ابن ام مکتوم: تفاوت میان نسخهها
Hasaninasab (بحث | مشارکتها) جز (←منابع) |
(←منابع) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات اصحاب | |||
|اطلاعات صحابه = ابن اُمّ مکتوم | |||
| تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام کامل = عمرو یا عبدالله بن قیس بن زائدة بن اصم | |||
| کنیه = | |||
| لقب = ابن اُمّ مکتوم | |||
| زادروز/زادگاه = | |||
| محل زندگی = [[مکه]]، [[مدینه]] | |||
| مهاجر/انصار = مهاجر | |||
| نسب/قبیله = بنیعامر از تیرههای [[قبیله قریش|قریش]] | |||
| خویشاوندان سرشناس = پسر داییِ [[حضرت خدیجه(س)]] | |||
| تاریخ و مکان درگذشت/شهادت = در زمان خلافت [[عمر بن خطاب]] | |||
| نحوه درگذشت/شهادت = | |||
| مدفن = | |||
| زمان اسلام آوردن = | |||
| نحوه اسلام آوردن = | |||
| حضور در جنگها = حضور در [[فتح قادسیه]] | |||
| هجرت به = | |||
| دلیل شهرت = نزول آیات ابتدایی [[سوره عبس]] درباره وی | |||
| نقشهای برجسته = جانشین [[پیامبر(ص)]] در [[مدینه]] در برخی [[غزوه|غزوهها]] برای اقامه [[نماز]]، مؤذن مدینه | |||
| دیگر فعالیتها = | |||
| آثار = | |||
}} | |||
'''عمرو یا عبدالله بن قیس بن زائدة بن اصم''' معروف به '''ابن اُمّ مکتوم''' جانشین [[پیامبر(ص)]] در [[مدینه]] در برخی [[غزوه|غزوهها]] برای اقامه [[نماز]]. | '''عمرو یا عبدالله بن قیس بن زائدة بن اصم''' معروف به '''ابن اُمّ مکتوم''' جانشین [[پیامبر(ص)]] در [[مدینه]] در برخی [[غزوه|غزوهها]] برای اقامه [[نماز]]. | ||
خط ۴: | خط ۲۸: | ||
==شخصیتشناسی== | ==شخصیتشناسی== | ||
عمرو یا عبدالله بن قیس بن زائدة بن اصم از تیره بنیعامر بن لؤی [[قریش]]، از عرب عدنانی است<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷.</ref> که با [[پیامبر(ص)]] در جدّ هشتم (لؤی) به هم میرسند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۷۱.</ref> مادرش ام مکتوم عاتکه، دختر عبدالله بن عنکثة بن عامر از تیره بنیمخزوم قریش است.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۵؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۳-۱۸۴؛ اسد الغابه، ج۳، ص۷۶۰.</ref> از این رو، عمرو به «ابن ام مکتوم» شهرت یافت. وی پسر دایی [[حضرت خدیجه(س)]] محسوب میشد، زیرا مادر خدیجه(س) خواهر قیس بن زائده بود.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۷۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> در منابع، از زمان تولد وی تا [[مسلمان]] شدنش، جز اشاره به نابینایی او در کودکی، گزارشی در دست نیست. برخی حدیث قدسی «پاداش [[بهشت]] از آنِ کسی است که [[خداوند]] چیز با ارزشی را از او بگیرد» را درباره وی دانستهاند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۶.</ref> مردم [[مدینه]] او را عبدالله؛ و اهل [[شام]] و [[عراق]] او را عمرو میخواندند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۴-۱۵۵.</ref> | عمرو یا عبدالله بن قیس بن زائدة بن اصم از تیره بنیعامر بن لؤی [[قریش]]، از عرب عدنانی است<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷.</ref> که با [[پیامبر(ص)]] در جدّ هشتم (لؤی) به هم میرسند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۷۱.</ref> مادرش ام مکتوم عاتکه، دختر عبدالله بن عنکثة بن عامر از تیره بنیمخزوم قریش است.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۵؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۳-۱۸۴؛ اسد الغابه، ج۳، ص۷۶۰.</ref> از این رو، عمرو به «ابن ام مکتوم» شهرت یافت. وی پسر دایی [[حضرت خدیجه(س)]] محسوب میشد، زیرا مادر خدیجه(س) خواهر قیس بن زائده بود.<ref>جمهرة انساب العرب، ص۱۷۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> در منابع، از زمان تولد وی تا [[مسلمان]] شدنش، جز اشاره به نابینایی او در کودکی، گزارشی در دست نیست. برخی حدیث قدسی «پاداش [[بهشت]] از آنِ کسی است که [[خداوند]] چیز با ارزشی را از او بگیرد» را درباره وی دانستهاند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۶.</ref> مردم [[مدینه]] او را عبدالله؛ و اهل [[شام]] و [[عراق]] او را عمرو میخواندند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۴-۱۵۵.</ref> | ||
==اسلامآوردن== | ==اسلامآوردن== | ||
خط ۱۰: | خط ۳۴: | ||
==شأن نزول سوره عبس== | ==شأن نزول سوره عبس== | ||
مفسران ذیل آیات ۱-۱۰ [[سوره عبس]]: {عَبَس و تَوَلّی أَنَ جاءَهُ الأعمی...} شأن نزول آن را رفتار نامناسب فردی دانستهاند که با دیدن ابن ام مکتوم چهره ترش کرد و از او روی برگرداند. برخی [[مفسر|مفسران]] اهل سنت، این رفتار را به [[پیامبر(ص)]] نسبت داده و آیات یاد شده را در شأن ایشان دانستهاند. به نقلی، روزی پیامبر در پی اندرز دادن به [[عتبة بن ربیعه]]، [[ابوجهل]] و [[عباس بن عبدالمطلب]] بود که ابن ام مکتوم نابینا، به سوی ایشان آمد و بیتوجه به گفتوگوی پیامبر(ص) خواست تا ایشان آیهای از قرآن را بدو بیاموزد. رسول خدا از وی روی برگرداند و به گفتوگوی خود با افراد یاد شده ادامه داد. در پی آن، آیات آغازین عبس نازل شد. از آن پس، پیامبر او را گرامی میداشت و نیاز وی را برمیآورد.<ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۶۴-۶۵؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۳۸۱-۳۸۲؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref> | مفسران ذیل آیات ۱-۱۰ [[سوره عبس]]: {عَبَس و تَوَلّی أَنَ جاءَهُ الأعمی...} شأن نزول آن را رفتار نامناسب فردی دانستهاند که با دیدن ابن ام مکتوم چهره ترش کرد و از او روی برگرداند. برخی [[مفسر|مفسران]] اهل سنت، این رفتار را به [[پیامبر(ص)]] نسبت داده و آیات یاد شده را در شأن ایشان دانستهاند. به نقلی، روزی پیامبر در پی اندرز دادن به [[عتبة بن ربیعه]]، [[ابوجهل]] و [[عباس بن عبدالمطلب]] بود که ابن ام مکتوم نابینا، به سوی ایشان آمد و بیتوجه به گفتوگوی پیامبر(ص) خواست تا ایشان آیهای از قرآن را بدو بیاموزد. رسول خدا از وی روی برگرداند و به گفتوگوی خود با افراد یاد شده ادامه داد. در پی آن، آیات آغازین عبس نازل شد. از آن پس، پیامبر او را گرامی میداشت و نیاز وی را برمیآورد.<ref>جامع البیان، ج۳۰، ص۶۴-۶۵؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۳۸۱-۳۸۲؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref> | ||
بر پایه اعتقاد بزرگان [[شیعه]]، چنین سخنی درباره پیامبراکرم(ص) پذیرفتنی نیست. [[طبرسی]] پس از بیان داستان پیشین، به نقل از [[سید مرتضی]] یادآور شده است که ظاهر این آیات هیچ دلالتی ندارد که مخاطب آن، پیامبر(ص) باشد<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۴.</ref>؛ بلکه قراینی میتوان یافت که مقصود فردی غیر از رسول خداست؛ زیرا ترشرویی حتی در رویارویی با دشمنان سرسخت، از صفات پیامبر نیست، چه رسد با مؤمنان. | بر پایه اعتقاد بزرگان [[شیعه]]، چنین سخنی درباره پیامبراکرم(ص) پذیرفتنی نیست. [[طبرسی]] پس از بیان داستان پیشین، به نقل از [[سید مرتضی]] یادآور شده است که ظاهر این آیات هیچ دلالتی ندارد که مخاطب آن، پیامبر(ص) باشد<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۴.</ref> ؛ بلکه قراینی میتوان یافت که مقصود فردی غیر از رسول خداست؛ زیرا ترشرویی حتی در رویارویی با دشمنان سرسخت، از صفات پیامبر نیست، چه رسد با مؤمنان. | ||
مؤید این سخن، آیات {وَإِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ} ([[سوره قلم]]، آیه ۴) و {وَلَو کنتَ فَظًّا غَلِیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِک} ([[سوره آلعمران]]، آیه ۱۵۹) است. از [[امام صادق(ع)]] نیز نقل شده که آیه درباره مردی از [[بنیامیه]] است.<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۴.</ref> [[علامه طباطبایی]]<ref>المیزان، ج۲۰، ص۲۰۳.</ref> و [[جعفر مرتضی عاملی]]<ref>نک: الصحیح من سیرة النبی، ج۳، ص۱۵۵-۱۶۷.</ref>، به تحلیل تاریخی، کلامی و اخلاقی درباره شأن نزول این آیات پرداخته و نتیجه گرفتهاند که آنها ارتباطی با رسول خدا ندارند. | مؤید این سخن، آیات {وَإِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ} ([[سوره قلم]]، آیه ۴) و {وَلَو کنتَ فَظًّا غَلِیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِک} ([[سوره آلعمران]]، آیه ۱۵۹) است. از [[امام صادق(ع)]] نیز نقل شده که آیه درباره مردی از [[بنیامیه]] است.<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۴.</ref> [[علامه طباطبایی]]<ref>المیزان، ج۲۰، ص۲۰۳.</ref> و [[جعفر مرتضی عاملی]]<ref>نک: الصحیح من سیرة النبی، ج۳، ص۱۵۵-۱۶۷.</ref> ، به تحلیل تاریخی، کلامی و اخلاقی درباره شأن نزول این آیات پرداخته و نتیجه گرفتهاند که آنها ارتباطی با رسول خدا ندارند. | ||
==هجرت به مدینه== | ==هجرت به مدینه== | ||
ابن ام مکتوم از نخستین [[مهاجران]] به [[یثرب]] بود که در مأموریت [[مصعب بن عمیر|مُصعب بن عمیر]] به سال دوازدهم بعثت برای تبلیغ اسلام و آشنا ساختن مردم با [[قرآن]] به آن شهر هجرت کرد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref> اما در گزارشی دیگر، او اندکی پس از [[غزوه بدر]] در سال دوم ق. به آن شهر رفته<ref>انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۴؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷.</ref> و در خانه [[مخرمة بن نوفل]] که به [[دار القراء]] معروف بود، فرود آمده است.<ref>الطبقات، ج۴، ص۲۰۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷-۹۹۸.</ref> | ابن ام مکتوم از نخستین [[مهاجران]] به [[یثرب]] بود که در مأموریت [[مصعب بن عمیر|مُصعب بن عمیر]] به سال دوازدهم بعثت برای تبلیغ اسلام و آشنا ساختن مردم با [[قرآن]] به آن شهر هجرت کرد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref> اما در گزارشی دیگر، او اندکی پس از [[غزوه بدر]] در سال دوم ق. به آن شهر رفته<ref>انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۴؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷.</ref> و در خانه [[مخرمة بن نوفل]] که به [[دار القراء]] معروف بود، فرود آمده است.<ref>الطبقات، ج۴، ص۲۰۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷-۹۹۸.</ref> | ||
==مؤذن پیامبر(ص)== | ==مؤذن پیامبر(ص)== | ||
ابن ام مکتوم در کنار [[بلال حبشی|بلال]] از [[مؤذن|مؤذنان]] پیامبر(ص) در [[مدینه]] بود و هر یک زودتر به جماعت میرسید، اذان و دیگری [[اقامه]] میگفت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۲.</ref> بر پایه روایتی، امساک روزهداران در [[ماه رمضان]] با ندای ابن ام مکتوم آغاز میشد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۶.</ref> اما به روایتی از [[امام صادق(ع)]]، ابن ام مکتوم پیش از صبح اذان میگفت و مردم با اذان بلال، [[روزه]] خود را آغاز میکردند.<ref>الکافی، ج۴، ص۹۸؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۷.</ref> برخی گزارشها حکایت دارند که ابن ام مکتوم تنها در غیاب دیگر مؤذنان همانند بلال، اذان میگفت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۷۷.</ref> | ابن ام مکتوم در کنار [[بلال حبشی|بلال]] از [[مؤذن|مؤذنان]] پیامبر(ص) در [[مدینه]] بود و هر یک زودتر به جماعت میرسید، اذان و دیگری [[اقامه]] میگفت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۲.</ref> بر پایه روایتی، امساک روزهداران در [[ماه رمضان]] با ندای ابن ام مکتوم آغاز میشد.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۶.</ref> اما به روایتی از [[امام صادق(ع)]]، ابن ام مکتوم پیش از صبح اذان میگفت و مردم با اذان بلال، [[روزه]] خود را آغاز میکردند.<ref>الکافی، ج۴، ص۹۸؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۷.</ref> برخی گزارشها حکایت دارند که ابن ام مکتوم تنها در غیاب دیگر مؤذنان همانند بلال، اذان میگفت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۷۷.</ref> | ||
==جانشین پیامبر(ص) در مدینه== | ==جانشین پیامبر(ص) در مدینه== | ||
ابن ام مکتوم در غزوههای بسیار جانشین [[پیامبر(ص)]] در [[مدینه]] بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۴؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۸.</ref> برخی شمار آن را ۱۳ [[غزوه]] دانستهاند.<ref>تاریخ خلیفه، ص۴۸؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> بر پایه گزارشی، او نخستین کسی بود که به جانشینی ایشان گماشته شد.<ref>الادارة فی عصر الرسول، ص۹۷.</ref> غزوههای [[غزوه قرقرة الکدر|قرقرة الکدر]]، [[غزوه بدر|بَدر]]، [[غزوه بواط|بَواط]]، [[غزوه بنیسلیم|بنیسلَیم]]، [[غزوه سویق|سویق]]، [[غزوه ذوالعشیره|ذوالعُشَیره]]، [[غزوه ابواء|اَبواء]] در سال دوم ق.، [[غزوه احد|اُحُد]]، [[غزوه حمراء الاسد|حَمراء الاَسد]]، [[غزوه غطفان|غَطْفان]]، [[غزوه بحران|بَحْران]] در سال سوم، [[غزوه ذات الرِقاع|ذات الرِقاع]] در سال چهارم، [[غزوه بنیقریظه|بنیقرَیظه]] در سال پنجم، [[غزوه ذوقرد|ذوقَرَد]] در سال ششم، [[فتح مکه]] به سال هشتم، و [[حجة الوداع]] در سال دهم از غزوهها و سفرهایی هستند که از جانشینی ابن ام مکتوم در آنها سخن به میان آمده است.<ref>نک: المغازی، ج۱، ص۸؛ تاریخ خلیفه، ص۴۸.</ref> به تصریح برخی، جانشینی او تنها در [[نماز]] بود؛ زیرا فرد نابینا مجاز به حکمکردن میان مردم نیست؛ چرا که نمیتواند طرفین را ببیند.<ref>الاصابه، ج۴، ص۴۹۵؛ الادارة فی عصر الرسول، ص۹۸.</ref> | ابن ام مکتوم در غزوههای بسیار جانشین [[پیامبر(ص)]] در [[مدینه]] بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۴؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۸.</ref> برخی شمار آن را ۱۳ [[غزوه]] دانستهاند.<ref>تاریخ خلیفه، ص۴۸؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> بر پایه گزارشی، او نخستین کسی بود که به جانشینی ایشان گماشته شد.<ref>الادارة فی عصر الرسول، ص۹۷.</ref> غزوههای [[غزوه قرقرة الکدر|قرقرة الکدر]]، [[غزوه بدر|بَدر]]، [[غزوه بواط|بَواط]]، [[غزوه بنیسلیم|بنیسلَیم]]، [[غزوه سویق|سویق]]، [[غزوه ذوالعشیره|ذوالعُشَیره]]، [[غزوه ابواء|اَبواء]] در سال دوم ق.، [[غزوه احد|اُحُد]]، [[غزوه حمراء الاسد|حَمراء الاَسد]]، [[غزوه غطفان|غَطْفان]]، [[غزوه بحران|بَحْران]] در سال سوم، [[غزوه ذات الرِقاع|ذات الرِقاع]] در سال چهارم، [[غزوه بنیقریظه|بنیقرَیظه]] در سال پنجم، [[غزوه ذوقرد|ذوقَرَد]] در سال ششم، [[فتح مکه]] به سال هشتم، و [[حجة الوداع]] در سال دهم از غزوهها و سفرهایی هستند که از جانشینی ابن ام مکتوم در آنها سخن به میان آمده است.<ref>نک: المغازی، ج۱، ص۸؛ تاریخ خلیفه، ص۴۸.</ref> به تصریح برخی، جانشینی او تنها در [[نماز]] بود؛ زیرا فرد نابینا مجاز به حکمکردن میان مردم نیست؛ چرا که نمیتواند طرفین را ببیند.<ref>الاصابه، ج۴، ص۴۹۵؛ الادارة فی عصر الرسول، ص۹۸.</ref> | ||
بر پایه گزارشی، وی پیش از نبرد بدر به سال دوم ق. همراه ابواحمد بن جحش اسدی که وی نیز نابینا بود، به حضور پیامبر رسید و نظر ایشان را درباره شرکت در جنگ جویا شد. در این هنگام، آیه {لایستَوِی الْقاعِدُونَ مِن المُؤمنینَ غَیرُ أُولِی الضَّررِ و الْمُجاهِدُونَ فِی سَبیلِ اللهِ بأَمْوالِهِم و أنفسِهِم} ([[سوره نساء]]، آیه ۹۵) نازل شد و آن دو را از نبرد معاف نمود.<ref>جامع البیان، ج۵، ص۳۰۹-۳۱۱.</ref> در این آیه، خداوند [[جهاد|جهادگران]] را با فرونشستگان، جز ناتوانان، نابرابر دانسته است.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۹؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> طبرسی نزول این آیه را درباره متخلفان از [[غزوه تبوک]] در سال نهم دانسته که با نزول {غَیرُ أُولِی الضّررِ} ابن ام مکتوم از آن استثنا شده است.<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۷.</ref> در غزوه بدر، نخست رسول خدا ابن ام مکتوم را جانشین خود قرار داد؛ اما در میان راه [[ابولبابه اوسی]] را بدین منظور به آن شهر بازگرداند.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۵۹؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۲؛ الطبقات، ج۳، ص۱۵۵، ۳۴۸.</ref> پیامبر از غنایم بدر برای ابن ام مکتوم سهمی در نظر گرفت.<ref>اقضیة رسول الله، ص۴۶.</ref> وی در غزوه اُحد به سال سوم، هنگامی که شایعه کشته شدن پیامبر(ص) را شنید، با سرزنش فراریان از نبرد، از مردم خواست تا او را به اُحد ببرند. در میان راه، به هرکسی که میرسید، از حال پیامبر جویا میشد و آنگاه که از سلامتی پیامبر آگاهی یافت، به مدینه بازگشت.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۷۷.</ref> | بر پایه گزارشی، وی پیش از نبرد بدر به سال دوم ق. همراه ابواحمد بن جحش اسدی که وی نیز نابینا بود، به حضور پیامبر رسید و نظر ایشان را درباره شرکت در جنگ جویا شد. در این هنگام، آیه {لایستَوِی الْقاعِدُونَ مِن المُؤمنینَ غَیرُ أُولِی الضَّررِ و الْمُجاهِدُونَ فِی سَبیلِ اللهِ بأَمْوالِهِم و أنفسِهِم} ([[سوره نساء]]، آیه ۹۵) نازل شد و آن دو را از نبرد معاف نمود.<ref>جامع البیان، ج۵، ص۳۰۹-۳۱۱.</ref> در این آیه، خداوند [[جهاد|جهادگران]] را با فرونشستگان، جز ناتوانان، نابرابر دانسته است.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۵۹؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> طبرسی نزول این آیه را درباره متخلفان از [[غزوه تبوک]] در سال نهم دانسته که با نزول {غَیرُ أُولِی الضّررِ} ابن ام مکتوم از آن استثنا شده است.<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۷.</ref> در غزوه بدر، نخست رسول خدا ابن ام مکتوم را جانشین خود قرار داد؛ اما در میان راه [[ابولبابه اوسی]] را بدین منظور به آن شهر بازگرداند.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۵۹؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۲؛ الطبقات، ج۳، ص۱۵۵، ۳۴۸.</ref> پیامبر از غنایم بدر برای ابن ام مکتوم سهمی در نظر گرفت.<ref>اقضیة رسول الله، ص۴۶.</ref> وی در غزوه اُحد به سال سوم، هنگامی که شایعه کشته شدن پیامبر(ص) را شنید، با سرزنش فراریان از نبرد، از مردم خواست تا او را به اُحد ببرند. در میان راه، به هرکسی که میرسید، از حال پیامبر جویا میشد و آنگاه که از سلامتی پیامبر آگاهی یافت، به مدینه بازگشت.<ref>المغازی، ج۱، ص۲۷۷.</ref> | ||
==پس از رحلت پیامبر(ص)== | ==پس از رحلت پیامبر(ص)== | ||
از زندگی ابن ام مکتوم پس از رحلت [[پیامبر(ص)]] گزارشی در دست نیست، جز حضور او در [[نبرد قادسیه]] به سال ۱۶ق. که با [[ایران|ایرانیان]] انجام شد. بر پایه گزارشی، وی در این نبرد، پرچمی سیاه<ref>المعارف، ص۲۹۰؛ الطبقات، ج۴، ص۱۶۰.</ref> در دست داشت و طبق نقلی، در همین جنگ کشته شد.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۶۵؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> اما برخی دیگر از بازگشت وی از قادسیه به مدینه و درگذشت وی در این شهر در زمان خلافت [[عمر بن خطاب]] سخن گفتهاند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> ابن شبّه از خانه او میان [[آل زمعة بن اسود]] و شرق [[دار القمقم]] در [[مدینه]] یاد کرده است.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴.</ref> | از زندگی ابن ام مکتوم پس از رحلت [[پیامبر(ص)]] گزارشی در دست نیست، جز حضور او در [[نبرد قادسیه]] به سال ۱۶ق. که با [[ایران|ایرانیان]] انجام شد. بر پایه گزارشی، وی در این نبرد، پرچمی سیاه<ref>المعارف، ص۲۹۰؛ الطبقات، ج۴، ص۱۶۰.</ref> در دست داشت و طبق نقلی، در همین جنگ کشته شد.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۶۵؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> اما برخی دیگر از بازگشت وی از قادسیه به مدینه و درگذشت وی در این شهر در زمان خلافت [[عمر بن خطاب]] سخن گفتهاند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۶۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.</ref> ابن شبّه از خانه او میان [[آل زمعة بن اسود]] و شرق [[دار القمقم]] در [[مدینه]] یاد کرده است.<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴.</ref> | ||
== مطالعه بیشتر == | == مطالعه بیشتر == | ||
* '''عبدالله بن ام مکتوم، نابینای جانشین رسول خدا(ص)'''؛ نوشته علی بدیعی؛ قم، دفتر فرهنگ معلولین، ۱۳۹۲ش | * '''عبدالله بن ام مکتوم، نابینای جانشین رسول خدا(ص)'''؛ نوشته علی بدیعی؛ قم، دفتر فرهنگ معلولین، ۱۳۹۲ش | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
* [https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/734 مدخل ابن ام مکتوم؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی] | * [https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/734 مدخل ابن ام مکتوم؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی] | ||
خط ۴۳: | خط ۶۸: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | {{دانشنامه | ||
| آدرس = http:// | | آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9503/%d8%a7%d8%a8%d9%86-%d8%a7-%d9%85-%d9%85%d9%83%d8%aa%d9%88%d9%85 | ||
| عنوان = ابن ام مکتوم | | عنوان = ابن ام مکتوم | ||
| نویسنده = سید علی رضا واسعی | | نویسنده = سید علی رضا واسعی | ||
خط ۷۶: | خط ۱۰۱: | ||
<onlyinclude>{{تکمیل مقاله | <onlyinclude>{{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = شد | | شناسه = شد | ||
| جعبه اطلاعات = <!--شد، - --> | | جعبه اطلاعات = شد<!--شد، - --> | ||
| عنوانبندی = شد | | عنوانبندی = شد | ||
| ویرایش = شد | | ویرایش = شد | ||
خط ۹۳: | خط ۱۱۸: | ||
[[رده:حاضران در فتوحات]] | [[رده:حاضران در فتوحات]] | ||
[[رده:مهاجران به مدینه]] | [[رده:مهاجران به مدینه]] | ||
[[رده: | [[رده:بنیعامر]] | ||
[[رده:مقالههای تکمیلشده]] | [[رده:مقالههای تکمیلشده]] | ||
[[رده:جانشینان پیامبر(ص) در مدینه]] | [[رده:جانشینان پیامبر(ص) در مدینه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۱۲
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | عمرو یا عبدالله بن قیس بن زائدة بن اصم |
لقب | ابن اُمّ مکتوم |
محل زندگی | مکه، مدینه |
مهاجر/انصار | مهاجر |
نسب/قبیله | بنیعامر از تیرههای قریش |
خویشان سرشناس | پسر داییِ حضرت خدیجه(س) |
درگذشت/شهادت | در زمان خلافت عمر بن خطاب |
مشخصات دینی | |
حضور در جنگها | حضور در فتح قادسیه |
دلیل شهرت | نزول آیات ابتدایی سوره عبس درباره وی |
نقشهای برجسته | جانشین پیامبر(ص) در مدینه در برخی غزوهها برای اقامه نماز، مؤذن مدینه |
عمرو یا عبدالله بن قیس بن زائدة بن اصم معروف به ابن اُمّ مکتوم جانشین پیامبر(ص) در مدینه در برخی غزوهها برای اقامه نماز.
وی از قبیله قریش و از نخستین مسلمانان بود که قبل از هجرت پیامبر(ص) به یثرب رفت. بنابر برخی منابع، آیات ابتدایی سوره عبس درباره وی نازل شده است. وی از مؤذنان مدینه بود و در فتح قادسیه در زمان خلیفه دوم حضور داشت.
شخصیتشناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عمرو یا عبدالله بن قیس بن زائدة بن اصم از تیره بنیعامر بن لؤی قریش، از عرب عدنانی است[۱] که با پیامبر(ص) در جدّ هشتم (لؤی) به هم میرسند.[۲] مادرش ام مکتوم عاتکه، دختر عبدالله بن عنکثة بن عامر از تیره بنیمخزوم قریش است.[۳] از این رو، عمرو به «ابن ام مکتوم» شهرت یافت. وی پسر دایی حضرت خدیجه(س) محسوب میشد، زیرا مادر خدیجه(س) خواهر قیس بن زائده بود.[۴] در منابع، از زمان تولد وی تا مسلمان شدنش، جز اشاره به نابینایی او در کودکی، گزارشی در دست نیست. برخی حدیث قدسی «پاداش بهشت از آنِ کسی است که خداوند چیز با ارزشی را از او بگیرد» را درباره وی دانستهاند.[۵] مردم مدینه او را عبدالله؛ و اهل شام و عراق او را عمرو میخواندند.[۶]
اسلامآوردن[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن ام مکتوم از نخستین مسلمانان بود؛ اما دانسته نیست که چندمین نفر است. از حضور او در رویدادهای دوران مکی پیامبر(ص) اطلاع چندان در دست نیست.
شأن نزول سوره عبس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مفسران ذیل آیات ۱-۱۰ سوره عبس: {عَبَس و تَوَلّی أَنَ جاءَهُ الأعمی...} شأن نزول آن را رفتار نامناسب فردی دانستهاند که با دیدن ابن ام مکتوم چهره ترش کرد و از او روی برگرداند. برخی مفسران اهل سنت، این رفتار را به پیامبر(ص) نسبت داده و آیات یاد شده را در شأن ایشان دانستهاند. به نقلی، روزی پیامبر در پی اندرز دادن به عتبة بن ربیعه، ابوجهل و عباس بن عبدالمطلب بود که ابن ام مکتوم نابینا، به سوی ایشان آمد و بیتوجه به گفتوگوی پیامبر(ص) خواست تا ایشان آیهای از قرآن را بدو بیاموزد. رسول خدا از وی روی برگرداند و به گفتوگوی خود با افراد یاد شده ادامه داد. در پی آن، آیات آغازین عبس نازل شد. از آن پس، پیامبر او را گرامی میداشت و نیاز وی را برمیآورد.[۷]
بر پایه اعتقاد بزرگان شیعه، چنین سخنی درباره پیامبراکرم(ص) پذیرفتنی نیست. طبرسی پس از بیان داستان پیشین، به نقل از سید مرتضی یادآور شده است که ظاهر این آیات هیچ دلالتی ندارد که مخاطب آن، پیامبر(ص) باشد[۸] ؛ بلکه قراینی میتوان یافت که مقصود فردی غیر از رسول خداست؛ زیرا ترشرویی حتی در رویارویی با دشمنان سرسخت، از صفات پیامبر نیست، چه رسد با مؤمنان.
مؤید این سخن، آیات {وَإِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ} (سوره قلم، آیه ۴) و {وَلَو کنتَ فَظًّا غَلِیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِک} (سوره آلعمران، آیه ۱۵۹) است. از امام صادق(ع) نیز نقل شده که آیه درباره مردی از بنیامیه است.[۹] علامه طباطبایی[۱۰] و جعفر مرتضی عاملی[۱۱] ، به تحلیل تاریخی، کلامی و اخلاقی درباره شأن نزول این آیات پرداخته و نتیجه گرفتهاند که آنها ارتباطی با رسول خدا ندارند.
هجرت به مدینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن ام مکتوم از نخستین مهاجران به یثرب بود که در مأموریت مُصعب بن عمیر به سال دوازدهم بعثت برای تبلیغ اسلام و آشنا ساختن مردم با قرآن به آن شهر هجرت کرد.[۱۲] اما در گزارشی دیگر، او اندکی پس از غزوه بدر در سال دوم ق. به آن شهر رفته[۱۳] و در خانه مخرمة بن نوفل که به دار القراء معروف بود، فرود آمده است.[۱۴]
مؤذن پیامبر(ص)[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن ام مکتوم در کنار بلال از مؤذنان پیامبر(ص) در مدینه بود و هر یک زودتر به جماعت میرسید، اذان و دیگری اقامه میگفت.[۱۵] بر پایه روایتی، امساک روزهداران در ماه رمضان با ندای ابن ام مکتوم آغاز میشد.[۱۶] اما به روایتی از امام صادق(ع)، ابن ام مکتوم پیش از صبح اذان میگفت و مردم با اذان بلال، روزه خود را آغاز میکردند.[۱۷] برخی گزارشها حکایت دارند که ابن ام مکتوم تنها در غیاب دیگر مؤذنان همانند بلال، اذان میگفت.[۱۸]
جانشین پیامبر(ص) در مدینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن ام مکتوم در غزوههای بسیار جانشین پیامبر(ص) در مدینه بود.[۱۹] برخی شمار آن را ۱۳ غزوه دانستهاند.[۲۰] بر پایه گزارشی، او نخستین کسی بود که به جانشینی ایشان گماشته شد.[۲۱] غزوههای قرقرة الکدر، بَدر، بَواط، بنیسلَیم، سویق، ذوالعُشَیره، اَبواء در سال دوم ق.، اُحُد، حَمراء الاَسد، غَطْفان، بَحْران در سال سوم، ذات الرِقاع در سال چهارم، بنیقرَیظه در سال پنجم، ذوقَرَد در سال ششم، فتح مکه به سال هشتم، و حجة الوداع در سال دهم از غزوهها و سفرهایی هستند که از جانشینی ابن ام مکتوم در آنها سخن به میان آمده است.[۲۲] به تصریح برخی، جانشینی او تنها در نماز بود؛ زیرا فرد نابینا مجاز به حکمکردن میان مردم نیست؛ چرا که نمیتواند طرفین را ببیند.[۲۳]
بر پایه گزارشی، وی پیش از نبرد بدر به سال دوم ق. همراه ابواحمد بن جحش اسدی که وی نیز نابینا بود، به حضور پیامبر رسید و نظر ایشان را درباره شرکت در جنگ جویا شد. در این هنگام، آیه {لایستَوِی الْقاعِدُونَ مِن المُؤمنینَ غَیرُ أُولِی الضَّررِ و الْمُجاهِدُونَ فِی سَبیلِ اللهِ بأَمْوالِهِم و أنفسِهِم} (سوره نساء، آیه ۹۵) نازل شد و آن دو را از نبرد معاف نمود.[۲۴] در این آیه، خداوند جهادگران را با فرونشستگان، جز ناتوانان، نابرابر دانسته است.[۲۵] طبرسی نزول این آیه را درباره متخلفان از غزوه تبوک در سال نهم دانسته که با نزول {غَیرُ أُولِی الضّررِ} ابن ام مکتوم از آن استثنا شده است.[۲۶] در غزوه بدر، نخست رسول خدا ابن ام مکتوم را جانشین خود قرار داد؛ اما در میان راه ابولبابه اوسی را بدین منظور به آن شهر بازگرداند.[۲۷] پیامبر از غنایم بدر برای ابن ام مکتوم سهمی در نظر گرفت.[۲۸] وی در غزوه اُحد به سال سوم، هنگامی که شایعه کشته شدن پیامبر(ص) را شنید، با سرزنش فراریان از نبرد، از مردم خواست تا او را به اُحد ببرند. در میان راه، به هرکسی که میرسید، از حال پیامبر جویا میشد و آنگاه که از سلامتی پیامبر آگاهی یافت، به مدینه بازگشت.[۲۹]
پس از رحلت پیامبر(ص)[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از زندگی ابن ام مکتوم پس از رحلت پیامبر(ص) گزارشی در دست نیست، جز حضور او در نبرد قادسیه به سال ۱۶ق. که با ایرانیان انجام شد. بر پایه گزارشی، وی در این نبرد، پرچمی سیاه[۳۰] در دست داشت و طبق نقلی، در همین جنگ کشته شد.[۳۱] اما برخی دیگر از بازگشت وی از قادسیه به مدینه و درگذشت وی در این شهر در زمان خلافت عمر بن خطاب سخن گفتهاند.[۳۲] ابن شبّه از خانه او میان آل زمعة بن اسود و شرق دار القمقم در مدینه یاد کرده است.[۳۳]
مطالعه بیشتر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- عبدالله بن ام مکتوم، نابینای جانشین رسول خدا(ص)؛ نوشته علی بدیعی؛ قم، دفتر فرهنگ معلولین، ۱۳۹۲ش
پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- مدخل ابن ام مکتوم؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی
- مدخل ابن ام مکتوم؛ دائرة المعارف قرآن کریم؛ جلد اول
- التشریع الفقه الأبحاث الدراسات الصوفیة فی الإسلام: سورة عبس الأدب الإلهی هدیة الإسلام للإنسانیة حکایة ابن أم مکتوم کفی بالموت واعظا؛ نوشته احمد حسین؛ مجله منبر الاسلام؛ السنة السابع و العشرون، شعبان ۱۳۸۹ق - العدد ۸
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص۱۷۱.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۵؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۳-۱۸۴؛ اسد الغابه، ج۳، ص۷۶۰.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص۱۷۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۶.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۴-۱۵۵.
- ↑ جامع البیان، ج۳۰، ص۶۴-۶۵؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۳۸۱-۳۸۲؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۱۴-۳۱۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۴.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۲۰۳.
- ↑ نک: الصحیح من سیرة النبی، ج۳، ص۱۵۵-۱۶۷.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۵-۱۵۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۴؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۲۰۵؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۷-۹۹۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۲.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۶.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۹۸؛ من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۷.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص۱۷۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۲۴؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۹۸.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص۴۸؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ الادارة فی عصر الرسول، ص۹۷.
- ↑ نک: المغازی، ج۱، ص۸؛ تاریخ خلیفه، ص۴۸.
- ↑ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵؛ الادارة فی عصر الرسول، ص۹۸.
- ↑ جامع البیان، ج۵، ص۳۰۹-۳۱۱.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۵۹؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۷.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۱۵۹؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۲؛ الطبقات، ج۳، ص۱۵۵، ۳۴۸.
- ↑ اقضیة رسول الله، ص۴۶.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ المعارف، ص۲۹۰؛ الطبقات، ج۴، ص۱۶۰.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۳۶۵؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۱۶۱؛ الاصابه، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۴.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- الادارة فی عصر الرسول: احمد عجام کرمی، قاهره، دار السلام، ۱۴۲۷ق
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق
- اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
- اقضیة رسول الله۹: ابن طلاّع قرطبی (م.۴۹۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۲۶ق
- انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق
- تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق
- جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
- جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
- الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق
- سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
- السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه
- الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، قم، دار الحدیث، ۱۴۲۶ق
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
- الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش
- کشف الاسرار: میبدی (م.۵۲۰ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش
- مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
- المعارف: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش
- المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق
- من لایحضره الفقیه: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق
- المیزان: الطباطبایی (م.۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.