاریخ الأمم و الملوک، ج‏3، ص 149؛ الارشاد، ج1، ص173.
  80. إتحاف الوری بأخبار أم القری، ج‏1، ص 576.
  81. التنبیه‌والإشراف، ص 240؛ إمتاع الأسماع، المقریزی، ج‏2، ص 110.
  82. جامع الاحادیث، ج1، ص122؛ کنز العمال، ج5، ص52، حجة الوداع کما رواها اهل البیت، ص154.
  83. الطبقات الکبری، ج‏2، ص 131؛ المغازی، ج‏3، ص 1100 إمتاع الأسماع، ج‏2، ص 110؛.
  84. اخبار مکه فی قدیم الدهر و حدیثه، ج‏4، ص 67؛ مراصد الإطلاع، ج‏1، ص 17؛ المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، ص 16؛ التاریخ القویم لمکة و بیت الله الکریم، ج‏1-1، ص 488، حجة الوداع ابن حزم، ج1، ص326.
  85. اخبار مکه فی قدیم الدهر و حدیثه، ج‏3، ص 253؛ اخبار مکه، الازرقی، ج‏2، ص 161؛ مناقب آل أبی طالب، ج‏1، ص 270.
  86. المغازی، ج2؛ ص1100؛ انساب الأشراف، ج‏1، ص 370.
  87. المستدرک علی الصحیحین، ج1، ص632؛ البدایة و النهایة، ج‏5، ص 169؛ إتحاف الوری، ج‏1، ص 576.
  88. صحیح مسلم، ج4، ص39؛ الکافی، ج4، ص236، تهذیب الاحکام، 5ج، ص177.
  89. السیره النبویه، ابن هشام، ج2، ص206؛ تاریخ الأمم و الملوک، ج‏3، ص 151؛ الروض الأنف، ج‏7، ص 462.
  90. احادیث اسماعیل بن جعفر، ج1، ص423.
  91. مسند الامام احمد بن حنبل، ج5، ص93.
  92. تحف العقول، ص30؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج‏5، ص 171.
  93. روضه الواعظین، ج1، ص90؛ الاحتجاج، ج1، ص57.
  94. صحیح مسلم، ج4، ص39؛ سنن دارمی، ج1، ص86.
  95. الکافی، ج4، ص257؛ ثواب الاعمال، ص71؛ کنز العمال، 5، ص188.
  96. الکافی، ج4، ص464؛ السنن الکبری، ج7، ص255؛ المصنّف، ج4، ص473.
  97. حجة الوداع کما رواها اهل البیت، ص183.
  98. صحیح بخاری، ج2، ص176؛ سنن نسائی، ج5، ص 258؛ الکافی، ج‏4، ص 467.
  99. صحیح مسلم، ج4، ص73؛ دعائم الإسلام، ج‏1، ص 321.
  100. سنن نسائی، ج5، ص260؛ دعائم الإسلام، ج‏1، ص 321.
  101. دعائم الاسلام، ج1، ص322.
  102. سنن ابن ماجه، ج2، ص1026؛ سنن ابی داود، ج1، ص427.
  103. الکافی، ج4، ص257.
  104. صحیح مسلم، ج4، ص42؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص81.
  105. الکافی، ج4، ص470؛ الفقیه، ج2، ص468.
  106. اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، ج‏2، ص 186؛ أخبار، فاکهی، ج‏4، ص 307؛ الکافی، ج‏4، ص 248.
  107. اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، ج‏2، ص 173؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص210 و ج5، ص270.
  108. الطبقات الکبری ج‏2، ص 138؛ السنن الکبری، ج5، ص125؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج3، ص322.
  109. اخبار مکه فی قدیم الدهر و حدیثه، فاکهی، ج‏4، ص 264.
  110. السیرة النبویه و أخبار الخلفاء، أبو حاتم التمیمی، ج‏1، ص 397؛ دلائل النبوة، البیهقی، ج‏5، ص 438؛ البدایة و النهایة، ج‏5، ص 189.
  111. سنن ابی داود، ج1، ص427؛ سنن بیهقی، ج5، ص8؛ السیره النبویه، ج4,ص381.
  112. صحیح مسلم، ج4، ص39؛ دلائل النبوه، ج‏5، ص 400؛ الکافی، ج‏4، ص 246؛ الارشاد، ج1، ص173.
  113. الکافی، ج4، ص491؛ مسند الامام احمد بن حنبل، ج6، ص39؛ صحیح مسلم، ج4، ص30.
  114. سنن ابن ماجه، ج2، ص1048؛ سنن ابی داود، ج1، ص393؛ دعائم الإسلام، ج‏1، ص 324؛ البدایه و النهایه، ج‏5، ص 147.
  115. شرح الشفا، ج‏1، ص 297؛ منتهی السوول، ج‏2، ص 590.
  116. السیره النبویه، ابن هشام، ج2، ص206؛ المغازی، ج3، ص1108؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص374؛.
  117. صحیح مسلم، ج4، ص42؛ الطبقات الکبری، ج‏2، ص 135؛ الکافی ج‏4، ص 248.
  118. الکافی، ج4، ص247و ص501؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص457؛ عیون الاثر، ج2، ص347.
  119. المناقب، ابن شهرآشوب، ج‏2، ص 130؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج‏5، ص 188؛ سبل الهدی و الرشاد، ج‏8، ص 476.
  120. صحیح بخاری، ج6، ص206؛ سنن ابی داود، ج1، ص642 الکافی، ج‏4، ص 501.
  121. السیرة النبویه، ابن هشام، ج‏2، ص 601؛ تاریخ الأمم و الملوک، ج‏3، ص 148؛ الروض الأنف، ج‏7، ص 458.
  122. حجة الوداع کما رواها اهل البیت، ص246.
  123. سوره بقره/2/آیه196.
  124. الطبقات الکبری، ج2، ص132؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص230؛ الفقیه، ج2، ص508.
  125. المغازی، ج‏3، ص 1108؛ صحیح بخاری، ج2، ص151؛ صحیح مسلم، ج4، ص50.
  126. الکافی ج4، ص250؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص458، منتهی السوول، ج‏1، ص 342.
  127. المغازی، ج‏3، ص 1108 و رک الکافی، ج‏4، ص 502؛ البدایة و النهایة، ج‏5، ص 189.
  128. الکافی، ج‏4، ص 209.
  129. اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، ج‏2، ص 181.
  130. اخبار مکه فی قدیم الدهر و حدیثه، ج‏4، ص 264؛ سنن کبری بیهقی، ج5، ص138؛ البدایه و النهایه، ج‏5، ص 188.
  131. صحیح بخاری، ج1، ص24؛ صحیح مسلم، ج5، ص108؛ الکافی، ج1، ص403.
  132. صحیح بخاری، ج6، ص236؛ الطبقات الکبری، ج‏2، ص 141؛ البدایة و النهایة، ج‏5، ص 195.
  133. مسنداحمد، ج5، ص251؛ المعجم الکبیر الطبرانی، ج2، ص197.
  134. صحیح بخاری، ج6، ص236؛ صحیح مسلم، ج5، ص108؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1015.
  135. مسنداحمد، ج5، ص251؛ المعجم الکبیر الطبرانی، ج2، ص197.
  136. دعائم، ج1، ص84؛ نوادر راوندی، ص198.
  137. روضه الواعظین، ج1، ص90؛ الاحتجاج، ج1، ص57.
  138. صحیح مسلم، ج4، ص43؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1027؛ سنن ابی داود، ج1، ص428.
  139. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج‏2، ص 139؛ السنن الکبری بیهقی، ج5، ص144.
  140. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج‏2، ص 140؛ دلائل النبوة، البیهقی، ج‏5، ص 438.
  141. الکافی، ج4، ص528؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص276؛ اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، الازرقی، ج‏1، ص 273.
  142. تفسیر القمی، ج‏2، ص 303؛ جامع الأخبار، ص 140؛ الدر المنثور، ج6، ص53.
  143. الکافی، ج4، ص518؛ الطبقات الکبری، ج‏2، ص 140.
  144. الطبقات الکبری، ج‏2، ص 181؛ الکافی، ج4، ص486؛ الاستبصار، ج2، ص298.
  145. الکافی، ج‏4، ص 521؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص275.
  146. الکافی، ج‏4، ص 248.
  147. السنن الکبری بیهقی، ج5، ص161؛ صحیح ابن خزیمه، ج4، ص321؛ صحیح ابن حبان، ج9، ص226.
  148. المغازی، ج‏3، ص 1114.
  149. المغازی، ج‏3، ص 1115؛ المعرفةوالتاریخ، ج‏1، ص 369؛ البدایه و النهایه، ج‏8، ص 75.
  150. ارشاد مفید، ج1، ص176؛ مقایسه شود با اعلام الوری، ج‏1، ص 262.
  151. وفاء الوفاء، ج3، ص171؛ الروض المعطار فی خبر الأقطار، النص، ص 156.
  152. سنن ابن ماجه، ج1، ص45؛ سنن ترمذی، ج5، ص297؛ فضائل اصحابه نسائی، ص14؛ الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، النص، ص 429.
  153. مسند الامام احمد بن حنبل، ج1، ص118و119 و331وج4، ص281؛ المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص109و110 و116، المصنّف، ج7، ص495و503؛ سنن نسائی، ج5، ص45.
  154. ارشاد مفید، ج1، ص176، إعلام الوری، ج‏1، ص 262.
  155. السیرة النبویه، ج‏2، ص 606؛ حجة الوداع کما رواها اهل البیت، ص335.
  156. این کتاب‌ها از سایت‌های الفهرس العربی الموحدwww.aruc.org و پایگاه اطلاع‌رسانی کتابخانه‌های ایران www.lib.irو مقاله حجة الوداع دانشنامه بزرگ اسلامی استخراج شده است..

منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل حجة الوداع.
  • إتحاف الوری بأخبار أم القری، عمر بن محمد، جامعه ام القری، معهدالبحوث العلمیه و احیاءالتراث الاسلامی - مکه مکرمه، چاپ: سوم، ۱۴۰۳ ه.ق.
  • الاحتجاج علی اهل اللجاج، احمد بن علی الطبرسی (-۵۲۰ق)، به کوشش سید محمد باقر موسوی خرسان، مشهد، انتشارات المرتضی، ۱۴۰۳ق.
  • اخبار مکه فی قدیم الدهر و حدیثه، محمد بن اسحق الفاکهی (-۲۷۵ق)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، مکه، مکتبه الاسدی، ۱۴۲۴ق.
  • اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقی(-۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح ملحس، بیروت، دارالاندلس، ۱۴۱۶ق.
  • الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، شیخ مفید محمد بن محمد بن النعمان (۳۳۶–۴۱۳ق)، تحقیق موسسه آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
  • الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن الطوسی (۳۸۵–۴۶۰ق)، به کوشش سید حسن موسوی الخرسان، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
  • الأصول الستة عشر، عده ای از علما، قم، انتشارات دارالحدیث، ۱۴۲۳ق.
  • الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ابو الربیع حمیری کلاعی، دارالکتب العلمیه - بیروت، ۱۴۲۰.
  • الامالی، محمد بن حسن الطوسی (۳۸۵–۴۶۰ق)، تصحیح محققان بنیاد بعثت، قم، انتشارات دارالثقافه، ۱۴۱۴ق.
  • امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، احمد بن علی المقریزی (-۸۴۵ق) به کوشش محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
  • انساب الاشراف، احمد بن یحیی البلاذری (-۲۷۹ق)، تحقیق سهیل صادق زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
  • بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، محمد باقر المجلسی (۱۰۳۷–۱۱۱۰ق)، تصحیح محمد باقر بهبودی و سید ابراهیم میانجی و سید محمد مهدی موسوی خرسان، بیروت، داراحیاء التراث العربی و موسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
  • البدایه و النهایه فی التاریخ، بهجة النفوس و الأسرار فی تاریخ دار هجرة النبی المختار، مرجانی، عبدالله بن عبدالملک، دارالغرب الاسلامی - بیروت، ۲۰۰۲ م.
  • تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، محمد بن جریر الطبری (۲۲۴–۳۱۰ق)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس‏، حسین دیار بکری، بیروت، دار صادر‏، بی‌تا.
  • تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب الیعقوبی (-۲۸۴ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • تحف العقول، ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، قم، ۱۴۰۴ق.
  • تذکره الخواص (تذکره الخواص الائمه فی خصائص الائمه): یوسف بن قزاوغلی، سبط ابن الجوزی، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۴۱۸ق.
  • تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی (-۳۰۷ق)، به کوشش سید طیب موسوی جزائری، قم، انتشارات دارالکتاب، ۱۴۰۴ق.
  • التنبیه و الاشراف، علی بن الحسین المسعودی (-۳۴۶ق)، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی.
  • تهذیب الاحکام فی شرح المقنعه للشیخ المفید، محمد بن حسن الطوسی (۳۸۵–۴۶۰ق)، به کوشش سید حسن موسوی خرسان و علی آخوندی، تهران، انتشارات دارالکتب اسلامیه، ۱۳۶۵ش.
  • ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه (۳۱۱–۳۸۱ق)، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۶۸ش.
  • جامع الاخبار، محمد بن محمد شعیری (قرن۶ق)، قم، نجف، بی‌نا، بی‌تا.
  • الجامع الصحیح المختصر، محمد بن اسماعیل بخاری الجعفی، دار ابن کثیر، الیمامة – بیروت، الطبعة الثالثة، ۱۴۰۷ – ۱(ص)۸۷، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا أستاذ الحدیث وعلومه فی کلیة الشریعة - جامعة دمشق
  • الجامع الصحیح المسمی صحیح مسلم، أبو الحسین مسلم بن الحجاج بن مسلم القشیری النیسابوری، الناشر: دارالجیل بیروت + دارالأفاق الجدیدة ـ بیروت، بی‌تا بی جا صحیح مسلم الجامع الصحیح المسمی، صحیح مسلم النیسابوری، دارالفکر - بیروت – لبنان، طبعة مصححة ومقابلة علی عدة مخطوطات ونسخ معتمدة
  • الجامع الصحیح سنن الترمذی، محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون
  • الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) وسننه وأیامه، صحیح البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، محمد زهیر بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانیة بإضافة ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبدالباقی)، الأولی، ۱۴۲۲هـ
  • حجه الوداع، علی بن احمد بن حزم (۳۸۴–۴۵۶ق)، به کوشش ابوصهیب الکرمی، اردن، بیت الافکار الدولیه، ۱۹۹۸م.
  • حجة الوداع، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۲۰، فرامرز حاج منوچهری
  • حجة الوداع، دانشنامه جهان اسلام، ج۱۲، حسین واثقی
  • حدیث علی بن حجر السعدی عن إسماعیل بن جعفر المدنی، إسماعیل بن جعفر بن أبی کثیر الأنصاری الزرقی مولاهم، أبو إسحاق المدنی، تحقیق عمر بن رفود بن رفید السّفیانی، مکتبة الرشد للنشر والتوزیع، الریاض - شرکة الریاض للنشر والتوزیع، الأولی: ۱۴۱۸
  • حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، أبو نعیم أحمد بن عبدالله الأصبهانی، دارالکتاب العربی – بیروت، الطبعة الرابعة، ۱۴۰۵
  • دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام: نعمان بن محمد المغربی (-۳۶۳ق)، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره، دارالمعارف، ۱۳۸۳ق.
  • دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، احمد بن الحسین البیهقی (م ۴۵۸)، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولی، ۱۴۰۵
  • الروض المعطار فی خبر الاقطار: محمد بن عبدالله المنعم الحمیری (-۹۰۰ق)، تحقیق احسان عباس، بیروت، مکتبه لبنان، ۱۹۸۴م.
  • روضه الواعظین: الفتال النیشابوری (-۵۰۸ق)، به کوشش سید محمد مهدی حسن خرسان، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۸۶ق.
  • سنن ابن ماجه: محمد بن زید الربعی ابن ماجه (-۲۷۵ق)، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
  • سنن أبی داود، سلیمان بن الأشعث، تحقیق وتعلیق: سعید محمد اللحام، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۴۱۰
  • سنن الدارمی، عبدالله بن عبدالرحمن أبو محمد الدارمی، دارالکتاب العربی – بیروت، الطبعة الأولی، ۱۴۰۷، تحقیق: فواز أحمد زمرلی، خالد السبع العلمی
  • سنن النسائی، احمد بن علی النسائی (۲۱۵–۳۰۳ق)، تحقیق صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر، ۱۳۴۸ق.
  • السیرة النبویة و أخبار الخلفاء، ابوحاتم تمیمی‏، الکتب الثقافیة، بیروت‏، ۱۴۱۷ ق‏
  • السیرة النبویة، عبدالملک بن هشام الحمیری المعافری (م ۲۱۸)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا
  • شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة: محمد بن عبدالباقی الزرقانی (-۱۱۲۲ق)، قاهره، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
  • شرح الشفاء للقاضی عیاض: ملا علی القاری (-۱۰۱۴ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
  • شرف النبی (شرف المصطفی): ابوسعید واعظ خرگوشی (-۴۰۶ق)، به کوشش محمد روشن، تهران، بابک، ۱۳۶۱ش.
  • صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان: علی بن بلبان الفارسی (-۷۳۹ق)، به کوشش شعیب الارنووط، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۱۴ق.
  • الطبقات الکبری، محمد بن سعد (-۲۳۰ق)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
  • علل الشرائع و الاحکام، شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه (۳۱۱–۳۸۱ق)، به کوشش سید محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
  • عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر (السیره النبویه): فتح‌الدین محمد ابن سید الناس (-۷۳۴ق)، به کوشش ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴ق.
  • الکافی (ط - الإسلامیة)، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی بن حسام الدین الهندی (-۹۷۵ق)، به کوشش بکری حیانی و صفوه السقاء، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۰۹ق.
  • مدینه شناسی نجفی، محمد باقر، تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۴ ش.
  • مراصد الاطلاع ع‍ل‍ی اس‍م‍اء الام‍ک‍ن‍ه و ال‍ب‍ق‍اع: و ه‍و م‍خ‍ت‍ص‍ر م‍ع‍ج‍م ال‍ب‍ل‍دان ل‍ی‍اق‍وت: صفی‌الدین عبدالمومن بن عبدالحق (-۷۳۹ق)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق.
  • مسند الامام احمد بن حنبل: أحمد بن محمد بن حنبل الشیبانی (م ۲۴۱هـ)، المحقق السید أبو المعاطی النوری، بیروت، عالم الکتب، بی‌تا.
  • المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة شراب، محمد محمد حسن، بیروت، ۱۴۱۱ق.
  • المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد الطبرانی (۲۶۰–۳۶۰ق)، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • المغازی، محمد بن عمر الواقدی (-۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق.
  • مکارم الاخلاق، الفضل بن الحسن الطبرسی (قرن۶ق)، قم، انتشارات شریف الرضی، ۱۳۹۲ق.
  • من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه (۳۱۱–۳۸۱ق)، تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  • مناقب آل أبی طالب علیهم‌السلام (لابن شهرآشوب) ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، قم، چاپ: اول، ۱۳۷(ص)ق.
  • منتهی السوول علی وسائل الوصول إلی شمائل الرسول، عبدالله بن سعید محمد عبادی لحجی، دارالمنهاج - جده، چاپ سوم، ۱۴۲۶.
  • شرح صحیح مسلم، یحیی بن شرف النووی (۶۳۱–۶۷۶ق)، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
  • موطأ، مالک بن أنس أبو عبدالله الأصبحی، دار إحیاء التراث العربی – مصر، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
  • النوادر (للراوندی)، فضل الله بن علی راوندی، قم، بی‌تا.
  • وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، علی بن عبدالله السمهودی (-۹۱۱ق)، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
  • الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب‏، علامه عبدالحسین الامینی‏، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه‏، مکان نشر: قم‏، ۱۴۱۶ق.
  • ‏ مستعذب الإخبار بأطیب الأخبار، ابومدین فاسی‏، دارالکتب العلمیه، بیروت‏، ۱۴۲۴ ق‏.