زینب بنت رسول الله(ص): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۶: خط ۳۶:
==معرفی اجمالی==
==معرفی اجمالی==


زینب بنت رسول الله(ص) بزرگ‌ترین فرزند [[رسول خدا(ص)]] یا بزرگ‌ترین آنها پس از برادرش [[قاسم بن رسول خدا|قاسم]] می‌باشد. مورّخان ولادت زینب را در سی سالگی پیامبر و پنج سال پس از ازدواج آن حضرت با [[خدیجه(س)]] دانسته‌اند.<ref>اسدالغابة، ج5، ص46٧. الاصابة، ج4، ص٢٩٩.</ref>
زینب بنت رسول الله(ص) بزرگ‌ترین فرزند [[رسول خدا(ص)]] یا بزرگ‌ترین آنها پس از برادرش [[قاسم بن رسول خدا|قاسم]] می‌باشد. مورّخان ولادت زینب را در سی سالگی پیامبر و پنج سال پس از ازدواج آن حضرت با [[خدیجه(س)]] دانسته‌اند.<ref>اسدالغابة، ج5، ص46٧. الاصابة، ج4، ص٢٩٩.</ref>  


مضمون حدیثی که از رسول خدا(ص) نقل شده، گویای عظمت آن بزرگوار است که فرمود: «معاشر الناس الا اخبرکم بخیرالناس خالاً و خالةً؟ قالوا: بلی یا رسول الله. قال: الحسن و الحسین خالهما القاسم و خالتهما زینب بنت رسول الله(ص).»<ref>تنقیح المقال، ج٣، باب الکنی و الالقاب، ص٧٩.</ref>
مضمون حدیثی که از رسول خدا(ص) نقل شده، گویای عظمت آن بزرگوار است که فرمود: «معاشر الناس الا اخبرکم بخیرالناس خالاً و خالةً؟ قالوا: بلی یا رسول الله. قال: الحسن و الحسین خالهما القاسم و خالتهما زینب بنت رسول الله(ص).»<ref>تنقیح المقال، ج٣، باب الکنی و الالقاب، ص٧٩.</ref>  


==ازدواج زینب با ابوالعاص==
==ازدواج زینب با ابوالعاص==


رسول خدا(ص) زینب را به همسری [[ابوالعاص بن ربیع]] درآورد. نام وی «لقیط» و مادرش «هاله» خواهر حضرت خدیجه کبری است. او از معدود تجار و ثروتمندان و افراد مورد اعتماد در میان مردم [[مکه]] بود. <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج١4، ص١٨٩.</ref>
رسول خدا(ص) زینب را به همسری [[ابوالعاص بن ربیع]] درآورد. نام وی «لقیط» و مادرش «هاله» خواهر حضرت خدیجه کبری است. او از معدود تجار و ثروتمندان و افراد مورد اعتماد در میان مردم [[مکه]] بود.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج١4، ص١٨٩.</ref>  


پس از [[بعثت]] پیامبر(ص) ابوالعاص برخلاف زینب حاضر به قبول [[اسلام]] نگردید و در [[شرک]] خود باقی ماند؛ ولی با این‌حال به همسرش زینب نیز وفادار بود و به پیشنهاد [[قریش]] که او را به جدایی از زینب تشویق می‌نمودند، توجه ننمود و علی‌رغم خواسته آنان، به زندگی خود با زینب ادامه داد. گرچه اسلام عملاً در میان این زن و شوهر جدایی‌ انداخته بود؛ ولی چون رسول خدا(ص) در آن شرایط سخت، قادر بر اجرای این حکم نبود، اسلام زینب(س) هم نتوانست موجب جدایی او با ابوالعاص شود.
پس از [[بعثت]] پیامبر(ص) ابوالعاص برخلاف زینب حاضر به قبول [[اسلام]] نگردید و در [[شرک]] خود باقی ماند؛ ولی با این‌حال به همسرش زینب نیز وفادار بود و به پیشنهاد [[قریش]] که او را به جدایی از زینب تشویق می‌نمودند، توجه ننمود و علی‌رغم خواسته آنان، به زندگی خود با زینب ادامه داد. گرچه اسلام عملاً در میان این زن و شوهر جدایی‌ انداخته بود؛ ولی چون رسول خدا(ص) در آن شرایط سخت، قادر بر اجرای این حکم نبود، اسلام زینب(س) هم نتوانست موجب جدایی او با ابوالعاص شود.
خط ۶۴: خط ۶۴:
کنانة بن ربیع بنا به درخواست برادرش ابوالعاص، زینب را در کجاوه‌ای نشاند و به سوی مدینه حرکت نمود، عده‌ای از قریشیان که از این موضوع مطلع شدند او را تعقیب کرده و در بیرون مکه در محلی بنام «[[ذی طوی]]» بدو رسیدند و از اولین کسانی که به کجاوه زینب حمله نمودند «[[هبار بن اسود]]» و «[[نافع بن عبدالقیس فهری]]» بودند که هبار با نیزه به کجاوه زینب فشار آورد و او، در حالی که حامله بود، از بالای شتر به روی تخته سنگی افتاد و در اثر فشار جسمی و رعب و ترسی که بر وی وارد گردید، سقط جنین نمود و به عارضه خونریزی دچار شد که تا آخر عمرش ادامه داشت.
کنانة بن ربیع بنا به درخواست برادرش ابوالعاص، زینب را در کجاوه‌ای نشاند و به سوی مدینه حرکت نمود، عده‌ای از قریشیان که از این موضوع مطلع شدند او را تعقیب کرده و در بیرون مکه در محلی بنام «[[ذی طوی]]» بدو رسیدند و از اولین کسانی که به کجاوه زینب حمله نمودند «[[هبار بن اسود]]» و «[[نافع بن عبدالقیس فهری]]» بودند که هبار با نیزه به کجاوه زینب فشار آورد و او، در حالی که حامله بود، از بالای شتر به روی تخته سنگی افتاد و در اثر فشار جسمی و رعب و ترسی که بر وی وارد گردید، سقط جنین نمود و به عارضه خونریزی دچار شد که تا آخر عمرش ادامه داشت.


ابن اسحاق اضافه می‌کند: به خاطر این جنایت و قساوت قلب هبار بود که رسول خدا(ص) به هنگام [[فتح مکه]] مسلمانان را در کشتن وی آزاد گذاشت.<ref>همان، ص١٩٢.</ref>
ابن اسحاق اضافه می‌کند: به خاطر این جنایت و قساوت قلب هبار بود که رسول خدا(ص) به هنگام [[فتح مکه]] مسلمانان را در کشتن وی آزاد گذاشت.<ref>همان، ص١٩٢.</ref>  


===بیان ابن ابی الحدید===
===بیان ابن ابی الحدید===


[[ابن ابی الحدید]] می‌گوید: «از کسانی که در حمله به کجاوه زینب و در جلوگیری از سفر او به مدینه شرکت داشت، [[عمرو بن عاص]] بود و چون خبر این جنایت به پیامبر(ص) رسید، به شدّت متاثر گردید و بر این افراد لعن و نفرین نمود».<ref>همان، ج6، ص٢٨٢.</ref>
[[ابن ابی الحدید]] می‌گوید: «از کسانی که در حمله به کجاوه زینب و در جلوگیری از سفر او به مدینه شرکت داشت، [[عمرو بن عاص]] بود و چون خبر این جنایت به پیامبر(ص) رسید، به شدّت متاثر گردید و بر این افراد لعن و نفرین نمود».<ref>همان، ج6، ص٢٨٢.</ref>  


===بیان واقدی===
===بیان واقدی===


[[واقدی]] می‌گوید: «کنانه با دیدن منظره حمله به کجاوه زینب، آماده تیراندازی و دفاع از وی گردید و قریشی‌ها به شهر بازگشتند».<ref>همان، ج١4، ص١٩٣.</ref>
[[واقدی]] می‌گوید: «کنانه با دیدن منظره حمله به کجاوه زینب، آماده تیراندازی و دفاع از وی گردید و قریشی‌ها به شهر بازگشتند».<ref>همان، ج١4، ص١٩٣.</ref>  


واقدی اضافه می‌کند: [[ابوسفیان]] که جزء شرکت کنندگان در این جریان بود، خطاب به کنانه چنین گفت: «تو در این اقدام خود اشتباه کرده و تصمیم نابجایی گرفته‌ای که دختر محمد را در روز روشن و در مقابل چشم اهل مکه از این شهر بیرون کرده‌ای، مگر نمی‌دانی از سوی پدرش چه فشاری بر ما وارد شده و چگونه ما را تحقیر و خدایان ما را اهانت نموده است! آیا این عمل تو تحقیر و اهانت مجدد بر ما نیست؟! به خدا سوگند جلوگیری از سفر این زن دردی را دوا نمی‌کند و ما کوچک‌ترین اعتنایی بر او نداریم؛ ولی هیچ عمل تحقیرآمیزی را هم تحمل نمی‌کنیم او را به مکه برگردان و می‌توانی مخفیانه و بدور از چشم مردم راهی مدینه کنی».  
واقدی اضافه می‌کند: [[ابوسفیان]] که جزء شرکت کنندگان در این جریان بود، خطاب به کنانه چنین گفت: «تو در این اقدام خود اشتباه کرده و تصمیم نابجایی گرفته‌ای که دختر محمد را در روز روشن و در مقابل چشم اهل مکه از این شهر بیرون کرده‌ای، مگر نمی‌دانی از سوی پدرش چه فشاری بر ما وارد شده و چگونه ما را تحقیر و خدایان ما را اهانت نموده است! آیا این عمل تو تحقیر و اهانت مجدد بر ما نیست؟! به خدا سوگند جلوگیری از سفر این زن دردی را دوا نمی‌کند و ما کوچک‌ترین اعتنایی بر او نداریم؛ ولی هیچ عمل تحقیرآمیزی را هم تحمل نمی‌کنیم او را به مکه برگردان و می‌توانی مخفیانه و بدور از چشم مردم راهی مدینه کنی».  


بدین‌گونه کنانه زینب را به مکه بازگرداند و پس از مدتی شبانه مجدداً به مدینه حرکت داد و به رسول خدا(ص) پیوست.<ref>همان.</ref>
بدین‌گونه کنانه زینب را به مکه بازگرداند و پس از مدتی شبانه مجدداً به مدینه حرکت داد و به رسول خدا(ص) پیوست.<ref>همان.</ref>  


==اسلام‌آودن ابوالعاص==
==اسلام‌آودن ابوالعاص==
خط ۹۳: خط ۹۳:


==فرزندان==
==فرزندان==
زینب از ابوالعاص دارای دو فرزند بود؛ یکی پسر به نام «علی» که در اوایل جوانی از دنیا رفت و دیگری دختر به نام «امامه» که طبق وصیت [[حضرت زهرا(س)]]، [[امیرمؤمنان(ع)]] با وی ازدواج نمود. <ref>اسدالغابة، ج5، ص467.</ref>
زینب از ابوالعاص دارای دو فرزند بود؛ یکی پسر به نام «علی» که در اوایل جوانی از دنیا رفت و دیگری دختر به نام «امامه» که طبق وصیت [[حضرت زهرا(س)]]، [[امیرمؤمنان(ع)]] با وی ازدواج نمود.<ref>اسدالغابة، ج5، ص467.</ref>  
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/647107/زینب-بنت-محمد-ص زینب بنت محمد (ص)، حسنی، عائشة، مجله منبرالاسلام، السنة الثالثة و العشرون، صفر 1385 - العدد 2 (3 صفحه - از 227 تا 229).]   
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/647107/زینب-بنت-محمد-ص زینب بنت محمد(ص)، حسنی، عائشة، مجله منبرالاسلام، السنة الثالثة و العشرون، صفر 1385 - العدد 2 (3 صفحه - از 227 تا 229).]   


==پانویس==
==پانویس==
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
{{دختران پیامبر}}
{{دختران پیامبر}}


[[رده:مقاله‌های در دست ویرایش]]
[[رده:منسوبان به پیامبر(ص)]]
[[رده:منسوبان به پیامبر(ص)]]
[[رده:دختران پیامبر]]
[[رده:دختران پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۹

زینب بنت رسول الله(ص)
مشخصات فردی
نام کامل زینب بنت رسول الله(ص)
زادروز و زادگاه سی سالگی پیامبر(ص) و پنج سال پس از ازدواج با خدیجه(س)
محل زندگی مکه و مدینه
مهاجر/انصار مهاجر
نسب/قبیله دختر پیامبر
خویشان
سرشناس
پیامبر اسلام(ص)، حضرت خدیجه (س)، ابوالعاص بن ربیع
درگذشت/شهادت اواخر سال هشتم هجرت مدینهجراحات وارده بر اثر حمله مشرکان مکه
مدفن قبرستان بقیع
مشخصات دینی
زمان اسلام آوردن بلافاصله بعد از بعثت
هجرت به مدینه
دلیل شهرت انتساب به پیامبر(ص)

زینب بنت رسول الله(ص) بزرگ‌ترین فرزند دختر رسول خدا(ص) است، که پنج سال بعد از ازدواج حضرت با خدیجه(س) به دنیا آمد. وی با ابوالعاص بن ربیع خواهرزاده حضرت خدیجه که از تجار و ثروتمندان و افراد مورد اعتماد مکه بود ازدواج کرد.

با بعثت پیامبر(ص) ابوالعاص برخلاف زینب به پیامبر(ص) ایمان نیاورد ولی به زینب وفادار ماند و چون رسول خدا در آن شرایط سخت، قادر بر اجرای حکم جدایی آنان نبود نتوانست موجب جدایی آنان شود.

بعد از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه و با شروع جنگ بدر، ابوالعاص که در جبهه مقابل پیامبر می‌جنگید به اسارت مسلمانان درآمد ولی با وساطت زینب و با شرط برگرداندن زینب به مدینه آزاد شد. به‌هنگام خروج زینب به سمت مدینه و با اطلاع مشرکان قریش، کجاوه زینب مورد حمله مشرکان قرار گرفت، و در حالی که حامله بود، از بالای شتر به روی تخته سنگی افتاد و در اثر فشار جسمی و رعب و ترسی که بر وی وارد گردید، سقط جنین نمود و دچار صدماتی گردید.

بنابر نقل مورّخان، زینب بر اثر همان عارضه و صدماتی که مورد تهاجم مشرکان قرار گرفت و تا آخر عمر ادامه داشت در اواخر سال هشتم هجرت وفات یافت.

از زینب دو فرزند به‌جا ماند؛ یکی پسر به نام «علی» که در اوایل جوانی از دنیا رفت و دیگری دختر به نام «امامه» که با حضرت علی(ع) ازدواج کرد.

معرفی اجمالی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

زینب بنت رسول الله(ص) بزرگ‌ترین فرزند رسول خدا(ص) یا بزرگ‌ترین آنها پس از برادرش قاسم می‌باشد. مورّخان ولادت زینب را در سی سالگی پیامبر و پنج سال پس از ازدواج آن حضرت با خدیجه(س) دانسته‌اند.[۱]

مضمون حدیثی که از رسول خدا(ص) نقل شده، گویای عظمت آن بزرگوار است که فرمود: «معاشر الناس الا اخبرکم بخیرالناس خالاً و خالةً؟ قالوا: بلی یا رسول الله. قال: الحسن و الحسین خالهما القاسم و خالتهما زینب بنت رسول الله(ص).»[۲]

ازدواج زینب با ابوالعاص[ویرایش | ویرایش مبدأ]

رسول خدا(ص) زینب را به همسری ابوالعاص بن ربیع درآورد. نام وی «لقیط» و مادرش «هاله» خواهر حضرت خدیجه کبری است. او از معدود تجار و ثروتمندان و افراد مورد اعتماد در میان مردم مکه بود.[۳]

پس از بعثت پیامبر(ص) ابوالعاص برخلاف زینب حاضر به قبول اسلام نگردید و در شرک خود باقی ماند؛ ولی با این‌حال به همسرش زینب نیز وفادار بود و به پیشنهاد قریش که او را به جدایی از زینب تشویق می‌نمودند، توجه ننمود و علی‌رغم خواسته آنان، به زندگی خود با زینب ادامه داد. گرچه اسلام عملاً در میان این زن و شوهر جدایی‌ انداخته بود؛ ولی چون رسول خدا(ص) در آن شرایط سخت، قادر بر اجرای این حکم نبود، اسلام زینب(س) هم نتوانست موجب جدایی او با ابوالعاص شود.

اسارت ابوالعاص و آزادی زینب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه و با شروع جنگ بدر، ابوالعاص به همراه مشرکین مکه، در این جنگ شرکت نمود و با گروهی از سپاهیان مکه که تعداد آنها را هفتاد نفر نوشته‌اند، به اسارت مسلمانان درآمده و به مدینه گسیل گردیدند. زینب برای آزادی ابوالعاص به وسیله هیاتی که جهت گفت‌وگو درباره اسرای جنگی عازم مدینه بود.

چند قطعه زیورآلات خدمت رسول خدا(ص) فرستاد و از آن حضرت درخواست نمود که در مقابل آنها، همسر وی آزاد شود. در میان این زیورآلات، گردنبند یادگاری خدیجه(س) نیز به‌چشم می‌خورد که پیامبر خدا(ص) با دیدن آن، از خدیجه یاد نمود و در حق وی دعا کرد و تاثر و رقّت شدید در قیافه‌اش مشاهده گردید. آن‌گاه با اصحاب خویش مشاوره و به آنان پیشنهاد نمود که اگر صلاح بدانید اسیر دخترم زینب را آزاد کرده و آنچه از مال دنیا به عنوان عوض فرستاده است، به او برگردانید. صحابه از این پیشنهاد استقبال و اظهار مسرّت نمودند.

ولی رسول خدا(ص) به هنگام آزادی ابوالعاص با وی شرط نمود که از این پس زینب را در هجرت به مدینه آزاد بگذارد و او هم بر تعهّد خود عمل نمود و با رسیدن به مکه زینب را به‌همراهی برادرش کنانة بن ربیع راهی مدینه ساخت.

حمله مشرکان به کجاوه زینب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

زینب پس از تحمل رنج فراوان و لطمه شدید از سوی مشرکان، به هنگام خروج و مراجعت به مکه، برای دومین بار به سوی مدینه هجرت و به پدر بزرگوارش ملحق گردید. مورخان از این رنج و ناراحتی زینب و مراجعت او، یاد نموده‌اند؛

بیان محمد بن اسحاق[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از جمله محمد بن اسحاق مورخ و سیره‌نویس معروف می‌گوید:

کنانة بن ربیع بنا به درخواست برادرش ابوالعاص، زینب را در کجاوه‌ای نشاند و به سوی مدینه حرکت نمود، عده‌ای از قریشیان که از این موضوع مطلع شدند او را تعقیب کرده و در بیرون مکه در محلی بنام «ذی طوی» بدو رسیدند و از اولین کسانی که به کجاوه زینب حمله نمودند «هبار بن اسود» و «نافع بن عبدالقیس فهری» بودند که هبار با نیزه به کجاوه زینب فشار آورد و او، در حالی که حامله بود، از بالای شتر به روی تخته سنگی افتاد و در اثر فشار جسمی و رعب و ترسی که بر وی وارد گردید، سقط جنین نمود و به عارضه خونریزی دچار شد که تا آخر عمرش ادامه داشت.

ابن اسحاق اضافه می‌کند: به خاطر این جنایت و قساوت قلب هبار بود که رسول خدا(ص) به هنگام فتح مکه مسلمانان را در کشتن وی آزاد گذاشت.[۴]

بیان ابن ابی الحدید[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ابن ابی الحدید می‌گوید: «از کسانی که در حمله به کجاوه زینب و در جلوگیری از سفر او به مدینه شرکت داشت، عمرو بن عاص بود و چون خبر این جنایت به پیامبر(ص) رسید، به شدّت متاثر گردید و بر این افراد لعن و نفرین نمود».[۵]

بیان واقدی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

واقدی می‌گوید: «کنانه با دیدن منظره حمله به کجاوه زینب، آماده تیراندازی و دفاع از وی گردید و قریشی‌ها به شهر بازگشتند».[۶]

واقدی اضافه می‌کند: ابوسفیان که جزء شرکت کنندگان در این جریان بود، خطاب به کنانه چنین گفت: «تو در این اقدام خود اشتباه کرده و تصمیم نابجایی گرفته‌ای که دختر محمد را در روز روشن و در مقابل چشم اهل مکه از این شهر بیرون کرده‌ای، مگر نمی‌دانی از سوی پدرش چه فشاری بر ما وارد شده و چگونه ما را تحقیر و خدایان ما را اهانت نموده است! آیا این عمل تو تحقیر و اهانت مجدد بر ما نیست؟! به خدا سوگند جلوگیری از سفر این زن دردی را دوا نمی‌کند و ما کوچک‌ترین اعتنایی بر او نداریم؛ ولی هیچ عمل تحقیرآمیزی را هم تحمل نمی‌کنیم او را به مکه برگردان و می‌توانی مخفیانه و بدور از چشم مردم راهی مدینه کنی».

بدین‌گونه کنانه زینب را به مکه بازگرداند و پس از مدتی شبانه مجدداً به مدینه حرکت داد و به رسول خدا(ص) پیوست.[۷]

اسلام‌آودن ابوالعاص[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ابوالعاص در اوایل سال هشتم هجرت و قبل از فتح مکه، به همراه عده‌ای از تجار مکه، با سرمایه خود و اموال قریش به سوی شام حرکت نمود. این قافله تجارتی به هنگام مراجعت، در نزدیکی‌های مدینه با گروهی از مسلمانان مواجه و از ترس جانشان مال‌التجاره را رها و خود فرار نمودند؛ ولی ابوالعاص برای بازپس گرفتن اموال خود، شبانه و مخفیانه وارد مدینه شد و به نزد زینب رفت و از وی پناه خواست تا مورد تعرض مسلمانان واقع نشود. بعد از این‌که زینب به وی پناه داد، پیامبر و مسلمانان به تعهد زینب بر پناه دادن بر ابوالعاص احترام گذاشته و حضرت دستور داد مسلمانان تمام اموال او را بدو برگردانند و در غیر این صورت پیمان‌شکنی خواهد بود.


ابوالعاص همراه اموالش راهی مکه گردید و پس از تحویل دادن اموال و امانت‌های مردم، اسلام را پذیرفت و مجدداً به سوی مدینه حرکت نمود. رسول خدا(ص) به زینب دستور داد که به خانه ابوالعاص برگردد و مانند گذشته برای او همسری وفادار باشد و بدینگونه، این زوج پس از شش سال مفارقت در پرتو اسلام، به زندگی مشترک خود دست یافتند و در صف سایر مهاجرین قرار گرفتند.

تاریخ و علت وفات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بنابر مشهور، زندگی مجدد زینب و ابوالعاص کوتاه و بیش از چند ماه نبود؛ زیرا در اواخر سال هشتم هجرت بدرود حیات گفت و با حضور و شرکت رسول خدا(ص)

تشییع و در بقیع به خاک سپرده شد و ابوالعاص در سال دوازده و به فاصله چهار سال از وفات همسرش، از دنیا رفت.

از نظر مورّخان، وفات زینب در اثر همان عارضه خونریزی که قبلاً نقل نمودیم به وقوع پیوسته است، که به هنگام خروج از مکه مورد تهاجم مشرکان قرار گرفت و در اثر سقوط به روی تخته سنگ و سقط جنین و در اثر رعب و ترس، این عارضه در وی به‌وجود آمد و تا آخر عمر ادامه داشت تا از دنیا رفت.

فرزندان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

زینب از ابوالعاص دارای دو فرزند بود؛ یکی پسر به نام «علی» که در اوایل جوانی از دنیا رفت و دیگری دختر به نام «امامه» که طبق وصیت حضرت زهرا(س)، امیرمؤمنان(ع) با وی ازدواج نمود.[۸]

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

زینب بنت محمد(ص)، حسنی، عائشة، مجله منبرالاسلام، السنة الثالثة و العشرون، صفر 1385 - العدد 2 (3 صفحه - از 227 تا 229).

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. اسدالغابة، ج5، ص46٧. الاصابة، ج4، ص٢٩٩.
  2. تنقیح المقال، ج٣، باب الکنی و الالقاب، ص٧٩.
  3. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج١4، ص١٨٩.
  4. همان، ص١٩٢.
  5. همان، ج6، ص٢٨٢.
  6. همان، ج١4، ص١٩٣.
  7. همان.
  8. اسدالغابة، ج5، ص467.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • أسد الغابة في معرفة الصحابه، بيروت، دار الفكر، ١۴٠٩ه. ق.
  • شرح نهج البلاغة، عبدالحميد بن هبة الله (ابن ابي الحديد)، ط ١، قم، ١۴٠۴ه. ق.
  • الإصابة في تمييز الصحابة، احمد بن علي بن حجر العسقلاني (متوفاي ٨۵٢ه. ق)، تحقيق: عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، ط الاولي، بيروت، دار الكتب العلمية، ١۴١۵ه. ق.
  • تنقیح المقال، عبدالله مامقان، مؤسسه آل‌البیت(ع)لاحیاء التراث، ایران-قم، 1389ش.