تحلل
تحلل بيرون آمدن از احرام را گویند؛ پس از تحلل کارهایی كه در اثر احرام بر مُحرِم حرام شده بود، حلال میشود. تحلل در حج عمره داراي اسبابي است و احكام آن در حج و عمره متفاوت است. نظرات شيعه و سني در مورد تحلل و نحوه واقعشدن آن باهم متفاوت است.
معناي تحلل
تحلل به معناي بیرون آمدن از احرام و جواز ارتکاب محرمات احرام است.
«تحلل» از ریشه «ح ـ ل ـ ل» به معنای گشوده شدن گره[۱]و از میان رفتن ممنوعیت[۲]است. ریشه آن نیز به معنای جایز بودن است.[۳]در اصطلاح فقهی، تحلل به معنای بیرون آمدن از احرام و حلال شدن کارهایی است که به سبب احرام بر احرامگزار حرام شده است.[۴]از اصطلاحات هممعنا با آن، «احلال»[۵]و از واژههای مرتبط با آن، «حلّ»[۶]است.
اهمیت تحلل ازآنرو است که اگر احرامگزار پس از احرام، کارهایی را که موجب تحلل میشود، انجام ندهد، محرمات احرام همچنان بر او حرام خواهد بود و وی بر احرام خود باقی میماند.[۷]آیه (وَ اِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا) (مائده/5، 2) به مسئله تحلل اشاره دارد. برخی مفسّران «قضاء تفث» را در (آیه 29 حج/22) کنایه از تحلل دانستهاند.[۸] (← تفث)
اسباب تحلل
سببهای تحلل در حج یا عمره عبارتاند از: تقصیر، حلق، طواف، سعی، طواف نساء، قربانی کردن و اشتراط تحلل. (← ادامه مقاله)
احکام تحلل
احکام تحلل در چهار محور بررسی میشود: 1. تحلل در احرام عمره. 2. تحلل در احرام حج. 3. تحلل در احصار و صدّ. 4. اشتراط تحلل.
تحلل در احرام عمره
در باور مشهور فقیهان امامی، به پشتوانه احادیث[۹]احلال در عمره تمتع با تقصیر یعنی کوتاه کردن مو یا ناخن پسازانجام دادن سعی، صورت میگیرد.[۱۰]شماری از فقیهان بهرغم آنکه حلق (تراشیدن سر) را در عمره تمتع جایز ندانستهاند، آن را ازآنرو که متضمّن تقصیر نیز هست، موجب تحلل دانستهاند.[۱۱]اما فقیهان دیگر با ردّ این استدلال، تحلل از احرام عمره تمتع را با حلق نپذیرفتهاند.[۱۲]در باور مشهور فقیهان امامی، با حصول تحلل در عمره تمتع، همه محرمات احرام جز صید حرمی(صیدی که حرمت آن برآمده از حضور در حرم مکه است) بر احرامگزار حلال میشود.[۱۳]شماری از فقیهان به پشتوانه دو حدیث[۱۴]که موردتوجه و التزام مشهور قرار نگرفته است، [۱۵] حلق را نیز حرام دانستهاند.[۱۶]
به باور فقیهان اهل سنت، [۱۷] اگر حجگزار قربانی همراه نداشته باشد، تحلل در عمره تمتع به پشتوانه گزارش ابن عمر[۱۸]با حلق یا تقصیر صورت میگیرد، هرچند تقصیر بر حلق رجحان دارد.[۱۹]اگر احرامگزار با خود، قربانی آورده باشد، در باور فقیهان شافعی و مالکی، تحلل با حلق یا تقصیر تحقق مییابد.[۲۰]حنفیان و حنبلیان بر آناند که در این صورت، تحلل از عمره جایز نیست و تحلل از عمره همراه با تحلل از حج صورت میگیرد.[۲۱]به اجماع فقیهان اهل سنت، پس از وقوع تحلل از عمره تمتع، همه محرمات احرام بر احرامگزار حلال میشود.[۲۲]
به باور فقیهان امامی، در عمره مفرده دو تحلل یافت میشود: 1. تحلل اول با حلق یا تقصیر صورت میگیرد[۲۳]که با آن، همه محرمات احرام جز استمتاع جنسی بر شخص محرم حلال میگردد.[۲۴]2. تحلل دوم که بهتصریح احادیث[۲۵]با طواف نساء فرادست میآید و به حلیت همه محرمات حتی کامیابی جنسی میانجامد.[۲۶]
فقیهان اهل سنت به پشتوانه روایاتی[۲۷]در عمره مفرده تنها به یک تحلل باور دارند و بیشتر آنان گفتهاند که این تحلل با حلق یا تقصیر تحقق مییابد[۲۸]و همه محرمات احرام را حلال میسازد.[۲۹]البته فقیهانی که حلق را از مناسک نمیدانند، بر آناند که تحلل با گزاردن طواف و سعی صورت میگیرد.[۳۰]
تحلل در احرام حج
در باور مشهور فقه امامی، انجام دادن محرمات احرام در حج بهویژه حج تمتع، در سه مرحله بر محرم حلال میشود و به تعبیر دیگر، حج دارای سه گونه تحلل است[۳۱]؛ ولیفقیهان اهل سنت[۳۲]و شماری از فقیهان امامی[۳۳]به دو گونه تحلل در حج باور دارند:
فقه امامی
در باور مشهور فقیهان امامی، تحلل اول برای حجگزار با حلق یا تقصیر (ازاله یا کوتاه کردن مو) تحقق مییابد.[۳۴]البته درباره جزئیات این حکم، میان احرامگزار مرد و زن و نیز میان کسی که نخستین حج واجب خود را بهجا میآورد و دیگر حجگزاران تفاوتهایی دیده میشود. (← حلق و تقصیر) پشتوانه نظر مشهور، روایات گوناگون ازجمله احادیثی از امام صادق(ع) است.[۳۵]بهتصریح فقیهان، حلق یا تقصیر تنها در صورتی موجب تحلل میشوند که پیش از آن، رمی جمره عقبه و قربانی انجامشده باشند.[۳۶]در باوراندکی از فقیهان امامی، به پشتوانه روایتی، با رمی جمره عقبه، تحلل اول تحقق مییابد.[۳۷]نیز بر پایه سخنی کمیاب در فقه امامی، در حج تنها دو تحلل وجود دارد و تحلل اول در حج پس از گزاردن طواف زیارت و سعی فرادست میآید.[۳۸]
به باور مشهور فقیهان امامی، پس از تحلل اول در حج، به پشتوانه احادیث[۳۹]انجام دادن همه محرمات احرام جز کامیابی جنسی و کاربرد بوی خوش حلال میشود.[۴۰]البته در باور شماری از فقیهان، به پشتوانه حدیثی، صید کردن احرامگزار یا «صید احرامی» یعنی صیدی که حرمت آن برآمده از احرام باشد، نیز پس از تحلل اول بر حرمت خود باقی میماند.[۴۱]در حج قران و افراد، در باور فقیهان امامی، پس از تحلل اول کاربرد بوی خوش نیز حلال میشود.[۴۲]البته اندکی از فقها[۴۳]این تحلل را وابسته به آن دانستهاند که طواف و سعی پیش از اعمال منا انجامشده باشد؛ ولی دیگر فقیهان به پشتوانه اطلاق ادله، چنین شرطی را باور ندارند.[۴۴]
در فقه امامی، در جزئیات آنچه با تحلل اول بر احرامگزار حلال میشود یا همچنان حرام میماند، تفاوت دیدگاه دیده میشود. برای نمونه، در باور مشهور فقیهان امامی[۴۵]به پشتوانه روایات بسیار[۴۶]پس از تحلل اول، افزون بر بوی خوش، هرگونه کامیابی جنسی هم بر احرامگزار حرام باقی میماند؛ اما شماری از فقیهان به پشتوانه حدیثی[۴۷]تنها حرمت آمیزش جنسی را برقرار میدانند.[۴۸]در برابر،اندکی از فقیهان پس از تحلل اول، افزون بر کامیابی جنسی، به پشتوانه ادلهای همچون ا ستصحاب، حتی انجام دادن عقد نکاح و شهادت بر آن را نیز ممنوع شمردهاند.[۴۹]نیز اندکی از فقیهان امامی، ازجمله ابن ابیعقیل عمانی، به پشتوانه احادیثی که ظاهر آنها بر حلّیت کاربرد بوی خوش پس از تحلل اول دلالت دارد، به جواز این کار پس از تحلل اول باور دارند.[۵۰]در باور دیگر فقیهان، این روایات درخور تخصیص هستند و همچنین میتوان آنها را به معنای تقیه دانست.[۵۱]البته اگر طواف زیارت پیش از اعمال منا انجامشده باشد، با حلق یا تقصیر، کاربرد بوی خوش حلال میگردد.[۵۲]
در باور شماری از فقیهان امامی، تحلل دوم با طواف حج که به آن طواف زیارت نیز گفته میشود، تحقق مییابد.[۵۳]حتی شماری از فقیهان، گزاردن نماز طواف را نیز برای تحلل لازم ندانستهاند.[۵۴]ولی بیشتر فقیهان به پشتوانه روایات و استصحاب، بر آناند که تحلل دوم پسازانجام دادن سعی میان صفا و مروه تحقق مییابد.[۵۵]
به باور همه فقیهان امامی، با تحلل دوم، کاربرد بوی خوش بر احرامگزار حلال میشود.[۵۶]البته اگر اعمال مکه (طواف و سعی) به سبب عذر پیش از وقوفین انجامشده باشد، در باور مشهور فقیهان امامی، کاربرد بوی خوش پس از حلق یا تقصیر حلال خواهد شد، درواقع، چنین حجگزارانی دو مرحله تحلل دارند.[۵۷]ولیاندکی از آنان باور دارند که تحلل از بوی خوش همواره پس از گزاردن طواف و سعی صورت میپذیرد؛ حتی اگر این دو رفتار پیش از اعمال منا انجامشده باشند.[۵۸]
به اجماع فقیهان امامی، تحلل سوم با گزاردن طواف نساء تحقق مییابد.[۵۹]پس از تحلل سوم، انجام دادن همه محرمات احرام بر احرامگزار حلال میشود.[۶۰]در باور فقیهان امامی، کاربرد بوی خوش در حج تمتع پس از طواف زیارت تا هنگام گزاردن طواف نساء مکروه است.[۶۱]البته اندکی از فقیهان به پشتوانه احادیث، حرمت صید احرامی را تا روز سیزدهم ذیحجه باقی دانستهاند.[۶۲]
فقه اهل سنّت
در باور فقیهان شافعی و حنبلی، تحلل اول با انجام دادن دو رفتار از سه واجب حج یعنی رمی، حلق یا (تقصیر) و طواف تحقق مییابد[۶۳]؛ اما مالکیان تحلل اول را با رمی جمره عقبه، حاصل دانسته[۶۴]و آن را تحلل اصغر خواندهاند.[۶۵]در باور مشهور حنفیان، تحلل اول با حلق یا تقصیر صورت میگیرد.[۶۶]آن دسته از فقیهان شافعی و حنبلی که حلق را جزء مناسک حج نشمردهاند، تحلل اول را با انجام دادن یکی از دو کار دیگر یعنی رمی و طواف فراهم میدانند.[۶۷]
پس از تحلل اول، در باور همه فقیهان اهل سنت، به پشتوانه سخن عایشه از پیامبر گرامی(ص) همه محرمات احرام جز کامیابی جنسی[۶۸]و شکار کردن بر احرامگزار حلال میشود.[۶۹]در باور مشهور مالکیان، کاربرد بوی خوش پس از تحلل اول همچنان حرام است و این حرمت تا هنگام تحلل دوم باقی میماند.[۷۰]شافعیان پس از تحلل اول، خودداری از بوی خوش را مستحب شمردهاند.[۷۱]
تحلل دوم در حج، در باور شافعیان و حنبلیان، با انجام دادن رفتار سوم از سه واجبِ رمی، حلق و طواف حاصل میشود[۷۲]و در باور حنفیان و مالکیان، با انجام دادن طواف افاضه (زیارت) تحقق مییابد.[۷۳]پس از تحلل دوم که تحلل اکبر نیز خوانده میشود، [۷۴] به اجماع فقیهان اهل سنت، انجام دادن همه محرمات احرام، ازجمله کامیابی جنسی، بر احرامگزار حلال میگردد.[۷۵]
تحلل در احصار و صد
در باور فقیهان امامی[۷۶]و اهل سنت[۷۷]در صورت احصار بازماندن احرامگزار از ادامه مناسک حج یا عمره به سبب بیماری در باور فقیهان امامی[۷۸]یا جلوگیری دشمن از ادامه مناسک در باور بیشتر فقیهان اهل سنت[۷۹] و یا صدّ بازداشتن دشمن از مناسک حج بر پایه فقه امامی[۸۰] احرامگزار میتواند با تحلل از احرام بیرون شود. برای جواز تحلل، به(آیه 196 بقره/2) و احادیث[۸۱]استناد شده است.
برای حصول تحلل، بر پایه فقه امامی، افزون بر نیت تحلل، قربانی کردن هم لازم است.[۸۲]البته شماری از آنان برای فرد مصدود، قربانی کردن را لازم ندانستهاند.[۸۳]درباره وجوب حلق یا تقصیر برای تحلل محصور و مصدود، در فقه امامی تفاوت دیدگاه یافت میشود: برخی حلق؛ شماری تقصیر؛ و بعضی تخییر میان حلق و تقصیر را پذیرفتهاند و برخی درباره فرد مصدود هیچیک را واجب نشمردهاند. (← احصار و صد) فقیهان شافعی، حنفی و حنبلی نیز به وجوب قربانی برای تحلل محصور باور دارند[۸۴]؛ ولی مالکیان آن را واجب ندانستهاند.[۸۵] (← احصار و صد)
به باور فقیهان امامی[۸۶]و اهل سنت[۸۷]حکم تحلل همچون رخصت است، نه عزیمت؛ یعنی تحلل در شرایط ویژه احصار و صد برای محصور یا مصدود مباح به شمار میرود و واجب نیست. در باور فقیهان امامی، [۸۸] پس از تحلل فرد مصدود همه محرمات احرام بر وی حلال میشود؛ ولی پس از تحلل فرد محصور، انجام دادن همه محرمات، جز آمیزش جنسی، برای او جایز است و جواز آمیزش جنسی در باور مشهور فقه امامی وابسته به انجام دادن مناسک در حج واجب سال آینده یا گزاردن طواف نساء به نیابت از او در حج غیر واجب است. فقیهان مذاهب اهل سنت پس از تحلل محصور، انجام دادن همه محرمات احرام را برای او جایز شمردهاند.[۸۹]
فقیهان امامی[۹۰]و حنبلی[۹۱]بر آناند که مستحب است شخص محصور، تحلل را به تاخیراندازد تا شاید احصار یا صد از میان برود. فقیهان شافعی تنها در صورت گستردگی وقت، استحباب تأخیر را باور دارند[۹۲]؛ ولیفقیهان مالکی درهرصورت، تعجیل در تحلل را مستحب دانستهاند.[۹۳] (← احصار و صد)
اشتراط تحلل
در باور فقیهان امامی، مستحب است حجگزار هنگام احرام بستن با خداوند شرط کند که اگر به هر سببی از ادامه مناسک بازمانَد، مانند اینکه مریض شود یا توشهاش تمام گردد یا فردی ستمکار مانع او شود، از احرام بیرون گردد.[۹۴]در این صورت، با تحقق موانع یادشده، وی به پشتوانه آن شرط و نیت تحلل[۹۵]میتواند از احرام بیرون شود. در باور شماری از فقیهان، حتی قربانی کردن هم لازم نیست.[۹۶]فقیهان اهل سنت درباره حصول تحلل با اشتراط آن، تفاوت دیدگاه دارند. در باور مشهور حنبلیان و شافعیان، چنین شرطی نافذ است و موجبِ تحلل میشود[۹۷]؛ ولی مالکیان[۹۸]و حنفیان[۹۹]و شماری از شافعیان[۱۰۰]آن را نافذ نمیدانند.
پانویس
- ↑ العین، ج 3، ص 27، «حلل»؛ المحیط فی اللغه، ج 2، ص 314، حل؛ تاج العروس، ج 14، ص 159.
- ↑ قاموس قرآن، ج 2، ص 167؛ التحقیق، ج 2، ص 272، حل.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 21؛ لسان العرب، ج 11، ص 167؛ مجمع البحرین، ج 5، ص 354، حل.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 177؛ شرایع الاسلام، ج 1، ص 240؛ حاشیة الدسوقی، ج 2، ص 46.
- ↑ المهذب، ج 1، ص 214-215؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 159؛ جامع المقاصد، ج 3، ص 115-116.
- ↑ الوسیله، ص 164-165، 168؛ حاشیة الدسوقی، ج 2، ص 96.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 177؛ المجموع، ج 8، ص 205؛ کشاف القناع، ج 2، ص 588.
- ↑ مجمعالبیان، ج 7، ص 131؛ التفسیر الوسیط، ج 2 ص 1642؛ المیزان، ج 14، ص 371.
- ↑ الکافی، کلینی، ج 4، ص 438-439؛ التهذیب، ج 5، ص 157.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 363؛ الروضة البهیه، ج 1، ص 189-190؛ مدارک الاحکام، ج 8، ص 461.
- ↑ ریاض المسائل، ج 7، ص 186.
- ↑ جواهر الکلام، ج 20، ص 453؛ المعتمد، ج 5، ص 105-106.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 363؛ غنیة النزوع، ص 179؛ منتهی المطلب، ج 10، ص 433.
- ↑ وسائل الشیعه، ج 13، ص 505.
- ↑ موسوعة الامام الخوئی، ج 29، ص 167.
- ↑ الروضة البهیه، ج 1، ص 190؛ انوار الفقاهه، ص 153؛ موسوعة الامام الخوئی، ج 29، ص 167.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 409؛ المجموع، ج 8، ص 195؛ البحر الرائق، ج 2، ص 636.
- ↑ صحیح البخاری، ج 2، ص 181؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 49؛ سنن ابی داود، ج 5، ص 151.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 410؛ کشاف القناع، ج 2، ص 568؛ الثمر الدانی، ص 378.
- ↑ المجموع، ج 7، ص 180؛ الذخیره، ج 3، ص 363.
- ↑ تحفة الفقهاء، ج 1، ص 411؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 149، 168؛ کشاف القناع، ج 2، ص 568.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 168؛ الشرح الکبیر، ابن قدامه، ج 3، ص 409؛ المجموع، ج 7، ص 180.
- ↑ شرایع الاسلام، ج 1، ص 276؛ السرائر، ج 1، ص 601؛ مختلف الشیعه، ج 4، ص 365.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 4، ص 365؛ شرایع الاسلام، ج 1، ص 277؛ السرائر، ج 1، ص 602.
- ↑ التهذیب، ج 5، ص 254-255.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 4، ص 365؛ شرایع، ج 1، ص 277؛ السرائر، ج 1، ص 602.
- ↑ صحیح البخاری، ج 5، ص 85؛ السنن الکبری، ج 5، ص 216.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 411؛ المبسوط، سرخسی، ج 4، ص 30؛ فتح العزیز، ج 7 ص 383.
- ↑ تحفة الفقهاء، ج 1، ص 403؛ کشاف القناع، ج 2، ص 568.
- ↑ فتح العزیز، ج 7، ص 383.
- ↑ الخلاف، ج 2، ص 348؛ شرایع الاسلام، ج 1، ص 240؛ موسوعة الامام الخوئی، ج 27، ص 176.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج 4، ص 70؛ فتح العزیز، ج 7، ص 372؛ کشاف القناع، ج 2، ص 585.
- ↑ الانتصار، ص 255؛ الکافی، حلبی، ص 216.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 363، 377؛ الخلاف، ج 2، ص 348؛ شرایع الاسلام، ج 1، ص 240.
- ↑ الحدائق، ج 17، ص 252-253؛ جواهر الکلام، ج 19، ص 251-252.
- ↑ الدروس، ج 1، ص 455؛ الروضة البهیه، ج 1، ص 199؛ جواهر الکلام، ج 19، ص 256.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 549؛ مختلف الشیعه، ج 4، ص 299؛ الدروس، ج 1، ص 455.
- ↑ الانتصار، ص 255؛ الکافی، حلبی، ص 216.
- ↑ الحدائق، ج 17، ص 252-253؛ جواهر الکلام، ج 19، ص 251-252.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 376-377؛ الخلاف، ج 2، ص 348؛ شرایع الاسلام، ج 1، ص 240؛ الروضة البهیه، ج 1، ص 199.
- ↑ جواهر الکلام، ج 19، ص 255؛ موسوعة الامام الخوئی، ج 29، ص 336.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 4، ص 297؛ الدروس، ج 1، ص 455؛ موسوعة الامام الخوئی، ج 29، ص 333.
- ↑ الدروس، ج 1، ص 455.
- ↑ الحدائق، ج 17، ص 258-259؛ جواهر الکلام، ج 19، ص 257.
- ↑ جواهر الکلام، ج 19، ص 262-263.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 507؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 232، 236.
- ↑ الکافی، کلینی، ج 4، ص 445؛ وسائل الشیعه، ج 13، ص 448.
- ↑ جواهر الکلام، ج 18، ص 37؛ موسوعة الامام الخوئی، ج 29، ص 356، 360.
- ↑ الدروس، ج 1، ص 368؛ الروضة البهیه، ج 1، ص 182.
- ↑ مختلف الشیعه، ج 4، ص 298؛ مدارک الاحکام، ج 8، ص 105.
- ↑ مدارک الاحکام، ج 8، ص 103-104؛ الحدائق، ج 17، ص 255-257.
- ↑ الحدائق، ج 17، ص 250.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 377؛ السرائر، ج 1، ص 601؛ الوسیله، ص 187.
- ↑ جواهر الکلام، ج 19، ص 257-258؛ کشف اللثام، ج 6، ص 225.
- ↑ الکافی، حلبی، ص 216؛ مختلف الشیعه، ج 4، ص 299-300؛ مدارک الاحکام، ج 8، ص 106.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 377؛ الخلاف، ج 2، ص 348؛ شرایع الاسلام، ج 1، ص 240.
- ↑ الدروس، ج 1، ص 456؛ مدارک الاحکام، ج 8، ص 106؛ جواهر الکلام، ج 19، ص 258.
- ↑ مسالک الافهام، ج 2، ص 324-325؛ مدارک الاحکام، ج 8، ص 106.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 377؛ شرایع الاسلام، ج 1، ص 240؛ مسالک الافهام، ج 2، ص 325.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 377؛ شرایع الاسلام، ج 1، ص 240؛ الروضة البهیه، ج 1، ص 199.
- ↑ النهایه، ص 263؛ السرائر، ج 1، ص 602؛ شرایع الاسلام، ج 1، ص 240.
- ↑ جواهر الکلام، ج 20، ص 39؛ موسوعة الامام الخوئی، ج 29، ص 336.
- ↑ فتح العزیز، ج 7، ص 373؛ بحر الرائق، ج 2، ص 607؛ کشاف القناع، ج 2 ص 585.
- ↑ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج 2، ص 36؛ حاشیة الدسوقی، ج 2، ص 45؛ الثمر الدانی، ص 375.
- ↑ بدایة المجتهد، ج 1، ص 283؛ الثمر الدانی، ص 375.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج 4، ص 70؛ تحفة الفقهاء، ج 1، ص 408؛ بدائع الصنائع، ج 2، ص 140.
- ↑ فتح العزیز، ج 7، ص 372-373.
- ↑ السنن الکبری، ج 5، ص 135.
- ↑ فتح العزیز، ج 7، ص 385؛ تحفة الفقهاء، ج 1، ص 408؛ حاشیة الدسوقی، ج 2، ص 45؛ الثمر الدانی، ص 375.
- ↑ الاستذکار، ج 4، ص 358؛ المنتقی، ج 3، ص 30؛ بدایة المجتهد، ج 1، ص 297.
- ↑ المجموع، ج 8، ص 233-234.
- ↑ المجموع، ج 8، ص 224، 231؛ کشاف القناع، ج 2، ص 585.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 159؛ البحر الرائق، ج 2، ص 607؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج 2، ص 46.
- ↑ بدایة المجتهد، ج 1، ص 283؛ الثمر الدانی، ص 375.
- ↑ مختصر المزنی، ص 68؛ تحفة الفقهاء، ج 1، ص 408؛ الثمر الدانی، ص 375.
- ↑ المبسوط طوسی، ج 1، ص 332؛ تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 385؛ شرایع الاسلام، ج 1، ص 255.
- ↑ مغنی المحتاج، ج 1، ص 532؛ الشرح الکبیر، ابوالبرکات، ج 2، ص 93؛ کشاف القناع، ج 2، ص 609-610.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 332؛ السرائر، ج 1، ص 638.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 376-377؛ المجموع، ج 8، ص 294-296؛ مواهب الجلیل، ج 4، ص 290-291.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 332؛ مختلف الشیعه، ج 4، ص 343.
- ↑ الکافی، کلینی، ج 4، ص 369؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 514-515؛ التهذیب، ج 5، ص 3.
- ↑ شرایع الاسلام، ج 1، ص 255؛ مستند الشیعه، ج 13، ص 142.
- ↑ السرائر، ج 1، ص 641؛ الحدائق، ج 16، ص 10.
- ↑ الام، ج 2، ص 173، 178؛ المبسوط، سرخسی، ج 4، ص 106؛ المغنی، ج 3، ص 371.
- ↑ مواهب الجلیل، ج 4، ص 294؛ حاشیة الدسوقی، ج 2، ص 93-94.
- ↑ الخلاف، ج 2، ص 425-428؛ جواهر الکلام، ج 20، ص 129؛ المعتمد، ج 5، ص 47.
- ↑ الام، ج 2، ص 173؛ حاشیة رد المحتار، ج 2، ص 650.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 335؛ تحریر الاحکام، ج 2، ص 79؛ جواهر الکلام، ج 20، ص 113.
- ↑ المبسوط، سرخسی، ج 4، ص 106؛ المغنی، ج 3، ص 371؛ حاشیة الدسوقی، ج 2، ص 93.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 395؛ مجمع الفائده، ج 7، ص 407؛ کشف اللثام، ج 6، ص 313.
- ↑ المغنی، ج 3، ص 373.
- ↑ المجموع، ج 8، ص 298؛ مغنی المحتاج، ج 1، ص 533.
- ↑ حاشیة الدسوقی، ج 2، ص 93.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 334؛ السرائر، ج 1، ص 533؛ تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 396.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج 1، ص 333؛ السرائر، ج 1، ص 644؛ مدارک الاحکام، ج 8، ص 289.
- ↑ الانتصار، ص 258؛ السرائر، ج 1، ص 641؛ الجامع للشرائع، ص 222.
- ↑ المجموع، ج 8، ص 310؛ مغنی المحتاج، ج 1، ص 534؛ کشاف القناع، ج 2، ص 613.
- ↑ مواهب الجلیل، ج 4، ص 292-293.
- ↑ بدائع الصنائع، ج 2، ص 178.
- ↑ مغنی المحتاج، ج 1، ص 534.
منابع
*الاستذکار: ابن عبدالبر (م. 463 ق.)، به کوشش سالم عطا و محمد معوض، دار الکتب العلمیه، 2000 م؛
*الام: الشافعی (م 204 ق.)، بیروت، دارالفکر، 1403 ق؛
*الانتصار: السید المرتضی (م. 436 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1415 ق؛
*انوار الفقاهه: کاشف الغطاء (م. 1227 ق.)، نجف، مؤسسه کاشف الغطاء، 1422 ق؛
*البحر الرائق: ابونجیم المصری (م. 970 ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418 ق؛
*بدایة المجتهد: ابن رشد القرطبی (م. 595 ق.)، به کوشش العطار، بیروت، دار الفکر، 1415 ق؛
*بدائع الصنائع: علاء الدین الکاسانی (م. 587 ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409 ق؛
*تاج العروس: الزبیدی (م. 1205 ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1414 ق؛
*تحریر الاحکام الشرعیه: العلامة الحلی (م. 726 ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق 7، 1420 ق؛
*تحفة الفقهاء: علاء الدین السمرقندی (م. 535 ق./539 ق.)، *بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414 ق؛
*التحقیق: المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، 1374 ش؛
*تذکرة الفقهاء: العلامة الحلی (م. 726 ق.)، قم، آل البیت، 1414 ق؛
*التفسیر الوسیط: وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفکر، 1421 ق؛
*تهذیب الاحکام: الطوسی (م. 460 ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365 ش؛
*الثمر الدانی: الآبی الازهری (م. 1330 ق.)، بیروت، المکتبة الثقافیه؛
*جامع المقاصد: الکرکی (م. 940 ق.)، قم، آل البیت، 1411 ق؛
*الجامع للشرائع: یحیی بن سعید الحلی (م. 690 ق.)، به کوشش گروهی از فضلا، قم، سید الشهداء، 1405 ق؛
*جواهر الکلام: النجفی (م. 1266 ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
*حاشیة الدسوقی: الدسوقی (م. 1230 ق.)، دار احیاء الکتب العربیه؛
*حاشیة رد المحتار: ابن عابدین (م. 1252 ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415 ق؛
*الحدائق الناضره: یوسف البحرانی (م. 1186 ق.)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، 1363 ش؛
*الخلاف: الطوسی (م. 460 ق.)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، 1407 ق؛
*الدروس الشرعیه: الشهید الاول (م. 786 ق.)، قم، نشر اسلامی، 1412 ق؛
*الذخیره: احمد بن ادریس القرافی، به کوشش حجی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1994 م؛
*الروضة البهیة فی شرح اللعمه: الشهید الثانی (م. 965 ق.)، به کوشش سلطان العلماء، قم، دفتر تبلیغات، 1412 ق؛
*ریاض المسائل: سید علی الطباطبائی (م. 1231 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1422 ق؛
*السرائر: ابن ادریس (م. 598 ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411 ق؛
*سنن ابیداود: السجستانی (م. 275 ق.)، به کوشش سعید اللحام، بیروت، دار الفکر، 1410 ق؛
*السنن الکبری: البیهقی (م. 458 ق.)، بیروت، دار الفکر؛
*شرایع الاسلام: المحقق الحلی (م. 676 ق.)، به کوشش محمد علی بقال، قم، اسماعیلیان، 1408 ق؛
*الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م. 682 ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
*الشرح الکبیر: ابوالبرکات (م. 1201 ق.)، مصر، دار احیاء الکتب العربیه؛
*صحیح البخاری: البخاری (م. 256 ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401 ق؛
*العین: خلیل (م. 175 ق.)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، 1409 ق؛
*غنیة النزوع: ابن زهرة الحلبی (م. 585 ق.)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسه امام صادق 7، 1417 ق؛
*فتح العزیز: عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. 623 ق.)، دار الفکر؛
*قاموس قرآن: علی اکبر قرشی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1371 ش؛
*الکافی فی الفقه: ابوالصلاح الحلبی (م. 447 ق.)، به کوشش استادی، اصفهان، مکتبة امیر المؤمنین 7، 1403 ق؛
*الکافی: الکلینی (م. 329 ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375 ش؛
*کشاف القناع: منصور البهوتی (م. 1051 ق.)، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418 ق؛
*کشف اللثام: الفاضل الهندی (م. 1137 ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416 ق؛
*لسان العرب: ابن منظور (م. 711 ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405 ق؛
*المبسوط فی فقه الامامیه: الطوسی (م. 460 ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه؛
*المبسوط: السرخسی (م. 483 ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406 ق؛
*مجمع البحرین: الطریحی (م. 1085 ق.)، به کوشش الحسینی، بیروت، الوفاء، 1403 ق؛
*مجمعالبیان: الطبرسی (م. 548 ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1415 ق؛
*مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبیلی (م. 993 ق.)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، انتشارات اسلامی، 1416 ق؛
*المجموع شرح المهذب: النووی (م. 676 ق.)، دار الفکر؛
*المحیط فی اللغه: اسماعیل بن عباد (م. 385 ق.)، به کوشش آل یاسین، بیروت، عالم الکتاب، 1414 ق؛
*مختصر المزنی: المزنی (م. 263 ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
*مختلف الشیعه: العلامة الحلی (م. 726 ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1412 ق؛
*مدارک الاحکام: سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م. 1009 ق.)، قم، آل البیت، 1410 ق؛
*مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام: الشهید الثانی (م. 965 ق.)، قم، معارف اسلامی، 1416 ق؛
*مستند الشیعه: احمد النراقی (م. 1245 ق.)، قم، آل البیت، 1415 ق؛
*المعتمد فی شرح المناسک: محاضرات الخوئی (م. 1413 ق.)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، 1410 ق؛
*معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م. 395 ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404 ق؛
*مغنی المحتاج: محمد الشربینی (م. 977 ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377 ق؛
*المغنی: عبدالله بن قدامه (م. 620 ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛
*من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381 ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404 ق؛
*المنتقی شرح الموطا: سلیمان بن خلف الباجی (م. 474 ق.)، قاهره، دار الکتاب الاسلامی؛
*منتهی المطلب: العلامة الحلی (م. 726 ق.)، مشهد، آستان قدس رضوی، 1412 ق؛
*المهذب: القاضی ابن البراج (م. 481 ق.)، قم، نشر اسلامی، 1406 ق؛
*مواهب الجلیل: الحطاب الرعینی (م. 954 ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416 ق؛
*موسوعة الامام الخوئی: قم، احیاء آثار الخوئی؛
*المیزان: الطباطبائی (م. 1402 ق.)، بیروت، اعلمی، 1393 ق؛
*النهایه: الطوسی (م. 460 ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1400 ق؛
*وسائل الشیعه: الحر العاملی (م. 1104 ق.)، قم، آل البیت، 1412 ق؛
*الوسیلة الی نیل الفضیله: ابن حمزه (م. 560 ق.)، به کوشش الحسون، قم، مکتبة النجفی، 1408 ق.